live | قرآن آسان است و نیاز به تفسیر ندارد - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    اگر بخوام در مورد تغییر دیدگاهم در باره خوندن و درک قرآن بگم، میتونم اینجوری مثال بزنم، که تا قبل آشنایی با آموزه های شما استاد عزیزم، من مثل کسی بودم که ته یه چاهی گیر افتاده، ویکی اون بالا هست که طناب دستشه، می تونه بندازه پایین منو نجات بده و منم دارم التماسش میکنم ولی خب اونیکه طناب دستشه یا ازم رشوه وپاداش میخواد، یا تهدیدم میکنه، یا یه چند ساعت ول میکنه میره واز دم چاه دور میشه واضطراب میندازه تو دلم که نکنه بره ودیگه منو همینجا ول کنه منم اینجا از بین برم، یا وقتایی هم زجر والتماسم رو میبینه طناب رو میندازه پایین که نجاتم بده، ولی تا میام طناب رو بگیرم باز میکشدش بالا که نتونم بگیرمش!!!!!!

    من توی یه دور باطل افتاده بودم از دوران مدرسه تا 38 سالگی، یعنی باورهای مذهبی که کرده بودند توی مغز من کاری کرده بود که دقیقا خدا رو مثل اون شخصی ببینم که طناب نجات دهنده من دستشه ولی خب، چون قدرت دستشه منو داره عذاب میده، هرچی قرآن رو میخوندم حالا چه عربی چه فارسی، انگار به چشم من وبا درک من، خدا پادشاه ظالمی بود که من برده اش بودم ، یا باید طبق اصول وخواسته اش عمل میکردم یا اینکه عذاب میشدم….

    حالا درک من وخیلی ها از اصول وخواسته ی خداوند چی بود؟؟؟

    نماز اجباری، حجاب اجباری، روزه اجباری، کمک کردن به فقیر وبیچاره وگدا و …..اجباری، سکوت در برابر ظلمی که بهم میشد ، صبر واستقامت در برابر بلاهای زمینی وآسمانی، بودن در قناعت وفقر به امید جبران در اون دنیا، نادیده گرفتن احساسات وعواطف ونیازهای جنسی، و بد و زشت دونستن نیاز جنسی، و میزان و شرایط گذاشتن براش بنا به دلایل شرعی و….

    مدام تا هر حرکتی میخواستم بزنم باید استخاره میگرفتم که انجام بدم یا ندم، هر اتفاقی رو که توی زندگی خودم یا کسی میفتاد مینداختم گردن خدا و با گفتن حتما خدا اینجوری خواسته، یا نخواسته، صلاح خدا بود حکمت خدا بود، وشونه خالی کردن از پذیرش بار مسئولییت هام توی زندگیم…

    دیگه نگم براتون که میدونید من چی میگم…

    من اون خدا رو نمی تونستم دوست داشته باشم چون همش بهم امر ونهی میکرد واختیار وآزادی منو گرفته بود!!

    ولی از اونجایی که ته قلبم میدونستم یه جای کار اشتباهه، همش میگفتم ای نیرویی که منو به وجود آوردی، باید خودت رو بهم بشناسونی، من باید بشناسمت واین جزء وظایف خودت هست ومن دیگه نمیخوام دیگران وشرایط در موردت حرف بزنند ومعرفیت کنن، خودت از راه وروشی که درست هست وراحت هست خودت رو بهم بشناسون…

    این پروسه چندین سال ادامه داشت، از خوندن اشعار وکتابهای عرفانی، ورفتن توی کلاسهای عرفان، قرآنی و تفسیر و….

    تااااااا که رسوند منو به شما و با آموزه های شما آشنا کرد، همزمان اون سالها من داشتم تکاملم رو طی میکردم تا برسم به درکی که شما از خداوند داشتید تا وقتی فایلهای شمارو دیدم وشنیدم خصوصا فایلهای توحیدی رو قلبم باز شد و انگار از درون مخالفت شدیدی با گفته های شما نداشتم، انگاری دلم میخواست باورشون کنم، یعنی دلم گواهی میداد که فک کنم خدای عباسمنش خدای حقیقی تری هست و به راست وحقیقی بودنش بیشتر نزدیک بود…..

    خب منم به گفته ی شما عمل کردم و همراه دنبال کردن آموزه های شما رفتم بدون تعصب شروع کردم قرآن رو خوندن عربی وفارسی باهم، میرفتم توسایت های مختلف معانی وتفسیر ها رو با دقت میخوندم و بعد همشون رو میذاشتم کنار هم و کنار باور شما در مورد خداوند ومیدیدم باور ودیدگاه شما مسیر ودسترسی بهتر ونزدیکتری به شناخت ودرک خداوند داره..‌

    این روند رو به لطف الله ادامه دادم اونقدر که الان 4 ساله روز وشبی نیست که من بدون خوندن قرآن سر کنم حالا دروغ ویا اشتباه نگفته باشم بیشتر روزها وشب های سال حداقل شده یک رب تا دوسه ساعت وقتم رو برای درک آیات قرآن میذارم…

    چیزی که من الان در حال حاضر می تونم در مورد قرآن بگم اینه، (( که این کتاب صد درصد کلام خداست و راه وروش درست زندگی کردن ورسیدن به خیر دنیا وآخرت رو یاد میده به هرکسی که خواهانش باشه))

    مثال میزنم…

    میگه مریم بین خودش ودیگران پرده وحجابی کشید و مشغول عبادت پروردگارش شد، مریم باصداقت و پاکدامن و … بود!!

    و ما از غیب بهش روزی میدادیم !!!!

    من سالها قبل وقتی همسرم به رحمت خدا رفت وباید خودم به تنهایی مخارج زندگی خودم وپسرم رو میدادم، وقتی این آیات رو خوندم یادمه به خدا گفتم پس اوکی، منم پاکدامن وبا صداقت میشم منم بیشتر عبادتت میکنم پس تو هم باید از غیب به من وپسرم روزی بدی!!!

    الان که اینارو مینویسم اشکم در اومده، چون من انموقعه از سر نیاز با خدا معامله کرده بودم نه اینکه واقعا انطور آدمی بوده باشم اگر چه همیشه سعی خودم رو میکردم که پاکدامن وباصداقت واهل عبادت باشم ولی راستش صحبت بده بستون بین بنده وخداش بود ولی الحق که از اون زمان تا الان که 13 سال میگذره، من وپسرم هیچوقت مشکل مالی نداشتیم وهمیشه رزق وروزیمون انقدر زیاد بود که بدون تلاش اضافه وبه راحتی، همیشه همه چیز میخوردیم می پوشیدیم گردش و مسافرت و اثاث زندگی و در کل تمام مایحتاج ما از بهترین راه وروشها حلال وپاک وآماده برامون مهیا بوده وهست وان شالله که جزء سپاسگزاران درگاهش باشیم منو پسرم همیشه…

    میگه ذکریا دید مریم رزق و روزی حلال از غیب براش میاد و خدا اونجوری بهش لطف میکنه، برمیگرده به خدا میگه خب پس منم میخوام مثل مریم مورد لطف تو باشم میشه خدا؟؟؟؟

    خدا هم میگه چرا نمیشه توهم مثل مریم باش منم تو پیری با اینکه تو همسرت بچه دار نمیشید بهت فرزندی عطاء میکنم که نور زندگیت باشه وباعث شادی دلت …..

    خب اینجا داره میگه وقتی می بینی کسی از بنده هام نعمتی داره ومورد لطف من بوده غبطه نخور، حسادت نکن، به تو هم میدم اما شرطش همونه، پاکی دل، ایمان قلبی، درستکاری، شرطش اینه که فقط از من بخوای و….

    یه جایی میگه یونس از بار مسئولیتی که داشته فرار میکنه، از درگاهم روبر میگردونه، ناامید وخسته میشه، میره به یه کشتی مسافری پناه میبره و شرط بندی میکنه و میبازه و میندازنش تو دریا و نهنگ میاد اونو می بلعه…..

    بعد یونس در دل اون ماهی خدا رو از روی بیم وامید صدا میزنه، میگه تو پاک ومنزه هستی معبودی جز تو وجود نداره فریادرسی جز تو نیست، توهمه خیری و هر شری هست از خودمه…

    انوقت خدا اونو میبخشه و نجاتش میده…

    خب اینجا خدا میگه، بنده ی من ، از بار مسئولیتی که بر شونه هاته خسته شدی؟ از سختی های زندگی توی این دنیا، میخواستی خودت رو بکشی؟

    اصلا بهم پشت کردی و ازم خسته شدی، رفتی معتاد شدی، رفتی به بیراهه، رفتی خطا کردی و اشتباهاتت گریبانتو گرفته؟؟؟؟

    بیا مثل یونس بهم پناه بیار، قبول کن که بدون من هیچی نیستی، بپذیر که اگر از من رو بر نمیگردوندی حتما حمایتت میکردم امااا حالا هم که پشیمونی عیبی نداره، من می بخشمت به شرط اینکه جبران کنی اون خطاهارو ودیگه تکرارش نکنی و فقط امیدت به من باشه…

    یه جایی میاد میگه سحرگاهان سلیمان داشت به رژه اسب ها نگاه میکرد و خیلی خوشش اومد دستور داد دوباره اسب هارو براش بیارن، سلیمانی که خداوند ملک وسلطنتی بهش داده بود که به غیر اون به کسی در جهان نداده، اسب هارو که آوردند دست کشید روی یالهاشون نوازششون کرد وگفت: خدایا بهم کمک کن تا از سر شوق سپاسگزار نعمت هایی باشم که به من وپدر ومادرم دادی….

    خب اینجا خدا چی میگه؟ میگه هر چی میخوای به اندازه ایمانت بهت میدم، اما اینکه برای زیاد شدنش وبرکت در مالت نیازه که قدران اونها باشی ازشون درست استفاده کنی واز سرشوق سپاسگزار من باشی که اینهمه نعمت به تو وخانوادت دادم..

    اگر بخوام مثال بزنم خیلی زیادن، هم آیه هایی که هدایتم میکنه به رستگاری وهم آیه هایی که در مورد عذاب هستند و عاقبت ناسپاسی و ناامیدی و پشت کردن به حق و….

    این درک من از خوندن وتفسیر آیات هست، البته من یاد گرفتم چه زبونی چه نوشتاری تا جایی که ممکن هست توی اموراتم به یاد خداوند باشم وازش هدایت بخوام وهر جا گیر کنم سریع میرم اپیکیشن قرآنی گوشیم وبه صورت اتفاقی ودلی یه سوره وآیه میاد که همیشه صد در صد جواب خواسته ی منه وهدایت میشم به لطفش…

    بارهام شده هدایت شدم ولی گوش نکردم یا عمل نکردم، بعد رفتم دوباره سراغ قرآن وخدا بدون رو درباسی خیلی رک و پوسکنده بهم گفت: وقتی کورند وکر و به هدایت ها عمل نمی کنندباید منتظر عذاب باشند….

    خب عذاب برای من توی این دنیا چی می تونه باشه وقتی پشت کنم به حق وهدایت؟؟؟

    سرخوردگی، پشیمانی، تکرار اشتباهات، بیماری، گرفتاری ومشکلات….

    آیا اینهارو خدا برای من رقم زده؟؟؟

    نه خودم کردم وخودم باعثش هستم، چون خیر وشر بهم الهام شده ، چون کتابی که راه درست زندگی رو نشون بده در دسترسم هست چون اگاهی های درست برای درست زندگی کردن در اختیارم هست…..

    من بهش عمل نکنم دردشم باید بکشم….

    خدارو صدهزار مرتبه شکر، که سر سوزن به درک وشناخت خداوند وقوانین حاکم بر جهانش رسیدم، ان شالله که ظرف وجودیم هر لحظه بزرگتر بشه چون من هر لحظه نیاز به هدایت الله ودرک الهاماتش دارم تا بتونم به آسانی زندگی کنم واین دو روز عمرم رو خوب زندگی کنم تا ان شالله تو دنیای بعدی هم خیر وخوشی نسیبم بشه…

    استاد قشنگم همیشه از خدا خواستم ایمانی از جنس ایمان شما ومریم جان بهم بده…آمین

    هرجاهستید در پناه امن خداوند باشید هر لحظه وهمیشه،آمین

    دوستتون دارم و روی ماه شما ومریم جان رو از دور میبوسم…

    الله نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    سمن ناز عیوضی گفته:
    مدت عضویت: 597 روز

    پروردگارا هرانچه دارم از آن توست.

    سلام خدمت استاد عزیز ومریم جان و تمام

    دوستان گلم که از کامنت های هرکدوم شما ها کلی آموزش درست میبینم

    روز بیستم از خانه تکانی ذهن 1402/07/27

    از فایل امروز یاد گرفتم که حتی قرآن هم داره مارو به اصل تشویق میکنه و میگه فقط توجهمون رو به آیه های اصل که نیاز به کنکاشی نداره بزاریم و اصلا نیاز نیست سراغ تفسیر قرآن بریم قربونت بشم خدا جون که همش داری از اولین روز جهان هستی کار بنده‌ِ هات رو آسون میکنی ومخالف زجر کشیدن ما انسانها هستی اگه ما درست در مسیر باشیم و قانون تکامل رو درک کنیم و همه چیزهارو اول آموزش ببینیم حتما موفق میشیم

    خدایا صبرمون رو زیاد کن تا بتونیم قانون تکامل رو طی کنیم و عجله نکنیم مثل قرآن که بعد رو بلافاصله نمیدونه و قانون رو یادآور میشه و روند هرچیز رو باید طی کرد به گفته قرآن مبین

    خدا همیشه میگه باید آروم آروم به همه چیز برسیم و عجله کار شیطون هست در همه ی مسائل مثل : ازدواج ، هنر ، یادگیری ، خرید ،

    …. یه مثال بزنم از عجله کردن خودم

    یادم میاد هرزمان که عجله کردم و ضرر کردم رفته بودم مغازه لباس فروشی از اون چیزی که دوست داشتم دل کندم و رفتم لباسی رو که تخفیف بیشتر خورده بود رو خریدم برای سال بعد که امسال باشه نگه دارم که امسال هم به کارم نیومد و بزرگ شده به تنم و باید اون رو ببخشم تا الان فکر میکردم سود کردم اما الان میفهمم اگه همون لباس رو که دوست داشتم رو خریده بودم واستفاده کرده بودم هم حال کرده بودم و هم سود کرده بودم

    اشکال نداره بشه تجربه تا دفعه بعد فکر امروز و لذت هاش باشم نه فرداها که اصلا معلوم نیست باشم یا نباشم

    استاد حتما به هدایت امروزم عمل میکنم و با قانون آفرینش شروع میکنم برای بهتر و عالی زندگی کردن

    خدایا کمکم کن تا بتونم بهای این دوره هارو بدست بیارم

    درپناه الله یکتا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  3. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1527 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم

    خدایا شکرت

    استاد جانم من قرآن رو از شما یاد گرفتم و درکش کردم.قبلا فقط وفقط به تجوید وقواعدش توجه داشتم و فقط به شنیده ها و حرفای مثلا علما بسنده میکردم…

    چقدر حرفای شما منطقی هستش.. که همه ی این طلبه ها و علما از احادیث میارن ن از قرآن ؟؟؟؟؟؟چون‌من از نزدیک شاهد این حرفا بودم.

    هروقتم یادم میاد خنده ام میگیره چون داداش خودمم طلبه هست و همش برامون مثال از حدیث میزد….

    و یک خاطره از عروسی داداشم.. که بعدها با آموزش های شما که قرآن سریع اومده که به پیامبر گفته. ولا تحزنو (غمگین نباش)

    من یادمه عقدداداشم , زن داداشم خواهر شهید بود و اونا اعتقاد داشتن حتی دست زدن حرامه(دیگه بدونید چقدر فاجعه وتعصب..الانم همینجورین) خلاصه ما حتی اجازه نداشتیم عروسی داداشم یه خوشحالی کنیم.فقط مداحی و مولودی بدون دست وشادی؟؟؟؟؟؟؟

    و همیشه میگفتم یعنی حتی شاد بودن تو عروسی که حلال هستش عروسی داداشمه بازم گناهه؟؟؟؟

    دیگه رقص وآهنگ شاد وجاز که نیست؟؟؟؟؟

    بعدش شما از احساس خوب و اتفاقات خوب گفتی و در قرآن هم آیه ش رو به ما گفتی… من تا چند وقت متعجب بودم..

    خدا رو هزار بار شکر که از همون جنس سوالات منو به این مسیر و سایت بهشتی هدایت کرد.و شرک به خانواده که ناشی از ترس بود رو گذاشتم کنار (که تهش رو میدونستم که … )چون نه اونا من می‌تونستن تغییر بدن ن من اونا بخوام قانع کنم.

    خدایا شکرت رها شدم از اون باورهای مخرب مثلاً مذهبی و ترس ونگرانی از آینده و عذاب توسط خدااااا

    خدایاشکرت برای این زندگی عالی که دارم.

    خدایا شکرت برای وجود عشق عباس منشی که دارم که دستی از دستان خدا برای من بوده و هست.

    خدایاشکرت برای مغازه عالی که دارم.

    خدایا شکرت برای بچه های بینظیرم

    خدایاشکرت

    خدایا کمکم کن که دنبال اصل برم وبه حاشیه ها کاری نداشته باشم.

    خدایا کمکم کن که حواسم به طی کردن تکامل باشم و عجله نکنم…

    خدایا من تسلیمممم.

    خدایا من لایق بهترین عشق وثروت ونعمت وزیبایی هستم.

    خدایا هدایتم کن به مسیر درستی و راستی..

    خدایا کمکم کن که یک موحد یکتاپرست و یک مولد ثروت باشم.

    خدایا کمکم هر لحظه توحیدی عمل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2312 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    سلام به دوستان نازنینم

    قانون تکامل :قانونی که تو قرآن هم بهش اشاره شده حتی این جهان هستی هم بر پایه ی طی کردن تکامل برپا شده وبا طی کردن تکامل از همه جهت رشد کرده

    استاد خداروشکر قانون تکامل رو خوب درک کردم

    از لحظه عضویتم درسایت تا الآن تکاملم رو طی کردم با فایلهای دانلودی شروع کردم وقدم به قدم اومدم جلو وپله پله قانون رو فهمیدم ودرک کردم وبه اندازه ای که درک کردم بهش عمل کردم ورشدوپیشرفت کردم وخداروشکر در تمام لحظات از طی کردن مسیرم لذت بردم یاد گرفتم ودرسهامو گرفتم.

    باطی کردن تکاملم رسیدم به محصولات (محصول احساس لیاقت ودرحال حاضر هم دوره توحیدی دوازده قدم )

    استاد از نظر جسمی، یه دوره ای از زندگیم بخاطر بارداری وبعد زایمان وبزرگ کردن دوتا بچهای آخریم همیشه توخونه بودم وتحرکم کم شده بود بدنم به این بی تحرکی عادت کرده بود وخیلی سختم بود یه فعالیتی داشته باشم زود خسته میشدم (درحالیکه قبلا خیلی تحرک داشتم وفعال بودم)اوایل که فکر میکردم علائم بعداز بارداری وزایمانه وخوب میشه بعداز یه مدتی متوجه شدم که بدنم به این روند عادت کرده واین موضوع ذهنم رو درگیر کرده بود وعذابم میدادتصمیم گرفتم تحرک بدنم رو ببرم بالا شروع کردم هر روز صبح به پیاده روی وبعد کم کم به کار نونوایی هدایت شدم خداروشکر کار نونوایی هم خیلی بهم کمک کرد تحرکم زیاد شد وانرژیم زیادشد زود خسته نمیشم واز یکشنبه هفته آینده هم که قراره دو روز در هفته برای آموزش دوره ی خیاطی که ثبت نام کردم فعال باشم یعنی بعداز پخت از شهرستان اشکذر با خط وواحد برم یزد برای آموزش خداروشکر تکاملم رو طی کردم واز نظر جسمی هم انرژیم رفته بالا واز بی تحرکی دراومدم.

    سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جان راه درست زندگی کردن دراین جهان وقانون تکامل رو بهمون آموختین سپاسگزارم استاد شما بی نظیرین.

    برای همه آرزوی بهترینها رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  5. -
    علی ابودردائی گفته:
    مدت عضویت: 2555 روز

    سلام استاد عزیزم عاشقتونم هستم

    سلام گرم ما را به خانم شایسته عزیز برسانید

    من از این فایل که در مورد این قسمت مربوط به بیماری صحبت می کنم و کلاً در مقوله این بیماری تجربه ای که یک سال و نیم در کنار همسرم را دارم برای شما توضیح میدم و خیلی خیلی به ما نشون میده که در واقع چقدر حرف های شما متین و عالی و قابل درک هست برای ما :

    من چون مدتی است که تو این سایت هستم و قبل از آن سال‌ها هم از مطالب موفقیت و فایلهای شما نوشتم واقعاً به این درک رسیده بودند و به این باور رسیده بودم که بیماری هیچ موقع نمی‌آید ، مگر آن که من آن را دعوت کنم

    و زمانی که این بیماری همه گیر شروع شد

    اتفاقا من خیلی خیلی خوشحال شدم

    چون گفتم : آها ، این همان تضادی است که من به آن بر خوردم و حالا که این باورهایی را که در مورد بیماری داشتم ، اینجا می توانم خودم را نشان دهم به خودم .

    خیلی خوب یاد گرفته بودم که چه در مورد بیماری و چه در مورد هر چیز دیگری به هیچ عنوان با هیچ کسی ، حتی با همسرم هم صحبت نکنم

    همسر من خیلی حساسیت به خرج می‌داد و خیلی تاکید می‌کرد که باید ماسک بزنیم اما من از درون میدونستم که نسبت به هر چیزی که حساسیت نشان دهیم به سمت ما حمله ور خواهد شد و هیچگاه دلیلش را به همسرم نمی گفتم

    و خیلی از مواقع من ماسک نمیزدم

    چون واقعاً به این درک و به این باور رسیده بودم که جهان پیرامون من هیچ بدی برای من نمی خواهد و هر اتفاقی به نفع من رقم می‌خورد

    باورتان نمی‌شود استاد همسر من در روز ده ها بار دست و صورتش را می شستند

    بسیار بسیار حساسیت به خرج می‌دادند زمانی که من وارد خونه می شدم از سرتا پای من ضدعفونی می کرد

    زمانی که در واقع ما برای خرید کوچک به بیرون می رفتیم از سر تا پا در حد لالیگا ضدعفونی می‌ کرد

    و زمانی که می دیدم همه مردم ماسک و یا زمانی که می دیدم همسرم این همه ضد عفونی و….انجام میداد

    یک چیز ناشناخته بود برای من چون می گفتم چرا ما باید در جهان را دستکاری کنیم

    چرا ما باید خودمان را دستکاری کنیم

    چرا ما باید اطرافم رو دستکاری کنیم

    وقتی که به عالی ترین شیوه در هدایت هستیم

    ▪بیشترین زمانی که من بهترین سلامتی را تجربه کردم همین دوران بیماری همه گیر بود چون بیشترین زمانی بود که باورهای سلامتی را می دیدم ، چون در میان نا خواسته هایی که می دیدم خیلی بیشتر آن خواسته ی سلامتی در من جوانه می‌زد ، رشد می‌کرد ، جان می گرفت و سریع بارور می‌شد.

    من استاد هیچ رعایت نمی کردم

    آنچه را که رعایت می‌کردم افکارِ هماهنگ با خواسته هایم و با منبع درونم بود

    همسرم بسیار رعایت می‌کرد و چندین بار دچار این بیماری شد

    چون او بیماری را رعایت می‌کرد

    اما آن رعایتِ اصلی که در افکار و فرکانس هایش باید باشد ، نبود

    واقعاً به این نتیجه رسیدم که در مقابل در این مواقع من تنها رعایت کنم که باور هایم را در مسیر منبع و در مسیر باورهای منبع در مسیر نگرش‌های منبع قرار بدهم

    منبعی که نه بیمار میشود

    نه خسته می شود

    نه می خوابد

    و نه پیر میشود

    و هیچگاه به این بیماری مبتلا نشدم

    چون تمام افکارم مبتلا به زیبا نگری

    اندیشه‌های مثبت

    و سپاسگزاری و تحسینِ خود و اطراف بود.

    و به حواشی هیج دقتی نداشتم

    این فایل شما استاد خیلی خیلی خیلی مرا امیدوارتر کرد که مسیر را درست آمدم

    خیلی خیلی خیلی مرا سرزنده کر کرد که واقعا در این مسیر ماندگار بمانم .

    در پناه خدا شاد و سعادتمند و پیروز باشید .

    انشالا .

    استاد عزیز می بوسم تک تک قسمت های صورتت را

    و انشالا که دائم در نشاط و شادابی و آرامش واقعی باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  6. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    استاد جان تنها کسی که در دوران این بیماری نگاهی متفاوت به این بیماری داشت و تو اون لایو فوق العاده ای که بعد از شیوع بیماری اون صحبتهای زیبا رو در مورد نگاه متفاوت به دوران بیماری داشت شما بودید در مورد پیشرفتی که در این دوران ایجاد شد و همچنان هم این گسترش ادامه داره از کارهای بزرکی که جف بیزوس و ایلان ماسک قبل از شیوع این بیماری انجام دادند که فقط و فقط عمل به الهامات قلبی خودشون بود و دیدیم که چقدر در این زمان بیماری گسترش چشمگیری عمل به ایده هاشون داشت و از ما تو اون لایو خواستید که ما هم زاویه نگاهمون رو تغییر بدیم و به دستاوردها و پیشرفتها و گسترشی که این بیماری ایجاد میکنه از جمله تولید واکسن و هزاران دستاورد دیگه که منشا این رشد شیوع این بیماری هست توجه کنیم و الان هم که داریم این بهبود و گسترش رو میبینیم

    صحبتهای سلبریتی ها و اساتید موفقیت رو که داشتند اگاهی میدادند که مردم مراقب باشید و دستاتون رو به این شیوه بشورید و ووووو هم به یاد داریم واقعا استاد جان کار به جایی رسیده بود که به ما شیوه شستشوی دست رو اموزش میدادند انگار این کار رو بلد نبودیم و در اخر هم که تحقیقات نشون داد احتمال انتقال این بیماری از طریق سطوح و دست دادن به یک در برابر ده هزار بود شما استاد جان مثل همیشه اصل رو گفتید از دیدگاه قانون گفتید که اگر تمرکزتون رو اخبار منفی و این بیماری و گفتگوی مدام در این مورد نباشه بلکه توجه و تمرکزمون به سلامتی و سپاسگزاری برای نعمتها باشه نگاه به این بیماری از زاویه ای که ما رو به احساس خوب برسونه مثل گسترشی که با کشف واکسن این بیماری و درمان بسیاری دیگه از بیماریها ایجاد میشه کنترل ذهن اون وقت ما هدااااایت میشیم به سلامتی به موقعیتی که اصلا این بیماری رو نگیریم به زدن واکسن مثل شما که در اون دوران به پارادایس اومدید و اون همه بهبود ایجاد کردید و در نهایت هم واکسینه شدید خداروشکر در سلامت هستید

    موضوع واکسن زدن هم که باز عده ای میپرسند بزنیم یا نه ؟ استاد شما توضیح دادید که چجوری هدایت شدید به واکسن مادرنا و از شما خواستند که اگر نمیخواهید این نوع واکسن رو بزنید منتظر واکسن فایرز باشید اما شما گفتید ما هدایت شدیم به اینکه در این زمان در این مکان باشیم و به ندای قلبتون هم گوش کردید و این واکسن رو زدید و بعد هم که گفتید چقدر تو مقاله ای که خوندید از واکسن مادرنا که ده برابر فایرز ایمنی بیشتری در بدن ایجاد میکنه نوشته بودند هدایت به این زیبایی هست

    نکته طلایی : استاد فرمودند من اصلا کاری ندارم به بقیه که چی میگند من به قلبم گوش میکنم میزارم که خداوند منو هدایت کنه به این شکل اون چیزی که به درد من میخوره برای من لازم هست وارد زندگیم میشه

    این که یه عده ای میگند نه این واکسن رو نباید زد واقعا جالبه صدها هزار ساله که ما از نوزادی واکسن زدیم واکسن سرخک ابله فلج اطفال الانم که واکسن انفلانزا هم میزنند اگر یه ذره فکر کنیم نمیایم انقدر مقاومت الکی داشته باشیم برای واکسینه شدن اگر رها و تسلیم هدایت خداوند باشیم انقدر دنبال این چرت و پرت ها نمیریم به قلبمون اعتماد میکنیم

    نکته طلایی : اینکه یه سری چرت و پرت میگند طبیعیه اینکه یه سری به این چرت و پرت ها گوش میکنند غیر طبیعیه

    سوال در مورد تفسیر قران : در هیچ جای قران گفته نشده که که نیاز به تفسیر هست بلکه بارها و بارها گفته شده که ایا قران رو برای فهمیدن شما اسان نکردیم قران کتابی مبین و اشکار هست استاد شما در مورد حجاب هم اصلا تفسیری نکردید بلکه ایات رو توضیح دادید و مفهومش رو گفتید در ایه ۷ سوره ال عمران گفته شده که این کتاب از دو بخش ایات محکم ام الکتاب و ایات متشابه هست و اونهایی که در قلبشان مرض هست به تاویل ایات متشابه میپردازند در حالی که تاویل انها رو جز خدا نمیداند ولی انان که راسخون فی العلم هستند میگند ما به همه این کتاب ایمان اوردیم ولی انهایی که در قلبشان بیماری و مرض هست میرند سراغ حاشیه و سر اون کلی بحث و دعوا میکنند احادیث دروغ رو میارند در مورد جنو اسمون هفتمو روحو و ایاتی که اصل نیست کلی بحث میکنند در ابتدا امت یک قوم واحد بودند اما با هم اختلاف کردند و فرقه فرقه شدند پیامبران و کتاب قران اومدند که به این اختلافها پایان بدند سر پیامبران و کتاب قران هم اختلاف کردند اینها در داشون بیماری هست که ایات متشابه رو میخواند تفسیر کنند در حالی که فقط باید قران رو خوند و اصل رو یعنی توحید رو در زندگی به درستی اعمال کرد خداوند در قران گفته این کتاب برای کسانی که دنبال هدایت هستند هدایت میکنه و برای کسانی که دنبال گمراهی هستند گمراه میکنه به همین خاطر اونجایی که میگه تاویل ایات متشابه رو فقط خدامیدونه مفسران گفتند نه هم خدا و هم راسخون فی العلم با هم اورده شده و اونها هم میتونند تاویل کنند و این میشه که سالهاست ما هیچ چیزی از اصل در تفاسیر این مفسران درک نکردید الا عذاب و رنجی که برای هر گناهی ناخواسته خداوند به ما میده و خشک وتر رو باهم عذاب میده کلی ترس از خدا و قیامت و اتش جهنم و کلا با احادیث دروغین میخواند حرفشون رو ثابت کنند نه با ایات محکم قران و سالهاست که سرگرم هستند دیگه نمیدونم چجوری یه عده ای میگند استاد شما در مورد مباحث موفقیت و ثروت صحبت کن اما مباحث قرانی رو بزار برای اهل فن این اهل فن که فقط تو کار ضربه فنی هستند و مردم رو خدا ترس و دین زده کردند و عملا هیچ چیزی از اصل نگفتند

    استاد عاشقتم که شما تنها کسی بودید که اومدید بدون هیچ پیش فرض ذهنی قران رو خوندید و درباره مفاهیم درست و درک صحیح ریشه کلماتی مثل ظلم و جهل و گناه و تکامل تقوا مشیت رب حجاب یشا و یرید انقدر زیبا توضیح دادید فقط ایه های محکم رو تو قران پیگیری کردید و الان با خوندن ایات قران میتونیم بفهمیمم معنی ایات رو و به درک بهتری برسیم این کتاب خیلی مبین و اشکار هست و اصلا نیازی به تفسیر و شان نزول ایات نداره و وقتی اصل رو درک میکنیم هم خیالمون از دنیا هم اخرت راحت میشه و به احساس خوب و ارامش میرسیم

    خداروشکر خداوند به قلبهای قابل هدایت شدن اگاهتره و من و دوستانم رو به این سایت الهی و استادی توحیدی مثل شما و مریم جانم هدایت کرد و من هر روز بودنم در این سایت و داشتن اساتیدی مثل شما رو شکر گزاری میکنم و تو دفترم مینویسم استاد و مریم جانم عاااااشقتونم ❤خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤سودا❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      فرحناز رستمی پور گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام سودا جانم

      مثل همیشه کامنتت عالی بود عزیزم و نکته طلایی که گفتی دقیقا برای من هم طلایی بود :

      اینکه یه سری چرت و پرت میگند طبیعیه اینکه یه سری به این چرت و پرت ها گوش میکنند غیر طبیعیه !

      خدا رو شکر می کنم که در مدار درک این آگاهی ها هستم و استاد بینظیر و دوستان ارزشمندی دارم .

      سپاسگزارم عزیزم

      در پناه خداوند و در شاه راه هدایت و مسیر دریافت نعمتها و ثروتها باشی عشقم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2197 روز

      سلام سودا جونم

      خدارو شکر امروز به کامنت زیبا و پر محتوایت هدایت شدم و کلی هم خنده ام گرفت .

      اونجاییی که گفتی..

      نمیدونم چجوری یه عده ای میگند استاد شما در مورد مباحث موفقیت و ثروت صحبت کن اما مباحث قرانی رو بزار برای اهل فن این اهل فن که فقط تو کار ضربه فنی هستند 🤣🤣🤣🤣 و مردم رو خدا ترس و دین زده کردند و عملا هیچ چیزی از اصل نگفتند

      واقعا سواد جان در چه منجلابی زندگی میکردیماااااااا … چه خرافات و مزخرفاتی رو به این ذهن و افکار نازنینمون خورندند 🤮😬

      منم مثل تو هر روز برای اینکه به این اساتید هدایت شدم از خداوند تشکر و قدردانی میکنم ..

      ممنون و سپاسگزارم سودا جان برای این کامنت زیبات که باعث شده اول صبحی بخندم . مثل همیشه عالی و زیبا و نکته سنج نوشتی عزیزم

      بهترینع بهترین ها ی هدایت های الهی رو برای همه مون آرزومندم

      ممنون و تشکر

      🙏🙏🙏🤣🤣🤣

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    به نام خدای مهربان.

    سلام به دوستان گلم.

    شاید دلیل اینکه خیلی از دوستان و خودم نسبت به واکسن مقاومت داریم همین موضوعی هست که در مورد قوانین سلامتی در فایل‌ها از خودتون شنیدیم استاد، مثل اینکه سیستم ایمنی بدن ما خیلی قویه از پس همه‌ چیز برمیاد، من یک دونه قرص و دارو نخوردم طی ۱۵ سال و و و مواردی که بارها و بارها برامون تکرار شده باعث شده که ما فکر کنیم خب پس بدن همه‌ی کارهاش رو عالی داره انجام میده و پس نیازی نیست که ما بریم واکسن بزنیم. چرا؟ استاد حتی یک دونه قرص هم نخورده انقدر به بدنش اعتماد داره هر ویروس و باکتری ای باشه بدن خودش از پسش برمیاد بعد من برم واکسن بزنم؟ خود بدن درستش می‌کنه، بدنم قویه و حلش می‌کنه. یعنی شخص خودم اینطوری فکر کردم و تا الانم سالم و سلامت هستم به لطف خدا. نمیگم ۱۰۰٪ ولی اگر قیاس بگیریم با گذشته میشه بگیم ۱۰۰٪. و به نظرم میشه به ۱۰۰٪ واقعی هم برسیم. بعد از چند سال استفاده از فایلهای شما سیستم بدنی من و ایمنی من کاملا دگرگون شده منم اصلا مدت‌هاست سراغ دارو این چرت و پرت‌ها نرفتم هر چی خوردم گیاهی بوده. البته گاهی شده خواهرم یا خانواده به زور مولتی ویتامین به خوردم دادن و منم کلی مقاومت نشون دادم و بعد قوانین رو بهتر درک کردم و نجنگیدم و موضوع درست شد ولی خودم آگاهانه هیچ موقع نرفتم دارو شیمیایی مصرف کنم. ولی خب الان منی که از شما اموزش دیدم و این باورها رو سعی کردم بسازم و ادعایی هم ندارم، دارم از شما می‌شنوم که طوری نیست برید واکسن بزنید از همون بچگی شما این‌ همه واکسن زدید (در حالی که قبل از آشنایی با شما ما دارو هم می‌خوردیم پزشک هم می‌رفتیم نمیگفتیم بدنمون خودش حلش می‌کنه و باور داشتینم که بدن ما نیاز داره اونها برای درمانش ولی بعد از اشنایی با شما و شکستن مقاومت های ذهنی به صورت قدم به قدم به این باور بهتری رسیدیم و الان میگیم که واکسن چیه دیگه بابا ویروس و بیماری چیه دیگه بدن ما خودش از پسش برمیاد حتی بدون واکسن گلبول های سفید ما قویه سیستم بدنی ما حاصل میلیون ها سال تکامله دلیلی که نسل ما هزاران ساله ادامه داره به خاطر اینه که از پس هر نوع ویروس باکتری ای بر اومده و …) ولی می‌دونید خود شخص من در مسیر پیدا کردن باور درست در مورد این موضوع به نتیجه نهایی نرسیدم و بین صحبت‌های شما و انچه باور دارم و انچه باید عمل کنم در تفکر بودم و واقعا هم گفتم خدایا خودت هدایت کن چی درسته و چی غلط.. ولی از اونجایی که به شما اعتماد دارم و به خصوص در مورد باورهایی که در مورد هدایت گفتید و باید تقویتش کنیم تا نتیجه اش رو ببینیم، امروز به این نگاه رسیدم که خب واکسن که دارو نیست بیماری ضعیف شده است پس حالا که سیستم بدنی من قوی هست استفاده می‌کنم و هم بهم آزادی بیشتری میده و هم از اونجایی که سیستم ایمنی بدن من قویه با این واکسن قوی‌تر میشه. بازم میگم بایستی روی باور هدایت خدا حساب کنم در مورد این تصمیم. واقعا در چند حوزه این چالش ذهنی رو بین باورهای جدید و مسائل جدیدی که پدید اومده دارم و الان بیشتر حس می‌کنم که چرا استاد داره محصولات رو اپدیت می‌کنه چون باورها هم بایستی نسبت به زمانی که گذشته و نوع برداشت و ذهنیتی که ما از قوانین داریم آپدیت بشه، که خیلی هم اتفاقا کمک بهم می‌کنه تا بیشتر قوانین جهان رو درک کنم. امیدوارم که استاد هم بیشتر در فایل‌هاش این موضوعات رو برامون واضح کنه هرچند که واقعا استاد تمام تلاشش رو کرده تا الان که به واضح ترین شکل ممکن برامون توضیح بده و واقعا این کامنت‌ها هم خیلی کمک میکنه که ذهنیتمون رو به استاد بگیم و بهبود بدیم روند آموزش و یادگیری قوانین رو.

    در مورد قران هم همینطور هست، من یادم هست قبل از اینکه با استاد به صورت جدی آشنا بشم بارها و بارها اقدام عملی کردم برای درک قران مخصوصا در دوران دانشگاه، میگفتم خدایا اگر تو میگی این کتاب منه و اگر تو میگی با این همه مسائلت حل میشه پس چرا من هر چی این کتاب رو میخونم نمیفهممش؟ چرا به اون درکی که بهم کمک کنه زندگی بهتری داشته باشم نمیرسم؟ مگه من قران نخوندم چرا وضعیتم این شده؟ (هرچند که همون خوندن قران هم به دلیل شنیده هایی داشتم از جامعه که این‌ها همش الکیه و دکان باز کردن و .. ایمان قوی‌ای هم نبود) و یادمه به یک حالت تسلیمی رسیده بودم که آقا من تمام تلاشم رو کردم وقت گذاشتم انرژی گذاشتم نشده حقیقت این جهان رو درک کنم و یک جورایی نه به این واضحی که الان درک میکنم از گذشتم، تو دلم این اعتقاد رو داشتم که هدایت میشم (الان خیلی برام واضحه این حالت تسلیم بودن و هدایت شدن اون موقع برام قابل درک نبود ولی تو همون حال بودم) تا اینکه با استاد آشنا شدم و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو که گرفتم و شروع به مطالعه اش کردم اصلا انگار خدا داشت تمام اون سوالات من رو پاسخ میداد. از همون جملات اول کتاب که میگفت استاد با کاپیتان روس با اینکه مسلمان و مذهبی نبود همکاربودم و چقدر حس خوبی به من میداد و چقدر آدم درستکار خوش خلق و متعهدی بود من داشتم میگفت آره راست میگه آره راست میگه من چقدر آدم های خارجی دیدم اصلا حرف نمیزنن آدم لذت میبره فقط از دیدن و بودن باهاشون.. انقدر که انرژیشون پاکه، پس اینها چی میگن؟ پس حقیقت چیه؟ من همیشه از بچگی وقتی قرآن رو میخوندم در برهه هایی میترسیدم از این همه عذاب از این همه پوستتون رو میکنیم بابت این کار اون کار و هی میگفت کافران رو فلان میکنیم بهمان می‌کنیم و .. مشرکین تا ابد در آتش هستند و اینها و همیشه هم با خواهرم و دیگران میفتیم بابا این چه خدایی هست که داریم چقدر عصبانی و چقدر خشمگینه، از کوچکترین خطا نمیگذره، و و و … ولی ما اصلا نه مفهوم کفر رو میدوسنتیم نه مفهوم شرک رو میدونستیم و نه مفهوم خدا رو میدونستیم فکر میکردیم یک آدمه به همین دلیلم میگفتیم عصبانی شده خشمگین شده، در صورتی که نتیجه خود عملکرد افراد رو داشته بهشون میداده مومنین هم داشتن بهشت ها رو به خاطر عملکرد خودشون تجربه میکردن و عدالت کامل برقرار هست و خشم و ظلم و عصبانیتی نبوده و خیلی موارد دیگه از وقتی که به استاد هدایت شدم نعمت اینکه آگاه بشم از حقیقت قرآن به من داده شد. (خدیاا صدهزار مرتبه شکرت) واقعا اگر مباحث قرانی که در مدرسه و حوزه و اماکن مذهبی و جاهای دیگه میگفتن (مدت‌هاست پیگیری نکردم و نمیکنم) درست بوده، پس چرا نتیجه زندگی ما حداقل در موضوع اگاه شدن از حقیقت عملکرد جهان در اون وضعیت اسفناک بود؟ همه چیز رو به چشم زخم و به نمیدونم شانس و اتفاق و امام زمان ربط میدادیم. افتخار میکردیم که منتظریم امام زمان بیاد اوضاع ما رو درست کنه! در حالتی یک کلمه تو قران در مورد چنین شخصی نیومده و اصلا اگه میومد این کتاب یک مشکلی داشت چرا که زندگی ما رو وابسته کرده به یک عامل بیرونی در صورتی که استاد بدون این عامل بیرونی از فرش به عرش رسیده. همش دنبال این بودیم که آمریکا تحریممون کرده بدبخت شدیم. ما مسلمون‌ها مورد ظلم هستیم در مضیقه استکبار جهانی هستیم. هر چی بدبختی امریکا ایجاد کرده، هیچی دست خودمون نبود برگی در باد بودیم حداقل در همون حوزه آگاهی نه عملکرد که من خودم خیلی ایراد دارم و باید کار کنم روی خودم. و یادمه تا مدت ها قران رو مطالعه کردم چقدر در بخش عقل کل سوالات رو میخوندم انگیزه ایجاد میشد برام برم بیشتر تحقیق کنم ببینم حقیقت قرآن چی هست – البته خودم با خودم در چالش بودم در مورد حقیقت قرآن برای درک بیشتر عقل کل هم خیلی بهم کمک کرد و بهش هدایت شدم مخصوصا با جایزه‌های خفنی هم که گروه تحقیقاتی گذشته بود و می‌تونستیم محصولات بیشتری داشته باشیم، مخصوصا سوالات حرفه‌ای که دوستان می‌پرسیدن در مورد موضوعات مختلف – و خیلی لذت بخش بود برام درک حقیقت قران. الان مدتی هست به اون صورت جدی ای که قران رو پیگیری می‌کردم پیگیری نمیکنم هرچند که نمیتونم بگم اصلا کاری باهاش ندارم نه اتفاقا خیلی اوقات منطق هایی که برای باورهام میخوام رو قران بهم کمک میکنه و خیلی اوقات راهگشاست برام ولی اون شدته لذت بخش نیست و واقعا اون قرآن درک کردن قدیممون کجا این قران درک کردمون کجا. کلی از گره‌های ذهنیمون باز شد و به آرامش رسیدیم، و خدارو شکر که هدایت شدیم به استاد عباس منشِ ماه، که درست و حسابی خیلی چیزها رو برامون باز کرده. خدا میدونه چقدر چیزهای مفیدی در این کتاب ارزشمند هست که من درکشون نکردم هنوز و این فرصت رو نداشتم ان شاءالله بیشتر زمان میگذارم برای بهبود زندگیم از این کتاب ارزشمند استفاده کنم. مثلا همین یکی دو روز پیش در مورد موضوع شکر در قران ریشه این کلمه رو سرچ کردم و مطالعه کردم اشک آدم در میاد از آیاتی که خدا با این مفاهیم میگه که اگر کافر باشید خدا هیچ نیازی به شما نداره ولی شکر رو برای بندگانش میخواد، و اگر سپاسگزاری کنید برای خودتون بهتره. چقدر گفته خدا پاداش سپاسگزاران را می‌دهد. و من وقتی داشتم فایل چرا آمریکا ثروتمند است رو گوش میدادام و تمرین میکردم و ذهنم نجوا میکرد چیزی که به من کمک می‌کرد استفاده کردن از قرآن و منطقش بود که قوانین رو میگه و اطمینان میده.

    نکات جالب دیگه این فایل در مورد این بود که اینکه افرادی هستن که چرت و پرت میگن طبیعیه ولی اینکه افرادی هستن که میشینن پای صحبت چرت و پرت غیرطبیعیه. (مثل قبل خودم که مینشستم پای صحبت افرادی که زندگیشون پر از آه و ناله بود اما برای همه نسخه داشتن)

    عاشقتونم دوستان عزیزم. امیدوارم که همواره رو به پیشرفت و اتفاقات عالی باشه زندگیتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    لایو شماره ۳۲

    با سلام خدمت دو استادان عزیزم

    جناب استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیزم

    ودوستان همراه در سایت عزیزمون

    اول از همه تبریک و تحسین برای اون میکروفون هیولایی

    ببنظیرمون استاد جان .. ممنون از اینکه در این برنامه لایو استفاده کردید ممنون و سپاسگزارم و صداتون هم خیلی عالی و واضح و عالی بود

    🎤

    این سه بخش لایو استاد کلی درس و آگاهی برای آموزش برام داشت

    در این قسمت کنترل ذهن و هدایت در همه ی ابعاد و لایه لایه های زندگی مون رو استاد واضح و آشکار توضیح دادند

    اولین موضوع این بخش . جواب استاد به سوالات مربوط به واکسن در مورد همین پندمیک بودش ‌

    من یادمه در اون اوایل شیوع این بیماری استاد کلی توضیح دادند که اگر بر ذهنمون کنترل داشته باشیم بدن مون در مورد هر بیماری مقاومت میکنه .. البته به این معنا نیست که بیماری وجود نداشته باشه بلکه هر بیماری وجود دارد ولی این ذهن ما هست که میتونه در مورد هر بیماری مقاومت داشته باشه ..

    دوستان عزیزم من وقتی فایل های در پرتوی آگاهی استاد رو شنیدم

    و فهمیدم که انسان بدنش بطور مرتب خودش رو بازسازی میکند

    طبق مطالعات و تحقیقاتی که روی بدن انسان انجام شد نشان میدهد که ۹۸٪ از تمام اتم های بدن در کمتر از یک سال با اتم های جدید جایگزین می شود به این معنا که مرتب بدن ما بازسازی می شود

    هر شش هفته یک کبد جدید

    هر سه ماه یک اسکلت جدید

    هر پنج روز یک معده جدید

    هر ماه پوست جدید

    یعنی خداوند ما رو دست خالی به این جهان نفرستاده ..

    اگر بدن ما دچار مریضی و عارضه ای میشود بخاطر این است که به مسایلی توجه کردیم که هم راستا با سلامتی بدن ما نبوده .. یعنی طبق قانون توجه .. جهان ما را در معرض شرایط مشابه با افکار مان قرار میدهد

    یعنی انرژی های مشابه همدیگر رو جذب می کنند..

    پس اگر کنترل ذهن نداشته باشیم و همش به بیماری توجه کنیم از همان بیماری و افکار رو جذب میکنیم ..

    و حتی از اون مسایل رو در اطرافیان و یا رسانه ها و یا جاهای دیگر رو بیشتر میبینیم و میشنویم ..

    خدا رو شکر در این دوسال این بیماری جهانی خیلی ذهن مو کنترل کردم وبهترین فرصت ها رو داشتم برای کار کردن روی افکارم و طبق صحبت های استاد در اون زمان های قرنطینه از فرصت های تنهایم نهایت استفاده رو کردم و مدام روی کنترل افکارم توجه داشتم رسانه و TV هم کلا قطع بود و با خیال راحت کلی زمان های طلایی رو برای خودم خلق کردم و خدارو شکر با کنترل ذهنم توانستم این دوره های بحرانی رو بسلامتی بگذرونم و خدارو شکر در سلامتی کامل طبق برنامه ریزی های خودم پیاده روی ها مو انجام میدادم و یا داخل منزل یوگا و مدیتیشن انجام میدادم و کلا خیلی فرصت های خوبی برای کار کردن روی افکارم رو بدست آوردم یعنی جهان منو هدایت کرد به بهترین زمان درست و مناسب و مکان درست و مناسب و در شرایط درست و مناسب..

    برای واکسن هم خیلی هدایتی بمن تزریق شد .. دوستان عزیزم براتون تعریف کنم ..

    جالبع بگم که یکم بخندید🤣🤣

    برنامه های پیاده رویمو تغییر دادم پیش خودم گفتم از این به بعد اکثر وقت ها صبح زود برم … چون دوست داشتم ی تغییراتی در زندگیم بدم برای همین این تغییر رو برای همه کارام انجام دادم … صبح زود پیاده رفتم و همینطوی هدایت شدم به سمت اونجایی که واکسن میزدند در فرهنگسرای داخل پارک محل زندگی من ( پردیس )واکسن میزدند رفتم دیدم چند نفری نوبت ایستادند ..همینطور که مشغول صحبت کردند با این افراد بودم و سوال میکردم یهو دیدم داخل صف هستم بعد دیدم یک ورقه شماره نوبت به همه دادند وبه منم شماره دادند .. همینطور که مشغول صحبت بودم و سوال میکردم که چه واکسنی خوبه و عوارض شو میپرسیدم دیدم شماره ها رو خوندن و رفتیم داخل .. منم که اصلا قبلا توی سایت برای واکسن ثبت نام نکرده بودم ..🤣 وقتی شماره مو صدا زدند پرسیدند سینوفارم یا برکت ؟؟؟؟؟

    گفتم سینو فارم … رفتم داخل سالن

    گفتند … اسمت چیه..

    بعد گفتند اسمت داخل سایت نیست .

    گفتم خب چکار کنم ؟؟

    گفتند کارت شناسایی ملی داری ؟؟

    گفتم بله .. چون همیشه داخل کیفم کارت ملی ام هستش..

    گفتن اشکالی نداره الان خودمون ثبت نامت میکنیم .. وایستا همینجا .. یهو دیدم ‌گفت آستین تو بزن بالا .. یهو تپ📌💉 واکسن رو زد و بهم کارت واکسن هم دادند ..🤣🤣

    یعنی آنقدر خنده دار بود که خودم هم شوکه بودم که… من که رفته بودم برای پیاده روی .🤔

    یعنی آنقدر هدایتی اینکار برام انجام شد که خودم هم تعجب کردم خدارو شکر نوبت دوم رو هم دو هفته پیش تزریق کردم.

    بقول استاد ما که از بچگی همش واکسن زدیم و آثارش در بدن و بازو هامون هست..

    الان هم کلی واکسن های مختلف میزنند مثلا واکسن هاری یا واکسن مالارایا یا واکسن سرخک و آنفولانزا و غیره…

    مبحث بعدی صحبت در این قسمت لایو

    در مورد تدوین قانون آفرینش

    برای شروع خرید محصول بهترین شروع هستش و به امید خدا هدایت بشوم به خرید این محصول بینظیر و از خانم شایسته هم تشکر و قدردانب میکنم برای تدوین و بروزرسانی این محصول قانون آفرینش 🙏🙏🙏🙏

    مبحث بعدی این لایو قسمت ۳۲

    پرسیدن تفسیر قرآن

    قرآن به فصیح زبان عربی ایست و هیچگونه تفسیری براش نیست این کتاب نیازی به تفسیری ندارد و کتاب مبین و آشکار است

    چون خود قرآن گفته آیا این کتاب رو آسان نکردیم برای تذکر و فهمیدن

    اگر بخواهیم قرآن رو مطالعه کنیم باید فقط معنا و مفهوم لغت و ریشه ی اصلی اون کلمه رو پیدا کنیم و نیازی به تفسیر و احادیث و گفته شده ها نیست

    قرآن دو نوع آیه دارد..

    آیه های محکم و اصل ام الکتاب

    و آیه های متشابه

    آیه های محکم و ام الکتاب یعنی آیه های اصل هستند هدایت دنیا و آخرت رو توضیح میدهد

    و آیه های متشابه آیه هایی است که قرآن میفرمایید آنانی که در قلبشون مرض و بیماری است دنبال این آیه ها و تفسیر افکار ذهنیت خودشون هستند در صورتی که تاًویل و تفسیر این آیه های متشابه رو جزء خداوند نمیداند

    و در تحریف این

    سوره آل عمران آیه هفتم

    گفته شده که برخی از این کتاب محکم واصل است و مرجع سایر آیات کتاب خواهد بود و برخی دیگر از آیات متشابه است که گروهی در دل هایشان به باطل گرایش دارند تا با تآًویل کردن آن در دین راه شبهه و فتنه گری پدید آورند.. در صورتی که تاًویل آنرا کسی جز خدا نداند..

    ترجمه دکتر الهه قمشی ای

    که در ادامه ترجمه ایشون گفته اند.. و اهل دانش گویند ما بهمه آن کتاب گرویدیم یعنی( همه آیات از جانب خداست) تنها خردمندان عالم آگاهند

    البته باز هم این طرز ترجمه بنظر من گمراه کننده است

    در واقع ی جورایی گفته شده که تاًویل این آیات متشابه رو کسی جز خدا و خردمندان عالم آگاهند

    اِلااُللهُ ( فعل مفرد ) رو با والراسخون ( فعل جمع) چسبانده و ربط دادند

    خود قرآن همه رو هدایت میکند

    چه کسانی که بخواهند به مسیر درست بروند و چه کسانی که بخواهند به مسیر اشتباه بروند

    اگر کسی در مدار گمراهی مریضی دل و قلب باشد بسمت آیات متشابه برای توجیح رفتار و گفتارش میروند و این کتاب گمراه میکند و اگر کسی در مدار و فرکانس هدایت درست باشد هدایت میشود به مسیر درست و مناسب..

    در واقع این کتاب هم هدایت می کند و هم گمراه کننده است

    قرآن فرموده..

    از اول انسان ها یک ملت و اقوام واحدی بودند بعدش فرقه فرقه شدند

    و خداوند پیامبران رو برای هدایت این فرقه فرقه ها فرستاده تا با هم متحد بشوند ولی همان اقوام باز هم یک اختلاف دیگری براشون بر سر فرستاده ها و کتاب ها بوجود آمد در کل قلب هاشون بیمار دل هست و مدام اختلاف دارند..

    بجای اینکه از این کتاب برای مسایل توحیدی استفاده کنند و زندگیشونو رونق بدهند بسمت و سوی مسایل حاشیه ای رفتند

    در انتها استاد یک صحبت بسیار عالی رو مطرح کردند که واقعا عالی بود

    اینکه بعضی ها با حالت متعصبانه گفتند شما فقط در مورد مسایل ثروت و موفقیت صحبت کنید و مسایل قرانی و مذهبی رو بسپری به اهل فنش

    پاسخ استاد .. به این افرادی که در دلشان بیماری است

    چیزایی که استاد در این قرآن پیدا کردند در این هزار و چهار صد سال کسی به اصطلاح اهل فنش پیدا نکرده

    کسانی که به اصطلاح اهل فن هستند و درس های هو زوی خوندند هیچکدامشان صحبت هاشون از قرآن نیست بجای اینکه از قرآن آیه بیارند از احادیث و گفته های اینو اون صحبت میکنند🙆‍♀️🙆‍♀️🤷‍♀️🤷‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

    چون با قرآن نمی تونند حرفاشونو

    درست مطرح کنند و برای توجیه اعمال و گفتار و رفتاراشون متوسل به احادیثی میشوند که مانند آیات متشابه در دلشان بیماریست

    پس اگر با ذهنیت درست به ددنبال هدایت باشند باید فقط بدنبال خواندن این کتاب مبین برود نه اینکه بدنبال تفسیر و ماله کشیدن روی کارهای حاشیه ایی خودشون بروند

    در انتها استاد جان عزیزم نه تنها شما هیچ جا ندیدید این مباحث قرآنی که با بهترین شیوه روی سایت توضیح دادید باید اعتراف کنم که من خودم و ددیگر‌ برو بچه های سایت هم تا قبل از آشنایی با شما هم مفهوم و شناخت خداوند مهربان رو هم نمیدونستیم

    من که کلا از قرآن میترسیدم بازش کنم چه برسه که بخونمش.. اینقدر ترس و وحشت این دنیا و آون دنیا رو در دلمون انداخته بودند که خداوند رو لولوخورخوره میدیدم همیشه میگفتم .. آخه این چه خدای مهربانی هستش که دوست داره مارو قل و زنجیر کنه و بندازه توی آتیش و بسوزیم و بعدش بشینه کلی به ریشمون بخنده …

    واقعا چه افکار مزخرفی رو توی ذهن بشریت انداخته بودند فقط بخاطر اینکه در قلباشون مرض و جنون و بیماری است

    خدارو هزاران بار شکر گزارم که چراغ نور هدایت الهی رو بدست استاد عزیزم پیدا کردم خدارو بی نهایت شاکرم از اینکه خداوند استادی رو به من نشان داد که واقعیت طلب و درست کار است و هیچ ترسی از گفتن واقعیت ها در هیچ چیزی ندارد

    خدارو شاکرم هدایت شدم به بهترین استاد جهان .. راهی که استاد رفت چقدر برای ما هموار شد

    خدارو شکر استادمون در همه ی زمینه ها اهل فن هستش

    خدایا هر چقدر شکر گزاری کنم نمی توانم حق مطلب رو بجا بیارم چون عباسمنش منو رو به راه درست هدایت کرد .. قلبمو شفاف و زلال کرد دست مو گذاشت توی دست های خدای مهربان .. منو با خودم و دنیا و جهان هستی آشتی داد

    اختلافات منو با خدا و تمام جهان هستی و گمراهی حل و فصل کرد

    خدارو به من شناسوند

    خدای واقعی رو با استاد عباسمنش شناختم

    خدارو شکرت که به من نعت دادی

    پروردگارا تنها ترا میپرستیم و فقط از تو یاری میجوییم

    ما رو هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه به راه کسانی که در دلشان مریضی و گمراهی ایست

    ‌مطالبی که استاد در سایت قرار دادن از مباحث قرآنی

    توضیحاتی از ظلم و ستم

    و یا آیه های عذاب

    من همیشه فکر میکردم عذاب برای مردم هستش و ظالم هم باید حاکم باشه به اصطلاح بوی گندم مال من هر چی میکاریم مال تو

    در صورتی که خداوند و مشعیت های خداوند همه بر اساس قوانین جهان هستی است

    مباحثی دیگری که استاد توضیح دادند

    حُزن در قرآن

    تحقیقات استاد … بدون هیچ غرضو پیش فرض های ذهنی و بدون تعصبات و نگاه های مذهبی و از یک زاویه ی دیگری به این کتاب قران نگاه کردند و خواندنش و با پیگیری آیه های محکم قرانی به درک و آگاهی درستی به مفاهیم درست قرآنی هدایت شدند

    آیه های حُزن در قرآن

    تکامل در قرِآن

    رب در قرآن

    حجاب در قرآن

    تفاوت یشاء با یوریدون و مشعیت در قرآن

    جهل در قرآن که هیچکدام از کسانی که به اصطلاح اهل فن و مباحث دینی بوده هیچوقت صحبت درست و مناسبی برامون ندادند و در کل برای تمام مباحث شون بر عکس بما گفته شده

    و برای آیه های عذاب گفته شده خشک و تر با هم میسوزند

    در صورتی که با ترجمه های درست استاد از داستان های قرانی قوم لوط و داستان حضرت موسی فهمیدیم که هیچ تر و خشکی با هم نمی سوزند و این باور غلط و نادرست رو از ذهنمون پاک کردند

    خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم از اینکه زاویه ی دیدگاه تون نسبت به این مباحث بدون هیچ تعصبی بوده و در مدار هدایت های الهی نور چراغ مسیر درست و مناسبی برامون بودید واقعا صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم

    🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      فرحناز رستمی پور گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام رویا جانم

      کامنتت رو خوندم و برام آگاهی بخش بود مخصوصا داستان پیاده روی و واکسن زدنت و هدایت خداوند خیلی عالی بود دقیقا وقتی تو مسیر درست باشی به مکان و زمان مناسب هدایت میشی .

      فایلهای آرامش در پرتو آگاهی که گفتی فوق العاده است و یادآوری شد که بازم گوش کنم .

      تو عقل کل دیدم یه نفر پرسیده بود فایلهای آرامش در پرتو اگاهی که توی سایت هست رو باید چیکار کنیم باهاشون ؟ من واقعا هیچ جوابی نداشتم به این دوستمون بدم ! واقعا درصد بالایی از مردم حتی در مدار شنیدن این آگاهی ها هم نیستند .

      خدا رو شکر می کنم که دوستانی دارم که در کنارشون هر روز بیشتر از دیروز به درک و آگاهی بیشتری نسبت به خداوند و قوانین جهان هستی میرسم .

      سپاسگزارم رویا جان روی ماهتو می بوسم عزیزم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2197 روز

        سلام و درود به دوست عزیز دلم فرحناز دسته گل …

        فرحناز جونم ممنونم که با عشق و حوصله کامنت منو خوندی و مهمتر از اینها برام بازخورد فرستادی عزیزم ..

        فرحناز جون یعنی واقعا توی عقل کل این سوال رو کردندددددددددد ؟؟؟؟؟؟👇👇👇

        تو عقل کل دیدم یه نفر پرسیده بود فایلهای آرامش در پرتو اگاهی که توی سایت هست رو باید چیکار کنیم باهاشون ؟ من واقعا هیچ جوابی نداشتم به این دوستمون بدم !

        🙇‍♀️🙇‍♀️🙇‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🙆‍♀️🙆‍♀️🙈🙈😱

        وااای خدای من اینا تا الان چی رو فهمیدند ؟؟؟؟

        البته خب زیاد هم نباید ناراحت شد اینها هنوز توی مدار رشد و آگاهی نیستند یا باید خودشون رو تغییر بدهند یا جهان با چک و لقد تغییرشون میده 🤗🤗🤗

        فرحناز جونم مممنون و سپاسگزارم برای این کامنن زیبات و توجه به نوشته های من و از اینکه اول صبح کامنت زیبای شما و سودای عزیز رو خوندم کلی شاد شدم و انگیزه گرفتم ..

        بهترینع بهترین های هدایت های الهی رو برای همه مون آرزومندم

        🙏🙏🙏🙏👏👏🤗🌹🌹🥀🥀🌲🌳🌳🍁🍁🍂

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          فرحناز رستمی پور گفته:
          مدت عضویت: 3070 روز

          به نام خداوند بخشنده و مهربان

          سلام رویا جانم

          خوشحالم که با کامنتم شاد شدی و انرژی و انگیزه گرفتی

          خدا رو شکر می کنم بابت دوستان ارزشمندی چون شما که هدفشون رشد و بالندگی و کسب آگاهیه.

          دوستت دارم عزیزم.

          در پناه خداوند محفوظ باشی عشقم🌻😘

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1478 روز

      سلام برخانم سلطانی

      زدم رونشانه واین فایل اومدبه خداگفتم ایامسیری که میرم درسته بهم بگووتااول متن رودیدم دیدم نوشته به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم وای خدای من

      یک اتفاقی شبیه اتفاق شماافتادیعنی یک هم زمانی ومکانی برای من هم شدکه این یک نمونه واضح بودکه اقامسیرت درسته صبح که ازخونه میخواستم برم بیرون وکاربانکی داشتم که برم بانک کارموانجام بدم قبل ازرفتن دیدم یکی به گوشیم زنگ زد دیدم همون بانکیه که میخوام برم جاش

      به من گفت اقاشماکارت بانکیت وگواهینامه ماشین وکارت شناساییت دست ماست بیابگیریکی اینجااورده وبه ماداده

      منم باکمال تعجب گفتم من که این کارتاتوجیبمه توبانک چکارمیکنه🤔🤔🤔

      بعدرفتم توجیبمونگاه کردم دیدم ای دل غافل نیست که نیست😁😁😁 همون جاخداروچندین بارشکرکردم گفتم دیدی قانون داره جواب میده که الان من داشتم میرفتم همون بانکی که به من زنگ زدن برای کارتهام ونمیدونستم که گم شده ویکی ازدستان خداوندتوخیابون کارت هاموپیداکرده وبرده بانک تابه من برسونن الله اکبردرست همون مکان وهمون زمانی که من بایدباشم

      ومنم ازاین موضوع به هیچ کس نگفتم که کارتام گم شده وپیداشده باعث توجه به ناخواسته هامیشه

      گفتم خدایاشکرت که همیشه به فکرمنی ودرکنارمن هستی وحواست به من هست بعدش رفتم باخودم خلوت کردم توی یک بلندی وکوه وزیریک درخت زیرسایه ویک بادفوق العاده خوبی هم می وزیدوباخدای خودم صحبت کردم وخواسته هاموبهش گفتم وتنهابدون این که کسی بامن باشه وچقدراین تنهایی لذت داره بالاب کوه زیردرخت وباد وزیدن ودیدن زیبایی هاخیلی خوبه ادم بعضی وقت هاباخودش توی یک جای ساکت وخوش ابوهواخلوت کنه وحرف بزنه باخدای خودش الله اکبر

      خانم سلطانی تحسینتون میکنم بانوشتن این کامنت فوق العادتون که باعث درک بیشترمن ودیگردوستان سایت درموردقوانین بدون تغییرخداوندمیشید

      وارزودارم که هرروزازهرجهت بهتروبهتربشیدسلامتی ثروت روابط رویایی معنویت وقطعاهم اززمان دیدگاه شماتاالان خیلی رشدبیشتری داشتیدمطمعنم

      موفق باشید

      احمدفردوسی♥️♥️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2197 روز

        با سلام و درود خدمت دوست و هم فرکانسی و هم خانواده صمیمی عباسمنشی آقای احمد فردوسی عزیز چقدر خوشحال شدم که این موضوع رو برام کامنت کردید چون به باورسازی من و دیگر بروبچه هایی که اینجا حضور دارند و کامنت ها رو می خونند کمک بزرگی میشه واقعا این همزمانی های درست و مناسب رو هر روز در دفتر شکرگذاری هام می نویسم و از خداوند همیشه میخوام که همیشه و همیشه و در هر کجا هستم در زمان درست و مناسب جادویی و مکان درست و مناسب جادویی و در همزمانی درست و مناسب شگفت انگیز جادویی ام باشم و باور نمی کنید که چقدر از این همزمانی های جادویی رو تجربه میکنم خدارو هزاران هزار بار شکر گذارم که در چنین سایت و گنجینه ی گوهر باری حضور دارم و دوستان شفاف و زلالی چون شما عزیزان رو دارم و و خدارو هزاران بار شکر که دستان خداوند همچنان مشغول کمک کردن به ماها هستند و یک جمله ای که من همیشه با خودم تکرار میکنم و تبدیل به باورم شده اینه که هیچ چیزی در این جهان گم نمیشه و من بارها و باره این اتفاق مبارک برام افتاده خدارو شکر گذارم که امروز اون دایره آبی رنگ حامل خبر خوبی از طرف شما برای من هم بود و این کامنت زیبای شما هم برای من یک نشونه ی خیری بود ..

        و(منم ازاین موضوع به هیچ کس نگفتم که کارتام گم شده وپیداشده باعث) توجه به ناخواسته هامیشه چقدر این حرف شما برام یک کُد رمزی بود که حتی این موضوع ظریف

        رو بهش دقت داشتین واقعا تحسین تون کردم و ممنونم که با خواندن کامنت زیباتون به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم 🌺🌺🌲🌲🙏🙏🙏🙏 و از اینکه کارت ها تون توسط فرشتگان زمینی بدست تون رسیده جای شکرگذاری داشت که شما با خلوت گزینی به دامان طبیعت این احساس و فرکانس بینظیر رو به جهان هستی ارسال کردید و توجه به اتفاق های خوب نتایج خوب بیشتر و بهتری رو بهمراه داره .. 👌👌👌👏👏👏👏👏

        بهترینع بهترین هدایت های الههی رو در جهت رسیدن به اهداف و خواسته هاتون رو به آسونی و به زیبایی و با شکوه و عزتمندانه برای شما آقای فردوسی و برای همه مون آرزومندم روز و شبتون وفق مراد

        😂😂😂😂😂🙏🙏🙏🌲🌺🌺👌👌🤩🤩🤩

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          احمد فردوسی گفته:
          مدت عضویت: 1478 روز

          سلام مجددبردوست هم فرکانسیم خانم سلطانی

          ممنونم ازاین که کامنت منومطالعه کردی

          واقعااین هم زمانی هاوهم مکانی هایک معجزس واین رومن جزوباورهایم نوشتم وباصدای خودم ضبط کردم وگوش میدم که من دربهترین زمان وبهترین مکان قراردارم

          چقدرجمله زیبایی نوشتی که هیچ چیزدراین جهان گم نمیشود

          واقعاحس خوبی داره تنهاباشی دریک جنگل وچادربزنی منم دوست دارم این کارروبکنم یک هفته برم تنهاتوجنگل چادربزنم وباخدای خودم حرف بزنم وتازمانی که برای یک تصمیم درزندگیم به نتیجه نرسیدم برنگردم

          استادکتابشونوشت درجنگل تاریک ودرسکوت محض وخودش بودوخدای خودش عجب حسی داره الان که دارم تایپ میکنم بدنم میلرزه حس خوبیه هیچ انساتی اطرافت نباشه فقط مگرصدای پرنده هاباشه وتاحالاچندین باراین کارروانجام داده

          واقعااین سایت یک دنیای دیگس انگارتوبهشتی

          واقعانمیدونیدمن قبل ازاشنایی بااستادچقدرحال روحیم بدبودبه دلیل بعضی تضادهادرزندگیم همش خداروصدامیزدم مخصوصاموقع اذان مغرب وخدادستموگرفت ومن روبه اینجاهدایت کردالله اکبرخدادرقلب منه خدابرای من همه چیزمیشودهمه چیزهایی که دوست دارم ومرارشدمیدهندخداازبچه کی بامابوده ولی مااحساسش نمیکردیم

          الان خداروشکراکثراوقات ودرمدت زمان زیادحال خوبی دارم وبعضی مواقع که عالیه عالیه وماندن دراحساس خوب باعث رخ دادن اتفاقات عالی میشه

          بهترین ارزوهاروبراتون دارم خانم سلطانی وامیدوارم که انقدرازاین اموزه هانتیجه بگیریدکه زندگیتون حتی ازاستادخیلی بهتروبهترشودازهرجهت سلامتی ثروت معنویت روابط عالی چون موفقیت محدودیت نداردومامیتونیم هرروزبهتروبهترشویم ومحدودیتی درکارنیست ومامیتونیم به هرخواسته ای برسیم وبه فول استادبهشت روتواین دنیاتجربه کنیم

          شادوموفق وپیروزباشی دوست عزیز❤❤❤

          احمدفردوسی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    به نام خدا

    سلام به استادان عزیزم ودوستان گرامی دراین سایت روحانی وزندگی ساز

    استاد جان من میخوام راجع به اون قسمت از صحبت‌هاتون که در مورد تفسیر قرآن بچه ها پرسیده بودند چیزی که از قلبم جاری شد رو بنویسم.

    طرف صحبتم خودم هستم .

    من،منه لیلا.

    لیلا جان الان دنبال چی هستی؟

    دنبال اینی که ثابت کنی 1400 سال قبل خدا توی قران چه گفته به پیامبری که توی اون دوران زندگی میکرده؟

    لیلا خانم اصلا تو چیکار به قرآن داری که ایستادی جلوی کسی که 60 بار قرآن رو از اول به آخر از آخر به اول به صورت ریشه ای مطالعه کرده داری بحث میکنی .

    اصلا لیلا خانم شما مفسر قرآن هستی .

    اصلا یه دانشمند که 100 سال روی قرآن مطالعه کردی .اصلا شما روی استاد عباس منش رو کم کردی .اصلا یه چیزهایی رو از قرآن کشیدی بیرون که هیچ کس هیچ جوابی براش نداره چون کسی تجربش نکرده که بخواد جوابی داشته باشه.الان حرف حسابت چیه .

    بیا یکم از دید وسیعتر وعمیقتر به این موضوع نگاه کن .فرض کن جایی بدنیا اومدی که نه تنها قرآن بلکه هیچ کتاب آسمانی دیگه ای در اونجا وجود نداشته ونداره .

    میخوای چطوری زندگی کنی.

    میخوای چطور راه درست زندگی کردن رو به بچه هات آموزش بدی؟

    فرض کن 4000سال قبل از قرآن ومحمد ابراهیم چطور زندگی کرد ؟

    نوح چطور مسیر زندگی رو پیدا کرد؟موسی چطور خدارو شناخت؟

    مگه قرآن داشتند؟که حالا بیان راجع به درست وغلط بودن قرآن با هم کیشان خودشون جنگ کنند .راجع به اینکه هر ایه از قرآن رو از نگاه خودشون وبه نفع خودشون تفسیر کنند .

    لیلا جان به اینا فکر کن .

    خود قران گفته تفکر کنید در آسمان وزمین ودر نشانه های خدا تفکر کنید .

    نگفته چون من خدا هستم وقرآن رو برپیامبر نازل کردم پس همینست وبس .

    بی چون وچرا بپذیرید .

    هیچ وقت هم نگفته باهم جنگ کنید سر مسائلی که توی قرآن اومده روبه روی هم قرار بگیرید .

    اصلاقران یه اگاهی هست که هرکس به اندازه ی ظرف وجودش از اون بهره مند میشه .

    ظرف وجود هر شخص هم با تفکر وتعمق وسیعتر وعمیقتر میشه.

    لیلا جان تصور کن تو توی یه جزیره تنها وبدون هیچ کتاب راهنمایی وبدون هیچ الگویی در زمان نوزادی رها شدی بدان وآگاه باش لیلا خانم به تو الهام میشه .تو نزد پروردگار واین انرژیه هادی، رها شده نیستی.

    هر آنچه برای ادامه ی حیات سوال کنی به پاسخش هدایت میشی.

    البته درخواست هدایت از سمت توست وخداوند لبیک می‌گوید وپاسخ می‌دهد.

    تو میتونی در جهل ونادانی خودت بمیری ومیتونی برعکس در هرچیزی تعقل کنی وتعمق کنی وزندگیت رو نجات بدی.

    استاد جان اصلا به نظر من شما برای ثابت کردن درستی مسیرتون دیگه هیچ نیازی به استناد به هیچ ایه ای از قرآن ندارید .شما با نتایجتون دارید با شاگردان خودتون صحبت می‌کنید. شاید که نه حتما حتی توی این سایت انسان‌هایی از ادیان مختلف وجود داشته باشند که اصلا شناخت ودر نتیجه باوری نسبت به قرآن ما مسلمانان نداشته باشند اما اونها اینجا هستند بخاطر اینکه دارن از این اگاهیها نتیجه میگرند .

    دارند زندگی می‌سازند.

    از ترسهاشون وضعفهاشون خلاص میشند.

    اینجا یک دانشگاهه برای ساختن یک زندگی در تمام ابعاد .

    آیا برای کسی که درس درست زندگی کردن وخوب زندگی کردن رو یاد میگیره وبه رشد وپیشرفت جهان کمک میکنه وبا تمامیت خودش وجهان بیرون از خودش در صلح وارامش قرار میگیره ،برای چنین دانشجویی فرقی میکنه که توی کدوم دین باشه ؟!مسیحی باشه یا یهودی باشه؟هندو باشه یا یک سرخپوست آمریکایی؟حجابش چی باشه؟ براش مهمه که بگه من رو به کدوم سمت عبادت میکنم مشرق یا مغرب ،جنوب یا شمال.

    بگه من چه ساعت‌هایی در آرامش وسکون قرار میگیرم وبا منبع انرژی اتصال پیدا میکنم یا بگه من نماز میخونم یا بگه من یوگا یا مدیتیشن انجام میدم؟

    لیلا جانم روی صحبتم دقیقا با شخص شماست..

    از دید بالاتری به قرآن نگاه کن.

    به قول انشتین فکر خدارو بخون.

    قوانین خدارو اصل رو درک کن.

    دنبال مچ گیری از قرآن وازکسی که از قران مثال میزنه برای اینکه تو قوانین رو واصل رو بهتر درک کنی،نباش.

    تو حاشیه نباش.

    استاد عزیزم فرقی نمیکنه من توی چه دینی باشم وچه کتابی رو باور داشته باشم این نگاهتون رو دوست دارم که توی فایل قبلی فرمودین طوفانهای پر سرعت آمریکا نشون میده خداوند ویا طبیعت چه قدرتی داره ،حتی میتونید بگید انرژی میتونه تا چه حد قدرت داشته باشه.

    شما در آیات خدا روی زمین تعقل وتعمق میکنید .از نگاه به زندگیه جوجه هاتون از نگاه به طوفان از نگاه به زندگیه یهودیها،آمریکایی‌ها تنها به اصل می‌رسید.

    به قانون می رسید .

    به خداوند می‌رسید.

    منه لیلا میخوام فقط شاگردیه چنین استادی رو کنم .

    چون پیامبر زمان من هستین .

    واموزشهاتون جهانیه .

    برای قشر خاص مسلمانان نیست .

    هرکسی با هر دین وایینی وحتی بی دین فقط با باور بنیادینه سیستمی بودنه این جهان، میتونه خالق زندگیه خودش باشه ،هم خودش خوب زندگی کنه وهم جهان رو جای بهتری برای زندگیه دیگران کنه .

    درسته که مخاطبین شما اکثرا پیرو دین محمد وکتاب قرآن هستند،اما نگاه شما به قوانین انسان ساز وزندگی ساز یک نگاه جهانیه وشما برای اثبات این قوانین خالص هیچ نیازی به هیچ داستان وایه ای از هیچ کتابی ندارید .

    شما با نتایجتون برای من کتاب ناطق وگویا هستین .

    وقتی که اموزشهاتون رو از فیلتر منطق رد میکنم .منطقم واو به واو این اگاهیها رو قبول میکنه مثل وحی منزل می‌پذیرم.

    چون من هم شبانه روز فکر میکنم بدرستی ویا نادرستی اموزشهاتون .

    وقتی با منطقم از هر طرف نزدیک میشم به سخنان شما جای هیچ حرفی نیست .

    همه چیز میره سرجای خودش میشینه تو وجودم .

    حالا فکر میکنم به خودم ظلم میکنم اگه از این نعمت زنده وحی وحاضر بگذرم ودنبال کشیدن مو از ماست توی قرآن باشم .

    قرآن استاده استاد من بوده ومن چون استادم رو با عمق وجودم باوردارم پس استاده استاد من هم مورد ایمان وباور منه.

    منتها استاد جان شما با عشق سختیه راه رو رفتین والان با درک اصل وتشخیصش از فرع همه رو مخلصانه در اختیار ما گذاشتین حالا منه لیلا اینجا دنبال چی هستم خدا میدونه…

    لیلا خانم دست از این حاشیه ها بردار.

    به مثال‌هایی که برات زدم فکر کن.

    فقط به این فکر کن واین رو باور کن که خداوند همیشه در حال هدایت بنده هاشه.حالا یکی رو با انجیل یکی رو با تورات ودیگری با قرآن یکی رو با خانم پاندر یکی رو با فلورانس اسکاول شین وتو رو با استاد عباس منش هدایت میکنه.مهم اون اصله هدایته اینکه خودمون رو محدود نکنیم ودست خدارو باز بگذاریم ووقتی که هدایت میاد مثل قوم موسی مته به خشخاش نزاریم و گوساله پرست نشیم .

    به مسیر گمراهی نریم .

    استاد جان ودوستان گلم من نویسندگی بلد نیستم.

    شاید افعال رو وقواعد نوشتن رو رعایت نکردم.

    یه اگاهی خیلی دلی بود که بهم گفته شد ومن فقط تایپ کردم .

    ومطمعنم هرچیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای:
  10. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام علیکم به استاد گرانقدرم، خانم شایسته عزیزم و تک تک دوستان دوست داشتنیم.

    آقا یه ذره از دوران جهالتم براتون تعریف کنم؟ :)

    یه دوره ای از زندگیم، حدود یک سال و نیم تو سن 20-21 سالگی خیلی مذهبی بودم … منظورم از مذهبی، تعریف یک عده از عموم جامعه از دین و مذهبه نه اون اصل واقعی… هم خودم مجالس سفره میگرفتم هم هر جایی که این تیپ مجالس رو برگزار میکردن کلا پلاس بودم :)

    همکلاسیهای دانشگام ازین کافه به اون کافه میرفتن، من ازین سفره به اون سفره :)) از بیرون که نگاه کنی شاید بدم نیست ولی وقتی داخل این ماجراها باشی میبینی امکان به خطا و دنبال خرافات و شرک رفتنت خیلی بیشتر از زمانیه که به هیچی اعتقاد نداشته باشی :) حداقل تجربه من اینجوری بود…

    طبق آموزشهای دوستان، ذکر میگفتم فوت میکردم به قندهای تو قندون و بعدش قندهای تفی رو به عنوان تَبَرُک پخش میکردم بین بقیه کسایی که اومدن سفره که باهاش چایی بخورن حاجت روا شن :)) امامزاده میرفتم و تجریش جلوی بازاچه نمک پخش میکردم :) یه تسبیح هم از همون خاکِ مخصوصِ معروف داشتم که یکی از زیارت برام‌ اورده بود یادمه یه بار دوره افتاده بودم دنبال مردم هر کی باید یه صلوات باهاش برام میفرستاد چون شنیده بودم دعا و صلوات دیگران در حقت زودتر اثر میکنه تا برای خودت، بخصوص اگه با تسبیح اون خاک مخصوص باشه ثوابش خیلی بیشتره :) خلاصه کارای این مدلی… :) همینقدر تباه :))

    همون‌ موقعش هم درونم احساس میکردم یه چیزی انگار درست نیست ولی فکر میکردم بخاطر اینه که خیلی ساله قبل ازین مذهبی نبودم و قلبم سیاه شده و الان باید ادامه بدم تا سیاهیها بخشیده بشه :)

    اون موقعها چادری هم شده بودم، حجاب میگرفتم در حد لالیگا :) با اینکه هیچکس در اطرافم به این مسائل اعتقاد نداشت و بابا حتی خیلی هم با مذهبی بودن و بخصوص محجبه بودن مشکل داشت و علنا مسخرم میکرد اما یک تنه و با اصرار پیش میرفتم تا پیدا کنم اونچه باید رو :)

    یادمه یه خانم بود از همین خانم جلسه ایها که اون موقع هر کی میخواست کلاس بذاره اینو برای مراسمش دعوت میکرد :) مولودیها و نوحه هاش ترِند بود :)) به نسبت بقیه هم خیلی بیشتر دستمزد میگرفت. البته اونا نمیگفتند «دستمزد» که از اَجرش کم نشه :)) میگفتند «هدیه»! ولی در حقیقت این هدیه، اجباری بود و اگه نمیدادی مراسمت توسط اون خانم برگزار نمیشد :))

    تنها چیزی که تو اون مراسمات خونده نمیشد قرآن بود!!!

    مگه اینکه جلسه مخصوص ختم انعام باشه که اونم باز خبری از معنی قرآن نبود، هر کی چند تا آیه به عربی با صدای بلند نوبتی میخوند و همه سعی میکردن درست و فصیح و با صوت بخونن که گَنگِشون بالاتر باشه :) که بازم وسط همون معدود جلسات ختم سوره انعام هم خیلی بی ربط نمیدونم چرا یهو خانم جلسه ای دلها رو روانه میکرد کربلا و همه باید زور میزدن تا با یادآوری بدبختیهاشونم که شده چند تا قطره اشک بریزن که یه وقت دست خالی از مجلس نرن بیرون یا حداقل جلوی بقیه ایمانشون زیر سوال نره :)

    تو یکی از همین مراسمها یادم نیست موضوع چی بود که همین خانم که استاد بقیه خانم‌جلسه ای ها بود با یک نظر تشخیص داد که بخت من بسته شده و بعد از مراسم بطور خصوصی بهم گفت باید حتما بختت سریعا باز بشه وگرنه هر چی بگذره باز کردنش سختتر میشه :)) کلی هم از مدل قفل محکمی گفت که بهم زده شده و اینکه‌کسی که این کارو کرده خیلی حرفه ای و به اصلاح “اینکاره” بوده و در مقابل هم فقط یک “اینکاره” باید بازش کنه :) ماشالله نرخش هم بالا بود :) اون موقع اگه اشتباه نکنم حقوق یک ماه یک کارمند معمولی حدود 150 هزار تومن بود، در حالیکه مبلغی که این خانم فقط برای باز کردنِ بخت میگرفت 200 هزار تومن بود!! قبل از فارغ التحصیلیم هنوز سر کار نمیرفتم و بابا مخارجم رو میداد. از بابا خیلی فوری 200 تومن گرفتم که این خانم تا قفلِ بختم زنگ نزده بازش کنه! :)) یادم نیست بابا چطور قانع شد و اصلا بهش گفتم واقعا پول رو برا چی میخوام یا نه :) ولی به هر حال زنگ زدم به خانم شماره حساب داد پول رو واریز کردم و قرار شد قفل سفت و‌ سختِ بختم رو باز کنه. یک ساعت بعدش دوباره بهش زنگ زدم که ببینم خودمم باید غسلی یا کاری بکنم و این باز شدن بخت عوارضی چیزی نداره و نیاز به مراقبتهای پزشکیِ خاصی داره یا نه :)) بلافاصله گفت من کارمو انجام دادم خیالت راحت باشه دیگه بسته بودنی توی بختت نیست :)))

    همون موقع یهو انگار پرده از جلو چشمام کنار رفت و یه احساس احمق بودنِ خاصی بهم دست داد :)) از تخصصش تو باز کردن بخت بی اطلاعم ولی قطعا در خوندنِ روی پیشونی بنده تبحر خاصی داشت :))

    بعد از یک سال و‌نیم تا عمق ماجرا رفتن، یهو کلا این مراسم و داستانها رو بوسیدم گذاشتم کنار :) بعبارتی اون خانم با این حرکتش سبب خیر شد که من بیشتر ازین به سمت خرافات نرم! :)

    اما به مرور دیگه کلا با خدا هم‌ کاری نداشتم… احساس میکردم اینا همش ابزارهاییه برای خالی کردن جیب ملت توسط یه عده!

    با اینکه خلا دوری از پروردگار در وجودم بود ولی از اون خدایی که دیندارهای اطرافم بهم شناسونده بودند دلزده بودم و حالم بهم میخورد!…

    حتی تمام مهر و تسبیحهایی هم که داشتم انداختم دور!

    به مرور دیگه کلا از اون دینی که اونا بهم توی یک سال و نیم معرفی کردند فقط یه آیه الکرسی و چهار قل برام موند که در مواقعی که خیلی تحت فشار قرار میگرفتم طبق عادت دیرینه برای حمایت از خودم میخوندم… و یه کتاب قرآن گوشه کمدم که دیگه هرگز باز نمیشد و عید به عید یه دستمال روش کشیده میشد و میرفت سر سفره هفت سین که اسکناسهای عیدی بره لاش و بعد از عید هم از سر سفره هفت سین باز مستقیم میرفت تو کمد!

    دیگه هروقت کسی کلامی میخواست در مورد خدا، قرآن، دین و هر چیز این مدلی صحبت کنه من کلا گوشهام بسته میشد و با انزجار رو برمیگردوندم…

    گذشت… سالها گذشت…

    تا زمانیکه رب العالمین نمیدونم چرا، ولی خودش هدایتم کرد … هدایتم کرد به شخصی که از یه جنس دیگه بود تا دوباره خودش رو‌ بهم‌ معرفی کنه… نگاه و تفکر این معرف متفاوت بود، گفته هاش متفاوت، و رفتار و‌عملکردش هم متفاوت…

    با این حال اول اعتماد نکردم… دیگه راحت اعتماد نمیکردم… اما بعد از چندوقت یه فایلی پلی شد و قلبم تکون خورد…

    این خدایی که ایشون معرفی میکرد انگار یکی دیگه بود ولی در عین حال آشنا! کسی که من ته قلبم میشناختمش…

    خدایی کاملا پاک و منزه ازون خرافاتِ حماقت وار… خدایی نزدیک به من، نه اون دور دورا که برای ارتباط باهاش نیاز به توسل به یه عده و برای توسل به اون عده هم‌ نیاز به نوحه خون و خانم جلسه ای داشته باشم! این خدای جدید برعکس اون خدای قبلی ربطی نداره به ضرب المثل “نوکر ما نوکری داشت، نوکرِ او چاکری”!

    اینجا همونجاییه که رستگاری اتفاق افتاد و میفته…

    اگه اون آدمها و اون آموزشها منو سالها از خدا دور کردند، این سایت و این آدم تمام اون سالها رو جبران کرد و خدای واقعی پیدا شد …

    یه خدا که آنی که صدا کنم‌ میشنوه و حتی وقتی صدا نزنم هم میشنوه! نگاهش کنم میبینه، حتی اگه نگاه هم نکنم بازم‌ میبینه…

    .

    .

    «گفت: نترسید! من با شما هستم؛ می‌شنوم و می‌بینم!»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 184 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2387 روز

      سلام به شهرزاد عزیزم

      دختر موفق

      عاشق اذبیاتت هستم دختر زیبا.

      یعنی با کلامت عشق میکنم.

      راست میگی همه ی ما اینجا خدای واقعی رو شناختیم.

      اکثریت ما توی این جهل تا خرخره فرو رفته بودیم.

      ولی هدایت شدیم.

      خیلی ازت سپاسگزارم برای نوشته های تاثیر گذارت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2173 روز

        به بههه سلام به لیلای عزیزم، قدم رنجه فرمودین :))

        چقدر خوشحال شدم پاسخت رو دیدم :) اون فایلی که استاد در مورد کامنت شما توضیح میداد رو چندین بار گوش دادم و داستان هدایت و کامنتهای اخیرت رو خوندم و واقعا تحسین برانگیز هستی خیلی خیلی زیاد..

        و یه نکته ای که برام خیلی جذاب بود اینه که دقیقا نمونه بارز این صحبت استاد هستی که وقتی مدارتون عوض میشه از همون شرایطی که دارید بطور طبیعی هدایت میشید به نعمت و ثروت بیشتر…

        دقیقا وقتی از ایده هایی که با آقای همسر دنبال کردید نوشتی، مثل همین که توی پیاده رو میز صندلی بذارید یا توی دوران کرونا جلوی مشتریها غذا رو آماده کنید که بهداشت رو ببینن و هر کدوم ازین ایده ها براتون کلی نعمت به همراه داشت ، این جملات استاد تو ذهنم تکرار میشد :

        «نیازی نیست شغل عوض کنید یا تبلیغات کنید یا هر تصمیم این شکلی که دارید! از همون کاری که دارید هدایت میشید به ایده های بهتر که براتون ثروت زیاد میسازه…»

        سپاس از کامنتهای زیبات عزیزم و انشالله هر روز بیشتر از موفقیتهات بخونیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
      • -
        کوهستان مرادی گفته:
        مدت عضویت: 445 روز

        سلام لیلاجانم چقدرررررخوشحالم ازخوندن کانتهای فوق العادت وچقدرررررلذت میبرم و انگیزه میگیرم میشه لطفاکامنت زیادبذاری من مشتاقانه منتظر خواندنشون هستم خیییییلی زیادحرفات به دلم میشینه وبهم آرامش میده خیلی ازنکات مهم کامنت هات رو توی دفترم می‌نویسم خیلی دوست دارم از اینکه چطوری باورهات روعوض کردی وچه باورهایی برای فروش بیشترساختیروبهم بگی عاشقتمممم ️️️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      بنام رب العالمین

      سلام به روی ماهت شهرزاد جونم

      وای اینقدر خندیدم با کامنتت که نگو

      خدا خیرت بده ،

      یاد دوران جهالت خودم افتادم ، فکر کنم همگی یه دور اون شرایط و داشتیم

      بازم صد رحمت به شما

      من یک سال هر ماه میرفتم مشهد که مقرب درگاه بشم

      مکه رفتم تا خدا رو ببینم

      تو 40 تا مسجد ، 40 تا جمعه نماز امام زمان خوندم که جز یاران باشم

      نگم برات شهرزاد جون که چقدر تو جاده خاکی بودم

      بعدش افتادم تو عرفان و مکاتب عرفانی

      بعدش بی خدایی ، بعد هم مسیحیت

      یادمه انجیل و میخوندم مخصوص قسمت مزامیر که دعاست ، بعد زار زار گریه میکردم که خدایا حقیقت و بهم بگو

      و بعدش هدایت شدم به سایت و معنی اسلام و توحید و از استاد یادگرفتم

      واقعا که حقیقت آدم و آزاد میکنه

      میدونی شهرزا‌د زیبا ، اگه اون تجربه ها رو نداشتیم با یقین اینجا نبودیم

      فرق داره بین کسی که شنیده و کسی که تجربه کرده

      با اینکه 40 سال طول کشید تا در مدار حقیقت قرار بگیرم اما از مسیرم راضی ام چون کوله باری درس و تجربه داشت

      شهرزاد زیبا و شیرین سخن سپاسگزارتم که این کامنت با حال و نوشتی و کلی خندیدم

      راستی کامنتت که در مورد کارت بود و خوندم و کلی تحسینت کردم

      ایشالا خودت پالایشگاه بزنی

      روی ماهت و میبوسم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1978 روز

      سلام شهرزاد عزیز

      وقتی کامنت شما رو خوندم

      و بعدش پاسخ سارای عزیز رو هم به کامنت شما خوندم

      یاد مساله ای افتادم که همین دو سه روز پیش داشتم بهش فکر میکردم

      حدود ده روز پیش به یه حالت قفلی رسیده بودم

      خیلی سعی میکردم حالمو خوب نگه دارم ولی همش پر از خشم بودم

      همش احساس قربانی بودن میکردم

      همش با خودم میگفتم آخه چرا من باید درگیر این مذهب لعنتی میشدم

      خلاصه حالم خوب نبود

      چند روزی همینطوری بودم و خواهرم که با هم دوره هارو کار میکنیم بهم گفت چند روزیه حالت خوب نیست ، نباید اینطوری باشی ،

      یه تلنگر بهم خورد

      جدیدا سعی میکنم آدم پذیرنده ای باشم ، تسلیم باشم

      اکه کسی چیزی میگه ، با خودم میگم حتما یه خیری توش هست

      خواهر زادم بهم گفته بود برو مصاحبه فلان خواننده رو ببین

      من هم اصلا اهل اینجور خواننده ها نیستم

      ولی یه چیزی ته دلم‌گفت برو ببین ،حتما باید میدیدی که بهت گفته شده

      رفتم دیدم

      تو تمام‌مصاحبه اش که به هیچ دردی نمی‌خورد به جمله گفت که تکان دهنده بود

      گفت ادیان و مذاهب هر کدوم نگاه و برداشت خودشون رو گفتند

      ذهن من یه جرقه زد

      گفتم آره راست میگه

      بابا اونا نظرشونو گفتند مشکل ازونا نبوده مشکل از تو بوده که پزیرفتی

      اصلا این جمله انگار آبی ریخت روی آتش درونم

      اصلا انگار با تمام مذاهب و گذشته خودم به صلح رسیدم

      گفتم آره همینه

      اونا هم گناهی ندارن ، مگه اونا کسی جز خود ما بودن ؟

      خوب برداشتشون در همین حد بوده

      آیا خدا گفته ؟ نه

      اصلا یجوری ازون احساس قربانی بودن در اومدم که نگو

      و اون خروج از احساس بد چنان معجزه وار هدایتم کرد به رفع بزرگترین ترنز ذهنیم که یجورایی بزرگترین‌معجزه زندگیمه

      بعد هز پنج سال بالاخره جواب سوالامو گرفتم

      بگذریم

      حالا در مورد کامنت سارای عزززیز میخام به جیزی بگم

      بعد ازون تغییر نگرش در مورد مذهب و به صلح رسیدن با مذهب

      دو سه روز پیش داشتم فکر میکردم اصلا جقدر خوب شد که من آنقدر تو باتلاق مذهب فرو رفته بودم

      اگر من اونقدر تو‌مذهب ذوب نمی‌شدم الان یک آدمی بودم مثل نود و نه درصد بقیه آدمها

      من دوستان زیادی دارم که نه تو خانواده مذهبی بزرگ شدن نه مذهبی بودن نه هستند اماااااا

      اونها فقط مذهبی نیستند ولی بخاطر تمام شنیده ها و جو جامعه مذهبی که توش بزرگ شدن تمام خرافه های و تمام احساس گناه هایی که یک ادم‌مذهبی میتونه داشته باشه رو دارن

      ولی نمیدونن دارن از کجا میخورن

      اصلا مثل روز برام روشنه که دلیل اتفاقاتی که خر روز درگیرش هستند چیه ها

      ولی ممکنه اونها هییییچ وقت متوجه این مساله نشن

      حتی حتی حتیییی اکر با قوانین هم آشنا بشن راهشون سخت تره.

      چون که با تصور اینکه مذهبی نیستند و یا نبودند مدتها طول میکشه بفهمن از کجا دارن میخورن.

      قبلا یه خانمی بود از دوستانمون که تو‌مهمانی‌ها بعضا با هم میرقصیدیم

      این خانم بلایای عجیب و غریبی نبود که سر خودشو زندگیشو ماشینشو ….. نیاد

      اصلا کلکسیون بلا و مصیبت بود

      اصلا مذهبی نبودها

      ولی خانوادش مذهبی بودن

      من دقیقا تو حرفهاش میتونستم بفهمم دلیل تک تک اون اتفاقات و بلاها ریشه تو نوع افکار و باورهاش داره

      ولی ظاهر قضیه این بود که ایشون اصلا مذهبی نیست

      پس یه بار دیکه خداروشکر میکنم

      که بطور شفاف و مشخصی مذهبی بودم و حداقل تکلیفم معلومه که با خودم چند چندم و هز کجا دارم میخورم

      براتون بعترینهارو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1244 روز

      واااای شهرزاد قشنگ و خوش تیپ و ثروتمند و موفقم

      من واقعا از عکس پروفایلت ، از داستان هدایتت ، از هدایت‌های الهی که تعریف میکنی لذت می‌بردم و امروز باورت نمیشه چقدر خندیدم و اون داستان بقول خودت دوران جاهلیت تو. برای پسر بزرگم خوندم ،و کلی خندیدم

      آخه دختر چقدر قشنگ و با جزئیات توصیف کردی

      البته من تازگی باهات آشنا شدم ولی همین مدت یکی دو هفته کلی چیز ازت یاد گرفتم و کلی تو دلم تحسین ت کردم

      منم 21 سال با چادر تو شلوغ ترین ارگان اداری شهرستان مون کار کردم و لباس‌های گشاد میپوشیدم که جلب توجه آقایون نشه و یکی از دلایلی که باعث شد تصمیم بگیرم از کار پردرآمدم بیرون بیام همین عذاب وجدان بخاطر این بود که من هر روز در معرض نگاه کلی نامحرم هستم

      این قسمت از کامنتت که گفتی:

      (( خدایی نزدیک به من، نه اون دور دورا که برای ارتباط باهاش نیاز به توسل به یه عده و برای توسل به اون عده هم‌ نیاز به نوحه خون و خانم جلسه ای داشته باشم! ))

      یه تلنگر عمیق به من زد

      خانم جلسه ای هایی که اکثراً من از زبون خودشون شنیدم که سواد خاصی نداشتن و مثلا یکی بهشون گفته بود تو که صدای خوبی داری چرا خب خانوم جلسه ای نمیشی؟

      و همین شد که شدن خانوم جلسه ای

      و جالبه که با خودشون اسپیکر می‌آوردن تو آپارتمان و میگفتن درهارو ببندید صدای من بیرون نره نامحرم بشنوه هوس کنه و فلان

      آخه یکی نبود بگه خب جناب زلیخا هم اگه بود و هر هفت تا در و برات می بست باز صدای اون اسپیکر بیرون میرفت

      و یه نکته دیگه اینکه من یکی از اقوام خودم که کاملا می‌شناسیم شون هم خانم جلسه ای هستن

      و

      اخلاق بسیار بدی که دارن اینه که خیلی خیلی مغرورن، مخصوصا از وقتیکه خانم جلسه ای شدن ، حتی باوجود اینکه بین 7 تا خواهر ، ایشون خواهر کوچیکه هستن ، تو همون مراسم سفره و… که هر جا هست و ایشون دو کلام افاضه ی فضل میکنن، طوری خواهرهای بزرگترشون رو تحقیر میکنن که دیگه مجلس آخری شنیدم که خواهر ارشدشون که حدود 70 سال سن دارن بعد از مراسم بهشون گفتن : چیه خودت و گرفتی دو تا کلام تو این مجلس ها یاد گرفتی ما رو جلوی مردم خوار و خفیف میکنی ؟؟؟

      و خب این آدمها که خودشون ممکنه هزار نقص داشته باشن میرن روی منبر و هزار فتوای غلط میدن که خود من اوایل ازدواج چون سن کمی داشتم و اون زمان اینترنت و موبایل و… نبود که خودمون سرچ کنیم و… بخاطر فتوای غلط من درآوردی یکی از همین خانم جلسه ای ها که توسط جاری م به من منتقل شده بود همش فکر میکردم نمازهام باطله چون با اون شرایط که ایشون گفته بودن باید روزی 3بار غسل میکردم و چون شرایطش و نداشتم کلا نمازم رو ترک کردم چون گفتم نمازی که همش باطله چه فایده بخونم؟؟ در صورتیکه اصلا و ابداً چنین حکمی در اسلام نداشتیم و نداریم

      در آخر باز هم ازت بخاطر تمام کامنتهای قشنگ و عبرت آموزت تشکر میکنم و آرزو میکنم هر روز موفق تر و خوش تیپ تر و زیباتر از روز قبلت بشی دختر قشنگ قوی

      وااای این پاراگراف آخر کامنتت رو الان دیدم دخترررررر:

      (( یه خدا که آنی که صدا کنم‌ میشنوه

      و حتی وقتی صدا نزنم هم میشنوه!

      نگاهش کنم میبینه،

      حتی اگه نگاه هم نکنم بازم‌ میبینه))

      دمت گررررم دختر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2042 روز

      شهرزاد عزیز

      واقعا اسم زیبایی داری.

      از داستانی که تعریف کردی واقعا میشه یه کمدی قشنگ ساخت.. الان چقدر استیکر لازمم… راستیتش اول فقط خندیدم ولی آخر کامنتت با بخاطر آوردن بقیه کامنت‌هات و مسیر زندگی‌ات و باز شدن قلبت رو به خداوند، اشک از چشمام جاری شد…

      هر بار که داستان مادر وفایل گوش دادنش و واکنش شما رو بیاد میارم، یه جنسی از هندپیک کردن خدا رو حس میکنم.

      واقعیت های خنده‌داری که البته الان میخندیم بهش ولی واقعیت زندگی همه ماها بوده به نوعی…جوری مارو زمانی از خدا زده کرد که اصلا به همه چیز شک کردیم… من زمانی تو کلاس قرآن یه حاج آقایی بهم میگفت نه، شما ایاک نعبد و ایاک نستعین رو درست نمیگی و فکر کنم میگفت تو تلفظ ‘ک’ مشکل داری… خدایا چقدر تمرین کردم… یه روز که خیلی برام مهم شده بود رفتم کلاس قرآن یه حاج‌آقا دیگه که خدا خیرش بده، بهم گفت درسته قرائتت ، خیلی هم خوبه! بعد اونجا بود تازه فهمیدم اون یکی … ولش کن!

      بنظرم دلیلی که ماها اینجاییم، اینه که یه رگه از اون خداهه تو وجودمون قوی‌تر از بقیه بود… اینکه یه جنسی از رفاقت با این خدا واقعی رو پذیرفته بودیم که بقول قرآن پس از اینهمه بازیچه مبلغین مذهبی تونستیم اصل رو بفهمیم چیه، حداقل در حد توان‌مون و در مسیر درست سعی کنیم که کار درست رو انجام بدیم و هدایت خداوند رو در تمام ابعاد زندگی مون درک کنیم.

      ممنونم ازت دوست عزیز و بقول لیلا عزیز عاشق اون ادبیات شدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      آیه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1275 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر فن بیان خوبی دارید. خیلی خوب تعریف کردین و در بخشهایی از مطالبی که مطرح کردین داستانمون مشترک بود. جلساتی که برگزار می شه و هیچ حرفی از قرآن در آن مطرح نیست.

      در ضمن کلی هم خندیدم.

      راست می گی واقعا. چقدر خدا خوبه که ما را به این سایت و این آگاهیها آشنا کرد. گاهی لذت عمیقی را تجربه می کنم ازینکه خدا همیشه، همه جا همراه منه. حتی شبها که از خواب بیدار می شم شروع می کنم به حرف زدن باهاش. چقدر آزادتر و رهاتر از قبل زندگی می کنیم وقتی که او اینقدر به ما نزدیکه و می دونیم که چنین حامی محکم و قدرتمندی داریم و نیاز به هیچ واسطه ای نداریم.

      چقدر احساس شعف و شوق می کنیم وقتی که عشقش را به خودمون حس می کنیم و خودمون را غرق در عشق پروردگار می بینیم.

      از کامنت شما این برداشت را کردم که چقدر باید شکر گزار باشم که ازون مدل زندگی فاصله گرفتم.

      ازت ممنونم شهرزاد عزیز.

      همیشه پیگیر کامنتهات هستم.

      29 مـــــهر. 03

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1230 روز

      سلام و درود به شهرزاد قصه گو

      شهرزاد زیبا سخنگو

      شهرزاد نازنین

      چقدر لدت میبرم از کامنتها ت

      از فن بیانت که زیبا میگی و زیبا به دل میشینه

      درست لپ مطلب رو میگی اونم به چه شیرینی و فصاحتی

      دوست داشتم ازت تشکر کنم

      و تحسین ت میکنم برای تغییرات بسیار بزرگ و عالی در همه ی جنبه های زندگیت دختر دوست داشتنی

      خدارو صدهزارا بار شکر که هدایت شدیم به انسانی شایسته و آگاه

      منم کلی از این خرافات و شرکهایی که گفتی رو داشتم

      اما الان به لطف خدا فقط تمرکزم رو خود خودشه

      فقط از خدا خواستن

      به او توکل کردن

      به او اعتماد کردن

      الهی که به لطف خودش همه مون هر لحظه تو این مسیر زیبا اگاهتر و عاملتر باشیم به توحید و یکتا پرستی

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: