live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-27 06:16:272024-09-27 06:24:07live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
گام هفتم: باورهای امکان پذیر برای دستیابی به آرزوها
به به چه موتورهای قشنگی
به به چه استخر تمیز و عالی دور تا دور شیشه ی حتما هم سقفش شیشهای و آسمون زیبا را میبینی و کیف می کنی و تور بسکتبال و بازی توی آب چه حالی میده خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که به ما دادی
و اگه استاد تونسته که همچین ملکی را داشته باشه منم میتونم
منم میتونم با کار کردن روی خودم همراه با حرکت و باورها وای باورها باورها را تغییر دادن و اینکه می شود
این راه اصلیه این راه رسیدن به خدای منه
این راه ایام نعبد و أیاک نستعین
این راه صراط مستقیم
این راه درسته
اون راههایی که به من نشون دادن و یاد گرفتم همه را باید بزارم کنار و به ندای قلبم به الهاماتم به خدای خودم توجه کنم و قدم بردارم
من میتونم هر انسانی هم میتونه فقط لازمه که قدمه را برداره و تمام .
من هر چی میرم جلو دارم میبینم چه جوری درها بروم باز میشه من تازه دارم یاد میگیرم چکار کنم و نتایج وقتی میبینم میگم زینب همینه و جز این نیست خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
خدایا من با تو آرامش خاصی دارم و تو با این نشونه ها چه جوری با قلبم بازی میکنی و من عاشق این بازیم ومن لبخند میزنم و تورا روبروم احساس می کنم و همیشه با یه چیزی برام نشونه میفرستی
امروز از پنجره ی هال داشتم بیرون و نگاه میکردم اون دور دورها کوهها را هر روز میبینم و عظمت خداوند را تحسین میکنم امروز کوه به شکل قلب دوتا تپه کنار هم شده بود و من فقط لبخند میزدم و خوشحال که وقتی با خدا حرف میزنم چه زود جواب میده من داشتم مناجات میکردم و گفتم ربنا آتنا فی الدنیا حسنهو فی الاخرهحسنه و چشمم به کوه افتاد وای خدای من چه زود جواب میدید
یا با غروبش یا با طلوعش عاشق این صحنه هام و از ذوق اشکهام میریزه
خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که به ما دادی خدایا بی نهایت از تو سپاسگزارم
استاد از شما و خانم شایسته عزیز هم متشکرم ممنون
خدایا شکرت شکرت شکرت بی نهایت شکر
سلام ب استاد بانو شایسته و دوستان سایت
سلام ب روی ماه خودم
خداروشکر بابت این پروژه خانه تکانی
دیشب حال دلم زیاد خوب نبود قبلا اهل درد و دل با دوستام بودم ساعت ها صحبت میکردیم راجب این حالمون و از هر دری میگفتیم ب خودم اومدم دیدم دیگه اهلش نیستم دیگه اصن ب کسی زنگ نمیزنم
ک بخام راجب این چیزا صحبت کنم همون لحظه سعی کردم آگاهانه حال خودم رو خوب کنم تمرکزم رو بذارم روی یک چیز دیگه الهی شکر تا حدودی موفق شدم
و چقدر این شیطان درون آمادس ک تو رو از تمام این کار کردن هات دور کنه همش شروع کرده بود توی گوشم چرت و پرت گفتن ک تو داری روی خودت کار میکنی هیچ تغییری ندیدی تو بدبختی تو فلانی ولی همون لحظه آگاهانه از درون سعی کردم حالم رو بهتر کنم و بهش بها ندم در واقع سعی کردم قانون رو اجرا کنم خدایا شکرت
به نام الله یکتا
پروردگار من سپاسگذارم از این لطف ومحبتت که با عشق از خودت در وجودم به هدیه گذاشتی
که یادم نره
هیچوقت که چه کسی بودم ،از کجا امدم، وقراره کجا باشیم
لیاقتم چیه،جایگاهم کجاست،ارزشمندیم رو به خاطر بیارم
فقط وفقط یادم بیاد که چه موهبتی در اختیارم قرار دادی
داستان همه ما رو یک نفر نوشته،خالق تمام ما یه خالق ونویسنده است او داستان ما رو نوشت وقدرت اختیار وتصمیم گیری رو در وجودمون نهاد…
این قلم جادویی رو داد دستمون گفت حالا برو ببینم چه میکنی..
تا اینجای کار دست من بود ولی از این به بعد میتونی خودت مسیرت رو بکشی
مداد جادویی رو داد دستمون وگفت برو..
فقط کارت این باشه که نقاشی زندگیت رو زیبا ترسیم کنی،یادت باشه که من از اینجا مراقبت هستم وحواسم بهت هست…
درسته این مداد جادویی دستته وهمیشه بدون قدرت این نداد جادویی رو هم من بهش دادم
هیچ چیزی نیست که تو بخوای نگرانش باشی
حالا اگه یه نقاش کشیدی وخوشت نیومد دیدی خیلی باب میلت نیست
بازم این قدرت رو داری که تو نقاشیت رو بهتر کنی ،مداد جادویی کارش رو بلده مهارتش بی نظیره
ولی تو باید هر بار تمرین بیشتری کنی ،ممارست پایداره که نتایج بزرگ رو عالی رقم میزنه..
وقتی هر روز داری تمرین میکنی ،هر بار قوی تر میشی
ومیتونی تصاویر زیباتری بکشی
فقط یادت باشه از این قدرت در مسیر،عشق ،دوست داشتن ،وپیشرفتت استفاده کنی…
نه اینکه بگی خوب بیام با این قدرتی که مداد جادوییم داره فلانی رو سوسکش کنم،بهمانی رو اذیتش کنم
وبخوای از این مداد جادویت استفاده ای بکنی که در خلاف مسیر رشد وپیشرفتت هست..
ویه چیز دیگه رو هم یادت باشه…
اینکه هر کس میتونه فقط خالق ونقاش زندگی خودش باشه هیچ کس تو این مسیر همراهت نیست
فقط وفقط خودتی…
خودتی که میتونی تصاویر زیبای زندگیت رو بکشی
خودتی که باید قدرت این قلم جادویی رو باور کنی..
وهیچ کس به اندازه ذره ای در خوشبختی یا بدبختی تو سهمی نداره…
حالا برو ومن هم همیشه کنارتممراقبتم
فقط تو وقتی از پیش من رفتی هرگز فکر نکن تنهایی ودیگه پیشم برنمیگردی…
اینقدر دوست دارم که وقتی برگردی تا ابد اینجا کنارم هستی…
وبازم اینجا در ادامه مسیر قبلیت حرکت خواهی کرد…
اینجا در وسعتی بی نظیر ادامه مسیر قبلیت هست..
برو به سلامت…
واین داستان خلقتم بود..
پروردگارم هر لحظه که میام بنویسم اولش هیچ ایده ای ندارم
میگم پروردگارم من خالی ام تو پرم کن، از هر چیزی که لازمه بنویسم…
همه اینها برای من نشانه هایی بود که به پیشنهاد دخترم که گفت بریم مامان با هم یه فیلم ببینیم،
گفتم حتما ،بهش گفتم کمدی بزن من عاشق فیلم های خنده دارم
البته اینها بعد از دیدن فایل امروزم بود….
گفتم از صبح دارم روی فایلهای قدم وخانه تکانی ذهنی وخوندن قران کار میکنم به خودم جایزه بدم وبشینیم با دخترم یه فیلم ببینیم…
دخترم داشت فیلمها رو رد میکرد تا تصمیم بگیریم من فیلمهای خارجی رو خیلی دوست دارم خیلی کارگردانهای خارجی به نسبت قوی تره کارهاشون..
فیلمها رو در فیلیمو داشت رد میکرد ومن ناخوداگاه گفتم بزن اینو ببینیم..
یعنی باورم شده که هر چی رو میخوام جهان، هم جهت با خواسته های من قدم برمیداره ومن ودخترم دقیقا یک ساعت ونیم میخ کوب نشستیم ،وفیلم رو دیددیم
ومن لحظه به لحظه فیلم، تمام آموزه هایی که تا الان از فایلهیای استاد رو یاد گرفته بودم رو در قالب یک فیلم ژانر کمدی جهان بهم نشون داد…
وهر لحظه فقط میگفتم خدایا شکرت
که اینقدر داره جهان مهر تایید میزنه، این یعنی اینکه من در مسیر درست هستم،این مسیر مسیر رشد وتکامله ،مسیر زیبایی، ومن یکبار دیگه با تمام وجودم ازش تشکر کردم
واین پاداش کار کردن روی خودته
جهان هم میاد با موارد مختلف تاییدش میکنه…
پیشنهاد می دهم قانون زیبای خلق وتجسم وقدرت ذهن رو دراین فیلم ببینید ومثل من باورهاتون بیشتر وبیشتر بشه ولذت ببرین وقدرت خودتون رو باور کنید…
“فیلم هارولد ومداد شمعی بنفش ”
الهی هزارن بار شکر که با این نشانه ها پروردگادم داره هر روز اصل واساس آفرینشم رو بهم یاد آوری میکنه…
همون قدرتی که با هزارن عامل بیرونی ازم گرفتن وبا باورهای نادرست این موضوع رو از طریق رسانه،جامعه،وسنتها وباورهای غلط به خوردم دادن
وزیر هزارن باور غلط این قدرت دفن شد..
ولی چون ما رها شده نیستیم ومشیت الهی برسعادتمندی ما رقم خورده ،اون نیروی عظیم میخواد
که من به اصل خودم برگردم وبا نشانه ها به من یاد اوری میکنه..
حالا اگه من هوشیار باشم برمیگردم به مسیر ودر این غربالگری میشم جزو دسته سعادتمند واگر هم توی مسیر غلط باشم ونخواهم این قدرت رو باور کنم…
به مثابه همون چهارپایانی هستیم که در قرآن میگه
مثل چهارپایانی که بار خودشون رو به دوش میکشن ..
عالم بی عمل به الاغ، در سود نبردن از علم خویش تشبیه شده است…
در سود نیردن از موهبتی عظیم
َمثل الذین حملوا التوریه
ثم لم یحملوها کمثل الحمار…
اینجا فقط داری بار سنگین زندگیت رو به تنهایی وبا
فکر خودت پیش میبری..
باور نمکنی که نیروی در زندگیت هست که قراره 90درصد کارها رو اون برات پیش ببره نه اینکه از اسمون بیاد زمین نه با همبن قدرت خالق بودنت…
امیدوارم آگاهیهای این جلسه رو بتونم عمیقا درک کنیم ومطمئنم اگه خواستم پس میتونیم ومیشه…
الهی شکر که کنار دوستان توحیدیم در این مسیر زیبا هستم..
الهی شکر که در این سایت کنار ایتاد عزیز ومریم جون عزیز هستم وکنار دوستان بهتر از گل…
الهی در پناه الله یکتا شاد وسربلند سعادتمند در دنیا وآخرت باشیم 🪷🪷
به نام خداوند قدرتمند
خداوندا ، امروز روز بسیار زیبایی بود، وقتی در اینجا کامنت می نویسم ، وقتی به شعر های مولانا گوش میدهم، وقتی به صدای استاد گوش می دهم، وقتی قران میخوانم دنیا جور دیگر می شود، دنیا به من می گوید مهم نیست که الان چه مشکلی داری ، فقط باید به خالق، به خداوند، به پروردگارت ایمان داشته باشی تا مشکلت درست شود، تا همان مشکلت به نعمت تبدیل شود، تا همان مشکلت به بهترین اتفاق سالت تبدیل شود، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
من همین الان فایل را باز کردم و متوجه شدم که در اول فایل استاد درباره تضاد هایی حرف میزنند که به ما کمک می کنند تا به هدفان برسیم، وای ، قبل از این که فایل را گوش کنم درباره آن مسئله در پاراگراف قبل متن نوشتم!
خدای من، خدای من ، تو همینجایی، تو در دل منی و هر لحظه داری مرا هدایت می کنی، تنها کاری که باید بکنم این است که روزانه و به طور مستمر در اینجا فعالیت داشته باشم، بقیه اش مهم نیست! مهم نیست از چه کاری دارم پول درمیاورم، مهم نیست در کجا زندگی می کنم، مهم نیست خانواده ام چه کسانی هستند، تنها چیزی که مهم است این است که باید به طور مستمر روی خودم کار کنم تا باور هایم عوض شود، همین!
تنها با عوض کردن باور ها همه چیز تغییر میکند، زندگی در این دنیا خیلی خیلی آسان است، امتحانی که خداوند از ما در این دنیا می خواهد خیلی خیلی آسان است، الان مد شده، همه میگویند دوره زمانه ، دوره بدی است، همه می گویند ما در بدترین نقطه تاریخ قرار داریم، خخخخخخ
ولی من می گویم الان بهترین نقطه تاریخ است و روز به روز هم بهتر خواهد شد، میتوانم ببینم روز هایی را که انسان ها کار های ساده شان را به هوش مصنوعی می گویند تا وقتشان باز شود برای کار هایی با سطح علمی بسیار بالا تر از آنچه الان هست! الان بهترین وقت تاریخ نسبت به سال های قبلش است، خدایا شکرت که در این وقت تاریخ، که در این خانواده ، که در این کشور زیبا، که در این روستای زیبا دارم زندگی می کنم، شاید باورش برای بقیه سخت باشد ولی بزرگترین نعمتی که خداوند به من داده این است که مرا در یک روستا به دنیا آورده، شرایط اینجا باعث شده تا کوچک ترین نگرانی بابت آینده نداشته باشم، خدایا هزاران مرتبه شکرت، بابت این قدرت بی نهایتت که هر از گاهی جزئی از آن را به من میدهی و زندگی ام کن فیکون می شود هزاران بار، هزاران بار از تو شاکرم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
سپاسگزارت هستم که هر آنچه که مسخر توست، مسخر من هم است، من با تو یکی هستم، من بخشی از از تو هستم، شاکرت هستم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
گفنتی که هر کس با تو باشد نه ترسی دارد نه غمی
چند ساعت پیش که یک مسئله ای رخ داد ، نه ترسی داشتم نه غمی
و چند دقیقه پیش آن اتفاق تبدیل به یک نعمت شد
شاکرت هستم.
سلام استاد جان
سلام خانم شایسته عزیز
و سلام به همه بچه ها
دارم فکر میکنم به ایده هایی که به من گفته شد و عمل کردم اما نتیجه ای که میخواستم نشد
اما با شنیدن این صحبتها دارم میفهمم که خواسته من فراتر از مدارم بوده و من نتیجه های اون ایده ها رو کوچیک دیدم یا ندیدم بخاطر همین سرد شدم و ادامه ندادم
آرزوهای بیشماری که به دلم مونده بود رو میخواستم یک شبه از اون ایده ها برآورده کنم اما غافل از اینکه تو مدار پایینی ام و اون نتایج هنوز اونقدر جون نگرفتن که من ازشون انتظار داشتم
یادمه استاد قبلاً گفته بودن که اگه شما یک ملیون رو تونستی به دو ملیون تبدیل کنی پس میتونی صد ملیون رو هم دویست ملیون کنی
اما قدم اول شروع کردن با همین کمتر ها و داشته هامونه نه با خیالپردازی هایی که ده ها قدم جلوتر ن و با مداری که الان درش هستیم غیرممکنه
وام و قرض عامل تخریب هر ایده ای هست.
اگه توقع از دیگران شرک باشه فکر میکنم من مشرک ترین آدم بودم چون در همه چیز از آدمها خیلی توقع داشتم وقتی هم که برآورده نمی شد دیگه واویلا پنچر میشدم اساسی
اما حالا فهمیدم که فقط روی خدا حساب باز کنم
به ایده های الهامی که یه ذره بالاتر از اینی که هستم، عمل کنم با این ایمان و باور که خدا جواب میده
خداوندی که منو خلق کرده و همه چیو مسخر من کرده پس دیگه من چه مرگمه ؟ چرا حرکت نمیکنم؟ چرا از دیگران انتظار دارم؟ وقتی میگه بخوانید منو تا اجابت کنم شما رو ، پس چرا من دیگران رو می خوانم و منتظر اجابت اونام؟
جواب همه اینا اینه که من خدا رو بعنوان تنها هدایتگر قبول نکردم و خدا هم منو واگذار کرده به همونا
حالا که دنبال نتایج متفاوت تری هستم پس باید بتونم متفاوت تر فکر کنم باور کنم و عمل کنم.
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام هفتم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
سلام سلام به همه دوستای عزیزم در این پروژه هدایتی
خدااای من چقدرر ذوق کردم از دیدن این خونه هشت خوابه تون داخل تمپا استاد خیلی وقت بود فایلی ازش ندیده بودم وقتی محله رو دیدم اصلا فرکانس بالایی که داشت، اون آرامش، صدای پرنده ها، کیفیت از فول اچ دی هم بالاتر بود دیدن این خونه های بینظیر و معماری های بینظیرتر واقعا به وجدم آورد و کلیی تحسین کردم این آرزوهایی که داشتید و شده بخشی از تجربه های زندگی تون؛ اون موتورها و ماشین های خوشکل و ناز نازی که دیگه جای خود داشتند چقدر این جمله تون رو دوست داشتم استاد “اینا رو گذاشتم جلو چشمم تا به خودم یادآوری کنم هرچیزی که بخوای بوجود میاد” واقعا دیدن شون بهم احساس عااالی رو داد و فکر میکنم این احساس فوقالعاده جدای از زیبایی خود این ماشین ها، موتورها، محله دوستداشتنی و پر از آسایش و زیبایی و فراوانی بخاطر صحبت های شما بود که هیچکدوم از اینها از اول بخشی از زندگی شما نبود اماا شما از اونجایی که ‘باور’ داشتید که میشود و باید بشود و حرکت کردید، قدم های عملی برداشتید و در راستای به حقیقت رسیدن خواسته هاتون حرکت کردید همه اینها چه بسا فوقالعاده تر از خواسته هایی که با تضادهای زندگی در وجودتون شکل گرفت رو ساختید و بخشی از تجربه زندگی تون کردید و من چقدررر شما و این شخصیت بینظیر و قوی که ساختید رو تحسین میکنم استاد واقعا تحسین برانگیزید و تماام نتایجی که میگیرید حق طبیعی تونه و برای یکی مثل من عامل حرکت
وقتی اسم ‘تضادها’ رو میشنوم یاد جمله تون میفتم که “تضادها موهبت هستند”، شما اولین فردی بودید که این جمله رو میگفتید چون تا قبلش چیزی که من دیده بودم از بقیه این بود که در مقابل مسائل شون همیشه غر میزدند ناله میکردند و از زمین و زمان گله میکردند که خدایا چرا؟! چرا باید این ‘بلا’ سر ما بیاد!!؟ من تضاد و مسائل رو به عنوان ‘بلا’ شناخته بودم بدیهی هم بود هروقت روبرو میشدم مقاومت داشتم نسبت بهش.. در یکسری حیطه ها مثل درسی جهان بهم یاد داده بود که حل مسئله راحت میشه اگر تو سریع دست بجنبونی و حلش کنی و واقعا هم راحت بودند! اما یکسری مسائل دیگه واقعا نه ایدهای داشتم و نه باور خوبی.. تا وقتی که از شما شنیدم “تضادها و مسائل موهبت هستند” و البته منطق قوی پشتش که آقا جان اگر من با تضادی در زندگیم روبرو میشم این تضاد داره با من از چند جهت صحبت میکنه که
1. اول از همه اوضاع باورهات در اون حوزهای که به تضاد خوردی از اساس و بیس ایراد داره، بشین روی باورهای قدرتمندکننده تر و الگوهای بهتری کار کن تا شرایطت تغییر کنه
2. از طرفی بهت هینت میده که یک خواستهای داری اما هنوز برات به وضوح نرسیده و این تضاد بازتابی هست برای انعکاس و شکل گرفتن خواسته به صورت آگاهانه که من متوجه بشم با من این تضاد و نتیجه رو در زندگیم نمیخوام پس تلاش کنم برای چیزی که میخوام
3. و با حل یک مسئله و تضاد، نه تنها کلی توانایی در وجودت آزاد میکنه که قبلا ازش استفاده نکردی و نمیدونستی که آقا “من توانایی حل مسئله دارم” بلکه با حل مسئله کلیی اعتماد به نفست رو بیشتر میکنه، احساس توانمندی میکنی و آماده تر هستی برای حل مسائل بعدی و درواقع از این طریق اندازهات رو بزرگتر میکنه نسبت به تضادهایی که بهش برخورد میکنی و به اندازهای که مسائل بیشتری حل میکنی جهان نعمت و برکت بیشتری به زندگیت وارد میکنه
پس خیلی منطقی شد که چرا “تضادها و مسائل موهبت هستند”، نه؟ دوره حل مسائل زندگی واقعاا دیدگاه من رو نسبت به مسائل تغییر داد و اینکه چقدرر راحت میشه از پس مسائل بر اومد، غیر از اینکه باورهای من رو تغییر داد و با باورهای درست جایگزین کرد مهمترین درسی که برای من داشت همین موضوع “عملگرایی” بود یعنی داری روی باورهات کار میکنی اماا عمل میکنیی؛ بهت گفته میشه ایده بهت داده میشه هربار یکم بهتر به اندازه مداری که درش هستی، ایده هات کم کم بهبود پیدا میکنه و تو قدم برمیداری تا قدم های بعدت برات واضح بشن اما عمل میکنیی؛ اهمیت بهبودهای کوچک اما مستمر رو یادآوری میکنه تا کمالگرایی رو کنار بزاری و فقط شروع کنی به عمل کردن، عمل کردن، عمل کردننن.. و خبر خوب اینه که میبینم چقدر بعد از این دوره فوقالعاده خودم عملگرا تر شدم و مقاومت هام کم شده، تا یه آگاهی یا تمرین از دوره ها میشنوم فقط میخوام عمل کنم، وقتی احساس میکنم الان باید این کار انجام بشه فقط میخوام برم تو کارش و اجازه بدم به خودم تا توی عمل لمس کنم تا بگم من انجامش دادم، کار راحتیه من انجامش میدم؛
اکثر مردم خواسته های بزرگی ندارند چون باااور ندارند بهش برسند چون ازبس منطق رو وارد زندگی کردن و دو دوتا چهارتا میکنند که عطای خواسته رو به لقاش میبخشند؛ انقدر فاصله میبینند بین خودشون و خواسته شون که میگن بابا من کجا و اون کجاا چون همش روی وضعیت فعلی شون متمرکز هستند میگن با این وضعیت با این موقعیت با این ورودی مالی و.. چطور؟ اصلا باور ندارند که منن قدرت تغییر دارم من مسئول 100درصد زندگیم هستم، آره شرایط فعلیم از خواسته هام ممکنه به ظاهر دور باشه اما من تغییرش میدم، من تغییر میدم خودم و شرایطم رو و باورهام رو خلقق میکنم؛ واقعا بزرگترین عاملی که انسان خودش رو از خواسته هاش دور میبینه همین موضوع قبول نکردن 100درصد مسئولیت زندگی هست! عدم درک قانون تکامل هست که فکر میکنه خب الان که من این ماشین و خونه و وضعیت رویایی رو میخوام همین الان باید بهش برسم!! اگر الان نرسم پس کلا نمیرسم، پس نمیشه به آرزوها و خواسته ها رسید:/ چقدر درک قانون تکامل مهمه، چقدر مهمه که من حواسم باشه که تغییر قدم به قدم بوجود میاد نه یه شبه و یه هفته و یه ماهه یک رونده ادامه دار هست نیاز داره به صبر و استقامت و باااور که من اگر میبینم کلی آدم دارن توی دنیا به خواسته هاشون میرسند پس منم میرسم منم میتونم، یکی یه نعمت عالی داره؟ ایول تحسین کنم که تونسته بهش برسه تا منم ببینم میشه و حرکت کنم، چشمام رو به روی این نعمت و برکت باز کنم، بگم ‘منم میخوام’، با ایمان و باور بگم ‘عه یه خواسته دیگه قراره بهش برسم‘B)
چقدر این دیدگاه تون رو دوست داشتم استاد که نعمت ها رو میدیدید و میگفتید “عهه یه خواسته دیگه درم شکل گرفت، یه خواسته دیگه رو قراره بهش برسم” و اینها فانتزی نبودند اینها رویاپردازی نبودند اینها سوخت انرژی برای حرکت بودند اینها باور فراوانی بودند اون پشت های ذهن شما باورهای توحیدی قوی بودند که میگفتند میشه چون قانون خداوند این رو میگه. یعنی از هر طرف نگاه کنی، میبینی همه چیز ریشه در توحید داره! همه چیز همه چیز ریشهاش به توحید برمیگرده، “چقدر باور داری به قدرت خلق کنندگی که خداوند درت قرار داده؟” “چقدر بااور داری که خداوند قدرت رسوندن تو به خواسته هات رو داره؟” “چقدرر باور داری که توانایی تغییر و ساختن نتایجت رو داری؟” “چقدر جسارت داری وقتی بقیه آرزوها و خواسته هات رو مسخره میکنند و بهت میگن رویاپرداز، بازم ادامه بدی و ایمانت رو حفظ کنی و تابع قوانینی باشی که خیلی ها حتی ازش خبر ندارند و بهش عمل نمیکنند؟” “چقدر ایمان داری که جواب میدهد؟ چقدر یقین داری که کانون توجهت و باورهات هستن که زندگیت رو رقم میزنند؟” جواب این سؤال ها و عمل بهشون میزان توحید ما رو بهمون نشون میده که زینبب مگه چند سالته تو؟! تازه اول مسیر زندگیت هست، کلییی قراره خوش بگذرونیم، کلیی قراره حرکت کنیم و به خواسته های بزرگتر از این حرف ها برسیم و جشن بگیریم اما شرط داره، به شرط جسارت و ایمان.. ایمان به چیزی که هنوز توی زندگیت نداری ولی قلببت قانونی که شناختی از این جهان میگه به دستش میاری، روی خودت همینجور کار کن همین مسیرت رو ادامه بده، بنویس خواسته هات رو با این هدف که تیک بخورههه به شوق تیک زدن شون که ببینی دیدی نوشتم اینم شد؟
خیلی جالبه بابام چندوقت پیش بهم میگفت ‘خیلی رویاپردازی، خیلی بیش از اندازه دیدت مثبتِ و توی دنیای خودتی، فکر میکنی از الان تمام خواسته هایی که توی زندگی داری رو بنویسی تا آخر عمرت چندتاش تیک میخوره؟ چند نفر مگه رسیدن؟’ استاد من وقتی این جمله ها رو شنیدم اولش ناراحت شدم، اما هی به خودم میگفتم استاد رسیده، استاد تونسته، کلی دیگه از بچه هایی که عمل کردن رسیدن، پس منم میتونم؛ بعدش خندیدم نخواستم چیزی رو هم توضیح بدم با خودم گفتم ایشون که از قانون چیزی نمیدونه درکی هم نداره چرا خودمو ناراحت کنم؟! اما چنان انگیزهای با این حرف ها گرفتم که از اون روز یه دفتر گرفتم فقط برای نوشتن خواسته ها و آرزوهام برای اینکه نه به بابام بلکه به خودم نشون بدم من میخوام و باید بشود اصلا راه دیگه نداره مینویسم با تاریخ و هربار تیک میزنم و میارم جلو چشمام که دیدی شد؟ گفتم میچسبم به همین مسیرم به قول گام سوم خارپشتی عمل میکنم مثل استاد، مثل بچه هایی که نتایج فوقالعاده گرفتند و میان با شوق از نتایج شون مینویسند و میبینم و کلی تحسین شون میکنم انقدر که نتایجم بزرگتر از این حرف ها بشه چون خداوند هدایت بنده هاش رو بر خودش واجب کرده و هرثانیه درحال هدایت و حمایت کردن همه جهانه هر گروهی که انتخاب کردی جزوش باشی
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^
به نام خدا
سلام به استاد عباس منش و استاد شایسته ی بزرگوار
گام هفتم از پروژه ی خانه تکانی ذهن
باورهایی برای امکان پذیری آرزوها
من به آرزوهای زیادی دست یافته ام به لطف خدا
یکی از این آرزوها خانه ی است که الان توش زندگی میکنم اتاق هاش نور پردازیهاش حیاط زیبایش همه را روزی تجسم کرده بودم
ماشینی که الان داریم سفید و شاسی بلند ان هم ارزوی سال های سالم بود که به لطف خدا به این ارزویم هم رسیده ام
همه ی ارزوهای ما محقق میشود به شرط اینکه ایمان و باورهایمان را قوی تر کنیم
ما برای اینکه به ارزوهای دیگرمان برسیم باید خود را تغییر بدهیم باید بیشتر روی خودمان کار کنیم
شکر گزاری کنیم
احساسمان را همیشه خوب نگه داریم
کنترل ذهن کنیم
تا ارزوها و نتایج خوب پایدار شود
خوشبختی یعنی احساس خوب
هر جا کلمه سخر را در قرآن دیدیم به معنای مسخر شدن است یعنی همه چیز را خدا به تسخیر ما در اورده
یعنی ما و خدا یکی هستیم و تفاوت نداریم ما باید باورهای خدا گونه داشته باشیم
هدایت از طرف خداست هر کس را هدایت کند نه ترسی دارد نه غمی ما رها شده نیستیم اگر ما همیشه به خداوند وصل باشیم او همه چیز به ما میدهد
باتشکر
به نام خالق هدایتگر سلام.
مهم ترین مسئله ما توحید هست باید یادبگیریم به ساختن باورهای درست به خدا بیشتر و بیشتر اعتماد کنیم و به هدایت هاش گوش کنیم. یعنی همین که شنیدیم الهامات رب رو بهش عمل کنیم. آنهم به ایده هایی که یه ذره از شرایط فعلی ما بالاتر هست. تنها نیاز دارد به ایمان و توکل ما مثلا تمرین امروز خودم با هدایت الله، یک عروسک ساده نمایشی با وسایلی که در خونه بود برای پروژه کلاسی درست کرده بودم دیشب. تو پارک نشسته بودم گفت برو برای بچه ها نمایش اجرا کن اولش خیلی استرس داشتم تا قدم قدم هدایتم کرد به زمین بازی بچه ها اما بازم از قضاوت می ترسیدم گفتم خودت یه بچه بیار سمت من تا با او شروع کنم اولی اومد دقت نکرد اما دوستش جذبش شد و یه دفعه به خودم اومدم دیدم 7و 8 تا بچه دورم جمع شدن و دارم براشون نمابش اجرا می کنم خیلی حس خوبی داشت. این که می دیدم بچه ها هم دوست دارند عالی بود یه نمایش ده دقیقه ای هیچ ایده ای نداشتم که چی باید بگم اما یاد استاد افتادم که می گفت میرفتم بالای سن گفته می شد بهم پس خدا به من هم میگه. همه ی این ها با هدایت خدا شروع و با هدایت خودش هم سپری شد. خداجونم شکرت بی نهایت ازت متشکرم برای امروز. برای این عروسک که ایده اش رو هم خودت بهم دادی.
موضوع بعدی تضادها هست هر تضادی که میاد قرار هست باهاش یه عالمه چیز یادبگیریم و خواسته هامون رو شکل بدیم. چقدر این جمله من الان با این باورها در این جایگاه هستم با کارکردن روی خودم و باورهام می توانم به اون خواسته و جایگاه برسم و این آدم نشان می دهد که میشه. این آرزو شدنی هست فقط من باید تکاملم رو طی کنم.یه شب و یه روز هیچ کس به هیچ جایی نرسید.
چقدر این باور مهم هست ما خالق زندگی خودمان هستیم چون ما از خداییم و باهم یکی هستیم.چون خودش وعده داده. این به این معنا نیست که ما رها شده در بادیم و خودمون می دونیم و خودمون نه بلکه ما وصل میشیم به رب العالمین خودش همه چی رو به ما میگه. خودش قدم یه قدم هدایتم ون می کند*
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار.
یاحق.
سلام دوست عزیز
تبریک و تحسین بخاطر اینکه این قدم شجاعانه برداشتی در مسیر علاقت، میدونی وقتی گفتی یاد استاد افتادی که بدون اینکه ایده خاصی داشته باشه میرفت روی استیج سیمینار من یاد اوایل و داستان شروع سخرانی های استاد انداخت گفتم شاید لازم باشه اینجا یاد اوریش کنم
استاد این داستان شروعش تعریف کرد اینکه تصمیم گرفت که از کلاس های دانشگاه بندرعباس شروع کنه
استاد میرفت دم در کلاس در میزد و میگفت استاد دانشگاه فکر میکرد من اومدم مثلا میخوام یه چیزی به بچها بگم و برم وارد کلاس میشه و از استاد دانشگاه میخواد تا چند دقیقه صحبت کنه برای بچها
استاد شروع میکنه به صحبت کردن ادامه میده ادامه استاد چیزی نمیگه
(الان که دارم این داستان تعریف میکنم نمیدونم توی فایل رایگان شنیدم یا دوره راهنمای عملی، امیدوارم خدا منو هدایت کنه بهش تا دوباره ببینم و گوش بدم این داستان قدم برداشتن های استاد رو) خلاصه استاد صحبت میکنه و… و استاد دانشگاه بدون اینکه چیزی بگه اجازه میده استاد به حرفهاش ادامه بده
یادم استاد میگفتن که میرفتم یکی یکی کلاس ها رو در میزدم که صحبت کنم تا اینکه از دانشگاه بندرعباس اون صدا میزنن و تهدید میکنن و انگار اونا با وجود تأثیری که استاد گذاشته احساس خطر میکنن
که از همونجا ایده رفتن به تهران و سمینار گذاشتن شکل میگیره
آفرین به شما که به ایدت عمل کردی و رفتی جلو
گام هفتم از خانه تکانی ذهن
لایو “باورهایی برای امکان پذیری آرزوها”
اول از همه برای بار هزارم به خودت یادآوری کن که؛
افکار و باورهای تو هستن که زندگیتو میسازن
هیچ کس هیچ قدرتی در تغییر دادن زندگی تو نداره
تو مسئول تمام اتفاقات زندگیت هستی و بس…
چطور میتونی زندگی بهتری برای خودت بسازی؟!؟چطور میتونی به آرزوهات برسی؟!؟
با کار کردن روی خودت و تغییر باورهات
اگه میبینی افرادی هستن که زندگی رویایی دارن که همیشه برای تو آرزو بوده، به جای حسرت و غصه یا به جای ناسزا گفتن باید خوشحال باشی، باید خدارو شکر کنی که این فرصت وجود داره که توام مثل اون افراد به خواسته ها و آرزوهات برسی…
تو باور کن که فقط و فقط خداست که قدرت مطلق جهانیانه و تو با داشتن خدا به هرچیزی که بخوای میتونی برسی و نیازی نیست روی بنده خدا حساب کنی…
وقتی به خدا ایمان داشته باشی، اون وقت به تمام الهاماتی که بهت گفته میشه هم عمل میکنی، نمیشینی که یه معجزه ای بشه و دری به تخته بخوره و کارا خودشون خودبه خود درست بشه، انسان با ایمان دست به عمل میزنه و با اعمال کوچک و قدم به قدم ،اتفاقات بزرگتر هم رقم میخوره…
تمام خواسته های ما از روی تضاد ایجاد میشن، مثلا پدر من تا سن شونزده هفده سالگی من ماشین نداشت و وقتی میدیدم که همسایه ها یا دایی و عموم دارن و چقدر راحت میگردن و مسافرت میرن دلم میخواست ماشین داشته باشیم و ماهم سفر زیاد بریم، یا وقتی دوسن صمیمیم کامپیوتر خریدن منم خواستم، یا وقتایی که میرفتیم درکه و توچال و خونه های زیبای اونجارو میدیدم تو همون سن بچگی و نوجوانی همش پیش خودم میگفتم یعنی میشه یه روزی ماهم همچین خونه هایی داشته باشیم…
اینکه میبینم چیزای بهتر از امکاناتی که من دارم هم تو این جهان گسترده وجود داره و خیلی ها هستن که دارن ازش بهره میبرن، بهم حس خوبی میده و به خودم میگم وقتی اونا تونستن داشته باشن پس توام میتونی فقط کافیه بیشتر روی خودت کار کنی و باورهاتو قوی تر کنی
وگرنه که خدا هرگز بین بنده هاش فرق نمیذاره و هرکس در هر جایگاهی که هست، حاصل باورهای خوبشه و لایق اون جایگاه هست…
یادمون نره که خوشبختی و آرامش با پول و ثروت بدست نمیاد و یه چیز درونی و ذاتی هست که باید در خودمون بهش برسیم و حسش کنیم، تا در تمام شرایط و اوضاع احوال بتونیم خوشحال و خوشبخت باشیم…
دیگه چی از این بالاتر که خدا تو قرآنش گفته؛
تو منو ستایش کن و برای خدا شریک قائل نشو، اون وقت تمام آسمان و زمین و کوه و دریارو مسخر تو میکنم
چقدر خوشحالم که تمام قدرت جهان در دستان پروردگارمه و هیچ کس هیچ قدرتی بالاتر از خدا نداره
و من با ایمان و توحید و عمل به گفته ها میتونم هر روز بیشتر و بهتر رشد کنم و به آگاهی برسمو تمام رویاهام به واقعیت تبدیل بشه…
پرورگارا شکرت که هستی و در پناه تو ایمنم و منو به سمت این آگاهی های الهی هدایت کردی…
من به آرزوهام قول رسیدن دادم…
در پناه ایزد منان شاد و سلامت و توحیدی و خرمند باشیم…
با عشق سپیده️
گام هفتم خانه تکانی ذهن.
آگاهی هایی ک دریافت کردم و متوجه شدم.
وقتی ی تضاد پیش میاد خواسته شکل میگیره،تمام آرزوهاتون رو بنویسید و ب خودتون بگید اگر فلانی رسیده پس منم میرسم ، من الان اینقدر روی باورهام کار کردم و اینقدر هم نتیجه گرفتم. هر چی بیشتر رو خودم کار کنم جهان لیتر خواسته هامو بر آورده میکنه،فقط باید ایمان داشته باشم.
روی خودت کار کردن یعنی پاشی کارای روز مره رو انجام بدی، هر ایده ای حتی مسخره ترین ایده از نظر خودت ک اومد توی ذهنت رو اجرا کن بدون شک ، باورهاتم قوی کن ( فراوانی توی دنیا زیاد هست، پول تو دست و بال مردم هست، مردم اینقدری پول دارن ک هر ماه دو سه دست لباس جدید میخرن لباسای گرون قیمت،من لایق دریافت الهامات الهی هستم، دل همه آدم ها واسه من نرم هست،موقعیت کاری،بازار کار فراوون هست، در روزتوی جهان افراد زیادی هستن ک ثروتمندو ثروتمندتر میشن از راه های خیلی ساده.
وقتی ی ایده بهت الهام میشه اگر مربوط ب عوامل بیرونی هست رهاش کن( برو وام بگیر،با فلانی شریک شو) اما اگر اون ایده یکم با شرایط تو مطابقت داره و یکم از تو بالاتر هست انجامش بده،این دفعه ی ذره بالاتر هست،دفعه بعد یه ذره بالاتر و همینطور یه ذره یه ذره پیشرفتت خیلی زیاد میشه و هیچکسم یه شبه ثروتمند نشده،همه از اول دوره تکامل رو طی کردن.
شما اگر شرایطت رو گردن بقیه بندازی،از دیگران انتظار داشته باشی،بقیه رو مقصر کارات بدونی یعنی شرک گفتی،مسئولیت رو گردن بقیه انداختن یعنی شرک.
خدا خودش توی قرآنش گفته واسه ما،ک من جهان رو مسخر کردم برای شما،الکی ما رو نیافریده و رهامون کنه،مارو هدایت میکنه،کمکمون میکنه،فقط کافیه بهش وصل بشی،بهش ایمان داشته باشی،همهچیو از خودش بخوای،اونو رب جهانیان بدونی و بقیه رو فقط وسیله ای برای کمک ب تو،توی مسیر بدون،دستی از دستای خدا.
توحید یعنی مسئولیت 100٪ زندگیت با خودت هست.
هماهنگی با خداوند یعنی ب احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی.