سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- قدرت شگفت انگیز تضادها؛
- “تضادها”، انگیزه های لازم برای حرکت در مسیر خواسته ها را در ما ایجاد می کنند؛
- چگونه – حتی در شرایط نامساعد – ذهن خود را به سمت آنچه می خواهیم، جهت دهی کنیم؛
- شرایط کنونی، حاصل باورهای ماست. به اندازه ی بهبود باورهای ما، شرایط کنونی هم بهتر می شود؛
- هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- رابطه ما با خداوند به عنوان انرژی خالق؛
منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها108MB14 دقیقه
- فایل صوتی live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها13MB14 دقیقه
یادآوری به خود :
هرچیزی ک بخوای به وجود میاد .
وقتی باورهای من درست بشه تمام تضادهایی که زمانی باعث رنج و ناراحتی من شده سبب تجلی خواستههام میشه .
این تضادها انگیزه و انرژی در وجود من ایجاد میکنه تا آرزو داشته باشم و به سمتش حرکت کنم .
مثل زمانی که از شغل معلمی فاصله گرفتم و اوضاع برام اونقدر سخت شده بود که فقط آرزو داشتم ک دوباره بتونم شاغل باشم به همین دلیل کارهای مختلفی رو تجربه کردم که وقتی واردشون میشدم و انجام میدادم میدیدم هیچکدوم خواستهی من نیستن و خیلی از آنچه که میخواستم باشم فاصله داشتن… این تضادها و تجربههای اون سالها باعث شد تا دوباره در وجودم این خواسته پررنگ تر بشه ک
میخوام باز معلم بودن و ارتباط با دانشآموزا و تأثیرگذاری رو تجربه کنم و خب از زمانی که برای ایدهام اقدام کردم و باور کردم که میتونه بشه و بسیار ب خدا توکل کردم و ایمانم رو فقط به اون اختصاص دادم ، به دست اومد و به شکل معجزه آسا من برگشتم به شغل قبلی ام .
قرار نیست نداشته های من تا ابد باشند بلکه قرار هست داشته باشم و در زمان داشتن بیشتر لذت ببرم و قدر بدونم .
و الان احساس میکنم خیلی بیشتر قدر میدونم داشتن درآمد رو ، داشتن یک مسولیت خارج از خونه رو ، تأثیرگذاری و احساس خوب ایجاد کردن در شاگردانم رو ، همکارانم و روابطم و … همه چیزی ک شاید قبل از تضاد درک درستی ازشون نداشتم و قدر هم نمیدونستم .
تضاد بعدی هم که برای من ایجاد کنندهی این خواسته بود که دوست دارم کسب و کاری برای خودم داشته باشم و بتونم ازش پول دربیارم و سود کردن و رشد کردن رو تجربه کنم از جایی شروع شد که با وجود تلاش های زیاد برای کارهای مختلف نتونستم به خواسته م برسم و این تضاد من رو به سمت آگاهی های سایت استاد بیشتر و بیشتر سوق داد و به من یادآوری کرد ک حتمن چیزهایی هست که تو ازش بی خبری ، حقایقی که تو ب دلیل عدم اجراشون نتونستی آنچه که میخوای رو در زندگی ت تجربه کنی و خوشحالم که تضاد شکستها و کمبودهای من ، من رو بیدار کرد تا من هدایت بشم به سمت این آگاهیهای ناب و برای اولین بار درک درستی نسبت به خالقم و جهان هستی پیدا کنم و از گیجی و سردرگمی ای که یک عمر گرفتارش بودم و من رو به راههای مختلفی ، و تجربه ی مسیرهای گوناگونی کشوند نجات پیدا کنم و حالا تکلیفم روشن باشم و بدونم با چ سیستم و به چه جهانی سر و کار دارم و مسولیت من در این سیستم چی هست و همین احساس آرامش حاصل از این درک ، برای من بسیار ارزشمند میکنه تلخی ها و دردهایی که در مسیر تجربهی تضادهای حاصل از شکست هام در کارها و روابطم در زندگی تجربه کردم رو .
*
تحسین کردن افرادی که خواستهی من رو دارن یکی از روش های رسیدن پ تحقق خواستههاست. نکتهای که واقعا عمل به متضادش رو در جهان پیرامون میشه دید یعنی اکثر افراد عادی یا حسادت میکنن به کسانی که چیزی دارن و من هم در خودم میبینم رگه هایی از این حسادت رو به آدمهایی که خواسته های من رو دارن ، از داشتن النگوی طلا گرفته تا داشتن گوشی آیفون ، تا خونه و امکانات زیاد رفاهی و … اما سعی میکنم مدام این اصل استاد عباس منش م رو به خودم یادآوری کنم که : «اگر میخوای مثل بقیه نتیجه نگیری پس مثل بقیه رفتار نکن و واکنش نشون نده» پس سعی میکنم آروم باشم و به خودم ثروت و نعمت فراوان جهان رو یادآوری کنم و با خودم مرور کنم که اگر باورهای من هم درست بشه و اگر ایمان من هم به قدرت خالقم بالا بره تمام این خواسته ها و آرزوها میتونن تبدیل به داشته هام بشن و من باید این دیدن خواسته هام رو در زندگی دیگران یه نشانه ببینم . نشانهای از سمت خداوندم که بهم میگه :« ببین میتونی اینو هم داشته باشی ها »
سپاسگزارم خدای عزیزم که دایره ی خواسته داشتن من رو هرروز بزرگتر میکنی و این بزرگ خواستن باعث شده تا من به زندگی عادی و مسیر روتین پدرانم رضایت ندم و چیزی بیشتر از فرصت زندگی که در اختیارم گذاشتی بخوام .
واکنش دوم افراد عادی پیرامونم ک در من هم تاثیر گذاشته این هست که شک میکنند که این خواسته از راه درستش محقق شده و اون شخص به این راه درست دسترسی داشته بلکه شروع میکنن به چیدن منطقهایی که با باورهای خودشون ممکن جلوه میکنه که مثلاً دزدی کرده ، وام گرفته ، کلی بدبختی کشیده و … تا برای خودشون توجیه کنند که نمیشه به راحتی و از مسیر لذت بخش به خواسته ها رسید.
*
داشتن صفحهی آرزوها، یکی از تمرینات دوازده قدم که من همچنان در قدم دوم متوقف شدم . متوقف شدم چون به تعهدم برای روزانه و مستمر وقت گذاشتن پایبند نبودم و هربار این عدم تعهد باز من رو به جهان تضادها و تجربههای ناخوشایند برد و باز این برخورد با تضاد بیدارم کرد و من برگشتم به جهان توحید و هدایت الهی و معجزات دوباره شروع به رقم خوردن کرد . میدونم ک تو این رفت و برگشت ها هربار تکاملم بیشتر شد و به همون نسبت هم درکم از خداوند و قوانین و آموزههای استاد بیشتر . از خدا میخوام که این باور رو در من ایجاد کنه که برای طی تکاملم برای رشد در مسیر قانون نیازی به فاصله گرفتن نیست بلکه با بودن و استمرار در این فضا این رشد و تکامل سرعت بخشیده میشه و من عقبگرد در زندگی م و تکرارهای ناخوشایند رو تجربه نخواهم کرد بلکه رو به جلو حرکت میکنم و همیشه جهان و زندگی برام تازگی خواهد داشت .
امیدوارم و از خدا میخوام که هرچه زودتر من رو آمادهی دریافت و درک آموزههای دوازده قدم کنه و قدم به قدم رشد کوآنتومی رو تجربه کنم
داشتن صفحهی آرزوها برای من با یک ترمز و باور محدودکنندهی ذهنم همراه بوده : اینکه چه فایده داره این همه نوشتن و آرزو کردن در حالی که بعد از سالها هنوز بسیاری از خواستههات محقق نشدن .
اما اینها همه نجواهای ذهنی ان ، چون وقتی ب گذشته برمی گردم می بینم داشتن یه گوشی خوب هوشمند صفحه بزرگ برای من آرزو بود و از اون زمان نوشته ها و دیدگاههایی هم وجود داره که با گوشی صفحه کوچیک همیشه هنگم دیدگاه مینوشتم و اذیت بودم و الان اون خواسته رو دارم و اصلا بدیهی شده که دارم .
یا مثلاً داشتن یه وسیله نقلیه که بشه باهاش رفت و آمد کنیم و امور روزمره زندگی رو تجربه کنیم آرزو بود ک به صورت تکاملی اول موتور قراضه خریدیم بعد موتور نو و بعد تضاد دزدیده شدن موتور مون باعث شد تا خواستهی داشتن ماشین برامون محقق بشه و ما الان با ماشین خودمون رفت و آمد و خرید و امور روزانه زندگی رو تجربه میکنیم و خیلی هم راحت شدیم از گرمای طاقت فرسای شهر ایرانشهر و اذیتی های وسیله نداشتن و …
یا خواسته بعدی من که سالهای سال با من همراه بود: تجربه ی رانندگی بود که بارها خودم رو در خواب میدیم که پشت فرمون نشستم و دارم رانندگی میکنم و الان بعد از گذشت اون روزها که میشینم پشت فرمان و رانندگی میکنم و مسیر خونه تا ابتر و مدرسه رو خودم رانندگی میکنم و در تنهایی در این مسیر با خداوند گفتگو میکنم و با صدای بلند به فایلهای استاد گوش میدم دقیقا آرزو و خواستهای هست که زمانی برام تحقق ش محال بود اما نوشتم و خواستم ش و هیچ ایدهای هم نداشتم که چطور قراره با این ترس رو ب رو بشم و رانندگی رو یاد بگیرم . البته که در مسیر یادگیری این مهارت هم آموزههای استاد و درک قانون تکامل چقدر به آرامشم کمک کرد و به من این قدرت رو داد ک ادامه بدم .
یا آرزوی بعدی من که باز هم سالها با خودم حملش کردم شنا کردن در رودخانه و استخر و … بود بدون اینکه از غرق شدن و عمق بترسم و الان باز هم من در این آرزو بسر میبرم و امروز هم قرار هست برم و با لذت ، از شنا کردن و تجربه ی شنا کردنم کلی احساس خوب دریافت کنم و تازه ب خیلی از افرادی که شنا بلد نیستن و یا میترسن امید و انگیزه بدم و از گذشته ی خودم و نابلدی خودم داستان بگم تا احساس کنن میتونن به خواستهشون برسن و من هم زمانی مثل اونها بودم که آرزو داشتم شیرجه بزنم و شنا کنم و حتا وقتی استاد رو در پارادایس و در حال شنا در دریاچه میدیدم کلی خوشحال میشدم و میگفتم یعنی میشه منم چنین حالتی رو تجربه کنم ؟! و الان شده …
… فک کنم اگر بخوام تک تک آرزوها و خواستههایی که زمانی برای من یک گزینه در دفتر آرزوها بودند رو بیان کنم باید دفترها پر کنم اما باز هم این ذهن با تمام این تجربیات، اگر رها بشه و کنترل نشه میتونه احساست رو از نوشتن و خواستن آرزوها بد کنه و ناامیدی رو در تو رشد بده ؛ و تلاش میکنه تا تو رو از این اصل که بنویس تا اتفاق بیفته دور کنه .
*
صحبت نکردن از آرزوها، با افرادی ک باورهای ضعیف دارن و با کلامشون ایمان رو در قلبت ضعیف میکنن و من این رو بسیار احساس کردم که زمانی که افراد با کلامشون در مورد خواسته و آرزوی آیندهی تو صحبت میکنن و در مورد تحقق نشدنش نظر میدن واقعا انگار علف هرزی به ذهن اضافه میشه که اگر نچینی و هرسش نکنی رشد میکنه و وجودت رو پر میکنه از ناامیدی و ترس .
کار روی باورها و همزمان ایدهای ک ب ذهن وارد میشه رو اجرا کردن
ایدههایی که ذرهای بهتر از شرایط کنونی هست و این ذره ذره بهتر ، اوضاعت رو بهبود میده .
ایدههایی که با شرایط کنونی من قابل اجرا هستن ایدههایی هستند که نیاز ب عوامل بیرونی ندارن فقط کمی به همت و اراده و ایمان نیاز دارن.
استاد به نظر من ضعف من در مورد اجرای این اصل این جاست که زمانی که روی باورم کار میکنم که خواسته م محقق بشه و ایده به ذهنم میاد ، وقتی میرم دنبال اجرای ایده اینقدر در اجرای اون با روشهای معمولی که خودم احساس میکنم درست هست غرق میشم که باز از کار کردن روی باورهام غافل میشم و این باعث میشه که از فضای عمل به قوانین الهی و تکرار و ساختن باورهای قدرتمند کننده فاصله بگیرم و یه جورایی عادی بشم و عادی رفتار کنم و عادی پیش برم و کم کم همه چیز برگرده به گذشته و… با شکست و ناخواستههای فراوان رو ب رو شدن و … تاااا اینکه دوباره برگردم و برای « کار روی باورها» وقت بذارم چون نتیجه ی کار نکردن روی باورها رو حسابی لمسش کردم و کلی هم آسیبش رو دیدم …
من باید روی این موضوع کار کنم که زمانی که درگیر اجرای ایدههای ابهامی هستم اینقدر خودم رو غرق نکنم که فرصت نکنم به نقشه و راهنمای مسیرم مراجعه نکنم و همه ش مشغول تلاش و انجام دادن باشم و بخوام زور بزنم که به نتیجه برسونمش ، بلکه باید به خودم فرصت بدم و هربار برای تیز کردن ارهی باورهای توحیدی و الهی فرصت بذارم تا این فرصت گذاشتن من رو آسون کن برای اینکه به آسانی از این مرحله عبور کنم و اینقدر رفت و برگشت و دور تکرار نداشته باشم . و همه ش هم در این مرحله موندن رو هی تجربه نکنم .
فک کنم درک بزرگی برای من بود که متوجه شدم کجای کارم ایراد داره ک من رو از این مرحله عبور نمیده و همیشه در این مدار هستم و دسترسی من به این حد از ایدهها و الهامات هست به دلیل تکاملم .
خدا رو شکر
*
«خوشبختی نباید وابسته به شرایط بیرونی و داشتهها باشه بلکه خوشبختی داشتن احساس خوب هست».
خوشبختی حال خوب داشتن است .
ثروت نتیجهی حال خوبه.
این اصل چقدر آرامش رو به وجود آدم میاره ، اینکه قرار نیست جای خاصی برسی که شاد باشی و لذت ببری ، بلکه برعکس تو لذت ببر ، به اون جای خاص هم خواهی رسید . من عاشق این اصل هستم .چون انگار هربار ک گرفتار نتیجه میشم بار سنگینی رو از روی دوش من برمی داره و باعث میشه من نفس راحتی بکشم و به دور و برم نگاه کنم و بگردم و پیدا کنم این همه چیزی که میتونم همین الان از بودن و داشتنش لذت ببرم .
*
«اگر قانون خداوند رو بشناسی همهی نتایج رو ب دست میاری .» چقدر آرامش بخشه ، مثل اینکه در مسیر صعود به قله ای باشی و بدونی که اگر مسیر درست رو پشت سر جلودار پیمایش کنی بالاخره رسیدن به قله اجتناب ناپذیر هست و تو هربار که توقف داری و استراحت میکنی و نگاهی به قله میندازی میبینی که چقدر فاصله ت در حال کمتر شدن و کمتر شدن هست و چقدر قله برات در دسترس تر و واضح تر شده و این ایمان قوی شده تو رو برای ادامه دادن استوار تر میکنه.
«توحید نگاهی هست که مسولیت رو به عهدهی خودم میندازه » این هم یکی از پاشنه های آشیل نرگس هست ، مسولیت کامل رو به عهده گرفتن و منتظر نبودن ، چقدر از این منتظر بودن ها و توقع داشتن ها حال بد رو تجربه کردم . امیدوارم این اهرم رنج و لذت ذهنی من رو در اجرای این اصل قوی تر کرده باشه که باید نگاهم رو از همه بگیرم و به خودم و خدای خودم بدم و پیش برم . بقیه هم در این مسیر همراه میشن .
اصلا دیگه بقیهای وجود نداره هرچه هست منم و خدایی که یکی هستیم ، خدایی که با منه در قلب منه همراه منه.
*
«اگر هدایت خداوند رو اجرا کنیم نه ترس و نه غم خواهیم داشت بلکه هرچه هست آرامش هست و لذت حرکت در مسیر تحقق خواسته ها .
ما هدایت شده هستیم . اگر ما وصل بشیم به خداوند میبینیم که اون همیشه همونجا بوده و هست ، فقط این ما بودیم که می رفتیم و غافل می شدیم
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی الابصار
«خداوند به ما میگه ، تو همه چی به ما میگه در همه کارها » میخوام روی این مورد کار کنم ، میخوام بیشتر از خداوند دریافت کنم ، در تمام امورات زندگیم .
خدایا هدایتگر من باش ، بهتره بگم خدایا مرا در جریان هدایت خودت قرار بده تا همیشه به تو و هدایتهای تو دسترسی داشته باشم
سپاسگزارم از خانوادهام️