سرفصل آموزش های این فایل:
- “ثروت”، یک برنامه ذهنی است که باید در ذهن نصب شود و ذهنیت فرد را ثروتمند کند. وگرنه اگر ذهن فقیر باشد، چنین اهرمی از رنج و لذت در ذهن، هرگز به فرد اجازه دسترسی به ایده ها و راهکارهای ثروت ساز را نمی دهد؛
- طبق تئوری ظرف آب در دوره روانشناسی ثروت 1، وقتی ظرف فرد سوراخ است یعنی حتی اگر فرد پول ساختن را نیز بلد باشد، پول می سازد اما ذهنیت او به شکلی با پول رفتار می کند که همیشه لنگ هزینه ها باشد؛
- یعنی حتی اگر به خاطر سایر باورهای قدرتمندکننده، ثروت وارد زندگی فرد شود، دوامی نخواهد داشت زیرا اهرم رنج و لذت نصب شده در ذهنیت فقیر، مراقب است که “ثروت” وارد زندگی فرد نشود یا اگر هم وارد شد، با هر برنامه ممکن، ثروت را از زندگی او خارج می کند؛
- طبق تئوری ظرف آب در دوره روانشناسی ثروت 1، راهکار رسیدن به استقلال مالی، تغییر شناسایی اهرم رنج و لذت فعلی ذهن و سپس تغییر آیتم های رنج و لذت در این اهرم است؛
- چه ذهنیتی باعث پیشرفت مالی و پایداری نتایج می شود و چه ذهنیتی مانع ورود نعمت ها به زندگی می شود؛
- “باور به کمبود”، چگونه نعمت هایی را از بین می برد که به خاطر سایر باورهای قدرتمندکننده وارد زندگی می شود؛
منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1
هر کدام از ما، توانایی منحصر به فردی برای تبدیل علائق، ایده ها و توانایی های خود به “ثروت” داریم. “مولد بودن”، جزو ذات ماست و همه ما در درون خود این توانایی را داریم. بنابراین، موضوع ناتوانی در ساختن ثروت نیست بلکه موضوع در باور نداشتن به این توانایی درونی است. باور محدود کننده ای که به دلایل مختلف، رسیدن به استقلال مالی را برای ما غیر ممکن می داند. در نتیجه، افراد زیادی حتی قدم اول را هم در مسیر ساختن استقلال مالی بر نمی دارند و با تمام محدودیت های مالی خود کنار می آیند. به این ترتیب، توانایی درونی آنها برای خلق ثروت، هرگز فرصت بروز پیدا نمی کند.
آگاهی های دوره روانشناسی ثروت۱، با ارائهی منطقهای قوی دربارهی “امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی برای شما”، به شما کمک می کند تا شرایط نادلخواه مالی خود را تحمل نکنی و غیر قابل تغییر ندانی، ضمن اینکه منتظر هم نمانی بلکه از همین جایی که هستی و همین شرایط و امکاناتی که داری، جهادی اکبر برای تغییر اوضاع مالی خود راه بیاندازی.
آگاهی های این دوره، منطق هایی قوی از امکان پذیر بودن در دست شما قرار می دهد تا استدلال های ذهن را درباره غیر ممکن بودن ها به شدت زیر سوال ببری. به همین دلیل دیگر مثل قبل، محدودیت های مالی خود را به عنوان یک واقعیت غیر قابل تغییر نمی پذیری و اولین قدم محکم را برای تغییر شرایط بر میداری آنهم با همین امکانات و شرایطی که داری.
“ثروت”، یک فرکانس و برنامهی ذهنی که وقتی روی ذهن نصب می شود، شخصیتی از اساس متفاوت با شخصیت قبلی در وجود فرد شکل می دهد که با ثروت همفرکانس است. این شخصیتِ متکی بر باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، موتور حرکت و هدایت فرد به سمت ایدهها، راهکارها و فرصتهایی میشود که یکی از خروجی های آن، استقلال مالی است.
آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت 1، همان کدهای ثروتسازی هستند که باید روی ذهنت نصب کنی. این کدهای ثروت ساز، شما را در مدار ثروت قرار می دهد و بهترین مشاور شما برای رشد اوضاع مالی شما می شود. این کدهای ثروت ساز، اهرم رنج و لذت را در ذهن شما به گونه ای برنامه ریزی می کند که برعکس گذشته، از فقر فرار می کند و مشتاق رفتن به سمت ثروت و ایده های ثروت ساز است.
ثروت یعنی حل مسئله. هرچه مسائل بزرگتری را حل کنی، ثروت بیشتری می سازی. هرچه مسائل آدمهای بیشتری را حل کنی، ثروت بیشتری می سازی. اما توانایی شما برای حل مسائل، به اندازه ای بروز می کند که ظرف وجود شما از مسائل، بزرگتر می شود. آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، با منطق های محکم، چگونگی بزرگتر شدن از مسائل را به شما میآموزد و شخصیتِ حلال مسائل بودن را در وجودت شکل میدهد و هدایتگر شما می شود تا از توانایی هایت، راه حل بسازی برای حل مسائل مردم و پول بسازی.
به دلیل توانایی حل مسئله است که افراد موفق، به مسائلی که بقیه جامعه به عنوان فاجعه می بینند، به عنوان فرصت نگاه می کنند و از همان شرایطی برای رشد مالی بهره برداری می کنند که بقیه، به عنوان دلیل اصلی شکست های خود یاد می کنند.
تا کنون دوستان زیادی تجربیات و نتایج خود از دوره روانشناسی ثروت 1 را در بخش نظرات این دوره ثبت کرده اند. در نوشته های این دوستان، به وضوح ردپاهایی از تغییرات اساسی در باورهای آنها درباره ثروت و “توانایی آنها درباره ثروت ساختن”، دیده میشود:
- تغییر باور کمبود به “باور به فراوانی” که خود را در قدمهایی نشان می دهد که فرد برای اجرای ایدههایش و فعالیت در حوزه مورد علاقه اش بر میدارد بی آنکه نگران کمبود مشتری، کمبود فرصت و هر کمبود دیگری در مسیر خود باشد؛
- تغییر باورِ احساس عدم لیاقت به “باور احساس لیاقت”، که خود را در ورود به دل ترسهایی نشان میدهد که مدت ها او را متوقف ساخته بود؛ از توانایی هایی بهره برداری می کند که تاکنون بی ارزش دانسته بود؛ برای اجرای ایده هایی قدم بر می دارد که تا کنون آنها را جدی نگرفته بود و …
به دلیل این حد از تغییرات اساسی در باورها و شخصیت دانشجویان این دوره است که شرایط مالی آنها نیز بسیار تغییر می کند. خیلی از افراد از درآمد صفر به کسب و کار شخصی خود رسیده اند آنهم بدون نیاز به سرمایه اولیه.
ماموریت دوره روانشناسی ثروت 1، استفاده از سرمایه های درونی برای ساختن استقلال مالی است. بنابراین، مهم نیست چه شغلی داری، کجا زندگی میکنی، چند سال داری، چه موانع و محدودیتهایی پیش پایت قرار گرفته است. زیرا این قانون و وعدهی خداوند است که: شرایط و نتایج شما تغییر میکند وقتی، شخصیت شما و نگرش شما از اساس درباره ثروت ثروت تغییر میکند.
راهکارهای عملی این دوره، به شما یاد میدهد فارغ از اینکه دیگران چه نگاهی به نوعِ کسب و کار یا وضعیت اقتصادی جامعه دارند، علایق خود را بشناسی، ارزشمند بدانی، باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین درباره علاقه ات بسازی تا نه تنها از حرکت در مسیر علاقه ات لذت ببری، بلکه ثروت هم بسازی.
منطق هایی که آگاهی های این دوره در دست شما می گذارد، می فهمی همه ی شغلها و استعدادها، پتانسیل یکسانی برای ساختنِ ثروت دارند. آنچه تفاوت را در نتایج ایجاد میکند، ارزشمند دانستن خودت و علاقه ات و ساختن باورهای ثروت ساز در آن زمینه است. جلسه به جلسه ی این دوره، به شما کمک می کند این نوع نگاه را به خودت و علائق ات بسازی
جلسه به جلسه این دوره، منطق هایی قوی در دست شما می گذارد تا امکان پذیر بودنِ رسیدن به خواسته های مالی ات را برای ذهن خود منطقی کنی.
منطق هایی که به شما کمک می کند تا فراوانی را باور کنی و به خاطر این باور برای تحقق خواسته هایت قدم برداری. به عنوان مثال، به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره، آرام آرام باور به کمبود که سالها به شما اجازه ی ثروت ساختن از علائق و استعدادهایت را نداده بود آنهم به خاطر ترس از کمبودِ مشتری، تبدیل میشود به توانایی در دیدنِ مشتریها و بازارهایی که هر روز در حال گسترش هستند و تو بدون نیاز به سرمایه اولیه، می توانی محصول و خدمات خود را در این بازارها ارائه کنی، مسائل را حل کنی و ثروت بسازی.
آگاهی های این دوره از شما یک مولد ثروت می سازد. یعنی به شما هوشیاری می دهد تا به جای توهمِ یک شبه ثروتمند شدن و گرفتاری در دام کلاهبرداری ها یا باختنِ کل زندگی یک شبه در بورس، از توانایی های درونی ات برای حل مسائل بهره برداری کنی و ثروت بسازی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | فرایند تغییر باورها196MB28 دقیقه
- فایل صوتی live | فرایند تغییر باورها27MB28 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روزپنجاه وهفتم،روز شمار توانایی تشخیص اصل از فرع..
ذهن فقیر…..
وقتی داشتم به این دو کلمه فکر میکردم، کلی خاطره از ذهنم گذشت، خاطره هایی که تلخن، خوب نیستند، اصلا آدم دوست نداره که بیادشون بیاره …
اما واقع بینانه که نگاه می کنم، می بینم اتفاقا باید به یاد بیارمشون، تا بتونم فرق ذهن فقیر و ذهن ثروتمندو بتونم بفهمم واز هم تشخیصش برم…
من کلا هربار اومدم روی یه شخصی حساب باز کردم وبهش امید بستم دقیقا از همونجا سرخورده وناامید شدم، البته اینکارو سالها پیش انجام میدادم اینکه بخوام روی کمک مالی یا عاطفی پدرم حساب کنم، یا روی کمک ودارایی مالی وعاطفی همسرم، یا حمایت کارفرمام ویا حمایت پدرشوهر و….
واگه از جانب اونا حمایت نمیشدم، خیلی ضربه روحی میخوردم و همیشه خودم رو بی پناه حس میکردم وبه عنوان یه خانم خیلی برام دردناک بود که نمیتونستم حمایت کسی مثل ویا شوهرم رو داشته باشم وخیلی جالبه، هربار هم میگفتم خدایا اخه چرا همچین پدر وهمچین شوهری نسیبم شده تو زندگی؟
همه شانس دارن جز من،همه حامی وحمایتگر دارند جزء من…
اما وقتی همسرم به رحمت خدا رفت و پدرشوهرمم همینطور قبل همسرم فوت شدند، و پدرمم همچنان نمی تونست که منو حمایت کنه، پیش خودم گفتم خب حالا تکلیف معلوم شد من باید خودم دست به کار بشم و خودم وبچم رو حمایت کنم، وگرنه کسی دلش به حال ما نمی سوزه…
خب سالها گذشت ومن هربار که به در بسته میخوردم، کم میاوردم، آدمها پشتم رو خالی میکردند ، کارمو از دست میدادم، یا مهارت کافی توی کاری که ازم میخواستند رو وقتی نداشتم، یا وقتی خودم وپسرم مریض میشدیم و یا نیاز مالی داشتیم و کسی نبود که حمایتمون کنه، با هر بار شکستن توی خودم، انگار بیشتر به این درک میرسیدم که اصلا من به تنهایی کاری ازم برنمیاد واتفاقا نه تنها از خودم به تنهایی بلکه از هیچکس هم برای من وپسرم کاری برنمیاد…
شاید خانواده و اطرافیان از روی عشق، یا دلسوزی، یا ترحم حواسشون بهمون بود، اما زندگی من یه چیز کم داشت..
یعنی در اصل زندگی من معنی خاصی نداشت جز تقلاهای بیخود و تلاشهای سخت وطاقت فرصا…
اما کم کم با خدایی آشناشدم که فهمیدم می تونم بهش بسپارم کوله بار خستگیهام رو تا باهم شراکتی مسائل ومشکلاتم رو حل وفصل کنیم…
وهرچقدر من بیشتر میسپردم،زندگی بیشتر روی خوشش رو بهم نشون میداد…
اما این کافی نبود، چون من هنوز شناخت درستی از خداوند وقوانینش نداشتم،فقط عجز وناتوانیم از تکیه برخودم ودیگران باعث شده بود بهش رو بیارم وازش کمک بخوام…
انموقعه ها، رابطه ی منو خدا صمیمانه واز روی عشق نبود، یعنی از طرف من از روی عشق وصمیمانه نبود، یه حالتی مثل اجبار، مثل رودربایسی، مثل حالا دیگه مجبورم، حالا خدا همه کارست ومنم بنده ناچیزو، حالا شاید دلش بسوزه به حال منو بچمو، حالا دیگه …
قربون بزرگی وعظمت ومهربونیش برم من، که الانم هربار یاد اونهمه عشق ومهربونیش در حق خودم وپسرم میفتم اشک میریزم و حمدش رو به جا میارم…
اصلا اونموقعه هام که درست نمیشناختمش و رابطه صمیمانه ای باهاش نداشتم، ولی اون دوستم داشت، اونکه منو خوب میشناخت ونیازهامو میدونست و همیشه نه تنها سهم بیشتری از زندگیم رو برعهده داشت بلکه عاشقانه همیشه کاری میکرد تا ما راحت زندگی کنیم وکمبودی نداشته باشیم، چون هر جور حساب میکنم منه ناسپاس نادان که حتی سهم خودم رو نمی تونستم تو زندگی به درستی انجام بدم کجا قدرت اینو داشتم که اون زندگی رو به اون خوبی مدیرییت کنم واون شرایط عالی رو ادمهای عالی رو، سلامتی و برکت ونعمت و شادی رو برای خودم خلق کنم؟؟؟؟؟
من اصلا نه عقلش رو داشتم نه قدرتش رو…
همه اش فقط خودش بود ….
تا اینکه با آموزه های شما استاد عزیزم،آشنا شدم وبه درک وشناخت بیشتری نسبت به خداوند وقوانین جهان هستی رسیدم…
تازه متوجه شدم که خدا که همون خدا بوده وهست ونعمتها هم همیشه پیرامون من ودر دسترس من بودند، اما چون ذهن فقیر داشتم، چون باور به فراوانی نداشتم، چون نمی تونستم به داشته هام توجه کنم، چون تمرکزم روی نعمتها و زیبایی های زندگیم نبود، چون به ایمانی که داشتم ایمان واعتماد نداشتم و نمی تونستم موحد ویکتاپرست وتوحیدی باشم، چون احساس عدم لیاقت داشتم، چون اکثرا ناسپاس بودم ، اونچه که حتی برای من وسهم من بود و خیلی راحت بدست آورده بودم وخداوند روزی من کرده بود رو هم مثل آب خوردن از دست میدادم..
ودر نهایت میگفتم ، صلاح نبوده، مال من نبوده، خدا نخواسته، شانس ندارم و……از این دست باورهای اشتباه وغلط..
هرچقدر به عظمت وبزرگی وبخشندگی ومهربانی خداوند بیشتر پی بردم، خیالم از اینکه نعمتها همیشه هستند و رزق وروزی من دست خداست باور فراوانی در من پررنگتر شد….
هرچقدر بیشتر به این درک رسیدم که من برای هدفی خلق شدم، ومن خودم خالق شرایطم هستم و من می تونم با پرورش توانایی ها واستعدادهام ارزش خلق کنم وباعث پیشرفت وگسترش جهان بشم، احساس قدرت بیشتری کردم و هر روز قدم محکمتری برای دنبال کردن اهدافم برداشتم…
هرچقدر قدرت واختیار رو از دیگران گرفتم و خداوند رو تنها قدرت هستی دیدم بیشتر اعتقاد پیدا کردم که آدمها وسیله ای هستند تا خداوند از طریق اونها منو به مقصد برسونه، برای همین وجود ومهربانی و لطف انسانها رو ، از حضور خداوند دیدم و آدمهای بیشتر ونیکوتری سر راهم قرار گرفتند که بهم عشق لاعوض بدن…
هرچقدر زندگیم بر پایه این باورهای جدید والبته درستم پیش رفت، ذهن من هم فقر رو پشت سر گذاشت….
شکر الله دیگه ترسی از اینکه فرداها چی میشه ندارم…
چون خدای عاشق ومهربون وبخشنده من دیروزها بوده امروز بوده فرداها هم هست وتنها صاحب اختیارم خداست و به قول شما استاد عزیزم محاله که کسی در مسیر راستی ودرستی وتوحید ویکتاپرستی باشه وجهان چیزی رو ازش بگیره….
برای کسیکه تنها روی قدرت خداوند وکمکش تکیه کرده، برای کسیکه سعی میکنه سهم ونقشش رو هر روز توی زندگی به درستی انجام بده، زندگی سراسر خیر هست وبرکت وشادی و سلامتی وامنیت وآرامش….
دیگه از دست دادن معنی نداره…
چون دیگه به این یقین رسیده که اگر هم چیزی رو از دست بده بدون شک بهتر از اون رو جهان بهش میده خیلی زود وخیلی راحت….
برای همین آزادانه وباعشق از اونچه که خداوند روزیش کرده استفاده میکنه ونگران تمام شدنش نیست….
بلکه هر روز منتظر معجزه ها وسورپرایزهای جدید والبته قشنگ وشگفت انگیز خداوند هست…
نه توانش رو دارم به طور کامل وشایسته از خداوند سپاسگزاری کنم که منو در این مسیر پرخیروبرکت قرارداد، نه از شما استاد عزیزم که با آگاهیهای نابتون زندگیمو ساختید…
بی نهایت از خداوند وشما سپاسگزارم