سرفصل آگاهی های این فایل:
- تغییر زندگی را از تصحیح کانون توجه ات شروع کن؛
- به هر آنچه توجه کنی، به تجربیاتی از همان جنس از توجه، هدایت می شوی؛
- اگر آزادی می خواهی اما تمام تمرکز شما بر ناخواسته هایی است که آزادی شما را محدود کرده است، این جنس از تمرکز، شما را در مدار محدودیت های بیشتر قرار می دهد؛
- چه نوع تفکر و رفتاری، فرد را آسان می کند برای سختی ها و چه جنس از تفکر و رفتاری فرد را آسان می کند برای آسانی ها؛
- معنی هر جنسی از احساس بد این است که: شما در ذهن خود در حال توجه به چیزی هستی که نمی خواهی و با آن جنس از توجه، فرکانسی را فعال کرده ای که در حال جذب ناخواسته های بیشتر به زندگی ات است؛
- شما در دنیایی زندگی می کنید که دسترسی یکسانی دارید به ثروت یا فقر؛ به سلامتی یا بیماری؛ به عشق یا نفرت… اما اینکه کدام را انتخاب می کنید بستگی کاملی دارد به کانون توجه شما؛
- اگر هدف را “ماندن در احساس خوب” بگذارید و با این اولویت، کانون توجه خود را مدیریت کنید، فارغ از قوانین آدمها و حکومت ها، فارغ از تجربه اکثریت جامعه، به سمت تجربه هایی هدایت می شوید که شما را به احساس خوب بیشتری می رساند؛
- وقتی در مسیر هماهنگ با خواسته هایت حرکت کنی، درها به صورت خود به خود باز می شوند؛
- پیام قرآن درباره تغییر؛
- کسی که بر نازیبایی ها تمرکز دارد، به نازیبایی های بیشتر هدایت می شود؛
- با هر ناخواسته ای بجنگی، آن ناخواسته را در زندگی ات ماندگارتر می کنی؛
- مفهوم شرک و ارتباط آن با “باور به تاثیر عوامل بیرونی”
- در مورد چیزهایی که دوست نداری صحبت نکن و مراقب باش که به این شکل به آنها انرژی ندهی؛
- با انرژی ای همکاری کن که هم جنس با خواسته هایت است؛
- از همان لحظه ای که کانون توجه خود را به سمت خواسته هایت جهت دهی می کنی، به سمت تجربه های بهتر هدایت می شوی؛
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
سایر قسمت های live با استاد عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قانون هدایت به سمت خواسته ها472MB76 دقیقه
- فایل صوتی live | قانون هدایت به سمت خواسته ها73MB76 دقیقه
سلام و درود فراوان به استاد عزیز گرانقدر و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
مواقعی که عصبانی هستیم مواقعی که از چیزی ناراحت میشیم یا از چیزی میرنجیم اگه نتونیم کانون توجهمون رو سمت زیباییها ببریم کنترلی روی شرایط ناجالب و احساس بدمون نخواهیم داشت در واقع موفق نشدیم ذهنمون رو کنترل کنیم.
همگی ما میدونیم استاد عزیز راهکارهای زیادی برای کنترل ذهن توی شرایط ناجالب دادن .
بارها و بارها توی فایلهاشون گفتن که هر آنچه که میخواهیم رو میتونیم بدست بیاریم به شرط اینکه کانون توجهمون سمت مثبتها و زیباییهای جهان باشه .
با توجه به اسناد قرآنی عرض کردن خداوند خیر و شر را در جهان خلق کرده و این منو و شما هستیم که انتخاب میکنیم سمت خیر و آرامش بریم یا سمت شرارتها.
خیلی جالبه که انتخاب دست خودمونه و در هر لحظه حق انتخاب داریم و در هر لحظه حتی در بحرانیترین شرایط میتونیم اوضاع رو به یه نحو دیگهای تغییر بدیم.
در شرایط و موقعیتهای سخت و بحرانی یا در شرایطهای ناجالب و جاهایی که به هر دلیلی به احساس بد میریم با کنترل ذهن و دادن ورودیهای مناسب میتونیم احساس خودمون رو بهتر از قبل کنیم.
ورودی مناسب چیه ؟! اینکه من بتونم تو اون لحظه خشم یا ناراحتی و یا غم یا ترس و نگرانی خودمو کنترل کنم و سعی کنم به اون قضیه از زاویه بهتری نگاه کنم تا کمی آرومتر یا بهتر از قبل بشم. اکثراً وقتی تو شرایط ناجالب هستیم تمام تمرکزمون رو دقیقاً روی همون شرایط ناجالب میزاریم وساعتها یا روزها ذهنمونو درگیرش میکنیم. خیلی کم پیش میاد همون لحظه یه مکثی داشته باشیم یه نفس عمیقی بکشیم یه کمی فکر کنیم و ببینیم چ کار کنیم که احساسمون بهتر بشه ؟!
کسانی که میتونن غلبه و کنترل روی اتفاقات ناجالب و ناخوشایند زندگیشون داشته باشن بورد کردن. این دسته افراد بیشتر ایمان خودشون رو به خداوند نشون میدن .هیچ فردی نمیتونه به تنهایی در لحظات ناجالب به خودش وعده و وعید خوبی بده و خودشو آروم کنه ، مگر اینکه همون لحظه خدا رو تو ذهنش بیاره و از خداوند کمک بگیره. حتی میتونه اون موضوع رو کاملا رها کنه و به خدا بسپاره.
داشتن ایمان و شرک نورزیدن بینهایت تاثیر بسزایی در کانون توجه مثبته ما داره.
هممون همه چیه خوبو میخاییم اما گاهی حاضر نیستیم یه خورده به خودمون زحمت بدیم افکارمون رو کنترل کنیم و ببینیم راه حل درست و منطقی چیه؟!!!
من که اقرار میکنم اگر گوش کردن مکرر فایلهای استاد نبود به هیچ وجه نمیتونستم جاهایی که باید ذهنمو کنترل کنم و زاویه نگاهمو تغییر بدم بتونم کنترل و تغییر بدم خدا رو شکر هر روز خودمو موظف به گوش کردن فایلهای استاد عزیز میکنم و سعی در انجام تمریناتشون دارم .
جاهایی که نتایج خوب دریافت میکنم به خودم یادآوری میکنم که ببین اگه درست عمل کنی واقعاً اگه از اصول قوانین تبعیت کنی اوضاع بهتر و قشنگتر از اون چیزی میشه که فکرشو میکردی. نمیدونم این نجواها و گفتگوهای ذهنی چرا گاهی باعث مقاومت ما در برابر عملکرد درست، میشن. که بعدش منجر به احساس ندامت و پشیمانی میشه.
چرا انسان انقدر پیچیدست ؟! چرا انقدر ذهن ما به هزار راه میره؟! چرا گاهی کنترل کردنش سخت میشه؟! چرا با وجود اینکه میدونیم حتی در همون لحظه آگاهانه میدونیم اگه به روش خودمون ادامه بدیم نتیجه خوبی نمیبینیم و با وجود اینکه بارها و بارها این تجارب تلخ رو داشتیم باز ادامه میدیم. اینجور وقتا واقعاً برای خودم تاسف میخورم. وقتی ریشه ی همه ی این کارها و رفتارهای اشتباهمو در میارم میبینم فقط و فقط به خاطر ترسهامه.
وقتی احساس ترس میکنم خوب میفهمم که چقدر ایمانم سست و ضعیفه !!
بعدش دوباره یه جور دیگه عصبانی میشم که چرا نمیتونم ایمان راسخ و قویای داشته باشم؟!
چرا وقتی میشه با کمک گرفتن از خداوند و کنترل ذهن نتیجه خوبی دریافت کرد اما ما راه دیگهای رو انتخاب میکنیم راههایی که با عقل و منطق محدودمون پیش میبریم .
از خودم اگه بخوام بگم در طول روز خیلی سعی میکنم کامل توجهم سمت زیباییها و مثبتها و داشتههای زندگیم باشه.
اما یه نقطه ضعفی دارم اینه که اگه با یه اتفاق جدیدی که بیشتر به رفتارهای همسرم برمیگرده ،مواجه بشم از درون زود عصبانی میشم . اگر چ مثل قبل همون لحظه واکنش نشون نمیدم و سکوت میکنم اما ذهنم خیلی مشغولش میشه و دنبال راه حلی میگردم که به یه نحوی به همسرم بازگو کنم تا متوجه ی احساسم بشه .
قبل از اینکه احساسمو به همسرم بگم حتی پیش اومده روزها صبر کردم تا اینکه بدون گفتنش، خودم حلش کنم اما خیلی وقتا ،نمیتونم و احساس کردم باید گفته بشه. بیشتر در مورد اعتراضات و رفتارهایی هستش که فکر میکنم همسرم برخلاف میل من انجام میده . مواردی که جزع درخواستهام از ایشون هستش.
این موضوع که وقتی من از همسرم احساساتی رو متوجه میشم و من به احترام ایشون همونطور که ایشون میخوان رفتار میکنم یعنی نسبت به یه سری از احساساتی که از من توقع دارن، توجه میکنم که شاید یکبار به من گفته باشن ، ولی در مقابلش اگه من چنین درخواستهایی از ایشون داشته باشم بارها و بارها حتی خیلی شفاف توضیح دادم و ایشون هم قبول کردن و پذیرفتن که رفتارشون درست نبوده اما نمیدونم چرا باز جاهایی که من نیستم همونی میشه که نباید باشه .
خیلی زود جوگیر میشه و خیلی زود با همه خودمونی !
این اخلاقش همیشه باعث آزارم نیست اما گاهی نسبت به بعضی افراد نزدیک ،باعث آزارم میشه .
به این نتیجه رسیدم و به ایشون گفتم شاید من از شما تقاضای بیموردی دارم به نظرم شما از این به بعد خودت باش چون اصلاً نمیتونی خودتو کنترل کنی. منم که خیلی جاها خودمو به خاطر شما ، محدود کردم از این به بعد طوری میشم که راحتتر باشم وتوقعاتم برای همیشه نسبت به شما از بین بره .
خودم میدونم و صدها بار تجربه کردم که از تغییر کسی اونم همسرم عاجز و ناتوان هستم میدونم قدرت تغییر کسیو ندارم اما وقتی از یه رفتار همسرم ناراحت میشم به خصوص اگر مرتبط به جمعی باشه ،چیزی که بارها ازش درخواست کردم که این مورد خط قرمز منه ، میشه ازت خواهش کنم لطف کنی رعایت کنی . همیشه چشم میگه ولی وقتی تو جو قرار میگیره یادش میره وقتی میبینه من ناراحت میشم عذرخواهی میکنه و از من توقع داره راحت تمومش کنم.
مثل گذشته کل شبانه روز ذهنم معطوف چیزی که به خاطرش ناراحت شدم نمیشه چون برای هر روز خودم برنامههایی میچینم که وقتمو پر میکنه .
از اینکه این نقطه ضعفو دارم که بخاطرش از همسرم درخواست میکنم به خاطر من رعایت کنه ناراحت میشم . خیلی وقتا ادای آدمای روشنفکرا رو در میارم اما تش میبینم که نمیتونم انگار یه شکل دیگه ای بزرگ شدم .
گاهی میگم این جزع ویژگی های اخلاقی درونی منه چطور ب خاطر همسرم خیلی کارا رو انجام میدم ب نظرم وظیفه ی همسرمم اینه که این یه مورد رو ب خاطر من رعایت کنه .
دقیقاً وقتی ذهنم آغشته به این افکار میشه و نمیتونم کنترلی روش داشته باشم از این جنس اتفاقات بیشتر میبینم . داشتم زمانهایی که تونستم ذهنمو مدیریت کنم و توجهی نداشته باشم که تو اون شرایط حالمم خوب مونده. اما خب گاهی مثل همین هفته ای کی گذشت متاسفانه نتونستم خوب عمل کنم.
بیان احساس کردم باز مثل همیشه درخواست کردم همسرم پذیرفت مثل همیشه قول داد که به این احساسم توجه کنه .دیگه نمیدونم چقدر میتونه یا نمیتونه !
فقط اینو میدونم که من دیگه نباید کنترلش کنم و برای همیشه این موضوع رو کاملاً بسپارم به خدا با وجود اینکه بارها این کارو کردم ولی یه جاهایی مثل این هفته خرابکاری کردم ، از خدا پس گرفتم خودم دست به کار شدم.
ولی با خودم عهد کردم در این باره دیگه با همسرم صحبت نکنم حتی بیان احساس هم نداشته باشم چون چیزیه که تو این 30 سال زندگیم بارها و بارها بهش گفتم و ازش درخواست کردم به نظرم دیگه کافیه دیگه باید تمرکز بذارم روی خودم از روش دیگهای استفاده کنم سعی کنم اصول را به خودم یادآوری کنم و با ایمان و توکل بر خدا پیش برم.
میدونید خیلی جاها میدونم چ راه حلهایی به کار ببرم بهتره بدون اینکه چیزی به همسرم بگم اما متاسفانه ب خاطر وابستگی شدیدی که نسبت به من داره نمیزاره کار خودمو انجام بدم . بابت بعضی از مسائلی که تو روابطمون میتونم بهتر کنم که خودم آرامش بیشتری داشته باشم ، نمیزاره اون برنامههایی که خودم میچینم رو پیش ببرم .
با توجه به این دلخوری که این هفته از ایشون داشتم بازم خداروشکر کردم .
از این جهت که در گذشته هر روز ما از این مشاجره ها داشتیم در حالی که الان به ندرت پیش میاد.
گاهی فک میکنم این اتفاقات میاد که باز منو سیقل بده و از درون منو قوی تر کنه .فقط باید تمرین کنم در چنین مواقعی کانون توجهم رو آگاهانه سمت خواسته هام ببرم نه روی نقطه ضعفهای همسرم .
راهشو که بلد باشیم اگه بتونیم درست عمل کنیم زودتر به درخواستهامون میرسیم. استادعزیز همیشه میگن اگر خودمونو تغییر بدیم و در مدار درست باشیم ناخودآگاه همسرمونم تغییراتی که دلمون میخواد رو میکنن .
نمیخوام خودمو ملامت و سرزنش کنم سعی میکنم از این اتفاق درس بگیرم و دفعات بد بهتر عمل کنم به نظر خودم این بارم خیلی بهتر از دفعات قبل عمل کردم همین که اون لحظه که حالم بد شد واکنش نشون ندادم و چند روز سکوت کردم به نظرم رشدمو نشون میده بنابراین مطمئنا دفعات بعدی وجود نخواهد داشت یا اگر داشت من بهتر عمل خواهم کرد.
خدا رو شکر میکنم استاد عزیز هستن . گاهی احساس میکنم وجود استاد هم ، مثل مراقبت خدا از منه . چون هر باری که صدای ایشون رو میشنوم و به صحبتهای ایشون با دل و جون گوش میدم آروم میگیرم.
ممنون و سپاسگزارم که هستید.
استاد جونم مسیر قشنگی که میگید رو پیش گرفتیم و میگیریم تا به آرامش درون برسیم.
استاد جونم عاشقتم مرسی که هستی.
liveبااستادعباس منش قسمت 35.
سلام به استاد عزیزودوست داشتنی خودم.
ازگوش کردن این فایل بسیار لذت بردم.
خیلی خوشحال شدم از روابط بین شما و آقای عرشیانفر.
چون این استادازمحدود استادهای هستن که یه وقتایی صحبتهاشونو میشنوم وفرکانس مثبت دریافت میکنم.البته پیگیرش نیستم گاهی کلیپهاشو دوستان میفرستن.
مبحث مهم و جالب همیشگی که هیچ وقت تکراری نمیشه، توجه به زیبایی ها وخواسته ها واعراض از نازیبایی هاوناخواسته ها.
ما به عنوان یک انسان وظیفه ی شخصی خودمون میدونستیم که خیلی از نازیبایی هایی مثل فقروتنگدستی افراد رو درست کنیم .وتمرکز زیادی رو این موضوع داشتیم چون یه جورایی وظیفه ی انسانی خودمون میدونستیم.
جالب اینجا بود که با نداری خودمون ،باز این فکر تو ذهنمون جرقه میزد واز خدا مال وثروت میخاستیم برای نجات این افراد.
من یکی که پیش خودم میگفتم اینا که هیچ وقت به ثروت نمیرسن .حالا اگه یه وقت ما رسیدیم ما کمکشون میکنیم.بعد میشنیدم میگفتن اتفاقا اگه نداشته باشی باز به این افراد کمک کنی اجر بیشتری میبری.اگه نداشته باشی وبذل وبخشش کنی ثواب کردی.وقتی داشته باشی و بدی که هنر نکردی!تو اوضاع نا به سامان خودمون ،همونی رو هم که میخوردیم باعذاب وجدان میخوردیم.
باوجود نداشتن مال زیاد،هیچ وقت یادم نمیاد توجه یاتمرکزم سمت آدمهای ثروتمند باشه.
همیشه به افراد زیردستمون نگاه میکردیم یاهم سطح خودمون.توقعاتمون هم کم بود.انگار به خودمون پولدار شدنو نمیدیدیم.ما کجا وپولدارا کجا؟!
وقتی نگاه به این کوچیکی ازدنیاداشتیم ،توقع بود که جایگاهمونم فرق کنه؟! البته که فرق نمیکرد و هرروز بیچارگی ودرماندگی بیشتری رو تجربه میکردیم.
از خداوند طلب ثروت وراحتی وآسایش نمیکردیم ولی نگاهمون به پدر ومادرمون خیلی بود.که حواسشون به ما باشه .هرپدرومادری که بیشتر به بچش خدمت میکرد ،محبوب تربود.
خیلی از اعتماد به نفس وعزت نفسمون به همین خاطر،له شده بود.چون داشتن ثروت خودش اعتماد به نفستو بالا میبره.
شاید باورتون نشه یه وقتایی ازجایگاه ناجالبی که داشتیم لذت هم میبردم چون باورم این بود خداوند این جایگاه رو دوست داره .(نداری وبدبختی).
ثروتمندا به چشممون اجنوی بودن .ما اونا رو آدمهای خود خواه وازخود مچکر میدیدیم.
نمیدونم آدمهایی که موقتی اینجا در موقعیت وشرایط خوب هستن ولی عوضش تو دنیای بعد مجازات میشن.
بنده خدا ها روخیلی قضاوت میکردیم وازشون رنجش ونفرت داشتیم.
به چشم ما انگار دزد وغارتگر بودن .
اونا اموال مردم فقیر وامثالی مثل ما رو ربوده بودن.
ثروتی که داشتن رو سهمشون نمیدیدیم.
بااین باوروبااین نگاه سالها زندگی کردیم.
ب نظرم خود فقیرا هم این باورو دارن وبااین باور زندگی میکنن که خدا به خودشون که نمیده پس نگاهشون همیشه به دستای آدمای ثروتمنده .
واونا رو نجات دهنده ی خودشون میبینن .واین نگاه شرک آلود رو همیشه داشتن وخواهند داشت وتا وقتی که بااین نگاه زندگی میکنن درهمین جایگاه وبااین شرایط زندگی خواهند کرد.
با وجود اینکه باگدایی کردنشون از دست همین آدمای ثروتمندپول میگیرن .باز از اونا متنفرن.
این دیگه خیلی بی صفتیه .چون فکر میکنم این آدما حق اونا رو خوردن وچپاول کردن.
خودشون هیچ کاری جز گدایی بلد نیستن .هیچ تلاشی برای تغییر شرایطشون نمیکنن ولی توقعشون تبق تبق.
ماهم مدافع چنین آدمهایی بودیم.
وحس دلسوزی وترحم بهشون داشتیم.
حالا میفهمیم که این حسها فقط دامن به بودن اونها تو اون شرایط زده وباعث متوقع شدن اونها شده واز طرفی ما نه ناجی اونها هستیم ونه میتونیم شرایط اونها رو تغییر بدیم.
حالا متوجه شدیم ما هیچ مسولیت یا وظیفه ای در قبال چنین افرادی نداریم.
حتی نباید بهشون توجه کنیم.
شاید همین توجه نکردنهای ما ،باعث بشه به خودشون بیان ودر صدد تکاپو بربیان.
حالا ما به اینکه اونا چکار کنن نداریم.
وظیفه وسهم ونقش ما درقبال چنین افرادی اینه که توجهی نکنیم.
هیچ وقت باحس دلسوزی واینکه من با دارا بودن ناجی تو هستم ،نریم سمت کسی.
اگه عشقی میخاهیم بدیم برای خوشحال کردن خودمون باشه وزیاد رو این افراد زوم نباشیم.
کمکی هم کردیم سریع رد بشیم.
اینکه امروزیاد گرفتم با توجهم هرچیزیو جذب میکنم .
وقتی به چیزی توجه میکنم از همون جنس اتفاقات سمت من میاد.مگه آزار دارم به چیزهایی که نباید توجه کنم.
توجه نمیکنم به خبرهای منفی وبد جهان چ داخل کشورم چخارج ازکشور،چ راجع به جنگ وکشتار باشه .چ راجع به آب و هوا باشه .چ راجع به بیماری باشه.
من توجهی نمیکنم ونمیخام چیزی از کسی بشنوم .
هیچ خبر منفی برام هیجان نداره.
اصلا تمایل به شنیدن هیچ نوع خبری ندارم.
خبر های قشنگ وشاد ومرفه رو که نمیدن ونمیگن .پس بقیه رو هم بی خیال.
بزار بگن تو بی احساسی!
بزارسرزنشم کنن وهرطور دوست دارن قضاوتم کنن.
بزار بگن سنگدل شده!
این همه غم خوردن واین همه توجه کردن واین همه مثلا احساس مسئولیت کردنم چکاری از پیش برده ؟
آیا تا به حال تونستم یه نفرم تغییر بدم طوری که بدبختی از زندگیش ریشه من بشه؟خیر.
پس من آدم مناسب برای نجات کسی نیستم.
ینی هیچ آدمی نجات دهنده ی کسی نیست مگر اینکه خودش بخاد وخودش درخاست کنه.
مگه منو و تویی که اینجا هستیم ،بااصراراستاد اومدیم.
استاد هرچقدر حرفهای توپ وعالی بزنه اما اگه من نخام ،من تو فرکانسش نباشم مگه میتونه تغییرم بده.
انقد آدمها هستن گوششون پر ازاین حرفای قشنگ قشنگ اما آیا درعمل هم به همون میزان خوب هستن؟!.
نه اونا فقط یاد میگیرن دیگران رو موعظه کنن در حالیکه خودشون نیازمند تر ازهر کسی هستن.
استاد هرکاری میکنه اول برای خودش وتغییرات خودشه وبدست اووردن خواسته های خودش ،بعد ما !
هیچ انسان عاقلی نمیاد خودشو سپر بلای کس دیگه ای بکنه .
اینو گفتم که بدونیم ما هر کیو وهرجایی که هستیم وهرکیو وهرجایگاه دیگه ای میخواهیم باشیم فقط خودمون اصل هستیم وبس..
همه ی چی تو وجود خودمونه .
دیگرانی مثل استاد الگوهایی هستن که باور کنیم که میشود وانگیزمونو تو مسیر ازدست ندیم.
اونا باعث میشن ما صبورتر باشیم وتوکلمون به خدا بیشتر.
اونا این راه رو رفتن تا جاپای ما سفت تر بشه برای حرکت .
ما تقلید نمیکنیم .قوانینی یاد گرفتیم که طبق اون اصول پیش میریم تا خداوند در مسیر درستی وپاکی هدایتمون کنه.
البته که استاد ما فهیم تر ازاون چیزیه که من شناختمش.
هیچ وقت قره نمیشه به خودش که بگه من کاری کردم که خیلیا تغییر کردن.
همیشه تو صحبتهاشون طوری حرف میزنن که هرکسی که این قوانین رو رعایت کنه وطبق قوانین پیش بره ،برد کرده وبه خواستش رسیده.
اتفاقا تواضع و فروتنی ایشون رو وایمان صدشون به خدا بوده که الان در چنین جایگاهی هستن .وچنین دستاوردهای در زندگیشون دارن که ازهمه چی برخوردارن.(ثروت ،سلامتی،روابط عالی،معنویت وایمان به ذات حقیقی،آرامش وآسایش وسعادت در هر دوجهان).
منم دنبال چنین جایگاهی هستم.
منم خودتولایق میدونم.
اما اینو میدونم که به میزان افکار وباورهای مثبتم چنین پاداشهای دریافت میکنم.
همه چی بستگی به فرکانسهای من به جهان داره!.
همه چی به نگاه من وزاویه دید من به این جهان داره!
همه چی در گرو تلاش وادامه دادن مسیر من داره!
دنیا رو که قشنگ وزیبا ببینی .
از هرچیز ناجالب که اعراض بکنی.
توجه وتمرکزت به هرچیززیبا باشه.
هر اتفاقی رو با هرآنچه درش هست بپذیری.
ایمان صد به خدا داشته باشی .
به جهان وقوانینش اعتماد کنی.
بدونی که نمیتونی قسر در بری،تو هم میتونی به همه ی خواسته هات برسی.
به قول استاد چیز سختی نیست فقط کافیه بفهمیمش وبااین درک یه کم روی خودمون کار کنیم تا متفاوت باشیم با بقیه ومتفاوت نتیجه بگیریم.
بگذریم ازاین همه هیاهووجنجالهای جامعه.
همه ی سرو صدا ها برای جلب توجه وزیاد کردن وبزرگ کردن گروها وحزبشونه.
ما نه جزعه این گروهیم ونه اون گروه .ما جزعه هیچقشرخاصی نیستیم.
ما یک انسانیم ومثل یک انسان زندگی میکنیم .در هرکجا وهرمکانی که باشیم .
ما برای شاد زیستن و رهایی و آزادی پا به این جهان نهادیم پس باید شاد و رها زندگی کنیم.
اگه تا حالا نتونستیم به این شیوه زندگی کنیم مشکل ازهیچ کس و هیچ چیز نیست.
همیشه مشکل ازدرون خودمون سرچشمه میگیره.
میشه همین جایی که هستم باشم بدون تغییر مکان وشرایطی ولی آزادانه وشاد زندگی کنم .
واقعن منو اینو درک کردم .
دیدم کسانی که به همین شکل زندگی میکنن وبه هیچ مشکلی برنمیخورن .
وکسانی با همون شرایط ولی مدام به مشکل برمیخورن.
تو باشگامون بعضیا با تیشرت آستین کوتاه وکلاه میرن بیرون میان وهیچ کس چیزی نمیگه اتفاقا باشگامون بقل کلانتری هم هست.ولی همون جا بعضیا که تازه مانتو هم تنشونه ،بهشون گیرداده میشه.
اینکه استاد انقد تاکید به فرکانس هامون داره ،من به عینه توهمه ی موضوعات ومسائل روز مره میبینم.
وخودم بارها وبارها تجربه کردم.
اصلا چیزیه که از صبح تا شب در هرجا وباهر مسئله ای باش روبرو هستیم .
وقتی ازخودت راضی هستی همه چی بت حال میده .
انگار دنیا وجهان دست به سینه وایستادن ،تا تو هرچی بگی مثل چراغ جادو برات مهیا کنن،راه رابرات بازکنن،هرمانعی رو از سر رات بردارن.
اتفاق ناجالبی هم که بیفته برات وحشتناک وغیره ممکن نمیشه .به قول استاد اونم اومده تا تو رو بیشتر سیقل بده.
تو احساستو خوب نگه دار، تو نرو سمت احساس بد. تو خودت وذهنتو کنترل کن ببین چی میشه!
عاشق این لحظه ها هستم خودم کیف میکنم وقتی میفهمم تو مسیر درستم.
واقعن لذت بخشه.
استاد جونم عاشقتم .
همه چیمو ازتو دارم .
حال خوب ،آرامش،روابط خوب ،ثروت فعلن به میزان کافی ،مهمتر ازهمه شناختم نسبت به خدای خودم.
همه رو ازشما آموختم .
در مسیر وسیر تکاملی رشدخودم هستم ومیمونم تا تجربیات فوق العاده ای مثل شما دستاوردم بشه.
بی نهایت ازتون سپاسگزارم استاد خوبم.
سلام دوست عزیزم.
خیلی خوبه که در مورد احساسات و عواطف و تجربههایی که کسب میکنیم رد پایی از خودمون میزاریم که همین باعث میشه در مقایسه با ماهها یا سالهای بعد، تغییرات خودمونو بیشتر متوجه بشیم.
و از اینکه هر روزمون بهتر از روزهای قبل پیش میره از استاد عزیز و از خدای خوبمون و حتی از خودمون تشکر و سپاسگزاری میکنیم.
دوست عزیز ، من در رابطه با روابط عاطفی با همسرم ، خودمو رها کردم و سعی کردم زندگیمو بپذیرم و به خدا بیشتر اعتماد کنم .
با توجه به شناخت بیشتری که از خدا دارم پیدا میکنم هر روز ایمانم نسبت بهش قویتر میشه. این به منزله ی اینه که شکوه و شکایتهام و افکارهای منفی از ذهنم دارن پاک میشن .
دارم تمرین میکنم که تو لحظه زندگی کنم و لحظات خوبو و شیرین زندگیمو بیشتر ببینم. آگاهانه تمرکز روی ویژگیهای مثبت همسرم میزارم تا هر روز حسم نسبت بهش بهتر و بهتر بشه . که دقیقاً همین طورم داره میشه .
منم مثل شما در گذشته دوست داشتم از همسرم جدا بشم ، این موضوع اجازه ی در لحظه زندگی کردن بهم نمیداد که هیچ ، بلکه آرامش و لذت بردن از داشته هامو ازم گرفته بود.
وقتی تو مسیر درست باشیم و ایمان داشته باشیم که خدای قدرتمند کنارمونه اول از اینکه تمام اتفاقات زندگیمون رو میپذیریم و با پیش اومدن هر موضوعی پیامها و الهامات خداوند رو دریافت میکنیم.
ذهن ما در برابر خیلی جریانات مقاومت داره و اجازه ی درست فک کردن بهمون نمیده .گاهی قفلی میزنه رو یه چیزی که اگه رهاش کنیم و بش فک نکنیم بهتره .
سعی کنیم با هدایت خداوند پیش بریم.حتمن خداوند بهتر از ما میدونه و بیشتر خودمون مراقب ماست.
سعی میکنم بر این باور باشم و افکار منفی رو از ذهنم دور کنم . تو این زمینه واقعاً تسلیم شدم میدونی بیشترین تجربهای که در این راستا کسب کردم این بود که دوست نداشتم این روزا رو هم مثل گذشته از دست بدم . از طرفی دیدم که خیلیا دست و پا برای خیلی چیزا زدن ولی عمرشون کفاف نداده و این دنیا رو ترک کردن. اکثر ماها همیشه فکر میکنیم مرگ برای همسایه ست. و خودمون غافلیم که ممکنه هر عان این دنیا رو ترک کنیم. به همین جهت سعی میکنم رهاتر زندگی کنم و انقدر به قدرت خداوند اعتماد داشته باشم که خودم تلاشی برای خواسته های اینچنینی نداشته باشم چون با یقیقن نمیدونم آیا این خواسته ی من درسته یا نه ؟!!!
بنابراین دوست عزیزم سعی کن بیشتر تسلیم باشی و از لحظاتت لذت ببری . در برابر افکار و خواستههای عاطفیت مقاومت نداشته باش ، اجازه بده جهان خودش تو مسیر هدایتت کنه.
برات بهترینها رو از خداوند خواستارم.
عمری طولانی و پر عزت .