live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف

سرفصل آموزش های این فایل:

  • تمرکز بر اصل، شما را از حاشیه ها دور می کند؛
  • چند اصل ساده برای تحقق اهداف؛
  • وقتی همزمان اهداف زیادی تعیین کنی، تمرکز شما پراکنده می شود، قدرت خلق شما هدر می رود و در هیچکدام از آن اهداف، به نتیجه مد نظر نمی رسی؛
  • قدم اول برای رسیدن به هدف: واضح کردن اهداف و مکتوب کردن آنها؛
  • قدم دوم: ایجاد باور به امکان پذیر بودن؛
  • مهم ترین چیزی که شما را از تحقق هدف دور می کند، تمرکز بر چگونگی رسیدن به آن خواسته است؛
  • اگر خواسته ای داری اما هنوز ایده ای برای تحقق آن نداری، تمرکز خود را از “چگونگی” بردار و فقط روی دلایلی بگذار که می خواهی آن را داشته باشی؛
  • ما به خواسته هایی می رسیم که رسیدن به آن برایمان قابل باور و امکان پذیر باشد؛
  • به اندازه ای که امکان پذیری خواسته را باور می کنی، به همان اندازه فاصله فرکانسی شما با آن خواسته کم می شود؛
  • بهترین شیوه برای باور به امکان پذیری؛
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها؛
  • افرادی زیادی برای رسیدن به یک خواسته تلاش می کنند اما به خاطر باورهای ناهماهنگ با آن خواسته، تمام تلاش ها در جهت مخالف با خواسته آنهاست؛
  • اگر می خواهی به هدفی برسی، باید تمام تمرکزت را صرف آن خواسته کنی؛
  • وقتی تمام تمرکز خود را صرف خواسته می کنی، راه حل ها و ایده های کارساز از راه می رسند؛
  • اگر تمام تمرکز خود را روی یک موضوع بگذاری و باورهای قدرتمند کننده درباره آن بسازی، قطعا در آن موضوع، یکی از بهترین ها می شوی؛
  • وقتی روی یک موضوعی تمرکز می کنی، دروازه الهامات به روی شما باز می شود؛
  • کانون توجه خود را بر آن خواسته متمرکز کن و هر روز برای آن خواسته یک قدم بردار؛
  • وقتی خداوند تعهد و اراده و تمرکز شما را می بیند، درها را برایت باز می کند و “چگونگی” را نمایان می کند؛
  • به اندازه ای که تمرکز شما بر هدف معطوف می شود، از حاشیه ها برداشته می شود در نتیجه بیشتر با خواسته ات هماهنگ می شوی. در نتیجه کمتر گمراه می شوی و بیشتر هدایت می شوی؛

منبع کامل درباره محتوای این فایل: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

من به عنوان خالق زندگی ام ، تنها یک راه برای رشد ‌ظرف وجودم و دریافت نعمت های بیشتر دارم و آن هم تجربه‌ی خواسته‌هایم است. خواسته‌هایی که در مسیر علائق‌ خود یا از طریق برخورد با تضادها آنها را می‌شناسم و در مسیر تحقق آنها، به توانایی های درونی خود، فرصت بروز می دهم. همان مفهومی که استاد عباس‌منش آن را سودمندترین سرمایه گذاری روی خودمان می داند.

اما مسئله اصلی این است که آدمهای زیادی به خاطر باورهای محدودکننده‌، آنقدر ترمزهای ذهنی مخفی در مقابل خواسته های خود ایجاد کرده اند که از داشتن هدف می ترسند. به گونه ای که اکثرا هدف مشخصی در زندگی ندارند چه برسد به تجربه‌ی آن و چه برسد به رشد دادنِ ظرف وجودشان از طریقِ تحقق و تجربه‌ی آن هدف.

مهم ترین دلیل بی هدفی، غیر ممکن دانستن رسیدن به آن هدف است. اکثر ما، قید خواسته های واقعی مان را زده ایم چون از آنجا که رسیدن به آنها را غیر ممکن می دانیم، به این نتیجه رسیده ایم که اگر در این باره هدفی تعیین نکنیم و خواسته ای نداشته باشیم، کمتر اذیت می شویم. در نتیجه زندگی ما در روزمرگی و بی هدفی می گذرد و قدرت خلق درونی ما بی مصرف لب طاقچه خاک می خورد.

افراد زیادی، ” هدف نداشتن” را به “خوشبینی پیشه کردن” درباره امکان پذیر بودن رسیدن به اهداف خود ترجیح می دهند زیرا می ترسند اگر با خوشبینی قدم ها را بردارند و در نهایت به نتیجه مد نظر نرسند، آن وقت خیلی بیشتر از الان ناامید می شوند و ممکن است دیگر هرگز درباره هیچ چیز خوشبین نباشند؛

افراد زیادی خود را لایق خیلی از خواسته ها نمی دانند. به همین دلیل هرگز حتی در تجسم های خود نیز به خواسته های خود فکر نمی کنند.

اکثر افراد، امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته را مرتبا با شرایط کنونی خود می سنجند. در نتیجه هدف گذاری برای رسیدن به یک خواسته را به زمانی موکول کرده اند که شرایط آن مهیا شود در حالیکه طبق قانون، شرایط وقتی مهیا می شود که تو قدم بر می داری. جهان هرگز با نسیه کار نمی کند. به همین دلیل هم سالهاست که شرایط مد نظر این افراد مهیا نشده است و با روندی که آنها در پیش گرفته اند، هرگز مهیا نخواهد شد.

اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که ذهن ما برای قدم برنداشتن، احساس قربانی داشتن، پذیرفتن ناتوانی مان در تغییر شرایط و کنار آمدن با محدودیت های شرایط کنونی بسیار خلاق است. هر بار شیوه ای خلاقانه دارد تا ما را به این نتیجه برساند که: رسیدن به این خواسته برایم امکان پذیر نیست و …

سوالی که باید از خودت بپرسی این است که:

در مقابل این همه خلاقیت ذهن برای ارائه لیستی تمام نشدنی از دلایل نتوانستن، نرسیدن و غیر ممکن بودن، من به عنوان موجودی که توانایی خلق زندگی اش به او داده شده، چقدر دلیل از امکان پذیر بودن و توانستن برای ذهنم لیست کرده ام؟!

  • خوب که فکر کنی، متوجه می شوی که این موجود خالق، چقدر راحت بازیچه محدودیت های ذهنش شده و رعیت اوست؛
  • چقدر راحت به قول قرآن، وعده های شیطان ذهن را درباره کمبود، ناتوانی و غیر ممکن بودن ها باور کرده است؛
  • و چقدر به راحتی وعده های فزونی، فراوانی و امکان پذیر بودن های نیروی هدایتگر درونی خود را انکار کرده است؛
  • به این فکر کن که چقدر راحت به وعده های ذهن توجه می کنی و از وعده هایی که خداوند درباره هدایت به “چگونگی” داده است، اعراض می کنی؛

در واقع، ریشه اصلی هدف نداشتن ها، حرکت نکردن‌ها، دست روی دست گذاشتن‌ها‌، به تعویق انداختن‌ها‌، تضمین خواستن‌ها‌‌ و در یک کلام دلسردی درباره تحقق خواسته‌ها، بی ایمانی درباره امکان پذیر بودن است. 

  • بی ایمانی یعنی روی عقل انسانیِ خودت که چیزی جز تجربه‌ها و باورهای محدودکننده نیست‌، حساب کردن؛
  • بی‌ایمانی یعنی سنجیدنِ چگونگیِ رسیدن به خواسته‌ و امکان‌پذیری آن با «شرایط محدودکننده‌ی این لحظه‌ات»
  • بی ایمانی یعنی جدّی گرفتن ترس های توهمی ذهن و نادیده گرفتن الهامات هدایتگرانه قلب.
  • یعنی اعتماد نکردن به جریان هدایتگری که همواره با ماست، دید وسیعی به خواسته های ما دارد، سرراست ترین مسیر بین ما و خواسته ها ما را می شناسد و هدایت ما به سمت «چگونگیِ رسیدن به خواسته‌» را بر عهده گرفته است؛
  • بی ایمانی یعنی تقلا برای انجام دادن سمت خداوند، به شیوه‌ی شناخته‌ی شده‌ی ذهن محدودمان و به همین راحتی دستان خداوند را بستن و هدایت های او را ندیدن.
  • بی ایمانی یعنی ناتوانی در خوشبین بودن به امکان پذیری، یعنی ناتوانی درباره داشتن انتظارات مثبت،  یعنی حساب نکردن روی جریان هدایت و نگنجاندن آن در معادله تحقق خواسته ها.
  • بی ایمانی یعنی فراموش کردنِ وعده‌ی انا علینا للهدی خداوند. یعنی به حساب نیاوردنِ وظیفه‌ی این نیرو در هدایت قدم به قدم تو در این مسیر و روشن کردنِ قدم بعدی‌ات بلافاصله پس از برداشتنِ این قدم.

به اندازه ای دلایل امکان پذیر بودن درباره رسیدن به خواسته مان را می بینیم و دریافت می کنیم که از این “بی ایمانی” فاصله می گیریم.

ماموریت آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، ساختن چنین جنسی از ایمان است. دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، این ایمان را در یک فرایند تکاملی، به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته ها، در وجود شما می سازد. باورهای قدرتمند کننده ای که وقتی آنها را وارد معادله هدفگذاری می کنی، تفاوتی عظیم نه فقط در نتیجه نهایی بلکه در مسیر تحقق آن اهداف ایجاد می شود. شما در طی جلسات و تمرینات این دوره، باورهای قدرتمند کننده ای در ذهن خود می سازی که شما را با خواسته هایت هم مدار می کنند. باورهای قدرتمند کننده ای که منطق های محکم برای امکان پذیر دانستن آن خواسته در ذهنت می کارند. باورهای قدرتمند کننده ای که هدایتگر شما می شوند تا به جای چسبیدن به “چگونگی” – که سمت خداوند درباره خواسته شماست – سمت خودت درباره خواسته ات انجام دهی. زیرا خداوند به عنوان انرژ‌‌ی هدایتگر و پشتیبان‌، به اندازه‌ای سمت خودش را انجام می‌دهد و تو را اجابت می کند که تو اول سمت خود را انجام دهی و او را با این جنس از ایمان، اجابت کنی.

در معادله “تحقق خواسته ها” نقش باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با اهداف آنقدر قوی است که هیچ میزان از تلاشِ فیزیکی، نمی تواند نبود آنها را جبران کند. زیرا وقتی باورهای هماهنگ با خواسته ات را می شناسی و ایجاد می کنی، این باورها سرراست ترین مسیر بین شرایط کنونی و شرایط مورد نظر شما را می شناسند و شما را به آن مسیر هدایت می کنند. در نتیجه از سعی و خطاهای بسیاری بی نیاز میشوی که اکثریت جامعه تقریبا یک عمر درگیر آن هستند. این مفهوم راحت رسیدن به خواسته هاست که آگاهی ها دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، استاد ایجاد آن است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    464MB
    63 دقیقه
  • فایل صوتی live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    61MB
    63 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

418 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا گلی» در این صفحه: 4
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام بر همه عزیزان

    گام 23 خانه تکانی ذهن

    قشنگ این احساس و دارم که این گام ها فقط برای من چیده شده و من از اولین گام تا به الان به لطف خدای مهربان قدم هام و برداشتم و هر گام دقیقا مربوط به همون اوضاع احوال و همون کارهایی که باید انجام بدم هست خدایا شکرت ممنونم از مریم جان مهربانم بابت این پروژه بینظیر

    نوشتن خواسته ها

    اینو چند وقت پیش کامنت گذاشتم و گفتم اولین باری که شنیدم راجع به 107 خواسته معرفی فایل قانون آفرینش بود و همون موقع بعد اینکه تموم شد رفتم نوشتمشون اون موقع به زور به 20 تا هم رسید ذهنم اصلا قبول نمیکرد یسری چیزها رو ولی نوشتم و نوشتم الان تو این مرحله از زندگی اصلا 107 تا چیه بخوام دوباره شروع کنم 107 هزارتا هم شاید بیشتر بشه ولی مجدد اینو تمرین خودم قرار میدم و مینویسم چون قبلا جواب گرفتم و خیلی از خواسته هام که شاید خیلی خیلی دور میدیدمشون شاید نه مطمئنن بهشون رسیدم الان با نوشتن و باورهای الانم خدا میدونه چه نتایجی میگیرم

    پیدا کردن الگوهای منطقی برای رسیدن به خواسته ها

    مرحله بعدی از نتایجم و اگه بخوام از ذهنم بگذرونم دقیقا همین بود روزی که شروع کردم دیدن و پیدا کردن الگوها از رسیدن به خواسته هاشون یا خواسته هایی که حتی به من ربط نداشت ولی از نزدیک میدیدم که خیلی از خودشون دور بود و بهش رسیدن یا خواسته های مشابه از اونروز اصلا کولاکی در من بپا شد و رفتم جلو و هرجا ذهنم نجوا میداد میگفتم فلانی تونسته پس توام میتونی بقول استاد تو روانشناسی ثروت 1 نمیرفتم طرز فکرشون و بپرسم یا مصاحبه ای کنم یا حدس بزنم از چه مسیری رفته فقط میدیدم بهرحال نتیجه گرفته کاری به بقیه کارهاش نداشته باش تو مسیر خودت و سبک شخصی خودت و پیش برو همین الانم ذهنم کلی افراد ازش مرور شد که تو حوزه ای که من میخوام شروع کنم اونا مشابه اقدام من و داشتن بزار واضح تر بگم که یادمم بمونه مثلا کاری رو که میخوام شروع کنم نزاشتم ذهن کمالگرا یا نجواهای اما اگر بیان بگن از همون اول باید عالی باشی تکامل و بهش یادآوری کردم و گفتم فلانی و فلانی که الان تو حوزه خودشون موفقن هم حتی یکیشون 2سال یکیشون 12 سال طول کشید تا از کار کارمندی بیان بیرون و دنبال کسب و کار خودشون و علاقشون برن حالا قرار نیست برای من اینقدر طول بکشه چون استادم گفت نیازی نیست برای رسیدن به موفقیت حتما کلی خاک بخوری اما این توقع هم از خودم ندارم که با یبار دو بار کار در زمینه کاریم برسم به عالی بودن و نیاز دارم هربار خودمو آپدیت کنم در این مورد یه مثال از دیروزم میگم انتهای صحبتهام

    تحسین و تخریب انرژی ش فقط به سمت خودت برمیگرده

    دقیقا انرژی تحسین فوق العادست که شاید با چندین بار اول حسش نکنی ولی هربار ادامه میدی میفهمی هم حس و حالش و هم نتایجش و تو زندگی یکی از ویژگی های مثبت شما استاد در مقابل هزاران ویژگی مثبتی که دارین و به چشمم اومد تو این فایل اینکه اصلا پرش افکار ندارین و من ندیدم تو صحبتهاتون ام ام کنین شاید تو فایل های قدیمی بوده باشه من ندیدم

    با اینکه اصلا براتون مهم نیست دیگران چه فکری دربارتون میکنن و مراقب باشید که کلمات و درست ادا کنید یا یادتون نره اما چون همه چیز شما الهام و هدایت هست و از قبل تعیین شده نیست برای همین این میزان تسلط و حتی اینکه وارد یه موضوعی میشید دوباره میااین سر همون موضوع که وسطش قطع کردین و یادتون میمونه اینو بسیار تحسین میکنم

    حذف غیبت (چون زندگیت و از لحاظ فرکانسی بهم میریزه) به جاش خوبی هاشون و بگو این بهترین سرمایه گذاریه

    اعتراف میکنم هنوز تو غیبت نکردن خوب نیستم و این فایل این تمرین و بهم یادآوری کرد که همون یکمی هم که انجامش میدادم و حذف کنم چون در تضاده با اینکه بیشتر خوبی اطرافیانم و میگم پس باید یاد بگیرم فقط همون خوبی رو تقویت کنم و شخص مورد غیبت هم قضاوت نکنم و برای اینکه حتی غیبتش هم تو جمع قطع بشه از خوبی هاش بگم که ذهن همه بره اون سمتی چون چند شب پیش که با دوستامون بیرون بودیم یکی از بچه ها داشت از کل کل های یکی دیگه از بچه ها که تو همون جمع حضور داشت میگفت و همون فرد تا اومد دهن باز کنه من گفتم مگه کل کل هم میکنه؟ من که ندیدم کلن کاری به کار کسی داشته باشه و واقعا هم از ته دلم گفتم یهو 3/4 تا از دوستامون حتی پارتنرش هم در عدم تایید حرفم داشتن کلی مثال میزدن و تو ندیدی و کم میشناسیش و اینا گفتم والا کمم نمیشناسمش بعد یهو یادم اومد ادمها همون رفتاری رو که مثلا با من دارن با خواهرمم شاید نداشته باشن و من از قانون برانگیختگی استفاده میکنم و دیگه ادامه ندادم و بحث و با شاید تموم کردم

    وقتی پشت سر شما بدگویی میشه باید باااید راهی پیدا کنی که بهت احساس خوب بده

    اینو هم بعنوان تمرین خودم در نظر میگیرم و انجامش میدم حتما در راستای توضیحات شما اینو نوشتم تو دفترمم که بگم اون قسمت که گفتین براتون کامنت میومد که حرفهاش دروغه و خودش کارگر خونه ها و ماشین برای خودش نیست و…. منم اینو شنیده بودم اون اوایل که تازه با شما آشنا شدم نمیدونم تو کدوم سایت بود دقیقا همین و گوگل کرده بودن حتی اما یه حسی منو میکشید سمت صحبتهای شما اصلا نه صحبتهای اون فرد رو باور کردم نه باور نکردم دقیقا خنثی بودم شایدم حس کنجکاوی بیشتر برای اینکه بدونم واقعیت داره یا نه هم اون زمان منو کشوند اما عدو شود سبب خیر و من حتی ازون فرد تشکر میکنم اگه اون زمان باعث کشش بیشتر من تو سایت شد حتی برای 1درصد ولی دقیییییق یادمه تو یکی از فایل های قدیمی تون هم این جمله رو گفتین که اگه فرکانس منو از حرفهام دریافت نمیکنین پس نیازی به تقلا نیست و ما ما باهم کاری نداریم همونجا من گفتم بابا راست میگه دیگه چی میگی تو ( به ذهنم) اصلا میگیریم ایشون هم دروغ بگن و مال و اموال برای خودشون نباشه تو چرا کابل و میگیری؟؟؟ بشین اصل حرفهاش و درک کن دختر به مال و اموالش چیکار داری اینو دقیقا همون اوایل سایت با خودم گفتم و رفته رفته اصلا حواشی قطع شدن از ذهن من خدا رو شکر

    اگه تو موردی تمرکز 100 درصد بزاری بهترین اون مورد میشی

    چرا تمرکز صد در صدمو نزارم بهترین خودم باشم؟ اینو وقتی به خودم گفتم نسشتم گفتم نشتی ها رو حذف کن دختر خوب اول بهترین خودت باش شخصیت عالی خودت و بساز توحید بشناس قوی کن خودت و همه زمینه های دیگه زیر مجموعه این موردن بابا مگه برای داشتن روابط عالی با اطرافیانت این تمرکز 100 درصدی رو نزاشتی؟ استاد هم که دارن همین و میگن یادمه دقیقا 3ماه بعد این فایل( اینم چون تاریخ گفتین میگم ) بود که من بعد اینکه نشستم تو دفترم خصوصیات ریز به ریز طرف مقابلمو نوشتم و همزمان هم رو دوره عشق و مودت کار میکردم دقیییقااا سه ماه بعدش وارد همون رابطه ای شدم که توصیفش کرده بودم من اسفند 1400 نوشتم و خرداد 1401 وارد رابطه شدم اینم اون موقع نمیدونستم بعدها که اتفاقی رفتم سراغ دفترم خوندمش یعنی همین امسال 1403 خدایا شکرت واقعا

    بعنوان اختتامیه کامنتم اینو بگم مربوط به دیروز بود و کامنت و ببندم

    دیروز برای اولین بار رفتم مدلمو زدم قبلش خیلی ترس داشتم و نجوا داشتم ولی وقتی داشتین راجع به صحبتهای خدا و حضرت موسی رو میگفتین دیگه مطمئن شدم که باید برم و بقول خواهرم هرجا نجوا اومد میگفتم قال کلا … دیروز اتفاقات و کارهایی که انجام دادم اصلا انگار خودم نبودم حتی تا اخر شب هم فکر میکردم تو خوابم نمیخوام بگم کار خیلی بزرگی بوده و قبلا مشابه همچین کاری رو انجام ندادم ولی ترس داشتم و خب خیلی وقت بود جسارت انجام کارهای بزرگ و در خودم نمیدیدم با اینکه کلی با خودم صحبت میکردم و نتیجه ها رو یادآوری میکردم میدونستم انجامش میدم اما دیر انجام دادنش باعث ترس بیشتر در ذهنم میشد هربار که به تعویق میفتاد دیروز چنتا کار انجام دادم که خیلی به خودم افتخار کردم سوای اون کار بزرگ که بالاخره رفتم تو دلش یسری موارد ریز بود که از عمل به چیزهایی که یاد گرفتم میومد

    اولیش اینبود که من چون از دوره کارورزیم گذشته بود مدلی که بردم رایگان محسوب نمیشد و باید پول پرداخت میکردم اینو قبلا هنرجوهای دیگه بهم گفته بودن و وقتی من با سالن تماس گرفتم اینکه من از کارورزیم گذشته یا نه چیزی نگفتن و منم نگفتم رفتم اونجا و منشی گفت باید 120 تومن هزینه پک بهداشتی رو فقط بدی حرفی از مبلغ بیشتر نزد نجوای ذهنم در حد 1ثانیه بسرعت اینو جا داد که اینا که نپرسیدن همون 120 و بده اگه بعدا اسم و فامیلت و پرسیدن و گفتن باید مبلغ بیشتری بدی بگو ا نمیدونستم شایدم اصلا نپرسیدن ازت باورتون میشه؟ دقیقا در حد 1 یا دو ثانیه اینو گفت اما اون صدای ارامبخش فقط همین و گفت کارت و با صداقت پیش ببر همین اول کاری قدمهات و درست بردار من هم فوری گفتم نه باید بیشتر بدم چون از دوره کارورزیم گذشته قشنگ دیدم منشی برای چند ثانیه ای مات و مبهوت زل زده بهم حالا نمیدونم چی فکر میکرد ولی قیافش و قشنگ دیدم بعد با همون حالت منگی که تو لحنش هم تاثیرگزار بود گفت ااا بله کارتتون لطفا ….

    و یه کار دیگه که باعث ارامش خاطر ذهنم شد قبل اینکه برسم اونجا تو مسیر از ذهنم گذشت که الان عالی مدل میزنم و همه به به چه چه میکنن و میگن وااای مدل اولت اینقدر خفن زدی ببین بعدی ها رو چیکار میکنی همون لحظه با خودم گفتم اشکالی نداره عزیزم اگه حتی مدلت و خراب هم کردی هیچ اشکالی نداره و در هر دو صورت بازم بهت افتخار میکنم داری کار بزرگی میکنی و قبلشم دعای ححضرت موسی رو میگفتم با خودم که خدایا کارها رو بر من اسان کن من اصلا نمیدونم قراره چی پیش بیاد تو همه چیز و اسان کن برام و راحت تر از چیزی که فکر میکردم همه چی خوب پیش رفت نمیگم مدل عااالی زدم یکی دو تا ایرادمو بهم گفت اما من تا همینجاشم اصلا فکر نمیکردم اینقدر راحت و بدون استرس پیش بره نه دستم میلرزید نه نگران بودم و نه اعتماد به نفسمو از دست داده بودم با اینکه مدلم هی میخواست بهم استرس بده ولی اعراض میکردم و بجای اینکه اون منو ارام کنه من داشتم ارومش میکردم :))) چون من مربی بالا سرم بود و اون خیالش راحت بود که کارش خراب نمیشه خلاصه اولین قدم و برداشتم و خیلی خیلی حس خوبی بود انگار یه باری از روی دوشم برداشته شد اینو گفتم بماند به یادگار برای مابقی راه ….

    استاد بزرگ من بهترین نمونه ترین انسان دنیا خیلی خیلی دوستتون دارم و ممنونم بابت همه چیز

    خدااایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام مجدد بر همه عزیزان قسمت دوم کامنتم

    باورم نمیشه مگه داااریییم تا بیست دقیقه فایل و گوش دادم بقیه ش و دو سه روز بعد گوش دادم اصلا نمیدونم چی بگم هر دو بارش انگار نشانم بود و انگار دو تا فایل مجزا داشتم گوش میدادم خداای من الله اکبر

    استاد مهربون من همین امروز تو محل کارم دو نفر داشتن راجع به پول و سود پول و این موارد که خیلی واردش نمیشم صحبت میکردن من همون موقع با خودم گفتم چیکار کنم بگم بهشون که اگه من مقدار پولی رو که دارم بدم بهشون اونا با پولم کار کنن و بهم سود بدن چطوری میشه تو کش مکش این بودم ک بگم نگم ذهنم میگفت حالا تو اطلاعات کسب کن اصلا ببین چی میگن شاید بگن پولت کمه و این داستانا ازونورم منتظر بودم قلبم ببینم چی میگه داشتم به احساسم توجه میکردم که یهو صدام زد مدیرمون که خانم گلی چرا کارتو انجام نمیدی زل زدی ب ما گفتم هاا نه تو فکر بودم بعد از کش مکش ذهنم اومدم بیرون چون هنوز مطمئن نبودم کار درستیه یا نه باور مخرب توش هست یا نه تازه من اینا رو خیلی وقته میشناسم و میدونم مبلغ من براشون خیلی مبلغ بالایی نیست و پولم و بالا نمیکشن به قولی و نخواستم خیلی بدبینانه نگاه کنم اما گفتم حالا فعلا بیخیالش شو خدا هدایتت میکنه چیکار کنی رو روانشناسی ثروتم داری کار میکنی قطعا میفهمی چی درسته چی غلط بزودی فعلا رهاش کن که اومدم خونه و بعد اینکه جلسه سوم و ثروت و گوش دادم مجدد برای بار چندم گفتم برم باز چنتا فایل دراین باره ببینم بعد یبار دیگه هم بیام گوش بدم و برای اون جلسه کامنت بزارم که یهو قلبم گفت ادامه این فایل و ببین و چه خوش گفت

    خدایااا باز نکته طلایی «اگه من میخوام به هدفم برسم باید تمام تمرکزمو بزارم رو هدفم » جدیدا یه فکر یا حالا ایده ای به ذهنم رسیده که هی با عقب میندازمش بعد میگم در کنار این کارم انجامش بدم بعد با خودم که فکر میکنم میبینم شاید نتونم برای راه اندازی اولیه ش تمرکز بزارم روش نجواها هم هی میان میگن تمرکز نزاریا چون مصادف میشه با بیرون اومدنت از شغلت و نجواهایی ازین قبیل از طرفی هم میگم وقتی علاقم نیست وقتی کار برای خودم نیست وقتی ازادی زمانی و مکانی ندارم خلاصه این کش مکش ها هم یه قسمتی دیگه از ذهنمه که خیلی دارم کنترلشون میکنم مخصوصا با ضربه و فن نهایی ما خالق زندگی خودمونیم دارم میفتم به جونش منظورم از ریشه ش هست چون واقعا دیگه نمیخوام جنگ کنم با ذهنم از روش منطق و دوستانه پای مذاکره میشینیم باهم

    استاد این مثال ارنولد خیلی بجا بود اگه اشتباه نکنم تو دوره عزت نفس هم راجع بهش گفتید و چقدر شنیدن دوبارش و مثالش بجااا بود پنج دقیقه پنج دقیقه فایل و استپ میکنم که یوقت نکته ای نگذره و کلی ذوق و شوق میکنم از درک اگاهی ها خدایا شکرت

    چقدر خوب که از خودتون مثال میزنین حتی اگه تکراری باشه بهترین الگو برای منه چون یاد موارد مشابه میفتی و باورت تقویت میشه این مثال بازی کامپیوتری که گفتین یاد مورد مشابه ش برای خودم افتادم من خیلی به گیم و بازی و این موارد علاقه دارم حالا بازی هایی با سلک سلیقه خودم از فوتبال که هیچ وقت نه خوشم اومده نه بازی کردم ولی هر نوع بازی رو حتی جنگی که معمولا دخترا دوس ندارن و دوس دارم یه بازی تو گوشی من و دوست پسرم مشترک بود و اون درصد بردش از من خیلی بیشتر بود و حرفه ای بازی میکرد تازه برای من کری نمیخوند اما من رفت تو ذهنم که ازش بزنم جلو و اینقدر اون بازی رو بازی کردم که از اونم حرفه ای تر شدم کلن تو بازی خیلی حسودم و دوس دارم تو هر بازی بهترین باشم یادمه بازی حکمم همینجوری یاد گرفتم اطرافیانم خیلی مسخره میکردن بازیمو و این باعث پیشرفتم شد خخخ الان که شما بهش اشاره کردین به این فکر کردم چرا این شیوه رو تو مسائل مهم زندگی به کار نبرم چرا تو اصل ازش استفاده نکنم و انگار تو ذهن من اون فرعیات خیلی باور پذیر تره تا مثلا اینکه من باور کنم مثل فلان دوستم میتونم درامد خیلی زیادی حتی بیشتر ازون داشته باشم مثل فلانی میتونم ازادی زمانی و مکانی داشته باشم و براش همینطور که برای یه بازی معمولی وقت گذاشتم دو براربرش و با جدیت وقت بزارم هم لذت بخش تره هم معنوی تر و هم اعتماد به نفس بیشتری بهم میده

    امیدوارم این فایل کلی دریچه ذهنی مو باز تر کنه چون تا همینجاشم کلی تفکر کردم و گفتم راس میگه من چرا اینکارو نکنم چرا اون کار و نکنم وای خدایا خیلی خوشحالم

    واقعا شبکه های اجتماعی شده رنج ما منو خواهرم اینقدر بیزار شدیم به هیچ عنوان حاضر نیستیم برگردیم اینستاگرام یا کانال های تلگرام یا کلن وقت گزرونی تو شبکه های اجتماعی داریم کم کم رو فیلم و سریال همینجوری میشیم البته اون و فعلا با سریال و فیلمهای ایرانی شروع کردیم به ندرت فیلم و سریال ایرانی میبینیم چون فیلمهای خارجی باز درصد باورسازی منفی ش کمتره یا نسبت به اجتماع و فرهنگی که از ما دوره خیلی کمتر تحت تاثیرش قرار میگیریم و بیشتر انیمیشن یا فیلمهای انگیزشی میبینیم کمترش کردیم نه که اصلا نباشه حالا باز خواهرم از من کمتر میبینه چون کلن علاقه ای تو این زمینه نداره

    ممنونم استاد بینظیرم بابت این فایل بینظیر دوستتون دارم زیااد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام بر همه عزیزان

    استاد خوشگلم چقدر قشنگ شدی

    دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود البته نه به این معنی که ازین فضا فاصله گرفته باشم تقریبا هر روز دارم تو سایت میچرخم اگه هم اینجا نباشم دارم رو دوره کار میکنم

    بخاطر کار کردن روی دوره ثروت و موضوع مربوطه ش که تو جلسه سوم بود من رفتم تمام میاحث و موضوعاتی که بهش مربوط میشد کلید هاش و سرچ تو عقل کل راجع بهش گوش دادم و مطلب خوندم هرچند با فایل راحت تر بودم با شنیداری و تصویری بعد هدایت شدم به این فایل گفتم بزار گوش کنم همون اول فایل که گفتید چنتا موضوع و هدف و انتخاب میکنیم اومدم کامنت و بزارم استپ کردم فایل و یادم افتاد هدف سال گذشتم رابطه دلخواهم بود و اوایل سال با خرید دوره عشق و مودت و کار کردن به مدت شش ماه روش بدستش اوردم و بعد در راستای همون هدف پیش رفتم و عالی ترش کردم روز به روز بماند که ازون دوره کلی قوانین و ترمز هم پیدا کردم و برام بهتر جا افتاد مفهوم توحید و فرکانس و نزدیک شدن روح و جسم

    اواخر سال گذشته متوجه شدم من بعد از گذشت مدتی که وارد سایت شده بودم و تو توضیحات و معرفی قانون افرینش 107 ارزو رو نوشتم تو دفترم و وقتی استاد میگفت تمام اونها تیک میخوره و بهش میرسی خیلی باور نکردنی میدیدم یسری هاش و و از خودم دور اما نوشتم ضرر که نداشت بعد شاید یک یا دو سال دقیق نمیدونم چقدر طول کشید رفتم سراغش دیدم نصف بیشترش و بهش رسیدم و با ماژیک هایلایتش کردم اینقدر برام ذوق اور بود و هیجان انگیز و خوشحال و سپاسگزار بودم که چند وقت یبار میرفتم سراغش با ماژیک و حداقل یدونه ش و خط میخورد بعد تموم شدن این فایل بازم اینکار و میکنم واقعا نوشتن معجزه میکنه من قبلا خیلی بیشتر مینوشتم مدتی هست که تعهد دادم بیشتر عملگرا باشم و نوشتار و دانش کافیه البته که هنوزم نت برداری میکنم

    امسالم هدفم و گذاشتم رو ثروت خیلی ذوقش و دارم چون قبلا با تمرکز و کارکردن لیزری رو دوره ها جواب گرفتم اینبارم کاملا یقین دارم به هدفم میرسم و دارم براش تلاش میکنم که شما گفتید نگید چجوری همزمان شد با جلسه سوم دوره ثروت چجوری نگیم چطوری ترمزه

    یادم افتاد به خرید گوشی خرید دوره ها که خواستم بود و با تکامل طی کردن بهشون رسیدم یادمه ثروت و تو سبد خریدم گذاشته بودم اینقدر روش زوم کردم و براش تلاش کردم تلاش ذهنی و کار کردم و یه جاهایی رها کردم تا در زمان مناسب که بهش احتیاج داشتم بدستش و اوردم زمانبندی خدا دقیقه دقیقه خدایا شکرت ️

    قربونت برم استاد بینظیرم که اینقدر ارتعاش مثبت داری وقتی راجع به تحسین حرف زدی

    امروز دقیقا داشتم به خواهرم میگفتم که چقدر خودمو و این خصوصیاتمو دوس دارم که مردمی و خوش رو خونگرمم یعنی ارتباط با بقیه رو خیلی دوس دارم در عین حال که خیلی بزرگشون نمیکنم

    و چه درس بزرگی دادین که گفتین پشت سر ادمها خوبیشون و میگم و معجزه میکنه واقعیت با اینکه میدونم غیبت انرژیش منفیه و کار درستی نیست اما هنوز در خودم داشتمش حالا نه صبح تا شب راجع به هرکس اما راجع به یسری ادمها چند باری پشتشون حرف زدم هرچند کوتاه اما تکرار شده انکار نمیکنم ذهنمم الارم میداد بهم و یه جاهایی قطعش میکردم اما وقتی شما این موضوع رو گفتید انگار راه حلش و پیدا کردم اینکه به جای بدیشون بیام اگه میخوام راجع بهشون حرف بزنم خوبیشون و بگم باحاله ها اگاهانه میدونی که تمرین زندگیه و اگاهانه تکرارش میکنی تا جایگزین بشه و بشه عادت که خود به خود اون عادت بده حذف بشه مرسی استاد جون مهربون من

    البته استاد منم وقتی دیدم عکس و با ذوق گفتم وااای خدای من انگار که فتوشاپه یعنی مطمئن بودم که واقعیه و شما بهش رسیدین چون هزاران بار نتیجه گرفته بودم از تک تک حرفهاتون حتی نتایج اندازه مورچه بزرگ و کوچیک برای همین باورم شد این ادم استاد خارق العاده منه و با خودم گفتم دختررر این ادم براحتی به همه چیییز میرسه چون اون زمان هم قدم به قدم با فایل ها پیش نمیرفتم یهو خواهرم اومد اون عکس و نشون داد چشمام از هیجان و تعجب و حیرت و خوشحالی و اصلا چی بگم چندین تا حس مختلف گرد شد جالبه تنها کسی که نه حس حسادتی بهش دارم نه حس های بد شمایین البته جالب نیست بخاطر فرکانس های خالص شماست ️

    خدایا هزاران بار شکرت که باید این حرفها رو میشنیدم تا دقیقه بیست فایل و دیدم یک ساعت مابقی ش هم تو شرایط بهتر میبینم فعلا تا همینجا کامنت قسمت دوم کامنتم هم میزارم باز ممنونم استاد بینظیر من و مریم مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام دوست عزیز

    ممنونم از شما

    راستش من تو چند کلمه و چند خط نمیتونم براتون توضیحش بدم اگه دوره رو دارین و کامنتهای من تو بخش محصولات دوره عشق و مودت و بخونین متوجه میشین هر جلسه کلی وقت میزاشتم گوش میدادم و سعی میکردم هرچی استاد میگن و عمل کنم و الگو میدیدم تایید میکردیم و ادامه میدادم

    بصورت کلی اگه بخوام بهتون بگم من رها بودم نسبت به خواسته م یعنی انتظار نداشتم با همون جلسات اول به رابطه دلخواهم برسم با خودم میگفتم جلسه رو تموم کردم بعد مشخص میشه که من چقدر روی خودم جدی کار کردم و نتیجه ش معلوم میشه اما در طول مسیر اینقدر با عشق و متعهدانه انجام میدادم و هدایت خدا رو دنبال میکردم که نتایج خیلی زودتر از اونچه فکر میکردم پدیدار شدن نتیجه تو اون دوره رابطم با اطرافیانم خودم و خدای خودم و داشتن رابطه عاطفی دلخواهم بود رابطه با اطرافیان که از همون جلسات اول معجزاتش مشخص شد رابطم با خدا هربار که پیش میرفتم بهتر و رابطه دلخواهم اومد اما من نمیدونستم این رابطه همونه که باید باشه من فقط لذت میبردم وقتی دوره تموم شد قبل و بعدم که مقایسه کردم فهمیدم نتایج پایدار و دلخواهم و گرفتم و همون شیوه رو تا الان ادامه دادم

    امیدوارم شما هم بزودی نتایج دلخواهت و بگیری تاکیید میکنم به خواسته ت نچسب

    موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: