سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
- تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
- هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
- تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
- واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
- وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
- “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
- مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
- خاصیت ایده های الهامی؛
منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی195MB42 دقیقه
- فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی39MB42 دقیقه
به نام خدای مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست
سلام به همه
از کجا شروع کنم خدایا تو هدایتم کن،وقتی خداوند بهم گفت مرضیه تو داری تمرکزت رو میزاری روی ناخواسته هات و بعد خودتو آماده میکنی که وقتی برات اتفاق افتاد قوی باشی بعد بیای احساس غرور کنی بگی من قوی هستم حالا بیا به جاش تمرکزت رو بزار روی خواسته هات و بعد وقتی برات اتفاق افتاد،از این بُعد بگو من قوی هستم و احساس غرور کن،گفتم خدایا دقیقا زدی وسط خال چرا من تا حالا نفهمیده بودم،دارم از اینجا ضربه میخورم،بی نهایت خدارو شکر کردم و شکر میکنم،دیگه اومدم به دقت و تمرکز روی ذهنم ببینم نشخوارهای ذهنی ام چی هستن،دیدم ذهنم در حال ساختن بدترین سنایورها هستش،که ناخواسته هستن برای من،گفتم حالا بیام تغییر بدم این سنایورها رو آگاهانه تبدیلشون کنم به خواسته هام،خیلی سخت بود خیلی مثه اهرمی که هر چی زور میزدم یا سختی میچرخید(تجسمم رو به چیزهایی که میخواستم وارد زندگیم بشن) یا اصلا نمیچرخید انگاری که زور ذهنم رو نداشتم،همین امروز صبح بود که تووی خواب و بیداری بودم که ذهنم باز شروع کرد به تمرکز روی چیزهایی که نمیخوام وارد زندگیم بشن،گفتم خدایا من زور ذهنم رو ندارم،من تسلیمم تو هدایتم کن،که اگه هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود،گفتم خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم،کمکم کن،من تسلیمم واقعا احساس عاجز بودن کردم که توان نداشتم جلوی ذهنم رو بگیرم،دوباره خوابیدم وقتی بیدار شدم وارد سایت شدم دیدم روی بیلیورد سایت نوشته«دستورالعمل خانه تکانی ذهن،گام به گام»گفتم ااا این یه چیزه جدیده،دانلود کردم صحبت های خانم شایسته عزیز رو با دل و جون گوش دادم،از اینکه خداوند چقدر دقیق و چقدر سریع جوابمو داد،هی چشمام پر از اشک میشدن و ذهنم شروع کرد به مقاومت کردن،فقط گفتم خدایا کمکم کن که تسلیم ذهنم نشم،من میخوام ذهنم رو گام به گام خونه تکونی کنم،این آشغال ها رو بریزم بیرون،ذهنم جلا بدم،براق کنم تا به آرامش برسم،واقعا آرامش همه چیزه،آرامش،با آرامش که میشه از مسیر لذت برد،من وقتی همه چیز داشته باشم،اما تنها آرامش نداشته باشم زندگیم خوده جهنم میشه،و بریم سراغ گام اول از خونه تکونی ذهنم…
من باید مسئولیت صددرصد زندگیمو به عهده بگیرم،توقع از دیگران یعنی در مسیر شرک رفتن،خدایا اینقدر دقیق جواب میدی،الله اکبر،این روزها بحثم با پدرم بود راجب پولی که مال برادرم بوده،برادری که وقتی بود،بیشترین قسمت پولش برای من بوده،اما الان نیست،من نمیتونم از پولش مثه قبلا استفاده کنم،فقط توو دلم گفتم خدایا من رها میکنم به قول استاد اگه عرضه دارم خودم بدست میارم اگه ندارم که بمیرم بهتره،اما خیلی درد داشت و هنوزم داره برام که بخوام نگاه مو از روی اون پول بردارم اما صحبت های استاد رو با خودم زمزمه میکردم که گنج هاست دست خداست مرضیه نگاهت به نون خورد توو دسته دیگران نباشه،با خودم تکرار میکردم اما درد رو هم احساس میکردم چون این موضوع مال همین دو سه روزیه که برام اتفاق افتاد،همه چیز مثه همون درختچه های هرز پیچیده شده بهم که این پیچیدگی رو دارم تووی ذهنم احساس میکنم،منم گفتم حالا که اینطور شد من باید احساس لیاقتمو همین جا نشون بدم و وقتی بهم گفتن ماشینتو بده که ما بریم شیراز گفتم نمیدم،نه گفتنی که من تووش خیلی مشکل دارم،چون به عینه دیدم که بارها از خودم گذشتم بخاطره پدرم اما جهان نتیجه ی معکوس بهم داد،بخاطره حس دلسوزی و احساس گناهی که ما وظیفه داریم اگه پدرومادرمون بهمون بدی کنند ما همش باید خوبی کنیم،خوبی که به ما یاد دادن یعنی از خودگذشتگی و فداکاری،که تووی هر موضوعی که یادم میاد از خودم گذشتم بدجور جهان بهم سیلی زد،این دفعه گفتم از خودم نمیگذرم،دیگه خودمو پیاده نمیکنم که اونها سوار بشن،من باید یاد بگیرم هیچکسی مهمتر و باارزش تر از خودم نیست حتی پدر ومادرم،هیچکسی دوست داشتنی تر از خودم نیست حتی پدر و مادرم،نجواها هستند که اگه پدرت مرد بعد تو پشیمون میشی و از این حرفها،گفتم چرا اونها فکر نمیکنند اگه من مردم،پیشمون بشن،نه پشیمون نمیشم،خودم مهمترم،باید آگاهی ها رو تووی عمل اجرا کنم نه فقط مثه مسکن فقط گوش بدم یا بخونم،دیگه خیلی محکم به خودم گفتم مرضیه دیگه روی اون پول تو حساب باز نکن،قانون اینه که وقتی روی چیزی غیر از خدا حساب کنی،بهت نتیجه ی معکوس میده،گفتم خدایا گنج ها دسته توء،میخوام خودم بسازم،از دیروز دوباره شروع کردم به خوندن اهرم رنج و لذت در مورد کارکردن روی دوره ی روانشناسی ثروت یک،با اینکه دارم روی دوره کار میکنم اما احساس کردم انگیزه هام کم شده،دوباره برگشتم به خوندن اهرم رنج و لذت،میخوام همزمان که دارم روی دوره کار میکنم،همزمان این پروژه رو هم با شما همراه باشم تا حدود یک ماهی که خانم شایسته عزیز گفتن،خدایا هدایتم کن که ادامه بدم،تو پاسخ دادی به درخواست من با این پروژه حالا این منم که باید از پاسخ تو استفاده کنم اونم تووی عملکردم،خدایا کمکم کن تسلیم تو باشم نه تسلیم ذهنم و ادامه بدم معتهدانه،جهاداکبر تووی ذهنم راه بندازم
اولین گام برای من اینه که من مسئول صددرصد زندگیم هستم نه پدرم نه دوستم نه مادرم و نه هیچکس دیگه
منم که مسئول صددرصد زندگیم هستم،اگه پدرم باهام اونجوری رفتار کرده،من چنین فرکانسی رو به جهان هستی ارسال کردم،منم که شرک ورزیدم نگاهمو به دسته پدرم دوختم نه خداوند،منم که روی پول برادرم حساب کردم نه روی کسی که گنجهای زمین و آسمون دسته اونه،منم که باید این آگاهی ها رو تووی عمل اجرا کنم،خدایا هدایتم کن که اگه هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود
خانم شایسته ی عزیز خداوند وقتی شما رو هدایت کرد به سمت این فایلهای ارزشمند،داشت منم هدایت میکرد تا به این مرحله برسم که بفهمم ایرادم کجاست و من درخواست کردم و منو شما لاجرم امروز در مدار هم قرار گرفتیم تا با هم این پروژه یک ماهه رو ادامه بدیم و حسابی ذهنمون رو خونه تکونی کنیم،قدم به قدم
من مرضیه ابراهیمی نسب در تاریخ 1403/06/31 تعهد میدهم تا در پروژه یک ماهه خانه تکانی ذهنم،گام به گام با شما عزیزانم همراه باشم و ذهنمو یک خانه تکونی درست و حسابی کنم از شرک،شرک،شرک
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مرا به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی
نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ایی
و نه گمراهان
خدایا شکرت
دوستون دارم