سرفصل آگاهی های این فایل:
- تغییر زندگی را از تصحیح کانون توجه ات شروع کن؛
- به هر آنچه توجه کنی، به تجربیاتی از همان جنس از توجه، هدایت می شوی؛
- اگر آزادی می خواهی اما تمام تمرکز شما بر ناخواسته هایی است که آزادی شما را محدود کرده است، این جنس از تمرکز، شما را در مدار محدودیت های بیشتر قرار می دهد؛
- چه نوع تفکر و رفتاری، فرد را آسان می کند برای سختی ها و چه جنس از تفکر و رفتاری فرد را آسان می کند برای آسانی ها؛
- معنی هر جنسی از احساس بد این است که: شما در ذهن خود در حال توجه به چیزی هستی که نمی خواهی و با آن جنس از توجه، فرکانسی را فعال کرده ای که در حال جذب ناخواسته های بیشتر به زندگی ات است؛
- شما در دنیایی زندگی می کنید که دسترسی یکسانی دارید به ثروت یا فقر؛ به سلامتی یا بیماری؛ به عشق یا نفرت… اما اینکه کدام را انتخاب می کنید بستگی کاملی دارد به کانون توجه شما؛
- اگر هدف را “ماندن در احساس خوب” بگذارید و با این اولویت، کانون توجه خود را مدیریت کنید، فارغ از قوانین آدمها و حکومت ها، فارغ از تجربه اکثریت جامعه، به سمت تجربه هایی هدایت می شوید که شما را به احساس خوب بیشتری می رساند؛
- وقتی در مسیر هماهنگ با خواسته هایت حرکت کنی، درها به صورت خود به خود باز می شوند؛
- پیام قرآن درباره تغییر؛
- کسی که بر نازیبایی ها تمرکز دارد، به نازیبایی های بیشتر هدایت می شود؛
- با هر ناخواسته ای بجنگی، آن ناخواسته را در زندگی ات ماندگارتر می کنی؛
- مفهوم شرک و ارتباط آن با “باور به تاثیر عوامل بیرونی”
- در مورد چیزهایی که دوست نداری صحبت نکن و مراقب باش که به این شکل به آنها انرژی ندهی؛
- با انرژی ای همکاری کن که هم جنس با خواسته هایت است؛
- از همان لحظه ای که کانون توجه خود را به سمت خواسته هایت جهت دهی می کنی، به سمت تجربه های بهتر هدایت می شوی؛
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
سایر قسمت های live با استاد عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قانون هدایت به سمت خواسته ها472MB76 دقیقه
- فایل صوتی live | قانون هدایت به سمت خواسته ها73MB76 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی شکرت که دست بنده ات گرفتی و قدم به قدم با او به راه افتادی و با هر قدم جهانش را به آرامی تغییر دادی
چگونه از تو سپاسگزاری کنم که شایسته باشد
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت
چقدر اینگونه شکر گذاری را دوست دارم چون که لطف حضرت دوست را به خاطرم جاری می کند و مرا به کوی دوست می کشاند
شکر نعمت خوشتر از نعمت بود
شکرباره کی سوی نعمت رود
شکرْ جانِ نعمت و نعمت چو پوست
ز آنک شکر آرد ترا تا کوی دوست
نعمت آرد غفلت و شکر انتباه
صید نعمت کن بدام شکر شاه
نعمت شکرت کند پرچشم و میر
تا کنی صد نعمت ایثار فقیر
خداوند با معرفت و مهربانم متشکرم که مرا هدایت کردی تا این پروژه خانه تکانی ذهن را به پایان برسانم و الحق و الانصاف که چه نام به جا و مناسبی هست برایش
این پروژه خانه ای از ذهنم تکاند که هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
چه زیبا و بی نقص دستم را گرفتی و بر سر راه راست کشاندی
با این فایل هم چه زیبا این مسیر هدایتم تا این پروژه را به یادم آوردی و متذکر لطف رحمت بی انتهایت شدی.
ازدواج و بودن با یک همسر دلخواه از سالهای پیش در ذهنم می چرخید ولی باورش نمی کردم و همیشه در ذهنم دور می نمود، وقتی با این مسیر آشنا شدم بارها آنرا نوشتم و بیشتر به آن فکر می کردم و به دنبال نشانه ها می گشتم، حال که ایراد از خودم و باورهایم بود. ایراد از ترمزهای سفت و سخت ذهنی ام بود، ترمزهایی مخفی که بعضا در پوشش هایی زیبا در ذهنم جا خوش کرده بودند
ترمز: وابستگی به خانواده
شده بودم منجی خانواده، از خود گذشتگی هایی از حد گذشته
بزرگترین ترمزم این بود که پدر و مادرم چه می شوند؟ سالهاست که با آنها را در خانه شخصی ام زندگی می کنم، و چون پدر شغل درست و درمانی ندارد به نوعی نگران روزی او و مادر بودم، با اینکه آنها بارها برای ازدواج بهم گفته بودند ولی این ترمز نمی گذاشت که بنده جدیتر شوم و حرکت کنم، البته آنها هم از این آسایش بدشان نمی آمد.
خلاصه بعد از یک سری چک و لگد، دنیا مرا از جهل خویش آگاه کرد، نادیده گرفتن و قدرناشناسی ها، مقاومت هایی در درونم ایجاد کرد و احساس قربانی شدن را تجربه می کردم، تا اینکه خداوند با کلام خواهرم مرا بیدار کرد، اینکه؛ خیلی شرایط بهتری را از خیلی ها برای ازدواج دارم و چه را خودم را لایق نمی بینم برای ازدواج؟
از آنجا گویی ورق برگشت ولذا اولین قدم، رها کردن خانواده و تمرکز بر نکات مثبت نزدیکان بود، اوایل کار سختی بود، ولی وقتی جهان تعهد و جدیت مرا دید ، آسانم کرد برای آسانیها، آرام آرام و به طرز نامحسوسی احساساتم نسبت به خانواده بهتر شد تا جایی که به احساس سپاسگزاری از داشتن شان رسیدم، همه چیز به نرمی و دقت پیش می رفت
یکی دیگر از ترمزهایم، نگرانی از شرایط مالی و شغل بود،
وقتی که قدم اول را به خوبی گرفتم، خداوند مرا به دوستم به نام هادی هدایت کرد تا با حرف هایش این بند را پاره کند و ترمزم را بردارد، او با فردی مناسب ازدواج کرد و فرزند زیبایی هم داشت و از زندگی اش خیلی راضی بود، آن شب گویی خدا می خواست با آوردن او به نزدم به بنده بفهماند که ترسها و ترمزهایم کجاست و الگویی را نشانم بدهد تا ذهن منطقی را خفه کند، چون خیلی شرایط فعلی را باور کرده بود و نمی توانست قبول کند که شرایط تغییر خواهد کرد
بعد از آن مرا به کامنت فوق العاده ای از سایت هدایت کرد و از کامنت حسین عزیز با بنده صحبت کرد و ایمانم را به خودش بیشتر کرد، تا بپذیرم که هیچ نمی دانم و توانم بی اندازه اندک است و اوست که روزی می دهد و بعد هم هدایتم کرد به آیه فوق العاده یغنیهم الله من فضله در مورد ازدواج
اتفاقات و نشانه ها آرام آرام می افتاد و بنده آنها را در نوت گوشی می نوشتم و بارها می خواندم و سپاسگزاری می کردم، تا اینکه دستانش برای رساندم به شخصی مورد نظرم -که ویژگی هایش را نوشته بودم و سعی در ایجادش در خودم کردم- از راه رسیدند.
قسمت زیبای داستان این بود که برای پدرم کاری فراهم شد که حقوق و بیمه داشت و در عین حال یک هفته در میان و به صورت شیفتی به سرکار می رفت.، این کمک و واکنش واضح خدا بود به قدم هایی که برای برداشتن ترمز هایم در مورد ازدواج گرفته بودم. ترمز نگرانی در مورد مدیریت معیشت خانواده
بعد از آن صحبت های مسالمت آمیز و خوبی برای آماده شدن خانواده برای این تغییر و تحولات انجام گرفت چون آنها هم به شرایط فعلی عادت کردند و نمی شود به یکباره و ناگهانی اقدام کرد.
البته که همه اینها لطف و هدایت خود اوست بدون ذره ای ادعا
الآن که دارم می نویسم به لطف و هدایت و عنایت خدا قدم های جدی را در جهت رسیدن به خواسته ام برداشتم، قلبم روشن است به عظمت و رحمت پروردگار، اینکه به خوبی و آسانی و آرامش و به راحتی کارهایم را پیش می برد، رزقی پایدار را وارد زندگی ام می کند و عزیزی همدل را که دوست اوست و بوی او را برایم می دهد در کنارم می آورد تا که با هم تسبیح و ستایشش را گوییم و این مسیر زندگی را با معجزاتش بپیماییم.
چیزی که خیلی دوست دارم تجربه کنم، یا بهتر بگویم صحنه ای را که بارها در ذهنم می بینم اینست که با لباس دامادی نماز می خواندم و سجده شکرش را به جای می آورم :))
امروز وقتی به این فایل رسیدم و روند عدم توجه ام به ناخواسته ها در این چند ماه اخیر و ترمزهایی که به هدایت خدا برداشتم را مرور کردم، به وضوح حضور و مدد خدا را دیدم.
کافی است که قانون را بنیادین درک کنی و اهمیت عمل به آن را با گوشت و خون بفهمی تا دیگر کانون توجه ات را حتی برای یک دقیقه به ناخواسته نسپاری، و اولویت زندگی را داشتن احساس خوب بگذاری.
خدایا پناه می برم به تو از وسوسه ها شیطانی نفس امّاره که دشمنی آشکار برای بنده هست.
مهربانم توفیق بندگی ات را به بنده بده تا توحیدت را به جای آورم و اتصال و اتکای به تو اساسی ترین اصل زندگی ام باشد و در این جهان فقط به این اتصال بنازم و دیگر هیچ
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت