سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
- تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع؛
- فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
- توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
- هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
- هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
- تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
- واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
- وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
- “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
- مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
- تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
- خاصیت ایده های الهامی؛
منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی195MB42 دقیقه
- فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی39MB42 دقیقه
بنام یکتای هستی بخش
روز 74 سفرنامه
لایو 1
قبلا دوبار این فایل رو دیدم و با اینکه سری های قبل کلی منو به وجد آورده بود این فایل ولی این سری انگار جدید بود برام و چیزاهایی رو میشنیدم که قبلا نشنیده بودم.
مسائلی که درک کردم رو مینویسم.
بلایای طبیعی بلایای طبیعی نیست.در واقع یک موهبت الهیه.یک روند طبیعیه.و بسته به مدار آدمها متفاوته نتیجه اش .برای کسی که در مدار مناسب باشه پر از ایده های ثروتساز و موفقیته برای کسی که در مدار نا مناسب باشه پر از ضرر مالی و جانیه.
خداوند مثل انسان نیست که بخواد بنده هاش رو با بلایای طبیعی عذاب کنه.خدواند یک سیستمه.و داره واکنش نشون میده.داره پاسخ فرکانسهای مارو میده.
ما مسئول زندگی خودمونیم
راحتترین و بی مصرف وارترین حالت ممکن اینه که شما بشینی یه گوشه و بگی بابای من، همسر من، دولت من و… باید زندگی منو درست کنه.
اون کسی که همیشه منتظره یکی دیگه مسائلش رو حل کنه همیشه مشکل داره، همیشه گیره، همیشه باید منتظر باشه.
مسئولیت صددر صد زندگیتون رو بپذیرید، هر اتفاقی که تو زندگی شما می افته به خاطر افکارتونه.
اگر یک اتفاق یکسان نتیجه ی متفاوت میاره برای دو گروه فکری متفاوت باید فکر کنیم به اینکه نکنه باورهای ماست که ایراد داره…
مسائل و مشکلاتم رو خودم باید حل کنم ، منجی ای در کار نیست.
باور اشتباه عمومی—>>> هرچقدر بدبخت تر باشیم هر چقدر بیچاره تر باشیم هر چقدر مشکلات بیشتر بشه ظهور منجی سریعتر میشه.
همه چی از کنترل ذهن شروع میشه.وقتی شما ذهنتو کنترل میکنی به مسیرهای درست به ایده های درست( “”منظور ایده های بهتر از قبل نه ایده ی کاملا درست و عالی””) هدایت میشید.
اینجا نکته ای که خیلی برام مهم بود این بود که تو. این مورد خیلی عجله میکنم و فکر میکنم وقتی رو خودم کار میکنم باید ایده هایی بهم الهام بشه که کامل و بی عیب و نقص باشه و من بتونم همه ی جوانب رو بسنجم.به خاطر همین فکر میکنم منظور از ایده اینه که یه کار خفن بهم گفته بشه انجام بدم و سریع پولدار شم. به خاطر همین ایده های الهامی کوچیک رو کم ارزش میدونم و با اینکه انجام میدم ولی نتیجه ی خاصی نمیگیرم سریع نا امید میشم و میگم پس کو چرا پس نشد؟ و اینجا استاد یه نکته ی مهم و کلیدی گفت که ایده هایی رو انجام بدید که باشرایط الانتون قابل انجامه نه ایده هایی که نمیتونید انجام بدید و برای انجامش باید از عوامل بیرونی کمک بگیرید.من این موضوع رو نمیدونستم و فکر میکردم منظور استاد اینه اینه که به هر ایده ای که بهتون الهام میشه عمل کنید یعنی تحت هر شرایطی حتی اگه تواناییش رو نداشتید باید انجامش بدید و این منو خیلی سرد و ناامید میکرد.سپاسگذارم از خداوند که در مورد این مسئله به وضوح رسیدم.و دیگه خودمو سرزنش نمیکنم که چرا نمیتونم ایده هایی که شرایطش رو ندارم عملی کنم .رهاش میکنم تا در زمان مناسب شرایطش رو داشتم و حسم در موردش خوب بود انجامش میدم. ایده هایی که تصمیم به انجامش کلی منو دچار استرس شدید میکنه و نامیدم میکنه حتی از ادامه ی راه.ولی ایده هایی که میشه با یه کمی کنترل ذهن بر ترسها غلبه کرد و انجامش داد با حس خوب رو انجام میدم.
وقتی ایده ای الهام میشه که شدیدا قلبم ضربانش میره بالا و دچار استرس و ترس شدید و ناامیدی میشم یعنی در مدار انجام این ایده نیستم و این یه نشونه است که باید رهاش کنم.ایده ی خوب ایده ایه که همین الان شرایط انجامش رو دارم و انجامش ره من احساس خیلی خوبی میده.پس باید انجامش بدم هر چقدررررررر که کوچیک و نگم که این ایده خیلی کوچیه و انجامش اهمیتی نداره.این ایده یک قدمه که تا زمانی که انجام نشه قدم بعدی بهت گفته نمیشه.
این پاشنه ی آشیل همه است که میخوان یکباره همه چی تغییر کنه
اگر شما صبر داشته باشی بذاری افکارت قدرت بگیره عمل کنی به دانسته هات آرام آرام زندگی تغییر میکنه.
چند مثال از ایده های کوچیکی که بهم الهام شد امروز رو مینویسم تا بهتر برام جا بیفته مثلا امروز بهم الهام شد که که یه کانال بزنم برای خودم و ویژگی های افراد موفق تو حوزه ی کاری خودم رو توش بنویسم و یه تعدادیشون رو که دنبال میکنم نکات مثبتشون رو تایید و تحسین کنم و سریع این کارو انجام دادم.یا چند وقت پیش بهم الهام شد که اولین کاری که میکنم وقتی میام سالن این باشه که سالن رو تمییز کنم و از اونروز همیشه دارم انجامش میدم.یا بهم گفته شد یه نامه برای سالنم بنویسم و ازش بخوام انرژیشو برای جذب مشتری به جریان دربیاره.یا بهم گفته شد اونجوری دوست دارم لباس بشم و موهامو درست کنم و از اونروز دارم انجامش میدم و کلیییی مثال دیگه ولی من هیچ کدوم اینارو ایده های الهامی حساب نمیکردم با اینکه وقتی بهم گفته میشد همون لحظه انجامش میدادم ولی وقتی استاد میگفت ایده ای که بهتون الهام میشه رو حتما حتما انجام بدید من فکر میکردم باید یه کار خیلی بزرگ بکنم یه حرکت خیلی مهم بزنم که نتیجه اش بزرگ باشه و همیشه از این بابت دلسرد و ناامید میشدم که چرا به من ایده ای الهام نمیشه یا چرا وقتی ایده ای بزرگی الهام میشه نمیتونم انجامش بدم و فکر میکردم مشکل از توانایی منه که نمیتونم انجامش بدم در صورتی که دررمدار انجام اون ایده نبودم به همین خاطر حسم خیلی بد میشد.خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که در این مورد به وضوح رسیدم.و از حالا به بعد با قدرت بیشتری به ایده های الهامی خیلی کوچیکم عمل میکنم چون قراره ذره ذره ذره زندگی من تغییر کنه با انجام همین ایده های له ظاهر ساده ولی مهم.
کسی که بنده ی خوبی باشه بندگی خدارو بکنه خداوند همه کار براش میکنه.
وقتی تو خدارو باور کنی به عنوان قدرتمند ترین فرمانروای دنیا اونوقته که از مواهبش هم استفاده میکنی.
ما بندگی خودمون رو بکنیم خدا خدایی خودش رو خوب بلده.
ما از همه توقع داریم غیر از خدا*
اگر مثل بقیه ی مردم فکر کنید مثل بقیه ی مردم هم نتیجه میگیرید.
اغلب مواقع نقطه ی مقابل تفکر جامعه تفکر درسته.
*نا امید نشید…
بگید من الان بااین باورام این جایگاه رو دارم باورام که تغییر کنه همونجور که بقیه تونستن این نعمت هارو داشته باشن منم میتونم این نعمت هارو داشته باشم..
تحسین کنید آدمهایی که نعمت هایی که شما میخواید رو دارن، خوشحال باشید به خاطرشون و در موردشون بنویسید
ایده هایی که بهتون الهم میشه بهش عمل کنید ، ایده هایی که با شرایط الانتون قابل انجامه…
*ایده هایی که بهتون الهام میشه یه ذره بهتر از وضعیت الانتونه .اگر ایده ایه خیلی از وضعیت فعلی شما بالاتره هنوز فاصله دارید باهاش اونو رها کنید…چیزی که اوضاع رو یه ذره بهتر کنه.همینجوری یه ذره بهتر ، یه ذره بهتر، یه ذره بهتر.
بعضی ها میخوان یه شبه، یه ماهه، یه ساله میلیاردر شن.
یه ذره بهتر یه ذره بهتر یه ذره بهتر همه چیو به شما میده.
خوشبختی احساس خوبه.اگر تو بهترین کشور دنیا باشی بهترین خونه ها و ماشینارو داشته باشی اما افکارت بیمار باشه غصه بخوری، گیر بدی، نق بزنی تو دلت کینه و نفرت داشته باشی هیچ وقت خوشبخت نیستی.اما اگر باورات درست باشه از لحظاتت لذت ببری تمرکزتو بذاری روی زیبایی ها حالت خوب باشه ثروت و خوشبختی نتیجه ی حال خوبه.
همه چی خداست، همه چی توکله، همه چی توحیده*
هر کاری میکنید برای اینکه مردم از شما خوششون بیاد این شرکه.
اگر توحید تو قلبتون بیشتر و بیشتر شه نحوه ی فکر کردنتون و نحوه ی عمل کردنتون همه چیتون تغییر میکنه.
مردم رو ول کنید دنبال فالوور نباشید خداوند رو پیدا کنید خداوند رو باور کنید خودش مردم رو به سمتتون میاره.
*از بزرگترین اسطوره های زندگیتون میتونید بزرگتر باشید
در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم.
تا دقیقه ی ۲۹ فایل رو نگاه کردم و بخاطر ضعیف بودن نت فیلم قطع شد
تصمیم گرفتم تا اینجای فایل هرچی که درک کردم رو بنویسم و ارسال کنم.
این فایل درهای زیادی رو به روی من باز کرد.و چندین تا مسئله که برام خیلی مهم بود روشن بود.اینکه همیشه وقتی به این فکر میکردم که روزی خیلی ثروتمند میشم و مهاجرت میکنم چیزی در وجودم میگفت پس این مردم چی میشن.تو خودت اینهمه سختی کشیدی پس چطور راضی میشی این مردمو نادیده بگیری.به خاطر اینکه بتونم این حس عذاب وجدانم رو کم کنم و ارزشم رو حفظ کنم میگفتم خب وقتی که ثروتمند شدم تا چند سال به هرکسی که بتونم کمک میکنم چه به لحاظ مالی چه به لحاظ آگاهی دادن نسبت به قوانین الهی.ولی هرچقدر که این رشته ی فکری رو ادامه میدادم میدیدم که این فکر و باور هم منو آسوده نمیکنه و انگار این اون راه حلی که میبایست منو خوشحال و راضی میکرد نبود.چون با خودم میگفتم هرررررچقدررررهم من تلاش کنم که به آدما کنم باز هم آدمای بیشمار هستن که از دایره ی توانایی من خارج اند.واین حس منو خیلی بد میکرد که نمیتونم به همه ی آدما کمک کنم.تا اینکه این فایل شمارو شنیدم و با عمق جان درک کردم که هرکسی مسئول زندگی خودشه.و من مسولیتی در قبال هیچ کس ندارم جز خودم.اینکه هر کسی فقط کافیه اراده کنه فقط کافیه بخواد تا خدا درهای هدایت رو به روش باز میکنه ربطی نداره که کجای این کره ی خاکی باشه چه توی دور افتاده ترین نقطه ی کور چه تو آبادانی چه با سواد چه بی سواد خدا تو قلب همه ی ماها به یه اندازه به یه شکل وجود داره.پس دیگه بهانه ای نمیمونه برای کسی که بخواد توجیه کنه چرا به موفقیت نرسیده.
و موضوع دیگه که یه عمر منتظر منجی بودیم غافل از اینکه اون منجی فقط خودمونیم.هر کسی منجی زندگی خودشه.به قدری این انتظار منجی ریشه داره تو وجود ما که حتی با اینکه به زبون میارم قلبم نمیپذره که منجی ای در کار نیست.
به نظرم بزرگترین خیانتی که میشد در حق بشر کرد همین مشغول کردن آدما به مسئله منجی هستش .
جوری که آدما همه فلج شدن هیچ کس حرکتی نمیکنه به این امید که روزی منجی از راه برسه و این عالم رو از فساد و تباهی نجات بده.
خدایا شکرت که در این سایت پربرکت هر روز دری از درهای بی پایان حکمت و علم و آگاهی به روم باز میشه.شکر شکر شکر
سلام فریبا جان
بسیار سپاسگذارم بابت دیدگاهت مخصوصا این نکته اش که گفتی خدا اگر اراده کند در عرض چند روز محاسبات چندین ساله ی عقل منطق انسانها را حل میکند
این برای من بسی امید بخش بود که رو عقل و منطق خودم برای موفقیت حساب کتاب نکنم چون حساب خداوند بهتر از هر حساب و کتابیه.
سپاسگذارم دوست نازنینم در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
سلام مهدی عزیز دیدگاهتون بسیار برام جالب و قابل تامل بود.
من از کامنت شما متوجه شدم حتی آمدن بهار هم نمیتونه برای کسی که کل سال ناسپاس بوده و همواره فرکانس منفی ارسال میکرده احساس خوب به همراه داشته باشه.در مثال سیل حتی تو بهار هم میشه این قوانین خداوند رو دید که کسی که حالش بده درشرایطی قرار میگیره که اتفاقات بد براش رخ بده.و این مثال واضحیه از حرف استاد که گفتن خونه و ماشین مهم نیست مهم احساس خوشبخته اگر خونه و ماشین داشته باشی ولی فکرت بیمار باشه نمیتونی از زندگیت لذت ببری.
و در این مثال به وضوح میبینیم که بهار که تمثیلی از بهشت هست برای کسانی که در مدار درست نباشن در اینچنین شرایطی میشه یه جهنم خودساخته.
بی نهایت سپاسگذارم برادر عزیزم که با این کامنت منو به فکر کردن در مورد این مسئله وا داشتید.
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
سلام نگار عزیزم
واقعا هدایت در هدایت در هدایت شد.
از دیروز یه موضوعی ذهنم رو درگیر کرده بود یه دختر 18 ساله تو رشته ی خودم که خیلی موفق بود میگفت از 16 سالگی شروع کرده و یکسال بعد از اینکه هدف گذاری کرده به هدفاش رسیده.از دیروز حسم بد بود و یه جورایی به مسیرم شک کرده بودم به اینکه من 4 ، 5 ساله رفتم تو این شغل هنوز درگیر اجاره مغازه ام بعد این آدم در عرض یکسال به همچین درآمدهای بالایی رسیده و کلی شاگرد داره و میگفت که یه سری رمز و راز داره که میگم بهتون.
از دیروز با خودم کلنجار میرفتم که حتما مسیر من اشتباهه مسیر سریع تری هم باید وجود داشته باشه برای موفقیت که من باید پیداش کنم.امروز بعد از دیدن فایل استاد انگار خدا بهم گفت تو که از گذشته اون دختر خبر نداری.نمیدونی تو چه محیطی تو چه خونواده ای و چه باورهایی بزرگ شده.نمیدونی که شاید از بچگی بهش باورهای قدرتمند کننده دادن نمیدونی که اون ممکنه محدودیتهای ذهنی تو رو به خاطر جایی که توش بزرگ شده نداره و به خاطر سن کمی که داره هنوز ذهن منطقیش اونقدر قوی نشده که جلوشو بگیره وکلی فاکتور دیگه ولی نکته ی مهمی که اینجا هست اینه که این آدم در عرض یک سال به اینجا نرسیده .تو بک گرانشدو بیگ پیکچرشو نمیبینی.اینکه شاید از بچگی چه اعتماد به نفسی بهش دادن یا چه باورهای قدرتمند کننده ای رو به خورد ذهنش دادن پس هیچ وقت خودتو با کسی مقایسه نکن.تنها کسی که باید خودت رو باهاش مقایسه کنی گذشته ی خودته.آیا از یکسال پیشت موفق تری؟ پس مسیر درسته.فقط ادامه بده و ذره ذره ایده هارو عملی کن و دنبال ایده های بزرگ نباش که بخوای با انجامش یهو یه نتیجه ی بزرگ بگیری.
و نگار عزیزم الان که به کامنت شما هدایت شدم مهر تاییدی بود به این پیامی که از طرف خداوند بهم الهام شده بود و منو خیلی مطمئن تر کرد.
بی نهایت سپاسگذارم دوست عزیزم
در پناه الله یکتا
لایق بهترینهایید