live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • قدرت شگفت انگیز تضادها؛
  • “تضادها”، انگیزه های لازم برای حرکت در مسیر خواسته ها را در ما ایجاد می کنند؛
  • چگونه – حتی در شرایط نامساعد – ذهن خود را به سمت آنچه می خواهیم، جهت دهی کنیم؛
  • شرایط کنونی، حاصل باورهای ماست. به اندازه ی بهبود باورهای ما، شرایط کنونی هم بهتر می شود؛
  • هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • رابطه ما با خداوند به عنوان انرژی خالق؛

منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:

دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها
    108MB
    14 دقیقه
  • فایل صوتی live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

344 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم درویشی» در این صفحه: 5
  1. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به همگی

    گام هفتم – باورهایی برای امکان پذیری ارزوها

    خیلی سخت بود برام نوشتن وقتی گوش میدم وتمام باورهای محدود کننده میبینم سر کلشون پیدا میشه چه حین گوش دادن چه بعد‌ش چه قبلش

    خدایا خودت کمک کن تسلیم این مسیر بشم

    خدایا کمکم کن ایمان بیارم وقتی اسم از تحقق ارزوها میاد و خودم فرسنگ ها میبینم و اینو یه امر نشدنی میبینم

    نه اینکه نشه چون تو رو باور ندارم

    چقدر من توی این مدت روی اراده خودم حساب کردم چقدر توی این مدت نشون دادم که بگم من قوی هستم من اراده کنم فلان میکنم ولی چیشد نتیجه ش؟؟ جز سرزنش هیچ دستاوردی نداشته برام

    جز سرزنش خودم هیچ نداشته

    من این مسیر ادامه میدم

    اونقدر که سر از ارزوهام در بیارم

    اونقدر که خودم توی ماشین مورد علاقم ببینم

    اونقدر که خودم توی خونه خودم کنار شومینه توی بغل عشقم ببینم

    اونقدر که توی کارم یک بیزینس وومن بشم که علاقم بشه توب کار خودم پولسازترین بشم

    اونقدر که عشق رو در پول و رابطه و هدفم بی قید شرط حس کنم

    اونقدر که فقط چندین چند خونه داشته باشم

    اونقدر که پولهای خوب بسازم ، با عزت توی این کشور راه برم، به شهرت نیک برسم

    خدایا بهم کمک کن که هر روز متعهدتر بشم در عمل به قوانین

    امروز متوجه چیزای درونم شدم که در لحظه اول حالم از خودم بهم خورد بخاطر این چیزایی که دیدم

    واقعا این یه پیشرفت کوچیکه که من دارم ارام ارام دلیل حال بدم میفهمم

    دارم دلیل احساس های بدی که توی وجودم احساس میکنم میفهمم

    خدایا من هدایت کن، تازه دارم میفهم شرک رو تازه دارم میفهمم که چطور چنبره زده به زندگیم

    چسبیده شده جزیی از زندگیم

    خدایا هدایتم کن هر روز بهتر بهتر بشم، متعهد تر بشم

    تمام تلاشم اینکه به تو پناه ببرم

    هدایتم کن یا رب

    با ایمان مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته گرامی

    امروز روز هفتم از پروژه خانه تکانی گام به گام من هست

    خیلی ذهنم مقاومت داره مخصوصا این اخرای 2 ساعت تایمی که برای گوش دادن به فایل و تمرکز کردن روی آگاهی های این فایل گذاشتم مدام منتظرم زودتر تموم شه مخصوصا اینکه یه دردی ام احساس میکنم

    خانم شایسته توی فایل صوتی که برای شروع این پروژه گذاشته بود گفت دو ساعت زمان میذاری فارغ از تمام کارهایی که داری 2 ساعت تایم خالی میکنی من این برداشت کردم از حرفهای ایشون که یه تایم غیر قابل مذاکره برای گوش دادن به فایلها و کار کردن روی ذهن است و الان دارم میفهمم چقدر همین 2 ساعت سخته

    چون توی همین فاصله آدمهایی میان سمتم و ازم درخواست هایی دارن که کارشون راه بندازم و وقتی میگم نمیتونم انجام بدم شروع میکنن به غر زدن و که من برات این کار میکنم وقتی تو چیزی میخوای و فلان الان دارم فکر میکنم این موضوع چقدر به تیکه آخر فایل امروز ربط داره، اینکه از ادمها توقع دارم انتظار دارم میتونه خواسته ها و نعمت هایی رو ازم بگیره که حتی خودمم متوجهش نیستم دقیقا مثل همین آزادی زمانی، که با این اتفاق من متوجه شدم خدایا خودت منو هدایت کن تا تو رو بیشتر باور کنم

    باور کنم تنها نیستم و منو رها نکردی، گاهی اوقات این نجوا میاد که اگر نکرده بود الان این اتفاق نمی فتاد و.. اما سریع سعی میکنم با یاداوری شجاعتی که چند روز پیش انجام دادم به خودم نهیب بزنم اعتراف میکنم نتونستم خوب اینو باور کنم ولی قول میدم تمام تلاشم میکنم

    باور کنم که جز تو کسی نمیتونه به من کمک کنه و جز تو روی هیچ کس نمیتونم حساب کنم

    چقدر قشنگ گفت استاد اصلا بقیه وجود ندارن وقتی تو باورش میکنی

    دیگه چرا باید به این فکرکنم کاش فلانی بود یا فلانی الان کجاست چیکار میکنه

    من تمرکزم باید بذارم روی خودم چون فقط خداست که میتونه دستمو بگیره مثل هر باری که واقعا خواستم از جام بلند شم

    همینجا از خدا میخوام منو هدایت کنه به سمت علاقم میدونم باورهای خوبی ندارم که بین من و اون فاصله انداخته علارغم که توی مدت قدم های زیادی برداشتم ولی هنوز اون تغییر و اتفاقی که باید بیوفته نیوفتاده و این منو ناامید میکنه که نکنه نشه و من به هدفم نرسم از استاد شنیدم که میشه که امکان پذیره اگر به این باور و درک برسیم که باورهای ماست داره نتایج رقم میزنه اگر نیست نباید ناامید بشم بجاش به خودم یاوری کنم که این طبیعیه من دارم نتیجه باورهای بنیادین خودم میگیرم با تغییرش نتایج هم صد در صد تغییرم کنه

    خدایا خودت هدایتم کن به سمت حال خوب به سمت رهایی به سمت ایده هایی دسترسی که باید انجام بدم تا به آرزوم برسم

    باید متعهد بمونم به تغییر باورهام

    یه نتیجه بنیادین لازمه ش یک تغییر بنیادین است

    خداروشکر بخاطر وجود این فایلها که میتونم ازشون استفاده کنم و بارها گوش بدم

    این محله زیبا با چمن های کوتاه شده و اون نخل ها واقعا زیباست

    کلی توی خونه فایل ضبط شد کلی استاد زیبایی هاشو توی سایت بهمون نشون داد

    سری فایلهای مصاحبه با استادم توی این خونه ضبط شده

    استاد و خانم شایسته بعد از یه دوئل سخت و پابه پا در پینک پنک شیره میزدن توی استخر

    خداروشکر استاد این خونه فکر کنم فروختین تا جایی که یادمه

    و اون روزها که توش زندگی میکردین میگفتین همیشه آرزو داشتم یه خونه داشته باشم که دست بزنم بلند بلند اهنگ بذارم مهمونی بذارم

    نه کسی بالا سرم باشه نه کسی پایین، چهار دیواری اختیاری به معنای واقعی تجربه کنم

    خداروشکر که اینو تجربه کردین

    هرچند الان پارادایس دیگه نور علا نور برای مهمونی های خفن حتی پر از سر صدا چون از هر طرفش که بری هرچقدر هم بری بازم فضای بیشتر هست.

    خداروشکر

    خدایا ما رو هدایت کن به راست همون راهی که نعمت میدی و اسون میکنی

    امین

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/7/16

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    سلام دوست عزیزم

    تحسین میکنم این ایمان و اراده و توکل شما رو در ساختن باورهای توحیدی و عالی که نتیجه لذت بخشی برات به همراه داشته قطعا این اول راه هست و با ادامه دادن قدرتمند کردن باورهایت قدم های بهتر و بزرگتری تجربه میکنی

    خیلی خوشحال شدم وقتی خوندم که این آرزو در تو شکل گرفت حرکت کردی و به محض اینکه متوجه شدی اولین قدم ها رو شروع کردی خیلی حس خوبی داره

    این زندگی پر از حس خوب و شور و شعف و حرکت کردن توی همچین مسیری دستاورد بزرگی هست برای شما ،

    براتون آرزوی موفقیت میکنم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    سلام دوست عزیزم

    اگاهانه یا ناآگاهانه همین که توی اون سن از فضای نا آرام و بد زندگیت سعی کردی فاصله بگیری و چیزی تحمل نکنی بهت تبریک میگم تحسین میکنم این شجاعتی رو که برای داشتن یه زندگی بهتر از خودت نشون دادی

    ما همه لایق زندگی در محیطی هستیم که آرامش و حال خوب وجود داشته باشه نه محیطی که باعت رنجش بیشتر مون از زندگی و خودمون میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    سلام دوست عزیز

    تبریک و تحسین بخاطر اینکه این قدم شجاعانه برداشتی در مسیر علاقت، میدونی وقتی گفتی یاد استاد افتادی که بدون اینکه ایده خاصی داشته باشه میرفت روی استیج سیمینار من یاد اوایل و داستان شروع سخرانی های استاد انداخت گفتم شاید لازم باشه اینجا یاد اوریش کنم

    استاد این داستان شروعش تعریف کرد اینکه تصمیم گرفت که از کلاس های دانشگاه بندرعباس شروع کنه

    استاد میرفت دم در کلاس در میزد و میگفت استاد دانشگاه فکر می‌کرد من اومدم مثلا میخوام یه چیزی به بچها بگم و برم وارد کلاس میشه و از استاد دانشگاه میخواد تا چند دقیقه صحبت کنه برای بچها

    استاد شروع میکنه به صحبت کردن ادامه میده ادامه استاد چیزی نمیگه

    (الان که دارم این داستان تعریف میکنم نمیدونم توی فایل رایگان شنیدم یا دوره راهنمای عملی، امیدوارم خدا منو هدایت کنه بهش تا دوباره ببینم و گوش بدم این داستان قدم برداشتن های استاد رو) خلاصه استاد صحبت میکنه و… و استاد دانشگاه بدون اینکه چیزی بگه اجازه میده استاد به حرفهاش ادامه بده

    یادم استاد میگفتن که میرفتم یکی یکی کلاس ها رو در میزدم که صحبت کنم تا اینکه از دانشگاه بندرعباس اون صدا میزنن و تهدید میکنن و انگار اونا با وجود تأثیری که استاد گذاشته احساس خطر میکنن

    که از همونجا ایده رفتن به تهران و سمینار گذاشتن شکل میگیره

    آفرین به شما که به ایدت عمل کردی و رفتی جلو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: