live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز

سرفصل آموزش های این فایل:

  • حساب کردن روی هدایت؛
  • دلیل نتایج پایدار؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • به دنبال درک اصلی باش که به شما کمک می کند نه موضوعاتی که شما را گمراه می کند؛
  • وقتی به دنبال درک اصل باشی، به عملکردهایی هدایت می شوی که لازمه موفقیت شماست؛
  • وقتی در مسیر درست باشی، هدایت می شوی به ایده مناسب، فکر مناسب و انجام کار مناسب؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
    237MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدصادق امام بخش زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1554 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم بی نظیر.

    سپاسگزارم ازتون که این جریان رو ایجاد کردید که کنار هم دیگه هر روز روی خودمون کار کنیم.

    من دستور العمل استفاده از این دوره رو مجدد مرور کردم و دارم ردپاهایی که در دفتر نوشتم از هر روز رو در سایت هم ثبت می‌کنم امیدوارم مفید واقع بشه هم برای خودم و هم برای دوستان عزیزم.

    این فایل در مورد این موضوع صحبت کرد که تمرکزمون رو بگذاریم روی اصل نه فرع.

    من همیشه میگفتم این اصل و فرع که استاد میگه دقیقا یعنی چی؟ چطور میشه عمقی درکش کنم؟ البته هنوز جای کار دارم.

    اصل یعنی اینکه روی خودمون کار کنیم و بگذاریم جهان هدایتمون کنه به مسیر درست.

    اگر من روی خودم کار می‌کنم جهان من رو هدایت میکنه به سمت آگاهی‌ها، ایده‌ها و شرایط و آدم‌ها و اتفاقاتی که برای من مناسب هستند. مثل استاد که گفت من روی خودم کار می‌کنم بعد دیدم برای جریان واکسن هدایت شدم به جایی که گفت فقط واکسن مادرنا داریم و من گفتم پس این حتما برای من خوب بوده که هدایت شدم بهش.

    یعنی وقتی روی خودمون کار می‌کنیم باید ببینیم در هر لحظه داریم به چه چیزی هدایت میشیم، گاهی اوقات فکر می‌کنیم نه من این چیز رو نمیخوام و این نباید وارد زندگی من بشه اما بعد می‌بینی که وقتی میخواهی بروی یک مسیر دیگه جهان مقاومت نشون میده یا نشونه میده اونجا میفهمی که باید تسلیم باشی و حتما این موضوع برای تو خوب بوده.

    در مورد داستان بیماری من یک تجربه دارم. از اونجایی که من روی فایل تسلط ذهن بر جسم کار کرده بودم و همچنین فایل‌های آرامش در پرتو آگاهی رو بارها گوش کرده بودم به این نتیجه رسیده بودم که بدن من قدرت این رو داره که از پس هر مشکلی بر بیاد. در مورد بحث سیستم ایمنی، و همچنین فایل های توحیدی رو سلامتی هم تاثیر دارن و کار کرده بودم. اتفاقی که افتاد وقتی این بیماری اومد من هر جایی که میخواستم میرفتم و اصلا نگران نبودم که این بیماری نکنه بیاد سراغ من و از طرفی رعایت هم میکردم پروتوکل های فروشگاه ها و .. رو. البته یکم مقاومت داشتم مثلا باشگاه که میرفتم میگفتن باید ماسک بزنی من میگفتم ولش کن من باشگاه نمیرم ولی حاضر نیستم ماسک بزنم. گاهی اوقات هم شیطنک میکردم و بدون ماسک کارم رو انجام میدادم وقتی باشگاه خلوت بود و مشکلی بوجود نیومد. در اون زمان همه ترس داشتن از اینکه بیرون برن ولی من بیرون میرفتم. اوایلش خانواده اصرار میکردن که نرو منم برای اینکه اذیت نشن نمیرفتم تا اینکه گفتم خدایا اگه من دوست دارم بیرون برم تو خودت شرایط رو فراهم میکنی و من با این موضوع نمیجنگم و تمرکزم رو میگذارم رو خواسته. و جالبه که فضا برای بیرون رفتن من همیشه فراهم میشد و من با خیال راحت پیاده روی و … ام رو میرفتم. جالبه همه مریض میشدن ولی من مریض نشدم. حتی یادم هست به خاطر یک داستانی که حالا شاید بعدا براتون تعریفش کردم که باعث معافیت سربازی من شده من برای حل این مسئله‌ام هدایت شدم به یک بیمارستانی که از قضا باید اونجا میموندم تا کارهایی که خدا برای این خواسته من هست رو انجام بده (البته اون موقع مقاومت داشتم بابت این اتفاق و میگفتم یعنی چی من باید اینجا باشم هی فکر میکردم یک جای قانون رو درست استفاده نکردم ولی با آگاهی امروزم میفهمم که باید تسلیم خداوند میبودم و خیریت رو میدیدم تا کارها انجام بشه) خلاصه در اون بیمارستان دیدم یک دکتری رد شد و گفت کسی رو اینجا بستری نکنید این ها همه همین بیماری رو دارن. بعد من نگران نشدم و حتی اونجا هم گفتم سیستم ایمنی بدن من قوی هست و رفتم. جالب هست من حتی در اون شرایط هم بیمار نشدم و فقط یک شب به اندازه چند ساعت احساس سرماخوردگی کردم و همون موقع تو ذهنم تکرار میکردم که سیستم ایمنی من بسیار قوی هست و از پس هر مشکلی بر میاد و من به سرعت باد خوب شدم. خیلی باورهام در مورد سلامتی خوب بود و من از اونجا سُرُ مُرُ گُنده بیرون اومدم. من باز هم به دلیل هدایت خداوند و شرایط جوری فراهم شد بدون اینکه من کاری بکنم که واکسن هم نزنم و اگر قرار بود زده بشه میبایست تسلیم میشدم ولی باورم بر این بود که بدن من قوی هست و مشکلی نیست. تا الان هم که خدمتتون دارم این کامنت رو مینویسم اصلا به مشکلی برخورد نکردم. شده به دلیل کار نکردن روی باورهای سلامتی و افکار بیماری زا خودم یا خوردن یک ماده غذایی نامناسب در طول این چند سال یک شب تا صبح احساس بیماری بکنم ولی تو همون شرایط هم سعی کردم ذهنم رو کنترل بکنم و خوب شدم در صورتی که افرادی رو که میبینم مرتب بیمار هستن حالا هر بار یک بیماری ای ولی من هیچیم نمیشه و این رو مدیون باورهای قدرتمند کننده ای هستم که شما گفتید و خداوند من رو به سمتش هدایت کرد. و البته اعتبار این نعمت رو به خدا میدم که این ایمان و تعهد رو در من ایجاد کرد که این مسیر رو حرکت کنم واقعا اگر کمک خدا و آگاهی خدا و قدرت خداوند و لطفش به من نبود هرگز این اتفاق نمی‌افتاد و من این باورها رو ایجاد نمیکردم چون من در گذشته آدمی بودم که به اندازه سر سوزن هم به این چیزها اعتقاد نداشتم و به خاطر علومی که تو دوران تحصیل بهمون در مورد ویروس ها و باکتری ها و … گفته بودن و تاثیرش روی زندگی این باورهای سلامتی رو چرت محض میدونستم و میگفتم غیرعلمیه. ولی به دلیل اینکه به خاطر مشکلات زندگی از خدا درخواست کردم نجاتم بده و احساس عجز کردم خداوند هم سنگ تموم گذاشت و من رو به سمت این آگاهی ها هدایت کرد و به من ایمانی داد که باورشون کنم تکرارشون کنم و ازشون تاثیر بگیرم و باعث شده این اتفاقات توی زندگیم بیفته.

    در این فایل در مورد این موضوع صحبت شد که اگر در به در دنبال این هستی که با افراد مثبت اندیش باشی، اگر در به در دنبال این هستی که پول بیاد تو زندگیت و .. در مسیر نادرست هستی. تو روی خودت کار میکنی در مسیر درست قرار میگیری خود به خود شرایطی ایجاد میشه ایده ها آدم ها و شرایطی بوجود میان که تو رو به این شرایط میرسونن. اگر این اتفاق نمی افته یعنی تو در مسیر درست نیستی. اگر با آدم های دری وری هستی یعنی تو در مسیر درست نیستی.

    این در مورد من از یک جهت صادقه. من نمیدونم خودم چرا اینجوری هستم. من دوست دارم با آدم ها باشم و صحبت کنم اما نمیدونم چرا اصولا اغلب خودم رو تنها می‌کنم و از جمع ها فاصله میگیرم. اگر مهمونی ای باشه که احساس کنم خوبه میرم اگر عروسی ای باشه میرم کلا فضاهای شاد رو ببینم خوبه میرم و اگر میخوام با خانواده باشم و بگیم و بخندیم میرم و با خودم ورودی مثبت هم میبرم که بگذاریم روی تی وی و با هم دیگه ببنیم و بخندیم که تمرکز مثبت باشه ولی اینکه بخوام وقتم رو باهاشون بگذرونم که در مورد مسائل حاشیه ای صحبت بشه، نمیرم، کلا دوست خاص ای هم ندارم و پیاده روی هم که میرم تنها میرم. با این موضوع اغلب راحت هستم اما گاهی اوقات هم این افکار میاد که استاد اینجوری زندگی نمیکنه و میگه من دوست های زیادی دارم چرا من اینطوری نیستم؟ چرا من دوست‌های زیادی ندارم؟ کلا دوست ندارم چه برسه به دوست صمیمی. خیلی اوقات هم جهان شرایط رو ایجاد کرده که دوستی شکل بگیره اما من ازش فاصله گرفتم و نرفتم. داستان چیه؟ کجای من ایراد داره؟ چرا ترس دارم از اینکه با کسی دوست بشم؟ گاهی اوقات احساس می‌کنم که خیلی خوب میشد که دوست‌های خوبی و مثبتی میداشتم، تنهایی زیادی هم خوب نیست، احساس میکنم این موضوع به اعتماد به نفس پایین من برمیگرده و من احساس می‌کنم به اندازه کافی خوب نیستم، ایراد و اشکال دارم. به اندازه کافی نمیتونم ارتباط خوب بگیرم، اینطور نیست که من اعتماد به نفس ارتباط با آدم ها رو نداشته باشم نه تو جامعه میرم و کارم رو انجام میدم اما در بحث دوست شدن تمایل نشون نمیدم. شایدم به خاطر این هست که من فکر میکنم نمیتونم دوست خوبی برای افراد باشم کلا این حوزه رو باید یک فکر اساسی در موردش بکنم. گاهی اوقات در رابطه‌ی دوستی بودن رو وقت تلف کردن میدونم. گاهی اوقات از بیان کردن نظراتم می‌ترسم. گاهی اوقات حس می‌کنم شاید باورهای اشتباهی داشته باشم و آدم پرفکت و خفنی نباشم. این کمال گرایی همیشه در من هست که میخوام پرفکت و بهترین باشم و هیچ ایراد و اشکالی نداشته باشم. شاید به خاطر این هست که در گذشته به خاطر رفتار و اعمال و باورهای اشتباهی که داشتم تحقیر شدم و تصمیم گرفتم که دیگه پرفکت باشم تا با کسی ارتباط برقرار کنم و اگه اشتباهی در من باشه چیز خوبی نیست و نباید اینطور باشه.

    مورد دیگه ای که در این فایل در موردش صحبت شد در مورد مصاحبه هایی هست که با افراد ثروتمند و موفق انجام میشه که مثلا فردی مثل ایلان ماسک میگه که من فکرش رو نمیکردم که موفق بشم ولی در عمل میاد این همه کار میکنه و روی این همه ترس هاش پا میگذاره و این همه سرمایه‌های زندگیش رو میگذاره روی پروژه‌هاش. خب چطور میشه گفت که این فرد باور نداشته که موفق میشه و بعد این همه کار میکنه؟ عملکردش که این رو نشون نمیده که باور نداره. اگر ذهنش رو نمیتونست کنترل کنه که این همه کار نمیکرد. پس یک خودباوری ای این وسط بوده که این همه حرکت کرده. من فکر میکنم به خاطر این ترس‌هایی که همه موقع شروع کار داریم این حرف رو زده. چون خیلی ها مثل خود من وقتی میخوایم یک کارهایی رو انجام بدیم ترس و نگرانی هایی داریم و فکر میکنیم که نمیتونیم موفق بشیم ولی زورمون به ذهنمون میرسه و اون کار رو انجام میدیم و لطف خدا هم هست و اون کارها درست پیش میره و بعد پیش خودمون میگیم فکر نمیکردم که جواب بده.

    در مورد بحث انرژی ها، من واقعا به این موضوع انرژی مثبت محیط اعتقاد دارم که وجود داره و منتقل میشه و همیشه هم به دنبال انجام تمریناتی هستم که این حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. خیلی اوقات میشه که به یک سری مکان ها میرم یا با یک سری آدم ها ارتباط برقرار می کنم و .. و یک انرژی مثبت رو از اون شرایط دریافت می‌کنم و به قولی حالمون بهتر میشه. به قول استاد حال خوب مسری هست. و باید ما جوری روی خودمون کار کنیم که این حال خوب و مثبت رو بتونیم در خودمون ایجاد کنیم. گاهی اوقات هم که نمیتونیم ایجاد کنیم باید به دنبال راهکار دیگه‌ای باشیم. استاد در فایل های قبلی هم اشاره کردن که بالا نگه داشتن سطح انرژی به میزانی هست که ما می‌تونیم ذهنمون رو کنترل کنیم. گاهی اوقات ذهنمون رو نمی‌تونیم کنترل کنیم و باید دنبال یک راه دیگه باشیم. به نظرم یکی از بهترین کارها این هست که تفکر کنیم چه کارهایی رو انجام بدیم که حامون خوب بشه؟ رفتن به مکان های خاص هست، پیاده روی هست، گوش دادن برخی موسیقی‌ها هست، رقصیدن هست، استفاده از فایل های تمرکز بر نکات مثبت هست، بودن در جمع های مثبت هست، سپاسگزاری کردن و تمرکز بر داشته ها هست، دعا کردن و خیر خواستن برای دیگران خواستن هست، تفکر وابسته نبودن به افراد و موقعیت‌ها و حساب نکردن روی افراد هست و دست خدا رو باز بگذاریم که از بی نهایت دستش حال خوب رو به ما بده هست. باورهای مثبت داشتن هست مثلا در مورد مثبت کردن انرژی محیط، اگر با این باور محیط زندگیت رو تمیز کنی که من دارم قدر نعمت هام رو میدونم و بهشون اهمیت میدم و تمیزشون میکنم و عشقم رو بهشون منتقل می‌کنم و با تمام وجودم این کار رو انجام میدم و باور داشته باشی که حالا که داری این کار رو انجام میدی این اشیاء و وسایل و خونه شعور دارن و میرن نعمت های بهتر رو بهشون خبر میدن که بیان سراغ تو و میگن ببین این فرد خیلی فوق العاده است و بیایید ماله این بشین چون خیلی میفهمه این کار هم باعث میشه هم انرژی اون محیط مثبت بشه و هم نعمت ها در زندگیم بهتر بشه. مثلا من با عشق به کاکتوس هام رسیدگی می‌کنم گلدون هاشون رو تمیز میکنم زیرشون رو تمیز میکنم بهشون آب میدم و … و همین باعث میشه که جهان به من کاکتوس‌ های باحال تر برسونه. یک بار برادرم بهم میده، یک بار میبینم یکی کاکتوس رو گذاشته سر خیابون و .. من هدایت میشم به سمت این جور اتفاقات.

    ولی حالا حرف استاد در مورد انرژی ها هم این هست که اگر تو در مسیر درست باشی و روی خودت کار کنی به جای اینکه مثلا بری فنگ شویی بخونی خود به خود به سمت ایده ها آدم ها شرایط و حتی کتاب ها و آگاهی ها و اقداماتی هدایت بشی که خروجیش باعث میشه انرژی محیط هم برات مثبت بشه. چون خدا هدایت می‌کنه فقط باید در مسیر درست باشی یعنی هر روز روی خودت کار کنی.

    عاشقتونم. دوستتون دارم. امیدوارم برکت و ثروت و سلامتی و عشق و زیبایی و آسانی ها از در و دیوار وارد زندگیتون بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: