live | فرایند تغییر باورها

سرفصل آموزش های این فایل:

  • “ثروت”، یک برنامه ذهنی است که باید در ذهن نصب شود و ذهنیت فرد را ثروتمند کند. وگرنه اگر ذهن فقیر باشد، چنین اهرمی از رنج و لذت در ذهن، هرگز به فرد اجازه دسترسی به ایده ها و راهکارهای ثروت ساز را نمی دهد؛
  • طبق تئوری ظرف آب در دوره روانشناسی ثروت 1، وقتی ظرف فرد سوراخ است یعنی حتی اگر فرد پول ساختن را نیز بلد باشد، پول می سازد اما ذهنیت او به شکلی با پول رفتار می کند که همیشه لنگ هزینه ها باشد؛
  • یعنی حتی اگر به خاطر سایر باورهای قدرتمندکننده، ثروت وارد زندگی فرد شود، دوامی نخواهد داشت زیرا اهرم رنج و لذت نصب شده در ذهنیت فقیر، مراقب است که “ثروت” وارد زندگی فرد نشود یا اگر هم وارد شد، با هر برنامه ممکن، ثروت را از زندگی او خارج می کند؛
  • طبق تئوری ظرف آب در دوره روانشناسی ثروت 1، راهکار رسیدن به استقلال مالی، تغییر شناسایی اهرم رنج و لذت فعلی ذهن و سپس تغییر آیتم های رنج و لذت در این اهرم است؛
  • چه ذهنیتی باعث پیشرفت مالی و پایداری نتایج می شود و چه ذهنیتی مانع ورود نعمت ها به زندگی می شود؛
  • “باور به کمبود”، چگونه نعمت هایی را از بین می برد که به خاطر سایر باورهای قدرتمندکننده وارد زندگی می شود؛

منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1

هر کدام از ما، توانایی منحصر به فردی برای تبدیل علائق، ایده ها و توانایی های خود به “ثروت” داریم. “مولد بودن”، جزو ذات ماست و همه ما در درون خود این توانایی را داریم. بنابراین، موضوع ناتوانی در ساختن ثروت نیست بلکه موضوع در باور نداشتن به این توانایی درونی است. باور محدود کننده ای که به دلایل مختلف، رسیدن به استقلال مالی را برای ما غیر ممکن می داند. در نتیجه، افراد زیادی حتی قدم اول را هم در مسیر ساختن استقلال مالی بر نمی دارند و با تمام محدودیت های مالی خود کنار می آیند. به این ترتیب، توانایی درونی آنها برای خلق ثروت، هرگز فرصت بروز پیدا نمی کند.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت۱، با ارائه‌ی منطق‌های قوی درباره‌ی “امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی‌ برای شما”، به شما کمک می کند تا شرایط نادلخواه مالی خود را تحمل نکنی و غیر قابل تغییر ندانی، ضمن اینکه منتظر هم نمانی بلکه از همین جایی که هستی و همین شرایط و امکاناتی که داری، جهادی اکبر برای تغییر اوضاع مالی خود راه بیاندازی.

آگاهی های این دوره، منطق هایی قوی از امکان پذیر بودن در دست شما قرار می دهد تا استدلال های ذهن را درباره غیر ممکن بودن ها به شدت زیر سوال ببری. به همین دلیل دیگر مثل قبل، محدودیت های مالی خود را به عنوان یک واقعیت غیر قابل تغییر نمی پذیری و اولین قدم محکم را برای تغییر شرایط بر میداری آنهم با همین امکانات و شرایطی که داری.

“ثروت”، یک فرکانس و برنامه‌ی ذهنی که وقتی روی ذهن نصب می شود، شخصیتی از اساس متفاوت با شخصیت قبلی در وجود فرد شکل می دهد که با ثروت‌ هم‌فرکانس است. این شخصیت‌ِ متکی بر باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین‌، موتور حرکت و هدایت فرد به سمت ایده‌ها‌، راهکارها و فرصت‌هایی می‌شود که یکی از خروجی های آن، استقلال مالی است.

آگاهی‌های دوره روانشناسی ثروت 1‌، همان کدهای ثروت‌سازی هستند که باید روی ذهنت نصب کنی. این کدهای ثروت ساز، شما را در مدار ثروت قرار می دهد و بهترین مشاور شما برای رشد اوضاع مالی شما می شود. این کدهای ثروت ساز، اهرم رنج و لذت را در ذهن شما به گونه ای برنامه ریزی می کند که برعکس گذشته، از فقر فرار می کند و مشتاق رفتن به سمت ثروت و ایده های ثروت ساز است.

ثروت یعنی حل مسئله. هرچه مسائل بزرگتری را حل کنی، ثروت بیشتری می سازی. هرچه مسائل آدمهای بیشتری را حل کنی، ثروت بیشتری می سازی. اما توانایی شما برای حل مسائل، به اندازه ای بروز می کند که ظرف وجود شما از مسائل، بزرگتر می شود. آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، با منطق های محکم، چگونگی بزرگتر شدن از مسائل را به شما می‌آموزد و شخصیتِ حلال مسائل بودن را در وجودت شکل می‌دهد و هدایتگر شما می شود تا از توانایی هایت، راه حل بسازی برای حل مسائل مردم و پول بسازی.

به دلیل توانایی حل مسئله است که افراد موفق، به مسائلی که بقیه جامعه به عنوان فاجعه می بینند، به عنوان فرصت نگاه می کنند و از همان شرایطی برای رشد مالی بهره برداری می کنند که بقیه، به عنوان دلیل اصلی شکست های خود یاد می کنند. 

تا کنون دوستان زیادی تجربیات و نتایج خود از دوره روانشناسی ثروت 1 را در بخش نظرات این دوره ثبت کرده اند. در نوشته های این دوستان‌، به وضوح ردپاهایی از تغییرات اساسی در باورهای آنها درباره ثروت و “توانایی آنها درباره ثروت ساختن”، دیده می‌شود:

  • تغییر باور کمبود‌ به “باور به فراوانی” که خود را در قدم‌هایی نشان می دهد که فرد برای اجرای ایده‌هایش و فعالیت در حوزه مورد علاقه اش بر می‌دارد بی آنکه نگران کمبود مشتری، کمبود فرصت و هر کمبود دیگری در مسیر خود باشد؛
  • تغییر باورِ احساس عدم لیاقت به “باور احساس لیاقت”، که خود را در ورود به دل ترس‌هایی نشان می‌دهد که مدت ها او را متوقف ساخته بود؛ از توانایی هایی بهره برداری می کند که تاکنون بی ارزش دانسته بود؛ برای اجرای ایده هایی قدم بر می دارد که تا کنون آنها را جدی نگرفته بود و …

به دلیل این حد از تغییرات اساسی در باورها و شخصیت دانشجویان این دوره است که شرایط مالی آنها نیز بسیار تغییر می کند. خیلی از افراد از درآمد صفر به کسب و کار شخصی خود رسیده اند آنهم بدون نیاز به سرمایه اولیه.

ماموریت دوره روانشناسی ثروت 1، استفاده از سرمایه های درونی برای ساختن استقلال مالی است. بنابراین‌، مهم نیست چه شغلی داری‌، کجا زندگی می‌کنی‌، چند سال داری‌، چه موانع و محدودیت‌هایی پیش پایت قرار گرفته‌ است. زیرا این قانون و وعده‌ی خداوند است که‌: شرایط و نتایج شما تغییر می‌کند وقتی‌، شخصیت شما و نگرش شما از اساس درباره ثروت  ثروت تغییر می‌کند.

راهکارهای عملی این دوره، به شما یاد می‌دهد فارغ از اینکه دیگران چه نگاهی به نوعِ کسب و کار یا وضعیت اقتصادی جامعه دارند‌، علایق خود را بشناسی، ارزشمند بدانی، باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین درباره علاقه ات بسازی تا نه تنها از حرکت در مسیر علاقه ات لذت ببری، بلکه ثروت هم بسازی.

منطق هایی که آگاهی های این دوره در دست شما می گذارد، می فهمی همه ی شغل‌ها و استعدادها‌، پتانسیل یکسانی برای ساختنِ ثروت دارند‌. آنچه تفاوت را در نتایج ایجاد می‌کند‌، ارزشمند دانستن خودت و علاقه ات و ساختن باورهای ثروت ساز در آن زمینه است. جلسه به جلسه ی این دوره‌، به شما کمک می کند این نوع نگاه را به خودت و علائق ات بسازی

جلسه به جلسه این دوره، منطق هایی قوی‌ در دست شما می گذارد تا امکان پذیر بودنِ رسیدن به خواسته های مالی ات را برای ذهن خود منطقی کنی.

منطق هایی که به شما کمک می کند تا فراوانی را باور کنی و به خاطر این باور برای تحقق خواسته هایت قدم برداری. به عنوان مثال، به خاطر کار کردن روی آگاهی های این دوره، آرام آرام باور به کمبود که سالها به شما اجازه ی ثروت ساختن از علائق و استعدادهایت را نداده بود آنهم به خاطر ترس از کمبودِ مشتری‌،  تبدیل می‌شود به توانایی در دیدنِ مشتری‌ها و بازارهایی که هر روز در حال گسترش هستند و تو بدون نیاز به سرمایه اولیه، می توانی محصول و خدمات خود را در این بازارها ارائه کنی، مسائل را حل کنی و ثروت بسازی.

آگاهی های این دوره از شما یک مولد ثروت می سازد. یعنی به شما هوشیاری می دهد تا به جای توهمِ یک شبه ثروتمند شدن و گرفتاری در دام کلاهبرداری ها یا باختنِ کل زندگی‌ یک شبه در بور‌س‌، از توانایی های درونی ات برای حل مسائل بهره برداری کنی و ثروت بسازی.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | فرایند تغییر باورها
    196MB
    28 دقیقه
  • فایل صوتی live | فرایند تغییر باورها
    27MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

264 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناهید رحیمی تبار» در این صفحه: 1
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1165 روز

    Liveبااستادعباس منش قسمت 25.

    استادراجع به ذهن فقیر،صحبت کردن.

    خوشم میاداستاد،بدون ترس ازقضاوت انقدقشنگ و واضح وشفاف ،صادقانه، تجربه هاشون روبرای ما بازگو میکنن.شاید من اگه جای استادبودم ،سربسته وغیرمستقیم تجربه ای میگفتم امابه این شفافی حرف نمی‌زدم.

    کاملا مشخصه که استادبه مسیرخودشون اعتمادکامل دارن ودنبال تاییدکسی نیستن واین ینی گامهای بلندبرای رشد وپیشرفت.

    درمورد ذهن فقیر،بگم که منم درگذشته به شدت ذهن فقیری داشتم وبه خاطرهمین باور و این نگاه همیشه اذیت میشدم.

    همیشه درگیری ذهن داشتم که چکارکنم بهتره؟چقدرخرید کنم بهتره؟

    چقدر محبت مالی داشته باشم بهتره؟

    چقدر برای سلامتیم ارزش قائل باشم بهتره؟

    چقدرتو روابطم به مال نگاه کنم بهتره؟

    وپاسخ همه ی اینها،این بود :تو که پولدارنیستی ،پس بهتره کم خرج کنی،کم بخری،کم بپوشی،کم هدیه بدی،کم ازلحاظ سلامت جسمی خرج خودت کنی،کم بخوری ،کم بری ،تا کمتر بیان منظورم رفت وآمدبادیگرانه.

    میبینیدهمه چیزدرکمبودهاخلاصه میشد.راسش به فراتر از اینم نمیتونستم فکرکنم.

    هروقت میخاستم به کسانی که خرجهای سنگین میکنن ،تمرکزکنم ،مغزم عرورمیدادومیگفت نه بابا توهیچ وقت نمیتونی مثل اینا پول خرج کنی.اصلانمیشه.

    کو تا ماپولدارشیم ؟! خودمو در دوردستها می‌دیدم که توخیال و توهم شایداحساس نزدیکی به پول داشته باشه.

    خودمم اینطورمجاب میکردم وحق روبه خودم میدادم که هرکسی هم جای من بود مثل من عمل می‌کرد.

    من الان توجایگاه درستی هستم.

    نداریم خرج نمیکنم.

    خب داشته باشیم منم خرج میکنم.

    دیگه نمی‌فهمیدم ونمیدونستم که سرمنشا همه ی بدبختی‌های من ، همین افکارم هستن.

    این خود منم که درهمین حد،اتفاقات روخلق میکنم.

    واین قدرت رودارم که خالق اتفاقات بهتروبزرگتری باشم.

    تازه فکرمیکردم زن خوبیم ،چون دارم قناعت میکنم.

    چون دارم بامردی که پول نداره ،با سازگاری زندگی میکنم.

    وازهمه مهمتر رضایت خداوندرودارم .که دنبال چیزهای دنیوی نیستم .وبه همین مقداربسنده کردم.

    بنابراین درخاستهای خاصی هم ازخدا نداشتم.

    حالا دیگه دیگران ازمن راضی هستن یانه ،نمیدونم .

    خب دیگران دارن میبینن ما نداریم پس توقع نمیکنن.

    واقعن ک ! چ زندگی مسخره ای داشتم.

    دنیا روچقدرکوچیک می‌دیدم.

    به قول استاد خودم که نداشتم ازخدا هم برای خودم درخاست نمی‌کردم که داشته باشم .میگفتم به من نمیدی به هیچ کس دیگه هم نده.

    چون همه کاره ،خدا رومیدیدم.

    اگه نیست ینی خدا بهمون نمیده .

    اگه ندارم چون خدا مصلحت می‌دونه که نداشته باشم.

    باهمین افکاروباورها خودمو قانع میکردم وبه زندگیم ادامه میدادم.

    خیلیم دردکشیدم.

    یه زمانی بود دراین حد که ازبقل ساندویجی رد میشدیم ،هیچ پولی نداشتیم وبوی ساندویجی منو اذیت میکرد.

    نون خالی می‌خوردم وقتی شوهرم ازسرکارمیومد،میگفتم شام خوردم.مثلا تخم مرغ ! همسرم که میدونست چیزی نداریم.

    همیشه پس انداز میکردم تا هفته ی بعدپولی جم بشه، یه ساندویچ بخورم.اونم ساندویجهای ارزونی مثل فلافل.

    یادم میاد خیلی وقتها ازصندوق صدقاتمون پول برمیداشتیم خرج میکردیم.

    ازخداهم عذرخواهی میکردیم می‌گفتیم دوباره میزاریم سرجاش.

    خودمون پول نداشتیم بخوریم ،انقد مقیدبودیم‌که هرروزصدقه کناربزاریم تاخدا ازمااحساس رضایت داشته باشه تاکه پولی بهمون برسونه بعدموقع نیازبرمیداشتیم بازمیزاشتیم سرجاش.باخدا بده بستون داشتیم.

    وااای خدای من چ کارای عجیب غریبی میکردیم.

    جمع میبندم چون خیلیا مثل خودم بودن.

    خب بااین نگاه به این کوچیکی به دنیا وخدا،توقع چ پیشرفتی وچ اتفاقی توزندگیمون داشتیم.

    همیشه هم تواحساس بد بودیم.

    یه مهمون میخاست بیادخونم اونم ازسمت خانواده هامون ،تمام تن و بدن من می‌لرزید که چی درست کنم ؟ ازکجابیاریم چیزی بخریم.

    چقدر باخجالت وشرمندگی مهمون رامینداختیم.

    وقتی مهمون داشتم ،انقد شل تعارف میکردم.

    انقد دوست داشتم مهمونامون چیزی نخورن که من نگه دارم برای مهمونی بعد.

    یااینکه غذا اضافه بمونه ،یه وعده دیگه خودمون بخوریم.

    خودم که همیشه سرسفره ی غذا باغذام بازی میکردم و همیشه میگفتم سیرم.

    بگردم دور خودم .چقدرخودمواذیت کردم .چقدربه ناهیدظلم کردم.

    چقدرشرمنده ی ناهیدهستم.

    یه تضادی بعدازازدواجم داشتم اونم این بود که چون بابام خیلی خسیس بود ،من می‌شنیدم که چقدرپشت سرش حرف میزنن ومسخرش میکنن ،من نباید مثل بابام باشم.

    اما چون ذهنم فقیر بود ،بامردی ازدواج کردم که پولداربودن اما خودش شغل مناسبی نداشت.وبله گفتن من فقط ازسر ،حال وهوای عاشقی بود.

    ومن به این شکل وارد این زندگی شدم .

    خسیس نبودم ینی نمیخاستم باشم .خودم بااین خصلت خیلی مبارزه کردم .ولی خب توجیهم این بود که نداریم ،چکارکنیم که نداریم؟!

    چون نداریم چون خودمون گشنه هستیم کاش دیگران هم کم بیان خونمون ،کم بخورن.

    میدونیدیه چیزایی ریشه تووجود آدم داره.

    منم خساست رویادگرفتم بودم چون ازبس دیده بودم.

    ولی میخاستم نباشم .

    تااین خصلت ازوجود من بره بیرون ،سالهای سال طول کشید تا شخصیت من شکل دیگه ای به خودش گرفت.

    اون موقع دقت به این نمی‌کردم که چ فرکانسی میدم ،میگیرم.چیزی نمی‌فهمیدم.

    شاید شانسی فرکانس خوب میدادم وشانسی فرکانس منفی بدون داشتن کوچکترین آگاهی.

    زندگی من خیلی بالا پایین میشد.

    اما چیزی که ازاین چند سال اخیر می‌دونم اینه که استادمنو ازاین روبه اون رو کرد.

    دنیام خیلی تغییر کرد.

    الان ناهیدی هستم که بهترین وباارزشترین هدیه ها رومیبره.

    ناهیدی هستم که درخونم به روی همه بازه.چ اقوام خودم چ اقوام همسرم همگی خونه ی من رفت وآمدی بیشتری دارن وتوخونه ی من احساس راحتی زیاد میکنن.

    هدیه زیاد دریافت میکنم.

    برای خودم ارزش زیادی قائل هستم .

    چیزی کم خودم نمیزارم.

    به بچه هام و همسرم هم توخونه خیلی توجه دارم.

    باکی از هیچ خریدی ندارم.

    ازخرید کردن لذت میبرم .بونجول وبی کیفیت نمیخرم.

    از هرچیزی خوبشو میخرم.

    نمیگم مارک پوشم ولی سعی میکنم خوشتیپ بگردم.

    واقعن عشق میکنم چیزی به کسی هدیه بدم.

    اوایل برای اینکه خوب قضاوت بشم هدیه می‌بردم یاهدیه میدادم.

    بعدش برای تاییدطلبی بود.

    کم کم برای خوشحال کردن دیگران شد.

    بعدکه بیشترروی خودم کارکردم برای خوشحال شدن واحساس خوبی که خودم دریافت میکنم ،هدیه میخرم.

    هرجا برم دست پر میرم.

    دیگه همسرمم عادت کرده وخداروسپاسگزارم همسری دارم که بااین مسائل مخالفت نمیکنه حتی بابت قیمت هرچیزی ،به من حرفی نمیزنه.

    کاملا اختیارباخودمه که چی بخرم وچکارکنم .فقط کارت پولش همراه منه.

    ب لحاظ غذایی وخوردوخوراک هم کاملا ازخودم‌خوب مراقبت میکنم.

    همه ی این حال خوبی ها از زمانی شروع شد که نگاهم به جهان فرق کرد.

    از زمانی شروع شد که ایمانم روبه خدا بدست اووردم وخدای خودم روبهترشناختم.

    از زمانی شروع شد که افکاروباورهای قدیمی روریختم دور وافکار وباورهای جدیدی توذهنم ساختم .

    همه ی اینا یه شبه اتفاق نیفتاد.

    کم کم وازموضوعات کوچیک شروع کردن و تمرین کردن تابه مسائل وموضوعات بزرگ رسیدن.

    اوایل که میخاستم شروع کنم ،بامقاومتهایی روبرومیشدم که هردفه برخلاف میلم اونا رو رد میزدم .وجمله های کلیدی استادوعبارتهای تاکیدی استاد روتوذهنم بارها وبارهاتکرارمیکردم .

    همیشه به خودم میگفتم من که ازراهی که رفتم یامسیری که دورمورم هستن ،خوشم نمیاد ونتیجه های خوبی ندیدم.

    حالا یه بار حرف یه آدم دیگه روگوش بدم تاببینم چ اتفاقی میفته..به همین جهت استاد روانتخاب کردم.

    وازاون روز تا به حالا چیزی جز روزای خوب ندیدم.

    روزایی که یه روزی آروزشو داشتم.

    روزایی روبدست اووردم که روزی حسرت وغبطشو می‌خوردم.

    کارایی الان میکنم و خرجایی میکنم که روزی فقط توخیال وتصوراتم بود.

    دنیا روبزرگ میبینم .ولی هنوز نتونستم وفکر هم نمیکنم به اندازه ی کافی به شناخت جهان برسم.

    ولی به اندازه فهم ودرک خودم دارم تلاشمو میکنم که هرروز بیشتروبهترازدنیا بفهمم .

    وآگاهی های ناب تری کشف کنم.

    من چیزی ازقدرت خلق خودم نمی‌دونستم.

    هیچ درکی ازنعمت وفراوانی خدا نمی‌دونستم.

    همیشه منتظر وقوع اتفاقات عالی ازبیرون بودم .نمی‌دونستم خودم مهمترین عامل رشدم هستم.

    سرجای خودم نبودم .مدام توقعاتم ازاین واون بالامیزد بخصوص پدرومادرهامون.

    همیشه منتظر زورو بودم که پیداش بشه ما روبه سمت خوشبختی وثروت ببره.

    الان باقاطعیت تمام میگم زروی زندگی من استادعزیزم بود.

    استادعزیزواقعن نجات دهنده ی من اززندان افکاروباورهای غلطم بود.

    رهایی وآرامش رو ایشون تو زندگی برای من به ارمغان اووردن.

    انصافانگرش من زمانی تغییر واقعی ودرست کردکه استاد روپیدا کردم.

    وایمان و اعتمادبه استادعزیز باعث شد که گام به گام به جلو حرکت کنم واتفاقات بهتری روبرای خودم خلق کنم.

    امروزبه خدا وجهان اعتمادزیادی پیداکردم چون استادم

    به من اینطور آموزش داده ومن تجربه کردم و متوجه شدم این مسیر اصلی ودرست زندگیه منه.

    گذشته ی من هرچی بوده ونبوده ،من فراموشش کردم وسعیم براینه که افسوسش رونخورم .

    الان اینجام .بااین افکار بااین باورهاوبااین استاد.پس مصرانه ومتعهدانه این مسیر رو ادامه میدم تانتایج بزرگی کسب کنم .

    تا منم به جایی برسم که بعد از تجربه کردن کلی ثروت ،بگم میخام مسیرساده زیستن روانتخاب کنم .

    ولی اینو می‌دونم تا آدم ازچیزی خودش، سیراب نشه ،بادل وجون وبااعماق وجودش این حرف رو نمیزنه .

    باید لذتها روبچشی تا ازسر اجبار یاتعصب عقاید وتقلید ازکسی ،کاری انجام ندی.

    اگه انجام میدی باتمام دل وجون خودت همه چیو حس کرده باشی و تجربه کرده باشی. به تمام درجات رسیده باشی بعد بگی حالا اینو میخام. حالا دوست دارم به این روش وبه این شکل زندگی کنم.

    واگرنه حرف خوب ،حتی کارخوب خیلیا میتونن انجام بدن ،اما آیا همگی اونها حالشون خوبه ؟

    آیا همه ی اونها تواحساس خوب هستن.؟

    آیا اونا به خودشون ظلم نکردن؟

    آیا تونستن باانجام کارخوب حال خوب داشته باشن؟یا نه هرچیزی روبرای دل دیگران وخوشحال کردن دیگران انجام دادن؟

    چون خیلیا رودیدم که ظاهرن خیلی مذهبی وبا خداهستن اما من خیلی جاها عملکرد درستی ازشون نمی‌بینم.

    میبینم که شاد نیستن.

    میبینم که پکیج کامل خوشبختی روندارن.

    درحالیکه تمام فکر وذهنشون عبادت کردن خدا وظاهرا رضایت خداست..

    اینا همونایی بودن که قبل ازاستادعباس منش،الگوهای من بودن .

    همون روش تقلیدی وتعصب بیجا درمورد اعتقاداتمون.

    همون کسانی بودن که فقط ترس ووحشت منوازخدا ودنیای بعدی زیاد میکردن وبه جای پیشرفت توکارها ورفتارهام ،فقط تنزل میکردم وروز به روز عصبی ترو بدبخت تر میشدم.

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که مسیرم عوض شد.

    وخداونداستاد توانمندی سر راه من قراردادها فقط بااستفاده ازدرسهاوتجربه هاش ،بااختیارخودم مسیرم روپیدا کنم .

    داشتن احساس خوب نشونه ی درستی مسیرمه.

    رشدوپیشرفت توروابطهام ،دربدست اووردن ثروت ،درداشتن سلامتیم همه وهمه نشانه ی درست بودن مسیرمه.

    پس با تمام نیرو وقوا ادامه میدم.

    وهرروزی که درس تازه ای میگیرم خوشحال ترومصمم تراز روز قبل ،لذت میبرم.

    چون تواین مسیر هستم وبی نهایت نواقص داشتم .هرروز بااتفاقاتی مواجه میشم که هرچند،گاهی ناجالب هستن اما درسهای بزرگی بهم میدن وخوب میفهمم که دارم رشد میکنم.

    دیگران باانتقادها ودخالتهای ناجالبشون ،باعث میشن یه قدم به سوی پیشرفت نزدیکتربشم.

    اونا هستن تا من ازکنارشون درسهای خوبی بگیرم.

    خیلی ازتغییراتم به خاطروجودتک تکشونه .

    هردردی که کشیدم هرزخمی که خوردم ،عامل بزرگ شدن وبزرگ شدنم بوده.

    البته که میتونست این تجربه ها،بااین دردها نباشه .امامتاسفانه من قدرت وشهامت بالایی نداشتم که سردچاراین دردها شدم.

    بالاخره مقاومتهاونجواهاهمیشه موانعی پیش میارن که ما روکمی عقب ارنگه میدارن .

    اتفاقا همیشه جرات و جسارت استاد روتحسین میکردم ومیکنم اما من نتونستم تو خانواده هامون ازاین جراتها به خرج بدم پس بیشترآسیب خوردم.

    استادجونم عشق منی .

    همیشه ودرهرلحظه ازخدامیخام مراقب عزیزی مثل شما باشه.

    الله نگهدارت باشه استادجونم.

    قربونت بشم که انقد من تو رودوست دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای: