live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
  • تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع؛
  • فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
  • هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
  • تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
  • واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
  • وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
  • “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
  • مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
  • تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
  • خاصیت ایده های الهامی؛

منابع کاملتر درباره درک این آگاهی ها:

 دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم اکبری» در این صفحه: 5
  1. -
    مریم اکبری گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    سلام مهسا، برام جالب بود جمله که گفتی ،خانوادم یه مدت باحال و بودن و.. و یکهو تغییر رفتار دادن.

    من هم چند وقت قبل داشتم به این موضوع فکر میکردم که چرا محبت همسرم، و اینکه چرا یکهو دو تاییامون و مسافرت هامون ته کشید.

    راستشو بخوای خودم با تجسم این موقعیت رو جذب کردم.

    اما ته ذهنم میگفت که نه فقط خوبی ها رو میشه جذب کرد.

    گرچه ، تو فایل های استاد ،استاد گفته بود که خدا تو قرآن گفته ما شما رو آسان میکنیم برای آسانی ها و همچنین آسان میکنبم برای سختی ها.

    الان هم در حین نوشتن بهم الهام شد، که مری تو سوره حمد هم که گفته شده خدایا من را به راه مستقیم هدایت کن راه مستقیمی که….

    این یعنی هر چی بخواییم خدا بهمون میده چه بدی ها رو برای زندگیمون.

    چه خوبی ها رو برای زندگیمون.

    الان من با این پیام شما ، به تلنگری شد که اون چیزی که ذهنم هست ریشه بگیره،

    ریشه اینکه مری علاوه بر خوبی ها ، بدی ها رو هم میتونی جذب زندگیت کنی،

    راستی برای من همیشه سوال بود که چرا و چگونه ما مسئول زندگیمون هستیم.

    ذهنم یه دلیل منطقی میخواست تا باور کنه.

    خب راستم میگه باید بهش منطق بدم تا بزنم بشینه جاش .

    الان میدونی چه منطقی به ذهنم رسید این منطق که…

    خدا به ما زاویه دید داده، اگر با زاویه دید بد نگاه کنیم همون میاد،

    اگر با زاویه دید خوب نگاه کنیم همون میاد،

    و این زاویه دید دست خودمونه که به چه جهت تنظیمش کنیم،

    زاویه بد یا زاویه خوب.

    پس مری جون کسی نمیتونه زاویه دید تو رو تنظیم کنه، پس خودت مسئول زندگیت هستی.

    فردا وقت دکتر دارم، همسرم گفت خودت تنها اسنپ بگیر برو،

    اولش گفتم یعنی تنها با اسنپ برم گفت اره ….

    رفتم غم باد بگیرم و.. یکهو یاد استاد افتادم که گفت مسئولیت مسئولیت…

    چیزی نگفتم اما ته دلم بود ، آخه نگاه مردم رو همه یار دارن.

    تا الان حسم یه جور بود،

    که همین الان موقع نوشتن خدا گفت مر بانو زاویه دید زاویه دید.

    زاویه دیدم رو تغییر دادم، گفتم مری جان شما با دو تا بچه برید تو مطب بچه میشینه ؟

    صدرصد بچه اون موقیت رو دوست نداره و تجربه بد برات میشه.

    و این شد که آروم شدم.

    و در ضمن مریم شما زمانی که تنها بودید همیشه همراه دو تایی می‌رفتید.

    و در ضمن مقایسه ممنون، شاید شما الان اون آدم ها رد داشته باشی و همسر تو هم مثل همسر اون باهات بیاد مطب، برای تو مناسب نباشه، و دقیقا هم همینه چون کوچولو داریم‌.

    و اینکه من همیشه وقتی خودم رو با گذشته خودم از نظر روابط عاطفی مقایسه میکنم ، یه حالی بدی بهم دست میده چون پسرفت داشتم.

    و همیشه مینداختم گردن همسر که آره ایشون کم گذاشتن.

    آخه این باور که چیز بد رو خودمون هم میتونیم وارد زندگی کنیم توم ریشه نداشت،

    اما باور اینکه چیز خوب رو میتونیم وارد زندگیمون کنیم ریشه داست اونم ریشه محکم که کلی نتیجه عالی دارم ازش.

    پس مری خودت خودتوارد زندگیت کردی.

    و همانطور که جیزهای خوب وارد زندگیت کردی، انشالله که با اعراض از زندگیت حذف میشه.

    راستی من همیشه فکر میکردم اگر بخوام چیزی رو در زندگیم درست کنم ، حتما باید کاری کنم ، بخصوص علیه اون.

    الان همین الان متوجه شدم که تنها اعراض کافیه.

    خدایا کمک کن که به اعراض بیشتر در وجودم بره.

    ممنون مهسا از پیام قشنگت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم اکبری گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    سلام فریده،

    من حس و حال تو رو درک میکنم.

    جالبه من خودم سر کار رفتم ، و با کار کردنم ، کلی سرمایه زدم،

    اما این باور مخرب که مرد باید خرج زن رو بدهد، و از اونجا که همسرم هم یک کلام نمی‌گفت بیا این کرایه ات یا چیز دیگه،

    این موارد و باور اشتباهم که مردی که به زنش پول نده یعنی زنش رو دوست نداره،

    از محیط کار خیلی قشنگ و آسون خارج شدم،

    خیلی اسونا،

    و الان هم دوست دارم به شغلم برگردم اما میدونی این باور میاد تو ذهنم که آقا پس چرا فلان زن قشنگ نشسته تو خونش و شوهرش داره بهش پول میده،

    طلا می‌خره، هزینه عملش رو میده ،لباس میخره، اما چرا بعضی ها باید خواهش کنن، و چرا بعضی ها باید برن سر کار،

    به ظاهر این باور رو که هر کسی مسئول زندگی خودشه و بخاطر همین باید بره سر کار رو قبول کردم،

    اما توم ریشه نزده، احساس میکنم به یه منطق قوی یه تیر خلاص نیاز دارم.

    امیدوارم که به جوابم برسم ، ممنون خدا.

    ممنون فریده جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم اکبری گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    سلام محمد

    به این جمله ات که رسیدم اثتاب کردم و بقیه کامنتت رو نخوندم،

    ما خالق زندگیمون هستیم اونم با افکار و فرکانسمون.

    این جمله رو بارها شنیده بودم از استاد، اما زمانش نبود که ریشه بزنه تو وجودم.

    اما امشب تو لین ساعت، وقتی این جمله رو تو کامنت شما دیدم، انگار خیلی برام آسون شد این جمله.

    همش برام سوال بود که چرا ما لشرف مخلوقات هستیم،؟ و جوابش همیشه این بود که ما توانایی کنترل زندگیمون رو داریم چون روح خدا تو وجودمون.

    خب ذهنم میگفت خب مریم ، مگه خدا انرژی نیست و توی همه چیزها وجود نداره؟

    مس یه جای کار میلنگه، پس تو یه چیزی رو خوب متوجه نشدی.

    هی فکر هی فکر اما به نتیجه نمی‌رسیدم.

    اما انگار امشب این جمله شما جواب من بود.

    جواب این بود که خدا انرژیرهست و در تمام موجودات و اشیا و… هر چیزی که فکرش رو کنی هست،

    پس این علتش نیست، علتش زاویه دید و ذهن هست . که میتونیم تجسم و توجه کنیم،

    امیدوارم برای این باور جدیدم ، الگوهای بیشتری ببینم تو کامنت ها تا ریشه اش قویتر و قویتر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم اکبری گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    سلام هانیه ،

    کلید این فایل از نظر من مسئولیت پذیری بود.

    وقتی نوشتی تضاد گفتم یعنی چی آخه هماهنگ نبود،

    بهم گفت حالا بخون، خوندم نوشتی اعراض ، گفتم خب اعراض! اینم که اصلا.

    گفت ادامه بده، دیدم نوشتی زاویه دید.

    سوالی که چند وقت تو ذهنم بود رو جواب داد.

    همیشه وقتی حرف اعراض پیش میومد، برام خیلی خیلی سخت بود قبولش،

    آخه ذهن میگفت فقط اعراض خشک خالی، یعنی فقط سرتو برگردونی بری.

    اولاش که با قانون آشنا نبودم، تو ذهنم می‌جنگیدم.

    اما بعدش درسته جنگ نبود و اعراض بود، اما بعد چند وقت اون زخمم اوج میکرد،

    خب راست میگه ذهنم فقط خشک د خالی اعراض نه منطقی نه چیزی؟

    الان که زاویه دید رو آوردی انگار زدن تو هدف.

    مثلا به یه تضاد خوردی مثلا خیانت ….

    و خالی نمیشه اعراض کرد،

    بعد از اینکه حرف های دهنمون رو شنیدیم، روبه رو خودمون نشستیم و پای حرف هامون،

    و برای حرف هامون یه عنوان بزاریم، مثلا ایکس دوست نداشتنی،

    بریم از یه زاویه دیگه اون تضاد مثلا خیانت رو برسی کنیم.

    آقا فردی که با یه متاهل میاد ، صدرصد آدم نرمالی نیست، پس از تو بهتر نیست،

    اون نه نرمال طرف هم همینطور،

    پس مشکل ا، تو نیست،

    چون اونا هم فرکانسن هم رو جذب کردن وگرنه یه آدم عالی جذب یه زندگی متاهل نمیشه.

    پس برای کمک به خودمون که بتونیم راحت اعراض کنیم اینه که زاویه دیدمون رو تغییر بدیم

    خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مریم اکبری گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    سلام ساحل،

    خواستم بگم همین جمله ساده که نوشتید که استاد سه ماه تنها تو ار وی بوده،

    برای من کلی تیر خلاص بود.

    بخصوص برای منی که زندگی زناشویی رک بر این باور داره که همه جا همه جا همراه هم حتما باید باشن.

    و زن و شوهری که همراه هم باشن یعنی عاشق همین.

    اما زن و شوهری که دور باشن یعنی از هم بدشون میاد.

    این درحالی که استاد و مریم جان عاشق همن جوری که مسافرت های چند ماهه با هم رفتند .

    پس با این تضاد باید به فکر فرو رفت .

    که زن و شوهر نباید باهم باشن هر جا،

    پس ازدواج چیه؟

    ازدواج یعنی مرهم هم باشند؟

    به نظرم نه.

    پس ازدواج یعنی چی ؟ پس اگر یه زن هم میتونه کار کنه و خودش پول در بیاره پس چرا باید ازدواج کنه؟

    اصلا هدف از ازدواج چیه؟

    خدایا به این سوالم پاسخ بده خدا.

    ممنون از ساحل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: