https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-13 02:22:152024-10-13 09:48:46live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
310نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد حالم را اساسی ساختید یه جایی توی صحبت هاتون قبلا گفته بودید که اگه توی یک. مسیری به اون مسیر و صحبت حس خوب داری توی مداری امشب با یکی از نزدیکانم حرف انرژی و ندار شد دیدم خداراشکر اونم داره حرف از انرژی های مثبت میزنه ولی به جایی حالم با حرفاش خوب نبود که تو حرفاش کلمه فنکشویی را شنیدم. چیزهایی که تعریف میکرد که برلی پاکسازی چه کار هایی کرده و چه اتفاقاتی افتاده از درون حالم خراب شد. و احساس کردم این حرفا در مدار درست خدا نیست و گفتم بزار سرچ کنم ببینم استاد چی گفتند و الحمدالله حسم درست گفت که دیدم شما هم گفتید تو مدار بهش کل خونت و زندگی ناخواسته پاک میشه از چیز های اضافی 🥰🥰❤️❤️❤️❤️❤️
خدایا شکرت که هرروز نسبت به روز قبل دارم به مسیر های بهتری هدایت میشم و از لحاظ فرکانسی به مدار های نزدیکتری به خواسته هام میرسم
من برای بار اول از طریق نامشروعی به فایل های استاد دسترسی پیدا کردم و با اون فایل ها شروع به تمرین کردن میکردم
یه مدت بود که نتایجم خیلی خوب بود اما من به قول استاد درگیر نتایج شدم و اون موضوع اصلی که چه چیزی باعث بوجود آمدن نتایج شده بود رو فراموش کردم
یه روز تصمیم گرفتم که به مدت 40 روز این عادت رو در خودم ایجاد کنم که به تمرین های قانون پایبند باشم و بهشون عمل کنم. اومدم سراغ فایل های دانلودی سایت و هر روز فایل های خانه تکانی ذهن رو میبینم و برای خودم نکته برداری میکنم
همون روزای اول بود که کامنت یکی از اعضای سایت رو خوندم که گفت من فایل هایی که به صورت نامشروع به دستم رسیده بود رو پاک کردم و با باور قویتری دوباره شروع کردم، منم همون موقع رفتم و هر فایلی که داشتم رو کامل از توی گوشیم پاک کردم و هیچ دسترسی به هیچ فایلی ندارم و اینبار با باور قویتری شروع کردم و توی این مسیر دارم استمرار میورزم
من یه روز که تمرین هامو انجام داده بودم که با دوستم به یه کافه رفته بودیم و بعد که خواستم سفارشمون رو حساب کنم مدیر کافه گفت اگر شما 2 بار، دو تا تاس بریزی و جفت شیش بیاری مهمون من میشین، من بار اول تاس ریختم و 5،5 اومد بار دوم ریختم 6،5 اومد بعد دوستم ریخت و اون هم جفت 6 نیاورد(اون موقع که دوستم داشت تاس میریخت توی ذهنم میگفتم اگه یبار دیگه بذاره تاس بریزم مطمئنم جفت 6 میاد) مدیر کافه بهم گفت تو شانست خوب بود یه فرصت دیگه بهت میدم :))) من تاس ریختم و دقیقا جفت 6 اومد. دوستم و مدیر کافه خیلی خوشحال شدن من هم یه لبخندی روی لبام بود که میدونستم این اتفاق خواهد افتاد چون توی مسیر درستم.
حرف استاد واقعا درسته که شانس رو میشه بوجود آورد و من اینو کاملا درک میکنم
خدایا بابت زندگیه رویاییم که دارم تجربه میکنم و روز به روز به خوشبختیم اضافه میشه واقعا ازت سپاسگزارم و خیلی دوست دارم
آها راستی اینم بگم که دیروز من به خودم قول دادم که برای اینکه خیلی بیشتر به سایت سر بزنم هر روز باید حداقل یه کامنت توی سایت بذارم (یه الهام قلبی بود) و امروز اخر این فایل شنیدم استاد گفت برای اینکه اصل رو متوجه بشید به فایل های سایت بچسبید (به سایت بیشتر سر بزنید)….
با شنیدن این موضوع که وقتی ما تو مسیر خوشبختی و ثروت قرار میگیریم هدایت میشیم به مسیرهای درست و این کار با قدرت تمام توسط سیستم ،انرژی و نظم و قانونی به نام خداوند انجام میگیرد به شرطی که باید ایمان داشته باشیم که بهمون گفته میشه ، چندروز پیش با عزیزم رفتیم ملاصدرا پیش دکتر وقتی که باهم داشتیم فایلها رو گوش میکردیم تو اتوبان چشمم خورد به لکسوس یکی از ماشینهای مورد علاقم و ناخود آگاه رفتم تو فکرش ، با خودم گفتم دیگه وقتشه برم دنبال مسیری که منو به جور کردن پولش برسونه چون با درامدی که الان دارم خیلی طول میکشه تا بهش برسم این درست که هرچیزی دوره تکاملشو داره ولی بالاخره باید از یه جایی شروع کرد
این بود که یه فکری مثل برق به سرم زد و یه حسی بهم گفت باید پا تو این مسیر بذاری و اولین قدمو شروع کنی، تصمیم گرفتم یه سفر به بندرعباس داشته باشم با این نگاه که اونجا قطب اقتصادی ایران و منطقه است نمیدونم چرا باید اونجا برم ولی یه چیزی تو قلبم بهم میگه که برو اونجا و اون سر نخ یا نقطه شروع شاید از اونجا آغاز بشه البته خوب میدونم این کار من نیست که بفهمم از کجا و چطور، چون این دیگه مربوط به خداست و اون کارشو قشنگ بلده من باید فقط با یه حس عالی و لذتبخش سرسپرده و تسلیم این مرحله از هدایتم باشم و به ندای درونم اطمینان کنم
امروز شنبه روز قبل از مسافرتمه و دارم کارهاشو میکنم و به امید خدا وبا دلی قرص و قدمهایی استوار در مسیر هدایت الهی و ادامه تکاملم گام برمیدارم .
این در شرایطیه که هنوز هیچکدوم از دوره ها رو ندیده ام و فقط فایلهای رایگانه که منو عطش وار به سمت تحقق خواسته هام میکشونه …
انشاالله از تجربیات و دستاوردهام تو این سفر بی نظیر بیشتر مینویسم
خدا را شکر میکنم که در این سایت خدایی که من ،تا حدی سعادت دارم در اینجا حضوردارم ،
استاد چه زیبا فرمودید خدا را بشناسیم می دانیم او کبوتر با کبوتر را رعایت می کند، ما فقط باید به قلب مان ایمان داشته باشیم همه چیز در جای درست خود قرار میگیرد ،
لازم نیست آنچنان کار های خاصی انجام بدیم ،خدا خودش همه چیز را ردیف می کند،فقط ماروی باور های مان کار کنیم ، واز دیدگاه من این زیاد آسان نیست ،چون خودم خیلی افت و خیز دارم ،بعضی وقت ها به خدا نزدیک ام وبعضی وقت ها آنقدر دور هستم که نگو ونپرس،در پروژه خانه تکانی خودم را مجاب کردم لباشم و بلکه خدا در رحمت و هدایت ش را برایم باز کند وجز هدایت یافته گان باشم وقبل از مردن زنده باشم وباایمان ،
آرزو دارم دلم شاد وبا خدا باشد ،واز خانم شایسته واستاد عباس منش سپاسگزارم برای نشر این آگاهی های آسمانی ،خدایا شکرت شکرت شکرت ،من خود باوری کمی دارم . راهنمایی کنید هم بچه ها وهم استاد بهتره چکار کنم ،دوره های خوبی خریدم تمام کتابهای استاد را خریدم ولی نمیدانم چرا پیشرفت خوبی ندارم،
سلام استاد عزیزم، سلام به همه دوستانم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،
سپاس گذار خداوند که این فرصت داد تا دوباره بتونم یه کامنت دیگه بنویسم،
نکته ها:
️بدون داشتن باور مناسب قدمی به سمت خواسته ام برنمیدارم،
️ایجاد مهارت تشخیص اصل از فرع در خودم،
️قانون عرضه و تقاضا،
️قانون کبوتر با کبوتر باز با باز،
️بخاطر حرف دیگران محیط زندگیم رو شلوغ نکنم، هر چیزی که استفاده میشه رو نگه دارم،
️جوری زندگی کنم که خودم راضی باشم نه برای تایید گرفتن دیگران،
️وقتی من در مسیر درست قرار میگیرم خود به خود جزئیات درست میشود،
️پذیرش هدایت الهی و تسلیم بودن در مقابل خداوند،
️به هرچیزی توجه کنم اساس اون رو در زندگیم تجربه میکنم،
️اگه حرف دیگران برامون مهم نباشه بهتر کلام الهی رو تشخیص میدیم،
️به قلبم رجوع کنم برای پیدا کردن مسیر، از احساسم کمک بگیرم،
️در مسیر پیشرفت اون چیزی که برای پیشرفته لازمه وارد زندگیم میشه،
️احساس خوب دائمی نیست، کم و زیاد میشه این ما هستیم که با توجه به نکات مثبت میتونیم مقدارش تأیین کنیم،
️ استاندارد مو در مورد خودم ببرم بالا و خویشتن دار باشم،
️نتایج نشون دهنده درست یا غلط بودن روش زندگی ماست،
️با خرید محصولات هرکسی داریم به طور غیر مستقیم ازش تشکر میکنیم،
️تشکر از کسانی که در زندگی ما تاثیر گذار بودن،
در مورد موضع این فایل باید بگم تایید دیگران و نگران نظر بقیه بودن یکی از پاشنه های آشیل منه، خیلی بهتر شدم نسبت به قبل ولی هنوز هم وقتی خودم رو کن کاش میکنم میبینم هنوز حتی توی نوشتن کامنت جوری جملات رو مینویسم که انگار مخاطب باید حس خوبی بگیره، حواسم باشه سوتی ندم یا از الفاظ درست استفاده کنم و علائم درست بزارم، یا اینکه زیادی از حد بعضی موقع ها توضیح میدم در کل توی زندگیمم هیمنجوریم، خیلی درگیر تایید گرفتنم، خیلی از این افکار میاد که اینکارو بکن، اون چیز بگو درجوابش، در کل خیلی نسبت به قبلاً خوب شدم و ولی همین که یکم شل میشم دوباره این علف های هرز جون میگیرن و هر چند وقت یکبار باید پاک سازی کنم این جنگل انبوه رو…
یادمه اون روزا که هنوز با شما آشنا نشدم بودم یه تصمیم خیلی بزرگ گرفتم تا دیگه با دوستانم شوخی های ناجور و فوش از این حرفا نزنم، رسیده بودم به پوچی و دیدم دیگه اون رفتارا هم منو راضی نمیکنه و چیزی از توش در نمیاد، کلا از بچگی اینجوری بودم چیزی برام فایده ای نداشت تغییرش میدادم…
خلاصه به دوستانم اعلام کردم که آقا من همچین تصمیمی گرفتم و اون هم واکنش نشون دادن که چه … بشین سرجات تو مال این حرفا نیستی و …
ولی من مصمم ادامه دادم، یه جایی هم از دستم در میرفت و رها نمیکردم، خوب تغییر بزرگی بود در زندگی من، به واسطه این ویژگی افراد خیلی تونسته بودن در من نفوذ کنن و باورهایی رو در من ایجاد کنن که بیشتر از قبل من پایین بکشونه، البته که من خودم مسئول این اوضاع بودم چون اجازه ورود من داده بودم، میدونید توی این جور فضاها خیلی ترور شخصیتی میشن افراد، خیلی سر خورده میشن و به شدت عزت نفس شون میاد پایین، نمیتونن حرف بزن مگر اینکه بخوان مسخره بازی در بیارن تا با این کار توجه جلب کنن، اندامی شل و ول دارن و همیشه نگاهشون میدزدن از بقیه که اینها همه شامل حال من بود و من هم مثتنی نبودم،
به تدریج بعد چند وقت که واکنشی به شوخی هاشون نشون ندادن از شدت شوخی های اونا کم شد، من موادب شده بودم و دیگه کسی نبود که تقاضای فوش و ناسزا ازشون بکنه، پس این شد که وقتی تقاضا حرف چرت و پرت که کم شد عرضه هم اومد پایین، الان بعد گذشت 5 یا 6 سال دیگه افراد با من از اون شوخی ها که نمیکنن هیچی بلکه با عزت و احترام از کن در حضورم و پشت سرم یاد میکنن، از حرفاشون و واکنشهاشون، مشخص حتی از من الگو برداری هم میکنن،
استاد وقتی که میگه به طور طبیعی و خود به خود یعنی با تغییراتی که ما ایجاد میکنیم این اتفاق میوفته نه اینکه معجزه بشه افراد عوض بشن…
وقتی ما برای خودمون حد و مرز میزاریم که درست رفتار کنیم همونجوری که دوست داریم با ما رفتار بشه با بقیه هم رفتار کنیم باعث میشه تا تقاضای نباشه و عرضه هم صورت نگیره، باعث میشه تا ما به چیزهای دلخواهمون توجه کنیم و از اساس اونها و در زندگیمون دریافت کنیم،
به اعتقاد من اگه الگوی خودمون رو خدا قرار بدیم، خیلی چیزها ازش یاد میگیریم، البته که باید قبلش باورهای توحیدیمون رو هم نسبت به خدا تغییر داده باشیم تا این کار انجام بشه، واسه هدایت هیچ کسی حرص نمیزنه، اگه بنده اومد سمتش بهش پاسخ میده نیومد میگه اوکی…
با اینکه کسی به اصطلاح پاشو کج بزار مشکلی نداره و قدرت انتخاب بهشون داده،
در مقام جزا دهنده کارش رو درست انجام میده و خودش رو مسئول کسی نمیدونه،
احساساتی نمیشه و قانون هاش لازم اجراست،
از قوانین خودش عدول نمیکنه و بهشون پای بنده،
هیچ فرزندی و جفتی نداره و خودش رو یکتا و مسئول همهچیز میدونه،
مالک خزائن آسمان ها و زمینه،
همه چیز مسخر اونه،
مهربان و بخشنده هست،
رئوف و صبور،
رزاق و روزی بغیر الحساب میده،
عالم و آگاه،
عاشق بی قید و شرط،
جبار و حیله گره،
سپاس گذار و…
البته که صفات خداوند بی انتهاست و در عقل ناقص من همش نمیگنجه و از همین چنتایی که من نوشتم معلوم خیلی آرمشش براش مهم، دوست نداره احساس خوبش رو چیزی خراب کنه، بخاطر همین ویژگی هایی داره که فقط به آرامش بیشترش کمک میکنه…
ما جانشین اونیم روی این کره خاکی، ما رو بجای خودش فرستاده اینجا، بعد میگه من همجا هستم، بعد میگه عالم محضر خداست، بعد میگه من همچی میدونم، بعد میگه…
هی اینارو میگه که به ما بفهمون ما و خدا یکی هستیم چیزی جدا از ما نیست، همه چیز تخت اختیار ماست همهچیز به خود ما بستگی داره، این ما هستیم که ورود باز یا کبوتر رو تأیین میکنیم، انتخاب با ماست…
اگه بتونیم مثل خدا زندگی کنیم به طور طبیعی آدم های نامناسب مارو ترک میکنن، چون دیگه ازشون نمیترسیم و تصمیمات مون رو اجرایی میکنیم، بخاطر حرف بقیه خودمون لههه نمیکنیم، به خدا ایمان میاریم و در مقابل اون فقط تسلیم و خازع میشیم نه در مقابل بنده اون، همه چیز به زانو در میاریم در مقابل خودمون و به خودمون ثابت میکنیم که با اتصال به رب یکتا با پیروی از احساسمون و گوش کردن به ندای الهی وجودمون نتایج بزرگتری خواهیم گرفت و به هر چیزی که نیاز داشته باشیم خداوند وارد زندگیمون میکنه…
امیدوارم بتونم به این آگاهی ها عمل کنم، خدایا منو به حال خودم رها نکن، خدایا کمکم و گناهان این بنده گناه کارت رو ببخش، خدایا من در زمره بندگان سپاس گذارت قرار بده، خدایا من مسلمان بمیران، خدایا یا صالحین محشور کن، خدایا تنها تورا مپرستم و تنها از تو یاری میجویم، خدایا من به راه راست به راه کسانی به آنان نعمت داده ای هدایت کن… الهی آمین،
همان یگانهای که هم اکنون در وجود من و شما هدایت میکند
سلام و درود دارم استاد عزیزم سلام به خانم شایسته محترم
گام هجدهم | خانه تکانی ذهن گام به گام
با تمام وجودم از شما استاد عزیزم متشکرم که با عشق به قلبتون گوش میدید و هدایت میشید جدا از اینکه من چه خوشم بیاد چه نا و یا حتی کسی دیگهای خوشش بیاد یا نه …کاری که میدونید درسته رو انجام میدید و لاجرم آنچه که نیاز من باشه و هدایت من باشه از جانب خداوند در فایلها و پروژههای امروز به من میرسه و تمام افراد در مسیر الهی
من با تمام وجودم از خانم شایسته متشکرم که با تمام تمرکز وقت گذاشتن و میزارند و تمام متن و سایت رو آپدیت میکنند به خوبی همه اینها برای تک به تک افرادی که در مسیر هستند پاسخ خداوند هستش
بریم سر اصل مطلب و مطالبی که من از این فایل برداشت کردم و ثبتش میکنم اینجا :
( ابتدا از خداوند یاری میطلبم و طبق هدایتم حرف بزنم و تایپ کنم اینجا)
تشخیص اصل از فرع
چقدر جالبه در هر وضعیتی که هستیم و هر اندازه که درک و آگاهی به این قوانین داریم شروع کنیم!
شروع کنیم به کنترل ذهن کردن به تکرار عبارت تاکیدی برای باورسازی درست
هر تمرینی که داریم و اگر دورهای داریم در دورهها شروع کنیم و ادامه بدیم اون هم با استمرار
روی خودمون کار بکنیم بی تعارف با خودمون یکی بشیم
برای خودمون کار بکنیم
ما در مسیر الهی لاجرم قرار میگیریم
اگر روی خودمون کار بکنیم و در مسیر الهی قرار بگیریم که اون هم آرامش هستش نشانههای اولیهاش و کم شدن استرسها و دور شدن از حواشی ها
هدایت خداوند رو میشنویم!
اول از طریق یه سری نشانههای خیلی چشمکزن !
آرام میرسه به یه سری نشانههایی که میتونیم درکشون بکنیم
میرسه نهایت به جایگاهی که با ما صحبت میکنه خدا اگر ما خودمون رو لایق گفتگو با خدا بدونیم!
و هر چقدر ما باور کنیم که خداوند با ما صحبت میکنه و خداوند ما رو هدایت میکنه ما رها کردیم و داریم روی خودمون کار میکنیم و خداوند آرام آرام به ما میگه که چیکار کنیم ازطریق یک نوشته توی کتاب از طریق یک متن توی کامنتها از طریق یکی از فایلها
هزاران طریقی که حتی ممکنه تضاد هم توش باشه اون دقیقاً تو این فایل گفتید:
هر کسی بنا به مدارش به اون چیزی که برای اون شخص با اون مدارش مناسبه هدایت ارسال میشه ممکنه نیاز به تضاد باشه ممکنه نیاز باشه بیدار بشه
واقعا من متشکرم از این خدای یگانه که هر لحظه با من سخن میگه لحظه به لحظه به من پیغام میده درسته نمیگم کاملأ صداش واضح میشنوم الان ….اما این تجربه رو داشتم و الان حس میکنم
اگر من اصل رو بچسبم و دنبال حواشی نباشم و از جامعه که العلیالخصوص اکثریت جامعه انجام میدهند خیلی هم واضح گفتنش توی پلتفرمهای فضای مجازی آدمهایی که میبینیم و برامون واضحه که دارن به سمت اخبار یه سری رسانهها میرن و گوششون برای کنترل ذهن و یا در لحظه بودن شنوا نیست
شما اینها را با چشم میبینی اینا مشخصه که داره به شما هدایت میده شما دارید تشخیص میدی یک دسته انسان رو با دسته دیگری را!!!
یعنی داری میفهمی که دو دسته انسان هستند که درگیر حواشی شدن اخبار افکارات منفی و اینو درکش میکنی و شما قوانین رو درک کردی
یک دسته اندک رو میبینی یا به چشمت میخوره که آرام آرام دارم به تو نزدیک میشن اگر علی که داری روی خودت کار میکنی میبینی افرادی که درگیر اخبار بودند حواشی بودند از تو دور شدن
و افرادی به تو نزدیک شدند که بهتره بگم 90 درصد اون افراد هستند الان دور و برت فرادی هستند که واقعاً یا به فکر اهدافشونن یا به فکر رشدن یا دوری کردن از اخبار و اتفاقهای حواشی در زندگی
برای منم همینطور گواه که وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن در طی مسیر این هم تکامل داره اول اینکه من هدایت رو شنیدم احساس میکردم و درک میکردم به اندازه یک سر سوزن و میدیدم که چه جوری خیلی خودکار و حتی در زمانی که خیلی فرکانسم بالا بود و بیشتر روی خودم کار میکردم قبل از اینکه وارد جمعی بشم یا کسی بشم یا حرفی بزنم اون قلبم میگفت سخنی نگو یا این سخن رو بگو !!!
بدون اینکه حتی دلیلش رو بدونم اون لحظه و بعد تر متوجه درست بودنش شدم
دلیل اینکه واقعاً ماها وارد یه سری اشتباهات میشیم یا اگر به یه سری نتایج نمیرسیم یا کند میرسیم یا دیر میرسیم مقصرش خودمونیم که دور شدیم از تمرینمون و درگیر حواشی هستیم
یکی باید گوشمون رو بگیره و اون هم پتک روزگاره دقیقاً در گام قبلی یعنی گام هفدهم قشنگ بهش توضیح دادید در لایو شماره 21
واقعا من خدا را سپاسگزارم که در حالا مداری هستم که ازش طلب هدایت میکنم و میخوام کار به جایی کشیده بشه که حتی برای آب خوردنمم ازش طلب هدایت کنم
حتی برای نوشتن یک موردی ازش طلب هدایت کنم چون یک بار مستقیماً و لیزری روی خودم کار کردم و کار به جایی کشیده بود با مسیر زمان و تکاملی تیکه تیکه دیدن راهها و باور کردن به اون دستآورد ها که هر ثانیه و هر لحظه صدای قلبم رو میشنیدم یعنی احساس میکردم
کار بدی میخواستم انجام بدم یا مسیر رو میخواستم برم یا اگر اشتباه میرفتم اون قلب به من میگفت و به من احساس گرفتگی به من ایجاد میکرد !!!!
و اگر نه یک مسیر درستی بود و به جا بود ولی منطق من قبول نداشت قلبم احساس آرامش و اطمینان کامل میکرد و قرص بود میگم دلم قرص بود !!!
و حتی الان که نشستم و دارم این پیغام رو مینویسم کاملاً تمام وجودم در آرامشه ماه کامله و داره به من میتابه و من فضای سبزی رو میبینم که غرق در آرامششم ا اینکه کنترل ذهنم میکنم حتی اما لذت میبرم که هر روز بهتر از دیروز روزم و روحم لطیفتر میشه
جالبه اینجا کامل بگم که واقعاً وقتی ما توی مسیر قرار بگیریم و مثالی که شما زدید نیازی نیست ما دنبال چیزی بریم ا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میگیریم و نیازی هم نیست این حرف رو ثابت کنم
چرا ؟ چون اون شخصی که در مسیر باشه متوجه میشه با اون شخصی که در مسیر نباشه هزار بار این صحنه رو ببینه ولی کوره ولی کره تعارفی نیست.
قوانین برای کسانیه که قوانین رو رعایت میکنند نقطه سر خط
میتونم یه مثال از کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، بزنم که یک دیالوگ بسیار زیباست که میگه:
تابع قوانین جهان هستی باشید تا جهان تابع شما باشد!
دقیقاً همون آیهای که خداوند میفرماید ما زمین و آسمانها را مسخر شما کردیم
که این زمین و آسمانها کی مسخر ما میشه؟ وقتی که ما تسلیم خداییم میگیم خدایا من در مقابل تو عاجزم و تسلیمم و تابع قوانینتم و اون رو با عمل هم نشون بدیم ایمانمون رو نشون بدیم و بگیم خدایا تو به من بگو !
کس دیگهای بهم بگه که دستمو چه جور بشورم البته شاید در مسیر باشم خب آدم و انسانی میاد در مقابلم و یا کتابی در مقابلم قرار میگیره جسارتی به کسی نباشه ما احترام میگذاریم به تمام به تمام انسانها بیاحترام یا کسی نباشه
ما با اینه که سرمون تو لاک خودمون باشه تابع قوانین باشیم خداوند یک وکیل پایه یک ، یک مدیر برنامه یک هدایتگر بزرگ برای ما هستش سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
من از خداوند سپاسگزارم که حتی همین الان منو هدایت کرده به این سایت به این فایل
و همین الانم باورتون میشه هدایت شدم به جایگاهی که دارم تحسین میکنم حتی یه کودکی که داره ورزش میکنه توی پارک حتی یک پدر و دختری که با هم با لذت با عشق با هم ارتباط دارند حتی یک زوجی که با هم دارن قدم میزنند به من ربطی نداره که چه شخصیتی و یا چه جایگاهی دارند
تحسینشون میکنم من دید از دید مثبت نگاه میکنم اگر حتی متضاد باشه !
البته که اینو بگم ادعا نیست بلکه تمرینه ما که نمیتونیم سر خدا رو کلاه بزاریم یا این قانونو دور بزنیم و به ادا اطفار نیست به خودمم میگم چندین بار
خدا را 100 هزار مرتبه شاکرم که دارم کم کم به سایت نزدیکتر میشم
همین نشانه خوبیه که من دارم باور میکنم به قوانین هستی را
من دارم باور میکنم که این باورهای من هستش این افکار من هستش که زندگی منو خلق میکنه نه عوامل بیرونی دیگری،نقطه سرخط
همین تایپی که انجام میدادم یک پدر و دخترو دیدم چقدر زیبا با همدیگه ورزش میکردند وقتی گفتگو باز شد
چقدر زیبا این فرد سن بالایی داشت ولی در ظاهر نمیخورد بهش که این سن رو داشته باشه و چقدر جوانه و چقدر امید گرفتم
ایمان گرفتم
گفت من یه دختر بزرگتر هم دارم گفتم شوخی نکن !؟! واقعاً تحسینش کردم بینهایت تشکر کردم ازش و بهش گفتم ماشاالله! سبحان الله
خداوند این فرد رو جلو چشم من آورده یگفته ببین به 40 سالگیم برسی به 50 سالگیم برسی تو توانایی و جسمی خواهی داشت حتی از این بهتر با اینکه اگر از همین الان رعایت کنی و همیشه جسمت همیشه روحت برای ورزش برای هیجان آماده است
خدا رو شاکرم من همیشه این دید رو نداشتم ولی این هدایت خداوند بود که به من درس بده و این هم ربهای بود که همین الان تجربهاش کردم
هم به خداوند میگم خدایا هر لحظه به هدایتت تشنم هر لحظه به گفتگو با تو مشتاقم با تمام وجودم به فایلها و کامنتهای سایت متمرکز میشم با لذت آگاهیهامو تقویت میکنم
و باور دارم که تو هر لحظه با من صحبت میکنی ای خدای یگانه
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت متشکرم که با تمام وجود از قلبت کمک میگیری با قلبت جلو میری و کاری نداری که کسی چی میگه و این خودش یک الگو یک منطق هستش و دارم نتایجتم میبینم و شما هم هر حرفی زدی قبلش عمل کردی !
و چقدر مثال قشنگه که شما وقتی در مسیر الهی باشی تمام این تکنیکهای نمیدونم فنگ شویی و نمیدونم بیا چه جوری جریان انرژی رو راه بندازیمها خود به خود اتفاق میوفته …. وقتی ما در مسیر باشیم در مسیر آرامش آگاهی همت و برکت و حتی پول قرار میگیریم و حتی تمام الگوریتم ها ، نقطه سر خط
به نشانهها به هدایتها به افرادی برمیخوریم که باید اون لحظه به ما یاد داده بشه و گفته بشه …
چگونه در کسب و کار خودمون همچین چیزی رو یاد بگیریم و ایده رو انجام بدیم
هزاران هزار ایده راه و مسیر به ما گفته میشه
استاد با تمام وجودم از شما سپاسگزارم و با تمام وجودم از خانم شایسته سپاسگزارم
من به خدای یگانه میسپارمتون امیدوارم که در دنیا و آخرت با عشق با لذت در ثروت و سعادت باشید عاشقتونم
دقیقا پاشنه اشیل من هست استاد من دقیقا مخاطب این فایل بودم چقدر به زور خاستم یکی بیاد تو زندگیم یا فلانی از زندگیم بره بیرون حتی من به زور خاستم هدایت بشم
اما مدتیه که میدونم باید تو مسیر درست باسم آرام باسم توکل کنم خدا خودش هدایت میکنه و چند روزه به لطف خدا و ابن دوره و اموزشهای استاد و هدایت را زندگی حس کردم البته تو مسایل کوچیک گام به گام میدونم که باید تکاملم را طی کنم باید ثابت قدم باشم تا در سایر زمینه ها که الان ذهنم مقاومت داره هم کام به گام خدایا را دریافت کنم
خدای من هزاران بار شکرت آنقدر امروز حالم نسبت به چند روز گذشته خوبه که میخام بپرم تو بغل خداجونم و بغلش کنم استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم الهی شکر که تمام فایل های اساتید دیگه را من خیلی وقته حذف کردم و فقط و فقط شما را میسنوم خدایا کمکم کن قدر نعمتی چون استاد عباسمتش و این سایت را بدونم و استفاده کنم برای ساخت زندگی دلخواهم خدایا شکرت بابت استاد عبایمنس خدایا شکرت که هر روز ازش چیزای شگفت انگیز یاد میگیرم که تو هیچ کتابی نیست
خدایا مرا به زیبایی و آسانی به مسیر سلامتی و ارامش درونی و خوشبختی دنیا و آخرت هدایت کن
به امید اینکه فردا شب بیام و با حال و نتایج بهتری کامنت بنویسم خدایا صدهزار مرتبه سکرت بابت همه چی
سلام استاد قشنکم زیبا ادنم و چهره ی زیبا سلام خان شایسته عزیزم و استاد دومم شمایین
چقدر زیبا از خواب بیدار میشم از هفت و نیم شروع میکنم گام هارو گوش کردن و نگاه کردن و لذت بردن از زندگیم
استاد اینکه ادم هم جهت میخواستن تو سایت منم یه لحظه این فکر به ذهنم خطور کرد بعد دیدم نیازی نیست بچهای عباس منشی همینجا هستن نیاز نیست من بگم بیایین پیداشون کنم و اینکه وقتی فکر میکنم یه ادمایی من اصلا بهشونم فکر نمیکردم با باورهای درست وارد زندگیم شدن اینکه بهترین ها خود به خود اتفاق افتاد بله درسته اصلا همون ادما رفتارهای درستشون رو بهمون نشون میدن همونایی قبلا اوکی نبودن واینکه این بیماری همون روزها استاد فایل گذاشتن گفتن اصلا از تو ذهنت بندازش بیرون بگو وجود نداره اگه هم داشته باشه من اونجا قرار نمیگیرم حالا منی که اینجر فکر نمیکنم چیکر کنم منم همینو گفتم و دقیقا مثل گذشته رفتار کردم نه سرما خوردم نه بیمار شدم نه ماسک زدم و اصلا شاید باورتون نشه به بهترین سفرهای زندگیم هدایت شدم و هکه طبیعت هارو رفتم هر کجا زیبایی بود هر کجا شادی بود مرتب تو شادی سفر عشق و حال خدایا شکرت بله احساس خوب مساوی اتفاقات خوب برای من هم انجام شد خدایا شکرت البته روزهای اول دوسه روز اول اینجوری نبودم به محضی گوش دادم انجام دادم واصلا موجه نشدم خدایا شکرت سلامتیم خیلی خوبه اوکیه خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته محترم و دوستان هم فرکانس ام.
بیان این مطالب سراسر نکات زیباو کوچکی هست که گوش دادن بارها و بارهای آن خالی از لطف نیست.
ابتدای امر در مورد مباحث دورهمی و توی جمع دوستان بودن رو بیان کنم ابتدای امر من مدام گوش می کردم سکوت و تعامل اما اقدامی توش نبود، چون که فقط شنونده بودم البته خالی از حقیقت گاهی اوقات هم یه اتفاقاتی زیبا در جهت و راستای فرکانس من بود اما آنقدر به حاشیه ها ی دیگران الخصوص خانواده ام گوش میدادم که مدت هاست سکوت کرده ام، سکوت کردن من به معنی دچار سردرگمی فکری شده ام حالا پدرم میگه من باید استقلال داشته باشم باید این کارو کنم با چند تا کار با هم انجام بدم بعدم لا به لای خر بار ها کار نکرده و هدف های مثلا مهم که می خواستم انجام بدم له میشدم و خسته میشدم البته لا به لای اون اتفاقاتی نا خوشایند که البته به قول استاد پاشنه های اشیلم نشان میداد رخ میداد اتفاقاتی که با اتاق بودن و نوشتن داشته ها بود شکر گذاری می کردم اما توی خانه بودن و بی تفاوت بودن در خانه پدر و مادر امری بی بدیل بود چون باید به نوعی دخالت یا وارد ناخواسته هاشد البته بیان کردم لا به لای اتفاقات گاهی اتفاقات خوب رخ میداد اما بودن در محیط متشنج که باید اعلام نظر می کردم گم میشد یا فراموش میشد که این امر من را به پایین آمدن پله های فرکانس ام میشد.
راجب مبحث ساده نگری و داشتن زندگی ساده باید بیان کنم این روند البته از دید من یک طرز فکر مثبت هست چرا که ازدغدغه نظر دیگران به دوری و چیزی است که همیشه توی همه دوران بوده و هست و از مد نمیفته من آدمی ام لباس های ساده موهای ساده و کلا تیپ ساده ای که مورد انتقاد دیگران بوده و هستم اما میدونم در کمترین زمان زودترین بهره وری دارم و زمانم صرف کارهای مهم تر می گذارم.
البته توی دوران پر تنش خودم وقتی نگاه می کنم میدیدم زمانی که می تونستم به کارها از دید سادتر نگاه کنم خیلی از کارها به نحوی رخ میداد که به درازا و طولانی نمیشد یکی از این مباحث مبحث اتمام درس و دانشگاهم بود که وقتی توی تنش بودم توانای کنترل ذهن رو نداشتم و می خواستم چند کار به تنهای انجام بدم که دست آخر هیچ کدوم از کارها به سرانجامی که خودم می خواستم نمیشد. مبحثی که استاد مطرح کرده اند راجب این که اگر ما در مسیر درست باشیم پول به دنبال ما می آید بارها و بارها رخ داد برای من، من جز اون دسته افرادی بودم که کارها و حرفه های متفاوتی رو تجربه کرده ام به خاطر داشتن استقلال مالی، کارم و فکرم خوب بود چون وقتی می خواستم از اون کار به هر دلایلی می آمدم بیرون صاحب کار من با حقوق بالاتر می خواست از تصمیم منصرفم کنه اما به هر دلیلی می آمدم بیرون.
ختم کلام را بیان می کنم.
مشکل من و امثال ما این بوده و هست که مدتی کار می کنیم که با کار کردن کم کم پاشنه های آشیل خوشون نشون میدن و کم کم با ذهن شلوغی و پراکندگی ذهن از مطالب استاد دور میشیم و کی بشه با تنبه های که دنیا انجام میده روی ما مجددا بر می گردیم باز روز از نو روز از نو من محصولات استاد خریداری کرده ام و از مطالب رایگان استفاده کرده ام اما می بینم من همچنان اندر خم یه گوشه ام که نیازمند استمرار، استمرار، استمرار به آموزههای استاد و عمل به آن است و نوع نگاهمان را به مشکلات یک نگاه ساده تر کنیم و به دور از هر گونه ترس و اضطراب و با طی کردن پله های فرکانس های خودمان را طی کنیم هیچ چیزی نه یه شبه به دست میاد و نه یه شبه از دست میره.
این مطالب نشانه ای باشد که بدانم در کجا بوده ام و در چه درجه ای از پیشرفت و موفقیت رسیده ام.
سلام استاد حالم را اساسی ساختید یه جایی توی صحبت هاتون قبلا گفته بودید که اگه توی یک. مسیری به اون مسیر و صحبت حس خوب داری توی مداری امشب با یکی از نزدیکانم حرف انرژی و ندار شد دیدم خداراشکر اونم داره حرف از انرژی های مثبت میزنه ولی به جایی حالم با حرفاش خوب نبود که تو حرفاش کلمه فنکشویی را شنیدم. چیزهایی که تعریف میکرد که برلی پاکسازی چه کار هایی کرده و چه اتفاقاتی افتاده از درون حالم خراب شد. و احساس کردم این حرفا در مدار درست خدا نیست و گفتم بزار سرچ کنم ببینم استاد چی گفتند و الحمدالله حسم درست گفت که دیدم شما هم گفتید تو مدار بهش کل خونت و زندگی ناخواسته پاک میشه از چیز های اضافی 🥰🥰❤️❤️❤️❤️❤️
سلاااام به استاد عباسمنش
و همینطور کسایی که به این کامنت من هدایت شدن
خدایا شکرت که هرروز نسبت به روز قبل دارم به مسیر های بهتری هدایت میشم و از لحاظ فرکانسی به مدار های نزدیکتری به خواسته هام میرسم
من برای بار اول از طریق نامشروعی به فایل های استاد دسترسی پیدا کردم و با اون فایل ها شروع به تمرین کردن میکردم
یه مدت بود که نتایجم خیلی خوب بود اما من به قول استاد درگیر نتایج شدم و اون موضوع اصلی که چه چیزی باعث بوجود آمدن نتایج شده بود رو فراموش کردم
یه روز تصمیم گرفتم که به مدت 40 روز این عادت رو در خودم ایجاد کنم که به تمرین های قانون پایبند باشم و بهشون عمل کنم. اومدم سراغ فایل های دانلودی سایت و هر روز فایل های خانه تکانی ذهن رو میبینم و برای خودم نکته برداری میکنم
همون روزای اول بود که کامنت یکی از اعضای سایت رو خوندم که گفت من فایل هایی که به صورت نامشروع به دستم رسیده بود رو پاک کردم و با باور قویتری دوباره شروع کردم، منم همون موقع رفتم و هر فایلی که داشتم رو کامل از توی گوشیم پاک کردم و هیچ دسترسی به هیچ فایلی ندارم و اینبار با باور قویتری شروع کردم و توی این مسیر دارم استمرار میورزم
من یه روز که تمرین هامو انجام داده بودم که با دوستم به یه کافه رفته بودیم و بعد که خواستم سفارشمون رو حساب کنم مدیر کافه گفت اگر شما 2 بار، دو تا تاس بریزی و جفت شیش بیاری مهمون من میشین، من بار اول تاس ریختم و 5،5 اومد بار دوم ریختم 6،5 اومد بعد دوستم ریخت و اون هم جفت 6 نیاورد(اون موقع که دوستم داشت تاس میریخت توی ذهنم میگفتم اگه یبار دیگه بذاره تاس بریزم مطمئنم جفت 6 میاد) مدیر کافه بهم گفت تو شانست خوب بود یه فرصت دیگه بهت میدم :))) من تاس ریختم و دقیقا جفت 6 اومد. دوستم و مدیر کافه خیلی خوشحال شدن من هم یه لبخندی روی لبام بود که میدونستم این اتفاق خواهد افتاد چون توی مسیر درستم.
حرف استاد واقعا درسته که شانس رو میشه بوجود آورد و من اینو کاملا درک میکنم
خدایا بابت زندگیه رویاییم که دارم تجربه میکنم و روز به روز به خوشبختیم اضافه میشه واقعا ازت سپاسگزارم و خیلی دوست دارم
آها راستی اینم بگم که دیروز من به خودم قول دادم که برای اینکه خیلی بیشتر به سایت سر بزنم هر روز باید حداقل یه کامنت توی سایت بذارم (یه الهام قلبی بود) و امروز اخر این فایل شنیدم استاد گفت برای اینکه اصل رو متوجه بشید به فایل های سایت بچسبید (به سایت بیشتر سر بزنید)….
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد بزرگوار
با شنیدن این موضوع که وقتی ما تو مسیر خوشبختی و ثروت قرار میگیریم هدایت میشیم به مسیرهای درست و این کار با قدرت تمام توسط سیستم ،انرژی و نظم و قانونی به نام خداوند انجام میگیرد به شرطی که باید ایمان داشته باشیم که بهمون گفته میشه ، چندروز پیش با عزیزم رفتیم ملاصدرا پیش دکتر وقتی که باهم داشتیم فایلها رو گوش میکردیم تو اتوبان چشمم خورد به لکسوس یکی از ماشینهای مورد علاقم و ناخود آگاه رفتم تو فکرش ، با خودم گفتم دیگه وقتشه برم دنبال مسیری که منو به جور کردن پولش برسونه چون با درامدی که الان دارم خیلی طول میکشه تا بهش برسم این درست که هرچیزی دوره تکاملشو داره ولی بالاخره باید از یه جایی شروع کرد
این بود که یه فکری مثل برق به سرم زد و یه حسی بهم گفت باید پا تو این مسیر بذاری و اولین قدمو شروع کنی، تصمیم گرفتم یه سفر به بندرعباس داشته باشم با این نگاه که اونجا قطب اقتصادی ایران و منطقه است نمیدونم چرا باید اونجا برم ولی یه چیزی تو قلبم بهم میگه که برو اونجا و اون سر نخ یا نقطه شروع شاید از اونجا آغاز بشه البته خوب میدونم این کار من نیست که بفهمم از کجا و چطور، چون این دیگه مربوط به خداست و اون کارشو قشنگ بلده من باید فقط با یه حس عالی و لذتبخش سرسپرده و تسلیم این مرحله از هدایتم باشم و به ندای درونم اطمینان کنم
امروز شنبه روز قبل از مسافرتمه و دارم کارهاشو میکنم و به امید خدا وبا دلی قرص و قدمهایی استوار در مسیر هدایت الهی و ادامه تکاملم گام برمیدارم .
این در شرایطیه که هنوز هیچکدوم از دوره ها رو ندیده ام و فقط فایلهای رایگانه که منو عطش وار به سمت تحقق خواسته هام میکشونه …
انشاالله از تجربیات و دستاوردهام تو این سفر بی نظیر بیشتر مینویسم
عزت زیاد ….
بنام خدا ،باسلام خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیزم ،
خدا را شکر میکنم که در این سایت خدایی که من ،تا حدی سعادت دارم در اینجا حضوردارم ،
استاد چه زیبا فرمودید خدا را بشناسیم می دانیم او کبوتر با کبوتر را رعایت می کند، ما فقط باید به قلب مان ایمان داشته باشیم همه چیز در جای درست خود قرار میگیرد ،
لازم نیست آنچنان کار های خاصی انجام بدیم ،خدا خودش همه چیز را ردیف می کند،فقط ماروی باور های مان کار کنیم ، واز دیدگاه من این زیاد آسان نیست ،چون خودم خیلی افت و خیز دارم ،بعضی وقت ها به خدا نزدیک ام وبعضی وقت ها آنقدر دور هستم که نگو ونپرس،در پروژه خانه تکانی خودم را مجاب کردم لباشم و بلکه خدا در رحمت و هدایت ش را برایم باز کند وجز هدایت یافته گان باشم وقبل از مردن زنده باشم وباایمان ،
آرزو دارم دلم شاد وبا خدا باشد ،واز خانم شایسته واستاد عباس منش سپاسگزارم برای نشر این آگاهی های آسمانی ،خدایا شکرت شکرت شکرت ،من خود باوری کمی دارم . راهنمایی کنید هم بچه ها وهم استاد بهتره چکار کنم ،دوره های خوبی خریدم تمام کتابهای استاد را خریدم ولی نمیدانم چرا پیشرفت خوبی ندارم،
در پناه خدا باشید شاد،ثروتمند،وسلامت
الهی به امید تو…
گام 18، قانون کبوتر با کبوتر باز با باز،
سلام استاد عزیزم، سلام به همه دوستانم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،
سپاس گذار خداوند که این فرصت داد تا دوباره بتونم یه کامنت دیگه بنویسم،
نکته ها:
️بدون داشتن باور مناسب قدمی به سمت خواسته ام برنمیدارم،
️ایجاد مهارت تشخیص اصل از فرع در خودم،
️قانون عرضه و تقاضا،
️قانون کبوتر با کبوتر باز با باز،
️بخاطر حرف دیگران محیط زندگیم رو شلوغ نکنم، هر چیزی که استفاده میشه رو نگه دارم،
️جوری زندگی کنم که خودم راضی باشم نه برای تایید گرفتن دیگران،
️وقتی من در مسیر درست قرار میگیرم خود به خود جزئیات درست میشود،
️پذیرش هدایت الهی و تسلیم بودن در مقابل خداوند،
️به هرچیزی توجه کنم اساس اون رو در زندگیم تجربه میکنم،
️اگه حرف دیگران برامون مهم نباشه بهتر کلام الهی رو تشخیص میدیم،
️به قلبم رجوع کنم برای پیدا کردن مسیر، از احساسم کمک بگیرم،
️در مسیر پیشرفت اون چیزی که برای پیشرفته لازمه وارد زندگیم میشه،
️احساس خوب دائمی نیست، کم و زیاد میشه این ما هستیم که با توجه به نکات مثبت میتونیم مقدارش تأیین کنیم،
️ استاندارد مو در مورد خودم ببرم بالا و خویشتن دار باشم،
️نتایج نشون دهنده درست یا غلط بودن روش زندگی ماست،
️با خرید محصولات هرکسی داریم به طور غیر مستقیم ازش تشکر میکنیم،
️تشکر از کسانی که در زندگی ما تاثیر گذار بودن،
در مورد موضع این فایل باید بگم تایید دیگران و نگران نظر بقیه بودن یکی از پاشنه های آشیل منه، خیلی بهتر شدم نسبت به قبل ولی هنوز هم وقتی خودم رو کن کاش میکنم میبینم هنوز حتی توی نوشتن کامنت جوری جملات رو مینویسم که انگار مخاطب باید حس خوبی بگیره، حواسم باشه سوتی ندم یا از الفاظ درست استفاده کنم و علائم درست بزارم، یا اینکه زیادی از حد بعضی موقع ها توضیح میدم در کل توی زندگیمم هیمنجوریم، خیلی درگیر تایید گرفتنم، خیلی از این افکار میاد که اینکارو بکن، اون چیز بگو درجوابش، در کل خیلی نسبت به قبلاً خوب شدم و ولی همین که یکم شل میشم دوباره این علف های هرز جون میگیرن و هر چند وقت یکبار باید پاک سازی کنم این جنگل انبوه رو…
یادمه اون روزا که هنوز با شما آشنا نشدم بودم یه تصمیم خیلی بزرگ گرفتم تا دیگه با دوستانم شوخی های ناجور و فوش از این حرفا نزنم، رسیده بودم به پوچی و دیدم دیگه اون رفتارا هم منو راضی نمیکنه و چیزی از توش در نمیاد، کلا از بچگی اینجوری بودم چیزی برام فایده ای نداشت تغییرش میدادم…
خلاصه به دوستانم اعلام کردم که آقا من همچین تصمیمی گرفتم و اون هم واکنش نشون دادن که چه … بشین سرجات تو مال این حرفا نیستی و …
ولی من مصمم ادامه دادم، یه جایی هم از دستم در میرفت و رها نمیکردم، خوب تغییر بزرگی بود در زندگی من، به واسطه این ویژگی افراد خیلی تونسته بودن در من نفوذ کنن و باورهایی رو در من ایجاد کنن که بیشتر از قبل من پایین بکشونه، البته که من خودم مسئول این اوضاع بودم چون اجازه ورود من داده بودم، میدونید توی این جور فضاها خیلی ترور شخصیتی میشن افراد، خیلی سر خورده میشن و به شدت عزت نفس شون میاد پایین، نمیتونن حرف بزن مگر اینکه بخوان مسخره بازی در بیارن تا با این کار توجه جلب کنن، اندامی شل و ول دارن و همیشه نگاهشون میدزدن از بقیه که اینها همه شامل حال من بود و من هم مثتنی نبودم،
به تدریج بعد چند وقت که واکنشی به شوخی هاشون نشون ندادن از شدت شوخی های اونا کم شد، من موادب شده بودم و دیگه کسی نبود که تقاضای فوش و ناسزا ازشون بکنه، پس این شد که وقتی تقاضا حرف چرت و پرت که کم شد عرضه هم اومد پایین، الان بعد گذشت 5 یا 6 سال دیگه افراد با من از اون شوخی ها که نمیکنن هیچی بلکه با عزت و احترام از کن در حضورم و پشت سرم یاد میکنن، از حرفاشون و واکنشهاشون، مشخص حتی از من الگو برداری هم میکنن،
استاد وقتی که میگه به طور طبیعی و خود به خود یعنی با تغییراتی که ما ایجاد میکنیم این اتفاق میوفته نه اینکه معجزه بشه افراد عوض بشن…
وقتی ما برای خودمون حد و مرز میزاریم که درست رفتار کنیم همونجوری که دوست داریم با ما رفتار بشه با بقیه هم رفتار کنیم باعث میشه تا تقاضای نباشه و عرضه هم صورت نگیره، باعث میشه تا ما به چیزهای دلخواهمون توجه کنیم و از اساس اونها و در زندگیمون دریافت کنیم،
به اعتقاد من اگه الگوی خودمون رو خدا قرار بدیم، خیلی چیزها ازش یاد میگیریم، البته که باید قبلش باورهای توحیدیمون رو هم نسبت به خدا تغییر داده باشیم تا این کار انجام بشه، واسه هدایت هیچ کسی حرص نمیزنه، اگه بنده اومد سمتش بهش پاسخ میده نیومد میگه اوکی…
با اینکه کسی به اصطلاح پاشو کج بزار مشکلی نداره و قدرت انتخاب بهشون داده،
در مقام جزا دهنده کارش رو درست انجام میده و خودش رو مسئول کسی نمیدونه،
احساساتی نمیشه و قانون هاش لازم اجراست،
از قوانین خودش عدول نمیکنه و بهشون پای بنده،
هیچ فرزندی و جفتی نداره و خودش رو یکتا و مسئول همهچیز میدونه،
مالک خزائن آسمان ها و زمینه،
همه چیز مسخر اونه،
مهربان و بخشنده هست،
رئوف و صبور،
رزاق و روزی بغیر الحساب میده،
عالم و آگاه،
عاشق بی قید و شرط،
جبار و حیله گره،
سپاس گذار و…
البته که صفات خداوند بی انتهاست و در عقل ناقص من همش نمیگنجه و از همین چنتایی که من نوشتم معلوم خیلی آرمشش براش مهم، دوست نداره احساس خوبش رو چیزی خراب کنه، بخاطر همین ویژگی هایی داره که فقط به آرامش بیشترش کمک میکنه…
ما جانشین اونیم روی این کره خاکی، ما رو بجای خودش فرستاده اینجا، بعد میگه من همجا هستم، بعد میگه عالم محضر خداست، بعد میگه من همچی میدونم، بعد میگه…
هی اینارو میگه که به ما بفهمون ما و خدا یکی هستیم چیزی جدا از ما نیست، همه چیز تخت اختیار ماست همهچیز به خود ما بستگی داره، این ما هستیم که ورود باز یا کبوتر رو تأیین میکنیم، انتخاب با ماست…
اگه بتونیم مثل خدا زندگی کنیم به طور طبیعی آدم های نامناسب مارو ترک میکنن، چون دیگه ازشون نمیترسیم و تصمیمات مون رو اجرایی میکنیم، بخاطر حرف بقیه خودمون لههه نمیکنیم، به خدا ایمان میاریم و در مقابل اون فقط تسلیم و خازع میشیم نه در مقابل بنده اون، همه چیز به زانو در میاریم در مقابل خودمون و به خودمون ثابت میکنیم که با اتصال به رب یکتا با پیروی از احساسمون و گوش کردن به ندای الهی وجودمون نتایج بزرگتری خواهیم گرفت و به هر چیزی که نیاز داشته باشیم خداوند وارد زندگیمون میکنه…
امیدوارم بتونم به این آگاهی ها عمل کنم، خدایا منو به حال خودم رها نکن، خدایا کمکم و گناهان این بنده گناه کارت رو ببخش، خدایا من در زمره بندگان سپاس گذارت قرار بده، خدایا من مسلمان بمیران، خدایا یا صالحین محشور کن، خدایا تنها تورا مپرستم و تنها از تو یاری میجویم، خدایا من به راه راست به راه کسانی به آنان نعمت داده ای هدایت کن… الهی آمین،
عاشقتونم.
به نام خالق هستی
همان یگانهای که هم اکنون در وجود من و شما هدایت میکند
سلام و درود دارم استاد عزیزم سلام به خانم شایسته محترم
گام هجدهم | خانه تکانی ذهن گام به گام
با تمام وجودم از شما استاد عزیزم متشکرم که با عشق به قلبتون گوش میدید و هدایت میشید جدا از اینکه من چه خوشم بیاد چه نا و یا حتی کسی دیگهای خوشش بیاد یا نه …کاری که میدونید درسته رو انجام میدید و لاجرم آنچه که نیاز من باشه و هدایت من باشه از جانب خداوند در فایلها و پروژههای امروز به من میرسه و تمام افراد در مسیر الهی
من با تمام وجودم از خانم شایسته متشکرم که با تمام تمرکز وقت گذاشتن و میزارند و تمام متن و سایت رو آپدیت میکنند به خوبی همه اینها برای تک به تک افرادی که در مسیر هستند پاسخ خداوند هستش
بریم سر اصل مطلب و مطالبی که من از این فایل برداشت کردم و ثبتش میکنم اینجا :
( ابتدا از خداوند یاری میطلبم و طبق هدایتم حرف بزنم و تایپ کنم اینجا)
تشخیص اصل از فرع
چقدر جالبه در هر وضعیتی که هستیم و هر اندازه که درک و آگاهی به این قوانین داریم شروع کنیم!
شروع کنیم به کنترل ذهن کردن به تکرار عبارت تاکیدی برای باورسازی درست
هر تمرینی که داریم و اگر دورهای داریم در دورهها شروع کنیم و ادامه بدیم اون هم با استمرار
روی خودمون کار بکنیم بی تعارف با خودمون یکی بشیم
برای خودمون کار بکنیم
ما در مسیر الهی لاجرم قرار میگیریم
اگر روی خودمون کار بکنیم و در مسیر الهی قرار بگیریم که اون هم آرامش هستش نشانههای اولیهاش و کم شدن استرسها و دور شدن از حواشی ها
هدایت خداوند رو میشنویم!
اول از طریق یه سری نشانههای خیلی چشمکزن !
آرام میرسه به یه سری نشانههایی که میتونیم درکشون بکنیم
میرسه نهایت به جایگاهی که با ما صحبت میکنه خدا اگر ما خودمون رو لایق گفتگو با خدا بدونیم!
و هر چقدر ما باور کنیم که خداوند با ما صحبت میکنه و خداوند ما رو هدایت میکنه ما رها کردیم و داریم روی خودمون کار میکنیم و خداوند آرام آرام به ما میگه که چیکار کنیم ازطریق یک نوشته توی کتاب از طریق یک متن توی کامنتها از طریق یکی از فایلها
هزاران طریقی که حتی ممکنه تضاد هم توش باشه اون دقیقاً تو این فایل گفتید:
هر کسی بنا به مدارش به اون چیزی که برای اون شخص با اون مدارش مناسبه هدایت ارسال میشه ممکنه نیاز به تضاد باشه ممکنه نیاز باشه بیدار بشه
واقعا من متشکرم از این خدای یگانه که هر لحظه با من سخن میگه لحظه به لحظه به من پیغام میده درسته نمیگم کاملأ صداش واضح میشنوم الان ….اما این تجربه رو داشتم و الان حس میکنم
اگر من اصل رو بچسبم و دنبال حواشی نباشم و از جامعه که العلیالخصوص اکثریت جامعه انجام میدهند خیلی هم واضح گفتنش توی پلتفرمهای فضای مجازی آدمهایی که میبینیم و برامون واضحه که دارن به سمت اخبار یه سری رسانهها میرن و گوششون برای کنترل ذهن و یا در لحظه بودن شنوا نیست
شما اینها را با چشم میبینی اینا مشخصه که داره به شما هدایت میده شما دارید تشخیص میدی یک دسته انسان رو با دسته دیگری را!!!
یعنی داری میفهمی که دو دسته انسان هستند که درگیر حواشی شدن اخبار افکارات منفی و اینو درکش میکنی و شما قوانین رو درک کردی
یک دسته اندک رو میبینی یا به چشمت میخوره که آرام آرام دارم به تو نزدیک میشن اگر علی که داری روی خودت کار میکنی میبینی افرادی که درگیر اخبار بودند حواشی بودند از تو دور شدن
و افرادی به تو نزدیک شدند که بهتره بگم 90 درصد اون افراد هستند الان دور و برت فرادی هستند که واقعاً یا به فکر اهدافشونن یا به فکر رشدن یا دوری کردن از اخبار و اتفاقهای حواشی در زندگی
برای منم همینطور گواه که وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن در طی مسیر این هم تکامل داره اول اینکه من هدایت رو شنیدم احساس میکردم و درک میکردم به اندازه یک سر سوزن و میدیدم که چه جوری خیلی خودکار و حتی در زمانی که خیلی فرکانسم بالا بود و بیشتر روی خودم کار میکردم قبل از اینکه وارد جمعی بشم یا کسی بشم یا حرفی بزنم اون قلبم میگفت سخنی نگو یا این سخن رو بگو !!!
بدون اینکه حتی دلیلش رو بدونم اون لحظه و بعد تر متوجه درست بودنش شدم
دلیل اینکه واقعاً ماها وارد یه سری اشتباهات میشیم یا اگر به یه سری نتایج نمیرسیم یا کند میرسیم یا دیر میرسیم مقصرش خودمونیم که دور شدیم از تمرینمون و درگیر حواشی هستیم
یکی باید گوشمون رو بگیره و اون هم پتک روزگاره دقیقاً در گام قبلی یعنی گام هفدهم قشنگ بهش توضیح دادید در لایو شماره 21
واقعا من خدا را سپاسگزارم که در حالا مداری هستم که ازش طلب هدایت میکنم و میخوام کار به جایی کشیده بشه که حتی برای آب خوردنمم ازش طلب هدایت کنم
حتی برای نوشتن یک موردی ازش طلب هدایت کنم چون یک بار مستقیماً و لیزری روی خودم کار کردم و کار به جایی کشیده بود با مسیر زمان و تکاملی تیکه تیکه دیدن راهها و باور کردن به اون دستآورد ها که هر ثانیه و هر لحظه صدای قلبم رو میشنیدم یعنی احساس میکردم
کار بدی میخواستم انجام بدم یا مسیر رو میخواستم برم یا اگر اشتباه میرفتم اون قلب به من میگفت و به من احساس گرفتگی به من ایجاد میکرد !!!!
و اگر نه یک مسیر درستی بود و به جا بود ولی منطق من قبول نداشت قلبم احساس آرامش و اطمینان کامل میکرد و قرص بود میگم دلم قرص بود !!!
و حتی الان که نشستم و دارم این پیغام رو مینویسم کاملاً تمام وجودم در آرامشه ماه کامله و داره به من میتابه و من فضای سبزی رو میبینم که غرق در آرامششم ا اینکه کنترل ذهنم میکنم حتی اما لذت میبرم که هر روز بهتر از دیروز روزم و روحم لطیفتر میشه
جالبه اینجا کامل بگم که واقعاً وقتی ما توی مسیر قرار بگیریم و مثالی که شما زدید نیازی نیست ما دنبال چیزی بریم ا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میگیریم و نیازی هم نیست این حرف رو ثابت کنم
چرا ؟ چون اون شخصی که در مسیر باشه متوجه میشه با اون شخصی که در مسیر نباشه هزار بار این صحنه رو ببینه ولی کوره ولی کره تعارفی نیست.
قوانین برای کسانیه که قوانین رو رعایت میکنند نقطه سر خط
میتونم یه مثال از کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، بزنم که یک دیالوگ بسیار زیباست که میگه:
تابع قوانین جهان هستی باشید تا جهان تابع شما باشد!
دقیقاً همون آیهای که خداوند میفرماید ما زمین و آسمانها را مسخر شما کردیم
که این زمین و آسمانها کی مسخر ما میشه؟ وقتی که ما تسلیم خداییم میگیم خدایا من در مقابل تو عاجزم و تسلیمم و تابع قوانینتم و اون رو با عمل هم نشون بدیم ایمانمون رو نشون بدیم و بگیم خدایا تو به من بگو !
کس دیگهای بهم بگه که دستمو چه جور بشورم البته شاید در مسیر باشم خب آدم و انسانی میاد در مقابلم و یا کتابی در مقابلم قرار میگیره جسارتی به کسی نباشه ما احترام میگذاریم به تمام به تمام انسانها بیاحترام یا کسی نباشه
ما با اینه که سرمون تو لاک خودمون باشه تابع قوانین باشیم خداوند یک وکیل پایه یک ، یک مدیر برنامه یک هدایتگر بزرگ برای ما هستش سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
من از خداوند سپاسگزارم که حتی همین الان منو هدایت کرده به این سایت به این فایل
و همین الانم باورتون میشه هدایت شدم به جایگاهی که دارم تحسین میکنم حتی یه کودکی که داره ورزش میکنه توی پارک حتی یک پدر و دختری که با هم با لذت با عشق با هم ارتباط دارند حتی یک زوجی که با هم دارن قدم میزنند به من ربطی نداره که چه شخصیتی و یا چه جایگاهی دارند
تحسینشون میکنم من دید از دید مثبت نگاه میکنم اگر حتی متضاد باشه !
البته که اینو بگم ادعا نیست بلکه تمرینه ما که نمیتونیم سر خدا رو کلاه بزاریم یا این قانونو دور بزنیم و به ادا اطفار نیست به خودمم میگم چندین بار
خدا را 100 هزار مرتبه شاکرم که دارم کم کم به سایت نزدیکتر میشم
همین نشانه خوبیه که من دارم باور میکنم به قوانین هستی را
من دارم باور میکنم که این باورهای من هستش این افکار من هستش که زندگی منو خلق میکنه نه عوامل بیرونی دیگری،نقطه سرخط
همین تایپی که انجام میدادم یک پدر و دخترو دیدم چقدر زیبا با همدیگه ورزش میکردند وقتی گفتگو باز شد
چقدر زیبا این فرد سن بالایی داشت ولی در ظاهر نمیخورد بهش که این سن رو داشته باشه و چقدر جوانه و چقدر امید گرفتم
ایمان گرفتم
گفت من یه دختر بزرگتر هم دارم گفتم شوخی نکن !؟! واقعاً تحسینش کردم بینهایت تشکر کردم ازش و بهش گفتم ماشاالله! سبحان الله
خداوند این فرد رو جلو چشم من آورده یگفته ببین به 40 سالگیم برسی به 50 سالگیم برسی تو توانایی و جسمی خواهی داشت حتی از این بهتر با اینکه اگر از همین الان رعایت کنی و همیشه جسمت همیشه روحت برای ورزش برای هیجان آماده است
خدا رو شاکرم من همیشه این دید رو نداشتم ولی این هدایت خداوند بود که به من درس بده و این هم ربهای بود که همین الان تجربهاش کردم
هم به خداوند میگم خدایا هر لحظه به هدایتت تشنم هر لحظه به گفتگو با تو مشتاقم با تمام وجودم به فایلها و کامنتهای سایت متمرکز میشم با لذت آگاهیهامو تقویت میکنم
و باور دارم که تو هر لحظه با من صحبت میکنی ای خدای یگانه
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت متشکرم که با تمام وجود از قلبت کمک میگیری با قلبت جلو میری و کاری نداری که کسی چی میگه و این خودش یک الگو یک منطق هستش و دارم نتایجتم میبینم و شما هم هر حرفی زدی قبلش عمل کردی !
و چقدر مثال قشنگه که شما وقتی در مسیر الهی باشی تمام این تکنیکهای نمیدونم فنگ شویی و نمیدونم بیا چه جوری جریان انرژی رو راه بندازیمها خود به خود اتفاق میوفته …. وقتی ما در مسیر باشیم در مسیر آرامش آگاهی همت و برکت و حتی پول قرار میگیریم و حتی تمام الگوریتم ها ، نقطه سر خط
به نشانهها به هدایتها به افرادی برمیخوریم که باید اون لحظه به ما یاد داده بشه و گفته بشه …
چگونه در کسب و کار خودمون همچین چیزی رو یاد بگیریم و ایده رو انجام بدیم
هزاران هزار ایده راه و مسیر به ما گفته میشه
استاد با تمام وجودم از شما سپاسگزارم و با تمام وجودم از خانم شایسته سپاسگزارم
من به خدای یگانه میسپارمتون امیدوارم که در دنیا و آخرت با عشق با لذت در ثروت و سعادت باشید عاشقتونم
گام هجدهم
25 مهر 1403
علی وزیری وصال
سلام خدمت استاد بی نظیرم و همه دوستان عزیز
تشکر میکنم از خانم شایسته بابت اجرای این دوره
گام هجدهم
کبوتر با کبوتر باز با باز
دقیقا پاشنه اشیل من هست استاد من دقیقا مخاطب این فایل بودم چقدر به زور خاستم یکی بیاد تو زندگیم یا فلانی از زندگیم بره بیرون حتی من به زور خاستم هدایت بشم
اما مدتیه که میدونم باید تو مسیر درست باسم آرام باسم توکل کنم خدا خودش هدایت میکنه و چند روزه به لطف خدا و ابن دوره و اموزشهای استاد و هدایت را زندگی حس کردم البته تو مسایل کوچیک گام به گام میدونم که باید تکاملم را طی کنم باید ثابت قدم باشم تا در سایر زمینه ها که الان ذهنم مقاومت داره هم کام به گام خدایا را دریافت کنم
خدای من هزاران بار شکرت آنقدر امروز حالم نسبت به چند روز گذشته خوبه که میخام بپرم تو بغل خداجونم و بغلش کنم استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم الهی شکر که تمام فایل های اساتید دیگه را من خیلی وقته حذف کردم و فقط و فقط شما را میسنوم خدایا کمکم کن قدر نعمتی چون استاد عباسمتش و این سایت را بدونم و استفاده کنم برای ساخت زندگی دلخواهم خدایا شکرت بابت استاد عبایمنس خدایا شکرت که هر روز ازش چیزای شگفت انگیز یاد میگیرم که تو هیچ کتابی نیست
خدایا مرا به زیبایی و آسانی به مسیر سلامتی و ارامش درونی و خوشبختی دنیا و آخرت هدایت کن
به امید اینکه فردا شب بیام و با حال و نتایج بهتری کامنت بنویسم خدایا صدهزار مرتبه سکرت بابت همه چی
در پناه خدا
بنام رب تمام جهانیان بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خالق زیبایی ها خدایا شکرت
سلام استاد قشنکم زیبا ادنم و چهره ی زیبا سلام خان شایسته عزیزم و استاد دومم شمایین
چقدر زیبا از خواب بیدار میشم از هفت و نیم شروع میکنم گام هارو گوش کردن و نگاه کردن و لذت بردن از زندگیم
استاد اینکه ادم هم جهت میخواستن تو سایت منم یه لحظه این فکر به ذهنم خطور کرد بعد دیدم نیازی نیست بچهای عباس منشی همینجا هستن نیاز نیست من بگم بیایین پیداشون کنم و اینکه وقتی فکر میکنم یه ادمایی من اصلا بهشونم فکر نمیکردم با باورهای درست وارد زندگیم شدن اینکه بهترین ها خود به خود اتفاق افتاد بله درسته اصلا همون ادما رفتارهای درستشون رو بهمون نشون میدن همونایی قبلا اوکی نبودن واینکه این بیماری همون روزها استاد فایل گذاشتن گفتن اصلا از تو ذهنت بندازش بیرون بگو وجود نداره اگه هم داشته باشه من اونجا قرار نمیگیرم حالا منی که اینجر فکر نمیکنم چیکر کنم منم همینو گفتم و دقیقا مثل گذشته رفتار کردم نه سرما خوردم نه بیمار شدم نه ماسک زدم و اصلا شاید باورتون نشه به بهترین سفرهای زندگیم هدایت شدم و هکه طبیعت هارو رفتم هر کجا زیبایی بود هر کجا شادی بود مرتب تو شادی سفر عشق و حال خدایا شکرت بله احساس خوب مساوی اتفاقات خوب برای من هم انجام شد خدایا شکرت البته روزهای اول دوسه روز اول اینجوری نبودم به محضی گوش دادم انجام دادم واصلا موجه نشدم خدایا شکرت سلامتیم خیلی خوبه اوکیه خدایا شکرت
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته محترم و دوستان هم فرکانس ام.
بیان این مطالب سراسر نکات زیباو کوچکی هست که گوش دادن بارها و بارهای آن خالی از لطف نیست.
ابتدای امر در مورد مباحث دورهمی و توی جمع دوستان بودن رو بیان کنم ابتدای امر من مدام گوش می کردم سکوت و تعامل اما اقدامی توش نبود، چون که فقط شنونده بودم البته خالی از حقیقت گاهی اوقات هم یه اتفاقاتی زیبا در جهت و راستای فرکانس من بود اما آنقدر به حاشیه ها ی دیگران الخصوص خانواده ام گوش میدادم که مدت هاست سکوت کرده ام، سکوت کردن من به معنی دچار سردرگمی فکری شده ام حالا پدرم میگه من باید استقلال داشته باشم باید این کارو کنم با چند تا کار با هم انجام بدم بعدم لا به لای خر بار ها کار نکرده و هدف های مثلا مهم که می خواستم انجام بدم له میشدم و خسته میشدم البته لا به لای اون اتفاقاتی نا خوشایند که البته به قول استاد پاشنه های اشیلم نشان میداد رخ میداد اتفاقاتی که با اتاق بودن و نوشتن داشته ها بود شکر گذاری می کردم اما توی خانه بودن و بی تفاوت بودن در خانه پدر و مادر امری بی بدیل بود چون باید به نوعی دخالت یا وارد ناخواسته هاشد البته بیان کردم لا به لای اتفاقات گاهی اتفاقات خوب رخ میداد اما بودن در محیط متشنج که باید اعلام نظر می کردم گم میشد یا فراموش میشد که این امر من را به پایین آمدن پله های فرکانس ام میشد.
راجب مبحث ساده نگری و داشتن زندگی ساده باید بیان کنم این روند البته از دید من یک طرز فکر مثبت هست چرا که ازدغدغه نظر دیگران به دوری و چیزی است که همیشه توی همه دوران بوده و هست و از مد نمیفته من آدمی ام لباس های ساده موهای ساده و کلا تیپ ساده ای که مورد انتقاد دیگران بوده و هستم اما میدونم در کمترین زمان زودترین بهره وری دارم و زمانم صرف کارهای مهم تر می گذارم.
البته توی دوران پر تنش خودم وقتی نگاه می کنم میدیدم زمانی که می تونستم به کارها از دید سادتر نگاه کنم خیلی از کارها به نحوی رخ میداد که به درازا و طولانی نمیشد یکی از این مباحث مبحث اتمام درس و دانشگاهم بود که وقتی توی تنش بودم توانای کنترل ذهن رو نداشتم و می خواستم چند کار به تنهای انجام بدم که دست آخر هیچ کدوم از کارها به سرانجامی که خودم می خواستم نمیشد. مبحثی که استاد مطرح کرده اند راجب این که اگر ما در مسیر درست باشیم پول به دنبال ما می آید بارها و بارها رخ داد برای من، من جز اون دسته افرادی بودم که کارها و حرفه های متفاوتی رو تجربه کرده ام به خاطر داشتن استقلال مالی، کارم و فکرم خوب بود چون وقتی می خواستم از اون کار به هر دلایلی می آمدم بیرون صاحب کار من با حقوق بالاتر می خواست از تصمیم منصرفم کنه اما به هر دلیلی می آمدم بیرون.
ختم کلام را بیان می کنم.
مشکل من و امثال ما این بوده و هست که مدتی کار می کنیم که با کار کردن کم کم پاشنه های آشیل خوشون نشون میدن و کم کم با ذهن شلوغی و پراکندگی ذهن از مطالب استاد دور میشیم و کی بشه با تنبه های که دنیا انجام میده روی ما مجددا بر می گردیم باز روز از نو روز از نو من محصولات استاد خریداری کرده ام و از مطالب رایگان استفاده کرده ام اما می بینم من همچنان اندر خم یه گوشه ام که نیازمند استمرار، استمرار، استمرار به آموزههای استاد و عمل به آن است و نوع نگاهمان را به مشکلات یک نگاه ساده تر کنیم و به دور از هر گونه ترس و اضطراب و با طی کردن پله های فرکانس های خودمان را طی کنیم هیچ چیزی نه یه شبه به دست میاد و نه یه شبه از دست میره.
این مطالب نشانه ای باشد که بدانم در کجا بوده ام و در چه درجه ای از پیشرفت و موفقیت رسیده ام.
بنام خدایی خوبی ها!
گام 18 ام /خانه تکانی ذهن
سپاسگذارم استاد عزیزم
شما چقدر خوب هستین چقدر دوست داشتی
من عاشق نگاه زیبا تون هستم.
این برق چشما تون چقدر آرامش بخش هست برام.
راستی و صداقت، ایمان، توکل، توحید تونگاه تون موج میزنه و من خوشحالم که شما رو دارم.
به نسبتی که از آموزش های شما استفاده کردم و عمل کردم شاهد تغیرات توی زندگیم هستم.
وجود نازنین شما استاد عزیز و مسیر زیبایم رو توی سپاسگذاری های تمرین ستاره قطبی ام مینوسم و خدارا بابتش با تمام وجودم شکر میکنم و شکر گذارم.
خدارا شکر میکنم که بهم فرصت داد تا از آگاهی های این فایل هم استفاده کنم.
درپناه حق باشید عزیزانم!!