live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهراز شایسته» در این صفحه: 2
  1. -
    مهراز شایسته گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    کامنت دوم

    🟣 راجب ارتباط با همسن و سال هام راستش من گزینش میکنم ینی با تعداد کمی دوست صمیمی ام ولی [ از چیزی که ناراحتم اینه که چرا آدم های اطرافم در تضاد با فرکانس هامن، آدم هایی نیستن که با هدایت الهی به خواسته هاشون برسن و من چرا با آدم هایی که با هدایت قلبی زندگی میکنن در ارتباط نیستم که باهاشون تور برم، مسافرت برم… ] ⬅️⬅️⬅️ فکر میکنم این ازون آشغالهای زیر فرش باشه چون گاها این فکت منو ناراحت میکنه.

    توی موقعیت وقتی کنار همسنام قرار میگیرم و اونا از خاطرات شون با دختر میگن، از مست کردنا شون میگن، از مسافرت های کاپلی و سکس ضربدری میگن، از ک… کلک بازی‌هاشون میگن برمیگردم به خودم که چرا من توی جمعی نیستم که آدم هاش هم ارزش و هم فرکانس با خودم باشن؟ تو جمع همسنام اغلب ساکتم و چیزی به ذهنم نمیرسه یا حتی وقتی دارن از اخبار کشور و اقتصاد میگن، من سعیم اینه ذهنمو از ورودی های بد حفظ کنم. اگه سکوت میکنم و ناراحت میشم به معنی این نیست که من تو جمع خاطره یا تجربه فانی برای گفتن ندارم بلکه اتفاقا من حرف برای گفتن دارم فقط تو اون جمع که باوراشون هم فرکانس من نیست راه بلاک ارتباطی رو برای کنترل ذهن و مانیتور ورودی هام در پیش میگیرم. من ارتباط فردیم خیلی خوبه

    🟠 باور مخربی دارم که من ارتباط جمعیم ضعیفه

    🟣 درمورد همنشینی و ارتباط با بزرگترا میتونم این باورو در خودم تقویت کنم که اتفاقا این همنشینی به من قدرت بزرگ فکر کردن رو داد.

    اما عدم همنشینی با همسنام تا حد زیادی عملگرایی رو در من کاهش داد. من میشینم فکر میکنم، تصویر سازی میکنم، طرح و هدف گذاری میکنم اما 10% عمل میکنم.

    🟠 آشغال زیر فرش اینجاست که من عملگراییم به شدت ضعیفه.

    🟣 مسئله فرق عقیدتی بین من و خانوادم، تقریبا الان میتونم بگم که به یک ثباتی رسیدم که قلبم آرومه نگران چیزای الکی نیستم. وقتی یه درگیری ذهنی هم پیش بیاد قلبم سعی داره ذهنمو آروم کنه، انگار که میاد بغلش میکنه میگه من اینجام هواتو دارم، چیزی نیست آروم باش، همه چیز در زمان مناسب خودش اتفاق میفته؛ انگار ک قلبه کارو دست گرفته و آروم آروم داره هدایت میکنه، فمون دستشه جایی که میپیچه منم میپیچم جایی که چپ بره منم چپ میرم، اصن انگار اگه راه اونو نخوام برم پاهام کشش نداره. من دارم به سمت خواسته هام هدایت میشم و دلیلی نداره نگران آینده باشم:

    – همونطور که بابا مصر بود روی صرف درس خوندن و کار نکردن و با اینوجود من وارد بازار املاک شدم

    – همونطور که بابا مصر بر ادامه تحصیل تو شهرخودمون بود و من اومدم سربازی تو تهران

    ↩️↩️↩️

    -همون‌طور هم من وارد بازار میوه و تره بار میشم و با دریافت هدایت الهی قسمت های دیگری از شخصیتمو رشد میدم

    -همونطورم دختر مورد علاقه مو با عقاید هم فرکانسم وارد خانوادم میکنم و از دامنه ارتباطی جدید لذت میبرم

    ⬅️هیچ دلیلی برای نگرانی نیست، تو هرخواسته ای داری باید فرمون کو بدی دست قلبت تا هدایتت کنه

    🟣 درسته این دیدگاه ها رو دارم اما یوقتایی اشغال های زیر فرش خودشو نشون میده:

    – یادمه وقتی پزشک وظیفه جدید که اومده بود درمانگاه و حین تزریق سرم میخاست بره و من نذاشتم، دوتا از سربازهای مت بالا پشتش در اومدن، منم حسودی کردم که چرا اونا منو جلوی یه سرباز جدید خراب کردن و هی توذهنم اورتینک میکردم که دفعه بعد شیفت من بود دهن اونا رو سرویس میکنم…

    – یروز یکی از بچه ها گفت تو پیرمرد درونت فعاله

    – یروز دو تا از بچه ها مسخرم کردن و گفتن تو دربرابر خانوما زود شل میشی…

    – یکی از بچه ها گفت تو خیلی ساکتی فقط باید بشینی جلو آقا عزیزی (که خیلی صحبت میکنه) اون حرف بزنه تو گوش کنی

    🟠 جاهایی که بگیرن روم و مسخرم کنن یاد دوران مدرسه میفتم که از ترس مسخره شدن بخصوص تو دبیرستان چقد من ساکت بودم و میرفتم تو خودم.

    © اگه فکرتو درست کنی به ایده های بهتر و بهتر هدایت میشی.

    © همه اتفاقات ناجالب زندگی کمک کرده که آتشفشانی در درونم شکل بگیره تا برم سراغ خواسته هام

    © من نسبت به بهونه آوردن خیلی حساسم

    © خدایی که کل جهان رو داره مدیریت میکنه اگه من نگاهم این باشه که هیچ قدرتی بزرگتر از اون نیست، اون منو نمیتونه به بهترین لول خواسته هام برسونه؟

    © ما بنده خوبی برای خدا باشیم، خدا خدایی شو خیلی خوب بلده.

    © اغلب مواقع نقطه مقابل تفکر اکثریت جامعه، تفکر درسته

    © کسی که به خدا ایمان داشته باشه، برای مردم کاری نمیکنه. تمرکز تو بذار رو کار خودت، خدای خودتو بشناس، بقیه ش درست میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مهراز شایسته گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    کامنت اول

    میگه کههههههه

    ای خالق هر قصه من این من و این تو

    بر ساز دلم زخمه بزنه، این من و این تو

    به نام خدایی که اگر دل بسپاری خالق قصه ی زندگیت میشه

    و خدایی که سیستمیک عمل میکنه و پاسخ میده به فرکانس های ما

    قسمت اول رو بپردازیم به آموزش و بعد بیایم ترمز های ذهنی و اشغال های زیر فرش مونو ببینیم.

    ◼️آموزش

    هر مسئله و چالشی که پیش اومده حل شده و تبدیل شده به اختراعات و تکنولوژی الان

    خدا در هرلحظه داره فرکانس هدایت رو ارسال میکنه این ماییم که موظفیم هم فرکانس با سیگنال هدایت بشیم

    🟣 خودم یادمه که هنوز 15 سالم نشده بود وقتی اوضاع خونه مون و شهریه پزشکی دانشگاه آزاد رو می‌دیدم، آشفتگی‌های مامانم و عصبانیت های بابام، وقتایی مامانم از نگرانی‌ش راجب زندگی آینده صحبت می‌کرد،

    من بهش میگفتم

    -راضی نیستم حتی یه قرونم برام سرمایه گذاری کنی

    -تو به فکر خودت باش

    -من خودم تلاش می‌کنم به چیزایی که میخام میرسم

    ↩️↩️↩️ ینی از همون اول این بیس رو داشتم که مسئول زندگیم، خودمم

    برعکس خواهرام که به رغم پزشک بودن شون، به رغم این‌که دوتا بچه دارن، به زغم اینکه سن شون از 30 گذشته بازم برای کوچک ترین کاری وابسته مامان و بابام هستن.

    این نگاه که یکی دیگه باید زندگی منو تغییر بده رو بنداز دور

    ↩️↩️↩️ – این ینی وام نگیریم،

    – ینی خودم کارای خودمو کنم،

    – منتظر نمونم

    – انتظار برای یه منجی که یکاری برام کنه یا اون بیاد تا منم حرکت کنم

    🟣 خود من نگاهم تا چند ماه پیش این بود که کسی که دوسش دارم باید کنارم باشه تا من تغییر رو شروع کنم چون میخام اون همراهم باشه، تو پروژه هام کنارم باشه، چون اصن زندگی بدون اون ارزش نداره، خیلی مقدس شده بود برام انگار شیشه عمرمه؛ درصورتی که میدونم انسان حرکت میکنه پیش میره در مسیر خواسته هاش و به مرور که فرکانس هاش تغییر میکنه مدار هاشم تغییر میکنه، آدم های جدیدی رو میبینه و از بین این آدم ها کسی میاد کنارش و میشه عشقش️

    اگر صبر داشته باشی، بذاری افکار جدید قدرت بگیره و عمل کنی به دانسته هات، اونوقت میتونی زندگیتو تغییر بدی ⬅️ این فرایند آرام آرام اتفاق میفته

    گردنگیرت واسه قبول مسئولیت زندگی خودت قوی باشه…

    جبر جغرافیایی؛ باید بپذیریم که همه اتفاقات اطراف رو خودم ساختم، نگو بخاطر به دنیا اومدن تو فلان خانواده و شهر و کشور…

    سوال

    چه شرایطی داشتی که باور کردی محدودیته؟

    چه چیزایی رو هنوز باور داری که اون شرایط تو رو ضعیف کرده؟

    تو چه چیزایی تونستی این باورو بسازی که اون شرایط بهت قدرت و توانایی خاصی داده؟

    من باور دارم که زندگی تو خانواده مذهبی منو ‌ضعیف کرده و باعث شده

    1) نتونم دوست دختر داشته باشم و عشقو تجربه کنم

    2) نتونم با همسن و سال هام برای سالهای زیادی ارتباط بگیرم

    3)نتونم خیلی از تجربه های همسنامو داشته باشم مثل مسافرت با دوستان، باشگاه رفتن، دوست دختر داشتن و…

    4) بجای اینکه با همسنام ارتباط بگیرم و اکتیو و عملگرا باشم، شدم همنشین پیرمردا و اهل سکون و تفکر و رکود

    5) الان با توجه به فرق زیاد عقیدتی بین من و خواسته هام، قطعا زندگی آیندم دچار مشکلات شدیدی میشه

    6) نتونم برم برا خودم کار کنم تو بازار و حتی شیفت های بیمارستان

    ◼️الان که نشستی رو صندلی تریاژ یه بیمارستان خصوصی و داری خودتو تحلیل میکنی،

    آیا منطق منطقی برای این باورها داری؟

    چه باور و مدل نگاهی برای داشتن احساس خوب بهت کمک میکنه؟

    چقد بنظرت تونستی اون دیدگاه قبلی رو تغییر بدی و الان چه دیدگاهی داری؟

    آشغالهای زیر فرش چیان؟

    – من دیگه تو ذهنم گیر نیستم و الان میگم خب اینجوری شده دیگه ولش کن مثل اون آدمیه که یه ماشین بهش زده و در رفته قرار نیست بینه وسط خیابون و داد و بیداد کنه، الان مسئولیت زندگیم با خودمه.

    – مثل قبل منطق مطلقی که بیان گیر بدم، اورتینک کنم نیست و تقریبا 70% دیگه اینا رو قبول ندارم چون مسئولیت زندگیمو پذیرفتم گفتم از اینجا به بعد دیگه با خودمه، من میدونم چیکار کنم و الحمدالله خدا داره هدایت میکنه، خوبم هدایت میکنه، خوب که نه عالییییی….

    – درمورد تجربه عشق خب من سالها حتی تو دانشگاهم دوست دختر نداشتم و ندارم، بین همسنام یه بکن دررویی خاصی رایجه و این فرصت فکر کردن، فرصت هدفگذاری و هدفدار زندگی کردن رو از آدم میگیره، به آدم اجازه نمیده درست فکر کنه بفهمه از زندگی چی میخاد. نه فقط تو بحث دوست دختر داشتن، من تو تنهاییم فکر کردم با خودم که من واقعا چی میخام؟ چیو میخام تجربه کنم؟ تنهایی بهم کمک کرد سبک زندگیمو انتخاب کنم نه مثل 98% تا 40 سالگی بدون دنبال چیزای مختلف و هرکاری که میگن پول توشه بدون توجه به ارزش ها و علایق شخصی، بعد از 40 سال تازه می‌فهمن که حرف دیگران مهم نیست باید به حرف دلت گوش بدی، باید کاریو که دوست داری انجام بدی، دنبال پول ندویی، دنبال عشق ندویی، اگه تو هر موضوعی احساست رو عوض کنی نتایج عوض میشه.

    – تنهایی بهم یاد داد سگ دو زدن و تلاش الکی که همه اطرافیانم دارن این کارو میکنن اصلا جواب نمیده و این رو تو اوج سال های جوونیم تو سن 24 سالگی فهمیدم.

    قانون‌ درک ورودی ها میگه آگاهی که الان اومده تو وجودت اگر بهت احساس آرامش میده، از طرف خداست و اگر احساس نگرانی و ترس میده، از طرف شیطانه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: