live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز

سرفصل آموزش های این فایل:

  • حساب کردن روی هدایت؛
  • دلیل نتایج پایدار؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • به دنبال درک اصلی باش که به شما کمک می کند نه موضوعاتی که شما را گمراه می کند؛
  • وقتی به دنبال درک اصل باشی، به عملکردهایی هدایت می شوی که لازمه موفقیت شماست؛
  • وقتی در مسیر درست باشی، هدایت می شوی به ایده مناسب، فکر مناسب و انجام کار مناسب؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
    237MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا توسلی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    گام18به نام عشق بی همتاباباخدام،سلام به باباابراهیم وننه هاجروتمام اسماعیلهای خانواده استادعباسمنش وخانم شایسته که لایق ننه هاجروباباابی هستند.چندروزپیش پسرم تصمیم گرفت سالادآب گوجه درست کنه، هرسری چندقلم وسیله میگرفتیم وبیشترفلفل سبزلازم میشدچون هرچی فلفل میزدیم تندنمیشد. اونقدرهم این شاه زاده ماباسلیقه است!که همه چیزکلم وهویج وفلفل به اندازه مناسب ریزشودوبه اندازه کافی اضافه شود.مافلفل کم داشتیم،داشتم فکرمیکردم خدایابرام فلفل واقعاتند،تندبرسون! داشتیم میرفتیم ،باپسرم بیرون دیدم روی شمشادهای جلودرب حیاط یک پلاستیک فلفل سبز گذاشتن، برداشتم! گفتم :آقارضاببین خدافلفل رسون گفت :اگه خوب میبود اونجانمیذاشتن بذار!سرجاش من گذاشتم سوارماشین شدیم رفتیم سرقراربازن داداشم کناربزرگراه دیدم سبزی خودروبه نام خرفه که مناسب ترشی سرکه است روازپای درختهاجمع کنم .بازپسرم منوتوبزرگراه محکم بغلش کردوگفت:نه حقی نداری جمع کنی همه ی شهرمنومیشناسن ازفردامیگن: خاک توسرت آقارضاننت کناربزرگراه خرفه جمع میکرد.گفتم: مادرجان توی این شهربه این بزرگی کی مارومیشناسه!؟گفت همون هواپیماتوآسمون داره میره به ماچراغ میده مسخره میکنند!بچه‌های داداشم رسیدن همه شون میخندیدن آقارضاچرامامانتوبغل کردی !؟درماشینوبازکردگفت:فقط مامانموباخودتون ببرین آبرومنونبره میخوادخرفه جمع کنه !گفتن: چرا؟خرفه که خوبه به زنداداشم زورآوردبرین دیگه! همشون به پسرم میخندیدن چون واقعادلقک وبامزه اس توی فامیل وهمسایه هامعروفه .مارفتیم شب برگشتیم .پسرم پرسیدمامان فلفل خریدی ؟گفتم: نه یک عالمه فلفل رودرخت بوداجازه ندادی بردارم عزیزدلم وداداشهاش شنیدن ازپنجره نگاه کردن هنوزپلاستیک فلفل بود.عزیزدلم رفت پلاستیک فلفل روبرداشت آوردقشنگ شست سبز خوشرنگ ریزکردیم توسالادهاخیلی عالی یک مقداردیگه هم اضافه مونده استفاده میکنم اینهاهدیه الهی بودوهدایت وحمایت خدا،مدام توی زندگی ماهست به شرط ایمان وعملگرایی ما خدایابابت این همه هدایت توراشکرمیگویم.سالادهاهم آماده شده بفرمایید!وبابت پندمیک هم یکروزعروسم باپسرم اومدخونه ماسک زده بودن حال پسرم خراب عروس گلم سریع پسرموبردتواتاق خواب.میخواستم برم تواتاق گفت:مامان شماجلونیاضعیفی مریض میشی باروسری بینی ودهانم رابستم مسخره بازی رفتم تواتاق بچم ضعف داشت تب داشت پرسیدم: دیشب چی خوردی؟ گفت: تخم مرغ بعدشم هندوانه! خندم گرفت گفتم: به قول خودمون پوده کرده بودآروق میزدبدبوبودیعنی چربی وسردی باهم سازگارنبوده !چون من خودم معروف بودم توی محله به پزشک دهکده گفتم:دکتر(توپرانتزبلانسبت بی خودروی بچه من اسم گذاشته) که ازدیشب هرچی میخوره بالامیاره واسهال شده سریع گوشت بره به شیشه کردم بانخودوهویج….وکنسروی کردم یک دمنوش بانبات دادم خورد جون گرفت! برای خوردن فکرکنم افطاری بود به داداش بزرگترش گفتم:یک مشت مال اساسی بدش ورگهاشوبگیرآقابه محض خوردن دمنوش وماساژداداش آروق زدوازجاش بلندشد!خوب گفتم:حالاپاشوبیابیرون عروسم گفت:نه مامان ماتوهمین اتاق میمونیم پرسیدم چرا؟گفت:ماگرفتارشدیم شماسالم بمونید!باجبروت یک ابروانداختم بالاویک ابروبه حالت اخم گفتم:رسول جنازه شما4تاداداش ومنوپدرت باااااااااااااااههههههههههممممممم بایدازاین خونه بره بیرون پاشه خانمش خوب بچه س خیلی نگران بود.داداشاوپدرش سریع پتوپهن کردن گفتن:بایدبیای بیرون این مسخره بازیهاچیه!؟خداتاشب بچه مراخوب کردوازفرداهمون غذایی که بقیه خانواده میخوردن اونم میخوردروزبعدعالیه، عالیه ،عالی بود!کلاماخانوادتاقبول نداشتیم وماسک هم مصرف نکردیم یک دانه مشکی رنگ قابل شوستشوداشتم هربرنامه مثلاتشیع جنازه شوهرخواهرم بودیم استفاده توبیمارستان یاغسالخانه داشتم. بچه‌ها ی خواهرم میگفتن: خاله ماسکتودرست کن یادخترای داداشم میگفتن :عمه ماسکتودرست کن میگفتم: قلبم میگیره من سالمم به من چکاردارین ومیخندیدن. ولی این به ظاهرویروس خطرناک برای مغضوبین! عجب پاقدم پرخیروبرکتی برای ماداشت ازاین بهترنمیشد اااااالللللللللهههههههیییییییی سپاسگذارم ازاین موقعیتی که برای شاگردممتازهای کلاس هدایت شدگان هدیه دادی وبه راه کسانی که نعمت بخشیدی این پندمیک راه صراط المستقیم هست، همچنان برای ماادامه دارد! وبازمره ی شاگردان یاایهاالذین آمنویکی شدیم .اگراین ویروس نبودمنم ازمغضوبین بودم!خدایاشکرت که ماراباریزترین موجودبه ظاهرکشنده زنده کردی!وازخواب غفلت بیدارکردی !چون مالایق بهترین نعمات الهی هستیم. ومانمایندگان برترالهی برای گسترش جهان هستی آمادگی تسلیم بودن درراه حق رااعلام کرده ایم.و برای رسیدن به خداشاهراه بسیاراست! بایدچشم داشت ودید.بایدگوش داشت وشنید.بایدزبان داشت وفریادبراورد.ایاک نعبدوایاک نستعین بایدایمان وباورداشت قانون ازآدم وحواتااولادخاتمشان یکی بوده،هست،وخواهدبود.به امیدشناخت قانون خداوعملگرایی منه شاگرد.برای همه ی اهل عالم دعای عاقبت بخیری دارم.شب برهمه خوش.همه تونودوست دارم ومتشکرم ازاون چشمای زیبای شماکه به ردپاهام توجه میکنیدخیلی معجزه هممون داریم چون خداروداریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: