live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدیار عباسی» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدیار عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    سلام خدمت اوستاد عزیز و خانواده دوست داشتنی خودم از اونجای که غلط املای زیاد دارم زیاد کامنت نمیزارم اینم بهم گفته شد ٫ من بچه گلستانم شهر گرگان روستای محمد اباد این بنده خداهای رو که سیل زد ۵کیلومتر تا روستای ما فاصله دارن اونای که گرگان اشنا داشتن رفتن اونجا اونای که نداشتن جایرو امدن روستای ما بهشون اسکان دادن روستای ما بزرگه یک نمایشگاه بینل مللی سه تا مدرسه یک سالن ورزشی حسینیه مسجد خانه های خالی عموی من شورا و دوست سمیمی من دهیاره روستاست عموم شب زنگ زد گغت بیا مشکل برقی داریم چند جا حلش کن رفتم اونجا همش حرف از این که دولت کمکی نمی کنه ما خودمون باید کمک کنیم از این حرفها کارمو سریع انجام توی این مدت کوتاه چقدر کمک های مردم خدایا شکرت خدایا چقدر نعمت چقدر برکت تا دیروز هرجا میرفتم همه داشتن مینالیدن کمکهای مردمی مثل باران میومد هرچی که فکرشو بکنی این همه نعمت و برکت چیشد پس همه میگفتن گرانیه مردم ندارن بخورن٫ کارمو سریع انجام دادم امدم خونه خدا خودش بهتر از من به اون بنده خدا ها کمک میکنه ۵صبح یکی میگه پاشو زیاد توجه نکردم باز گفت مگه نمیگم پاشو ساعتو نگاه کردم دیدم پنجه باخودم گغتم چرا پنج صبح پاشم گفت بلنشو برو مغازه گفتم مغازه روز عید روز خوشش ۹صبح میرم باید میرفتم همه جا تاریک هرکی منو میدید شاخ در میاورد ولی میدونستم خبراییه اخه کامپیوترم مغازست کامپیوتر رو روشن کردم دیدم بله نشانه دنبال کردم ای جججااان قدم اول این حس خوبو با دنیا عوض نمیشه کرد ای جانم نفس که میکشی توی دلت دنیا برات روشن میشه اون اشکی که میاد توی چشمات جم میشه مو به تنت سیخ میشه ای خدا٫ گفتم پول ندارم گفت با من ظهر نشده پول جور شد خریدم جان جان فقد خودم میدونم چی خریدم و خودم با اونای که بسترو خریدن زنم گفت بریم مسافرت گفتم نه پولشو دارم نه ماشینشو فردا دباره نشونه مسافرت پول مسافرت جور شد ماشین جورشد زدم به جاده رفتم ۴ روز گردش جای همتون خالی خوش گزشت توی یک مسیر باران شدید گرفت ماشین ما مدل ۸۴بیشتر از ۹۰تا نمیشد بری بعد چند تاماشین های مدل بالا رو دیدم که توی جاده خراب شدن یاد حرف استاد افتادم میگفت ای فلانی خوشانسه با ماشین مدل پاین هرجا میره چیزی نمیشه حالا ما با ماشین مدل بالا میریم ماشین مون خراب میشه خخخ٫ توی مسیر برگشت به خونه کامیون های کمک های مردمی به شهر اقلا خدارو شکر کردم برای این همه نعمت ٫ سفر به سلامت رسیدیم خونه یه سر رفتم پیش دوستم که دهیاره توی سالن ورزشو بود ۵دقیقه هم اونجا نبودم سه تا وانت کمک های مردمی امد ٫خدایا شکرت امدم خونه شب رفتم خونه عموم ۱۰ روز از روز سیل زدگی از روز اولی که امده بودن گزشته بود گفتم عمو چه خبر از این بنده خداها گفت هیچی عمو داریم روستارو تخلیه میکنیم گفتم چرا گفت هرچی بهشون خوبی میکنی نیازشون بیشتر میشه اون چیزهای که تا به حال نداشتنو بهشون دادیم بازهم میان گله او شکایت دارن داریم واگزارشون می کنیم به اورگانهای دولتی ٫ شب پانزدهم عید تمام شد دوست دهیارم امد خونم گفت هیجا نتونستم برم با این که هم ماشین خوبی داشت هم پولشو منم با خودم هی خدارو شکر می کردم خدایا شکرت که سالی پر از برکت ونعمت رو شروع کردم تا اخر امسال چه شود حسش میکنم ٫ استاد و خانم شایسته خیلی دوستتون دارم انشا الله بتونم یک روزی بیام تمپا خیلی قشنکه خیلی چه مردمانی چه ادم های خوبی٫ تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای: