live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد تاجیک» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    تشکر بابت این دسته بندی عالی که واقعا نقشه راهه

    پذیرش اینکه ما تماما مسوول اتفاقات زندگی خودمون هستیم شاید بنیادی ترین باوری باشه که باید درکش کرد

    با پذیرش چنین باوری در تمام مراحل زندگی حتی اگر مسیری رو به اشتباه بریم برمیگردیم و میبینیم که خب من چه اشتباهی کردم و چه فاکتوری رو رعایت نکردم که به این حالت دچار شدم و میای درستش میکنی و میبینی که نتیجه عالی شد و اگر این باور رو نداشته باشی از هیچ چیزی نمیتونی درسی بگیری چون عملا خودت رو مسئولش نمیدونی

    دقیقا این اتفاق برای من زمانی که میخواستیم ماشینمون رو بخریم اتفاق افتاد خب ما میخواستیم ماشین بخریم و من یک ماشین خاصی رو مد نظرم بود و فقط و فقط به دنبال همون ماشین بودم

    اقدام کردیم برای خرید ماشین و از اونجایی که اینقدر ذوق خرید ماشین رو داشتم اصلا انگار یادم رفته بود که بابا یه سری چیزها رو باید در نظر بگیری

    خلاصه بگم ما ماشین رو خریدیم و تنها چیزی که اون ماشین برای ما داشت خرج بود و خرج

    و در همین حال من اون شخص فروشنده رو مقصر میدونستم که اون دروغ گفته به من ، اون باید عیب هاش رو میگفت و اینجور داستانا که تقصیر رو بندازم گردن اون شخص

    و این حالت حدودا یکی دوماه ادامه داشت که من هی پیگیری میکردم که اقا تو باید خسارت بدی و از این حرف ها

    دیگه بعد از دوماه که پیگیری هام جواب نداد و هر روز حسم بدتر و بدتر میشد، حس کردم که من قرار بود با خرید این ماشین لذت بخش ترین روزهای عمرم رو داشته باشم حالا چی شده که روزگارم بدتر شده، گفتم دیگه بسه باید از خر شیطون بیام پایین

    گفتم چی اخه تو رو اینقدر بهم ریخته؟ مگه تو نمیگی خودم مسوول زندگی خودمم پس این کارا چیه، مگه تو نرفتی ماشین رو خریدی، مگه تو نمیتونستی ماشین رو به چندجا نشون بدی ، مگه تو نمیتونستی به جای اعتماد چشم بسته یه کارشناس میاوردی، پس دیگه بپذیر، بپذیر که تو خودت ماشین رو خریدی و خودت باعث این اتفاقات بودی

    به جای اینکه هر روز غصه بخوری که چرا و چطوری اینطوری شد، بیا و درسش رو بگیر که دیگه این اشتباهو نکنی

    به خاطر اینکه حس بهتری پیدا کنم اصلا گفتم بابا تو باید این اشتباه رو میکردی تا باگت رو متوجه میشدی خداروشکر که متوجه شدی

    و انگار استاد رها کردن نقطه عطف اتفاقات خوبه

    چون ذهنی که دیگران رو مقصر میدونه نمیتونه رها کنه ، میگه یعنی چی ، اون تو رو به همچین وضعی انداخته میخوای رهاش کنی؟ و باهات شروع میکنه به جنگیدن

    و اینجا انگار باید ثابت کنی که واقعا من بالاتر از اینم که یک مشکلی به این کوچیکی بتونه من رو متوقف کنه و نذاره که من حالم بهتر بشه

    دیگه از اینجا بود که رها کردم و شروع کردم به ایجاد احساس بهتر نسبت به اون اتفاق تا جایی که وقتی مشکل جدیدی برای ماشینمون پیدا میشد با خنده به همسرم میگفتم: یه روزی یاد این خاطرات میوفتیم و باهم میخندیم

    و البته یه جمله ای که همیشه خودم رو توی مشکلات آروم میکنه و به خودم میگم : تنها چیزی که توی این دنیا متوقف نمیشه زمانه و این زمان هم میگذره

    و الان دقیقا همون روزهاست

    من ماشین قبلیم رو فروختم و درسم رو یاد گرفتم و خداوند هدایتم کرد به بهترین ماشینی که میتونستم با اون پول بخرم و شاید باورتون نشه من از ماشینی که هر روز توی یه تعمیرگاه بود و هر یکساعت یکبار باید توش یه لیتر اب میریختم رسیدم به ماشینی که الان که یکسال از خریدش میگذره حتی یک تعمیرگاه هم نرفته و همیشه در بهترین حالتش بوده و چقدر مسافرت های مختلف و مسیرهای طولانی بدون حتی ذره ای دلهره نسبت به خراب شدنش باهاش طی کردیم و خدارو سپاسگزارم که در هر لحظه همراه ماست

    ممنون از شما استاد عزیز به خاطر این آموزه های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: