live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعيده رضايى» در این صفحه: 3
  1. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2038 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پروژه خانه تکانی ذهن/ گام به گام

    گام اول

    سلام من اومدم، خیلی خوش اومدم!

    خدایا خودت بجای من بگو و دستامو حرکت بده.

    من از خودم هیچی برای ارائه ندارم. هرچه هست تویی و نور تو و برکات تو.

    مسئولیت پذیری!

    اینکه من بپذیرم هر آنچه در زندگی من رخ می دهد بر اساس پیش فرستاده های من و اعمال مکرر من بوده است و لاغیر.

    اینکه هیچوقت هیچ انتظاری از هیچ احدالناسی برای تغییر زندگی ام نداشته باشم و نه کسی را مقصر و نه کسی را مشوق و باعث موفقیت بدانم.

    اینها خلاصه فایلی بود که بعنوان گام اول خانه تکانی ذهن تنظیم شد.

    تجربه من چی بوده؟

    من از بچگیم بچه غرغرو و شکایت کنی نبودم و تقریبا مسئولیت سمت خودم رو همیشه به عهده می گرفتم.

    اما نقطه ضعف من در ناتوان دیدن خودم در تغییر بعضی شرایط بود. یعنی یک مسائلی برام مسجل شده بود که اصلا دست من نیست بنابراین نمی دونستم و بنابراین نمی تونستم بپذیرم که ریشه این ناکامی به خود من برمی گرده.

    مثل شغل پیدا کردن.

    چندین بار شده بود که دنبال تدریس رفته بودم اما چون پایه ذهنی من اینطور برنامه ریزی شده بود که وزارت آموزش پرورش سهمیه محدودی برای استخدام داره و هرسال از هر شهری فقط 3-4 نفر میخوان پس عملا شانسی برای استخدام رسمی شدن من وجود نداره.

    بعد گاهی این فشار ذهنی باعث میشد فکر کنم آخه فیزیک هم شد رشته که رفتی تا ارشد خوندی؟ اینهمه سختی کشیدی که آخرش یه نگاه هم تو صورتت نندازن و بگن نیرو نیاز نداریم، برو به سایت سر بزن؟

    کاش می رفتی آموزش ابتدایی یا علوم تربیتی می خوندی که زود بری سرکار!

    یا می رفتی از اول رشته تجربی می رفتی پزشکی یا پیراپزشکی می خوندی الان یا فیزیوتراپیست بودی یا پزشک یا نهایتا بینایی سنجی و این چیزا. درست تموم نشده سرکار بودی.

    چقددددررر چنننندددد ساااااالللل من درگیر این افکار بودم.

    چقدر دور خودم چرخیدم ولی نمی دونستم اینها همش از ذهن فقیر من سرچشمه گرفته.

    من بعد از اینهمه سال وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم تازه لایه به لایه فهمیدم که مسئولیت همه این اتفاقات افتاده و نیفتاده گذشته با خودمه.

    اینها رو من ساختم. تمام سردرگمی ها و نرسیدنها و در نطفه خفه شدنها رو من خلق کردم.

    شخص من. نه دولت، نه کشور ایران، نه وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی، نه خانم کرمی مدیر مدرسه نرگس کیانپارس اهواز، نه خانم حمید مدیر مدرسه حمید، نه آقایون رییس دانشگاه آزاد و پیام نور، نه خانم عطاری مدیر مدرسه پردیس فلکه دوم فردیس کرج. و نه هیچکس دیگه.

    فقط من من من.

    از استاد دوره خریدم گوش دادم.

    فایلهای دانلودی رو گوش دادم.

    فکر کردم.

    دفترها نوشتم.

    کامنتها نوشتم.

    هی مثل یویو رفتم و برگشتم.

    باز هم رسیدم به خودم.

    امروز با شنیدن دوباره این فایل بعد از چند سال، دوباره از زبون استاد شایسته و با اون انرژی خالص و قوی که از قلبشون جاری شد به این نتیجه رسیدم که همونطور که این من بودم که نرسیدنها رو خلق کردم، می تونم که من باشم که رسیدنها رو از پایه صحیح می سازم.

    من که به تنهایی نه. من با هدایت خدا. من با نور و شعور الهی. من با توکل و اعتماد به حرف حق خدا.

    چطور؟ با برداشتن فاصله ها و GAPهای انرژی بین مدارهام.

    من اینهمه توی فیزیک راجع به این گپهای انرژی خونده بودم. الهی شکر که الان به کارم اومدن. درکش برام آسونه که لیزر چطور ساخته میشه.

    وقتی یک الکترون فضای بین دو مدار رو توسط برانگیختگی طی میکنه در مدار متفاوتی قرار می گیره. فاصله فرکانسیک یا انرژیکی که دقیقا به اندازه اختلاف اون دو مداره.

    وقتی این برانگیختگی در الکترونهای متعددی رخ بده(یعنی همون مداومت و تغییرات کوچک ولی مستمر، همون بهبودگرایی دائمی) اون وقته که ما یک دسته الکترون برانگیخته ی هم مدار و هم انرژی داریم که همراستا حرکت می کنند و این میشه لیزر.

    تازه جالبش اینجاست که یک الکترون برانگیخته شده میتونه به سمت الکترون منفعلی پرتاب بشه و اون رو هم برانگیخته کنه و بصورت خودبخودی یا spontaneously این برانگیختگی و تغییر مدار جریان پیدا کنه.

    این میشه همونی که استاد بهش میگن تصاعد. میگن روان شدن چرخ زندگی بعد از مدتی اصرار ورزیدن به انجام کار درست.

    پس کار من از این بعد تا آخر عمر چیه؟

    باقی موندن در مسیر تمرکز بر زیباییها و تجسم خواسته بجای ناخواسته ها. شکرگزاری بابت داشته ها. و مسئولیت پذیری صددرصدی تمام جنبه های زندگیم. فقط از خدا طلب کمک کردن و شرک نورزیدن. بقول استاد توحید داشتن یعنی پذیرفتن مسئولیت تمام زندگی و طلب هدایت فقط از خدا، نه هیچکس دیگه.

    ااما مسأله مهم دیگه در کنار این آگاهی اینه که من مسئول 100درصد زندگی خودم هستم، نه دیگران. دیگران یعنی مطلقا افراد غیر از من. با وجود تمام عشق و علاقه و وابستگی هام.

    فکر می کنم تقریبا در این زمینه خوب عمل کردم. چون در فرکانس غصه و دلسوزی یا از اون طرف حسادت به دیگران قرار نمی گیرم یا اگر هم باشم زود ازش خارج میشم.

    همین پریشب بود که ابراهیم پیشنهاد داد به پدرم کمک مالی کنه بخاطر اینکه موتور ماشینش کاملا خراب شده و یک موتور با سیلندر و سرسیلندر نو باید جایگزینش بشه و خوب برای یک بازنشسته حقوق بگیر خرج سنگینیه.

    من اصلا از ابراهیم نخواسته بودم و خودش پیشنهاد داد.

    منم در جواب بهش گفتم که من طبق آموزشهای استادم یاد گرفتم که کمک کردن کار خوبیه ولی زمانی و به مقداری کمک کن که اگر پولت برنگشت یا دیر به دستت رسید اصلا عین خیالت هم نباشه. بتونی فراموشش کنی. اکر چنین دیدگاهی به کمک کردنت داری دستت هم درد نکنه وگرنه لطفا نکن.

    ایشونم گفت 40 تومن دارم ولی به چشمم میاد. اما 20 تومن رو می تونم بیخیال بشم و اسمشم نیارم.

    که البته پدرم هم رد کرد و اصلا کمک رو نپذیرفت با اینکه می دونم به شدت محتاجشه.

    اما چیزی که من این وسط در مورد خودم و قوانین فهمیدم این بود که با هر منطقی دستتو بکنی تو آتیش دستت میسوزه. این مثال استاده و من متوجه شدم که به عمق لایه های ذهنیم نفوذ کرده و خوشحالم بابتش.

    نور است و نور است و نور.

    الهی شکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  2. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2038 روز

    سارا جانم سلام و ارادتی به بلندای پرواز کرج تا شهر محل سکونتت در هلند زیبا.

    چقدر خوشحالم کردی با پیام پر مهرت. متشکرم و برای خودت و دختر گلت آرزوی عشق جوشان، سلامتی بیکران و ثروت بی پایان دارم.

    فیزیک عشقه، عشق.

    کمتر رشته تحصیلیه که اینقدر مرتبط با جهان فرکانسی و قوانین کیهانی هست.

    خیلی خوشحالم که این رشته رو خوندم و توش یه مقدار آگاهی و اطلاعات دارم.

    ممنونم بابت تحسینهات و نگاه زیبابینت.

    آدم در چنین مواقعی که احساسات میتونه غلبه کنه و باعث فراموش کردن اصل و اساس قوانین جهان بشه، میتونه میزان تغییرات خودش رو متوجه بشه.

    الهی شکر که بعضی جاها سربلند از این امتحانها بیرون میام.

    برای خودم و شما و همه دوستان نازنینم دعا می کنم یکی یکی این آزمونها رو پاس بشیم و هردفعه قویتر و با ثبات قدم بیشتر به قوانین عمل کنیم.

    منم شما رو تحسین می کنم که همیشه تلاشت رو می کنی که در مسیر رشد و توسعه فردی باقی بمونی و همیشه خدا رو در اولویت زندگیت قرار میدی.

    من همیشه از کامنتهای قشنگ شما درس می گیرم و لذت می برم.

    در پناه لطف الله بدرخشی دوست خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2038 روز

    سلام و عشق خدمت شیما بانوی نازنینم

    بازم منو با مهر و محبت خاص خودت خوشحال کردی و دریایی از انرژی مثبت به سمتم روانه کردی که امیدوارم بهتر از اون به سمت خودت برگرده.

    هدایت خداوند همیشه هست. به نسبتی که بتونیم پرده های حایل رو کنار بزنیم و فرکانسهاش رو دریافت کنیم، گاهی بصورت یه گفتگوی ذهنی میاد، گاهی از طریق تبدیل فیزیک به قوانین از راه میرسه، گلهی بصورت یک خواب خودش رو نشون میده، یا شاید یک جمله از یک فیلم یا کارتون انیمیشنی یا از هزاران طریق دیگه.

    ما باید بتونیم بیشتر و بیشتر وصل بشیم چون نیاز داریم. چون بدون این اتصال ما هیچی نیستیم.

    برات خیر فراوان در دنیا و آخرت آرزو می کنم. در روابطت، در کارت، در معنویت و ثروتت و در سلامتی روح و جسمت.

    ممنونم که نگاه زیبات رو بهم هدیه دادی و قلبمو روشن کردی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: