سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
- تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
- هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
- تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
- واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
- وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
- “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
- مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
- خاصیت ایده های الهامی؛
منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی195MB42 دقیقه
- فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی39MB42 دقیقه
بهانه ها :
فرار از توحید
یا نشناختنِ توحید است
تا وقتی که بهانه ها در ما فعال است
توحید را خفه کرده ایم.
کسی که دنبال بیماری و پیگیری بیماری و …..می شود ، این بهانه است
چرا ؟
چون وقتی پیگیرِ خدا نباشی
می روی پیگیرِ ناخالصی ها و باورهای بدنه یِ جامعه.
واقعا این شناژبندی و آلموتور بندیِ اولیه است
که بپذیرم هر اتفاقی که برایم رُخ می دهد
دلیلش خودم هستم
اگر بیماری هست ، دلیلش اشتباهاتِ فکری و باورهایِ آلوده یِ خودم بوده
اگر غم هست ، دلیلش خودم هستم.
پس خدا انرژی و قوانین است
توحید یعنی باور کنیم اگر خوب فکر کنیم
خوب بوجود می آید و بالعکس.
توحید یعنی ، باور کنی هر کسی تیکه ای از این انرژی و خداوند است و قدرت خلق دارد.
توحید یعنی :
اگر من باور کنم که می شود دائم و پیوسته سلامت و خوشبخت و تندرست و ثروتمند بود ، بازتابِ همین باور به من برمی گردد.
توحید یعنی :
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت چون باید رفت.
توحید یعنی :
هر لحظه خود را موظف بدانم
به چیزی یا چیزهایی بیندیشم که احساسم را خوب می کند ، یا اگر به چیزهایی بر خوردم که به هم ریختم ، به شیوه ای افکارم را تغییر دهم که به احساسِ خوب برسم
و البته این قضیه هم یک کلاسِ درس است
که به مرور و تدریجی در آن قوی می شویم.
توحید یعنی من مسئول و رئیس اصلی امروز و فردا و آینده ام هستم
به همان شکلی که خدا خونم را جریان می دهد
اکسیژن را به اندام ها و سلولهایم می رساند
قلبم را به تپِش در می آورد
گوارش ام را حل و فصل می کند
میلیاردها اتفاق جسمم را مدیریت می کند
به همین شکل هم ، در مسیرِ زندگی و پیچ و خَم هایِ زندگی مرا مدیریت می کند
خدایا یافتم
این اولین مرحله یِ خانه تکانی ذهن اسن
که همه چیز من هستم
نه دولت
نه دیگران
نه شرکت.
توحید یعنی :
خدایا
من که کاری برای قلبم نمی کنم
ولی تو الآن هزاران روز است که مدام قدرت تپش و حرکت را در آن جاری کرده ای
بدون اینکه هیچ عِلمی از آن داشته باشم
پس من بی خود می کنم که معتقد به بیماری باشم
مگر این مِعمار اشتباه می کند در ساختن این زیباییها
اگر اشتباه می کرد که آن را درونِ من قرار نمی داد
اگر اشتباهی و بیماری ای رخ بدهد
اشتباه از او نیست
از من است
اگر تمام امورات را به همین شکل واگذار کنیم به این نیروی بی نهایت ، توحید و اصل اول خانه تکانی صورت گرفته است.