سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- قدرت شگفت انگیز تضادها؛
- “تضادها”، انگیزه های لازم برای حرکت در مسیر خواسته ها را در ما ایجاد می کنند؛
- چگونه – حتی در شرایط نامساعد – ذهن خود را به سمت آنچه می خواهیم، جهت دهی کنیم؛
- شرایط کنونی، حاصل باورهای ماست. به اندازه ی بهبود باورهای ما، شرایط کنونی هم بهتر می شود؛
- هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- رابطه ما با خداوند به عنوان انرژی خالق؛
منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها108MB14 دقیقه
- فایل صوتی live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها13MB14 دقیقه
روز هفتم از دوره خانه تکانی ذهن
سلام به دوستان نازنین واستاد عزیز و مریم بانو
ممنون بابت این پروژه بینظیر که منو متعهد کرده تا هر روز روی خودم کار کنم
دیروز یک کاری بهم الهام شد که انجام بدم .و اونم انجام آگهی تبلیغاتی هست و الهام شد برم پارک بانوان .
از دیروز همش می گفتم خب برم چی بگم چه جوری شروع کنم از کدام ویژگی خام بگم و …. همین طوری می اومد که ذهنم می گفت بنویس قشنگ ویک روز دیگه برو ولی من مصمم که باید برم انجام بدم
یک نکته همش دنبال بهانه بودم که مثلاً وقت نداشته باشم که نرم ولی از اونجایی که من تصمیم گرفته بودم ،رفتم
برای انجام این تمرین قلبم تند تند میزد ،سرم درد گرفته بود ولی رفتم پارک
وارد که شدم می خواستم سمت هر نفری برم نگاه میکردم ببینم کسی نزدیکش هست یا نه و چند نفر اومدم برم ولی گفتم نفر بعد.می گفتم این سنش کمه،این سنش زیاده ،اینا دو نفرن،این بچه داره و….
تا اینکه گفتم باید برم رفتم سمت نفر اول و گفتم داشتم توضیح میدادم که پسرش از ما دور شد و مجبور شد بره دنبال پسرش ومن نتونستم کامل خودم روپرزنت کنم
ذهن نجواگر اومد بگه دیدی گوش نداد اصلا مهم نبودی و ….ولی من قوی تر شده بودم با خودم گفتم که بچه اش ازش دور شده باید می رفته و باز 10دقیقه داشتم تو پارک راه می رفتم که گفتم طیبه باید به یک نفر دیگه حتما صحبت کنی بعد بری بیرون و نزدیک در خروجی بود که یک خانم تنها نشسته بود روی صندلی و من الان اعتماد به نفسم بیشتر شده بود و رفتم خودم رو پرزنت کردم و خیلی با خوش رویی صحبت کرد و همون اول گفت بشین ومن نشستم کنارش و شروع به پرزنت کردن ، داشتم حرف می زدم گفت منم می تونم سوال بپرسم و این برام جالب تر شد خودم رو کامل توضیح دادم و بعد با این خانم دوست شدم و بعد از خودش برام گفت و شماره همو گرفتیم
خیلی حس خوبی بهم داد و خیلی خوشحال شدم که این تمرین رو انجام دادم
تو این فایل یک جمله استاد به شدت منو تحت تأثیر گذاشت
ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است .
ومن تونستم به یکی از تصمیم ها عمل کنم و خدارو شکر
استاد عزیز 2 تا خواسته از بچگی دارم که قبل اینکه با شما آشنا بشم فراموش کرده بودم و الان 2 سال هست که همیشه بهش فکر میکنم ،ذهنم میگه دیگه ازت گذشته و نمیشه ولی من ادامه میدم به خواستن خواسته هام .
یکی از خواسته هام مهاجرت به آمریکا است و این میشه ،می دونم که میشه
دیروز تو کامنتم نوشتم نمی دونم کدوم حرف ،حرف خداست و تو این فایل درکم یکم بیشتر شد.و استاد زیبا گفت هرکس از هدایت خداوند پیروی کند نه ترسی و نه غمی داره .
با این جمله استاد قلبم آروم شد و خودم رو به خدا سپردم تا هدایت های خدا رو با قلب و روحم درک کنم