https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-13 02:22:152024-10-13 09:48:46live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
310نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
وقتی تو مسیر درست باشیم هدایت میشیم به آدما ها و اتفاقات درست.
استاد شما از همون اول اصلو رعایت کردین ،خب مسلما کار درستو انجام میدین.
وقتی ما تو مسیر درست و اصل باشیم خداوند انسان های هم جهت با باور های مارو میاره.
نیاز نیست دنبالش باشیم کبوتر با کبوتر باز با باز خودش اتفاق میوفته ،،،،،،
اگه داریم برای چیزی میجنگیم و دست و پا میزنیم و این یعنی در مسیر طبیعی قانون نیستیم ،انچه از سمت خدا می آید ،بدون دنگ و فنگه بدونه دست پا زدنه بدون التماس کردنه بلکه طبیعی ،راحت آسان ،در زمان و مکان مناسب خواهد بود
اگه دور و برم هنوز پر باشه از آدمای دری وری یعنی من به اندازه کافی تغییر نکردم
استاد زندگی شما نمونه بارز طبیعی زندگی کردنه
زندگی شما نمونه بارز قدم های خداونده
شما همیشه در مسیر درست بودین و خداوند شمارو هدایتتون کرده.
خواستم از هدایت های بسیار جادویی که در این چند روز برای من رخ داد براتون بگم که خودم وقتی بهش فکر میکنم میگم خداوند چقدر توانا هست و چقدر وقتی همه چی رو دست خودش میسپاری مارو هدایت میکنه
چند روز پیش میخواستم یه سه روزی برم مسافرت یه تفریحی کنم و برگردم و کلا فقط برای تفریح میخواستم برم
ولی یک روز قبلی که میخواستم برم یکی مشتری ها اومد و گفت من چند تا جنس میخوام برای مشتری هام داخل مغازت موجود داری من نداشتم و بهش گفتم من فردا میخوام برم اگه میدونی نیاز داری تا برات بیارم اونم گفت اره بیار
خلاصه ما رفتیم مسافرت همینطور که داشتیم میگشتیم گفتم خدایا خودت راهنماییم کن کجا خوبه که من برم بگیرم همون موقع یه ندایی اومد که به دوستت که توی این شهر هست زنگ بزن شاید سراغ داشته باشه من بهش زنگ زدم و اون یه ادرس بهم داد
ما رفتیم اونجا مغازه اول من رفتم داخل میخواستم همونجا بگیرم دوستم بهم گفت نه صبر بده بریم جلوتر خلاصه ما یکم رفتیم جلو یه عمدههههه فروشی پیدا کردیم که نگم براتون
خلاصه ما چیزهایی که میخواستم گرفتیم دیگه میخواستم بریم طرف گفت خب یه چرخی بزنین تا من اینارو اماده کنم
رفیقم یهویی گفت خب بریم پایین پاساژ ما رفتیم اونجا و خیلی اتفاقی دوباره یه مغازه پیدا کردیم تا چقدررر جنس های خوب و با کیفیتی دارن
از همون اول حرکتم همه هدایت ها از طرف خداوند بود و به بهترین شکل ممکن من رو به چیزایی که میخواستم هدایت کرد
بنام خدای مهربان
قدم 18
سلاااااااام
وقتی تو مسیر درست باشیم هدایت میشیم به آدما ها و اتفاقات درست.
استاد شما از همون اول اصلو رعایت کردین ،خب مسلما کار درستو انجام میدین.
وقتی ما تو مسیر درست و اصل باشیم خداوند انسان های هم جهت با باور های مارو میاره.
نیاز نیست دنبالش باشیم کبوتر با کبوتر باز با باز خودش اتفاق میوفته ،،،،،،
اگه داریم برای چیزی میجنگیم و دست و پا میزنیم و این یعنی در مسیر طبیعی قانون نیستیم ،انچه از سمت خدا می آید ،بدون دنگ و فنگه بدونه دست پا زدنه بدون التماس کردنه بلکه طبیعی ،راحت آسان ،در زمان و مکان مناسب خواهد بود
اگه دور و برم هنوز پر باشه از آدمای دری وری یعنی من به اندازه کافی تغییر نکردم
استاد زندگی شما نمونه بارز طبیعی زندگی کردنه
زندگی شما نمونه بارز قدم های خداونده
شما همیشه در مسیر درست بودین و خداوند شمارو هدایتتون کرده.
خدوندا خوب و بد مارو هر لحظه به ما الهام کن.آمین
خدایاشکرت
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستانم
خواستم از هدایت های بسیار جادویی که در این چند روز برای من رخ داد براتون بگم که خودم وقتی بهش فکر میکنم میگم خداوند چقدر توانا هست و چقدر وقتی همه چی رو دست خودش میسپاری مارو هدایت میکنه
چند روز پیش میخواستم یه سه روزی برم مسافرت یه تفریحی کنم و برگردم و کلا فقط برای تفریح میخواستم برم
ولی یک روز قبلی که میخواستم برم یکی مشتری ها اومد و گفت من چند تا جنس میخوام برای مشتری هام داخل مغازت موجود داری من نداشتم و بهش گفتم من فردا میخوام برم اگه میدونی نیاز داری تا برات بیارم اونم گفت اره بیار
خلاصه ما رفتیم مسافرت همینطور که داشتیم میگشتیم گفتم خدایا خودت راهنماییم کن کجا خوبه که من برم بگیرم همون موقع یه ندایی اومد که به دوستت که توی این شهر هست زنگ بزن شاید سراغ داشته باشه من بهش زنگ زدم و اون یه ادرس بهم داد
ما رفتیم اونجا مغازه اول من رفتم داخل میخواستم همونجا بگیرم دوستم بهم گفت نه صبر بده بریم جلوتر خلاصه ما یکم رفتیم جلو یه عمدههههه فروشی پیدا کردیم که نگم براتون
خلاصه ما چیزهایی که میخواستم گرفتیم دیگه میخواستم بریم طرف گفت خب یه چرخی بزنین تا من اینارو اماده کنم
رفیقم یهویی گفت خب بریم پایین پاساژ ما رفتیم اونجا و خیلی اتفاقی دوباره یه مغازه پیدا کردیم تا چقدررر جنس های خوب و با کیفیتی دارن
از همون اول حرکتم همه هدایت ها از طرف خداوند بود و به بهترین شکل ممکن من رو به چیزایی که میخواستم هدایت کرد
خدایا شکرت
روزتون بخیر
به نام خدای مهربانم سلام به دوست عزیزم
ممنونم که چقدر مهربانانه میاین و از هدایتها و ایده هاتون مینویسین
تا ما وقتی میخونیم اول لذت میبریم بعد ذهنمون منطقی میشه اینه هدایت
اگه در مسیر درست باشیم هدایت میشیم
وقتی بهش میسپاربم با ایمان خب میاد دستتو میگیره
خیلی حسه خوب داشت آقا مهدی
منم مغازه لباس فروشی دارم وقتی میرم جنس بیارم از اولش به خودش میسپارم و خیلی قشنگ دستانشو میفرسته
بازم متشکرم دوست عزیزم
در پناه خداوند باشین