live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسن صالحی» در این صفحه: 1
  1. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 633 روز

    سلام ورحمت ودرود خداوند برتمام کسانیکه به خداوند یکتا وبی همتا ایمان وباور دارند

    من اولین بارکه بافایل های استاد اشنا شدم زمانی بود که برای تغییرزندگیم داشتم تلاش می کردم وبه دنبال یه راه حلی برای تغییرزندگیم بودم وبرای همین ازمنطقه ای که زندگی میکردم به یه منطقه دیگه رفتم ویه جورباور توحیدی راداشتم دنبال میکردم وباخوندن یک سری کتاب انگیزشی تغییراتی درمن بوجود امده بود اما اغاز راه بودم واصلا با موضوعات وروش استاد هیچ اگاهی نداشتم توذهنم براین باور بودم که باهدف وبرنامه ریزی به سوی خواسته هام قدم بردارم ودراین مسیر بودم که بطوراتفاقی البته قبل ازباوری که بفهمم هیچ چیزدردنیا بطوراتفاقی نیست روداشته باشم اشنا شدم اما زیاد توجه نکردم تااینکه یک فایل دیگه روکه درمورد قران بود روبازبطوراتفاقی دیدم ونگاه کردم اراین جا به بعد من مثل ماهی که به قلاب کیرکرده دیگه همینجوربه دنبال قلاب کشیده میشدم .

    تغییرات خیلی عالی برای من بوجود اومد اما همون طورکه استاد میگن این اگاهی ها فقط برای کسی هست که درمداردریافت انها باشد اما من اینقدرمتاثرشده بودم ومشتاق بودم تا همه به اگاهی دست پیدا کنند که همه جا تبلیغ میکردم تاجایی که همه به من میگفتن بازم عباس منش سروکلش پیدا شد واین قضیه برام دردسرشد وباعث افت فرکانسی شدمن کم کم ازمسیرخارج شدم ومشکلات زیادی پیدا کردم بعلت اینکه من فکرمیکردم وظیفه من هدایت دیگران است به هرحال من مسیرم رواشتباهی رفتم چند سال من توجاده خاکی بودم تا اینکه به جایی رسیدم که برای پولی که برای یه کاری لازم داشتم خونه ام روسه سال رهن داده بودم ماشین خریدم وکارمیکردم وفکرمیکردم باسخت کارکردن واون کاری که به نظرم همه ازش پول خوبی می ساختن رودنبال کردم اما متاسفانه کارم بدجوری گره خورده بود وبه خاطراون کارحتی دچارفلجی موقت شده بودم که نمی تونستم راه برم سه سال رهن تموم شد وباید پولو پس میدادم اما پولی که نداشتم رو که هیچ بدهکارهم بودم هرچی خواستم ازکسی پولی قرض بگیرم نشد مجبورشدم باشرایط بدترخونه روبه یکی دیگه که باطرف قبلی حسابی داشتند تحویل بدم شرایط روزبه روز برام بدترشد مجبورشدم سرساختمون نگهبان بشم توی گرما وحتی پشه دیگه ازنظرروحی داغون بودم که احضاریه دادگاه برام اومد متوجه شدم مستاجر خونه کارخلافی انجام داده وتوی خونه جنس قاچاق گذاشته ووقتی مامورها وقتی توخونه میریزن کسی خونه نبوده وپلاک اب وبرق خونه رویادداشت می کنند وجنس هاروبلا صاحب می زنند وبعد یه احظاریه برام اومد وقتی تونگرانی واوج ناراحتی بودم که این بارسنگین به تمام مشکلاتم اضافه شد خلاصه مامحکوم به زندان وجریمه شدیم که خوشبختانه مستاجرحاضرشد جریمه روپرداخت کنه ومن اززندان ازاد شدم پدرم یه خونه بغل خونه من روکه داشت فروخت ومن اینجا ازش توقع داشتم بهم کمک کنه تا بدهکاریم روبدم اما اون به خواهر وبرادرم کمک کرد اما به من حاضر نشد کمک کنه وگفت خونه ات روبفروش وبدهکاریت رو بده اینجا که من تا حالا روی کمک دیگران حساب بازمیکردم وقتی دیدم تواین شرایط سخت نزدیک ترین کس درزندگیم دربدترین شرایط من رو تنها گذاشت دیکه امیدم ازهمه قطع شد وچاره ای جز امید به خدای یکتا نداشتم یعنیییییییییییییییییییییییی فقط خدا وبس

    ازاین جاکه دیگه طناب پوسیده وابستگی به غیرپاره شد که خیلی هم سخت بود تازه درهای رحمت خداوند باز میشد دستان خدا کم کم به طرفم اومد وجوری برام رقم خورد که بدهکاریهام تموم شد یه دوست بهم پیشنهاد کارداد باگوشی توخونه براش کارحسابرسی انجام می دادم وبراش ارسال میکردم گوشیم اندرود بود وهمیشه توفکربودم که بااولین حقوقم یه گوشی نوبخرم که درحین کارگوشیم هم خراب شد ونمی تونستم کارکنم کسی که باهاش کارمیکردم وقتی متوجه قضیه شد یه گوشی اپل 11 برام فرستاد تا باهاش کارهام روانجام بدم وبعد ازپایان دوره کاری گوشی روهم که نو بود حتی باکارتن متعلقاتش به خودم واگذارکرد

    کم کم برای خونه ام مستاجرجدید پیدا شد وادم خوب ومرتب وباشخصیت حتی درزمینه کاری خیلی خوب که بهم پیشنهاد کارمی داد خلاصه چرخمون خوب می چرخید وروز به روزروبه ترقی رفتم خونه دوم رودرست کردم دوست داشتم ماشین بخرم ولی اون موقع پول ماشین رونداشتم اما به خودم گفتم من ازخدا که بی منت میده کمک میگیرم باوجودی که هیچ پولی نداشتم اما می رفتم قیمت ماشین رومی پرسیدم حتی باصاحبین ماشین ها سرقیمت ومدل ماشین حرف میزدم باوجودی که اصلا پولی برای خرید ماشین عملا داشته باشم اما دردرون قلبم یه حساب بانکی داشتم که بهش اعتمادعجیبی داشتم طوری شده بودم به قول استاد که انگارپول همین لحظه داره وارد حسابم میشه اصلا به نجوای شیطان که میگفت احمق نشو دیونه شدی خجالت نمی کشی پول نداری داره قیمت میگیری باصاحب ماشین ها چونه می زنی اما من اصلا به اون نجواها هیج توجه نمی کردم یه روصبح پسرکوچیکم که هیشه باگوشی من بازی میکرد به مادرش گفته بود بابا چیکارمیکنه که توحسابش دویست میلیون پول اومده اونم منوازخواب بیدارکرد وگفت جدیدن معامعله خوبی کردی منم گفتم برای چی او ن گفت واسه پولی که توحسابت هست من گفتم کدوم پول گفت دویست میلیون من گفتم اشتباه میکنی حتما بیست میلیونه حتما پولی که طلبکارم واریزشده اما وقتی چک کردم دیدم نه راست میگن دویست میلیون هست تعجب کردم گفتم حتما اشتباهی شده کسی اشتباهی واریز کرده گفتم زنگ بزنم به بانکم وبگم این مبلغ ازچه حسابی واریز شده که پول روبه صاحب اصلیش برگردونم اما همسرم گفت شاید همون دوستی که اولین باربهت کارداده بود اشتباهی واریز کرده چون شماره حسابت روکه داره وحساب کاریت رووراریز می کرد من گفتم راست میگی پس اول به اون زنگ میزنیم بعد به بانک منم زنگ زدم به دوستم که اصلا ایران هم نبود ازایران رفته بود وموضوع روگفتم اون هم باکمال خوشحالی گفت اره من واریز کردم منم خوشحال شدم وگفتم پس لطفا یه شماره بهم بده تا پول روبه حسابت واریزکنم واون هم با کمال خونسردی گفت که این پول مال خودت هست من گفتم یعنی چی واون گفت با هاش سرمایه گذاری کن ومن فهمیدم که دستان خدا داره کارمیکنه وجواب میده ومن هم بعدا ماشینمم روخریدم وهمینجوردستان خدا کارمی کنه وقتی باورت وایمانت فقط به خدا باشه ومسولیت زندگیت روقبول کنی وبراش برنامه قدم به قدم درمسیرخواسته هات داشته باشی خدا خودش ازطریق بی نهایت دستهایش بهت کمک میکنه که جدیدا یه هدفی روکه قبلا دراوایل اشنایی با استاد بودم رو که داشتم وفقط یک رویا بود رو طبق باورهای قدیم همش ازدیگران توقع داشتم وفکرمیکردم فقط تنها باکاروتلاش سخت وباورشرک الود جلب توجه دیگران می شود موفق شد ومسیردرست روبلد نبودم به هدفی که داشتم نمی رسیدم اما چند وقت اخیر برای همون هدف با دیدگاه جدید توحیدی وباقدم های کوچک اما مستمر شروع کردم به سمت اهداف بزرگم حرکت کردن وداستان را ازاول تا اخرنوشتم وسعی کردم باچیزهایی که هم اکنون دارم بنای این ساختمان هدفم راپایه گذاری کنم وازحالا تصورمیکنم که به مقصد رسیده ام ودارم بطورملموس تمام تجربه هایی که باید دراینده تجربه کنم روهم اکنون باتمام امکانات ومواردی که دراختیاردارم پیش میبرم وهم اکنون بنای یک شرکت برنامه نویسی بین المللی روگذاشتم وچون درزمینه کامپیوتروسخت افزار خیلی وقت هست که دوربودم ویادم رفته تصمیم گرفتم خودم روبااین سیستم درگیرکنم تا عملا درفضای کاری وشرایط مشابه باشم ویک دوره برنامه نویسی راشرکت کردم وبرای شغلم کافی نت راه اندازی کردم تا هم به شغلی که علاقه دارم بپردازم وهم تجربه مدیریت یک مجموعه روبه دست بیارم وهم کم کم باهدایت الله به پیش برم واتفاقا توچند روزپیش که توسایت سرچ میکردم وبا الله صحبت میکردم گفتم که خودت راهنمایی ام کن به سوی مسیر درست ووقتی هم وارد سایت عباس منش شدم درقسمت مرابه سوی نشانه هایم هدایت کن روزدم به این جا هدایت شدم واکنون دارم این سطوررومی نویسم ویاد اوری برایم شد که ازچه زمانی تغییرات برایم شروع شد درحالی که من اصلا یادم رفته بود وکم کم داشت باورهایم ازمسیرخارج میشد وخدا روشکرمیکنم که من رودوباره هدایت کرد تا به مسیراصلی برگردم تا نتایج دلخواهم روبه دست بیارم بسم الله الرحمان الرحیم الحمدلله رب العلمین الرحمان الرحیم مالک یوم الدین ایا ک نعبدو وایاک نستعین اهدانا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالظالین امیدوارم درمسیر خانه تکانی ذهنی همه موفق باشیم این ممکن نیست مگر باتوحید ودوری ازشرک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: