سرفصل آموزش های این فایل:
- حساب کردن روی هدایت؛
- دلیل نتایج پایدار؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- به دنبال درک اصلی باش که به شما کمک می کند نه موضوعاتی که شما را گمراه می کند؛
- وقتی به دنبال درک اصل باشی، به عملکردهایی هدایت می شوی که لازمه موفقیت شماست؛
- وقتی در مسیر درست باشی، هدایت می شوی به ایده مناسب، فکر مناسب و انجام کار مناسب؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز237MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز17MB18 دقیقه
به نام خداوند یزدان پناه
سلام
فرعیات باعث میشود که مارا از اصل دور کند.
استاد میفرماید این که یک سریهایی که چرت و پرت میگن طبیعیه و کسانی که گوش میدهند به چرت و پرت غیر طبیعی است چون اگر کسی چرت و پرت بگه و کسی گوش ندهداون هم نمیگوید. ولی اگر بدونه که خیلیها به این چرت و پرتها گوش میدهند میآید و ادامه میدهد.
یک مثال تقریباً توی این گفته که: مدیر دختر بزرگم یک کلیپ را فرستاده بود داخل گروه.
من خلاصه را میگم که میگفت قرار نیست که به همه آرزوها رسید،کودکان باید بدانند که به همه آرزوهایشان نمیرسند و باید ناکام باشند و دنیا جای عادلانه نیست و…
به دخترم گفتم این کلیپ را گوش نکن و باور نکن این کلیپ درسته صحبتهای زیبایی میکنه ولی باور غلط هم درش هست به قول استاد حتی کتابهای موفقیت آمیز هم باورهای نادرست در آن هست باید قانون را بلد باشید تا متوجه شوی که مسیر درست را در پیش گیری.
وقتی مسیر درست را در پیش گیری هدایت میشوی به راههای درست و خود به خود انجام میشود و نیازی نیست که به آن فکر کنی و خداوند ایده و فکر مناسب به ذهنمان میآورد.
وقتی که در مسیر درست قرار گرفتهایم آدمهای درست در زندگیمان قرار میگیرد و نمیخواهد که به دنبالشان برگردیم خودش به دنبالمان میآید اگر ما دنبال آن چیز برویم ایمانمان ضعیف هست یعنی خداوند را نمیشناسیم.
جهان به اندازهای که بهتر میشویم آدمهای درستی را به زندگیمان میآورند اگر که هنوز ما دروبری هستیم آدمهای دروبری بیشتری را وارد زندگیمان میکنیم.
یک مثال از خودم اینکه بعضی مواقع به مکانهایی که مسیرم هست و دارم قدم میگذارم قبل از اینکه من به آن مکان برسم یک دعوایی آنجا شده است و همان زمان که من میرسم تمام شده است یا مثلاً در خیابان تصادفی شده همان زمان که میرسم آنقدر اطراف آن را آدمها پر کردن که پر شده و هیچ دیده نمیشود یا کلاً تصادف بین آن افراد جمع و جور شده است،و کمی از آثارش باقی مانده است همان لحظه یادم به حرفهای استاد میافتد که میگه این فرکانسی هست که فرستادی و جهان پاسخخش را به شما میدهد. بعدش به خودم میگم خدایا شکرت وقتی که خودم را با گذشتهام مقایسه میکنم میبینم در گذشته اصلاً از این خبرا نبوده خود واقعیت دعوا و تصادف را کلاً به چشم میدیدم چقدر خوبه که سعی کنم بیشتر روی خودم کار کنم که حتی این اتفاقات را هم روز به روز کمتر ببینم.
چقدر آدمهای بهتری نسبت به قبل به من جذب میشوند حتی احترام بهتری نسبت به قبل به من میگذارند پس من روی خودم کار میکنم و نتایج بهتری میبینم و من جهان را از زاویه میبینم که خوشبختی را وارد زندگیم کند با کنترل ذهن و توجه به زیباییها آن را برای خودم بسازم.
شادباشید.