سرفصل آگاهی های این فایل:
- تغییر زندگی را از تصحیح کانون توجه ات شروع کن؛
- به هر آنچه توجه کنی، به تجربیاتی از همان جنس از توجه، هدایت می شوی؛
- اگر آزادی می خواهی اما تمام تمرکز شما بر ناخواسته هایی است که آزادی شما را محدود کرده است، این جنس از تمرکز، شما را در مدار محدودیت های بیشتر قرار می دهد؛
- چه نوع تفکر و رفتاری، فرد را آسان می کند برای سختی ها و چه جنس از تفکر و رفتاری فرد را آسان می کند برای آسانی ها؛
- معنی هر جنسی از احساس بد این است که: شما در ذهن خود در حال توجه به چیزی هستی که نمی خواهی و با آن جنس از توجه، فرکانسی را فعال کرده ای که در حال جذب ناخواسته های بیشتر به زندگی ات است؛
- شما در دنیایی زندگی می کنید که دسترسی یکسانی دارید به ثروت یا فقر؛ به سلامتی یا بیماری؛ به عشق یا نفرت… اما اینکه کدام را انتخاب می کنید بستگی کاملی دارد به کانون توجه شما؛
- اگر هدف را “ماندن در احساس خوب” بگذارید و با این اولویت، کانون توجه خود را مدیریت کنید، فارغ از قوانین آدمها و حکومت ها، فارغ از تجربه اکثریت جامعه، به سمت تجربه هایی هدایت می شوید که شما را به احساس خوب بیشتری می رساند؛
- وقتی در مسیر هماهنگ با خواسته هایت حرکت کنی، درها به صورت خود به خود باز می شوند؛
- پیام قرآن درباره تغییر؛
- کسی که بر نازیبایی ها تمرکز دارد، به نازیبایی های بیشتر هدایت می شود؛
- با هر ناخواسته ای بجنگی، آن ناخواسته را در زندگی ات ماندگارتر می کنی؛
- مفهوم شرک و ارتباط آن با “باور به تاثیر عوامل بیرونی”
- در مورد چیزهایی که دوست نداری صحبت نکن و مراقب باش که به این شکل به آنها انرژی ندهی؛
- با انرژی ای همکاری کن که هم جنس با خواسته هایت است؛
- از همان لحظه ای که کانون توجه خود را به سمت خواسته هایت جهت دهی می کنی، به سمت تجربه های بهتر هدایت می شوی؛
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
سایر قسمت های live با استاد عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قانون هدایت به سمت خواسته ها472MB76 دقیقه
- فایل صوتی live | قانون هدایت به سمت خواسته ها73MB76 دقیقه
سلام و درود بر سید بزرگوار؛ مریم جان و عزیزان سایت
الان که میخواهم شروع به نوشتن مطالب این فایل کنم ساعت دقیقآ 22:22 دقیقه است.
استاد من امروز ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم و حسی درونی به من گفت که از رختخواب جدا شوم و روزم را آغاز کنم.طبق معمول هر روز ابتدا سری به سایت زدم چون منتظر بارگذاری فایل جدید سفرنامه بودم ولی وقتی متوجه شدم که مصاحبه شما با استاد عرشیانفر در تاریخ 20 آبانماه بوده خیلی بیشتر ذوق و شوق دیدنش را داشتم و بلافاصله هم فایل صوتی و هم تصویری رو برای دانلود انتخاب کردم.
استاد من بدلیل اینکه هیچ شبکه اجتماعی عضو نیستم، از انجام این مصاحبه بی خبر بودم و خدا را شکر میکنم که این فایل روی سایت آمده است.
مطالب و نکات این فایل بقدری زیاد و ارزشمند است که هر چقدر آنرا ببینیم و گوش بدیم به قول شما بسته به فرکانسمان باز مطالب جدیدی را پیدا می کنیم که متوجه نشده ایم! و توصیه من به کسانی که توانایی خرید محصولات استاد را ندارند بهره گرفتن از این گونه فایلهای ناب است که رایگان در سایت بارگذاری می شوند.من خودم از وقتی که بیدار شده ام تا الان بیش از 10بار فایل صوتی این مصاحبه را از طریق هدفون گوش داده ام و آنرا در پلی لیستیم قرار داده ام که هر روز گوش کنم.یکبار دیگر هم فایل قانون تغییر ناخواسته ها که استاد در 8 مهر ماه امسال در سایت قرار داده بودند را نگاه کردم و نکات تازه ای از آن فایل دریافت کردم و نیز کامنت و دیدگاه خودم را در این رابطه مرور کردم تا چارچوب مطلب برایم واضح تر شود. طبق توصیه استاد سعی می کنم مطالب را در چهار بخش تقسیم کنم.
موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل :
1- در ابتدا مروری داریم بر قوانین ثابت جهان هستی؛ «ما در هر لحظه با افکارمان در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستیم و جهان هستی نیز شرایط و اتفاقاتی مشابه با افکارمان در زندگی مان پدید می آورد»؛ تولید و ارسال فرکانس از طریق «توجه کردن» اتفاق می افتد بگونه ای که ما به هر چیزی که در زندگیمان توجه می کنیم داریم این فرکانس و این پیام را به جهان میفرستیم که من از این جنس اتفاقات در زندگیم بیشتر می خواهم! و خداوند نیز فارغ از اینکه چنین فرکانسی به نفع ما است یا به زیانمان؛ به درخواست ما پاسخ مثبت می دهد.
2- بر مبنای مفهوم فرکانس می فهمیم که ما «خودمان» خالق زندگی خودمان هستیم و هیچ کسی از پدر و مادر . برادر و خواهر و همسر و فرزند گرفته تا رئیس و وزیر و دولت و حکومت و کشور نقشی در سرنوشت ما ندارند و عدل خداوند نیز همین را تائید می کند.
3- خیلی شجاعت می خواهد که بخواهیم خلاف انتظار و توقع عامه مردم
رفتار و عمل کنیم. چنین افرادی دارای عزت نفس بالایی هستند که نیاز به گرفتن تائید دیگران برای انجام کارشان را ندارند به همین دلیل فارغ از اینکه دیگران خوششان بیاید یا خوششان نیاید؛ روی اصول خودشان پافشاری می کنند و همواره نظر خودشان را شفاف بیان و همانگونه نیز عمل می کنند.
کسانی که از طریق رسانه ها و شبکه های مجازی دیگران را تحت فشار قرار می دهند که موضع گیری داشته باشند همان کسانی هستند که هیچ اعتقادی به آزادی ندارند و نخواهند داشت و اگر روزی به قدرت برسند کارهایی به مراتب بدتر از کسانی که الان منتقدشان هستند را انجام می دهند. در واقع آزادی از نگاه آنها به معنای مطابق میل آنها اندیشیدن و رفتار کردن است، نه آزادی به معنای واقعی!
من شجاعت و عزت نفس بالای استاد عباسمنش عزیز؛ استاد آزمندیان عزیز و استاد عرشیانفر عزیز را تحسین میکنم و برایشان درود می فرستم.
4- هرگز از یک راه نادرست نمیتوان به نتیجه ی درستی دست یافت.
5- اگر دنباله رو «اکثریت» باشیم همان نتیجه ای را می گیریم که اکثریت می گیرند!
6- تنها کسانی مطالب و سخنان گفته شده را درک می کنند و می فهمند که در «فرکانس» آن باشند لذا تلاش برای فهماندن چیزی که شخص در فرکانس آن نیست غیر ممکن و آب در هاون کوبیدن است.
7- وقتی که ما خودمان به نتیجه ای میرسیم و آن را تجربه می کنیم و از آن نتیجه میگیریم آنچنان باورهایمان تقویت می شوند که اگر کل دنیا هم بسیج شوند نمی توانند به ما بقبولانند که مسیرمان اشتباه است و یا در اراده و باور ما خللی وارد کنند.
8- ما در هر شبانه روز دو دنیا را تجربه می کنیم که یکی دنیای تک قطبی است (زمان خواب) و دیگری دنیای دو قطبی (زمان بیداری).
در دنیای دو قطبی اصل نسبیت برقرار است یعنی ما هر چیزی را در قیاس با چیز دیگری مقایسه و اندازه گیری می کنیم مانند شب و روز؛بالا و پائین؛ گرم و سرد؛ بلند و کوتاه؛ زیبا و زشت،ثروتمند و فقیر …
سیستم جهان اینگونه کار نمی کند که اگر ما مثلا از سرما بدمان بیاید و به سرما فوش و دری وری بگوئیم، سرما برود و گرما بجایش بیاید! بلکه سیستم جهان در دنیای دو قطبی اینگونه است که برمبنای قانون جذب ما به هر چیزی توجه کنیم به سمت همان چیز هدایت می شویم و دلیل دو قطبی بودن جهان نیز همین است که ما اختیار داریم به کدام قطب توجه کنیم؛ به قول مولانا:در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد/ گرم، گرمی را کشید و سرد ، سرد.
اگر ما آزادی می خواهیم و داریم به محدودیت توجه می کنیم و از اینکه داریم به محدودیت توجه می کنیم عصبانی هستیم و فوش و بد و بیراه میدیم و می گوئیم من آزادی می خواهم در واقع داریم به محدودیت بیشتر «توجه» می کنیم.
وقتی که ما داریم به محدودیت؛ فقر؛ بیماری … توجه می کنیم، ما فقط می توانیم هدایت شویم به محدودیت؛ فقر و بیماری بیشتر!! زیراخداوند آن چیزی را به ما می دهد که ما دنبالش هستیم و درخواست آنرا داریم خواه برایمان خیر باشد خواه شر!! به همین دلیل خداوند در آیه 20 سوره اسراء می فرمایند:کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد).
لذا طبق این آیه به این باور میرسیم که خداوند آنچیزی را به ما می دهد و در مسیری به ما کمک می کند که ما دنبالش هستیم. چه برایمان خیر باشد و چه شر! برخلاف باور ی که معتقد است خداوند فقط عشق مطلق است و از او به ما تنها خیر و نیکی می رسد!
خداوند همواره ما را به زیبائی ها و خوبی ها دعوت می کند اما اگر ما اصرار ورزیدیم و بخواهیم به سمت زشتی ها و ناخواسته ها برویم؛ خداوند نیز در این مسیر یاریمان می کند و در را برایمان چنان باز می کند که تا اسفل السافلین پائین برویم و به قول قرآن خداوند آسان مان می کند برای سختی ها و آنقدر کتک خورمان را ملس می کند که تا جا داریم بخوریم تا جایی که نای بلند شدن نداشته باشیم و جانمان بالا بیاد و مانند موسی دستانمان را به نشانه تسلیم بودن بالا بگیریم و بگوئیم ما به هر خیری که از جانب تو بما رسد فقیریم . در حالی که اگر دعوت خداوند را به سمت خوبی ها و زیبائی ها بپذیریم آنگاه خداوند آسانمان می کند برای آسانی ها و ما را در این مسیر کمک می کند تا به نعمت ها و ثروت های بیشتر برسیم.
9- کل بازی ، الگوریتم و داستان جهان هستی در اینست که ما در جهانی دو قطبی زندگی می کنیم و ساختار جهان هستی بر پایه دو قطبی بودن بنا شده است.لذا:
ما در این جهان هرگز و هرگز خیر مطلق نخواهیم دید!
در این جهان مادی هرگز و هرگز همه ثروتمند نخواهند بود!
در این جهان مادی هرگز و هرگز همه سالم نخواهند بود!
در این جهان مادی هرگز و هرگز همه دما یکسان نخواهند بود!
زیرا این ساختار دو قطبی جهان مادی است که هر کجا خیر است، شر و ظلم هم وجود دارد. هر کجا ثروت است، فقر هم وجود دارد. هر کجا سلامتی است، مریضی هم وجود دارد و هر کجا گرما است، سرما نیز وجود خواهد داشت. برخلاف جهان تک قطبی که فلت است، نه زمان وجود دارد نه مکان نه سرما و نه گرما و… مانند زمانی که خواب میبینیم یا در جهان غیر مادی و قیامت هستیم!
زیبایی جهان مادی و دو قطبی بودن در اینست که خداوند می فرمایند: به هر آنچه که در آن توجه کنید، از اساس همان جنس را وارد زندگیتان می کنم. هم فقر داریم و هم ثروت؛ هم سلامت داریم و هم مریضی؛ هم تشنج و اضطراب داریم و هم آرامش …
حال ما اختیار داریم که انتخاب کنیم وانتخابمان را با «توجه» مان به آن انجام می دهیم و معیار توجه کردن احساس خوب داشتن به آن است . اگر ما ثروت، سلامت و آرامش را خواستیم ولی احساس خوبی به آن نداریم و «احساس» مان بد است و حالمان بد است، احساس بد ما و حال بد ما نشان دهنده اینست که ما در ذهنمان داریم به چیزی توجه می کنیم که نمی خواهیم در زندگیمان اتفاق بیفتد! مانند فقر و مریضی و اضطراب و … و اینگونه متوجه می شویم که برای اینکه حال و احساسمان را خوب کنیم باید توجه کنیم به چیزهایی که به ما حال و احساس بهتری می دهد. و برعکس اگر احساس و حالمان خوب است یعنی در ذهنمان داریم به چیزی توجه می کنیم که دوست داریم در زندگیمان اتفاق بیفتد.
10- قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و قانون احساس بد= اتفاقات بد.خداوند می گوید وقتی که عصبانی می شوید از فرکانس من بیرون می می روید.
هنگام عصبانیت 72 هزار کانال ما بهم میریزد.تحقیقی که در دانشگاه آکسفورد انجام شده نشان می دهد که وقتی ما عصبانی می شویم 12 نوع سم در خونمان ترشح می شود بگونه ای که اگر خونمان را در آن حالت بگیرند، به هر حیوانی تزریق کنند آنرا خواهد کشت! حداوند در آیه 63 سوره فرقان می فرمایند:وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا. «بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند» یعنی نه تنها به ناخواسته ها توجه نمی کنند و واکنشی نشان نمی دهند بلکه با روی گشاده رد می شوند و گذر میکنند و سلام می دهند.
طبق قانون بدون تغییر خداوند وقتی که ما توجهمان را بر ناخواسته ها و چیزهای ناجالب قرار می دهیم داریم این پیام را به جهان میفرستیم که من از این جنس ناخواسته و اتفاقات بد بیشتر می خواهم و جهان نیز درخواست ما را اجابت خواهد کرد! و ما هدایت می شویم به تجربه ناخواسته ها و اتفاقات بدتر!َ
حال اگر ما آگاهانه توجهمان را بر خواسته هایمان قرار دهیم و اگر احساس و حالمان بد شد بلافاصله به خودمان نهیب بزنیم که این حس و حال بد اتفاقات بدتری را برایم بوجود می آورد ، آنوقت تلاش خواهیم کرد توجه مان را از آن ناخواسته برداریم و آگاهانه به چیزی توجه کنیم که به ما احساس بهتر می دهد تا هدایت شویم به خواسته ها و اتفاقات بهتر .
تکنیک هایی که در این مواقع انجام می دهم و به من کمک می کنند اینست که از خودم می پرسم :
خداوند چه نکته مثبت یا درسی در این اتفاق برایم قرار داده است؟
آیا این اتفاق چند سال دیگر هم اینقدر برایم اهمیت دارد؟
با ادامه دادن به این احساس و حال بد دارم اتفاقات بدتری را جذب خودم میکنم. به قول استاد دارم دستم را در آتیش قرار می دهم
هر اتفاق به ظاهر بدی ممکنست نتیجه مثبتی برایمان داشته باشد لذا همواره ایمانمان را به خداوند محکم کنیم و با خودمان بگوئیم الخیر فی ماوقع
اگر اتفاق بدی هم برایمان رخ داد هرگز در مورد آن با هیچکسی صحبت نکنیم (زیب دهنمان را ببندیم) و سعی کنیم به آن توجه نکنیم و ذهنمان را درست کنیم تا خداوند هدایتمان کند به راه حل مساله.و این کل بازی است که ما در این جهان باید انجام دهیم تا لاجرم به سمت آدم های بهتر، جاهای بهتر، زیبائی های بیشتر ، ثروت ها و درآمد بالاتر و در کل به سمت خواسته هایمان هدایت شویم فارغ از مکان جغرافیایی،دولت ، حکومت و هر چیز دیگر.
11- در هیچ جای قرآن گفته نشده که برید مبارزه کنید و کشته شوید. بروید جهاد کنید تا وضعیتتون تغییر کند و تمام مواردی که در مورد جهاد است مربوط به مواقعی است که مشرکان و کفار به مسلمین حمله کرده اند و قرارداد صلح را ملغی کرده اند و برای دفاع از جان و مال خداوند دستور جهاد داده است. در تمام جنگهایی که پیامبر حضور داشته است به نقل قول از تمام مورخان پیامبر هرگز سنگی هم برنداشته است از زمین که شروع کننده جنگ باشد و همه جنگها، جنگهای دفاعی بوده است.
هرگز خداوند نگفته به موسی که برو فرعون را بکش یا به ابراهیم که با نمرود برو بجنگ یا به محمد که به ابوسفیان حمله کن!
زیرا اینها با قانون خداوند ناسازگار است و توجه به ناخواسته هاست . و همه ما در زندگیمان اینرا تجربه کرده ایم که توجه به ناخواسته ها سبب قدرت دادن و انرژی دادن بیشتر به آن می شود و طبق قانون جهان اتفاقات و ناخواسته های بیشتری را از همان جنس برایمان میفرستد و هر روز آنرا تجربه می کنیم.
اگر آزادی می خواهیم بجای اینکه برویم بجنگیم و توجه کنیم در عمل به محدودیتها! بیائیم توجه کنیم به زیبائی ها به آزادی ها تا طبق قانون خداون من را هدایت کند به زیبائی ها و آزادی های بیشتر. و این ما هستیم که انتخاب می کنیم در زندگیمان خواهان چه چیزی هستیم؟ و به محض این که تمرکز و توجهمان رامی گذاریم روی خواسته ها و چیزهایی که می خواهیم و نشانه و قطب نمای آن احساس خوب است ؛ جهان بلافاصله واکنش نشان می دهد به خواسته ما و ما را هدایت می کند به سمت خواسته ها و زیبائی های بیشتر و عدالت خداوندنیز اینگونه معنا می یابد.
12- هیچکسی نمی تواند جهان را یکدست و تک قطبی کند؛ زیبا کند؛ ثروتمند کند و … زیرا خداوند چنین چیزی را برای این جهان نخواسته است و ذات جهان بر دو قطبی بودن است.کاری که هیتلر میخواست انجام بده همین تک قطبی کردن جهان و زیبا کردن جهان بود به همین دلیل دستور داد همه سگ ها را بکشند؛ افراد معلول رابکشند؛ همجنسگرا ها را بکشند و … مردم آلمان نیز با این فکر او هم نظر بودند ولی خداوند اجازه چنین کاری را نداد زیرا اگر چنین چیزی میخواست جهان را اینگونه خلق می کرد.
13- دلیل اینکه خداوند جهان را تک قطبی نیافریده اینست که میفرمایند:اگر جهان یک قطبی و یکدست بشه، جهان فساد می شود! . و ما به عینه در کشورمان می بینیم که هر وقت دولت و مجلس از یک طیف بوده و همه ارکان حکومت در دست یک حزب و تفکر بوده بیشترین اختلاس و ناکارآمدی را شاهد بوده ایم.
14- اگر این ناآرامی ها؛ اعتراضات منجر شود به تغییر حکومت، طبق قانون آنهایی که در این درگیری ها و اعتراضات بوده اند و این فشار را وارد کرده اند که حکومت باید عوض شود به جایی می رسند که التماس می کنند کاش حکومت قبلی برگردد و قطعآ اوضاعشان از الان بدتر خواهد شد زیرا جهان تنها می تواند آنرا به نازیبائی ها وناخواسته های بیشتر هدایت کند. این جمله را باید با طلا نوشت و تاریخ آنرا به ما ثابت کرده است و منحصر به کشور یا جای خاصی نیست این قانونه! و برعکس کسانی که هیچ گونه دخالتی در این تحولات و اتفاقات نداشته اند باز طبق قانون بیشترین منفعت نصیبشان می شود و همه چیز برایشان همواره خوب پیش می رود. تک تک ما در بین نزدیکانمان چنین افراد و سرنوشتشان را دیده ایم ولی عبرت نمی گیریم!غافلانه زندگی می کنیم نه آگاهانه!
15- این دیدگاه که اگر ایران بهتر شود، شرایط زندگی من بهتر می شود از اساس ایراد و مشکل دارد اینکه اگر می خواهم زندگیم بهتر شود باید ایران بهتر شود ، برای اینکه من بهتر زندگی کنم باید جامعه بهتر شود، آزادتر شود. اینکه حکومت زندگی من را حکومت تعین می کند، دولت تعیین می کند، رئیس تعیین می کند و دیگران تعیین می کنند دقیقآ مصداق شرک است زیرا زندگی من را فرکانس هایم، افکارم، باورهایم و اعمالم تعییین می کند. و جهان به فرکانس ها و افکار تک تک ما (مستقل از هم) پاسخ می دهد و زندگی ما بهتر می شود فارغ از اینکه نزدیکان، اطرافیان و دیگران چه فکری می کنند.
16- هیچکسی از ما قادر به تغییر زندگی فرد دیگری نیستیم حتی اگر آن فرد فرزند یا برادر یا خواهرمان باشد چه برسد به افراد دیگر زیرا جهان به افکار و فرکانسهای ما مستقل از همدیگر پاسخ می دهد و اگر هم بخواهیم زندگی آن را تغییر دهیم و توجهمان را معطوف آن کنیم آنوقت ما هم در فرکانس آن شخص قرار خواهد گرفت و خودمان نیز نابود خواهیم شد!
وقتی که ما خودمان را درست کنیم آنوقت جهان ما را به جایی هدایت خواهد کرد که درست است. و این اتفاق از همین لحظه ای که شروع کرده ایم این فایل را بارها و بارها گوش دادن اتفاق می افتد و خداوند سریع پاسخ می دهد افکار و فرکانس های خوب را بر خلاف افکار و فرکانسهای بد و این از بخشندگی و مهربانی و وهابیت خداوند است لذا فکر نکنیم زمان زیادی اینکار طول خواهد کشید!
17- هیچکدام از ما وطن، شهر، دین، قومیت و زبان …. را خودمان انتخاب نکرده ایم و کسب نکرده ایم و به قول آزاده جان برای چیزی که هیچ نقشی در کسب آن نداشته ایم نباید به خودمان کردیت و امتیازش را بدهیم و هویت و شخصیت خودمان را به آن گره بزنیم .اگه شهر دیگر یا کشور دیگر بدنیا میآمدیم زبان و دین وطنمان همین بود؟ مگر پیامبر در مکه بدنیا آمده بود گفت من باید در مکه بمانم و مکه را آباد کنم؟ ما به دنیا آمدیم که بریم دنبال خواسته هایمان برویم دنبال چیزهایی که دوست داریم و میخواهیم تجربه کنیم !
وطن جائیه که حالمان خوبه؛ وطن جائیه که لذت میبریم از زندگیمان به همین دلیل است که میلیونها نفر که به خارج مهاجرت کردند چه قبل و چه بعد از انقلاب هرگز حاضر به بازگشت به کشوری که در آن متولد شده اند نشده اند!
در قرآن آمده است که وقتی فرشتگان قبض روح می کنند، می پرسند شما در زمین چگونه زیستید؟ و پاسخ داده می شود که ما مستضعف بودیم! ما مورد ظلم واقع شدیم! پاسخ داده می شود مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!. اگر در این دنیا زجر میکشیم و فقیر و مستضعفیم فکر نکنیم آن دنیا به ما پاداش داده خواهد شد بلکه برعکس عذاب سختتری نسبت به این دنیا در انتظارمان خواهد بود.
اگر ما نمی توانیم فرعون(استعاره) را عوض کنیم ولی میتوانیم جایی برویم(هجرت) که فرعون نیست!. دلیل اینکه چسبیدیم به نامی بعنوان وطن تنها بدلیل ترسها ؛ نگرانی ها ؛ وابستگی ها و بی ایمانی مان است. و جهان نمی تواند به ما که قدرت حرکت کردن و عمل کردن نداریم پاداشی دهد و ترسها بی ایمانی ها و وابستگی های بیشتری را برایمان می آورد.
اینکه کمپین بزنیم، هشتک بزنیم، تبلغ کنیم که آشغال نریزید (توجه به ناخواسته ) آیا تجربه نکردیم که هر کجا میرویم آشغال
از در و دیوار میزند بالا!! بجای آن توجه و تمرکزمان را بگذاریم بر روی زیبائی ها، نمیخواهد ما دیگران را تغییر دهیم؛ جهان ما را هدایت می کند به جایی که مردم آشغال نمی ریزند و فقط زیبائی ها را میبینیم!. اینهمه کمپین ریشه کنی فقر ، اینهمه گلریزان، اینهمه جشن عاطفه ها، اینهمه کمیته امداد… آیا فقر ریشه کن شد؟در سریال سفر به دور آمریکا من به وضوح این مساله برایم اثبات شد و همواره در کامنت هایم آنرا تحسین میکردم و حالا می فهمم که دلیل خلوتی، زیبایی، تمیزی و هر چیز دیگری که مشاهده کردم، کشور و مردم آمریکا نیستند بلکه توجه و تمرکز استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته بر زیبائی ها، تمیزی ها و … بود و فرکانسی که از خود به جهان صادر کردند و جهان نیز لاجرم به این فرکانس اینگونه پاسخ می دهند! که باز هم جای تحسین و سپاسگزاری دارد.
18- خیلی زودتر از آنچه که تصورش را می کنیم زندگی برای افرادی که روی خودشان کار می کنند زیبا و بهتر می شود و خیلی زودتر از آنچه که تصورش می شود زندگی برای کسانی که روی خودشان کار نمی کنند بدتر و بدتر می شود.
19- در بین مردم آدمهایی هستند که همیشه حالشان خوب است و یکعده هم هستند که همیشه حالشان بد است. در بین دولتها و حکومتها هم یکعده هستند که همیشه حالشان خوبه یکعده هم هستند همیشه حالشان بد است.طبق قانون جذب آدمی که حالش خوبه آدمی را جذب خودش میکند که حالش خوب است و برعکس کسی که حالش خوب نیست آدمی را جذب خودش میکند که حالش بد است( در جهان هر چیز ، چیزی جذب کرد/ گرم گرمی را چشید و سرد، سرد).لذا آدمهایی در حکومت که حالشان خوب نیست آدمهایی در مردم را که حالشان خوب نیست را جذب می کنند و این دو دسته شروعمی کنند بهگیر دادن و اذیت کردن همدیگر و ضرب و شتم و زندان و کشتن همدیگر به همین دلیل می بینیم که خیلی ها که قبل از انقلاب حالشان بد بود و در زندان بودند بعد از انقلاب نیز حال خوبی نداشتند و باز به زندان افتادند. و این الگوها دائمآ در حال تکرار است و برای کسی که قانون را می داند مانند استاد عزیز آینده به راحتی می توانند پیش بینی کنند.
20- وقتی که ما افرادی را می بینیم که صبح تا شب در مورد نازیبائی ها، در مورد حوادث و اتفاقات بد، در مورد مریضی، در مورد تورم و گرانی، سیاست و دولت و حکومت و مسئولین صحبت می کند و با همسایه، همکار و دیگران درگیر است باید با دیدن زندگی اش و نتایج زندگی اش؛ قانون برایمان اثبات شود.
همه ما این ضرب المثل را شنیده ایم که «هر چه سنگه؛ پیش پای لنگه» از نظر عوام دلیل این اتفاق طالع بد آن شخص یا بدشانسی آن فرد است و در نهایت مقصر را خداوند می دانستیم و عدالت او را زیر سوال می بردیم در حالی که وقتی قوانین جهان هستی را بدانیم متوجه می شویم که دلیل تمام این اتفاقات نتیجه افکار، توجه و تولید فرکانس هایی است که به جهان می فرستد و جهان نیز اتفاقاتی از اساس همان فرکانس به زندگیش می فرستد و اتفاقات زندگی هر کسی را خود آن شخص با «توجه» ،«افکار» و «فرکانس» هایی که تولید می کند، می سازد و در واقع این عین عدالت است.
کدام موارد بیشتر به من کمک کرده است؟
1- موارد اشاره شده در بند 15و پی بردن به باور اشتباه «برای اینکه من زندگی بهتری داشته باشم باید ایران کشور بهتری شود یا جامعه بهتر شود» و ریشه «شرک» داشتن چنین نگاه و دیدگاهی!
2- دو قطبی بودن جهان و فلسفه تک قطبی نبودن آن بخصوص از نگاه قرآن
3- واضح تر شدن دلیل توجه نکردن به اتفاقات اخیر و موارد مشابه آن در گذشته یا در آینده
4- وطن کجاست و چگونه جایی است!
چه تجربیات آموزنده ای در این رابطه دارم؟
1- استاد عزیز در این 343 روزی که با شما آشنا شده ام و از آموزه هایتان بهره می گیرم زندگیم ؛ جهان بینیم؛ نگاهم به خودم و خداوند و جهان هستی و اطرافم زمین تا آسمان تفاوت کرده است و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من را در فرکانس این آگاهی ها قرار داد تا بتوانم خودم را بیشتر بشناسم، خداوند را در درونم لمس کنم و در آغوش بگیرم و هر لحظه مثل دو دوست دو معشوق دو یار دستمان در گردن هم باشد و او را از دریچه وجودم نظاره گر باشم . چقدر از تنهایی درآمده ام با اینکه بیشتر از هر زمان دیگر از عمرم از دیگران گریزانم و دور شده ام!چقدر بهتر زندگی کنم، بیشتر تلاش کنم، و از کار کردن روی خودم لذت میبرم.
استاد این قوانین به ظاهر ساده زندگی هر انسانی را از بیخ و بن زیرو رو می کنند. بعنوان مثال همین قانون به ظاهر ساده احساس خوب= اتفاقات خوب چقدر در زندگی به من آرامش داده است؛ چقدر احساس و اعتماد به نفس مرا بیشتر کرده است.من آدمی بودم که تا قبل از آشنایی با این قوانین همواره با ترس زندگی می کردم! ترس از روز مبادا! ترس از اتفاقات و بلاهای یهویی! ترس از اتفاقات پیش بینی نشده! و بدتر از همه اینها منتظر این اتفاقات بودن بود ولی الان که قانون را دریافته ام نه تنها اتفاق بدی برایم رخ نداده و اتفاقات برای من خوب و خوبتر بوده بلکه برداشته شدن بار همین افکار از ذهنم چقدر توانسته آرامش زندگیم را بالا ببرد؛ ایمانم را تقویت کند؛ شادی و لذت زنگی بمن ببخشد و چقدر با خودم و خدایم و اطرافم در صلحم و هزاران مورد دیگر که تا صبح میتوانم در موردشان بنویسم.
استاد چقدر دیدن فایلهای سفرنامه دیدن و توجه مرا به دیدن زیبایی ها تقویت کرده است و چقدر من را شکر گزارتر و سپاسگزار تر کرده است بابت نعمت هایی که دارم که هر روز هزاران بار بابتشان شکر گزار خداوندم.
2- استاد شما در دوره قانون آفرینش گفتید وقتی که ما قانون را بدانیم پیش بینی کردن نتایج دیگران با توجه به رفتارشان و در کل پیش بینی کردن آینده برایمان راحت و بدیهی خواهد بود زیرا قوانین خداوند تعییر ناپذیرند. و در همین فایل شما بر اساس همین قوانین پیش بینی کردید آینده ای که در انتظار کسانی که در این اتفاقات دارند به نازیبائی ها تمرکز می کنند و به جای تغییر خودشان بدنبال تغییر حکومتند! موردی که برای خودم اتفاق افتاد و به غینه این مساله برایم اثبات شد بر می گردد به عوض کردن سرمربی و رئیس فدراسیون فوتبال قبل از جام جهانی. استاد من رشته ورزشی اصلیم فوتبال بود و وقتی که این اتفاق افتاد بر خلاف سایرین این اتفاق را اتفاق میمونی برای فوتبال کشورم ندیدم و با آگاهی ای که از قوانین به دست آورده بودم در بحثی که بین همکاران در این خصوص داشتیم گفتم که این فدراسیون و این سرمربی به هیچوجه در جام جهانی موفق نخواهند شد زیرا هیچکدامشان از راه درستی به این سمت نرسیده اند و نتایج تیم ملی این پیش بینی را تائید کرد که در واقع تائید قوانین است.
3- استاد موارد زیادی از ردپای قوانین در همین جام جهانی من دریافت کردم ولی بعنوان آخرین نمونه میخواهم به مقایسه ناکامی بزرگ رونالدو در این مسابقات با موفقیت امباپه بپردازم که خالی از لطف نخواهد بود.
همه ما شاهد بودیم که بازیکن بزرگی مانند رونالدو جام جهانی را با مصاحبه ای جنجالی (تمرکز بر ناخواسته ها) که منجر به جدایی اش از باشگاه منچستر یونایتد شد آغاز کرد و حواشی این مصاحبه و واکنش هم تیمی های باشگاهی اش در تیم ملی و اظهار نظر های مختلف در این خصوص سبب حواشی زیادی برای این بازیکن و به تبع تیم ملی پرتغال گردید که نتیجه آن حذف زود هنگام پرتغال و ناکامی بزرگ رونالدو در این تورنمنت بزرگ و مهم بود. روی دیگر سکه بازیکنی به نام امباپه بود که در نقطه مقابل این داستان قرار دارد. بازیکنی که تمام تمرکزش را به این مسابقات و موفقیت در آن قرار داده بود و برای اینکه لحظه ای تمرکزش را از دست ندهد حاضر نشده بود با هیچ خبرنگاری مصاحبه کند و در اظهار نظر جالبی گفته بود که برای همه رسانه ها و خبرنگاران ارزش و احترام زیادی قائل هستم اما نمی خواهم لحظه ای تمرکزم را در این مسابقات از دست بدهم! کاری که سبب جریمه تیم ملی فرانسه شد و امباپه گفته بود من این جریمه را شخصآ پرداخت می کنم(پرداخت بها) زیرا منصفانه نیست که فدراسیون کشورم بهای تصمیم شخصی من را بپردازد! و همانطور که همگان مشاهده کردیم این بازیکن تا لحظه آخر جنگید و در فینال این مسابقات به تنهایی 4 گل زد ( سه گل در جریان بازی و یک گل در ضربات پنالتی) و توانست صاحب کفش طلای مسابقات و بهترین گل زن جام شود.
برنامه شخصی من برای اجرای این موارد اساسی در عمل:
استاد من به محض آمدن این فایل روی سایت هم فایل تصویری و هم فایل صوتی را دانلود کردم و فایل صوتی را به پلی لیستم در موبایل انتقال دادم و تا الان که ساعت 10 ونیم شب است بارها و بارها آنرا گوش کرده ام شاید اگر بگویم بیش از 14 ساعت در این دو روز با سرعت های مختلف به این فایل گرانبها و پر از آگاهی گوش کرده ام و نکته برداشته ام و در حال تایپ کردنم و میدانم به قول شما هر بار که این فایل را گوش کنم نکات فراوان بیشمار دیگری را از این فایل دریافت خواهم کرد زیرا هر دفعه فرکانس من نسبت به قبل تغییر خواهد کرد و این فایل و پلی لیستم را آنقدر گوش خواهم داد که ذهنم اینگونه ببیند و اینگونه جنریت کند و اینگونه بیندیشد و اینگونه عمل کند.
با تشکر و سپاس فراوان از شما استاد ارجمند و سپاسگزاری بابت این فایل ارزشمندو شب یلدا را به شما، مریم بانو و عزیزان سایت تبریک و شاد باش عرض میکنم و بهترینها را برایتان آرزو میکنم، با احترام و عشق آخرین روز و ساعات پائیز 1401
با سلام و درود بر شما دوست عزیز
” منم مثل بیشتر مردم قبلنا فکر میکردم اگر چیزی اوکی نیست، مثلا تو محل کارم باید بهش اعتراض کنم و کلا به نحوی مقابله کنم، و الان میبینم چقدر زیباتر، راحت تر، و کارا تر و کارآمد تره که اعتراض نکنیم و تا حدی که میتونیم توجه نکنیم و اعراض کنیم و رو خودمون و دیدن و تحسین زیباییها و مثبتها بیشتر کار کنیم تا هدایت بشیم به شرایطی که میخوایم”
چقدر این قسمت از متن زیباتون برایم الهام بخش و مفید بود. بخصوص که در چنین محیطی مشغول به کار هستم.ممنون و سپاسگزارم بابت کامنت زیباتون؛ در پناه خداوند سالم و شاد و ثروتمند باشید.
سلام مریم جان دوست عزیز و هم فرکانسی ، ممنونم از لطف و محبت تان و خوشحالم که در فرکانس این مطالب قرار گرفته ای و کامنت من براتون مفید بوده است.
واقعیتش اینست که این فایل به قدری ارزشمند است که من دو روز تمام هدفون گوشم بود و فایل در حال تکرار و تکرار شدن و من در حال نوشتن و نوشتن، ولی همانطور که استاد عزیز گفتند این فایل بقدری آگاهی درش نهفته است که اگر هزار بار هم گوشش بدیم و در موردش بنویسیم باز مطالب جدیدی رو ازش دریافت میکنیم و من خیلی از مثالها و نمونه های عینی که از این قوانین در زندگی و اتفاقات اخیر دریافت کردم را بعلت طولانی شدن و وقت گیر بودن کامنت نوشتن، حذف کردم . و گرنه همین متن دو برابر طولانی تر میشد. این مطلب ردپایی بود برای خودم که بیشتر از هر کسی نیاز دارم که این مطالب را بخوانم و این فایل را باز هم بارها و بارها گوش دهم تا ذهنم اتوماتیک وار و ناخودآگاه اینگونه فکر کند و اینگونه عمل کند.
بازم ممنون از توجهتان. برایتان سلامتی، شادی و ثروت از خداوند رزاق و وهاب آرزومندم.
سلام و درود خداوند بر سعیده عزیزم
امیدوارم حالتون عالی باشه و همیشه دلتون روشن باشه به نور الهی
همیشه تحسینتون میکنم بابت رشدی که دارید و نتایج عالی ای که کسب کردید و مطمئنم این نتایج بزرگ و بزرگتر خواهد شد با بودن در مسیر و ادامه مسیر.
سعیده جان ممکنه این نتایج برای خودتون ملموس نباشه ولی برای منی که تقریبآ از اوایل عضویت تون باهاتون آشنا شدم و روند رشدتون رو میبینم این رشد عالی بوده و پرچمدار توحید و ایمان و شجاعت و عملگرایی ورودی های بهمن 1400 دانشگاه عباسمنش هستید.
همینجور که داشرم برات مینویسم خاطرات خوب گذشته در ذهنم مرور شد. چقدر حالمون بهتر بود و انرژی و فرکانس بالاتری داشتیم. انگار هر چه زمان میگذره بیشتر دنبال نتیجه مالی ایم و انتظارمون از خودمون بالا رفته و شاید یکی از دلیل افت فرکانسی نسبت به گذشته حداقل برای من همین موضوع باشه. یکی از خاصیت های رشد همینه! چیزی که تو ذهنم مجسم شد مثل مقایسه کودکی با بزرگسالی و بلوغ است. بچه ها رهاترند؛ شادترند؛ بخشنده ترن؛ شادترن؛ اهل مقایسه نیستند؛ در لحظه زندگی می کنند. احساس ارزشمندی بالایی دارند و با خودشان در صلح اند اما هر چقدر بزرگتر میشیم یا به عبارتی هر چقدر عاقل تر میشیم فاصله میگیریم از صلح درونیمان و این باعث میشه که کمتر تو احساس شادی و خوب بمونیم و احساس بد بیشتری رو تجربه کنیم.اما این برای عامه مردم است. خداوند به ما عنایتی نموده که بتوانیم بواسطه این آموزش ها و رعایت قوانین الهی در مدار و فضای متفاوت و دیگری در بین این مردم سیر و زندگی کنیم. و بجا آوردن شایسته شکر این نعمت هم از توان ما خارج است. بگذریم دوست عزیز شاید حرفهام بی ربط باشه ولی انگار لازم بود بگم تا یکم برای خودم این احساسم شفاف تر بشه.
کامنت تون منو برد به اواخر شهریور ماه که تنهایی سفر کرده بودم به شمال. فرصتی نشد برات بنویسم و امروز که از امامزاده و قبرستان گفتی گفتم شاید همان جایی باشه که من رفتم!
تو اون ایام داماد کوچیکمان همراه با یکی از خواهرزاده هام با هم فرح آباد بودند و اصرار داشتند که من برم پیششون ولی ترجیحم این بود که تنها باشم و قرار گذاشتیم اگه سمت گرگان رفتند خبر بدن که منم بهشون اونروز ملحق بشم چون تا بحال گرگان نیامده بودم. روزی که قرار شد بریم گرگان من نزدیکیای نوشهر بودم و صبح بعد نماز راه افتادم سمت فرح آباد و صبح زود اونجا رسیدم و ماشینم رو همونجا جا گذاشتم و با ماشین خواهر زادم به همراه دامادمون سمت گرگان حرکت کردیم. نزدیکای ظهر برای نهار رفتیم رستوران نور . اونروزها من فستینگ بودم و چهارمین روزی بود که چیزی نخورده بودم. برای اینکه راحت باشند بعد گرفتن وضو از رستوران بیرون اومدم و گفتم من همین دور و ورها هستم تا نهارتون تموم بشه و بعدش تماس بگیرید تا بهتون ملحق بشم. از رستوران که اومدم بیرون گفتم خدایا یه جایی هدایتم کن نمازمو بخونم چون رستوران نماز خانه نداشت. بر اساس احساسم یه مسیری رو رفتم جلو که دیدم یه مسجد بعد چهار راه هست. به چهار راه که نزدیک شدم دیدم پائین چهار راه هم یه مسجد بزرگ هست که شبیه امامزاده است. مسیرم رو به اون سمت کج کردم و دیدم حدسم درسته یه امامزاده دور میدون بود فکر کنم میدان شهدا یا وحدت اگه اشتباه کنم. رفتم داخل امامزاده و نمازم رو خوندم و چون فاصله چندانی با رستوران نداشت. تو محوطه امامزاده که قبرستان هم شده بود داشتم قدم میزدم که یه چیزی توجهم رو جلب کرد.
دیدم قبرها اکثرا چند نفره هستند و روی هر قبری اسم و تصویر چند نفر قرار داره! برایم جالب بود از یه آقایی که در حال گذر بود سوال کردم جریان این قبرها چیه؟ پاسخ داد که این قبرها برای چند نفر خریداری شده و هر کدوم که فوت میکنه میان رو قبر قبلی دفنش می کنند و در واقع قبرهای طبقاتی مثل آپارتمان در زیر زمین بود.
با تعجب ازم پرسید مگه تا بحال ندیده ای؟ گفتم نه تو شهر ما از این خبرها نیست. بهم گفت اگه بری بهشت زهرا چی میگی؟! ازش تشکر کردم و راهشو گرفت و رفت. همونجا به این موضوع فکر کردم که چقدر دیدگاه و باورهای ما با جامعه فاصله داره. بیاد آوردم افرادی که هزینه های زیادی متحمل شدن تا در جوار امامزاده ای برای خودشان قبر خریداری کنند و بقول خودشون خیالشون حداقل از بابت مردن راحت باشه! و میدونن خونه آخرتشون کجاست! و سر گذرگاه مردم قبر خریدن و چشم براه فاتحه عابرینند!
وقتی از نتیجه میگم یه نمونه اش همین مورده. به ظاهر بی اهمیت ولی اصل نتیجه همین تفکر و باور توحیدیه. با خودم گفتم من به خانوادم گفتم (هر چند ممکنه بعلت همین باورها بهش عمل نکنند) هر کجا مُردم، همونجا دفنم کنین. توی طبیعت باشه که بهتر. سنگ قبر و هیچگونه اعلامیه و مراسمی نمیخواهم برام بگیرید یا کسی بخاطر من بخواد خودش رو ناراحت کنه. آنوقته که من ناراحت میشم. همون لحظه که دفن کردید برید زندگیتون رو بکنید و برید مسافرتی یا جایی که از فضای موجود دور بشید.
حالا یعده از جمله مادر خودم به جای لذت بردن از امروز و داشته هاش مثل جهیزیه آماده کردن مادرها برای عروسی دخترهاشون دنبال اینند که هزینه های مراسمات و کفن و دفن و سور و سات مردم را پس انداز داشته باشند تا مراسمشون به بهترین نحو برگزار بشه و کم و کسری نباشه یوقت که پیش مردم زشته! یعنی حتی بعد مرگ مون هم نگران نظر مردمیم.
بعد از امامزاده سمت نهارخوران راه افتادیم و تا روستای زیارت رفتیم ولی هوا اون بالا سرد بود و اومدیم پائین و تو طبیعت یکی دو ساعتی موندیم و بعدشم خانمها طبق معمول هوس بازار کردند و جیک و پوک مراکز و پاساژهای خرید و درآوردند و ما هم توفیق اجباری پیدا کردیم و چرخی تو پاساژها و مراکز خرید زدیم تا شب شد و اذان گفت. همون موقع باز از خدا خواستم یه جایی نشونم بده و جالیه تو همون خیابان اصلی پائینتر از یکی از پاساژهای معروف یه مسجد بود که رفتم اونجا نمازمو خوندم. و یه چیزی که برام جالب بود بر خلاف شهرهای شمال، مذهبی بودن مردم این شهر کاملا هویدا و قابل لمس بود برام. وقتی که از امامزاده اومدم بیرون اتفاقآ یادت بودم و با خودم گفتم قطعآ سعیده به این امامزاده اومده. و خدا رو چه دیدی ممکنه اصلا خونه اش نزدیک همین منقطه باشه. و احساس کردم این امامزاده ای که تو کامنتت ازش گفتی شاید همان امامزاده ای باشه که من رفته بودم!
کامنتم انگار طولانی شد. کامنت کوتاه نوشتن انگار برای ما خیلی دیگه سخت شده بواسطه این سایت خخخ مسیرمون روشنه رفیق اینو ایمان دارم. همانطور که تا حالا بوده. برات سلامتی و ثروت و سعادت و خوشبختی آرزو میکنم سعیده جان. بقول خودت قلب فراوان از زاگرس تا البرز . یا حق