live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-01 03:59:212024-11-08 04:53:05live | قانون هدایت به سمت خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ب نام خداوند بخشنده مهربانذ
استاد عباس منش سلام و عرض احترام …..استاد عالی بود این فایل بسیار عالی و پر از اگاهی ناب…یعنی باید صدها بار گوش بدیم تا ذره ذره این اگاهیها رو مثل ی روکش از طلا روی ذهن اسمبل کنیم….. بسیار سپاس استاد عباس منش … بسیار سپاس از شما بسیار سپاس از شما…. نمیدونم چطور تشکر کنم از شما بابت این مطالب ناب….
سپاس از شما استاد انشالا در پناه حق باشید … خیلی دوست داذم استاد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم وقتتون بخیر
تو این فایل یادگرفتم ک تو جهان دو قطبی زندکی میکنیم این ما هستیم ک انتخاب میکنیم ثروتمند باشیم یا فقر..سلامت باشیم یا بیمار.. شاد باشم یا ناراحت..به وجه منفی فکر کنیم یا مثبت…انتخاب با ماست..
راه رسیدن به خواسته تمرکز به چیزهای خوب هست..زیبایی ها رو ببینیم تحسین کنیم..زندگی خودمون رو خودمون خلق میکنیم با انتخابهای ک داریم
خدایا شکرت ک انتخاب کردم این نسیری ک سر راهم قرار دادی رو توش حرکت کنم و هر روز مدارم بد آگاهی هاش بالاتر بره و هر روز بهت نزدیکتر شم و هر روز رفیق تر شم و هر روز بیشتر از قبل ظرفم بزرگتر..خدایاااا متشکرم
خدای مهربانم سعادت و خوشبختی و ثروتمندی در دو دنیا ازت میخوام
سلام استاد دنیای امروز لبریز شده ازمدعیان راه پیروزی. اما..اما…..حقانیت گفتارتان رادرهمسویی تان بااهل بیت ع دیدم ومهمترازآن تمرکزتان به وحدانیت خدا که بسیار نتیجه گرفتم کسی بودم که هیچوقت کارهام حل نمیشد اما الان باپیروی ازقانون کائنات البته اندازه ظرفیتم همیشه تلاشمو انجام میدم وخیلی ریلکس بخدا میسپارم خدا گواهه خارج ازانتظار همگان کارم حل میشه براستی گرمی دست خدارا همه جا احساس میکنم همیشه دعاتون میکنم وبراستی وقتی ازدرونم اصلاح راشروع کردم همه اطرافیانم عوض میشن به نفع من آرزو میکنم عزیزان این راه پیروزی جدی بگیرن خیلی جدی چون شیطان درثانیه ها درکمین است غافلمون کنه ویکی ازدلیل حقانیت این قانون همین حملات بی وقفه شیطان است
سلام استاد جان
28گام در سی و اندی روز
دست مریزاد به مریم بانو.خدا قوت بهت بانو
چقدر این لایو دوست داشتنی هستن دو تا جلوه زیبا بندگان خدا ،دو استاد در یک قاب
چقدر به خودم افتخار کردم که این دو استاد های من بودند
مثل وقتی دو فرزندت رو در سکوی جشن فارغ التحصیلی برای دریافت جایزه ببینی
خدایا شکرت
استاد چشمام رو بستم و این لابو رو در سمیناری دیدم شما دو استاد در بالای جمعیت گفت و گو می کنین و من و مرجان لا به لای جمعیت نشستیم و دستامون توی دست همدیگه و لبامون خندون و بهم دیگه میگیم خدایا شکرت ما از این همه استاد بهترین ها رو جذب کردیم و خدا برامون بهترین ها رو فرستاد و هدایت شدیم به بهترین سخنرانان صدای خدا
مرجان بهم میگه ببین مینا چقدر استادا باهم قشنگ تبادل میکنن و مثل وقتایی که من و تو بهم می رسیم هستن
یهو مریم جان که کنار شما نشسته و هواسش مثل همیشه به همه چیز هست ما رو میبینه و اشاره میکنه بیاین بالا
من میگم ما,؟
باز اشاره میکنه اره شما
رو به مرجان میکنم.:با ماس؟
مرجان میخنده آره انگار ما لایق بهترین هاییم
ما می آییم پشت صحنه مریم بانو نزدیک ما میاد و ما همدیگه رو بغل میکنیم .من که فقط گریه مکنم و مریم میگه شما دونفر بین جمعیت فقط خودتون بودید فقط به حس و احوالات خودتون توجه میکردین،ازتون خوشم اومد
مرجان میگه ما درخواست داده بودیم شما رو از نزدیک ببینیم
_پس درسته من به الهامم توجه کردم ،بهتره اینجا بمانین بعد جلسه با اساتید یه نشست داشته باشیم
ما نزدیکتر به شما سخنرانی رو گوش میکنیم و بعد یه جمع پنج نفره باهم از نتایج هامون میگیم و کلی حالمون خوب میشه.
نمی دونم چیشد یهو اینا رو خواستم بنویسم.حقه هرچی
چقدر از دنیای دوقطبی و تک قطبی خوب گفتین
ممنون بازم
خدا را شکر
مریم جان روزی ت خاطره شدن ارزوهات بشه
ما هم همین طور
روزی مون خاطره شدن آرزوها(:
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
اول وپیش از هر سخنی خدمت شما استاد گلم و بانو شایستهی عزیزم که این فایلها را اینگونه آمادهسازی کردهاند، سپاس بیکران دارم و خدا را برای اینکه مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشته سپاسگزارم که دستان خودش را در زندگی من آورد تا این باقی مانده عمر را که نمیدانم چه اندازه خواهد بود را با لذت و سربلندی زندگی کنم.
استاد عزیزم و بانو شایستهی گل، به خدا از وقتی این فایلها را میبینم و گوش جانم را به آنها میسپارم، چنان مسیر این زندگی برایم زیبا شده که توصیف کردنش دشوار است و باید دیگران جای من باشند تا بدانند که چه میگویم!
از تغییرات و قدرت تمرکز بر نکات مثبت و خواستههایم بگیر تا بیشتر و بیشتر شدن مشتریانم و رفتن همسرم و فرزند کوچکم به تهران برای پیشرفت بیشتر که چه فرصتهای طلایی را برای تنها بودن و کار کردن روی خودم به من داده تا ریختن برگهای پاییزی از درخت زندگیم و رفتن افرادی از زندگیم که به آنها وابسته بودم و همچنین اصلاح شدن گروهم در کسب و کارم و غیره و غیره و توقعات بیش از پشیم از خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان و کاهش توقعات من از غیر خدا و غیره و غیره، که نمیتونم بیشتر بگم که اونوقت اشک شوق امانم نمیدهد!
حالا دوست دارم در مورد مطالب و یادداشتهای بانو شایستهی عزیز از سخنان شما بگم. البته از استاد عرشیانفر هم برای این لایو بهیادماندنی سپاسگزارم:
– نکتهی نخست:
تغییر زندگی را از تصحیح کانون توجهات شروع کن؛
به هر آنچه توجه کنی، به تجربیاتی از همان جنس از توجه، هدایت می شوی!
پیش از این آدمی بودم که باورتان نمیشود که چه اندازه برای نوشتن همین کامنتها حساس بودم و خودم را آزار میدادم. بارها و بارها غلطهای املایی خودم را میگرفتم و تلاش میکردم که خوب و درست بنویسم و برای همین بود که بیشتر به ظاهر متن توجه میکردم تا اصلش. به قول شما، به حاشیه توجه میکردم به جای توجه به اصل! واقعا که آسان بودم برای سختیها! و خدا را سپاس که الان دارم میبینم که دارم آسان میشم برای آسانیها! خدایا پروردگارا شکرت.
آره دقیقا همینه که شما میگویید و من هم بارها و بارها در زندگی این را تجربه کردهام که وقتی از آنچه نمیخواهم دوری میکنم و حاضر نیستم که اصلا دربارهی آن کمترین چیزی را بشنوم و بدانم( البته کاملا آگاهانه)، روزم به مراتب بهتر و بهتر میشه و نتایج بهتر و بهتری میگیرم! دیگه تلویزیون را نگاه هم نمیکنم، از اتاق اساتید وقتی بحثهای احمقانه انجام میشه یا بحث را اگه بتونم، اگه بتونم عوض میکنم و یا اینکه در بیشتر موارد میام بیرون و میرم برای خودم تو محوطه میگردم( حتا اگه پاهام نیاز به استراحت داشته باشند ولی، حق روحم را محترم میشمارم و از پاسداری میکنم و ورودیهای ذهنم را کنترل میکنم). پای خدا جوون مگه این کم نعمتیه؟! به خدا که اگه پیش از اینا من میتونستم اینجوری باشم! خدا جوون با هیچ چیزی حاضر نیستم این نعمت را عوض کنم!!!
دارم برکات این کارم را هر روز بیشتر و بیشتر درک میکنم! خدایا به استادم و بانو شایستهی عزیزم و همهی دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی عزیزان همراهم سعادت پیشرفت پیوسته در این مسیر الهی را ارزانی کن!!!
نکته دوم:
اگر آزادی می خواهی اما تمام تمرکز شما بر ناخواسته هایی است که آزادی شما را محدود کرده است، این جنس از تمرکز، شما را در مدار محدودیت های بیشتر قرار می دهد!
خدایا من پیش از این همینجور بودن که همش صحبت آزادی را میکردم ولی همش به درواقع همون به ظاهر آزادی، مرا محدود کرده بود. همش صحبت میکردم از اینکه خدا کنه که بتونم به جایی مثل آمریکا برم که بتونم آزاد زندگی کنم ولی مگه میشه آدمی که خودش داره آزادی را برعکس مینویسه، به آزادی برسه؟! خدایا من ازت سپاسگزارم که داری اینجوری و با این دست و دل بازی مرا هدایت میکنی!!!
آره به خدا، من هم مثل شما هیچ اعتقادی به وطن و اینجور چیزها ندارم. البته بگم ها، پیش از این وقتی صحبت وطن پیش میامد، رگ کردنم ورم میکرد و چهرهام برافروخته میشد! ولی چند وقتی هست که به این نتیجه رسیدهاند که من هم مثل باقی انسانها روی کرهی زمین به دنیا آمدهام. جایی که همهاش مُلک خداست. آیا خدا گفتن این تکه از زمین ایران باشه، اون تکه دیگه روسیه و اون تکهی دیگه آمریکا و یه تکهی دیگه کره شمالی؟ نه آقا جوون، آدما با هم سر زمینهای حاصلخیز جنگیدن و این سرزمینها را هم حاکمان ساختند. در صورتیکه من هم مثل یک آدم اهل زابل، اهل سیستان، اهل تهران، اهل واشنگتن، اهل سئول، اهل کره شمالی و یا اهل قطب شمال، تو همین کرهی خاکی دنیا آمدیم و همهی ما حق برابری از زندگی داریم و شایشتگیهای همهی ما برابرند! فقط این ماییم که یا خودمون را شایسته نمیدانیم و یا اینکه به جایی وابسته شدیم.
به خدا که وابستگی بدترین کار دنیا و عین شرکه!!! من تنها به خداوند یگانه و تنها فرمانروای جهانیان وابسته هستم چون که تنها اوست که همه چیز را صاحب اصلی است و اوست که به من زندگی بخشیده و نعمت برخورداری از نعمات و برکات روزافزون خودش را به من داده!!! آقا اصلا اینایی که دم از وابسته بودن به مثلا عشقشون( همسر و پارتنر) میزنند، بیشترشون از شخصیت حضرت علی خوششون میاد و خودشون را از مریدان ایشان میدانند. آیا نمیدونیم که همین حضرت علی کمتر از ده پس از دنیا رفتن فاطمه( همسر ایشان) همسر دیگری اختیار کردند؟ اگر وابستگی کار خوبیه، پس این رو چی میگن؟ هر نوع وابستگی به کشور، همسر، فرزند و غیره، یک شرکه و شرک موجب زیان در دو دنیاست!!!
نکتهی سوم:
چه نوع تفکر و رفتاری، فرد را آسان می کند برای سختی ها و چه جنس از تفکر و رفتاری فرد را آسان می کند برای آسانی ها؟
چه اندازه همیشه شما خوب این مفهوم را بیان میکنید که؛ تقوا یعنی کنترل ذهن و کنترل توجه به خواستهها و دوری کردن از توجه به ناخواستهها، دوری کردن از آدمهایی که صبح تا شب به دنبال ایرادها و توجه به ناخواستهها هستند! مشخصه وقتی که از ناخواستهها دوری میکنی، دنیا هم که مثل آیینه عمل میکنه، ناخواستههات را ازت دور میکنه! درست مثل وقتی از آیینه دور میشی، تصویرت هم انگار از آیینه دور میشه و وقتی به خواستههات توجه میکنی، دنیا هم تو را به خواستههات نزدیک و نزدیکتر میکنه!
دارم روی خودم کار میکنم که همینجوری باشم که آگاهانه و بله کاملا آگاهانه کانون توجهم را به خواستههام متمرکز کنم تا مثل نور خورشید که در کانون یک ذرهبین متمرکز میشه و میتونه کاغذ و مقوا و چیزهای دیگر را بسوزونه، من هم بتونم همین کار را بکنم و خواستههایم را به شکل کاملا طبیعی و بدون تقلا به زندگیم جذب کنم! خدایا شکرت که همین نوشتهها سبب شد که الان یک تماس بسیار خوب از سوی یکی از مشتریان گرامیم داشته باشم! دیدی، همینه دیگه! اینم نتیجهی توجه به خواستهها و دوری از توجه به ناخواستهها! الهی شکرت.
نکتهی چهارم:
معنی هر جنسی از احساس بد این است که: شما در ذهن خود در حال توجه به چیزی هستی که نمی خواهی و با آن جنس از توجه، فرکانسی را فعال کرده ای که در حال جذب ناخواسته های بیشتر به زندگی ات است.
دقیقا چه اندازه پدیدههای این جهان همانند هستند! در فیزیک میگند که اگه یک جسم نوسانگر فرکانسی موافق یک جسم نوسانگر دیگر داشته باشه که در حال نوسان نباشه، نوسان حسن اول، دیگری را هم به نوسان در میاره و البته با همان فرکانس. خدایا این همه سال فیزیک خوندم ولی این مفهوم به این سادگی را نفهمیده بودم. شکرت و واقعا شکرت که این رو دارم میفهمم. خدایا پروردگارا سپاس!
پس، از کار و توجهات من مثل یک نوسانگر همش در حال فرستادن فرکانسهای خودشه و جهان را متاثر میکنه. یاد اون پروفسور ژاپنی افتادم که روی تاثیر فرکانس افکار مثبت و منفی روی آرایش مولکولهای آب تحقیق کرده بود افتادم. تازه مثلا ماها که روی کوانتوم تحقیق میکنیم، صحبتی عمیقتر در مورد درهم تنیدگی اجزای جهان میکنیم که خدایا آب در کوزه بود و ما گرد جهان میگشتیم. تازه دارم میفهمم که چقدر این سالها دانشی بس سود و فایده داشتم. خدایا شکرت که به نادانیم پی بردم.
نکته پنجم:
شما در دنیایی زندگی می کنید که دسترسی یکسانی دارید به ثروت یا فقر؛ به سلامتی یا بیماری؛ به عشق یا نفرت… اما اینکه کدام را انتخاب می کنید بستگی کاملی دارد به کانون توجه شما.
این مثل این میمونه که بگیم دلت میخواد که از وی برات بگم؟ از عشق یا تنفر، کدوم؟ دلت میخواد از فقر برات بگم؟ از جنگ یا صلح؟ و … مشخصه که آدم فهمیده نکات مثبت را انتخاب میکنه و آدمی که فکر میکنه، باید با داشتن اندوه و ادای آدمای روشنفکر همش در اندیشهی مسائل نادلخواهش باشه، همش هم از همون چیزا نصیبش میشه!
یادمه، اون اوایل انقلاب، یک سری از کمونیستها ساکن آمریکا( سرمایهداریترین کشور دنیا و مخالف صددرصد کمونیسم) زندگی میکردند و به ایران که آمده بودند، همه از آزادی توی آمریکا میگفتن! خدایا آدمها چرا این اندازه دچار تناقض هستن؟ نمیدونم چرا این جور آدمها خودشون را گول میزنن؟ در عین حال که میدونن این فضای آزادی از آزادی سرمایه و سرمایهگذاریه که در آمریکا فراهم شده، ولی پای روی حق میگذارند و به خودشون و مردم دنیا دروغ میگن.
ماییم که داریم در یک مجلس میهمانی و در کنار آدمهای دیگه در این دنیا زندگی میکنیم. حالا ما آزادیم که تو این مجلس میهمانی که به قول خودتون استاد بزرگوارم، مثل یک سلف سرویسه که هر کسی میتونه هر چیزی را دوست داره و هر اندازه که میخواد با پرداخت یک مقدار پول ورودی بخوره و هیچ محدودیتی نیست، ولی برخی نشستند و دارن بشقاب پر دیگران را نگاه میکنند و حرص میخورن که چرا اونا تو بشقابشون چیزی نیست؟! خوب بابا جوون پا شود و بر وهر چیزی که دلت میخواد را آزادانه بردار! کسی که تو را محدود نکرده جز اون فکر محدود خودت! آره دیگه، بعضیها فکر میکنند که کدخدای دنیا هستند و باید لهلهی دیگران باشند چرا؟ چون اینا با خودشون قهرن ! البته در نتیجه با همهی دنیا قهرن و فقط دارن ادای آدمای به ظاهر دلسوز را درمیان! اینا دلسوزی برای خودشون را بد ولی فداذشدن برای دیگران را اصل زندگی میدونن و یه همچین آدمایی، نه به این میرسن و نه به اون! و همیشه در میان راه معطل هستن. اینا از پس تغییر خودشون برنمیان ولی میخوان دیگران را عوض کنم و این فقط یه اداست، یه ادعاست! که هیچ وقت نتیجهی مثبتی برای هیچ کسی ندارم!
نکتهی ششم:
اگر هدف را “ماندن در احساس خوب” بگذارید و با این اولویت، کانون توجه خود را مدیریت کنید، فارغ از قوانین آدمها و حکومت ها، فارغ از تجربه اکثریت جامعه، به سمت تجربه هایی هدایت می شوید که شما را به احساس خوب بیشتری می رساند؛
وقتی در مسیر هماهنگ با خواسته هایت حرکت کنی، درها به صورت خود به خود باز می شوند!
آره کاملا درسته و من هم کاملا باهاش موافقم! همهی ما به شکل کاملا افرادی، بنده و آفریدهی خدای یگانه هستیم و همهی ما حق حیات و برخورداری از مواهب و نعمات و برکات و ثروتهای روزافزون الهی را داریم. پس، زندگی من وابسته به هیچ کسی و هیچ چیزی و هیچ شرایطی و هیچ حکومتی ندارم و من در هر وضعیتی شایستهی بهترینها هستم. اگر این را از ته دل بپذیرم و به عبارت دیگر با خودم به صلح برسم و خودم را با همهی ویژگیهایم بدون هیچگونه شرطی دوست بدارم و عاشق خودم باشم، همین میشه که شما میگویید!!!
پیام قرآن درباره تغییر؛
کسی که بر نازیبایی ها تمرکز دارد، به نازیبایی های بیشتر هدایت می شود؛
با هر ناخواسته ای بجنگی، آن ناخواسته را در زندگی ات ماندگارتر می کنی؛
مفهوم شرک و ارتباط آن با “باور به تاثیر عوامل بیرونی”
در مورد چیزهایی که دوست نداری صحبت نکن و مراقب باش که به این شکل به آنها انرژی ندهی؛
با انرژی ای همکاری کن که هم جنس با خواسته هایت است؛
از همان لحظه ای که کانون توجه خود را به سمت خواسته هایت جهت دهی می کنی، به سمت تجربه های بهتر هدایت می شوی
و چه خوبه خدایی که این همه مهربانه و عاشق ماست و همیشه و در همه حال به ما عشق میورزه، البته که امیدوارم من و ما هم بتونیم این همه بزرگی را درک کنیم و یه همچین خدایی را اجابت کنیم و با خودش باشیم و نگران هیچ چیزی نباشیم و فقط پیوسته تو مسیر بمونیم و اصلا با خودمون و خواسته هامون و خدای بسیار مهربانمون سر این خواستهها تعارف نداشته باشیم و به رحمتش یقین داشته باشیم!
خدایا شکرت که مرا و ما را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت گذاشتهای و خورشیدهای هدایت را بر سر راهمان گذاشتهای تا راه گم نکنیم.
خدایا پروردگارا مرا به راه راست هدایت کن همان راه کسانی که بر آنان نعمت ارزانی داشتی و نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتی و نه راه گمراهان! آمین یا رب العالمین.
ارادتمند شما
سلام به همه عزیزانم
من توی مسیر بودم و با شروع این اتفاقات و تمرکز به چیزهایی که نمیخواستم از مسیر دور شدم
سه هفته حالم به شدت بد بود
استرس گرفته بودم
شبا نمیتونستم بخوابم
و حتی یه شب پنیک کردم
و هر روز خشمم و نا امیدیم بیشتر میشد
ولی یه نوری توی وجودم بود که نتیجه کارکردن این چند وقت روی خودم بود
میگفتم من الان دنبال حق خودمم و این درسته و باید براش بجنگم ولی چرا حالم خوب نیست؟
چرا استرس دارم؟
چرا خشم دارم؟
یه جای کار می لنگه
تا این فایل….
من سوالم رو به دنیا فرستاده بودم و حالا جوابش اومده بود
اول اینو بگم که توی دور اول من میخکوب کامل بودم و واقعا سختم بود که استپ بزنم و بنویسم
استاد عزیرم به خدا شبیه یه دستگاه انتقال داده شده بودین
اصلا انگار این آگاهی ها بهتون گفته میشد و شما نمیتونستین نگین
احساس میکردم انقدر حجم آگاهی ها زیاده که باعث شده بلندتر، محکم تر و تندتر صحبت کنین
الهی شکر که من در مدار شنیدش بودم
بعد از این فایل دوباره برگشتم
دوباره ورودی های درستم رو بیشتر کردم و خودم رو از جریان جدا کردم
میدونستم مسیرم درسته
از کجا؟
از حال خوب دوباره م،
از آرامشم،
از انگیزه م برای استارت دوباره کارم،
از ایده هایی که داشت بهم گفته میشد
و دیگه تا امروز ولش نکردم
یه حرف استاد هنوز توی گوشمه که آقا توی فاز مادر ترزایین و میخواین به جامعه تون، خانواده تون، دوستتون کمک کنین؟
تنها راهش اینه که به خواسته هاتون برسین و به اونا نشون بدین که میشه
که اونا هم انگیزه بگیرن و بگن ااا دیدی شد پس منم میتونم
یه متیویشن و سینرژی خوب به وجود بیارین و چون دارین به گسترش جهان کمک میکنین، جهان تمام قد پشتتون وایمیسه
من این مسیر رو انتخاب کردم️
استاد جونم واقعا از صمیم قلبم ممنون برای این آگاهی ها
سلام به استاد عزیزم و من دور سرتون بگردم
استاد من کسی رو که خیلی دوستش داشته باشم این حرف رو بهش میزنم
استاد همین چند روز پیش یه اتفاقی برای زن و شوهری که در پیج اینستاگرام فعالیت دارند و از مسافرت هاشون پست میزارند و در آمریکا زندگی میکنند و از زیبایی ها آمریکا و کشورهای دیگه پست میزارند .
من قبل از درگیری های تو ایران این پیج رو دنبال میکردم
چون همیشه زیبایی ها رو نشون میدادند مخصوصا طبیعت زیبا و سواحل زیبای آمریکا .
با شروع شدن درگیری ها تو ایران این زن و شوهر کلا مسیر پیجشون عوض شد و تمرکزشون فقط به اوضاع ایران و اخبار ایران شد و من به خاطر این موضوع پیجشون رو آنفالو کردم،
سه شب پیش همسرم یک کلیپی رو تو اینستاگرام از اینها دید و زبونش بند اومده بود . و به من گفت خدایا باورم نمیشه یعنی انقدر قانون دقیق عمل میکنه
استاد این زن و شوهر دوباره مسافرت هاشون رو دوباره شروع کردن و رفته بودند به یکی از کشورهای آفریقایی . برای دیدن یکی از این قبیله های آفریقایی و داشتند فیلم می گرفتند که یکی از افراد اون قبیله ناگهانی و بدون هیچ دلیلی با شلاق افتاد به جونشون.
استاد چنان شلاقی زده بود یک خط بزرگ روی دستش افتاده بود و خون میومد .
همسرم گفت :این قانون چقدر دقیقه
این همه مدت تو تمرکزت به نا زیبایی ها بود ، و راجب شکنجه ، شلاق و آزار و اذیت صحبت میکردی و حالا جهان از همون جنس رو برات فرستاد . جایی که بیرون از ایران بود .
خشمی رو که فرستادی از همون خشم رو فراخوانی کردی
استاد من دیگه دلم نمی سوزه برای این افراد .
اتفاقا ایمانم قویتر میشه به قانون
حتی این دلسوزی رو برای نزدیکترین افراد خانواده ام دیگه
نمی کنم .به خودم میگم طبق قانون داره دریافت میکنه .
و این رو به خودم هم میگم قانون قانونه، عمل نکنی تو هم دریافت میکنی
استاد سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند
دوستتون دارم آرامش من
به نام معبودیکتا،سلام و عرض ادب واحترام خدمت استادعزیزم جناب عباسمنش و سرکار خانم شایسته عزیز،
احمدهستم که از سال1395با شما و مباحثتون هدایت شدم،البته اون هم کاملا هدایتی،که درمورد این موضوع در کامنتهای بعدی وبسیار نزدیک به انضمام فایلهای تصویری همراه با نتایج توضیح میدم.
بعدازسالها آشنایی و عضویت درسایت و استفاده از فایلهای دانلودی،تازه داشت چرخ دنده های زنگ زده زندگیم رو روغن کاری کردم و حتی لمس کردم که دارم هدایت میشم روی ریل،که حتی دو نمونه از فرمایش شما اشتباه نگم فایلهای توحیدی بود:
(که فرمودید:من به شما قول میدم که با این تمرین و درست عمل کردن، یا پول پیدا میکنی یا پشتهاد کاری و…..دستان خداوند میان سمتت)
دقیقا همین اتفاق زمانی برای من رخ داد که هندزفری توگوشم بود و داشتم دقیقا همین فایل رو گوش میکردم یه 50 هزار تومن پیدا کردم و دقیقا جلوی پای من سبز شد،چنان از شدت شوق گریه ام گرفت،نه اینکه 50هزارتومن پیدا کردم بلکه ایمانم قوی تر و توحیدی تر شد. دقیقا فردای اون در مسیر منزل بودم هم همین اتفاق برای من افتاد و یک 50 تومن دیگه(حتی عکسهای این اتفاق رو دارم و همینطور اتفاقهای
خوب پیشنهادهای کاری عالی که حتی من پیشنهاد کاری داماک در دبی رو گرفتم
( از شدت شوق کامنت گذاشتن یادم رفت بگم.من مشاور دفتر امور املاکی هستم )
که اونم نشد برم و خیلی حرف هست نمیخوام همه رو توی این کامنت بزارم.مختصری از
روندم را توضیح دادم.جهت اینکه اولین کامنتم ثبت کنم.
این کامنت درخصوص لایو شماره 35 شما و جناب عرشیانفر هست،تاثیر بینهایت شگرفی که در من ایجاد کرد،
واقعا به موقع و بجا این لایو رو دیدم،چونکه داشتم تصمیم میگرفتم که فردا برم به جایی که همسر سابقم که تمام حاصل 20سال زندگی ام رو یک شبه برد و من مونده بودو 2دست لباس و.....درباره اش در فایل تصویری با نتایج صحبت میکنم.
با اینکه یکسال از این قضیه داره میگذره،هنوز با خودم به صلح نرسیدم،و شب موقع خواب از خدا خواستم بهم آگاهی بده و هدایتم کنه.که در این خصوص چگونه آرامش داشته باشم و تنش نداشته باشم و....بدون اینکه بخواهم به همسر سابقم بی احترامی بشه یا آسیبی بهش بزنم،چگونه چشمم رو روی 20سال خاطره خوب و بد و…. زندگی ام ببندم و…هزاران تا سوالهای دیگه که از خدا میپرسیدم.
فردا صبحش توی پارک محل کارم بودم طبق معمول که نجوای ذهنی من میگفت دوره به صلح رسیدن با خود رو تهیه کن.حتی امروز میخواستم تهیه اش کنم که پولم 1میلیون کم بود و بعض سنگینی فرا گرفت که چرا نتونم این دوره رو تهیه کنم!؟
گفتم خدایا من که ایمان دارم صفر تا صد زندگی ام را مدیریت میکنی و با این تضادهم مخالفت نمیکنم.
خودت منو به حل کردن این موضوع هدایت کن.
تا اینکه امشب که الان ساعت 1شب هست و داشتم لایو شما و جناب عرشیانفر رو میدیم.چنان موضوع را حل و فصلش کرد که انگار آب روی آتیش بود،اون قسمت که فرمودید؛خدا میگه به سمت زیبایی میخوای بری یا زشتی که اگر بدنبال زشتی باشی تا اسفل سافلین میبرمت،و اون قسمت که خداوند میگه تو اگر به ارامش فکر کنی به ارامش هدایت میشی و برعکس و این قسمت که فرمودید؛خدا هیچ وقت توی قران به موسی نگفت که برو و فرعون رو بزن و بکش و….بلکه
با زبان نرم صحبت کن و بهش بگو که ما میخوایم بریم.
خودم رو در قالب موسی و فرعون گذاشتم و آرام شدم.که قرار بود فردا برم اونجا و موضوع رو باتنش و…حل کنم.
منم فردا خیلی شیک مسلح به الله اکبر میرم و بچه ام رو میگیرم و میرم پی زندگیم.
(چونکه پیغام میفرستاد که بیا بچه ت رو ببر)
مباحث این لایو خیلی تاثیرگذار بود،که من هیچ اقدامی در خصوص ایجاد تنش و….نکنم.و زین پس فقط روی آرامش و خواسته ها تمرکز کنم و فقط فرکانسهای طلایی
مثل قبل که خیلی خوب داشتم نتیجه میگرفتم.که این مسئله واقعا خیلی تاثیر
گذاشت.و سالها فاصله گرفتم. خدا رو شکر که این ترمز مخرب از مدار من خارج شد.
استادنازنینم نمیدونی با این لایو از چه خطری یا شاید اشتباهات جبران ناپذیری رو جلوگیری کردید.
واقعا از شما و خدای مهربان سپاسگزارم.
سلام استاد
باید اعتراف کنم وقتی فایل های شما را گوش میدم واقعا حالم بهتره هرچند شرایط بیرونی تلخ باشه. واقعا بی نظیر هستین. خدا خیرتون بده. ممنونم از زحمات شما و عزیزانی که با شما همکاری میکنن که این فایل ها در بهترین شکلش به ما برسه. ممنونم. توفیقاتتون روزافزون
سلام استاد جان و مریم نازنین
سلام بر همهی دوستان عزیزم
حرفاتون رو قلبم تایید میکنه و ان شالله بتونم عمل کنم
من امروز صبح فایل جهان مثل آینه رو گوش کردم ، چقدر آدم قلبش باز میشه با این فایل و بهتر میتونه ذهنش رو کنترل میکنه
و فایل جلسه اول عشق و مودت هم همینطور زبالهها های ذهنی رو بیرون میکشه
و خدارو صدها هزار بار شکر برای هدایت هایش
به هرچی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه و اولین چیزی که وارد زندگیت میشه حال خوبه ، بخدا این حال خوب الهی خیلی ارزشمندتر از خواسته هاست چون خواسته ها حال تورو خوب نگه نمیداره ولی کنترل ذهن همیشه حال تورو خوب نگه میداره و تورو برمیداره میذاره تو جاده جنگلی خدایا شکرت هزاران بار برای فرکانسهای نزدیک به خودت
بچهها عمل کنید بخدا
باور کنید ، این مسیر مسیر قلبه
خداجانم خیلی ممنونم برای حال خوب این روزهام
خداجانم من هیچی نیستم خودت یاریم کن درکم بالاتر بره و عمل کنم ، میدونم زور میزنم گاهی برای حال خوب ، اگر تو یاریم کنی جهانم زیباترین میشه
خداجانم نمیدونم چجوری شکر این آگاهی ها رو به جا بیارم
گر در تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد