سرفصل آموزش های این فایل:
- چگونه دلیل اصلی نتایج را از یاد نبریم؛
- چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؛
- درمان معلولیت باوری و خلق زندگی دلخواه؛
- انسان فراموش کار است. نتایج، خیلی زود برای ما بدیهی می شود، خیلی راحت فراموش می کنیم که دلیل نتایج، کار کردن روی باورهایمان بوده است. در نتیجه از بهبود باورها غافل می شویم و دوباره به مسیر قبلی بر می گردیم. سپس اوضاع هم به همان شرایط نادلخواه قبلی بر می گردد؛
- سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
- وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
- چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
- قانون تغییر مکان زندگی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه194MB26 دقیقه
- فایل صوتی live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه25MB26 دقیقه
سلام به حمید حنیف
چقدر کامنتت به دلم نشست
و چقدر خوب نوشتی برای قلبی که این روزها بیقرار است بی تاب است و من باتموم توانم سعی میکنم که با هر روشی ارومش کنم
بهش بگم آروم باش
بهش یادآوری کنم که بابا لطفا یکم صبور باش
مگه اون هزار دفه ای که فک میکردی دیگه نمیشه؛ نشده؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
مگه خدا هزار بار از جایی که فکرش رو نمیکردی برات جورش نکرده ؟
مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی
لطفاً بزار خدا تیر بندازه
لطفاً از زمین بازی بکش بیرون
برو اون جا تو جایگاه بیننده ها بشین و فقط تماشاچی باش
مثل هردفه مثل هربار که تسلیم شدی
خسته نشدی انقدر
بااون مغز 3×4 ات چرکته انداختی و حساب کتاب کردی
که اگه این کار و کنم
و اون جوری بگم
و اینجوری بشه.
بعدش چی میشه ؟
تو خسته نشدی دختر
خب هربارم که اینقدر پلن های به حساب خودت خفن ریختی تهش همش نقش برآب بوده که
….
دختر لطفا بکش کنار بزار خدا برات تاس بندازه
اون جفت شیش میاره
اونوقت بشین تماشا کن
که چطور قلبت از جا کنده میشه
که چطور چشمات اشکی میشه
که چطور نفست بند میاد
که چطور انقدر دستت بلرزه که
نتونی خودکار رو بین انگشتات ثابت نگه داری که روی دفترت همون آیه ی همیشگی ت رو بنویسی که میگه
مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی
که نتونی خودت رو کنترل کنی و توی خونه بمونی وهمون لحظه هرجا که هستی از جات بلندت کنه و مثل همه ی اون دفعه های قبلی بزنی به خیابون و فقط راه بری و اشک بریزی و بلند بلند توی خیابون باخودت حرف بزنی بگی خدااااایاااااااا چطوری ؟
خدایا مگه میشه ؟؟
خدایا من ببخش که زودتر تسلیت نبودم
واون صداش اکو بشه تو تموم قلبت و بگه
ان الله ءامنوا وعملوا الصٰلحٰت
إنّا لانضیعُ أَجرَ مَن أحسَنَ عَمَلاً
کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند ما پاداش کسی را هدر نمیدهیم که کارنیکو کرده باشد.
و یهو یه آرامش عمیق توی وجودت سرازیر بشه و بگی
این بارم ختم به خیر شد….
میدونی چیه حمید
هممون یه روزی یه جایی یه جوری سوپرایز شدیم از هدایت های خدا که
هربار که دقیقا میرسیم به همون نقطه ی به قول خودت ناک اوت
یهو عین یه فیلم کوتاه اون تجربه ی قشنگ تو خاطرمون متجلی میشه و میگه آروم باش
فقط بسپارش به من
دقیقا همون جا همون جا که فک میکنی دیگه نمیشه
همونجا که میگی این بار دیگه راهی به “عقلم” خطور نمیکنه
و خدا میگه بسپار به “قلبت ”
و تو میسپاری به قلبت
و
اون نفس عمیـــق بلنددددد
اون اخیییشششیش بعدش
میدونی حمید همونجا که میگی
تسلیممممم!!
بیا این فرمون دست تو
دقیقا اون نقطه همون نقطه ی رهایی از جسمت و نقطه ی اتصال به روح بلند رب
همون نقطه ی قشنگِ که هربااااااار
ما رو سرپا نگه میداره
ممنونم از کامنت بینظیرت
وامیدوارم بتونم یه روز به خوبی تو قرآن رو درک کنم و بفهمم
.
فقط یه سوال داشتم ازت حمید عزیز
ممنون میشم بهم بگی این اپ قرآنی که داری اسمش چیه. من چنوخته دنبال یک اپ خوب هستم
یهو امروز نشونه اومد ازت بپرسم
ممنون میشم راهنماییم کنی..
در پناه حق .
سلام از نقطه ی خلأ وجودی
همان نقطه ای که وقتی بهش میرسی انگار اونجا هیچی نیست هیچیِ هیچی فقط خودتی و خدا
اون میگه و تو مینویسی
برادر توحیدی
حمید عزیز
امیدوارم که حال دلت عالی باشه
بزار بهت بگم که بادریافت نقطه ی آبی پربرکتت ضربان قلبم به هزار رسید و
نمیدونستم اول از تو تشکر کنم یا از خدای تو
نوشتی که :
اِرور میداده و دسترسی به لینک نداشتی
آخه برادر من ساعت دقیقش روز درستش زمان دریافتش برای این لحظه بوده
الله اکبررررر
الله اکبررر
نمیدونی که چقدر امروز توی همین لحظه ها چقدر بهش نیاز داشتم
مدتی هست احساس میکنم همه چیز متوقف شده چیزی شبیه به آرامش قبل یک طوفان رو حس میکردم
ندای قلبم رو اینطور ترجمه میکردم که آروم باش فقط صبر کن آروم باش و هیچ کاری نکن
ادامه بده همین فرمون برو جلو
مسیرت درسته
ولی..
ولی..
نگم از مغزی که هر لحظه سعی میکرد منطق هاشو بکوبونه تو صورتم که تو باید یه حرکتی بزنی
میخوای همینطور منتظر بمونی
ینی چی؟
مسخرس…
من که نمیفهمم
بابا یه حرکت جدید بکن بیکار نمون
هرچی بهش میگفتم من اقدامم رو کردم
من سمت خودم رو انجام دادم
خدا میگه حالا صبر کن
بزار حالا نوبت منه…
من مدام اینطوری سعی داشتم که ارومش کنم
تا اینکه تقریبا همین روزا رو کردم به خدا
گفتم ببین خداجون میدونم مسائل من به اندازه ی توان منِ
و خودت گفتی که اگه برام چالشی میفرستی از قبل تیرهای من رو برای شلیک به سمت اون مانع
، قدرتمند ساختی
من اینارو قبول دارم که
ان مع العسر یسری
ولی خدایا من واقعا با ته مونده ی قدرتم دارم با ذهنم مبارزه میکنم
خودت یکاری بکن
دیگه داره مچم رو میخوابونه
دیدم کاری از دستم بر نمیاد امروز عصر دقیقا ساعت 4روز 21مهر1403
پاشدم رفتم بیرون
پیاده روی آخرین سلاح من در برابر نجواهای نادلخواهمه
40دقیقه بی هدف توی خیابون راه رفتم و باخدا صحبت کردم
سعی میکردم آروم تر باشم تا با وضوح بیشتری صداش رو بشنوم
بهش گفتم خدایا یه نشونه بفرست که آرومم کنه
به نشونه که بگه مسیرم درسته
یه نشونه که نشونِ مغزم بدم
و اون دیگه نتونه بهونه بیاره
خدایااااااا
خدایاااا
ازت یه نشونه میخوام
و موفق شدم
موفق شدم
این چند خط به الله قسم نتیجه ست
نتیجه ی وصل شدن به نیروی الله و تسلیم و درخواست از تنها نیروی این جهان
«وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» یه سختی و چالش خفیف به آدم داده میشه تا برگرده قبل از اینکه به سختی و چالش و اندوه ابدی بیافته.
و بازهم هماهنگی
و بازهم قانون بی عیب و نقصی این جهان که هرگز در ان جای شکی نیست
خدا کند که یادم بماند این هماهنگی ها را
خدا کند که به اندازه ی کافی سپاسگزارم بوده باشم
و در آخر حمید عزیز ممنونم بابت معرفی
حبل المتین
و ممنونم بابت این آیه ی زیبا که قلبم رو نورانی کردی
ممنونم از تو و از خدای تو
که تو را آفرید
همواره در پناه الله شاد باشی و پرروزی