سرفصل آموزش های این فایل:
- چه نوع نگاهی نتیجه می سازد و چه نوع نگاهی دلیل می سازد برای دلسردی بیشتر؛
- ریشه دلسردی، عجله برای زودتر رسیدن به نتایج بزرگی است که فاصله فرکانسی بسیاری با آنها داریم؛
- ریشه این نوع نگاه، کمالگرایی (عدم درک قانون تکامل) و احساس عدم لیاقت است که موجب می شود ارزشمندی خود را به نتایج گره بزنیم. در نتیجه خود را با دیگران مقایسه می کنیم یا می خواهیم زودتر نتایج بزرگی بگیریم که چشم دیگران را کور کنیم یا توسط آنها تاکید شویم یا از قافله آنها عقب نیفتیم؛
- نگاه کمالگرایی است که می خواهد توجه دیگران را جلب کند؛
- ریشه دلسردی مقایسه نتایج خودت با نتایج دیگران است؛
- هرچه قانون تکامل را درک کنی کمتر خودت را مقایسه می کنی، کمتر عجله می کنی و بیشتر از مسیر لذت می بری؛
- هرچه احساس خود ارزشمندی درونی خود را بیشتر ترمیم کنی، کمتر خودت را با دیگران مقایسه می کنی و آرام آرام “دیگران” را از معادله دستاوردهایت حذف می کنی و به آرامش می رسی؛
- رابطه درک قانون تکامل و ساختن پایه های احساس لیاقت؛
- رابطه درک قانون تکامل و لذت بردن از مسیر؛
- رابطه درک قانون تکامل و توانایی تمرکز بر اصل؛
- به جای تقلا برای یافتن یک سهام بهتر در بورس، روی استعدادها و توانایی هایت سرمایه گذاری کن؛
- مهمترین رابطه زندگی ما؛
- انتخاب شریک کاری یا شریک زندگی از دیدگاه فرکانسی؛
- توانایی تمرکز بر خودم و کاشتن بذر این توانایی به وسیله ترمیم احساس لیاقت؛
- “اصل”، فقط درک قانون است. بقیه اش خلاقیت در اجرای بهتر این اصل است؛
- به اندازه ای که قانون را بهتر درک می کنی، مشاور بهتری برای زندگی ات و حل مسائلت می شوی و نیاز شما به مشاورت از دیگران کمتر می شود؛
- به جای تقلا برای یافتن شریک کاری، از همان جایی که هستی و با همان امکاناتی که داری شروع کن؛
- به جای تقلا برای یافتن شریک کاری، توکل خود را بر خداوند بیشتر کن و روی توانایی ات در حل مسائل کار کن؛
- وقتی شما آدم بهتری می شوی، جهان شما را با آدمهای بهتر هم-مدار می کند؛
منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره احساس لیاقت
- به نظر شما، بهبود چه عاملی درونی، می تواند بیشترین تاثیر مثبت را بر کیفیت زندگی بیرونی ما در تمام جنبهها بگذارد؟
- رشد کدام فاکتور درونی، بیش از هر چیز، ظرف وجود ما را رشد می دهد و ما را آماده دریافت نعمت های بیشتر می کند؟
- رشد کدام فاکتور درونی، مسیر رسیدن ما به خواسته هایمان را هموار می کند.
پاسخ این سوال، قطعاً فاکتور احساس لیاقت یا همان احساس خود ارزشمندی درونی است.
حالا که از این عامل اصلی با خبر شدی، چه نمره ای به احساس خود ارزشمندی درونی خود می دهی؟
برای اینکه نمره دقیق تری به خودت بدهی، اجازه بده تعریف ساده و خلاصه ای از “احساس خود ارزشمندی درونی” داشته باشیم. به طور خلاصه، احساس خود ازشمندی درونی یعنی:
تواناییِ ارزشمند دانستن بیقید و شرط خودت در تجربه هر نعمتی؛
یک فرکانس عمیق و با ثبات از آگاهی شما درباره ارزشمند بودن خودت. خود ارزشمندی درونی ای که غیر وابسته به هر اعتبار یا دستاورد بیرونی است. یک باور درونی و غیر وابسته درباره اینکه من صرف نظر از دستاوردها یا شکست هایم، فقط به این دلیل که خلق شدهام و به عنوان یک انسان در این جهان مادی هستم، لایق تجربه آنچه می خواهم، هستم.
به اندازه ای که احساس خود ارزشمندی درونی خود را ترمیم می کنی، درهای نعمت و برکت به زندگی ات باز می شود و حتی تلاش های قبلی شما که ظاهرا بی نتیجه و مایوس کننده بود، به طرز معجزه واری به ثمر می نشیند. زیرا احساس خود ارزشمندی، موانعی نامرئی را از زندگی ات حذف خمی کند که سدّ راه آن نعمت ها به زندگی ات شده بود.
ماموریت دوره «احساس لیاقت»، قدم به قدم هدایت شما برای بازسازی احساس خود ارزشمندی درونی است. در این دوره، فرایند این بازسازی از خودشناسی شروع میشود. در این دوره استاد عباس منش به دانشجوی دوره کمک می کند تا در قدم اول به صورت صحیح و واقعی، احساس لیاقت خود را ارزیابی کند؛ ایرادها را پیدا کند و سپس قدم به قدم، رفع آن ایرادها را در عمل یاد بگیرد. در طی عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات، شما متوجه می شوی که:
- ذهن و ناخودآگاه شما چه معیارها و قید و شرطهایی برای خود ارزشمندی و احساس لیاقت شما گذاشته است؛
- این معیارها چقدر ترمزهای مخفی در برابر خواسته های شما ایجاد کرده و مسیر رسیدن به خواسته ها را برای شما سخت و دشوار کرده است؛
- این معیارها به چه شکل در حال آموزش شماست تا هر بار بیشتر بر علیه خودت باشی و به خودت ظلم کنی؛
- چرا نتوانسته ای از مهارت ها و توانایی هایت پول بسازی؛
- دلیل این همه تقلا کردن اما به نتیجه نرسیدن واقعا چیست؛
- چرا ارائه خدمات و محصولات ات برای شما دشوار است؛
- چرا معرفی و تبلیغ خودت برای شما دشوار است؛
- چرا به راحتی، موارد نامناسب را در زندگی خود تحمل می کنی؛
- چرا مرتباً درگیر روابط نامناسب شده ای؛
- چرا به راحتی نمی توانی خواسته های قلبی خود را با همسر یا شریک خود مطرح کنی؛
- چرا با وجود اینهمه توانایی، نمی توانی درخواست ارتقا شغل یا حقوق بیشتر را از کارفرما داشته باشی و چطور باید این مسئله را از ریشه حل کنی؛
- چرا توانایی درخواست از فرد مورد دلخواهت را برای ارتباط نداری و چطور باید این مسئله حل کنی؛
- چرا حتی با خودت صادق نیستی و چطور باید این مسئله را حل کنی؛
- چرا مرتبا نیازها و خواسته های خودت برای تو اولویت پایین تری دارند و چطور باید این ریشه را حل کنی؛
- چطور باید خودت را بی قید و شرط، لایق نعمت هایی که می خواهی، بدانی؛
- منشأ این همه احساس گناه یا احساس قربانی بودن از کجاست و چطور می توانی از این چرخه احساس بد خارج شوی؛
- چطور توانایی هاین را ارزشمند بدانی به گونه ای که برای پول ساختن از آنها، حرکت کنی؛
- چطور اول خودت را لایق یک رابطه خوب، زندگی در شرایط خوب و مکان خوب بدانی تا جهان نیز بتواند شما را لایق بداند و به سمت آن خواسته ها هدایت کند؛
و…
بخش خودشناسی دوره احساس لیاقت، مثل یک آینه، ذهن شما را به شما نشان می دهد. شما را مجبور می کند تا رو راست با خودت مواجه شوی. بدانی چه افکاری در ذهن شما در گردش است؛ چه نگاهی به خودت و توانایی هایت داری؛ ریشه رفتارهای شما اکثرا احساس خود ارزشمندی است یا احساس عدم لیاقت؟! و چطور می توانی این معادله را به نفع خودت تغییر دهی و از درون به احساس ارزشمندی برسی. زیرا به اندازه ای که ما خود را ارزشمند می دانیم، جهان نیز به همان اندازه ما را ارزشمند می داند و نعمت ها را وارد زندگی ما می کند.
هرچه با آگاهی های جلسات این دوره پیش می روی، هم خودت را بهتر می شناسی و هم سرمنشا ناکامی های بیرونی را در درون خودت پیدا می کنی و هم اصلاح آنها را قدم به قدم یاد می گیری. منطقهای قوی ای که استاد در هر جلسه در دست شما می گذارد، هر بار بخش مهم تری از « احساس لیاقت و خود ارزشمندی بیقید و شرط» را در درون شما احیاء می کند. وقتی تمام جلسات را با تعهد و موفقیت می گذرانی، متوجه تغییر عمده ای نه فقط در درون خود بلکه در شرایط بیرونی خود نیز می شوی. خواه اوضاع مالی، روابط، سلامتی و …
آموزش های این دوره ظرف وجود شما را در تمام ابعاد بزرگتر می کند و طبق قانون این ظرف بزرگتر، ظرفیت پیدا می کند تا نعمت های بیشتری را در تمام جنبه ها، در درون خود جای دهد. به همین دلیل دانشجویانی که در این دوره با تعهد به آگاهی های و تمرینات این دوره عمل کرده اند، به نتایجی دست یافته اند و خواسته هایی را محقق کرده اند که قبلاً با وجود تلاش فراوان موفق به تحقق آنها نشده بودند به طوری که، کلاً درباره رسیدن به آن خواسته ها دچار ناامیدی بودند. دلیل این امر هم ساده است. چون طبق قانون، تأثیرگذارترین فرکانس بر کیفیت زندگی ما در هر جنبه ای، “فرکانس احساس لیاقت” است. جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت دنیای پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی» ما بروزرسانی کند. در نتیجه وقتی حتی کمی روی ترمیم احساس لیاقت خود کار می کنی، همین بهبود کوچک، نتیجه قابل توجهی در شرایط بیرونی شما ایجاد می شود.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | دلیل دلسردی در مسیر و حلّ ریشه این مسئله145MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | دلیل دلسردی در مسیر و حلّ ریشه این مسئله17MB18 دقیقه
جانا سلام
قبلا آدم کمال گرایی بودم ، آدم سختگیری بودم ، آدمی بودم پر از وسواس فکری ، پر از این حس که کارها باید طبق منطق ذهن من انجام شوند ، انگار که آخر منطق بودم ، آخر عقل ….
این خصلت توی کامنت نوشتن هام هم بود ، باید فرصت فراهم میشد ، باید آماده میشدم ، باید باید باید …. من خیلی بایدی بودم ، خیلی سختگیر نسبت به خودم و جهان اطرافم … اما از استاد یاد گرفتم که ساز و کار جهان اینطور نیست ، اصلا اینطور نیست ، جهان بر مبنای آسانی شکل گرفته و آفریده شده اما اینهمه سادگی را کسی باور نمی کنه ، من برای ریز ترین کارها که غالبا کارهای مورد علاقه م بودند باید فرصت مناسب بدست می آوردم ولی کارهایی که دوست نداشتم را باید حتما انجام میدادم حتی اگر به زعم خودم فرصت مناسب هم برای اونها وجود نداشت ، در واقع زندگی من پر شده بود با کارهای اجباری و من لذتی از زندگی نمی بردم اما برای خودم این تمرین را طراحی کردم که لذت ببرم و من الان تمام کارها را رها کردم و اومدم بنویسم و لذت ببرم … استاد من از تو خیلی یاد گرفتم ، من هنوز توی درک تو مات و مبهوت هستم … امروز به همسرم گفتم اگر بخوام استاد را فقط با یک صفت وصف کنم میگم این آدم خیلی پُر ه … خیلی پُر … خیلی پُر یعنی خیییییلی پُر …
گفتم ببین چقدر قشنگ یادمون داد زندگی کنیم ، ما چند ساله که هیچ گونه فرو رفتن یا سقوطی نداشتیم … استاد ما را از بلاها مصون کرد ، ما با حرف هاش مدار خودمون را ساختیم و هرروز بهتر می سازیم …
بهمون فرمول داد ، گفت اگه درصد زیادی از آدم هایی که باهاشون برخورد میکنی داغون هستند به این معنیه که خودت داغونی و برعکس … این یعنی فرمولی که باهاش خودت را در تمام جهات بشناسی ….
یادمون داد که آدم ها و موقعیت ها را انتخاب نکنیم و انرژی خودمون را برای این کار هدر ندیم و چقدر خوب این بار سنگین انتخاب های بی فایده را از دوش ما برداشت ، چقدر خوب ما را از تقلای پیدا کردن های بی دلیل نجات داد ، چقدر خوب ما را از تبلیغات و بازاریابی ها و کارت ویزیت زدن های بی حاصل و از خواستگاری رفتن ها و بنگاه رفتن ها و هزار تا رفتن و سپردن برای فلان چیز نجات داد …. استاد تو یادمون دادی که چیزی وجود نداره که تو بخوای پیداش کنی ، هر چی هست خودش میاد ، خودش پیدا میشه ، نه اینکه من بنشینم تا از آسمون بیفته ، من باید روی خودم کار کنم تا اون چیز ، اون خواسته ، اون هدف در مسیرم قرار بگیره و به من برخورد کنه ….. استاد این حرف تو که یک هفته س دارم روش کار میکنم ( چون من لایو را بصورت زنده دیدم ) چنان آسوده و راحتم کرده که حتی دیگه نمیتونم بلند حرف بزنم ، نمی تونم داد بزنم و تمام عملکرد هام را در چهارچوب این حرف تو قرار میدم که گفتید ما در مسیر درست اگر باشیم به مشتری ، به رابطه عاطفی ، به موقعیت دلخواه ، به آرزو برخورد میکنیم …. این حرف تو یک چای داغ میخواهد و یک تکه کیک گردو که در کنارش کاری که عاشقش هستی را انجام بدی … چقدر خوبه که بقیه کارها را جهان انجام میده برات ….
وقتی تمرکز من روی خودم باشه ، تمرکز جهان هم روی منه و هر چقدر من جدی تر روی خودم تمرکز کنم و مهارت کسب کنم و خلاق باشم و از درون خودم مثل خداوند ، جلوه های جدیدی خلق کنم ، جهان هم به اینهمه تمرکز و دقت که در پی کشف استعداد های خودشه ، با شکوه و خلوص پاسخ میده … از ماست که برماست …. جهان پاسخ میده … و من امروز با این صحبت شما استاد فهمیدم که پاسخ فرکانس تمرکز ، تمرکز بیشتره … جهان روی کسی که روی خودش کار میکنه متمرکز میشه یعنی کارهای اون آدم را براش انجام میده …
استاد این قسمتی که گفتید بعضی ها دنبال اینند که اون جوری که خودشون دوست دارند فکر کنند و فقط میخواند حرفهای من ، تأییدی برای باورهای خودشون باشه و هرجور شده حرفهای من را به افکار خودشون ربط میدند ، خواستم بگم استاد این خیلی نکته مهمیه و من هم اینطور بودم و اعتراف می کنم که مدام میخواستم آگاهی های ناب و الماس گونه و روحانی ثروت یک را با منطق های خودم هماهنگ کنم و طبیعیه که هیچوقت این هماهنگی بوجود نمیاد و من ناامید میشدم ولی استاد من چند روزه ثروت یک را از جلسه اول شروع کردم و بصورت تمرکزی می نویسم ، به جرأت میگم که همون نوشته های قبلی خودم را فرداش یک جور بهتر و کامل تری میفهمم طوریکه بلند میشم و راه میرم ، بغض میکنم ، میگم خدایا استاد چی میگه یعنی اینقدر ذهن من تو این مورد با روحم فاصله داشت …. مثلا استاد پاشنه آشیل من و خیلی ها موضوع شغل هست و شما توی همون جلسه اول میگید « شما اگر روی خودتون کار کنید وارد مداری میشید که ثروت داخلش هست ، شما هدایت میشید ، پس نگید چه کاری توش پول هست ، بگید من به چه کاری علاقه دارم چون بحث یک شغل خاص نیست ، بحث باور های خاص از عموم مردمه » استاد یعنی این جملات شما مثل آبی عمل میکنند که با هربار شنیدن ، بیشتر به زمین تشنه وجود من فرو میروند یعنی من هرروز اینا را به خودم میگم که اندیشه نه دنبال شغل بگرد نه نگران مشتری باش ، تو فقط فایل های استاد را قورت بده …. استاد بخدا باید تو را قورت داد …
من از صمیم قلبم از شما و خانم شایسته که لطافت ازش می باره سپاسگزارم …
سلام و سپاس
از اینکه زبان به تحسین گشودید سپاسگزارم و فقط خود خداوند است که میداند انرژی تحسین چقدر بالاست
من شاید نتونتم پاسخگوی تمامی الطاف دوستانم باشم ولی هروقت به کامنت هام پاسخی داده میشه قلبم سرشار از سرور و خوشی میشه
من هم شما را به یگانه معبود هستی می سپارم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
سلام عزیزم
ممنون از اینکه همیشه کامنت های منو می خونی و امتیاز میدی ، یقینا بازتاب این موج مثبت تمرکزی که روی زیبایی ها می گذاری در زندگی خودت گسترش پیدا میکنه ، بهترین ها را برات آرزو می کنم و از اینکه نمیتونم همیشه پاسخگوی لطف و تحسین تو دوست نازنین باشم عذر خواهی می کنم ولی همیشه از پاسخ ها و توجهت انرژی میگیرم ، موفق باشی در پناه الله یکتا
سلام فیروزه نازنین
خب من بخاطر اینهمه لطف و محبتی که در کامنتت موج میزنه با شماره واتساپی که ازت دارم سپاسگزاری کردم ولی موضوعی که باعث شد این جا هم باهات هم کلام بشم و در واقع اینجا هم ازت تشکر کنم آگاهیی بود که دیشب به من دادی و چقدر حال من را خوب کردی و چقدر منو به تفکر وا داشتی و گفتم این جا هم اون آگاهی ناب و خالص را جاری کنم که هم خانم شایسته و استاد بخونند هم دوستانی که در مدار دریافتش هستند و بهش نیاز دارند
فیروزه جون یک نقاش باسابقه هستند که تعداد بی شماری نقاشی کار کرده و در حال حاضر آموزشگاه داره ، آتلیه داره و تحت آموزشهای ثروت یک تحول خوبی در درآمد برای خودش ایجاد کرده
با دیدن نقاشی های فیروزه حس آزادی و رها شدن به من دست میده و اینکه فیروزه دارای سبک شخصی خودش هست ، در نقاشی هاش کاملا هویداست
و همین هم فرکانسی باعث شد من و فیروزه این چند روز خیلی باهم صحبت کنیم تا اینکه دیشب من از پاشنه آشیل خودم و اینکه اصلا نمیتونم روی کارهام قیمت بذارم و کلا عقیده م اینه که اصلا چرا باید ما چیزی را بفروشیم ، چرا خدا از راههای دیگه به ما پول نده ، با فیروزه حرف زدم و ایشون گفت خودش هم همین مشکل را داره و من یک تمرین طراحی کردم و گفتم بیا یک نمونه از کارهامون را که از نظر خودمون دارای ارزش از جنبه های مختلف هست جلومون بگذاریم و نقاط مثبت و دارای ارزش اون را بنویسیم تا کم کم باور کنیم که اون کار ارزش ایجاد میکنه و میتونه با قیمت خوب و مناسب فروخته بشه ، خب فیروزه استقبال کرد ولی من هنوز اون سؤال را در ذهن داشتم که اصلا چرا باید چیزی بفروشم ؟ میخواستم من از صبح تا شب کار مورد علاقه م را انجام بدم ولی از راه فروختن کارهام پول در نیارم یعنی درآمد نداشته باشم …. حالا من میدونم که خداوند از بینهایت طریق ثروت میده ولی اینکه من با موضوع فروش مشکل داشتم خودش یه معضل بسیار بزرگ بود برای من که اجازه نمی داد خداوند به طرق دیگه بینهایتِ خودش عمل کنه یعنی من به معنای واقعی دست خدا را بسته بودم ، تا اینکه دیشب فیروزه یه خاطره ای از خودش تعریف کرد و امیدوارم از بیانش در این جا راضی باشه ….فیروزه گفت من خیلی خیلی زیاد نقاشی می کشیدم ، نقاشی های فوق العاده باارزش ولی بخاطر باورهای محدود کننده و اشتباهش اون نقاشی ها هرگز فروخته نشدند تا اینکه فیروزه یک روزی صد تا از اونها را داخل فرغان میذاره و داخل باغ دوستش روی اونها نفت می ریزه و اونها را می سوزونه و میگه نمیدونی چقدر برام سخت بود این کار را بکنم ولی من باید بچه هام را آزاد میکردم …. همینکه فیروزه اینو گفت یه گشایشی یه انقلابی در ذهن من شکل گرفت و گفتم هاااااااااا !!!! پس ما با فروش کارهامون اونها را به آزادی می رسونیم و بعد دیگه همینطور آگاهی بود که به ذهن من میآمد و فیروزه بازهم برام توضیح داد که نقاشی باید روی دیوار خونه های مردم بره و آدم ها اونها را ببینند همین یک جمله کلی حس خوب به من داد ، این حس که انگار من با فروختن کارهام به مردم به خونه های اونها به قلب اونها و به دنیای اونها پا می ذارم و هر چی اون کارها نفیس تر باشند ، من این نقش را بهتر اجرا کردم بعد یاد استاد افتادم و گفتم استاد اگر محصولاتش را نمی فروخت هیچوقت اینهمه تحول در زندگی من بوجود نمی آمد ، اگر من محصول نمی خریدم نمی تونستم از صبح تا شب با خالق این آثار آشنا بشم و شاید هیچوقت ذره ای تحول در من ایجاد نمی شد و به جرأت میگم استاد من در نود درصد موارد فایل های محصولات را گوش می کنم با اینکه به یگانگی الله قسم می خورم که فایل های دانلودی هر کدوم یک محصول هستند ولی من چون بابت محصولات پول دادم انگار ارزش بیشتری برام دارند انگار یه حالت خاصی برام دارند انگار برام مقدس هستند انگار باید مثل چشم هام ازشون محافظت کنم انگار بیشتر قدرشون را می دونم ، خیلی هم فکر کردم که چرا اینجور هستم و به این نتیجه رسیدم که دلیلش پولیه که برای داشتن شون پرداخت کردم پس پول انقدر میتونه در تمام جنبه ها مهم باشه …..
و در ادامه فیروزه عزیز آگاهی های خیلی خوبی در مورد فروختن به من داد و من فهمیدم که اصلا فروش یک کار خداگونه س و شاید یکی از اَشکال صراط الذین انعمت علیهم همین فروختن باشه … خیلی دلم می خواد روی این موضوع بیشتر کار کنم تا عاشق فروختن بشم …
از فیروزه عزیز بازهم ممنونم و از استاد عزیزم که تصمیم گرفتم بدون چون و چرا تمام حرف هاش را باور کنم بسیار سپاسگزارم و روزی ده بار به خودم میگم همه ما یک زمانی اجازه دادیم پدر و مادر و معلم ها و صدا و سیما و کل جامعه باورهای غلط به خوردمون بدند پس چرا حالا اجازه نمیدیم یک نفر باور درست بهمون بده و برای همیشه در مسیر درست قرار بگیریم ؟؟ استاد من دیگه فقط به تو گوش می کنم …من سعی میکنم فقط به تو گوش کنم چون میدونم که اگر به تو گوش کنم جهان تمام دهان های لازم را برام باز میکنه مثل دهان فیروزه که به گفتن اون حقیقت برای من باز شد …. خدایا سپاس
سلام آیلین عزیز
من بارها فایل ها را گوش کردم ولی نکته اینه که حتی اگر فایل ها را حفظ باشید کما اینکه من خیلی ها را حفظم ، اصلا دلیل بر این نیست که آگاهی های اونها را هم تونستم توی زندگیم پیاده کنم ولی این لطف را داره که وقتی به مسأله ای برخورد می کنم اون تیکه ای که لازم حل مسأله س تو ذهنم میاد و اونجاست که خیلی خوشحال میشم که مدتها از صبح تا شب فقط کارم گوش کردن فایلها بود
ولی کاری که در حال حاضر انجام میدم و خیلی برام خوبه و آگاهیم را نسبت به قانون خیلی بالاتر میبره ، تحقیق در مورد عملکرد مغزه چون من همیشه دوست داشتم بفهمم که در روند تغییر باورها و دریافت الهامات واقعا چه اتفاق فیزیکی در مغز و در تمام بدن میفته یعنی دوست داشتم بفهمم شکرگزاری و یا مراقبه یا هر توجه مثبتی باعث چه تغییری در بدن ما میشه و وقتی مطالعه و تحقیق کردم و فیلم های خوب و موثقی در این رابطه دیدم انگار که ایمانم نسبت به قانون هزار برابر شد چون من آدم دیر باوری هستم یعنی خیلی تقلا میکنم تا باور کنم و انگار میترسم که باور کنم ولی وقتی دیدم تغییر باورها چطور در پیوندهای عصبی نورون ها تغییر ایجاد میکنه و وقتی دیدم چطور یک بدن میتونه انقدر به استرس و ترس عادت کنه که معتاد بشه به استرس یا معتاد به هر حس بد دیگری و برای زنده نگه داشتن اون حس بد ، مدام در حال ایجاد شرایطی برای ایجاد و تجربه اون حس بد باشه ، دیگه هر لحظه برام مسلم میشه که همه ما ناخودآگاه خواستار شرایط بد هستیم یعنی برام منطقی شد که چرا ما بیشتر وقتها در احساس بد و تجربه اتفاقات ناخواسته هستیم چون بدن ما سالها با خشم ، ترس ، نفرت ، نگرانی و … تغذیه شده و ما در چرخه ای از ناخواسته ها قرار گرفتیم و شخصیت ما شکل خاصی گرفته طوریکه حتی من نمی تونستم باور کنم که شادی یک چیز دائمی میتونه باشه و همیشه بعد از تمرینات یا فایل ها من دوباره به شخصیت قبلی برمی گشتم
البته اتفاقی که برای من افتاد این بود که ترس عجیبی توی وجودم افتاد که خیلی درگیرش بودم ولی حالا حس میکنم خیلی محکم تر و باایمان تر شدم یعنی ایمان را بعد از غلبه به ترس هام توی خودم حس میکنم و از بین بردن ترس ها واقعا کار میبره اما نتیجه ش عالیه . الان من میفهمم که چقدر باورهای جدیدم محکم هستند و چقدر خودم آروم تر هستم . فهمیدن این موضوع که زندگی دنیوی یعنی اتصال بدن به روح و این دو باهم هستند و هر تغییری در روح و روان و باورهای من میتونه شبکه های عصبی ذهنم را تغییر بده خیلی آروم میشم انگار که به یکمعادله جدید دست پیدا کردم . درک کردم که من اگر هر لحظه بتونم فکرم را کنترل کنم و این کار را ادامه بدم و در واقع از شبکه های عصبی اشتباهی که قبلا تشکیل شدند استفاده نکنم آرام آرام شبکه های جدیدی در مغزم تشکیل میشه که تصمیمات و اتفاقات آینده من بر پایه اونها شکل میگیره
سلام دوست عزیز
نمیشه یک نسخه را برای همه پیچید بعبارتی من نمیتونم نسخه خودم را برای شما استفاده کنم یعنی بقول استاد ، هدایت یک مسأله کاملا شخصیه و هرکسی باتوجه با نقاط ضعف و قوت و اون افکاری که در ذهنش در حال متولد شدن هستند هدایت خدا را دریافت میکنه . یعنی این چیزی که عرض میکنم صرفا نظر من با توجه به تجربیات منه که باعث آرامش من شد به نوعی که هیج ربطی به حتی یکماه پیش خودم ندارم و هرروز بهتر و بهتر میشم
اول اینکه اگر اضطراب یک چیز دائمی در شما شده باید ببینید بدن شما از لحاظ هورمونی در چه وضعیتی قرار داره . اگر سطح کورتیزول شما بالا باشه باعث میشه هورمون هایی که تولید شادی میکنند به شدت سطحشون پایین بیاد و این یعنی شما به مکمل های دارویی نیاز دارید چون استرس بدن را داغون میکنه و شما نمیتونی با همون ذهنی که خودت را باهاش داغون کردی حالا بیای و خودت را بهبود بدی . گاهی نیاز به دارو درمانی توأم با روان درمانی میشه که البته تأکید میکنم حتما باید پیش یه پزشک متبحر در این زمینه برید .
دومین مورد برای من استفاده از کتابهای جو دیسپنزا بود چون من به شدت اضطراب بیمار شدن داشتم و اون کتابها حال منو بهتر و نگاهم را تغییر دادند .
کتابهای خانماستر هیکس و راندا برن خیلی بهم آرامش دادند
فایل چشم زخم استاد عباس منش اون زمان خیلی برام خوب بود چون باور کردم که عوامل بیرونی تأثیری در زندگی ما ندارند
و در کل هر آنچه هدایت بود با کمال میل و در حالت تسلیم دریافت کردم و البته به مرور زمان نیاز هست که بهتر و بهتر بشیم . انتظار نتایج زود هنگام نداشته باشید