سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- قدرت شگفت انگیز تضادها؛
- “تضادها”، انگیزه های لازم برای حرکت در مسیر خواسته ها را در ما ایجاد می کنند؛
- چگونه – حتی در شرایط نامساعد – ذهن خود را به سمت آنچه می خواهیم، جهت دهی کنیم؛
- شرایط کنونی، حاصل باورهای ماست. به اندازه ی بهبود باورهای ما، شرایط کنونی هم بهتر می شود؛
- هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- رابطه ما با خداوند به عنوان انرژی خالق؛
منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها108MB14 دقیقه
- فایل صوتی live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها13MB14 دقیقه
درود به شما سالاروند عزیز
چیزی که تا الان تونستم بفهمم اینه که ذهن فقط برای تصویر سازی و ریالیتی شویی هست برای تجسم خواسته برای امکان پذیری خواسته ها.برای اینکه تو بتونی خودتو تجسم کنی تو خواسته هات.
و 🫀🫀🫀 قلب چگونگی رسیدن به خواسته ها رو برات مهیا میکنه.
به تجربه به این درک رسیدم زمانی که به چگونگی رسیدن به خواسته فکر میکنم از مسیر فاصله میگیرم.
و چقد خوشم اومد از شعر آخر متن. یوقتایی میفتیم تو چاه و فکر میکنیم دنیا به آخر رسیده اما خبر نداریم قراره از اون چاه به عرش برسی. منم تو زندگیم یبار افتادم تو چاه، یبار تموم قلبمو از دست دادم اما مسیر طوری داره هدایتم میکنه که نعمت های بیشتری اومد تو زندگیم و این مسیر ادامه داره. مهمترین چیزی که یاد گرفتم این بود که فقط باید به حرف دلت گوش بدی. اصن مسیر زندگی و تکامل مسیری که تو یاد بگیری چطور دلت رو صیقل بدی برای دریافت هدایت. مولانا داستان ” مرّأ کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری” مولانا خیلی قشنگ این موضوع رو توضیح میده:
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کردهاند آن سینهها
پاک از آز و حرص و بخل و کینهها
آن صفای آینه وصف دلست
صورت بی منتها را قابلست
صورت بیصورت بی حد غیب
ز آینهٔ دل تافت بر موسی ز جیب
گرچه آن صورت نگنجد در فلک
نه بعرش و فرش و دریا و سمک
زانک محدودست و معدودست آن
آینهٔ دل را نباشد حد بدان
عقل اینجا ساکت آمد یا مضل
زانک دل یا اوست یا خود اوست دل
عکس هر نقشی نتابد تا ابد
جز ز دل هم با عدد هم بی عدد
تا ابد هر نقش نو کاید برو
مینماید بی حجابی اندرو
اهل صیقل رستهاند از بوی و رنگ
هر دمی بینند خوبی بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند
رایت عین الیقین افراشتند
رفت فکر و روشنایی یافتند
نحر و بحر آشنایی یافتند
مرگ کین جمله ازو در وحشتند
میکنند این قوم بر وی ریشخند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر نه بر گهر
تا نقوش هشت جنت تافتست
لوح دلشان را پذیرا یافتست
برترند از عرش و کرسی و خلا
ساکنان مقعد صدق خدا
دلتون صاف و صیقلی