سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
- تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
- هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
- تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
- واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
- وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
- “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
- مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
- خاصیت ایده های الهامی؛
منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی195MB42 دقیقه
- فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی39MB42 دقیقه
به نام الله
خدایا شکرت
خدایا برای هدایت من به مسیر درست شکرت
………………………………………………………………………….
امشب برای کسب و کار رفتم مغازه ها …………………خیلی از مغازه هایی که من رفتم شاگردها مسلط به اون کاره نبودن مثلا تا میگفتم این مانتو چه جنسیه نمی دونستن و این خودش برام یه نشونه بود که باید در کاری که می کنم در کاری که دوست دارم مسلط کامل داشته باشم
خود استاد می گفت خیلی از لحاظ روابط و خدا وو پیشرفت کرده بودم ولی همه می گفتن پول کو ؟؟ پول رو به ما بگو … بعد گفتم برای روابط و خیلی از مسایل شده پس برای مسایل مالی هم می شود
من خودم خیلی پیشرفت کردم ولی در مورد کسب و کار هنوز بیزینس خودمو که دستم توی جیب خودم باشه رو ندارم
امشب بدونه اینکه من به شخصه پولی بدم رفتم مغازه و یه شیشه آبلیمو و یه شیشه عسل دریافت کردم البته با شوهرم آشناست و با هم حساب و کتاب دارن ولی من پولی ندادم
من هر شغلی که می بینم رو دوست دارم و به خودم گفتم باید این تضاد رو در خودم حل کنم . همه ی شغل ها و حرفه ها خوبن ولی من کدوم رو می خوام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
… مثلا اومدم از مغازه اسباب بازی فروشی رد شم گفتم برم داخل بعد گفتم این شغلم خوبه ها!!!!!!!!!! بعد خدا بهم گفت یه ربعی وایسا نگاه کن جنس ها رو ببین بعد سیر شدم و در اومدم .. بعد فهمیدم اول هر شغلی رو دوست دارم و زودم سیر میشم از اون شغل
تضاد هایی که امشب به لطف الله در بیزینس خودم فهمیدم
۱ . زود عاشق یه حرفه و شغل و کسب و کار ی میشم
۲ . زود از اون حرفه سیر میشم و می خوام بیام بیرون
۳ . اگه به تضاد خوردم نمی خوام اونو حلش کنم که باید تضاد رو حل کرد
۴ . حوصله ی مشتری رو ندارم
۵ . زود از کوره در میرم
۶ . زود خسته میشم
۷ . تسلط کامل در اون حرفه خیلی مهمه
ووووو………..
به خودم گفتم باید این تضاد ها رو در خودم حل کنم تا بتونم بیزینس موفقی داشته باشم
باید عاشق کارم باشم عاشق بیزینس خودم باشم
وقتی عاشق حرفه و شغلت باشی نه گوش شبه حرف کسی میدی نه زود خسته میشی نه ترس نبود مشتری رو داری
……
باید برم مغازه هایی که شلوغن
باید برم جاهایی که مشتری زیاد دارن
جاهایی که اصلا دنبال مشتری نمیگردن بلکه مشتری دنبال اونها می گردن برای خرید مثلا یه مغازه هست در شهر ما اونقدر سرش شلوغه که نوبتی همه مشتری ها میرن داخل !!!! ////البته جنس هاش همه جوره اینم جزیی از بیزینش باید باشه که جنس همیشه جور باشه ///حالا چی داره؟؟ از پوشاک وادکلن و لباس وووو خیلی جنس هاش جوره جوره . کمتر از مغازه های دیگه جنس هاشو میده . هر خریدی هم کردی وقتی میری حساب کنه بازم تخفیف میده
این مغازه در یه پاساژی بود که این پاساژ تاریک بود یعنی به قول معروف قو نمی پرید ولی از وقتی این آقا اومده بقیه مغازه هام روشنتر شده و بهتر شده ولی مشتری فقط این آقا ….
خدایا شکرت برای هدایت های امروزم
خدایا شکرت هر روز آگاه تر
خدایا شکرت تو رو دارم وخیالم راحته که مسیر رو درست میرم واگه اشتباه کنم تو دستمو میگیری و خوشحالم می کنی