live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا
واقعا سپاسگزاری خیلی حال ادم رو خوب میکنه
سپاسگزاری ک اگاهانه باشه
یادم میاد زمانی ک تو در و دیوار بودم خداروشکر رو هم خیلی میگفتم
ولی واقعا گشایش قلب و احساسی توش نبود
بخوام ریز بشم کلی چیز خوب هست تو زندگیم
ی مثال : روزمره اش
مثلا دستشویی رفتن دخترم
اینقدررر این بچه راحت پوشک رو ترک کرد
خودش
( سر ترک پوشک پسرم ب خاطر نا اگاهی و مشورت اشتباه ( با ی روانشناس کودک ک بشدت سخت گیر بود)
من و پسرم بشدت اذیت شدیم و شاید اضطراب پسرم تا این سن 11 سالگی شروعش از اونجا باشه)
سر دخترم گفتم کاری ب حرف دیگران ندارم
هر وقت امادکی داشت ترک میکنه
و همینم شد
مثل ابخوردن توی دو خرده ای سالگی
خودش کنار گذاشت
و الان ک س ساله اس
خیلی وقتا بدون کمک من میره دستشویی
خودش رو میشوره
زمین رو میشوره
و چقدر ذهنم راحت و هر دوارامش داریم
دیروز با دوستم بچه ها رو برده بودیم پارک
و دخترش و دخترم اومدن بدون دمپایی روی چمن ها بپرن
من : افرین بچه ها بازی کنین
دوستم ب دخترش : ماماااان چمن ممکنه حساسیت بیاره چرا بدون دمپایی رفتی
من گفتم فاطمه ول کن تروخدا بذار بازی کنن
مگه ما تو بچگی تو پارک و چمن بدون کفش و دمپایی بازی نکردیم
ایشون کلا توی اینستا پیجهای پزشکی کودکان رو دنبال میکنه
و دقیقا هر رست همسرش اینا ب جای استراحت وتفریح درگیر دکتر بچه هان
نوبتی بچه ها مریض میشن و ب قول خودش اون ( مرخصی) رست کوفتشون میشه
بدون اغراق هرررر مرخصی همسرش ( که یک هفته در میون)
وقتی میبینمش
میگم با خودم ک قانون درست عمل میکنه
درمورد قانون اصلا باهاش صحبت نمیکنم چون تو این فضا نیس و نتیجه تمرکز بر کلیپ های بیماری و جراحی
ورود این دست شرایط رو ب زندگیش ملس کرده
من اکاهانه هر روز بابت سلامتی خودم
همسرم و بچه هام شکرگزاری میکنم
و نتیجه سلامتی بیشتر توزندگیمون
شکر که پولمون داره برای خورد وخوراک
تحصیل ، کلاس های مهارتی ، .. هزینه میشه
به نام خالق هستی
سلام به استاد عزیز خانم شایسته عزیز ودوستان عزیز سایت
گام هفدهم
من شکر گزاری را 2سال پیش از استاد یادگرفتم یادم نمیاد خانواده ام جامعه هیچ کس بهم گفته باشه شکر گزار داشته هایم باشم اوایل که با شکر گزاری آشنا شدم برام عجیب بود استاد میگفت صدهزار مرتبه شکرت
بعد وقتی به تقلید از استاد شکر گزاری انجام میدادم متوجه میشدم درونم پر از حس خوب میشه
استاد من با شروع آشناییم با شما تازه شروع کردم تربیت شوم هر عادت خوبی در زندگیم هست از شما وخانم شایسته یاد گرفتم
شکر گزار ی مرتب بودن خوش صحبتی چگونه برای سفر وسیله آماده کردن عملگرا بودن راحت بودن اعتماد به خداوندلذت بردن از داشتهایم رفتن در دل ترسهای واهی دوست داشتن خودم وصدها درس دیگر
استاد یادمه هر وقت ازخانواده ام در مورد خدا میپرسیدم میگفتند در مورد خدا سوال نکن بهش فکر هم نکن هر کس این کار را کرده دیوانه شده زندگیت را بکن هر زمان میخواستم معنای قرآن را بخوانم میگفتند کار تو نیست کسانی میتوانند قرآن را معنی کنند که حوزه رفته باشند والان هم که معنای سوره ها را میخونم وبهشون فکر میکنم از دید خواهرم گمراه شدم اما من مسیر خودم را ادامه میدهم از شما یاد گرفتم اعتقادات هر کس محترم هست برای خودش
وقتی وارد این سایت شدم از اینکه چقدر با افکار اینجا فاصله داشتم بیخیال ادامه دادن شدم وفقط سریالها را تفریحی نگاه میکردم چند هفته پیش دیگه از شرایط زندگی ام خسته شدم وتسلیم خداوند شدم گفتم تو هدایتم کن ندایی درونم گفت برو سایت عباسمنش
با خانه تکانی ذهن شروع کردم قسمت 5بود من از اول شروع کردم وخدا راشکر رسیدم به دوستان ومیخواهم تا زنده هستم این مسیر خدایی را ادامه بدهم
درکم از شکر گزاری تا این گام با شروع خانه تکانی ذهن هر روز میروم پیاده روی وموقعه پیاده روی شکر گزاری میکنم بعد از چند دقیقه حال عجیبی را تجربه میکنم احساس میکنم خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم پر از حس خوب میشم دوست دارم بچرخم برقصم وروی چمنها رها بشم واز اون حس درونم لذت ببرم
استاد در این مدت دو مرتبه به خاطر مسائل جسمی با درد از خونه رفتم بیرون وبعد شکر گزاری خبری از اون درد نبود واحساس میکنم شکر گزاری جسمم را درمان میکند
خیلی شکر گزاری را دوست دارم این اصل را
از شما یاد گرفتم از شما سپاسگزارم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت لحظه لحظه مسیر زندگیم تمام نعمتهایت سلامتیم اطرافیانم هدایتهایت حمایتهایت حفاظتهایت من قطعا نمیتوانم شکر نعمتهایت را بجا آورم چون بی انتهاست
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته جانم
سلام دوستان هم فرکانسی ام در این سایت الهی
گام هفدهم :
استاد عزیزم چگونه دلیل اصلی نتایج رو از یاد نبریم ؛؟؟
گفتید با احساس سپاسگزاری
استاد احساس سپاسگزاری داشتن خیلی عالیه چون من قبل از دوره گام به گام خانه تکانی ذهن یه دفتر خوشگل و زیبا خریدم برای ثبت روز های شیرین زندگی ام . صبح همیشه ساعت پنج یا پنج و نیم بیدار میشم و مینویسم هر چند تکراری ان اما مینویسم شکر خدا خیلی زندگی من داره خوب پیش میرود( بع اندازه ای که من تغییر میکنم) اما انگار حواسم به اصل ماجرا نبود که من هستم که زندگی خودم رو رقم میزنم و من هستم که از نتایج زندگی ام لذت میبرم یا غمگین میشوم. داریم خونه میسازیم این وسط دیگران بی کار ننشستن اونایی که تحسین مون کردن خدا رو شکر اما اونایی هم بودن که هی تیکه میپروندن هی میگفتن که چرا اینجور درست نکردید چرا اونجا رو اینطوری کردید فلان جور میشد خوشگل بود این چه نقشه ای ریختند برا خونتون . عوضش کنید «بماند که ما به کل فراموش کردیم از مسیر داریم خارج میشیم .»استاد تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار گرفتیم باعث شد گله و شکایت و توجه به ناخواسته ها در این مدت بیشتر بشه ،استاد چشم تون روز بد نبینه یه جنگ و بزن بزن راه افتاد که نگو خخخ
من به خودم میگفتم من دارم روی قانون شکر گزاری مار میکنم دیگه پس هیچ مشکلی نیست اما من باز هم احساس خودم رو بد کردم کنترل ذهنم از دستم خارج شد باعث شد که نتایج یو یو بگیرم از افکارم بالا و پایین زیاد دارم استاد جان اگه بشه در مورد این مسئله باز صحبت کنید من ممنون میشم
حالا اگه از دید قانون به این اتفاق ناجالب نگاه کنم یعنی اینکه من در مسیر درست تری باید قرار بگیرم حواسم باشه احساس و رفتار من یکی باشه نه اینکه در نوشتن و خواستن چیز خوبی میخوام اما در عمل ضعیف باشم من باید برای دل خودم زندگی کنم من باید با چیزی که الان دارم خوش باشم لذت ببرم اینده چیز نامعلومی هست در لحظه حال زندگی کنم تا بهترین نتایج رو بگیرم . با شنیدن صحبت های شما در این فایل تلنگر شد برام که ببخشم ، عوامل بیرونی مقصر نیستند من زندگی خودم رو با ارسال احساس و فرکانس خود خلق میکنم
من میتونم شرایط دلخواه رو هر زمان که اراده کنم به وجود اورم .
استاد جان بی نهایت از شما و خانم شایسته سپاسگزارم
استاد همین که الان نوشتم هم از دلم اومد چیزی داشتم نزدیک به صحبت ها و مثال های شما که نوشتم. استاد جان خدا نگهدار تون باشه
به نام خدای مهربان
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید
الهی هزاران مرتبه شکرت به خاطر این فایل زیبا. خدایا ممنونتم بخاطر استاد عزیزم. بخاطر مریم عزیز که این دوره ی بی نظیر راطراحی کردند به خاطر دوستان عزیزم. خدایا ممنونتم هدایتم کردی در بهترین زمانی که ذهنم داشت نجوا میکرد هدایت شدم به این فایل زیبا
اولین مورد که میخوام صحبت کنم وخیلی داغ وتازه هست شکرگزاری هست ودریافت نتیجه.
پنج شنبه عصر دلم گرفته بود ودوست داشتم بیرون بروم از اونجایی که امکان بیرون رفتن نبود هدایت الله مهربان که بیا یه فایل سفر به دور امریکا ببین. اصل احساس هست که میتونم خودم رادر کنار استاد ومریم جوون احساس کنم واز سفر لذت ببرم
نشانه ی من عکس مریم جوون هست روی شن ها نوشتند خدایا شکرت. دیگه حال واحساس من عوض شد .چندتا کامنت بچه ها راکه خوندم اشکها جاری شد به پهنای صورتم اشک میریختم وخدارابخاطر دونه به دونه ی شن ها شکر میکردم. به خاطر بی انتهایی کویرش. بخاطر وادی پاک ومطهری که استاد کفش ها رااز پا دراورده بودند. خلاصه چقدر اشک ریختم اونم اشک شوق وسپاسگزاری. اولین بار بود که اینقدر احساسی شده بودم اونم منی که تو دل کویر بزرگ شدم
جمعه صبح همسرم صبح زود میخواستند بروند بیرون. منم میخواستم برم. وقتی متوجه شدم میخواد همراه دوستش بره بیرون. اول ناراحت شدم ولی سریع به خودم گفتم مرجان عمل کن. ارام باش حالا باید کنترل ذهن کنی با شادی ومحبت همسرم راروانه کردم ولی ذهن نجوامیکرد. اومدنم وفتر سپاسگزاری رابرداشتم وشروع کردم به نوشتن وسپاسگزاری کردن. گفتم خدایا تو هدایتم کن من از تو درخواست یه تفریح عالی دارم.
اتفاقا همسرم بعداز شکرگزاری من اومدند وقرار شد بریم برای ناهار بیرون از شهر.
هدایتی رفتیم پارک حسن اباد مهریز. خیلی خوش گدشت. بعدشم اقایی گفت بیا بریم کوه ریگ مهریز. تاحالا نرفته بودم. وقتی رفتم. کوهی از ریک بود. اونجا وقتی کفش وجورابم رابیرون میاوردم واز تپه ی ریک بالا میرفتم وباهمه ی وجودم شادی میکردم خدابیادم اورد مرجان یادت بیار شکرگزاری قلبی دیروزت را. یادت بیار درخواست کردن نه اینه که بشینی فقط بنویسی. تو درخواست کویر ندادی. تو دیروز همراه استاد اونجا بودی. تو لمس میکردی شن ها را. تو پهنای صورتت برای وسعت کویر اشک میریختی. تو جذب کردی تا فیزیکی هم دوباره تجربه کنی
خدایا شکرت. حالا میفهمم. تجسم وشکرگزاری که نتیجه میده یعنی چه. چقدر فرق میکنه گوش دادن به اگاهی تا باینکه باهمه ی وجودت اون اگاهی رادرک کنی
چقدر فایل های سفرنامه وزندگی دربهشت میتونه به ما کمک کنه که کنترل ذهن کنیم. وسپاسگزارتر باشیم
خدایا ممنونتم. من لایق دریافت این هدایت ها رادارم.
خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارتم به اندازه ی دانه های شن ها
به نام خدای مهربان
سلام به اساتید گرانقدرم
و همچنین دوستای خوبم در این سایت الهی
پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
گام هفدهم
خروج از جامعه”” معلولان باوری”” و خلق زندگی دلخواه
موضوع این فایل
چه کار کنم وقتی که روی باورام کار میکنم ادامه بدم و رها نکنم
پاسخ
برمیگرده به اینکه چقدر ما داریم باور میکنیم که این کار کردن
روی ذهنمون
توجه کردن به نکات مثبت ،
و نوشتن
وداشتن
احساس سپاسگزاری
و این نوع تفکر
این نوع نگرش
چقد داره برامون نتایج خوبتری رو به وجود میاره
باید شروع کنیم
مخصوصا صبح که از خواب بیدار میشیم
سعی کنیم به خاطر نعمتهامون سپاسگزار باشیم
توجه به نکات مثبت
احساس خوب
سپاسگزاری
به خداوند فکر کنیم
وهر چیزی که در نهایت ما رو به احساس خوب برسونه
که اگه کنجکاوانه به این قضیه نگاه کنیم میتونیم قدرت خلق کنندگی ذهنمون رو متوجه بشیم
انقدر که سریع نتیجه میگیریم
فقط چون انسان فراموش کاره
وقتی که توی مسئلهای با سپاسگزاری و احساس خوب نتیجه میگیره و
بعد از یک مدتی که میگذره و میره تو دل اون نتیجه دیگه فراموش میکنه یادش میره که این نتیجه به اون دلیل بوده و دیگه قانون و رعایت نمیکنه و یواش یواش نتیجه کمرنگ و کمرنگتر میشه
و برای همین فکر میکنی که قانون بوده که جواب نداده
در صورتی که تو رعایت نکردی
پس چون خیلی از ما فراموش میکنیم که عامل رسیدن ما به خوشبختی چی بوده
ممکنه که به چالش و تضاد بربخوریم
پس باید همیشه این قضیه رو به خودمون یادآوری کنیم
و سعی کنیم فراموش نکنیم
که اینم به تمرین نیاز داره
ممنونم استاد که این چیزای خوب رو به ما مرتب یادآوری میکنید
هر وقت دیدی که یک ذره بدنت داره آلارم میده
احساست بده افکارت بده
سریع باید خودت رو برگردونی به افکار خوب به احساس خوب
سریع باید برگردی تو مسیر درست
مخصوصاً تاکید استاد روی سپاسگزاریست سپاسگزاری ابزاری است که توی هر حالتی تاکید میکنم هر حالتی معجزه میکنه
برای همین یکی از رجز خونیهای شیطان توی قرآن همینه که من بندگانت رو از چپ و راست و بالا و پایین مورد حمله قرار میدم
و تو میبینی که اونا سپاسگزار نیستند
یعنی اگه سپاسگزار باشند من شیطان هیچ غلطی نمیتونم بکنم
سپاسگزاری ابزاری که کمک میکنه شما تو هر حالتی که باشید از اون بهتر بشید
چه تو قله موفقیت باشید چه تو قعر دره باشید
بحث سپاسگزاری بحثیه که وقتی که انجامش میدی قلبت باز میشه حالت خوب میشه تمرکزت میره روی نعمتها نعمتهایی که داری
سلامتی ت ، زیباییهای اطرافت
صدای آواز پرندهای که میشنوی
و وقتی که این کار رو با حس خوب انجام بدی اتفاقات عالی بوم بوم بوم از در و دیوار وارد زندگیت میشه اینا جملات نابی هستند که توسط استاد گفته شدند تو هر شرایطی باشی بالاخره چیزی داری که سپاسگزارش باشی
بازم اینجا یادی میکنم از کامنت لیلای عزیز که چقدر قشنگ توی شرایط بحرانی سپاسگزاری میکرده
سپاسگزاری که حالتو خوب کنه
نه با ادا و اطوار
وقتی که درست سپاسگزاری کنی قلبت بهت میگه که تو مسیر درست هستی چون احساست خوب میشه حالت خوب میشه رها میشی
دردهای فیزیکی بدنت کم میشه سبک میشی
آرامش پیدا میکنی
و بعد نوشتن
نوشتن جادو میکنه تو اینجور مواقع به خاطر ویژگیهای مثبتتون بنویسید و سپاسگزار باشید همیشه سپاسگزار باشید همیشه بنویسید
و سپاسگزاری رو همیشه انجام بدید چه با نوشتن یا تو ذهنتون ویا حتی تو تجسمتون
تجسم کنید که سپاسگزارید همیشه در حال سپاسگزاری باشید.
خدایا شکر به خاطر این همه آگاهی خدایا شکر
خدایا شکر به خاطر این همه نعمت
رب انی لما انزلت الیه من خیر
فقیر خدایا من به هر خیری که از طرف تو بهم برسه نیازمندم
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایی که اینهمه نعمت های پاک و بیشمارش را بی وقفه دراختیارمن ناآگاه قرار داده و در ازاش گفت با کمترین قدردانی و سپاسگزاری ات برایت بیشترش میکنم تو فقط قدردان نعمتهایی که داری باش و هیچوقت سرهیچی غر نزن که سیستم من با غر زدن حساسه راه روزیتو قطع میکنه فقط کم کم شکرگزارم باش تا ترا گسترش بدم.
گام هفدهم از روز هفدهم در دوره بی نظیری هستم که مریم جان عزیز با تیت خیرش برام تدارک دید ووبابت این خدمتش بسیاااااار سپاسگزارم
ردپای امروزم
و
فهم امروزم
خداروشکر کن هرچند کم و فقططط غر نزن تا راه برایت بسته نشووووود.
خداروشکرررر برای این هم زمانی امروز من با مشکلی که خوردم و راهکار رهایی از این مشکل در فایل گام هفدهم امروزم واقعاااا خداجونم که تو بهترین برنامه ریزی تراشکررررر میکنم که اگه این آگاهی ها نبود اگه نیروی فهم تو در درونم نبود چطور باید زندکی میکردم الهی هزاران هزار مرنبه شکررررت میکنم.
چقد بجا بود استادم ممنونم بابت یاداوری بهترین آگاهیی که من شمه ای ازآن و در زندگیم احساس کردم هم امروز هم چند وقت پیش که واقعا چیجوری حال بدمو با چنددقیقه شکرگزاری خوب کردم یعنی تو خدای مهربانم این ورودی هارو به حال خوب در درونم تبدیل کردی بابت اینم ترا شکررررررر الهی شکررررر
من هر دفعه رفتم شکرگزاری کنم ذهنم یجورایی منو منصرف میکرد آدم ناشکری نیستم کلا همیشه شکرگزارم ولی شکرگزاری مو نتونستم به قلبم برسونم تا اینکه چند وقت پیش یه شب با حال بسیار خراب از بی پولی رفتم خونه لباسمو که در آوردم دیدم خیلی بده و نمیتونم بشینم سریع رفتم رو سجده و گفتم بابت چیزایی که دارم شکرگزار باشم اونجا بود بعد چند دقیقه دیدم یک چیزی در درونم شروع کرده به حرکت که هی داره انگار زنگارها رو پاک میکنه و شفافیت ایجاد میشه حالم روبه بهبودی رفته و کم کم حالم خوب خوب شد که تونستم با عزیزام باشم و بگم و بخندم این تو ذهنم چراغی روشن کرد که باعث شد هروقت گیر کردم اینجوری با شکرگزاری حالمو خوب کنم مثل امروز که حالم خیلیییی بد بود و خوب شد با همین ابزار قوی شکرگزاری که دیگه بخاطر این لذت فکر کنم ذهنم قدرت دور کردن من ازاین نعمت نداره وباید هر روز اینو به قلبم برسونم تا ناخوداگاه شکرگزار باشم تمام سلولهام درحال سپاسگزاری باشن دیگه با آگاهی فایل امروز فهمیدم بله اتفاقا در خوشی و راحتی که هستم هر روز باید این تمرین و انجام بدم و ورودی خوبو به قلبم برسونم تا این نیرو در زمان طوفان به دادم برسه و خداروشکرررررر برای آگاهی های فایل امروزم استاد جان بابت تجربه بانکتو که به اشتراک گذاشتی ممنوووووونم این باعث شد دیگه هیج جا کم نیارم هروقت زدم جاده خاکی با این تمرین به جاده آسفالته ونرم وراحت وامن برسم دمتگررررم که به ما نشون دادی چیحوری با شکرگزاری میشه هر ورقی را به تفع خودمون برگردونیم ازتون ممنونم که بهم فهموندی نبایددددد غررررررر زد فقط باید با شکرگزاری به مصاف مبارزه شیطان رفت و نیست ونابودش کرد استاد واقعا ما یوقتایی همه چی عالیه که همیشه همه چی عالیه و چقد بخاطر توجه به شکستن ناخن کوچک یا ضربه خوردن ناگهانی قسمتی از بدنمون به شیطان لبیک میگیم خدایا شکررررت که امروز خواستی این آگاهی ها بمن برسع و استاد و مامور کردی تا بمن این آگاهی رو برسونه تا حالمو خوب کنی و لبیک گویان به سمت نور درحرکت باشم.
با این آگاهی امرور مغازم نشسته بودم فکر کردم واااای ببین تمام این آدما که از جلوی من دارن تو خیابون رد میشن تمام این مغازه های شهر تمام این امکانات همه وهمه در اختیار منه برای مته همه هستن همه اومدن تا من زنده هستم به من خدمترسانی داشته باشن و در خدمت من باشن همه هستن تا هر وقت من اراده کردم از خدماتشون بهرمند شوم حتی خامنه ای حتی ترامپ حتی پوتین در خدمت من هستن و هروقت بخوام میتونم از خدمات اونا بهرمندشوم این همون آیه عالی و بی نظیر وسخرلکم مافی السماوات ومافی الارض هست که خداوند در کتابش به ما فرمود که همه جهان مسخر توست پس خودتو هیچوقت دست کم نگیر و خداروبابت این قدرتم شکرررر گفتم و شکررر میکنم الهی برای این آگاهی های نابی که بمن میرسانی شکرت میکنم حتی یک مغازه دار در آن طرف دنیا تو یکی از روستاهای مثلا آمریکا باز هست در حال خدمات رسانی هست شاید روزی من ازاونجا گذشتم و از خدماتش بهرمند شدم پس اون آقا اونجاست تا شاید روزی من از کنارش بگدرم تا بمن سرویس خوبی ارایه دهد البته اگه در مدار جذب خوبی باشم و برعکسشم هست میشه با ندانم کاری هام بی لیاقتی هام بجایی برسم که من بشم مسخر همه جهان .
الهی شکررررت که به من آگاهیی دادی که اشرف مخلوقاتت هستم خدایا شکرررر میکنم تا این آگاهی های نابی که بهم میرسه به باورم تبدیل بشه تا من همه جهان را تحت تسخیر خودم نگه دارم وعده ای که خدایم بهم داده نه من مسخر اینو واون باشم الهی شکرررر بدرگاهت الهی شکررررررت بابت گام هفدهم شکرت که چقد بی نظیرر بود و باید هر روز این فایل در ذهن ما تکرار بشه تا به قلبمون برسه واین تمرین شکرگزاری بشه صبحانه و ناهار وشام هر روزه ما خدایا درما جاری باش تا هرروز اعمالی را انجام دهیم که مارو به رستگاری میرساند.آمین
امضا
مجید بنده نمک شناس و قدردان خداوند
بنام خالق یکتا
سلام و درود خدمت دوستان و همراهان عزیز و استاد گرانقدر
از ابتدای شروع پروژه خانه تکانی ذهن ، تصمیم گرفتم روی تک تک گام های پروژه کامنت بنویسم و از این طریق توجه و تمرکزم را به سمت خواسته هام و مرور آگاهی هایی که استاد و سایر دوستان توی کامنت هاشون برامون میگفتند می گذاشتم و حال و احساس خوبی هم داشتم. اما یه حسی درونم میگفت فکر نمی کنی یه چیزی کمه
بالاخره دیشب قبل از اینکه بخوابم (طبق رسم و عادت قبل از پروژه خانه تکانی ذهن )، دفتر سپاسگزاری ام رو برداشتم و بعد از دو هفته شروع به نوشتن داشته ها و نعمت هام کردم.
با حال و احساس فوقالعاده ای بعد از خواندن چند تا کامنت دوستان توی رختخواب خوابیدم و ناخودآگاه صبح که بیدار شدم ، دوباره سراغ دفتر سپاسگزاری رفتم و جدول تقسیم کارها با
خدا را نوشتم و برای بردن دخترم به مدرسه از خونه زدم بیرون
توی راه فایل گام هفدهم رو گوش دادم و خیلی لذت بردم چون پیام خدا رو از زبان استاد شنیدم که سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخواهه
بقدری حالم خوب شد که خدا میدونه چرا که نسبت به گذشته ، زودتر مچ ذهنم رو گرفتم تا نتونه برام توجیه بیاره که تو داری هر روز کامنت مینویسی و روی ورودی هات تمرکز داری
من به این باور رسیدم که مسیر تغییر دائمی و مداوم و پیوسته باید باشه
هرچه بیشتر و متمرکز تر عمل کنم ، نتایج هم بزرگ و بزرگتر میشه.
باز هم بابت تمام نعمت های امروز و فرصت خلق زندگی دلخواهم خدا را شکر میکنم.
اتفاقات بسیار عالی و لذت بخش تر از ابتدای صبح امروز داره برام میباره
میدونم مسیرم درسته ، بخدا این نگرش یه نعمت بسیار بزرگیه
خیلی از مردم توی جهل هستند و خبر ندارند.
استاد عزیزم ایشالله در همین دنیا زندگی بسیار لذت بخش بهشتی را تجربه کنید.
به نام الله که بخشنده و بخشایشگر است
دروازه ی ورود نعمت شکرگذاری است،چقدر این حرف درسته،وقتی که من بشینم و عمیق به الانم فکر کنم که کجا بودم و الان کجام و خداوند من رو از چه رنج هایی نجات داد و چه بارهایی رو از روی دوش من برداشت که دلشت کمرم رو میشکست،درک میکنم که کجام…
روزهایی که هیچ امیدی نداشتم اما تسلیم شدم و نتایج اومدن،بعضی وقتها اوضاع زندگی اونجوری که میخوایم پیش نمیره و به ظاهر همه چی به هم میریزه،مشتری کم میشه،بازار خراب میشه،ممکن چکها برگشت بخوره و یا اجاره ها پرداخت نشه و هزاران مسائل دیگه،بعد میگم خدایا من که حالم خوب بود پس چرا داره این اتفاقات میافته و همون موقع شیطان میگه چون این حرفها الکیه و برای تو نیست،بقیه خوش شانسن و تو نیستی،بقیه پول دارن و تو نداری،بقیه فالوور دارن و تو نداری،تو هم باید مثل بقیه رفتار کنی و باج بدی که مشتری بیاد و هزاران چرت و پرت دیگه که میخواد تمرکزت رو از روی بندگی کردن الله برداره و مشرکت کنه و تو رو محزون میکنه و ناامید،بارها برای من این مساله پیش اومده و میاد…
اما وقتی که پیش میرم و دیگه واقعا به ته خط میرسم و میبینم که دیگه هیچ امیدی به خودم و دیگران نیست و تسلیم میشم و میگم هر چی شد خیره و الخیر فی ما وقع اوضاع بر میگرده و کم کم نعمتها وارد میشن و راهها باز میشه و خداوند از یک طریق دیگه ای که خیلی برای من بهتر بوده اوضاع رو درست میکنه،یعنی در واقع الله از همون اول میخواسته منو از یک راه دیگه ای به خواسته ام برسونه که یک عالمه درس هم ازش بگیرم برای جاهای دیگه ی زندگیم اما من باور نداشتم و زود مشرک شدم،مثل مادر موسی که اعتماد کرد و خداوند به وعده اش عمل کرد و به زودی موسی رو به آغوش اون برگردوند و یعقوب که تسلیم نشد و ترسید و یوسف رو از دست داد تا زمانیکه تسلیم شد،یعنی اگر یعقوب از همون اول به جریان هدایت ایمان داشت خیلی زود یوسف به دامنش برمیگشت و این به من میگه که اگر اوضاع اونجوری که میخوای پیش نمیره به جای اینکه ناسپاسی کنی و مثل یعقوب رفتار کنی مثل مادر موسی باش و توکل کن و تسلیم باش و ایمان داشته باش که اوضاع فقط میتونه به نفع من باشه هر چند ظاهرش بد باشه و بعد ببین چطور خداوند هم تو رو به بهتر از خواسته ات میرسونه و هم تو رو وارد مدار جدیدی از نعمت ها میکنه
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
به خدا پناه میبرم از شرک و از خودم که متکبره و ناسپاسی میکنه و از خداوندم میخوام که منو از شکرگذاران و تسلیم شدگان درگاهش قرار بده و منو ببخشه و هدایتم کنه به راه راست….
شکر الله که اینجا هستم و اینقدر احساسم خوبه و ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت
بنام خداوند قدرتمند ،سخاوتمند
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز و همه دوستان و هم فرکانسی
هر بار که استاد فایلی میگذارند من پیش خودم میگم که این فایل میلیونها میلیون ارزش مادی داره به غیر از ارزش معنوی که داره
و دوباره فایل جدید همین حس رو به من میده واقعاً استاد شما مثل این میمونه که من سالهای ساله که این چیزها رو میدونستم این مطالب رو میدونستم بارها شاید شنیده بودم ولی درک نمیکردم
اینکه ما وقتی یک موقعیت ناهماهنگ رو باهاش مواجه میشیم و بتونیم تو اون زمان طوری ذهنمون رو کنترل کنیم که احساس بهتری پیدا کنیم،من بارها تفاق رخ میداد که وقتی یک وضعیت ناخوشایندی پیش میومد و من لبخند میزدم و آگاهانه پیش خودم میگفتم همه چیز درست میشه و اون موقع قوانین رو نمیتونستم ولی سعی میکردم حالم رو خوب کنم ،اتوماتیک وار اوضاع بهتر میشد
اتفاقا دیروز همچین موضوعی برای من رخ داد که همسر من به خاطر رژیمی که داره و میخواد وزن کم کنه یک سری تغذیه با خودش سر کار میبره که همشون رژیمی هستند و اگر تغذیه رو با خودش نبره به خاطر گرسنگی یکم عصبی میشه دیروز من فراموش کردم که ظرف تغذیهشو بهش بدم وقتی رفت یک ساعت بعد به من پیام داد که چرا برای من ظرف تغذیهمو نذاشتی و من الان معدم اذیت شده و خلاصه ناراحت بود که من وظایفمو درست انجام ندادم
خوب من به عنوان شاگرد استاد عباس منش اون زمان به این فکر کردم که اگر من قبل از این بیداری معنوی بود من همچنان خوب حالم بد میشد که خب منم یه انسانم یادم رفته و وظیفه من نیست که همه چیز رو یادآوری کنم خودت میگفتی و اون هم حتماً پاسخ میداد و کل روز حالمون بد میشد
با خودم فکر کردم که الان من به عنوان کسی که قانون رو یاد گرفته باید اجرا کنم
اجرا کردنش این بود که به گفته به قول استاد احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب
شروع کردم به یادآوری اتفاقات و چیزهایی که تو زندگی دارم که به خاطرشون شکرگزار خداوند هستم معجزهوار حالم خوب شد به طوری که اصلاً به کلی فراموش کردم اون موضوع رو
یه ناهار خوشمزه درست کردم کارهای خونمو به بهترین شکل انجام دادم و داشتم به فایلهای استاد گوش میدادم که همسرم به من زنگ زد
به من زنگ زد و بهم گفتش که عذرخواهی کرد که اون پیام رو فرستاده و بهم گفت به خاطر اون پیامی که فرستاده دوست داره که امشب بریم بیرون و بیرون شام بخوریم
دوباره اینجا ذهن استدلالگر من که شیطان رو در اختیار داره گفت خب تو باید الان بهش بگی که ناراحتی
اما قانون چی میگفت نون میگفت که تو قراره اعراض کنی از اتفاقات و شرایطی که دوست نداری و شکرگزار باشی به خاطر شرایط و اتفاقات و انسانهایی که در اطرافت هستند پس شروع به شکرگزاری کردم و بهش گفتم با کمال میل میام
میتونست شرایط خیلی بد پیش بره و همه چیز بدتر بشه اگر من تمرکز میکردم رو اون اتفاق بهش فکر میکردم و حال خودم رو بد میکردم و برای خودم دلیل میآوردم که حق دارم حالم بد باشه
اما انطور که استاد فرمودند ما باید شرایط را به دست بگیریم و خیلی خیلی آگاهانه تمرکز کنیم بر روی چیزهایی که دوست داریم بیشتر ببینیم و بیشتر حس کنیم پس زمانی که من میخوام همه چیز خوب باشه باید بر روی کوچکترین چیزهای زندگی تمرکز کنیم
من شکرگزار باشم البته همانطور که استاد فرمودند این موضوع خیلی زود فراموش میشه و یادمون میره که این به خاطر فرکانس ما بوده ولی مثل هر لحظه نفس کشیدن باید تکرار و تکرار و تکرار بشه تا بخشی از وجودمون بشه و به زمانی برسیم
مثل همیشه سپاسگزار خداوندم که من رو وارد این راه کرد راهی که مستقیمه و راهی که خداوند به کسانی که نعمت داده اونها رو در این راه قرار میده
همیشه شاد و سلامت در پرتو نور خداوند باشید خدانگهدار
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الحکیم القریب المجیب
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و مقدس
قبل از آشنایی با استاد و البته تا همین یکی و دوسال پیش وقتی می آمدم بیمارستان، حالم بد میشد و استرس می گرفتم و حتی جای آمپول های قبلی که زده بود شروع به درد کردن می کرد. و با خودم می گفتم: این پرستارها و پزشکان چطور هر روز این صحنه های دلخراش رو می بینند و بیخیال هستند، و حتی موقع ای که سعیده از خاطرات بیمارستان تعریف می کرد، اصلا نمیتونستم این رو هضم کنم که میشه در این محیط کنترل ذهن کرد. تا اینکه مامانم دیروز بستری شد و من اومدم پیشش که ببینمش و اینکه بمونم بجای خواهرم تا شب که اون بجای من بیاد و من برگردم خونه. ولی دیروز آنقدر بهم خوش گذشت و کلی حالم عالی بود و تمام پرستارها برام حکم سعیده رو داشت و دوست داشتم اونها رو بغل کنم و بوس کنم ولی خوب دیگه نمیشه. تو دلم این کار رو می کردم.خلاصه آنقدر محیط بیمارستانی که به قبرستان معروف است و بد اون رو می گفتند که برای من همان گلستان شد و من دیگهنرفتم خونه و شب خونه خاله ام موندم و صبح برگشتم که دوباره این زیباییها رو ببینم. بیمارستان گلستان اهواز بخاطر عمل های سختی که انجام میده و پذیرش بیماران بدحال هیچ کس خاطره خوبی از ا ن نداره. ولی من دارم از خدای خودم بخاطر این پرسنل متعد و کاری و مهربان و خوب، این امکانات و این تمیزی و این رسیدگی به بیماران تشکر می کنم اینجا کلی نعمت برای سپاس گذاری هست. از سالن انتظاری که الان تو اون نشستم که شبیه تالار عروسی است با کاشیکاری شیک و قشنگ و مبل های چرم مشکی با دسته چوبی که از صندلی انتظار فرودگاه راحتر و قشنگ تر است و تلوزیون بزرگ با نمایش کارتون و فیلم و بوفه بزرگی که تقریبا میشه گفت همه چی داره، و مرا یاد وال مارت هایی که استاد و مریم جان می رفتند انداخت که همه چی تو اون پیدا میشد که البته این رو به اون فروشنده خانم مهربون گفتم و برای خودم قهوه و دلستر و یه شیشه الکل برای سالن ام خریدم. و ماجرای اینجا
نشستن و نوشتن کامنت هم هدایتی بود. من صبح ساعت 8 اومدم که جام رو با خواهرم عوض کنم اما بخاطر ویزیت دکتر نمیذاشتن کسی بره داخل و من بیرون ماندم بعد خواهرم فلاسک چای رو بهم داد گفت:برو بوفه آبجوش پرش کن چای توش ریختم. من تا رفتم بیرون محوطه و خواستم برگردم، نگهبانی نذاشت برم داخل، بهش گفتم من همراه هستم و اومدم فلاسک رو آبجوش کنم، گفت میدونم فعلا نمیشه یکی دو ساعت دیگه. منم گفتم باشه. رفتم داخل قسمت رادیولوژی نشستم. ولی همه رو داشتن بیرون می کردند که همه برن تو سالن انتظار پرسه ویزیت تمام بشه. بعد همون نگهبانی که قسمت مغز و اعصاب بود اومد گفت برید بیرون ، رو به من کرد و گفت شما که آشنا هستید برید بیرون. منم بهش گفتم حالا که آشنا هستم میشه لطف کنید این فلاسک چای رو بدید خواهرم. اون هم با لبخند گفت باشه و فلاسک رو گرفت و منم ازش تشکر کردم و اومدم سالن انتظار. و فایل گوش دادم و قهوه خورم و کلی تغییرات درونی خودم رو شاهد شدم. اول اینکه تمام آدم ها در نظرم تحسین برانگیز و دوست داشتنی می آمدند و بخاطر وجود تک تک این آدم اا خدا را شکر کردم.
این که حالم از اون حال گریه و غم به خوشحالی تبدیل شده، این معجزه ای بیش نیست. الان این قدر دلم آرام و خوشحال است که انگار دارم میرم پردایس یه روز شگفت انگیز رو کنار استاد و مریم بانو داشته باشم.
خدایا شکررررررررت.
استاد عزیزم از اینکه مدرس توحیدی ام شدید سپاسگزارم.
خدایا شکررررررررت برای ایم حجم از زیبایی و نعمت و قشنگی.
در پناه حق همه ی ما روز به روز به خدای مهربان نزدیک و نزدیک تر بشیم و هدایت ها را واضح و واضح تر بشنویم.