live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف

سرفصل آموزش های این فایل:

  • تمرکز بر اصل، شما را از حاشیه ها دور می کند؛
  • چند اصل ساده برای تحقق اهداف؛
  • وقتی همزمان اهداف زیادی تعیین کنی، تمرکز شما پراکنده می شود، قدرت خلق شما هدر می رود و در هیچکدام از آن اهداف، به نتیجه مد نظر نمی رسی؛
  • قدم اول برای رسیدن به هدف: واضح کردن اهداف و مکتوب کردن آنها؛
  • قدم دوم: ایجاد باور به امکان پذیر بودن؛
  • مهم ترین چیزی که شما را از تحقق هدف دور می کند، تمرکز بر چگونگی رسیدن به آن خواسته است؛
  • اگر خواسته ای داری اما هنوز ایده ای برای تحقق آن نداری، تمرکز خود را از “چگونگی” بردار و فقط روی دلایلی بگذار که می خواهی آن را داشته باشی؛
  • ما به خواسته هایی می رسیم که رسیدن به آن برایمان قابل باور و امکان پذیر باشد؛
  • به اندازه ای که امکان پذیری خواسته را باور می کنی، به همان اندازه فاصله فرکانسی شما با آن خواسته کم می شود؛
  • بهترین شیوه برای باور به امکان پذیری؛
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها؛
  • افرادی زیادی برای رسیدن به یک خواسته تلاش می کنند اما به خاطر باورهای ناهماهنگ با آن خواسته، تمام تلاش ها در جهت مخالف با خواسته آنهاست؛
  • اگر می خواهی به هدفی برسی، باید تمام تمرکزت را صرف آن خواسته کنی؛
  • وقتی تمام تمرکز خود را صرف خواسته می کنی، راه حل ها و ایده های کارساز از راه می رسند؛
  • اگر تمام تمرکز خود را روی یک موضوع بگذاری و باورهای قدرتمند کننده درباره آن بسازی، قطعا در آن موضوع، یکی از بهترین ها می شوی؛
  • وقتی روی یک موضوعی تمرکز می کنی، دروازه الهامات به روی شما باز می شود؛
  • کانون توجه خود را بر آن خواسته متمرکز کن و هر روز برای آن خواسته یک قدم بردار؛
  • وقتی خداوند تعهد و اراده و تمرکز شما را می بیند، درها را برایت باز می کند و “چگونگی” را نمایان می کند؛
  • به اندازه ای که تمرکز شما بر هدف معطوف می شود، از حاشیه ها برداشته می شود در نتیجه بیشتر با خواسته ات هماهنگ می شوی. در نتیجه کمتر گمراه می شوی و بیشتر هدایت می شوی؛

منبع کامل درباره محتوای این فایل: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

من به عنوان خالق زندگی ام ، تنها یک راه برای رشد ‌ظرف وجودم و دریافت نعمت های بیشتر دارم و آن هم تجربه‌ی خواسته‌هایم است. خواسته‌هایی که در مسیر علائق‌ خود یا از طریق برخورد با تضادها آنها را می‌شناسم و در مسیر تحقق آنها، به توانایی های درونی خود، فرصت بروز می دهم. همان مفهومی که استاد عباس‌منش آن را سودمندترین سرمایه گذاری روی خودمان می داند.

اما مسئله اصلی این است که آدمهای زیادی به خاطر باورهای محدودکننده‌، آنقدر ترمزهای ذهنی مخفی در مقابل خواسته های خود ایجاد کرده اند که از داشتن هدف می ترسند. به گونه ای که اکثرا هدف مشخصی در زندگی ندارند چه برسد به تجربه‌ی آن و چه برسد به رشد دادنِ ظرف وجودشان از طریقِ تحقق و تجربه‌ی آن هدف.

مهم ترین دلیل بی هدفی، غیر ممکن دانستن رسیدن به آن هدف است. اکثر ما، قید خواسته های واقعی مان را زده ایم چون از آنجا که رسیدن به آنها را غیر ممکن می دانیم، به این نتیجه رسیده ایم که اگر در این باره هدفی تعیین نکنیم و خواسته ای نداشته باشیم، کمتر اذیت می شویم. در نتیجه زندگی ما در روزمرگی و بی هدفی می گذرد و قدرت خلق درونی ما بی مصرف لب طاقچه خاک می خورد.

افراد زیادی، ” هدف نداشتن” را به “خوشبینی پیشه کردن” درباره امکان پذیر بودن رسیدن به اهداف خود ترجیح می دهند زیرا می ترسند اگر با خوشبینی قدم ها را بردارند و در نهایت به نتیجه مد نظر نرسند، آن وقت خیلی بیشتر از الان ناامید می شوند و ممکن است دیگر هرگز درباره هیچ چیز خوشبین نباشند؛

افراد زیادی خود را لایق خیلی از خواسته ها نمی دانند. به همین دلیل هرگز حتی در تجسم های خود نیز به خواسته های خود فکر نمی کنند.

اکثر افراد، امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته را مرتبا با شرایط کنونی خود می سنجند. در نتیجه هدف گذاری برای رسیدن به یک خواسته را به زمانی موکول کرده اند که شرایط آن مهیا شود در حالیکه طبق قانون، شرایط وقتی مهیا می شود که تو قدم بر می داری. جهان هرگز با نسیه کار نمی کند. به همین دلیل هم سالهاست که شرایط مد نظر این افراد مهیا نشده است و با روندی که آنها در پیش گرفته اند، هرگز مهیا نخواهد شد.

اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که ذهن ما برای قدم برنداشتن، احساس قربانی داشتن، پذیرفتن ناتوانی مان در تغییر شرایط و کنار آمدن با محدودیت های شرایط کنونی بسیار خلاق است. هر بار شیوه ای خلاقانه دارد تا ما را به این نتیجه برساند که: رسیدن به این خواسته برایم امکان پذیر نیست و …

سوالی که باید از خودت بپرسی این است که:

در مقابل این همه خلاقیت ذهن برای ارائه لیستی تمام نشدنی از دلایل نتوانستن، نرسیدن و غیر ممکن بودن، من به عنوان موجودی که توانایی خلق زندگی اش به او داده شده، چقدر دلیل از امکان پذیر بودن و توانستن برای ذهنم لیست کرده ام؟!

  • خوب که فکر کنی، متوجه می شوی که این موجود خالق، چقدر راحت بازیچه محدودیت های ذهنش شده و رعیت اوست؛
  • چقدر راحت به قول قرآن، وعده های شیطان ذهن را درباره کمبود، ناتوانی و غیر ممکن بودن ها باور کرده است؛
  • و چقدر به راحتی وعده های فزونی، فراوانی و امکان پذیر بودن های نیروی هدایتگر درونی خود را انکار کرده است؛
  • به این فکر کن که چقدر راحت به وعده های ذهن توجه می کنی و از وعده هایی که خداوند درباره هدایت به “چگونگی” داده است، اعراض می کنی؛

در واقع، ریشه اصلی هدف نداشتن ها، حرکت نکردن‌ها، دست روی دست گذاشتن‌ها‌، به تعویق انداختن‌ها‌، تضمین خواستن‌ها‌‌ و در یک کلام دلسردی درباره تحقق خواسته‌ها، بی ایمانی درباره امکان پذیر بودن است. 

  • بی ایمانی یعنی روی عقل انسانیِ خودت که چیزی جز تجربه‌ها و باورهای محدودکننده نیست‌، حساب کردن؛
  • بی‌ایمانی یعنی سنجیدنِ چگونگیِ رسیدن به خواسته‌ و امکان‌پذیری آن با «شرایط محدودکننده‌ی این لحظه‌ات»
  • بی ایمانی یعنی جدّی گرفتن ترس های توهمی ذهن و نادیده گرفتن الهامات هدایتگرانه قلب.
  • یعنی اعتماد نکردن به جریان هدایتگری که همواره با ماست، دید وسیعی به خواسته های ما دارد، سرراست ترین مسیر بین ما و خواسته ها ما را می شناسد و هدایت ما به سمت «چگونگیِ رسیدن به خواسته‌» را بر عهده گرفته است؛
  • بی ایمانی یعنی تقلا برای انجام دادن سمت خداوند، به شیوه‌ی شناخته‌ی شده‌ی ذهن محدودمان و به همین راحتی دستان خداوند را بستن و هدایت های او را ندیدن.
  • بی ایمانی یعنی ناتوانی در خوشبین بودن به امکان پذیری، یعنی ناتوانی درباره داشتن انتظارات مثبت،  یعنی حساب نکردن روی جریان هدایت و نگنجاندن آن در معادله تحقق خواسته ها.
  • بی ایمانی یعنی فراموش کردنِ وعده‌ی انا علینا للهدی خداوند. یعنی به حساب نیاوردنِ وظیفه‌ی این نیرو در هدایت قدم به قدم تو در این مسیر و روشن کردنِ قدم بعدی‌ات بلافاصله پس از برداشتنِ این قدم.

به اندازه ای دلایل امکان پذیر بودن درباره رسیدن به خواسته مان را می بینیم و دریافت می کنیم که از این “بی ایمانی” فاصله می گیریم.

ماموریت آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، ساختن چنین جنسی از ایمان است. دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، این ایمان را در یک فرایند تکاملی، به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته ها، در وجود شما می سازد. باورهای قدرتمند کننده ای که وقتی آنها را وارد معادله هدفگذاری می کنی، تفاوتی عظیم نه فقط در نتیجه نهایی بلکه در مسیر تحقق آن اهداف ایجاد می شود. شما در طی جلسات و تمرینات این دوره، باورهای قدرتمند کننده ای در ذهن خود می سازی که شما را با خواسته هایت هم مدار می کنند. باورهای قدرتمند کننده ای که منطق های محکم برای امکان پذیر دانستن آن خواسته در ذهنت می کارند. باورهای قدرتمند کننده ای که هدایتگر شما می شوند تا به جای چسبیدن به “چگونگی” – که سمت خداوند درباره خواسته شماست – سمت خودت درباره خواسته ات انجام دهی. زیرا خداوند به عنوان انرژ‌‌ی هدایتگر و پشتیبان‌، به اندازه‌ای سمت خودش را انجام می‌دهد و تو را اجابت می کند که تو اول سمت خود را انجام دهی و او را با این جنس از ایمان، اجابت کنی.

در معادله “تحقق خواسته ها” نقش باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با اهداف آنقدر قوی است که هیچ میزان از تلاشِ فیزیکی، نمی تواند نبود آنها را جبران کند. زیرا وقتی باورهای هماهنگ با خواسته ات را می شناسی و ایجاد می کنی، این باورها سرراست ترین مسیر بین شرایط کنونی و شرایط مورد نظر شما را می شناسند و شما را به آن مسیر هدایت می کنند. در نتیجه از سعی و خطاهای بسیاری بی نیاز میشوی که اکثریت جامعه تقریبا یک عمر درگیر آن هستند. این مفهوم راحت رسیدن به خواسته هاست که آگاهی ها دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، استاد ایجاد آن است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    464MB
    63 دقیقه
  • فایل صوتی live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    61MB
    63 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

418 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه» در این صفحه: 1
  1. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2049 روز

    بسم الله النّور

    سلام استاد عباس منش عزیزم

    استاد نمی دونم چطور از شما تشکر کنم برای این فایل. حدود چهار روز پیش این فایل نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی ایم بود ، وای خدای من. چند تا کار هست که من به شدت بهشون علاقه دارم ، و بارها امتحان کردم که فقط مشغول یکی از این کارها باشم اما بعد از سه چهار روز میدیدم نمی تونم ادامه بدم و واقعاً برای انجام دادن اون کارها هم عطش دارم و انجام دادن همه اش با هم بهم احساس خوبی میده ، دوباره یه برنامه دیگه تنظیم می کردم و بازم میدیدم همه چی قاطی میشه ، خلاصه که استاد چند ساله که نتونستم یه راه خوبی برای حل این مسئله ام پیدا کنم. تو این حدود چهار سال عضویت در سایت شما چند بار برای درخواست هدایت ، نشانه من روز زدم الان یادم نیست که چه جوابی گرفتم ، تا اینکه چهار روز پیش واقعاً هیچ کاری نمی تونستم بکنم ، یه اضطرابی وجودم رو گرفته بود، یاد نشانه افتادم و رفتم رو دکمه ی نشانه کلیک کردم و وای خدای من این فایل اومد، یعنی شوکه شده بودم آخه چقدر دقیق و واضح بود. ممنونم استاد برای این فایل های ارزشمند ، ممنونم برای این قابلیت بی نظیر نشانه ی امروز.

    چقدر قشنگ توضیح دادین، احساس کردم تا حالا هیچی از تمرکز نمی فهمیدم! الانم میدونم که هنوز درکم کامل نشده. اما میدونم که همین مقداری که فهمیدم باعث کیفیت عجیبی تو کارام شده. عشق به همه ی اون کارها باعث شده بود که برنامه ای بریزم که در طی روز حداقل نیم ساعت برای هر کدومشون وقت بذارم. همیشه هم میگفتم چرا وقتم آزاد نمیشه که با خیال راحت به کارای مورد علاقه ام برسم …. خلاصه که اون روز صبح انگار خیلی داغون بودم و گفتم خدایا خودت بگو بهم چکار کنم ، یاد نشانه افتادم و رفتم تو سایت ، یعنی در واقع هدایت خدا بود که یادم انداخت و این فایل اومد و من تا حدود زیادی متوجه بزرگترین اشتباه خودم شدم ، عدم تمرکز!

    من یک ساعت مشخص می کردم برای انجام کاری اما ممکن بود وسطش کار دیگه ای هم انجام بدم حالا این تو همه ی کارام بود دیگه . اولین باری که به فایل گوش کردم ، فکر کردم که منظور استاد اینه که کلاً همه کارام رو باید بذارم کنار و بچسبم به هدفم ، اما بعد از یکی دو ساعت دوباره فایل رو گوش کردم و همینطور که به گوش کردن ادامه دادم شنیدم که استاد میگن که منظور از تمرکز این نیست که بقیه ی کار و زندگی رو بذاریم کنار و اینجا جایی بود که دقیقاً جواب سوال من بود ، اینکه تمرکز به این معناست هر روز و حتماً هر روز باید برای اون هدف قدمی برداریم حالا نیم ساعت وقت میذاریم یا پنج ساعت و یا حتی پنج دقیقه! باید هر روز باشه. و وقتی این رو شنیدم خیلی خوشحال شدم چون دیدم بهم این امکان رو میده که با خیال راحت برای اون کارایی که اینقدر بهشون علاقه دارم وقت بذارم. خیلی اون روز آروم شدم و چند ساعت بازم به کارام فکر کردم و دیدم این که هر روز بخشی از روز رو به اون چند کار بپردازم که البته هر کدومشون رسیدن به هدف مهمی رو به دنبال دارن من رو خیلی راضی و آرام میکنه و رفتم یه برگه برداشتم و تمام اونا رو و میزان زمانی که در هر روز قراره به اون کار اختصاص بدم رو نوشتم و ستون اول هم تاریخ ها رو نوشتم ، برگه A5 بود و تاریخ تا 24 ام شهریور جا شد. 31ام مرداد شروع کردم ، وقتی شروع کردم هدایت شدم به اینکه تایمر بذارم ، همیشه فکر می کردم نیم ساعت که چیزی نیست ، با نیم ساعت کار روی هدفی مثلاً چه اتفاقی میخواد بیافته! اما اون روز یه نکته ی مهمی رو فهمیدم . اون روز متوجه شدم که من قبلاً از تمام اون نیم ساعت برای اون کار استفاده نمی کردم! مثلاً وسط اون کار بودم یاد یه چیزی می افتادم و می گفتم خب این فقط دو دقیقه وقت می بره انجام میدم و باز بر می گردم سر کار اولم ! اون روز فهمیدم که وسط هر کارم شاید دو سه بار این عدم تمرکز رو داشتم ! مثال بزنم ، مثلاً داشتم در مورد مطلبی مربوط به کارم تو اینترنت تحقیق می کروم یهو یادم میافتاد که کامنتی که دو سه روز پیش نوشتم تائید شده یا نه! بعد میومدم تو سایت و یه سری میزدم و میرفتم ! یادم اومد که بعضی وقتا اصلاً دیگه یادم می رفت که من مشغول کار دیگه ای بود! وقتی این اشتباه بزرگم رو فهمیدم تمرین کردم تا اینکار رو دیگه نکنم! با خودم گفتم که وقتی تایمر تموم شد می تونم برم سراغ اون کار! حالا هر چی که باشه ، باید صبر کنم تا کاری که الان مشغولش هستم رو با تمرکز تموم کنم بعد. بعد دیدم که واقعاً اگه تمام تمرکزم روی اون کار باشه چقدر این نیم ساعت با برکت میشه برام و این خییییلی حس خوبی بود برام. خیلی حالم رو بهتر کرد و آرامشم رو بیشتر کرد.

    دیشب داشتم تمرین طراحی ام رو انجام میدادم به خودم گفتم من نیم ساعت وقت دارم که این طرح رو بکشم ، اول باید تمرین دست گرمی رو انجام میدادم و بعدم طرح رو می کشیدم و برای استاد می فرستادم. باورم نمیشد استاد عباس منش ، من تو نیم ساعت ، اول ده دقیقه تمربن دست گرمی انجام دادم و بیست دقیقه هم گذاشتم برای خود طرح و تونستم بکشم ، طرح ساده ای بود اما جزئیات و رعایت زاویه ها برای استاد خیلی مهم بود. اولین باری بود که این طرح رو می کشیدم ، کشیدم و فرستادم ، امروز رفتم تو گروه کلاس و دیدم استاد کلی از طرح من تعریف کردن و کلی بهم آفرین گفتن و تازه بعد از همه اینا گفتن که نمی دونم با چه کلامی احساسم رو به شما برسونم! من یه لحظه جا خوردم ، چند بار وویس استاد رو گوش کردم و به طرح خودم نگاه کردم . من قبلاً برای کشیدن چنین طرحی زمان بیشتری میذاشتم، خوب میشد اما هیچ وقت چنین بازخوردی از استاد نداشتم. من همین اول راه دیدم اثر تمرکز رو. یه هدف خیلی مهمی هم دارم که دو سال بود می خواستم انجام بدم نمیشد ، چون می گفتم آخه یه ساعت در روز چه فایده ای داره! انجام دادن این کار من رو به استقلال مالی میرسونه . چند وقت پیش فقط به خاطر اهمیت این موضوع شروع کرده بودم و گفتم روزی یه ساعت روی اون موضوع کار می کنم ، از روزی که این تصمیم رو گرفتم تقریباً تمام روزها روی اون موضوع کار کرده بودم اما اون هم تا این حد تمرکزی نبود و من اصلاً چیزی از تمرکز نمی دونستم. این سه روزی که برای اون کار هم وقت گذاشتم البته فعلاً نیم ساعت گذاشتم (وقتی رو غلطک بیافتم حتماً تایم بیشتری براش میذارم)، البته نیم ساعتی که سعی کردم تمام ذهنم روی اون کار باشه ، اصلاً به ایده هایی هدایت شدم که باورم نمیشد، قبلاً ساعت ها بهش فکر می کردم چنین نتیجه ای نمی گرفتم. یه مثال دیگه که اهمیتش از اینایی که گفتم بیشتره این بود که از همون چهار روز پیش تصمیم گرفتم کتاب رویاها رو دوباره بخونم ، تا حالا هم نشده بود که حسسسسسابی ته این کتاب رو در بیارم. این بار گفتم باید تمرکزی کار کنم ، جمله ها رو بفهمم و فکر کنم و بعد عمل کنم و بعد برم جمله های بعدی، وای خدای من ! باورم نمیشد من این کتاب رو قبلاً چند بار خونده بودم ، فصل اولش رو هم بعضی از جملاتش رو چندین بار نوشتم اما انگار اولین بار بود میخوندم!طولانی میشه اگه بخوام همه رو بگم.اما این جمله رو باید بگم و تاثیری که روی من گذاشت. “اگر خودتان را لایق بهترین ها نمی دانید باید ریشه ای این موضوع را یافته و نابود کنید . باید این باورهای کهنه را تغییر دهید. باید این بیماری فکری را درمان کنید…..!” روی این جمله ها فکر کردم ! با خودم تکرار کردم ! اولش گفتم البته که من خودم رو لایق میدونم! اما بازم فکر کردم گفتم اگه من واقعاً خودم لایق می دونستم پس تا حالا باید به خواسته هام می رسیدم ، دست به قلم شدم و گفتم باید افکارم رو بریزم رو کاغذ . من با خط ریزم دو صفحه و نصفی باور منفی نوشتم که تمامش برمی گشت به احساس عدم لیاقت!!! داشتم می نوشتم که تایمر زنگ خورد ، و جالب اینکه من پارسال برای زنگ تایمرم صدای خودم رو ضبط کرده بودم که میگم: رو خواسته هات تمرکز کن! اما اون موقع هیچ درکی از تمرکز نداشتم! الان وقتی تایمی که گذاشتم تموم میشه صدام پخش میشه که رو خواسته هات تمرکز کن! و چه حسسسس خوبی بهم میده.

    منتظرم فردا صبح برسه و من ادامه بدم نوشتن و پیدا کردن ریشه های منفی احساس عدم لیاقت رو، الان واقعاً نمی دونم با اینهمه افکار منفی چکار کنم! اما یقین دارم باید ادامه بدم و خودش دستم رو می گیره و راه رو نشونم میده.

    قبل از این چهار روز همیشه فکر می کردم چقدددر وقتم کمه و چرا روزی نمرسه که احساس آزادی داشته باشم ، الان تو این چهار روز میگم خدایا چقدر وقت دارم ، پریروز کیک پختم و امروز برای اولین بار کلوچه پختم و از اون لیست روزانه ای که گفتم فقط دو تا کار مونده که یکیش رو بعد از این کامنت انجام میدم و یکیش هم نوشتن شکرگزاری قبل خواب هست ، حالا شما حساب کنید الان ساعت دو و نیم بعدازظهره و من چقدر کارای دیگه هم می تونم انجام بدم…. خدایا شکرت چقدر آراااااااممممم…..

    داشت یادم می رفت ، توی این چهار روز اخیر من سه تا کامنت گذاشتم، مدت ها بود که دلم می خواست کامنت بذارم اما وققققت نداشششتم. خخخخ، خنده ام گرفت. خوشحالم استاد خوشحالم ، چقدر تمرکز نعمت ها میاره برامون، برلی من این نوشتن کامنت هم یکیشه که خیلی دوستش دارم.

    متشکرم استاد ، همین جا تعهد میدم که این موضوع تمرکز رو خیلی خیلی جدی بگیرم و اینقدر ادامه بدم که یه روزی وقتی از نتایجم می نویسم یا براتون میگم شما هم مثل استاد طراحی ام بارها من رو تحسین کنید .

    استاد خدا حفظتون کنه، این فایل به جز بحث تمرکز کلی نکات ارزشمند دیگه ای هم داشت که خیلی لذت بردم .

    ممنونم از شما ، خیلی ممنونم. با تمام وجودم می نویسم که از شما ممنونم…..

    خدایا ، شکرت هزار هزار هزار مرتبه شکرت خدای عزززیزم… مرسی که من رو به این مسیر زیبا هدایت کردی …. سپاسگزارم مهربان جان

    اللّهم ثبّت اقدامنا…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: