سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
- تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
- هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
- تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
- واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
- وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
- “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
- مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
- خاصیت ایده های الهامی؛
منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی195MB42 دقیقه
- فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی39MB42 دقیقه
سلام بر استاد عباس منش و خانم شایسته نازنین
سلام بر همه دوستان عزیز
من امروز صبح، میخواستم نشانه روزانه را بزنم تا اقدام کنم برای چندین کار که، ذهنم را چندین هفته است مشغول کرده.
وارد سایت که شدم با دیدن این فایل جدید تصمیم گرفتم که این دوره یک ماهه را با اینLive ها شروع کنم وذهنم را خانه تکانی کنم.
یادم میآید تمام زمانهایی که دنبال پارتی بودم و دنبال کسانی که کارم را درست کنند و به بهترین شکل کارم را درست کردند، اما. من بدترین نتیجه را از آن کارها گرفتم.
سال اول تدریسم با سفارش دوست برادرم رفتم یک مدرسه حاشیه شهر (خیلی هم منت سرم گذاشتند که مرا روستا نفرستادند)
آن سال یکی از بدترین سالهای کاریام بود.
و تمام سالهایی که با سفارش،، مدرسه به من دادند، فقط یک سال آنجا ماندم و از شدت شرایط بد و محیط کاری بد ، خودم با کمال میل محیط کارم را عوض کردم.
و هر زمانی که دستانم را بالا بردم و تسلیم خدا شدم. خداوند بهترین مدرسه با بهترین شاگردان و بهترین کادر آموزشی را نصیبم کرد.
هر زمانی که با منطق و عقل و دو دوتا چهارتای خودم پیگیر حل مسائل زندگی ام شدم! مثل بازی مارپله! هر بار به خانه اول برگشتم و دست آخر تسلیم خدا شدم و به راحتی از راه حلی که جلوی چشمم بود و من ندیدم ، مسائلم حل شد.
هر باری که کلی تقلا کردم و خودم را به در و دیوار زدم! مشکلی روی مشکل آمد ، وقتی رها کردم و به خدا گفتم هر طور خودت میدانی!!
به راحتی آب خوردن درست شد.
من بارها و بارها دیدهام با تمام وجودم که
یدالله فوق ایدیهم
اما باز هم نجوای شیطان و ترس و دلهره همراهم بوده.
و باید روی این ترسها و این نجواها کار کنم.
امروز من 4 تا از مسائل زندگیم را (که این مدت تمام فکر و ذکرم را مشغول کرده) روی برگه نوشتم و سپردم به خدا و خودم را راحت کردم.
و از امروز گوش به فرمان هدایت پروردگارم هستم تا او دستور بدهد و من اجرا کنم.
1/ تحویل گرفتن چکهایی که ضمانت کردهام.
2/جابجایی از این خانه پدریم به بهترین جا و با بهترین تدبیر خداوند.
3/محل کارم در سال تحصیلی 1403 را به خدا سپردم.
4/بپذیرم که خودم مسئول زندگیم هستم و از امروز به بعد پدر و مادرم را به خاطر خطاهایشان سرزنش نکنم و حس خوبی به آنها داشته باشم.
چون قدرت ، فقط در دستان خداوند است .
بپذیرم اگر پدر و مادرم مسئول زندگی الان من هستند! پس هر کار نیکی که میکنم، پاداش خداوند برای من معنایی ندارد، چون آنها مسئول این کار نیک من هستند و بهشت رفتن من معنایی ندارد.
آنها باید به بهشت بروند چون مسئول کارهای نیک من هستند و آنها باید پاداش این کار نیک را ببینند.
همچنین آنها مقصر کارهای نادرست و تصمیمات غلط من هستند پس جزای من و جهنم رفتن من معنایی ندارد.
و من میدانم این یک حرف کاملا غیر منطقی است.
بپذیرم خداوند رب العالمین، قدرت خلق زندگیم را به من داده و هیچ کسی به جز من مسئولیت اعمال من را بر عهده ندارد و بر عهده نمیگیرد.
یکشنبه اول مهرماه 1403