live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی بردبار» در این صفحه: 5
  1. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    چند روزی به شدت درگیر یک پروژه هستم و واقعا دارد وقتم را قورت میدهد، ولی در همین چند روزه دارم به این مساله پذیرفتن تمام مسئولیت زندگیم فکر میکنم.

    این مساله، خیلی نمودهای مختلفی در زندگی من داشته. راستش، تازه فهمیده ام که مسئولیت 100 درصد زندگیم را به عهده نگرفته ام.

    من، ایده آلیست بار آمده ام. تا ته و توی یک چیزی را کامل در نیاورم، ول کنش نیستم. اینجا هم فهمیدم که مسئولیت تمام زندگیم را نپذیرفته ام و زیاد این چیز و آن چیز را از چشم اطرافیانم میبینم…. خب، چکار کنم؟

    قطعا یک شبه کن فیکون نمی‌شوم. ولی با همان فرمان که : هر چیز منفی که پیش میاید، بگویم: مقصر منم و من درستش میکنم، دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم… رک و راست، رد داده ام.

    به نظرم رسید موقعی که کم میاورم، برم سراغ خدا و بگویم: برام درستش کن، من دارم سعی خودم را میکنم.

    در واقع، کمک خواستن مدام از پروردگار ، در مسیر توسعه فردی، جداست از اینکه خودم را سیبل کنم تا پیشرفت کنم.

    اعراض کردن هم این وسط نمی‌گذارد با بعضی ایرادات زندگیم مستقیم و سریع شاخ به شاخ بشوم…در واقع، به نظرم معنی اعراض کردن را در چنین اوقاتی، خوب نفهمیده ام.

    ببینیم چی می‌شود. این کار را میکنم، ولی پذیرفتن تمام مسئولیت زندگیم، جواب ندارد. درست است.

    نوشتم تا یادم بماند. تا دست و پام رو بیشتر جمع کنم.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    جونم، تور جدید!

    چند روز سرم تو لاک خودم بود و داشتم رو یک پروژه باحال کار میکردم و حالیم نبود که دارید کولاک میکنید!

    خلاصه از اولیش شروع کردم و میدوم میام به این پروژه پاکسازی ذهن میرسم.

    دمت گرم ولک! حرف که میزنی، نفس میکشم! منم از این گریه زاری به خاطر مسئول نبودن مسئولین، زورم میگیره! دلیلش؟ اینا رو یه جوری راجع بهشون حرف میزنیم، انگار نعوذبالله خدان!

    راجع به ارث هم یه چیز باحال بگم: یه رشته فامیل ثروتمند داریم که یه ضرب المثل دارن و همه ش دارن همون رو غرغره می‌کنن:

    بزرگتر اینا میفرماید: همیشه باید یه تلی بریزه تا یه گودی پر بشه!!

    معنیش به فارسی سلیس اینه که تا بابا، ننه ی اینجانب پول ارث نده ن، من نمیتونم خونه و ماشین بخرم!!

    آقا ولش کن… فقط همینو بگم که اینا چند تاخونه ی بزرگ قدیمیشون رو به خاطر. اینکه حوصله نداشته ن برن دنبال کارهای انحصار وراثت، شهرداری گرفته و خراب کرده و تبدیل کرده به پارکینگ!! یعنی باباهه هم مرده، ولی اینا حوصله نداشته ن و باز نرفته ن دنبال پول ارث!

    یکی از خونه ها هم رفته ن و دیده ن که توش گودبرداری شده و احتمال میدن کارگرهای ساختمانی اونجا، گنجهاشون رو پیدا کرده ن و برده ن!! نووووووش جونشون!:))))

    خب، بوی شرک از سرتا سر این نوع تفکر بلنده و اعوذبالله من الشیطان الرحیم.

    آره…ضایع ترین حرف، همین اعتقاد به منجی یه . دمت گرم که گفتی استاد.

    عاشقتم.مرسی که این فایلها رو رگباری روی سر سیمانهای دور مغز ما میکوبی. خون تو رگهام شریان می‌کنه وقتی این حرفها را تکرار میکنی و تکرار میکنی.

    من مسئولم.

    من مسئولم

    و دیشب خیلی خوشحال شدم که شنیدم دختر کوچولوم، یکساعت تو حمام داشت یک شعر میخوند با این ترجیع بند:

    میتونم، میتونم، میتونم….!

    فقط همین رو میگفت، ولی میدونم از کجا آب میخوره، این شعر تک هجایی.

    این، نشتی سایت عباسمنش به زندگی قشنگ منه.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1894 روز

      سلام به رفقای عزیزم

      آقا توی این کامنت بالایی، یه چیزی رو خوب توضیح ندادم.

      داستان ارث و میراث یک رشته فامیل مون رو توضیح دادم. گفتم که ثروتمند هستن.

      آقا، سابق بر این ثروتمند بوده ن.

      در واقع، ثروتمند زاده هستند.

      هنوز یک عمارت قدیمی از جد اعظم اونها که توی شیراز برو و بیایی داشته، سرپا هست. یک خانه 120 ساله هزار متری که میراث فرهنگی، نمیزاره یه آجر ازش کم و زیاد کنن.

      اینها در واقع فرزندان اون جد اعظم هستند که هنوز از صبح تا شب، با یاد و خاطره اون ثروت و شوکت قدیمی، روزشون رو شب میکنن و فردا دوباره همینطور.

      خیلی عجیبه که آخرین بازمانده اون خونه قدیمی، یک پیرزن90 ساله که با من زیاد درد دل میکنه، هنوز منتظره که بابا و مامانش براش هکتارها باغ و زمین ارثی اش رو تفکیک کنن تا اون بتونه بفروشه و مشکلات عدیده مالی ش رو حل کنه!!

      بارها عنوان کرده که حوصله نداره بره دنبال انحصار وراثت منزل بزرگ و املاک پدرش.

      این خانه بزرگ هم بعد از صد و بیست ، سی سال، الان حدود 80 نفر وارث داره!

      خواستم بگم نتیجه این طرز تفکر متکی به کمک دیگران که مسئولیت زندگی خودش رو قبول نمیکنه، با وجود ثروت افسانه ای باقی مونده از نیاکان، اینه که این خانم پیر نتوانسته یک خانه کوچک از خودش داشته باشه!

      حالا دیگه اون خانه قدیمی بزرگ داره کم کم به میراث فرهنگی میرسه… چون آخرین نسل مستقیم از فرزندانش دارن به آخر زندگی نزدیک میشن، بدون اینکه اقدامی برای استفاده از مرده ریگ پدرانشان بکنن… چون هنوز منتظر پدر و ناجی خودشون هستن… عین زمان کودکی.

      وقتی این طرز تفکر رو به جامعه خودمون بسط میدم، میبینم شرک و کفر، همون کاری رو میکنه که باید بکنه.

      حالا دیگه اطراف شهر ما، نه کارگر ساختمانی ایرانی پیدا میشه، نه کارگر مزرعه ایرانی و نه چوپان ایرانی و نه شاگرد مغازه خرده پای ایرانی…..

      راستی شما هم، صدای پای تغییر بافت جمعیتی کشور رو حس میکنین؟

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام به رفیق عزیزم

    خیلی خوشحالم که کامنت کوچولوی شما رو دیدم

    منم آرزو میکنم خیلی زود به خواسته ی قشنگتون برسین.

    فقط خواستم بگم این خواسته، ‌کلیدی تر از اونه که فکرش رو بکنین.

    اصلا خود استاد عباسمنش، اگر در 18 سالگی ازدواج نمیکرد، دلیلی نداشت به اون مسیر طولانی و پر پیچ و خم توسعه ی شخصی پا بذاره…به بندرعباس مهاجرت کنه و..‌‌باقی قضایا!

    این کار، اصلا دلیل مهم توسعه شخصی و بهتر شدن در تمام وجوه زندگی برای خیلی هاست. مثلا خود من، ذوق و شوق دارم که به خاطر همسر و بچه هام بهتر و بهتر بشم.

    توی همین دنیا و چه بسا در نزدیکی شما، همین الان دختری، منتظر اینه که با شما، خوشبخت و خوشحالی رو تجربه کنه.

    کسی که شاید نزدیکتونه، ولی حواستون بهش نیست!

    اول اینو باور کنین!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    سلام به دوست عزیزم

    پیامتون واضح و درخواستتون، کوتاه و عالی بود

    خواستم بگم که چقدر عالی و فوق العاده هستید و قطعا یک جوان بسیار لایق و شریف در این دنیا و چه بسا نزدیک خود شما، آرزو داره در ادامه زندگی، با شما شریک باشه….

    و خدا میدونه که زندگی مشترک با او، شما را به دنیایی خواهد برد که فکرش را هم نمی‌کنید چقدر زیبا خواهد بود

    اول اینو باور کنید،

    اینکه خوشحالی و خوشبختی، از رگ گردن به شما نزدیکتره! چون خدا با شماست.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: