سرفصل آموزش های این فایل:
- تمرکز بر اصل، شما را از حاشیه ها دور می کند؛
- چند اصل ساده برای تحقق اهداف؛
- وقتی همزمان اهداف زیادی تعیین کنی، تمرکز شما پراکنده می شود، قدرت خلق شما هدر می رود و در هیچکدام از آن اهداف، به نتیجه مد نظر نمی رسی؛
- قدم اول برای رسیدن به هدف: واضح کردن اهداف و مکتوب کردن آنها؛
- قدم دوم: ایجاد باور به امکان پذیر بودن؛
- مهم ترین چیزی که شما را از تحقق هدف دور می کند، تمرکز بر چگونگی رسیدن به آن خواسته است؛
- اگر خواسته ای داری اما هنوز ایده ای برای تحقق آن نداری، تمرکز خود را از “چگونگی” بردار و فقط روی دلایلی بگذار که می خواهی آن را داشته باشی؛
- ما به خواسته هایی می رسیم که رسیدن به آن برایمان قابل باور و امکان پذیر باشد؛
- به اندازه ای که امکان پذیری خواسته را باور می کنی، به همان اندازه فاصله فرکانسی شما با آن خواسته کم می شود؛
- بهترین شیوه برای باور به امکان پذیری؛
- باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها؛
- افرادی زیادی برای رسیدن به یک خواسته تلاش می کنند اما به خاطر باورهای ناهماهنگ با آن خواسته، تمام تلاش ها در جهت مخالف با خواسته آنهاست؛
- اگر می خواهی به هدفی برسی، باید تمام تمرکزت را صرف آن خواسته کنی؛
- وقتی تمام تمرکز خود را صرف خواسته می کنی، راه حل ها و ایده های کارساز از راه می رسند؛
- اگر تمام تمرکز خود را روی یک موضوع بگذاری و باورهای قدرتمند کننده درباره آن بسازی، قطعا در آن موضوع، یکی از بهترین ها می شوی؛
- وقتی روی یک موضوعی تمرکز می کنی، دروازه الهامات به روی شما باز می شود؛
- کانون توجه خود را بر آن خواسته متمرکز کن و هر روز برای آن خواسته یک قدم بردار؛
- وقتی خداوند تعهد و اراده و تمرکز شما را می بیند، درها را برایت باز می کند و “چگونگی” را نمایان می کند؛
- به اندازه ای که تمرکز شما بر هدف معطوف می شود، از حاشیه ها برداشته می شود در نتیجه بیشتر با خواسته ات هماهنگ می شوی. در نتیجه کمتر گمراه می شوی و بیشتر هدایت می شوی؛
منبع کامل درباره محتوای این فایل: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
من به عنوان خالق زندگی ام ، تنها یک راه برای رشد ظرف وجودم و دریافت نعمت های بیشتر دارم و آن هم تجربهی خواستههایم است. خواستههایی که در مسیر علائق خود یا از طریق برخورد با تضادها آنها را میشناسم و در مسیر تحقق آنها، به توانایی های درونی خود، فرصت بروز می دهم. همان مفهومی که استاد عباسمنش آن را سودمندترین سرمایه گذاری روی خودمان می داند.
اما مسئله اصلی این است که آدمهای زیادی به خاطر باورهای محدودکننده، آنقدر ترمزهای ذهنی مخفی در مقابل خواسته های خود ایجاد کرده اند که از داشتن هدف می ترسند. به گونه ای که اکثرا هدف مشخصی در زندگی ندارند چه برسد به تجربهی آن و چه برسد به رشد دادنِ ظرف وجودشان از طریقِ تحقق و تجربهی آن هدف.
مهم ترین دلیل بی هدفی، غیر ممکن دانستن رسیدن به آن هدف است. اکثر ما، قید خواسته های واقعی مان را زده ایم چون از آنجا که رسیدن به آنها را غیر ممکن می دانیم، به این نتیجه رسیده ایم که اگر در این باره هدفی تعیین نکنیم و خواسته ای نداشته باشیم، کمتر اذیت می شویم. در نتیجه زندگی ما در روزمرگی و بی هدفی می گذرد و قدرت خلق درونی ما بی مصرف لب طاقچه خاک می خورد.
افراد زیادی، ” هدف نداشتن” را به “خوشبینی پیشه کردن” درباره امکان پذیر بودن رسیدن به اهداف خود ترجیح می دهند زیرا می ترسند اگر با خوشبینی قدم ها را بردارند و در نهایت به نتیجه مد نظر نرسند، آن وقت خیلی بیشتر از الان ناامید می شوند و ممکن است دیگر هرگز درباره هیچ چیز خوشبین نباشند؛
افراد زیادی خود را لایق خیلی از خواسته ها نمی دانند. به همین دلیل هرگز حتی در تجسم های خود نیز به خواسته های خود فکر نمی کنند.
اکثر افراد، امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته را مرتبا با شرایط کنونی خود می سنجند. در نتیجه هدف گذاری برای رسیدن به یک خواسته را به زمانی موکول کرده اند که شرایط آن مهیا شود در حالیکه طبق قانون، شرایط وقتی مهیا می شود که تو قدم بر می داری. جهان هرگز با نسیه کار نمی کند. به همین دلیل هم سالهاست که شرایط مد نظر این افراد مهیا نشده است و با روندی که آنها در پیش گرفته اند، هرگز مهیا نخواهد شد.
اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که ذهن ما برای قدم برنداشتن، احساس قربانی داشتن، پذیرفتن ناتوانی مان در تغییر شرایط و کنار آمدن با محدودیت های شرایط کنونی بسیار خلاق است. هر بار شیوه ای خلاقانه دارد تا ما را به این نتیجه برساند که: رسیدن به این خواسته برایم امکان پذیر نیست و …
سوالی که باید از خودت بپرسی این است که:
در مقابل این همه خلاقیت ذهن برای ارائه لیستی تمام نشدنی از دلایل نتوانستن، نرسیدن و غیر ممکن بودن، من به عنوان موجودی که توانایی خلق زندگی اش به او داده شده، چقدر دلیل از امکان پذیر بودن و توانستن برای ذهنم لیست کرده ام؟!
- خوب که فکر کنی، متوجه می شوی که این موجود خالق، چقدر راحت بازیچه محدودیت های ذهنش شده و رعیت اوست؛
- چقدر راحت به قول قرآن، وعده های شیطان ذهن را درباره کمبود، ناتوانی و غیر ممکن بودن ها باور کرده است؛
- و چقدر به راحتی وعده های فزونی، فراوانی و امکان پذیر بودن های نیروی هدایتگر درونی خود را انکار کرده است؛
- به این فکر کن که چقدر راحت به وعده های ذهن توجه می کنی و از وعده هایی که خداوند درباره هدایت به “چگونگی” داده است، اعراض می کنی؛
در واقع، ریشه اصلی هدف نداشتن ها، حرکت نکردنها، دست روی دست گذاشتنها، به تعویق انداختنها، تضمین خواستنها و در یک کلام دلسردی درباره تحقق خواستهها، بی ایمانی درباره امکان پذیر بودن است.
- بی ایمانی یعنی روی عقل انسانیِ خودت که چیزی جز تجربهها و باورهای محدودکننده نیست، حساب کردن؛
- بیایمانی یعنی سنجیدنِ چگونگیِ رسیدن به خواسته و امکانپذیری آن با «شرایط محدودکنندهی این لحظهات»
- بی ایمانی یعنی جدّی گرفتن ترس های توهمی ذهن و نادیده گرفتن الهامات هدایتگرانه قلب.
- یعنی اعتماد نکردن به جریان هدایتگری که همواره با ماست، دید وسیعی به خواسته های ما دارد، سرراست ترین مسیر بین ما و خواسته ها ما را می شناسد و هدایت ما به سمت «چگونگیِ رسیدن به خواسته» را بر عهده گرفته است؛
- بی ایمانی یعنی تقلا برای انجام دادن سمت خداوند، به شیوهی شناختهی شدهی ذهن محدودمان و به همین راحتی دستان خداوند را بستن و هدایت های او را ندیدن.
- بی ایمانی یعنی ناتوانی در خوشبین بودن به امکان پذیری، یعنی ناتوانی درباره داشتن انتظارات مثبت، یعنی حساب نکردن روی جریان هدایت و نگنجاندن آن در معادله تحقق خواسته ها.
- بی ایمانی یعنی فراموش کردنِ وعدهی انا علینا للهدی خداوند. یعنی به حساب نیاوردنِ وظیفهی این نیرو در هدایت قدم به قدم تو در این مسیر و روشن کردنِ قدم بعدیات بلافاصله پس از برداشتنِ این قدم.
به اندازه ای دلایل امکان پذیر بودن درباره رسیدن به خواسته مان را می بینیم و دریافت می کنیم که از این “بی ایمانی” فاصله می گیریم.
ماموریت آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، ساختن چنین جنسی از ایمان است. دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، این ایمان را در یک فرایند تکاملی، به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته ها، در وجود شما می سازد. باورهای قدرتمند کننده ای که وقتی آنها را وارد معادله هدفگذاری می کنی، تفاوتی عظیم نه فقط در نتیجه نهایی بلکه در مسیر تحقق آن اهداف ایجاد می شود. شما در طی جلسات و تمرینات این دوره، باورهای قدرتمند کننده ای در ذهن خود می سازی که شما را با خواسته هایت هم مدار می کنند. باورهای قدرتمند کننده ای که منطق های محکم برای امکان پذیر دانستن آن خواسته در ذهنت می کارند. باورهای قدرتمند کننده ای که هدایتگر شما می شوند تا به جای چسبیدن به “چگونگی” – که سمت خداوند درباره خواسته شماست – سمت خودت درباره خواسته ات انجام دهی. زیرا خداوند به عنوان انرژی هدایتگر و پشتیبان، به اندازهای سمت خودش را انجام میدهد و تو را اجابت می کند که تو اول سمت خود را انجام دهی و او را با این جنس از ایمان، اجابت کنی.
در معادله “تحقق خواسته ها” نقش باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با اهداف آنقدر قوی است که هیچ میزان از تلاشِ فیزیکی، نمی تواند نبود آنها را جبران کند. زیرا وقتی باورهای هماهنگ با خواسته ات را می شناسی و ایجاد می کنی، این باورها سرراست ترین مسیر بین شرایط کنونی و شرایط مورد نظر شما را می شناسند و شما را به آن مسیر هدایت می کنند. در نتیجه از سعی و خطاهای بسیاری بی نیاز میشوی که اکثریت جامعه تقریبا یک عمر درگیر آن هستند. این مفهوم راحت رسیدن به خواسته هاست که آگاهی ها دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، استاد ایجاد آن است.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف464MB63 دقیقه
- فایل صوتی live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف61MB63 دقیقه
به نام خدا
سلام به استاد به عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
گام بیستو سوم-معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
امروز بعد از این فایل متوجه شدم یکی از افرادی که باهاش در ارتباطم مشغول فیلم دیدنه بهم گفت ببین میدونستی روبیکا کلی فیلم داره
همون لحظه حسم بد شد دلیلشم میدونم حرف هیچ کس نمیخوام باور کنم
استاد توی این فایل گفتید ساده لوح نباشید ولی اونجایی که میبینید به نفعتون بهتون کمک میکنه باور کنید من اصلا اینجوری نیستن همرو کمپلت میذارم کنار تر و گوشم میبیندم
که این فایل و کامنتهای بچهای زیر این فایل برام یه کلید هایی روشن کرد
موضوع دوم این بود که من همون لحظه با خودم گفتم تو این همه تلاش کردی حاشیه های زندگیتو گذاشتی کنار مثلا این نظم این انظباتت توی تمرینات و ادامه دادنت بعد الان با چه ادمهایی ارتباط داری؟ ادمهای بی هدف که از صبح بلند میشن و فیلم میبینمم
یا توی اینستاگرام در حال اسکرول هستن
یا توی گروه های واتساپی در حال چرت و پرت گفتنن
واقعا اگر بخوام زندگی خودمو یه نگاه بندازم میتونم بگم توی این مدت چقدر فرق داشتم با ادمهایی که باهاشون در ارتباط بودم
یکی از چالشهام توی اون تیمی که تابستون باهاشون بودم این بود که قشنگ میدیدم از دویدن فرار میکنن
مثلا من از روز اولی که فوتسال سالها پیش شروع کردم ندیده بودم که طرف میخواد قبل تمرین خودش گرم و بدوه بیاد توی وسط زمین بدوه درحالی که برای این دورش دویدنش زودتر تموم شه درحالی که من هرکجا بودم همیشه به دور زمین اصلی میدویدم
و این برام همیشه سوال بود
که چرااا
و الان دارم متوجه میشم تمرکز من روی حواشی و ناخواسته هاست
بله تمرکز بر نکات منفی ام جز حواشی میشه
فکر میکنی فقط سوشال میدیا بذاری کنار کار تموم؟ نه.
حالا استاد وقتی این حرفهای شما شنیدم در مورد تمرکز و کامنت بچها خوندم احساس میکنم به الگوی قدرتمندی مثل شما احتیاج دارم برای رسیدن به هدفم برای اینکه باور کنم میشه چون من تمام کارها رو انجام دادم ولی اون قدم اول انجام نداده بودم که قدم اول همون باور به امکان پذیری خواسته ام هست
وقتی قدم اول برنداری معلوم هیچ کدوم از کارهایی که میکنی بی نتیجه میمونه
وقتی قدم اول که میگه اقا میشود به رویاهات برسی و امکان پذیره رو باور نداری دیگه بنداز دور بقیه کارهایی که انجام دادی رو
مثل صب تا شب تمرین و حرکت و حالا این سالن اون سالن و خرید امپول ویتامین و….
تلخه ولی باید بپذیری
باید امـــــــید وار باشی دیگه کار تمومه
راه ها به سمت تو باز میشه
من تعهد میدم که هر روز روی خودم کار کنم
بخاطر اینکه به قول استاد اون سمت نتیجه نداد پس احتمالا مخالفش نتیجه میده
برای منم همینه اون سمت هیج نتیجه ای نداد بهم پس احتمال زیاد این سمت نتیجه میده
فقط باید ادامه بدم و ذره ذره کار کنم
با ایمان
مریم درویشی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیزم وخانم شایسته عزیزم
و دوستان همراه در پروژه
امروز بیستو سومین گام خودم رو در پروژه خانه تکانی ذهن به صورت گام به گام برداشتم
خداروشکر میکنم اولین فایل 1 ساعته ای بود که گوش دادم بعد از سالها..
استاد اخرفایل اشک توی چشمام حلقه زد وقتی داشتین در مورد توجه به اتفاقات خوبی. که 3 ماه اول سال برای شما و خانم شایسته عزیز اتفاق افتاده بود میگفتین و همینطور موقعی که داستان آقا علی تریلی سوار تعریف میکردین ،از سالها پیش گاهی کامنتاشون میخوندم همون اوایل ، یادم کامنتی خوندم ازشون که شرایط خیییلی سختی توی ایران داشتن و تونستن تغییر بدن خودشون و زندگیشون همه جوره بسازن و مهاجرت کنن آمریکا خداروشکر آقا علی هرکجا هستی موفق باشی برات آرزوی موفقیت بیشتری دارم
دلیل دیگه ای که اشک توی چشام حلقه زد استاد قبل از اینکه شروع کنم این کامنت بنویسم یاد دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها میوفتم چون من توی مسیر رسیدن به رویاهام با این دوره آشنا شدم درحالی که خیلی از همون اول دوست داشتم دوره عزت نفس داشته باشم و همه چیز به گونه ای پیش رفت که این دوره بخرم حتی استاد یادم برای پولش و خریدنش چسبیده بودم همون شب که رها کردم صبح هنوز بلند نشده بودم صدای تحقق خواستم شنیدم یادم میاد مادرم به پدرم گفت این پول بهش بده بره این بسته بخره (با اینکه مادرم نمیدونست توی این دوره چه خبرایی هست :)))) این بخاطر این میگم چون مادرم بشدت فردی مذهبی و معتقد هست)
همون صبح تراکنش انجام دادم و دوره را خریدم خداروشکر میکنم بخاطر دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها
اشک توی چشمام حلقه میزنه چون یاد تک تک جلساتش میوفتم استاد با چه شدتی صحبت میکرد انرژی هنوز ندیدم یه انرژی با یه شدتی میچرخید و استاد میخواست بهمون بگه و بفهمونه بابا داستان اینه..
یکی از چیزایی که امروز داشتم این دوره رو توی پروفایلم چک میکردم این بود اون تایم کامنتی نذاشتم برای این دوره خیلییی کم بوده و این یکم تاسف داشت برام
هرچی که کامنت گذاشتم بیشتر واسه زمانی که جسته گریخته میومدم برخی از جلسات بر حسب نیاز نگاه میکردم به نظرم روند این شکلی به کار من نیومد یا حتی وقتایی که از اولم شروع میکردم تا یه جلسه ای پیش رفتم دیگه ادامه ندادم
بنظرم به این شکل پیش رفتن ها هیچ کمکی بهمون نمیکنه و به من نکرده
کامنت نمیذاشتم اون موقع ولی تک تک جلسات گوش دادم و عمل کردم بهشون
از همون جلسه اول بخوام بگم که درمورد رهایی و نچسبیدن به خواسته و حتی راه رسیدن به خواسته، انصراف من از کنکور سراسری 97 رشته ریاضی فیزیک و با برگه سفید از سر جلسه بلند شدنم بود که حتی اونم فکر میکنم نباید انجام میدادم شاید بخاطر کوچولو فشاری که روم بود اینکار انجام دادم ولی همچنان قبل از جلسه به مادرم گفتم من میرم تو ولی سفید میدم و اون باور نمیکرد فکر میکرد شوخی میکنم جدی نگرفت بعد از جلسه وقتی بهشون گفتم بعد از بیرون اومدن از جلسه بهشون گفتم و خیلی بهم ریختن اما باز به مسیرم ادامه دادم قانون رهایی و ایمان 100 درصد داشتن به قلبم به صدایی که هر لحظه باهام صحبت میکرد خوب انجام دادم و همراه خدا قدم به قدم ادامه دادم تا کم کم خدا گفت وقتشه بری سر تمرین و دنبال علاقت
حتی خدا قبل از شروع کلی پلن داد که با این فضای جدیدی که میخواستم واردش بشم آشنا بشم از رفتن و دیدن مسابقه تیم خواهرم تا همراهش سر تمرین رفتن و دیدن بازیکنا تا دیدن بازیهای جام جهانی فوتبال 2018 و دیدن کلی الگو و باور ساختن به وسیله الگو هایی که توی جام جهانی میدیدم مثل لوکا مودریچ بازیکن رئال مادرید و کرواسی که توی این جام جهانی با وجود قد قواره ریز تر نسبت خیلیا هر بازی 120 با کرواسی بود و بازی میکرد و با این تیم به فینال جام جهانی رسید
همون جا هم بهترین بازیکن فوتبال جام جهانی شد در کنار امباپه جوان اون سال :))
و الانم توی تیم رئال هم تیمی هستن دوتاشون
مودریچ 39 ساله کیلیان 25 ساله
خلاصه کلی لذت بردم و از قوانین برای پیش بینی هام استفاده کردم و الگو و زیبایی های زیادی دیدم توی اون جام که خیلی علاقه من به فوتبال و فوتسال که اون زیر بود آورد بالا
تا رها بودن نسبت تمام چیزایی که برای شروع احتیاج داشتم وقتی که یک ریال پول و پس انداز نداشتم
هیچ کی نداشتم
هیچ جا نداشتم
من بودم و خانواده ای بشدت از من انتظار داشتن که خواستشون محقق کنم و من بودم و یه قلب مطمئن که میرم و لژیونر میشم و بهترین بازیکن فوتسال جهان میشم
میرم تیم ملی.
همین.
هنوزم خواستم همونه و دارم تلاش میکنم سه راهی برای رسیدن بهش پیدا کنم که اخیرا با درک کم کم و بهتر تکامل هدفم گذاشتم که اولین قدم الهی توی این مسیر بردارم
چون به نظر من قدم هایی که با خدا برمیداری که چراغ راه و پر نور تره تا قدم هایی که با چیزای دیگه برمیداری
مثلا روی اراده یا هوش یا استعداد یا پول یا.. حساب میکنی بنظرم خیلی به کار نیاد چون حداقل من بخشی از این مسیر اینجوری تجربه کردم و میفهمم که جواب ده نیست
لباس کفش جوراب و…. همه اینا مرحله به مرحله وارد زندگیم شد بدون اینکه بخوام زجر بکشم اصرار کنم گریه کنم
من سکوت بودم او هدایت
من میدونستم که جز خودش کسیو ندارم
با لذت ادامه دادم و با لذت شروع کردم و سعی کردم هر بار تمرکز کنم بر دستاوردهای کوچیکی که توی زمین بدست میارم
و نخواستم اونها راضی نگه دارم تلاش نکردم بابام و مامانم بیارم توی مسیر
خودشون اومدن و یه جورایی کنار اومدن که با نرفتن من به دانشگاه
خداروشکر میکنم خدا قدرتی بهم داد که بتونم به راحتی به سمت علاقم قدم بردارم
البته که درک رهایی از اینجا میاد که قانون درک کرده باشی و به همون اندازه رها تر آزادتر نسبت به خواسته هات هستی
جلسه 4 این دوره، هنوز که سالهاست از گوش دادن به این جلسه میگذره حرفهای استاد توی گوشم وقتی استاد میگفت تمامممممم وجودت بذار تمام وجودت بذار و… آتش فشان درونم حس میکنم هنوز بعد گذشت این همه سال
قبل از تمرین این جلسه گوش میدادم با این جلسه بود که تصمیم گرفتم نرم دانشگاه
استاد گفت تصمیمت بگیر دیگه به هیچی فکر نکن
حتی یادم دختر همسایمون میگفت خب تو بعد از کنکور میگفتی میخوام برم
و بقیه که کلی ایده میدادن که اینطوری میتونی انجام بدی ولی مگه من از حرفها میفهمیدم اصلا یه سنگ افتاده بود توی دریای قلبم و رسیده بود به کف دریا و من میگفتم باید تمام تمرکزم روی این سنگ باشه اینو باید حواسم باشه
دانشگاه بند و بساطش کلی انرژی و زمان از منی میگیره که میخواد تمام تمرکزش بذاره و برسه به تیم ملی و…
وقتی من میدونم عاشششق فوتسالم
وقتی من میدونم وقتی این کار انجام میدم شوق و ذوق از درونم فوران میکنه چرا برم تربیت بدنی هر ترم یه ورزش انجام بدم که اصلا علاقه ای ندارم مال من نیست فقط بذارم آشنا بشم با بقیه رشته ها که چی بشه وقتی من میدونم رسالت من کاری که دوســــش دارم اینه تازه درسهای عمومی باید بخونی کنارش توی دانشگاه که چی بشه درحالی که خودم رشتم ریاضی بوده و از درسهای حفظیاتی فراری بودم
تمــــرکز ،تمرکز 100 درصدی
تمام وجودم میذارم میرسم بهش پر که شدم تصمیم میگیرم باز میخوام انجامش بدم یانه
هر بار بعد از پر شدن این سوال از خودم بپرسم
با جلسه 9 و 10 من تمام تمرکزم رفت روی اینکه هر لحظه میسازم من زندگیمو
جوری که از چراغ سبز، چهار راه هم به سادگی میگذشتم میگفتم این یه نشانه س که مسیرم درسته تصمیمم درسته
جلسه 7 که بهم کمک کرد تمام خرافاتی که داشتم کنار بذارم و مادرم و پدرم موقع گرفتن این تصمیم که اغلب از چشم زخم و دعا و… این چیزا صحبت میکردن و میخواستن منو با حرفاشون تحت فشار قرار بدن تونستم سکوت کنم در مقابلشون و کانون توجهمو به سمت هدفم ببرم که نتونن روم تأثیر بذارن
جلسه 5 و 6 منو با نقش الگوها در ساختن باورهام آشنا کرد
جلسه ی 2 و3 که داستان زندگی استاد بود هربار که توی فایلهای رایگان استاد از اون موقع بندرعباس و قم صحبت میکنه من ذهنم میره روی زندگیشون که توی این دوره از زوایه متفاوتی در موردش صحبت کردن
چون بنظرم استاد توی فایلهای میاد زندگیشون از تمام جنبه ها بررسی میکنه و برداشت هاش میگه
و جلسه 8 و 11 و 12 که کمتر از بقیه فوکوس داشتم به اندازه اون ظرف اون موقعم برداشت کردم
و الان که توی موقعیتی هستم که باید باشم اینو هر بار که قانون درک میکنم میفهمم در مسیر فوتسال و رسیدن به رویاهامم
کلی راه اومدم پلن ها اجرا کردم و تمرینات داشتم اما امروز دارم متوجه میشم باور کمبود چقدر باعث شده حتی نتونم مهارتها و توانمندیهام ببینم منی توی این مدت از خودم خیلی چیزا نشون دادم ولی نتونستم متمرکز بشم روشون چون یه باور بسیار سمی و فراگیر در ذهنم دارم که محدود کرده و اجازه رشد نمیده اونم باور کمبود در فرصت و زمان
دیروز تمام فکر ذهنم درگیر امکان پذیر بودن این خواستم بود دیشب به این نتیجه رسیدم باید بیام از صبح که بلند میشم الگوهایی در تمام جنبه های این باور پیدا کنم که این باور ضعیف تر کنه
دقیقا از تمام زوایا براش الگو بیارم تا خیلی منطقی بشه
جالبی این فایل این بود دقیقا همزمان شد با گفتگو و درخواستهای دیروز من چون من هرچقدر که میرم جلو سعی میکنم یه راهی پیدا کنم برای رویام
ولی دیشب حس کرده بودم باید یه قدم روشن تر و محکم تری بردارم که قشنگ حس کنم توی مسیر رسیدن و بازی کردن در لیگ برترم
خداروشکر برای استاد خوبم
خیلی خوشحالم
استاد هر موقع در مورد راهنمای عملی توی چند هفته که با شما همراهم میاد توی سایت واقعا قلبم میخواست پر بکشه بر سمتش ولی میدونم هنوز مونده من میخوام رها باشم حتی اگر قراره این اگاهیی ها دوباره بیاد بیارم نمیخوام اصرار کنم که حتما از طریق دوره راهنمای عملی باشه شاید از طریق یه محصول دیگه شما ماشالله کلی محصول و آپدیت دارید
اما این جنس عشقی و تمرکزی که من روی راهنمای عملی داشتم حتی روی قانون آفرینش و عزت نفس نداشتم
روابط من به خصوص با پدرم و مادرم به کل تغییر کرد همراه بودن با این دوره صلحی بهم داد که همواره توی مسیر باشم و نذارم اختلافات عقیده ای بین من و خانوادم منو از هدفم دور کنه
با اینکه صبح تا شب سعی میکردن منو بترسونن ولی نتونستن
خواهرم مثل یه همراه کنارم آورد به خصوص توی فوتسال
از حاشیه ها دور بشم و همین برداشتن تمرکزم از حاشیه باعث شد دوستی با جنس مخالفم برام ترسناک نباشه و کلی درس و یاد بگیرم و تجربه های جدید داشته باشم
از قضاوت ها و سوظن ها بدور باشم
خداروشکر برای قلب پاکم
از سلامتی و قدرتی که بدست آوردم که حالم خودم خوب کنم
اخه که قدرتی از این بالاتر هست که بتونی خودت حال خودت خوب کنی و خوب نگه داری و نذاری ذره ای بیرون تو رو بهم بریزه و به مسیرت ادامه بدی
واقعا الان به این فکر میکنم چقدر خوبتر میشد تک تک اینا رو اون موقع مینوشتم مخصوصا نتایجی که از سلامتی گرفتم وای اینقدر بدیهی بوده برام که الان زور بزنم یادم نیست ولی اینو یادمه که چقدر خوب تونستم نفس تنگیمو سنگینی قفسه سینه ام رو موقع گرفتن سخت ترین تصمیم زندگیم به حالت طبیعی و نرمال و خوبش برگردونم و به مسیر ادامه بدم
از این لحظه به بعد میخوام یه جوری بهتر متمرکز تر برم جلو
استاد میخوام چندماه دیگه با دست پر برگردم بهت بگم که من به ارزوم رسیدم
البته حتی من به این فکر میکنم شاید 1سال نیم دیگه چون استاد من میخوام تکاملم طی کنم ولی استاد بهت قول میدم با دست پر میام
میام بهت میگم که رسیدم به تیم ملی که دارم لیگ برتر بازی میکنم و به تمام اون چیزایی که روز اول نوشتم تنهایی دلم زدم به دریا.
تمام اون چیزایی که روزی تصمیم گرفتم برم سمتشون هیچ کس باور نداشت منو و مسیرم رو و علاقمو و من تنها کسی بودم که باور داشتم چون خودتون گفتین که تو مولد تو خالقی این حرفها از راهنمای عملی توی گوشم استاد.
میرم و با دست پر برمیگردم استاد
جام جهانی فوتبال میام آمریکا و بهتون حضوری میگم که رسیدم و رقم زدم آرزوهامو استاد جان
خیلی دوستت دارم استاد.
با ایمان
مریم درویشی
1403/8/5
سلام طیبه عزیز
صبحت بخیر
امیدوارم حالت خوب باشه و روزهای خوبی رو در حال تجربه کردن باشی
توی ابتدای کامنتت نوشتی درخت خرما دیدم که خرما ثمر داده بود ازش عکس گرفتم
برام عجیب بود این حرفت واقعا توی تهران درخت خرما هست که خرما داره؟
من خوزستان زندگی میکنم هیچ وقت درختهای ثمر دار ندیدم توی شهرهای دیگه جز اون نخل های بلند که توی بعضی شهرها مثل شمال و استان فارس دیدم
اگر امکانش هست برام یکم درموردش توضیح بده اخه اصلا باور پذیر نیست برام یه همچین چیزی :))