live | قانون هدایت به سمت خواسته ها

سرفصل آگاهی های این فایل:

  • تغییر زندگی را از تصحیح کانون توجه ات شروع کن؛
  • به هر آنچه توجه کنی، به تجربیاتی از همان جنس از توجه، هدایت می شوی؛
  • اگر آزادی می خواهی اما تمام تمرکز شما بر ناخواسته هایی است که آزادی شما را محدود کرده است، این جنس از تمرکز، شما را در مدار محدودیت های بیشتر قرار می دهد؛ 
  • چه نوع تفکر و رفتاری، فرد را آسان می کند برای سختی ها و چه جنس از تفکر و رفتاری فرد را آسان می کند برای آسانی ها؛ 
  • معنی هر جنسی از احساس بد این است که: شما در ذهن خود در حال توجه به چیزی هستی که نمی خواهی و با آن جنس از توجه، فرکانسی را فعال کرده ای که در حال جذب ناخواسته های بیشتر به زندگی ات است؛
  • شما در دنیایی زندگی می کنید که دسترسی یکسانی دارید به ثروت یا فقر؛ به سلامتی یا بیماری؛ به عشق یا نفرت… اما اینکه کدام را انتخاب می کنید بستگی کاملی دارد به کانون توجه شما؛
  • اگر هدف را “ماندن در احساس خوب” بگذارید و با این اولویت، کانون توجه خود را مدیریت کنید، فارغ از قوانین آدمها و حکومت ها، فارغ از تجربه اکثریت جامعه، به سمت تجربه هایی هدایت می شوید که شما را به احساس خوب بیشتری می رساند؛
  • وقتی در مسیر هماهنگ با خواسته هایت حرکت کنی، درها به صورت خود به خود باز می شوند؛
  • پیام قرآن درباره تغییر؛
  • کسی که بر نازیبایی ها تمرکز دارد، به نازیبایی های بیشتر هدایت می شود؛
  • با هر ناخواسته ای بجنگی، آن ناخواسته را در زندگی ات ماندگارتر می کنی؛
  • مفهوم شرک و ارتباط آن با “باور به تاثیر عوامل بیرونی”
  • در مورد چیزهایی که دوست نداری صحبت نکن و مراقب باش که به این شکل به آنها انرژی ندهی؛
  • با انرژی ای همکاری کن که هم جنس با خواسته هایت است؛
  • از همان لحظه ای که کانون توجه خود را به سمت خواسته هایت جهت دهی می کنی، به سمت تجربه های بهتر هدایت می شوی؛

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

قانون تغییر ناخواسته ها


منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

سایر قسمت های live با استاد عباس منش

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | قانون هدایت به سمت خواسته ها
    472MB
    76 دقیقه
  • فایل صوتی live | قانون هدایت به سمت خواسته ها
    73MB
    76 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فرناز رز» در این صفحه: 2
  1. -
    فرناز رز گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    وقتی 12،11 سالم بود و بیماری بلوغ زودرس گرفتم،

    یکی از بهترین و با تجربه ترین دکتر های شیراز با قاطعیت بهم گفت:

    ـ عزیزم قدت دیگه بیشتر از یکی دو سانت رشد نمیکنه.

    و من توی چشماش نگاه کردم و با قاطعیت بیشتری گفتم:

    ـ ولی من مطمئنم قدم 170 سانت میشه

    و یه روز میام و بهتون نشونش میدم!

    و امروز من 170 سانت هستم :)

    وقتی 12 سالم بود،

    من هیچی از قانون جذب نمی دونستم

    ولی بهش عمل کرده بودم…

    تنها کاری که کردم این بود که

    فقط به یه چیز توجه کردم

    به صدای قلبم که میگفت میشه فرناز

    نه به علم کاری داشتم،

    نه به ترس های مامانم و

    نه به سرزنش های مداوم بابام…

    فقط من بودم و عدد 170!

    نه نوشابه می خوردم، نه غذاهای هورمونی و نه لاک می زدم…

    فقط من بودم، یه ایمان و یه عمل!

    و این تنها کاریه که هر آدم موفقی توی جهان داره انجامش میده!

    اون شب، اشک های رونالدو در جام جهانی 2022،

    کسی که از همه جهت برای من قابل تحسین بود و هست، برام یه شوک بزرگ بود!

    نمی دونستم چرا؟! آخه من هیچ وقت به برد و باخت بقیه اهمیتی نمی دادم…

    ولی هر چی که بود،

    باعث شد مطمئن بشم که جهان هرگز با من شوخی نداره!

    جوری که هیچ وقت تا این حد مطمئن نشده بودم!

    حالا که 21 سالم شده و در حال تبدیل شدن به یه دانشمند فوق بزرگ جهانیم،

    گاهی به این فکر میکنم که …

    چقدر پیچیدش می کنیم! انگار وقتی بچه ایم، بیشتر شعور داریم!

    حتی خیلی وقتا دو تا گزینه توی ذهن مون به وجود میاد:

    زندگی کنم

    یا همش تلاش کنم؟!

    ولی آخه زندگی همون تلاشه!

    تلاش توی ناخودآگاه ما مساوی با رنج ترجمه شده

    ولی تلاش اصل زندگیه…

    ازدواج، بچه دار شدن، سفر کردن و لذت بردن از زندگی،

    همه و همه در کنار تلاش کردن ممکنه!

    نیازی نیست صفر و صدی به قضیه نگاه کنیم!

    کمی تحقیق توی زندگی آدمای موفقی مثل استاد عباسمنش، رونالدو، مسی، انیشتین، استیو جابز،

    مارک زاکربرگ و …

    بهمون نشون میده 24 ساعت وقت زیادیه برای داشتن همه چیز!

    موضوع کیفیت روابط ما با خانواده مون، خدا، طبیعت و زندگیه…

    موضوع اینه که عاشق کاری باشیم که میخوایم انجامش بدیم!

    طی تحقیقاتی که داشتم،

    باورتون بشه یا نشه،

    با روزی حداقل یا حداکثر 13 ساعت به طور مستمر،

    طی حداقل 6 ماه تا حداکثر 2 سال، میشه توی هرکاری

    متخصص شد!!!

    در کنارش می تونی به سایر برنامه هات هم برسی

    می تونی روی باورهات هم کار کنی!

    درسته که بعدش هم باید تلاش کنی؛

    ولی این چیز بدی نیست! اتفاقا باید خودت پنیرت رو جا به جا کنی!

    مهم اینه که طی این زمانی که گفتم میتونی روی غلتک بیفتی و پر از تجربه، آگاهی و خودشناسی توی مسیرت بشی…

    همه چیز به همین سادگیه…

    آدما مدام تنبلی میکنن، حسرت و غصه می خورن، فیلم های مزخرف می بینن، توی شبکه

    های مجازی می چرخن، تلویزیون تماشا میکنن و وقت شون رو مدام صرف تمرکز روی

    روابط شون با دیگران میذارن و ساعت ها به این فکر میکنن که فلانی چه فکری در

    موردشون میکنه …

    بعد مدام به خودشون و دیگران القا میکنن که وقت نیست، وقت کمه، نمیشه، دیر میشه،

    طول میکشه و …

    اگر کسی اینا رو گفت، ببین خودش داره با وقتش چیکار میکنه؟

    خیلیا اینکه میگیم وقت با ارزشه رو به جمله ی وقت کمه ترجمه میکنن!!!

    و میگن دیدی میگم وقت کمه؟ وقت طلاست و باارزشه پس کمه!!!

    ما مشکل مون چیه جز از انسان بودن مون استفاده نکردن؟

    تا کی میخوایم جریمه ی گذشته رو پرداخت کنیم؟

    تا کی میخوایم به جای سرمایه گذاری

    روی تلاش برای اهداف مون، روی شخصیت و اعمال دیگران وقت بذاریم؟

    عمر هرگز کوتاه نیست! ما کوتاهی می کنیم

    ما هستیم که باورهای محدود کننده رو به قوانین زندگی تبدیل می کنیم.

    این ما هستیم که همیشه به دهن دیگران نگاه می کنیم و به همین سادگی اجازه میدیم

    باورهای 90 درصد از افراد ناموفق جامعه رو به سرنوشت خودمون بدل بشه!

    این ما هستیم که به دیگران قدرت میدیم

    که حال مونو بد کنن

    و می شینیم به این فکر می کنیم که اونا چه فکری درباره ی ما میکنن!

    این ما هستیم که توقعات بی جایی از خودمون داریم

    توقع داریم اولین بارهایی که کاری رو انجام میدیم، حرفه ای باشیم

    و توی ذهن مون خودمون رو با افرادی مقایسه می کنیم که فقط نوک قله ی موفقیت شونو

    می بینیم!

    ارزش و توانایی های مغز خودمون رو با دیدگاه دیگران می سنجیم

    و با استعداد های بقیه مقایسه می کنیم!

    بدون اینکه استعدادهای خودمون رو بشناسیم؛

    بدون اینکه دنبال این استعداد ها بگردیم و بهشون احترام بذاریم!

    اجازه میدیم آدمای تنبلی که کاری رو با تمام وجود انجام ندادن و علاقه ای درش ندارن،

    بهمون بگن نمی تونی

    بهمون بگن توش پول نیست

    بهمون بگن نمیشه

    و روی حرفای منفی شون مارک “منطقی” و “من به فکرت هستم” بزنن!

    ما آگاهانه به افراد ناموفق توجه و اونا رو الگوی زندگی مون می کنیم

    و از این مسخره تر اینه که

    آدمای موفق رو خاص و خوش شانس جلوه میدیم؛ در حالی که فقط داریم به عکس هایی که

    درش لبخند زدن نگاه می کنیم!

    ما این توهم رو داریم که هرچی آدمای بیشتری از مسیری برن، اون مسیر درست تر و

    بهتره! و با اینکه می دونیم مسیر قشنگی نیست، خودمون رو قانع می کنیم که

    خب همه دارن از اون مسیر میرن دیگه!

    به همین سادگی خودمون رو فدا می کنیم؛

    فدای اگر ها و ای کاش ها، فدای تقلید های میمون گونه،

    فدای باورهای بی اصل و اساس بقیه…

    و آروم آروم بی انگیزه میشیم

    خسته و ناامید…

    و دیگه هیچ راهی جز بدبختی نمی بینیم

    و بعد به خدا شکایت می کنیم

    چون اگر اون دنیا رو طوری می ساخت که تنبل ها و منفی نگر های مثلا روشن فکر هم

    موفق میشدن، عالی میشد!

    و از اونجایی که خدا به دنیا، رنگ مورد علاقه ی ما رو نمیزنه،

    میگیم پس وجود نداره!

    و مثل همیشه توی همون لوپ های تکراری غلت می زنیم!

    یکی آروم توی گوش مون میگه:

    ـ بچه از همین الآن شروع به تغییر کن!

    و ما همون شعار همیشگی رو فریاد می زنیم:

    وقت کمه

    دیگه دیره

    نمیشه

    از کجا شروع کنم؟

    ولی من میگم از همین جا شروع کن

    از همین حالا…

    از کجا؟

    همین جایی که هستی

    از کی؟ همین الآن

    شروع کن و ببین وقت اضاف هم هست

    شروع کن

    ولی توقع نداشته باش که

    از همون اول قوی باشی

    برای قوی شدن، باید خود ضعیفت رو پرورش بدی

    نمی تونی خود ضعیفت رو نابود یا حذف کنی…

    هر آدم قوی، در حقیقت از همون آدم ضعیفی که بوده ساخته شده!

    و باید توی این مسیر محکم باشی

    باید از پس ای کاش ها، اگرها و شاید های ذهنت بر بیای

    باید از پس مسخره شدن ها و سرزنش ها بر بیای

    راهش چیه؟ بی اعتنایی و سکوت

    باید از پس شکست ها و چالش ها بر بیای

    نباید از محدویت ها فرار کنی

    محدویت ها بهترین مسیر برای رفتن به دل نامحدود ها هستن

    باید برای نامحدود شدن، از خود محدود و ترسوت بگذری

    نمی تونی اجازه بدی زمان، جغرافیا، شرایط و آدما تسلیمت کنن

    با این 4 تا نجنگ

    تنها جنگی که داری، با خود قبلیته

    که هرطور شده میخواد توی همون فضای به ظاهر امنی که ساخته بمونه

    با اون خود ضعیفی که به حمایتت برای قوی شدن نیاز داره

    برای خودت استاد مهربون، اما سخت گیری باش

    برو جلو و اجازه نده ترس هات مثل همیشه ازت سواری بگیرن و تو رو عین قاطر به

    اینور و اونور بکشن!

    یا قید خوشبختی رو بزن، یا قید ترس هات رو…

    هرچیزی یا هرکسی که میخوان باشن

    با هر منطق و هر اندازه ای

    اگر اجازه بدی ترس هات کنترلت کنن،

    موفقیت هات توی قبرستون به حسرت تبدیل میشن…

    و جهنم هر روز و هر لحظه ی زندگیت رو به زنجیر میکشه!

    میخوام همیشه یادت بمونه

    اگر از شکست خوردن بترسی، هرگز به موفقیت نمیرسی

    شکست دشمن ما نیست! یه چراغ راهنماست که میگه این مسیر غلطه!

    شکست یه پیامه و بزرگترین درس و تجربه ی ماست!

    و اگر شکست، درد و محدودیت رو دوست نداری، قبل از اینکه شرایط سخت تر بشه،

    تغییر کن

    تلاش کن

    و بدون از مسیر اشتباه رفتن، هزاران برابر بهتر از توقفه! چون بهت کمک میکنه مسیر

    درست تر رو تشخیص بدی.

    و میخوام بازم اینو یادت باشه که

    تا وقتی حرکت نکنی، نمی تونی قدم های بعدی رو ببینی…

    ما هیچ وقت قبل از اینکه انجامش بدیم، نمی تونیم کاملا مجهز باشیم

    ما فقط می تونیم از هر آنچه که همین الآن داریم، استفاده کنیم.

    ما از همون اول نمی دونیم دقیقا توی مسیر به چه چیزایی نیاز داریم!

    یه کنکور ساده، بهم اثبات کرد برای بزرگترین شدن ها، باید عرضه داشت!

    باید یه ذهن فوق قوی رو تربیت کنی و تمام تمرکزت رو روی هدفت بذاری…

    هر هدفی!

    تمام وجودت، تمام سلول هات و هیچ وقت متوقف نشی!!!

    و اونقدر زود عمل کنی که فاصله ی بین تجسم و عملکردت یکی بشه!

    اونقدر زود دست به عمل بزنی

    که انگار همون لحظه داری به دستش میاری!

    این رازی بود که همیشه توی موفقیت هام داشتم…

    زودتر از اینکه مغزم بخواد فکر کنه، عمل می کردم.

    پس شروع کن

    با همین خستگی

    با همین وضع مالی

    با همین جغرافیا

    با همین شرایط و آدم ها

    باور کن که

    اگر حرکت کنی،

    اینجوری نمی مونه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    فرناز رز گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    سلام به شما بزرگوار :)

    خیلی خیلی ممنونم از اینکه با دقت نوشته رو مطالعه کردید

    و من زبانی از خدا شدم تا این پیام رو به اول خودم و سپس به شما برسونم

    امیدوارم همه مون به این درک برسیم که قانون جذب به معنای تلاش نکردن نیست!

    به معنای با ایمان، آرامش و عشق حرکت کردنه…

    در مسیر اهداف مون، اگر ما کمی تکون بخوریم، خدا برامون می رقصه :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: