سرفصل آموزش های این فایل:
- چرا به برخی از اهداف می رسیم و به برخی نمی رسیم؟
- نیازهای رسیدن به خواسته ها:
- اول: رسیدن به وضوح درباره خواسته: نقطه تمایز بین موفقیت و شکست، وضوح درباره خواسته، تمرکز 100% بر خواسته و معطوف کردن تمام توان انرژی و امکانات بر تحقق آن است؛
- دوم: ساختن باورهای هم جهت با خواسته: شما ایده هایی برای تحقق خواسته ات داری اما باورت این است که این کار جواب نمی دهد در نتیجه یک تناقض بین باورها و خواسته ها ایجاد می شود که باید با ایجاد باورهای هماهنگ، این تناقض از معادله حذف شود.
- سودمندترین سرمایه شما در کسب و کار، سرمایه گذاری روی باورهایی است که هم راستا با خواسته های شما در کسب و کارتان هستند؛
- کسب و کار موفق، یک روند دائمی از بهبود تمرکز، بهبود باورهای هم جهت با خواسته، بهبود عملکردهای هم راستا با باورهای قدرتمند کننده، بهبود تمرکز بر اصل و اعراض از فرعیاتی است که اکثریت آدمها درگیر آنها هستند؛
- دنبال موفقیت یک شبه نباش زیرا قانون آفرینش اینگونه عمل نمی کند؛
- حذف شاخ و برگهای اضافی و تمرکز بر اصل شجاعت می خواهد و البته ادامه دادن این روند، یک ایمان شکست ناپذیر می طلبد؛
- نا امیدی برای افرادی اتفاق می افتد که خودشان را با دیگران مقایسه می کنند؛
- فردی که قدم فعلی اش را با قدم های افرادی مقایسه می کند که نه باورهایشان را می داند و نه فرایند تکاملی آنها را، به دلسردی، نا امیدی و احساس بی ارزشی می رسد؛
- نتیجه ایمان به اصل و تعهد بر اجرای آن، لاخوف علیهم و لاهم یحزنون است؛
- مسیر درست و لذت بخش، قطعا پول را هم با خود می آورد؛
منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره قانون آفرینش
اگر یک مشاور دانا داشتی که سرراست ترین مسیر بین تو و خواسته هایت را می شناخت؛ همواره برایت در دسترس بود؛ توانایی بی همتایی در تشخیص اصل از فرع داشت و هدایتگر شما برای حضور در زمان مناسب در مکان مناسب و اخذ تصمیمات مناسب بود:
- چقدر از دغدغه های زندگی ات کم می شد؟!
- چقدر به آرامش می رسیدی؟!
- و مهم تر از همه چقدر بر اتفاقات زندگی ات، احساس کنترل داشتی و می توانستی خود را خالق شرایط زندگی ات بدانی؟!
خبر خوب این است که، چنین راهنمایی همیشه و همواره حتی از قبل از تولد با ما بوده، هنوز هم هست و خواهد بود. اما مسئله اینجاست که به خاطر احاطه شدن با باورهای محدود کننده جامعه اطراف، اکثر ما این راهنما را از یاد برده ایم و آنقدر به او گوش نداده ایم که صدایش برایمان بسیار غریبه و خاموش شده است.
با این حال، این راهنمای درونی همواره حاضر و منتظر است تا فراخوانده شود و راهنمای شما باشد برای تجربه آنچه که می خواهی.
کار کردن با آگاهی های دوره قانون آفرینش می تواند با یادآوری حقیقتی که تو هستی، قدرتی که برای خلق زندگی ات داری و قوانینی که در مسیر حامی شماست، این راهنمای درونی را بیدار کند. آگاهی های این دوره، منطق های قوی در دست تو می گذارد تا در قدم اول بپذیری که شرایط کنونی زندگی تو به خاطر فرکانس های قبلی خودت بوده و این شرایط با تغییر فرکانس هایت، می تواند به راحتی تغییر کند. هرچه با آگاهی های خالص این دوره پیش می روی و باورهایت با این آگاهی های خالص بروزرسانی می شود، آرام آرام صدای نیروی هدایتگر درونی ات واضح تر می شنوی و هدایت هایش را واضح تر تشخیص می دهی. نیروی هدایتگری که دید وسیعی به مسیر خواسته های شما دارد و بیشتر از شما مشتاق است تا شما به خواسته هایت برسی.
وقتی داستان هدایت صدها هزار نفر از دانشجویان سایت abasmanehs.com را می خوانی، جمع کثیری از آنها – متفق القول – از «دوره قانون آفرینش» به عنوان نقطه عطف زندگی شان یاد می کنند. نقطه عطفی که آنها قدرت خود برای خلق زندگی شان را باور کردند و این باور، زندگی آنها را از اساس به گونه ای تغییر داده که اکنون نه شخصیت آنها ربطی به گذشته دارد و نه شرایط زندگی آنها. البته این موضوع دلایل محکمی دارد چون آگاهی های این دوره از چند جنبه اساسی، با سایر دوره های استاد عباس منش تفاوت دارد:
اولاً: این دوره که تلفیقی از قرآن و قوانین زندگی است، هسته اصلی قوانین را به زبان ساده آموزش می دهد. در این دوره دانشجو مفاهیمی را درک می کند که او را عمیقاً به این باور می رساند که خودش خالق زندگی اش است. یعنی فارغ از اینکه شرایط کنونی اش چقدر ناجالب است، به این یقین می رسد که توانایی تغییر شرایط زندگی اش را به صورت کامل دارد آنهم از همین نقطه و با همین امکاناتی که اکنون در دسترس دارد بی آنکه نیازی به تغییر در عوامل بیرونی داشته باشد یا وابسته به موضوعی غیر از خودش و بیرون از خودش باشد؛
ثانیاً: شیوه آموزشی این دوره کاملاً منحصر به فرد است که در سایر دوره های استاد عباس منش تکرار نشده است. این دوره الفبای قوانین زندگی را به همان شیوه ای به دانشجو یاد می دهد که شخص استاد عباس منش در نقطه شروع تغییرات اساسی زندگی خود یاد گرفته است. از آنجا که در زمان ضبط سایر دوره ها، الفبای اولیه قوانین برای استاد عباس منش درونی شده، این جزئیات مهم و اولیه در سایر دوره ها توسط استاد عباس منش به این شکل تکرار و تأکید نشده است.
ثالثاً: آگاهی های سایر دوره های استاد عباس منش بر این اساس استوار شده است که: دانشجو در پله های قبلی، اصل و جوهره قوانین را از “دوره قانون آفرینش” یاد گرفته باشد و مرتبا این اصل را برای خود تکرار کند. همانطور که در ریاضی، آموزش مشتق یا معادله بر این اساس است که فرد 4 عمل اصلی ریاضی را کاملا درک کرده باشد.
این تکرار و یادآوری سبب می شود بهره برداری دانشجو از آگاهی های سایر دوره ها، به شدت غنی باشد و سرعت نتایج فرد بالاتر برود. به همین دلیل، تکرار دوره “قانون آفرینش”، در کنار آگاهی های هر دوره ی دیگری از ایشان، لازم و ضروری است.
برای همین دانشجویان زیادی در فرایند کار کردن با آگاهی های سایر دوره های استاد عباس منش، در نقطه ای به این نتیجه رسیده اند که: لازم است برای درک آموزش های سایر دوره ها، دوباره به آموزش های اولیه در قانون آفرینش برگردند و با یادآوری اصول اولیه، زیربنایی مستحکم برای ایجاد باورهای قدرتمند کننده بسازند. زیرا به خوبی به این نتیجه رسیده اند تا زمانیکه هسته اصلی قوانین را عمیقاً درک نکنند و این فونداسیون را از اساس محکم نسازند، نمی توانند به خوبی آموزش های سایر دوره ها را درک و در عمل اجرا کنند.
اگر شما یکی از دانشجویان این دوره هستی، پیشنهاد می کنیم دوباره به جلسه اول از بخش اول دوره قانون آفرینش برگردی و با تعهد، با آگاهی های این دوره زندگی کنی. زیرا این آگاهی ها برای این نیست که یک بار آنها را در دوره مرور کنی و فکر کنی که دیگر کار تمام شده است. بلکه حیاتی است هر چند وقت یک بار به آگاهی های جلسات این دوره برگردی و با یادآوری اصل و اساس قانون، مسیر خود را دوباره تصحیح کنی و به قول خداوند در صراط مستقیم قرار بگیری. حتی اگر یک دوره جدید را شروع کرده باشی.
این یادآوری، به طرز باورنکردنی ای مسیر پیشرفت را برای شما هموارتر می کند و نتایج شما را به صورت تصاعدی رشد می دهد. چون با تکرار اصل است که ذهن شما فرصت نمی کند شما را به نقطه ای برساند که فکر کنی “دیگر همه چیز را درباره قانون می دانی!”
چرا که این نقطه بسیار خطرناک است. زیرا این همان نقطه ای است که روی عقل خودت حساب می کنی، دکمه هدایت را خاموش می کنی و به این شکل، خودت را از دسترسی به راهکارهای سازنده ای محروم کنی که عقل شما هرگز به آنها دسترسی ندارد.
اگر هم هنوز دانشجوی این دوره نیستی، به عنوان قدم اول، سرفصل های هر بخش از این دوره را در بخش توضیحات دوره قانون آفرینش مطالعه کن تا متوجه نقش اساسی آموزش های این دوره در تغییر شرایط زندگی ات بشوی و بدانی چرا این دوره جزو پر فروش ترین آموزش های استاد عباس منش است و چرا اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان استاد عباس منش از این دوره به عنوان نقطه تحول زندگی شان یاد می کنند.
فقط برداشتن همین قدم کوچک یعنی مطالعه ی محتوای هر بخش از دوره و یادآوری مختصری از اصل، شما را آماده ی دریافت هدایت به سمت خواسته هایی می کند که مدتهاست از خداوند می خواهی. این را یک نشانه بدان و شما هم به این هدایت خداوند لبیک بگو.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | چگونه با قانون آفرینش، خواسته هایم را خلق کنم374MB49 دقیقه
- فایل صوتی live | چگونه با قانون آفرینش، خواسته هایم را خلق کنم47MB49 دقیقه
با نام و یاد خدا
این دوره خانه تکانی که خودش یه دوره کامله. بعد این جلسه خودش یه مینی دوره است تو دل این دوره. خدایا چقدر آگاهی آخه!
این جلسه یه فرموله، فرمول موفقیت. یعنی هر خواسته ای که هر فردی داره، فرقی نمیکنه چی باشه، فرقی نمیکنه کی و کجا باشه، فرقی نمیکنه ابعاد خواسته اش چقدر باشه، هر چی باشه میذاری تو این فرمول و خواسته رو شیک و مجلسی تو یه بسته تحویل میگیری.
یعنی اگه از جلسه قبلی یاد گرفته باشیم که فقط روی اصل تمرکز کنیم، من به نظرم استاد تو این فایل دقیقا تمام اصول رو آموزش داده.
اولین گام اینه که اصلا جرات کنیم و خواسته مون رو بیان کنیم. خیلی برای من این مورد پیش اومده که حتی تو تصوراتم هم نتونستم خواسته ام رو بیان کنم. یعنی حتی پیش خودم بگم من دوست دارم فلان خونه رو داشته باشم. حتی تصورش هم نمیتونم بکنم. چون بلافاصله ذهن نجواگر میاد و میگه چطور؟ این جور مواقع یه جمله استاد همیشه تو گوشم میپیچه: به چطور فکر کردی کارت تمومه. چطور؟ چه میدونم چطور؟ این وظیفه کیه؟ این وظیفه خداست.
ما وظیفه نداریم به چطور فکر کنیم. چون خداوند هزار و یک راه بلده و من فقط یه راه بلدم. پس من فقط جرات و جسارتم رو ببرم بالا و درخواست کنم. و خواسته من در حال حاضر داشتن کسب و کار شخصی در حوزه نقاشیه و داشتن سبک شخصی نقاشی و رسیدن به آزادی مالی، مکانی و زمانیه.
گام بعدی برای رسیدن به خواسته ام اینه که بیام باورهای مناسب برای خواسته ام بسازم و اون باورها رو هی تکرار کنم و دنبال الگو بگردم.
این ایده به ذهنم رسید که بیام و باورهای خودم رو در رابطه با هدفم بررسی کنم.
باور 1. بارها تو ذهنم به خودم گفتم ببین برای نقاشی دیگه دیر شده. اگه ده سال پیش بود شاید یه شانسی داشتی اما الان دیگه نه. نقاشهای بزرگ از بچگی نقاشی میکنن.
باور جایگزین: هیچ زمانی برای شروع هیچ کاری دیر نیست. درسته من سنم به نسبت خیلی از نقاشهای دیگه برای شروع بالاتره، اما این سن بالاتر کلی تجربه با خودش داره و انگیزه بالاتر. تازه کلی بازیگر و هنرمند میشناسم که تو سنین بالا رفتن و کارشون رو شروع کردن و موفقم شدن. پس برای هیچ کاری دیر نیست.
باور 2: نقاشی یه استعداد ذاتی میخواد که تو اون رو نداری. یه سری آدمها هستن بدون آموزش چه نقاشیایی میکشن.
باور جایگزین: همه کارها رو با تکرار و تمرین میشه به مهارت رسید. جالبه چند وقت قبل یه ویدیو دیدم راجع به همین موضوع که وقتی ما تمرین میکنیم تو هر زمینه ای، مغز ما با سرعت بالاتری دستورها مربوط به اون موضوع رو به عضلات ما منتقل میکنه و همین موضوع باعث میشه که با تکرار و تکرار توی یه موضوعی هر روز بهتر بشیم و سرعت انجام اون کار بالاتر بره. منم با هر روز تمرین و تکرار میتونم به مهارت بالایی برسم. تازه استعداد فقط در شروع کاره. وقتی استعداد باشه اما تمرکز و انگیزه نباشه اون استعداد نمیتونه فرد رو به موفقیت برسونه تو اون زمینه. من آدمهای زیادی دیدم که تو زمینه خاصی استعداد داشتن اما اصلا واردش نشدن. دقیقا به همون دلیل که آدم وقتی یه چیزی رو داره براش بی ارزش میشه و دنبال چیز دیگه ای هست.
باور 3: تو هنر که پول نیست. این همه هنرمند بیکار. برای پول در آوردن تو هنر فقط باید رابطه داشته باشی.
باور جایگزین: من این همه الگو میشناسم که از هنر دارن میلیون دلاری پول در میارن، تازه بدون ارتباطات. یکی از جالب ترین ها هم خانم یایویی کوساما است که جالبه گالری های این خانم sold out میشن اکثرا و در سال بالای صد میلیون دلار درآمد دارن. از این دست هنرمندها زیاد داریم. یهو مبلغ فروش یه تابلوی نقاشی یه هنرمند معاصر چندصد میلیون دلاره. یا اگه گالری ها رو یه نگاهی بندازید چه تو ایران چه کشورای دیگه، مبالغ تابلوها بسیار بالا هستن و ازشون هم خرید میشه. همین حراجی تهران رو ببینیم، تابلوهای هنرمندها میلیاردیه.
باور 4: تو تحصیلات این رشته رو نداری و اطلاعاتت کمه تو این حوزه.
باور جایگزین: استاد مگه مدرک روانشناسی دارن که انقدر تو این حوزه موفق شدن؟ یا مگه مدرک تغذیه داشتن که دوره قانون سلامتی رو آماده کردن و انقدر هم فروش داشت؟ خیلی از هنرمندها هم اصلا تحصیلات آکادمیک ندارن. من تو کارم بسیار عالی میشم و اصلا مدرک نشانگر تسلط بر نقاشی نیست و همه چیز رو میشه با مطالعه و جستجو کسب کرد.
باور 5: حالا مردم از کجا میخوان پول بیارن که تابلو بخرن. هنر آخرین چیزیه که مردم براش پول میدن.
باور جایگزین: پول فراوونه، مشتری خوب فراوونه و عده خیلی زیادی هستن که برای هنر من هزینه میکنن. چون من به دنبال مشتری هایی هستم که ستایشگر زیبایی ها هستن و انقدر متمول هستن که حاضرن برای چنین زیبایی هایی هزینه کنن تا هر روز با دیدن اون احساس خارق العاده ای داشته باشن.
حالا با باورهای متناسب با خواسته باید با تعهد، انگیزه و علاقه حرکت کنیم و ناامید نشیم، مقایسه نکنیم و دنبال الگو بگردیم و تحسین کنیم الگوها رو. اگه کسی موفق شده، موفقیتش رو تایید کنم. مثل بقیه نگم ببین رفته پاچه خواری کی رو کرده، با کی زد و بند کرده یا شانس داشته که داره پول در میاره. به جای حسادت و انکار، تایید و تحسین کنم تا به جهان نشون بدم منم از این دست اتفاقات میخوام.
پول لذت نمیاره. مسیر درست و لذت بخش پول میاره. این یک جاده یه طرفه است. جهان به فکر گسترش و پیشرفته. برای گسترش به چی نیاز داره؟ به انرژی. این انرژی چطور تامین میشه؟ با شور و اشتیاق و انرژی مثبتی که ما آدمها به کارمون داریم فارغ از اینکه اون کار چی باشه. پس جهان برای اینکه این انرژی رو بیشتر گسترش بده که منجر بشه به گسترش خودش، میاد به اون فرد پاداش میده به شکل ثروت و نعمت. پس چقدر عادلانه جهان با ما رفتار میکنه!
شما فکر کنید رییس یه شرکت هستید. 2 تا کارمند دارید. یه کارمند پرانرژی، هر روز میاد به همه انگیزه میده، کاراش رو عالی انجام میده، به همکاراش کمک میکنه، عشق میکنه با کارش. در نقطه مقابل یه کارمند دارید انگار هر روز با کتک اومده سر کار، بی انگیزه و بی رمقه، با همکارا درگیره، شاید کارش هم خوب باشه اما محیط کار رو سمی میکنه. شما اگه رییس عاقل و باتجربه ای باشی چیکار میکنی؟ کدوم کارمند رو بهش پاداش میدی و کدوم رو با اردنگی پرت میکنی بیرون؟ من که کارمند اول رو انتخاب میکنم صد در صد. و جهان هم داره همین کار رو انجام میده و این عدالت جهانه.
در مورد مسائل کشور هم من سالهاست که به این نتیجه رسیدم که جایی که ما متولد شدیم و اعتقاد به این مرزبندی های سیاسی هم یه نوع شرکه. اگه من وابسته باشم به کشورم یعنی دارم شرک میورزم. بابا ما انسانیم، ما اشرف مخلوقاتیم، ما اومدیم تو این جهان تا تجربه کنیم خودمون رو، ما فراتر از جسم و مکان و زمانیم. پس چرا محدود بشیم و فکر کنیم زندگی ما وابسته به جاییه که توش به دنیا اومدیم؟ اصلا مگه این اشرف مخلوقات رو میشه با مکانی که توش متولد شده تعریف کرد؟ یعنی بگم من ایرانی هستم چون تو ایران به دنیا اومدم؟ خداوند کل جهان رو مسخر من کرده. پس بیایم و باور کنیم و ایمان بیاریم به این نیرویی که درون ماست و فراتر از تمام این صحبتهاست و خودمون رو محدود نکنیم به زمان و مکان و افراد و شرایط و خلق کنیم.
استاد و خانم شایسته عزیزم و تمام بچه های تیم استاد عباسمنش، از اینکه این فضا رو ترتیب دادید تا خونه روحمون باشه، به خودشناسی و خداشناسی برسیم، ازتون بی نهایت متشکرم و براتون شادی و سلامتی و ثروت بی انتها آرزو میکنم.