https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلامی با عشششششق درونی از صمیم قلبم خدمت الگوی تمام عیار زندگی ام استاد سید حسین عباس منش و سلامی از صمیم قلبم با صداقتی خالصانه خدمت استاد شایسته عزیز و تمامی هم فرکانسی های دوست داشتنی و توحیدی ام
خانم شایسته همین اول کامنتم بگم که با تمام وجودم سپاسگزارم از شما که با جان دل و با عشق درونی زمان و انرژی میزارید برای بهبود این سایت الهی ، اون قسمت سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است رو با دقت تمام برای هر فایل نوشتید بی نظیره واقعاً بی نظیره ، من از شما سپاسگزارم من از وجود شما از خدای درونم سپاسگزارم
میخواهم مثال هایی از شخص خودم بزنم جاهایی که توحید عملی داشتم و چه نتیجه هایی گرفتم و جاهایی که به شخصی وابسته شدم و چه نتیجه ای گرفتم
مثال هایی که از خودم میزنم اصلا در اون زمان در اون موقعیت اصلا درست و غلطش رو نمیدونستم و همین الان هم تا حدودی نمیدونم ( نتیجه هایی که گرفته ام نشون دهنده درست بودن الهامات و عملگرایی من هست به لطف خدا) اینم بگم که من فقط و فقط به الهامات قلبم گوش کردم و عمل کردم ، الهاماتی که جنسشون آرامش بود امید بود احساس آرام بودن داشتن احساس سرخوشی سر زندگی بهم میدادن احساس اینکه همیشه فرصت هست
یه نکته اینجا بگم که ، صحبت هایی که میکنم خدا خودش شاهده بحث من و منیت نیست هیچگونه ادعایی ندارم و نخواهم داشت چون هر زمان بحث من و منیت شد نتیجه اش جز گمراهی برام نداشته هر کاری کردم اون ایمان و توکلی بوده که خداوند درون قلبم نهانیده و اینم بگم که بحث عدم احساس لیاقت نیستا من توانایی های خودمو دارم و قدرت های درونی خودمو دارم که همون ها هم خدا درون من نهانیده و این ها یک بحث ذهنی هست و خودت فقط درکش میکنی و اصل از فرع تو ذهن خودت جداش میکنی
مثال های توحید عملی از خودم
یادم میاد دقیقا 1402/10/26 ساعت 12 ظهر از استان فارس ، شهرستان کازرون و یکی از روستاهای اطراف شهرستان کازرون زمانی که داشتم مهاجرت میکردم به شمال کشور (مازندران) و طبق شرایط اون زمانی که داشتم هیچ پولی نداشتم تو حساب بانکی ام زیر 4 هزار تومان پول بود و روزهای قبل مهاجرتم روی ذهنم و باور هام کار میکردم و حالا یه سری تمرینات هم انجام میدادم و زمانش که رسید خداوند به قلب من الهام کرد
ابوالفضل حرکت کن ، ابوالفضل حجرت کن
و من با تضاد هایی که تو چند سال قبل مهاجرتم برخورد کرده بودم و تضادی که یک روز قبل مهاجرتم برام پیش اومد دیگه تصمیم گرفتم مهاجرت کنم
تصمیم گرفتم به الهامات قلبم به ندای قلبم به صدایی که فقط و فقط خودم می شنیدم بهش اعتماد کنم بهش ایمان بیارم
آماده مهاجرت شدم
آنقدر الهامات قلبم ندای قلبم صدای قلبم بلند و محکم بود که قلبم رو سراسر کرده بود از انگیزه درونی ، ایمان ، توکل ، اعتماد ، اعتماد به صدایی که وجود بیرونی نداشت فقط در درونم بود
مداوم به قلبم الهام میکرد
ابوالفضل به من اعتماد داری؟
منم میگفتم آره دارم
میگفت پس حرکت کن
و خیلیییی الهامات دیگر که قلبم رو به معنای واقعی محکم کرده بود برای مهاجرت با شرایطی که در اون زمان در فرکانس و مدارش بودم
و منم خیلی تشنه بودم تشنه ثابت کردن خودم به خدای خودم تشنه ثابت کردن خودم به خودم تشنه ایمان به خدا تشنه توکل به خدا تشنه اعتماد به خدا تشنه نیرو و انرژی که تازه پیداش کرده بودم
اعتماد کردم توکل کردم ایمان آوردم به الهامات قلبم و حررررررررررکت کردم
و اینم بگم که تصمیم گرفته بودم هیچ هزینهای و پولی از خانواده ام نگیرم
خدارو شاهد میگیرم زمانی که توکل کردم و مسولیت زندگی خودم رو به عهده گرفتم و حرکت کردم دستان خداوند فقط در خدمت من بودن و به من کمک میکردن البته با شجاعتی که خدا در قلبم گذاشته بود و منم اقدام میکردم…
به راحتی تا یه مسیری رو رفتم بدون هیچگونه هزینه ای
شب شده بود و دقیقا یادم نیست کجا بود خیلی هم به این چیزا توجه نمیکردم نمیدونم قبل مرودشت بودم یا قبل آباده بودم خلاصه یه ایستگاهی بود یه ماشین سنگینی داشت رد میشد یه پسره جوانی بود براش دست بلند کردم گفتم میخوام برم شمال گفت من تا تهران میرم و صادقانه وضعیتم رو براش شرح دادم البته فقط موضوع نداشتن هزینه رو گفتم ، گفت اشکالی نداره من فقط میخوام یه همراه کنارم باشه که باهم صحبت کنیم ، خیلی پسر گلی بود تقریباً هم سن خودم بود توی مسیر که باهم بودیم باهم دیگه مچ شده بودیم زمانی که رسیدیم تهران و منو تا جایی برد که برام راحت باشه برم سمت مازندران و پیاده شدم من یه کمی بهش «وابسته» شدم ، بعله تو ذهنم فکر کردم اون بود که منو سوار کرد اون بود که منو همراهی کرد اون بود که به من محبت کرد و همین ذهنیت «مشرک» باعث شد توی تهران اذیت بشم و به خودم اومدم و تسلیم خداوند شدم و باز هدایت ها و خدمت رسانی های خداوند شروع شد و معجزه رو معجزه برام رخ داد ، رفتم آمل سرکار وای که چقدر من آمل لذت بردم چه شهرستان بی نظیری هست…
یه نکته بگم : توحید یه ایده درونی هست یک ایده قلبی هست توی قلبت ریشه داره نه روی زبانت ، البته این موضوع رو اون زمان خیلی درکش نمیکردم تا حدودی خیلی کمی درکی ازش داشتم.
برای محبت دیگران از زمانی که توحید درونی توحید قلبی رو ذره ای درک کردم برای محبت دیگران بارها و بارها من سپاسگزاری کردم تشکر کردم و میکنم و خواهم کرد ، ولی خب اون زمان چون اول مسیرم بود زیاد بلد نبودم
یه مثال دیگه از خودم
مهاجرت کردم به استان گیلان شهرستان لاهیجان برای مدتی دست فروشی جوراب میکردم اونجا (دست فروشی ایده الهامی بود) کنار استخر لاهیجان بودم سرویس بهداشتی از من یه کمی دور بود هوا هم ابری و میخواست باران بیاد من میخواستم برم سرویس بهداشتی و توی دو راهی بودم که جوراب ها و وسایل هامو جمع کنم بعد برم یا وسایل هامو بزارم و توکل کنم برم و بیام ، توی همین فکر بودم از خدای خودم سوال کردم خدایا وسایل هامو جمع کنم یا پهن باشه برم و بیام
خداوند بهم الهام کرد ابوالفضل به من اعتماد داری؟ منم گفتم آره گفت وسایل هات ول کن برو دستشویی و بیا ما هدایتت میکنیم ، ما نعمت هارو هدایت میکنیم به سویت ، منم با آرامش و لذت به زیبایی های اطرافم نگاه میکردم و رفتم سرویس بهداشتی و برگشتم و توی همین حین بارون گرفت منم داشتم وسایل هامو جمع میکردم یهو دیدم دوتا جوان از پشت سر اومدن طرفم سلام کردن گفتن آقا جوراب چند؟ منم قیمت بهشون دادم یهو گفت 12 تاشو میخوام! من مونده بودم چی بگم. صادقانه یه چیزی بگم ترسیده بودم اون لحظه خلاصه 12 جفت جوراب از من خرید با قیمت خوب و من خیلی خوشحال شدم و توی هوای بارانی وسایل هامو جمع کردم و رفتم خوابگاه
یه مثال دیگه از خودم
کنار استخر لاهیجان دست فروشی میکردم ماموران سد معبر اومدن گفتن باید جمع کنی و حالا یه سری شرایط پیش اومد که گفتنش یه کم طولانی میشه توی همون حین و بحث ها من مداوم تو مغزم توکل به خدا و یه سری حرفا و باور هایی که بهشون ایمان داشتم تکرار میکردم و به چشم دیدم که مشتری رو مشتری اومد سمتم و کلی خرید ازم کردن ، قبلش فک کنم دوتا جفت هم جوراب نفروخته بودم ، یه پیرمردی بهم گفت تا جمع کنی همشون فروش رفته منم گفتم آره توکلت به خدا باشه همینه
یه مثال دیگه از خودم
یادم میاد توی شهرستان لاهیجان تو یه شیرینی فروشی کار میکردم و خوابگاه داشتیم و شب ها من اونجا بودم و اینم بگم که من سعی خودمو میکردم که نکات مثبت و زیبایی های خودم ، خوابگاه و همکارانم رو ببینم ولی خب شرایط خوابگاه با شخصیت و اخلاقیات من خیلی هم خوانی نداشت و مدتی هم شروع کرده بودم به دست فروشی جوراب و دنبال خونه برای اجاره بودم حالا کل پول من 5 میلیون بود و این پول رو مقداریش رو برای خرید جنس میخواستم ، توکل کردم و دنبال خونه گشتم یادم میاد دور استخر لاهیجان داشتم دست فروشی جوراب میکردم و توی دیوار دنبال خونه بودم دوتا مورد به چشمم خورد از خدا سوال کردم به کدومشون زنگ بزنم گفت به اون یکی که خونه از خودشه نه اون یکی که بنگاه هست ، من زنگ زدم آدرس گرفتم و احساس کردم آدرس از شهر دوره ، وسایل هامم جمع کرده بودم میخواستم برم خوابگاه ، دیدم توی پیاده روی استخر لاهیجان دونفر دارن میان دوتا آقا بودن یکیش دوچرخه دستش بود رفتم پیششون گفتم سلام آقا این آدرس کجاست؟
وقتی آدرس گفتن متوجه شدم بعله از شهرستان لاهیجان تقریباً با ماشین یه 15 دقیقه دوره ، من خونه ای میخواستم که توی شهر باشه برای راحتی رفت آمدن خودم ، بهشون گفتم من خونه میخوام ولی خونه ای که تو شهر باشه ، یهو یکیشون گفت بزار زنگ فرشید بزنم!
حالا فرشید کی بود؟
پسر برادرش که یه سوئیت داشت با تمامی امکانات
خلاصه خونه ای که اجاره اش 15 میلیون بود به من داد 6 میلیون خونه ای که پول پیشش 20 میلیون بود تازه نمیخواست از من پول بگیره خودم باعث شدم 2 میلیون بهش بدم
بدون هیچگونه مدرکی برای مدتی خونه رو اجاره اش کردم
بخوام مثال از خودم بزنم خیلییییییییی زیاده بعضی هاشو تو یه سری کامنت هام گفتم ، خیلی خیلی زیاد مثال های توحید عملی دارم توی زمان مهاجرت هایم
یه نکته بگم : درکی که من دارم اینه که سیستم و قوانین خداوند برای همه یکسان هست بدون شک برای همه یکسان و غیر قابل تغییره اما مسیر برای همه یکی نیست هدایت های خداوند برای همه یک جور نیست هرکسی طبق فرکانسی که داره طبق مداری که داخلش هست طبق باوری که داره طبق توانایی هایی که داره طبق ایمان و توکلی که داره خداوند هدایتش میکنه
توی مهاجرت کردن هام من خیلی نتایج هارو گرفتم خیلی زیاد
خدایا میلیاردها بار شکرگزارتم بابت وجود پاکت در قلبم
این فایل و فایل دستورالعمل خانه تکانی گام به گام جواب واضح خداوند به درخواست من بود و قلبم رو مثل همیشه سرشار از نور خودش کرد
روز قبلش به خدا گفته بودم من با تموم وجودم میخوام تغییر کنم راه رو برام روشن کن لطفا
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده…
و وقتی فرداش وارد سایت شدم از شدت نزدیک بودن خدا به ما و از اینکه انقدر راحت جوابتو میده اشکم در اومد
خدایا شکرت
من عاشق آگاهی های این فایلم . نمیدونم چند بار گوش دادمش بعد دیدم نمیشه باید بنویسم باید نکته برداری کنم باید اجازه بدم به قلبم وارد شه .نور بندازه و همه گوشه های تاریک و خاک گرفته رو نشونم بده. نشونم بده تا خالی کنم درونم رو از توقع از انتظار از فکر اومدن منجی که بیرون از منه
توحید توحید توحید . این کلمه نیست . همه چیزه و انقدر عمیق و قدرتمنده که میتونه هر شکستی رو تبدیل به پیروزی کنه . هر دل شکسته ای رو سرپا کنه و هر مریضی رو شفا بده.
وای که چقدر عاشقتم خدای من. حتی اگه بعدا بفهمم این توحیدی که الان ازش حرف میزنم چقدر ناقص بوده . ولی از درک الانم ممنونم. ممنونم خدای من که بازم منو سمت خودت کشوندی.
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که این برنامه زیبا رو تنظیم کردید ، چون شخصا برای استفاده از فایل های رایگان استاد دچار سردرگمی شده بودم
ممنونم ازتون
یکی از پاشنه های آشیل من کامنت گذاشتن در سایت بود که مدت ها تصمیم داشتم انجامش بدم اما انجام نمیدادم
امروز که بیدار شدم پیام این دوره رو در کانال تلگرام استاد دیدم و این پیام رو یک نشانه تلقی کردم ..
امروز روز اول من بود و فایل روز اول رو شنیدم
بسیار عالی بود و این واقعا مکمل دوره دوازده قدم بود و چقدر من نیاز داشتم به شنیدنش
مجددا در این فایل به من یادآوری شد که هر کس نتیجه افکارش رو میبینه و سازنده جهان اطراف خودشه فارغ از شرایط زندگی ، خانواده و هر چیزی که ما اون رو بهانه میکنیم
(همین طور که دارم کامنت رو مینویسم احساس میکنم قلبم باز شده)
بهم یادآوری شد که خدا یک سیستم هوشمند هست نه یک آدم که ما انتظار رفتار های انسان گونه ازش داریم ک با ذهن کوچیک خودمون قضاوت میکنیم
یاد گرفتم هر اتفاق به ظاهر منفی اگر من دیدگاه درستی داشته باشم برای من ثروت و خوشبختی بیشتر به ارمغان میاره
یادگرفتم اصلا بلایای طبیعی معنایی ندارن ، تضادی هستن برای گسترش جهان هستی
یاد گرفتم به صورت کامل و جامع ما هستیم که مسئول زندگی خودمون هستیم نه پدر و مادر و جامعه و …
یادگرفتم با امید نداشتن به دیگران برای تغییر زندگیم شرک رو از خودم دور کنم و قدرت مطلق جهان رو فقط خدا ببینم
یادگرفتم منتظر منجی نباشم و متفاوت از اکثریت جامعه فکر کنم
یادگرفتن فارغ از هر موضوعی با داشتن افکار و باور های درست میتونم خلق کنم هر آنچه که میخوام رو
یادگرفتم که صبور باشم تا افکار جدیدم قدرت بگیرن و عمل کنم به دانسته های خودم
یاد گرفتم دیگه هیچ بهانه ای برای انجام کارها نیارم و از تضاد ها اتفاقا قدرت بگیرم برای تغییرات مثبت
یادگرفتم اگر من بندگی بلد باشم خدای من خدایی کردن رو خوب بلده
یادگرفتم اگر واقعا بنده باشم خدا زمین و آسمان رو طبق کلام قرآن مسخر کرده برای من
من میتونم هر آنچه میخوام رو بدست بیارم
یادگرفتم دیگه کاری نکنم که مردم خوششون بیاد ، کاری کنم که قلبم و خدای من راضی باشه
یاد گرفتم که خدای خودم رو بشناسم و روی خودم کار کنم ، بعدش همه چی درست میشه
با اینکه این آگاهی ها رو قبلا در فایل های 12 قدم دیده و شنیده بودم
ولی باز هم برام تازگی داشت و در دفترم یادداشت کردم
امروز واقعا درک کردم که وقتی استاد میگفتن من هر لحظه تشنه ی این آگاهی ها هستم و برام عادی نمیشه یعنی چی
چقدر زیباست وقتی درخواستی میکنی و خداوند اجابت میکنه.
امسال من طبق راهنمایی استاد در 28 اسفند سال1402 تمرکزم رو گذاشتم رو خودم و خدای خودم و همین چند روز پیش بود که داشتم با خدا صحبت می کردم و میگفتم خدایا چطور ظرف وجودم رو از اینم که هست بزرگتر کنم که دوست داشتم از نظر مالی. ی رشد چند برابری رو تجربه کنم موضوع خیلی ساده بود و همین سادگی منو دچار گمراهی کرده بود و دنبال یک کار عجیب و غریب بودم که تو صحبت هام باهمسرم متوجه شدم که فقط باید خودمو لایق بدونم و شایسته دریافت باشم و تو همین 6 ماه گذشته کلی اتفاقات بی نظیر برام رخ داد بدون اینکه من زحمت فیزیکی بکشم و فقط انگار ذهنم منو رهبری میکرد یاد صحبت های استاد میافتادم که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و با عمل به اونها این دریچه های نعمت های خداوند از همه لحاظ برایم باز شد پس باید باز هم رو همین اصل کار کنم و وقتی فایل راهنمایی خانم شایسته رو گوش دادم این جمله که از شروع لایوها تا الان استاد فقط روی یک اصل متمرکز بود و اون توحید و یگانه پرستی هست کاملآ برام جا افتاد که باید عمیق تر و هوشیارانه تر و آگاهانه تر این تمرین ها رو انجام بدم و حالا تو فایل 1 استاد دقیقا همین رو میگه که اصل خودتی و خدا.و تمرکز روی هر چیزی غیر این دو تو رو از مسیر دور میکنه و نکته جالبتر تو این لایو برام این بود که حتی نباید تو هیچ مسئله ای حتی خدا رو مسئول دانست بلکه همش از درون ماست و باورهای غلط و دیدگاههای متفاوتی که جامعه به ماخورونده و اگر خودم رو در همه زمینه ها مسئول بدونم و دنبال بهتر کردن روزانه افکار، باورها و کلامم باشم هر اتفاقی که بیافتد حتی به ظاهر بد ، برای من قطعا موهبت الهی است.
خیلی وقت نیست دارم رو این موضوع کار میکنم اما همین 6 ماه سال جدید خیلی احساس می کنم رشد کردم و ظرفم بزرگ شده و من به این هم قانع نیستم و باید هر روز بیشتر روی خودم و باورهای کار کنم و ذهنیت جدیدم رو که مثل نهالی ضعیف هست رو قوی و قوی تر کنم
همین 2 روز پیش یک پیشنهاد به ظاهر محترمانه ای بهم شد که از نظر من(قانون )کاملا اشتباه بود و چون همسرم کنارم بود و ازم درخواست کرد به اون پیشنهاد با حس بد عمل کردم و نتیجه اش هم خودتان بهتر میدانید چه میشود و طرف با بی میلی و شکم سیری بهم پاسخ داد و بعدش به همسرم گفتم با اینکه میدانستم پاسخ چیست بخاطر تو انجام دادم و حالا قانون باز برام بهتر و شفاف تر شد که فقط با حس خوب و با میل قلبی اونم برای خودم اگر کاری رو انجام بدم و نه برای رضایت و خشنودی بقیه نتیجه میگیرم والا من قادر به راضی نگه داشتن و شاد کردن بقیه برای همیشه نیستم
و حالا هر رو خودم رو متعهد کردم تا این پروژه رو با توکل بخدا و تعهد 100در صدی برای رشد و پیشرفت خودم انجام بدم
من مسئول تمام اتفاقات زندگی ام هستم و اگر چیزی در بیرون نازیباست بخاطر عدم هماهنگی من با درونم هست
خدا رو شاکر و سپاسگزارم که منو در مسیر رشد و آگاهی و خواندن فکر خودش قرار داده و این استاد نازنین که برای من کلامش مثل کلام قرآن کاملا منطقی و درسته رو برای هدایت من مامور کرده
سلام و درود فراوان به شما….خانم شایسته ی عزیزم ..و استاد عزیزم️️
خدارو هزار بار شکرگزارم که امروز هدایتم کرد تا سایت رو باز کنم و فایل گام به گام خانه تکانی ذهن رو مشاهده کنم و اول که فایل رو گوش کردم از خوشحالی گریه م گرفت و مو به تنم سیخ شد
برای اینکه من الان چند روزه منتظرم که یه نشانه بیاد و من ذهنم رو که مدتی دریای قبل نیست رو هدایت کنه تا قویتر از قبل کنترل ذهنش عالییییتر بشه و شکرگزاریش بیشتر و بیشتر بشه و خلاصه یه چیزی مثل همین خانه تکانی ذهن
خدایا شکرت سپاسگزارم که این فایل رو امروز شنیدم …
دریای عزیز با عشق و ایمان ..گام به گام با شماست تا این مسیر رو هر چند روز طول میکشه دنبال کند و بیشتر از قبل عالییییتر بشه …
من خداروشکر موفقیتهای زیادی داشتم
تولد دوباره ی من از وقتی با استاد آشنا شدم شروع شد … تقریبا من 4 ساله دارم واقعا زندگی میکنم
قدم به قدم به هدفم دارم میرسم
یکی از خواسته های که به من واقعا انرژی میداد و عاشقش بودم ماشین بود و راننده شم خودم باشم
تو مسیری که بهش رسیدم عامل موفقیتش تجسم کردن بود واقعا من ماشینو خریدم و گواهی رو گرفتم اصلا تعجب نکردم چون هزار بار در ذهنم تجسمش کرده بود …خدایا شکرت
الآنم واقعا آماده ام برای این گامها و خودم برنامه ریزی کردم برای خودم بیشتر زمان بزارم حالا که این فایل رو دیدم خیلی خوشحال شدم
فعلا گوش ندادم فقط فایل اول استاد لایو رو گوش دادم بعنوان اولین گام
من مثل استاد از بچگی این حس در وجودم بود یعنی اعتقادم این که بود که خودم خالق زندگی خودمم …
برای همین برادر و خواهرام همیشه میگن که که تو فرق داری با ما
الانم به هر خواسته های که تو ذهنم بوده تا حالا رسیدم و بازم میخوام بزرگتر فک کنم و با ایمانتر بشم
خداروشکر ازت سپاسگزارم خدای من که همیشه مسیر درست رو بهم نشون میدی عاشقتم من
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو که باز هم با خانه تکانی ذهن سپرپرایزم کرد
فکر میکنم خیلی به این فایل نیاز داشته باشم و به افکارم سروسامان بدم چون اول مهر به کل سرم شلوغ میشه
تو این قدم چیزی که من متوجه شدم اینه که من 100در100مسیولیت اتفاقات زندگیم میپذیرم
.و از طرفی با وصل شدن به خدای بزرگ ،خدای که عاشق منه،مشتاق که به خواسته هام با جزییات برسم ،خدایی که همیشه منتظر من،خدایی که هدایتگر و حمایتگر من ،وصل بشم و بقیه رو بسپارم به خودش
در این زمان من جلسه ای با اولیا مدرسه ای دارم که کارش و سیولیتش با منه ، انتخاب مربی و…،کمی در مورد انتخاب مربی مردد شدم، اما
با شنیدن فایل از خداوند این منبع در انرژی همیشه در دسترس خواستم که در این مورد من هدایت کنه به بهترین انتخاب که خیالم از بابت همه چیز مدرسه راحت باشه .و مطمین هستم نشانه هاش میاد و تصمیم درست میگیرم
این رد پای من تا بعدا بیام و از هدایت این موضوع صحبت کنم
خدای مهربونم ممنون که به راحت ترین مسیر هدایت ام میکنی
گام اول: پذیرش صد درصدی مسئولیت تمام آنچه در زندگیت هست و نیست
اینکه در حال حاضر چه شرایطی در زندگی من حکمفرمات یا چه خواسته هایی دارم که در زندگیم وجود ندارد یا به شکل دلخواهم خلق نمی شود، همه و همه بخاطر افکار و باورهای من است
من هستم که با جهت دهی آگاهانه یا ناآگاهانه به افکار و باورهایم ، شرایط و اتفاقات را خلق می کنم
پس حالا که من خالق شرایط زندگیم هستم، بهتر است به صورت آگاهانه روی جهت دهی افکارم در جهت تحقق خواسته هایم وقت بگذارم
نه اینکه با فکر کردن و تمرکز بر شرایطی که دوست ندارم، مانع خلق خواسته هایم شوم
بخشی از نتایج من از عمل به این آگاهی:
– همیشه دوست داشتم وقتی در حال عبور از کوچه یا خیابان هستم، با رانندگانی مواجه شوم که به قوانین راهنمایی رانندگی احترام می گذارند، قبل خط عابر ترمز می کنند، در جهت صحیح کوچه ها رانندگی می کنند، آرام هستند و به دیگران راه می دهند و ….. از وقتی با قانون آشنا شدم، بجای مقایسه شرایط ناخوشایند رانندگی در ایران و دنیا، فهمیدم که باید هر روز تمرکز کنم بر خواسته ام، و با دیدن هر راننده ای که مقابل خط عابر ترمز می کرد، یا به ماشینهای دیگر راه می داد، درست رانندگی می کرد و …. این نمونه ها را می شمردم و تحسین می کردم، به مرور تعداد این افراد را بیشتر و بیشتر دیدم
– همیشه دوست داشتم هر روز خداوند انسانهایی را سر راهم قرار دهد که با خودشان و دنیای اطرافشان در صلح هستند. آرام ، خوشرو و صبور هستند. من را در مسیر رسیدن به خواسته هایم هدایت و کمک کنند و …
در سفر اخیری که به یک کشور خارجی داشتم، از لحظه ی ورود به فرودگاه، دستان خدا بصورت زنجیر وار من را در مسیر تحقق خواسته ام هدایت کردند
در محل گیت ورود، بلیط برگشت من به زبان فارسی بود، به من اجازه ورود داده نشد. گوشه ای نشسته بود و در حال تلاش برای تهیه نسخه انگلیسی بلیط بودم.
افسری به سمتم آمد، خودش بلیط را گرفت، بررسی کرد و خودش رفت و کارها را انجام داد و به راحی به من اجازه ورود داد.
از فرودگاه بیرون آمدم و سوار اتوبوس شدم تا به محل هتل بروم،
سوار اتوبوس شدم از دختری که نوجوان بود آدرس مورد نظرم را پرسیدم، او به سادگی من را تا محل مورد نظرم برد.
حتی وقتی فهمید من کارت مترو و اتوبس ندارم، با کارت خودش پرداخت کرد و هرچه سعی کردم پولش را به او بدهم نپذیرفت و من رایگان و به سهولت به محل سکونتم رسیدم
پذیرش هتل، خانم خوش انرژی ایی بود که به زبان انگلیسی مسلط بود، روزی که شیفت کاریش را تحویل داد، کل روز من را به بازارهای محلی و مناطق مخصوص مردم محلی آن شهر برد. تمام زیر و بم شهر را به من نشان داد، بدون هیچ توقعی
در سطح شهر از هرکسی راهنمایی گرفتم، به بهترین و ساده ترین حالت ممکن من را راهنمایی کرد
حتی در مسیر برگشت وقتی از صدور کارت پرواز خواستیم تا محل نشستن من و پسرم در هواپیما کنار هم باشد، گفت جا ندارم
وقتی نشستیم، مردی که کنارم بود، بدون اینکه از او درخواست کنم، گفت که حاضر است جایش را به پسرم دهد تا ما کنار هم باشیم. آن مرد کنار پدرش نشسته بود. به پیشنهاد خودش ، بدون اینکه من درخواست کنم، خواسته من را محقق کرد
من قبل از سفر، متعهد شده بودم تا این باور را بسازم که خداوند فقط انسانهایی را سر راه من قرار می دهد که دستان او هستند برای تحقق خواسته من، برای هدایت من در مسیر تحقق خواسته هایم و خلق تک تک لحظات زندگیم مطابق انتظارات مثبتم
من با نشانه ها و نمونه هایی که قبلا از عمل به این باور در زندگیم دیده بودم، سعی کردم تا آگاهانه نمونه های بیشتری در این سفر خلق کنم
و خدا بیشتر از انتظارم، خواسته هایم را محقق کرد
و حالا می دانم، در هر زمینه ای این موضوع قابل پیاده سازی است
و میزان جواب دهی آن به میزان باور و ایمان من است
خدا را شکر بابت حضور دستان خداوند در زندگیم خصوصا استادعباس منش بزرگوار و خانم شایسته عزیز
بنام خداوند مهربان خداوندی که فرمانروای هر دو جهان است
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها ازتو یاری میجویم من را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها خشم و غضب نموده ای.
خدایا شکرت که منو هم مدار کردی با این آگاهی ها و منو لایق دونستی که برای تغییر بنیادین زندگی ام اقدام کنم.
بعد اینکه اولین فایل پروژه خانه تکانی ذهن گوش دادم و نکته برداری کردم رفتم سمت خوندن کامنت های دوستان
و طبق عادتم زدم قسمت کامنت های ب ترتیب امتیاز
اتفاق قشنگی که افتاد هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که مدت ها بود دنبالش بودم و نتونستم پیدا کنم کامنت عزیزی که تونسته بود با استفاده از قوانین کیهانی ازدواج دلخواهش را جذب کند واقعا خوشحال شدم و لذت بردم از خواندن کامنتش
چقدر برام جالب بود گفتم ببین چند ماه پیش چقدر سزچ زدی کامنت این خانوم بتونی پیدا کنی نشد ولی الان ک در مدارش قرار گرفتی خودش اومد جلو چشمت. خدایا شکرت
درس های که از گوش دادن به این فایل یاد گرفتم:
عمل کنیم به دانسته ها_ خیلی مهم است که فقط دنبال بالا رفتن معلومات مان نباشیم
من شخصا از دوره های که تهیه کردم و فایل های دانلودی که گوش دادم خیلی چیزا فهمیدم اما این جمله استاد درگوشم زنگ زد که چقدر واقعا عمل میکنم به آنچه آموخته ام.
(عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل است)
اگر داری مثل بقیه فکر میکنی و مثل بقیه عمل میکنی قطعا مثل بقیه نتیجه میگیری
اگر نتیجه متفاوت از اکثریت جامعه میخواهم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم
کسی که به خداوند ایمان داشته باشد برای مردم کاری نمی کند که مردم راضی باشن ازش بلکه راه درست میره و کار درست انجام میده فارغ ازینکه مردم چه دیدگاهی دارن.
اگر توحید در قلب ما بیشتر بشه نحوه فکر کردن و نحوه ای رفتار کردن ما و همه چی تغییر میکند.
یادمان باشد که باید تکامل خود را طی کنیم و ب یاد بیاریم که ما آرام آرام تغییر میکنیم.
سلام خدمت استادعباسمنش عزیز، خانم شایسته نازنین،و عزیزان که این کمنت را میخواند
خداراشکر من از دیروز هست که به این پروژه عالی هدایت شدم.
با تعهد صددرصد تصمیم دارم دراین پروژه خانه تکانی گام گام به دوستان عزیزم مشارکت داشته باشم،
ازآن جای من خداراشکر دارم روی دوره 12قدم هم کار میکنم، ولی متاسفانه زیاد اهلی کمنت نوشتن یا کمنت خواندن نیستم هرچند میدونم این یکی از پاشنه های اشیلم هست، ولی با برداشتن این پروژه یکی از اهداف که من برای خودم تعین کردم اینه مه همه روز به هر گام یک کمنت زیبا بینویسم و چند کمنت زیبای دوستانم را هم بخوانم تا در طی این مدت تکاملم را طی کنم وانشالله با طی کردن تکاملم به این خواسته خود مثلی بقیه خواسته هام میرسم.
من میدونم برای نوشتن وخواندن کمنت روی سایت هم باید تکاملم را طی کنم تا به مزایای این بیرسم.
خداوندا سپاسگزارم هرچند باکمی تخیر ولی هدایتم کردی به این پروژه عالی وکاربردی
خانم شایسته عزیزم از شما نیز بی نهایت سپاسگزارم بابت این پروژه عالی تان که باما هم شریک شدین.
استادعزیزم ازشماهم بی نهایت سپاسگزارم که این کلامهای که هرکدامش وحی خداوند هست را بما میشنوانی.
سلام به استاد عزیزم خدا را شکر میکنم که امروز به من فرصتو داد بتونم با یه آگاهی دیگه با یه درک دیگه باهاتون همراه بشم واقعاً ازتون ممنون و سپاسگزارم استاد عزیزم و خدا را خیلی خیلی شکر میکنم که باعث شد هر بار که من این آگاهیها رو مرور کنم توی ناخودآگاهم بیشتر نفوذ کنه توی درون من بیشتر بشینه بیشتر درکش توی وجود من ایجاد بشه که اصلیترین موضوع همون توحیده که وقتی ما باورهای درست و توحیدی داشته باشیم زندگی خیلی برامون قشنگتر میشه زندگی خیلی برامون روانتر میشه و اون چیزایی که ما میخوایم تو اون مسیر توحیده اون چیزایی که ما میخوایم تجربه کنیم از سلامتی از آرامش از شادی از ثروت همش توی اون مسیر توحیده
و مرور این آگاهیها چقدر نکات اصلی رو به ما یادآوری میکنه و هر چقدر من این آگاهیها رو دارم مرور میکنم هر چقدر این صحبتها رو دارم تکرار میکنم برای خودم و اونها رو میشنوم تازه درکش برای من تازهتر میشه و درکش برای من واضحتر و عمیقتر میشه و هر بار میفهمم که موضوع اصلی داستان اینه که من درک درستی از خداوند از جهانش از کارکردی که داره اتفاق میافته از سیستمی که توی جهان اعمال شده از توانمندی که هست داشته باشم و بفهمم ه عاملی چه چیزی باعث میشه که من تو اون مسیر خوشبختی قرار بگیرم باعث بشه که من خواستههام رو تجربه بکنم
و چیزی که امروز بیشتر درکش کردم با این فایل دیدم که من هنوز که هنوزه یه قسمتهایی از وجودم بقیه رو مسئول میدونه و دیدم که هنوز اون باورها درست نشده توی من و به قول شما اگه درست بشه و اگه اون باورها ایجاد بشه مثل همون داستانی که تعریف کردین از انتخابات باعث میشه که من وقتی یه جایی برم دیگه توقع نداشته باشم از کسی که به من پناه بده به من جا بده من توی بهترین هتلها اقامت میکنم به قول شما نه یک شب و نه یک هفته بلکه حتی به سال هم برسه من تو اون هتلها اقامت کنم هیچ مسئله خاصی برای من اتفاق نمیافته.
واقعا این حرفتون خیلی باعث شد فکر کنم و بیشترین شرکی واقعا خودم تو وجود خودم کشف کردم مربوط به همین بُعد ثروت میشه.
واقعا دارم بیشتر درک میکنم که آدم وقتی اشباع بشه از پول وقتی از لحاظ مالی وضعش خیلی خیلی عالی بشه یلی از شرکهایی که تو وجودش هست واقعاً کم و کم و کمتر میشه و نمیتونم بگم از بین میره ولی به درجه بسیار بسیار زیادی توحید توی وجودت بیشتر میشینه و تو با قرار گرفتن تو مسیر ثروته یاد میگیری که کی این ثروت رو بهت داده کی این زندگی عالی رو برات به وجود آورده و بیشتر خودش رو میپرستی و بیشتر بندگی خودشو میکنی خیلی جملاتی کقرار گرفتن تو مسیر ثروته یاد میگیری که کی این ثروت رو بهت داده کی این زندگی عالی رو برات به وجود آورده و بیشتر خودش رو میپرستی و بیشتر بندگی خودشو میکنی.
هر چقدر که تو این مسیر حرکت میکنم احساس میکنم که من تازه به یک نقطهای رسیدم که دارم یه سری چیزها رو درک میکنم یک موضوعاتی برام داره شفاف میشه و من تازه دارم اون رو میبینم و دارم تازه اون رو لمس میکنم همین موضوع توحیدی که گفتین همین موضوعی که در مورد بندگی خداوند و در مورد اینکه بنده خوبی باشیم و اون خدای خوبش رو خوب بلده به خدا قسم همین صحبت شما همین یک جملهای که از درونتون اومد اون مکثی که کردین و گفتین که همینجوری داره میاد و گفته میشه همین باید ساعتها بهش به خدا خودم فکر کنم که آیا واقعاً من بنده خوبی هستم آیا واقعا من مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم من خودم رو مسئول تمام قسمتهای زندگیم دونستم؟
آیا خودم باور دارم که خدای من میتونه همه کار برا من انجام بده؟ چقدر این باور تو وجود من شکل گرفته به میزانی که این باور تو وجود من هست نتایج زندگیم رو دارم میبینم.
و هر چقدر هم تو این مسیر دارم آهسته و پیوسته حرکت میکنم میفهمم که چیزی جز توحید در جریان زندگی من نیست از کوچکترین و شاید به ظاهر سادهترین و بیاهمیتترین موضوعات توحید توش جاریه اون نگاههایی که ما به خدا داریم به قدرتش داریم به جهانش داریم به خودمون داریم تا هر چیز دیگهای تا هر موضوع دیگهای که ما توی زندگی توی جریان زندگی داره برامون اتفاق میافته همه اینها ربط داره به اون توحید ربط داره به نگاه ما به خداوند و ارتباط ما با خداوند و واقعاً هر بار این رو با تمام وجودم دارم درک میکنم که اگه یک سری اتفاقات توی زندگی من افتاده و اتفاقات خواسته بوده به خاطر توحید و درک درستم از قانون بوده و اگه یک جاهایی من هنوز به خواستههام نرسیدم و هنوز کار من درست نشده و هنوز تو اون مسیر دلخواهم قرار نگرفتم به خاطر شریک من بوده و به خاطر اینکه تو این موضوع من هنوز باورهای توحیدیم رو درست نکردم باورهای قدرتمند کننده ایجاد نکردم و اون ترسها اون نگرانیها مثل علف هرز دارن توی ذهن من حرکت میکنند.
خیلی ازتون ممنونم استاد عزیزم هر بار که ازتون یک فایل بینظیر رو میشنوم باز اون نون برای من یادآوری میشه باز یادم میاد که باید چه جوری فکر کنم و چه جوری عمل کنم و نتیجه اون فکر کردن به همراه عمل چه اتفاقات بینظیری میتونه تو زندگیم به وجود بیاره. فقط میتونم بگم امروز طیبه نسخه بهتری از خودش رو دارم میبینه و تو مسیر هست به لطف خدا و ازش خواستم که آهسته اگه یواش یواش دارم حرکت میکنم ولی تو این مسیر بمونم ولی این آگاهیها رو و این مسیر رو رها نکنم و نمیتونمم این کارو انجام بدم.
واقعا با تمام گوشت و پوست استخونم دارم لمس میکنم همه اون وعدههایی که شما توی حرفاتون و توی گفتههاتون و توی فایلهاتون داده بودین به کسایی که تعهد دارند و ایمان دارند به این مسیر و باورش دارن اتفاق میافته چون خدای من خلف وعده نمیکنه و تمام وعدههاش حقیقیترینه و هر بار که من یک فایل را از شما گوش میدم میگم ای ببین طیبه من این فایل رو چندین سال پیش گوش دادم و این بار دارم دوباره مرورش میکنم و من دقیقاً همون اتفاقاتی که استاد تو اون فایلها و تو اون دورهها به من گفته بود برای من الان داره تو زندگیم اتفاق میافته و من اون خواستهها رو دارم.
وقتی طعم خوشه تجربه خواستههات را وقتی طعم خوش آرامش رو وقتی طعم خوش عشق رو وقتی طعم خوش زیباییها رو وقتی وعدههای خداوند رو یکی یکی توی زندگیت تجربه میکنی دیگه به چیزی غیر از این مسیر و حرکت توی این مسیر حتی فکر هم نمیکنی و دوست داری بیشتر و بیشتر با عشق بیشتر رو خودت کار کنی که اتفاقات هیجان انگیز زیبا رویایی و شگفت انگیز رو در مسیر خواستهها تجربه کنی.
و بیشترین چیزی که من امروز از آموزشهای شما یاد گرفتم از این قوانین یاد گرفتم زندگی توی لحظه حال و لذت بردن از داشتههات و لذت بردن از چیزی که الان داری و این بزرگترین محبتی بوده که من تو این مسیر به دست آوردم و این برا من خیلی خیلی ارزشش بالاتره و مطمئناً تو این مسیر وقتی ادامه میدم نتایج من هر بار به لطف الله بزرگتر بیشتر و قشنگتر میشه.
همین الان انقدر اتفاقات قشنگ توی زندگی من رخ داده که نمیدونم به خاطر کدوم اتفاق از خدا سپاسگزاری کنم و هر روز که من بیدار میشم یکی از اون سپاسگزاریهای من به خاطر وجود شما استاد عزیز و خانم شایسته و خانم فرهادی و همه عزیزانی که با عشق تو این مسیر قرار گرفتین هستش.
عاشقتونم هرجا هستین بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنین سلامتی شادی عشق ثروت و زیباییهای الله رو تجربه کنین که قطعاً توی مسیرش هستین و دارین تجربه میکنین نوش جونتون
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامی با عشششششق درونی از صمیم قلبم خدمت الگوی تمام عیار زندگی ام استاد سید حسین عباس منش و سلامی از صمیم قلبم با صداقتی خالصانه خدمت استاد شایسته عزیز و تمامی هم فرکانسی های دوست داشتنی و توحیدی ام
خانم شایسته همین اول کامنتم بگم که با تمام وجودم سپاسگزارم از شما که با جان دل و با عشق درونی زمان و انرژی میزارید برای بهبود این سایت الهی ، اون قسمت سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است رو با دقت تمام برای هر فایل نوشتید بی نظیره واقعاً بی نظیره ، من از شما سپاسگزارم من از وجود شما از خدای درونم سپاسگزارم
میخواهم مثال هایی از شخص خودم بزنم جاهایی که توحید عملی داشتم و چه نتیجه هایی گرفتم و جاهایی که به شخصی وابسته شدم و چه نتیجه ای گرفتم
مثال هایی که از خودم میزنم اصلا در اون زمان در اون موقعیت اصلا درست و غلطش رو نمیدونستم و همین الان هم تا حدودی نمیدونم ( نتیجه هایی که گرفته ام نشون دهنده درست بودن الهامات و عملگرایی من هست به لطف خدا) اینم بگم که من فقط و فقط به الهامات قلبم گوش کردم و عمل کردم ، الهاماتی که جنسشون آرامش بود امید بود احساس آرام بودن داشتن احساس سرخوشی سر زندگی بهم میدادن احساس اینکه همیشه فرصت هست
یه نکته اینجا بگم که ، صحبت هایی که میکنم خدا خودش شاهده بحث من و منیت نیست هیچگونه ادعایی ندارم و نخواهم داشت چون هر زمان بحث من و منیت شد نتیجه اش جز گمراهی برام نداشته هر کاری کردم اون ایمان و توکلی بوده که خداوند درون قلبم نهانیده و اینم بگم که بحث عدم احساس لیاقت نیستا من توانایی های خودمو دارم و قدرت های درونی خودمو دارم که همون ها هم خدا درون من نهانیده و این ها یک بحث ذهنی هست و خودت فقط درکش میکنی و اصل از فرع تو ذهن خودت جداش میکنی
مثال های توحید عملی از خودم
یادم میاد دقیقا 1402/10/26 ساعت 12 ظهر از استان فارس ، شهرستان کازرون و یکی از روستاهای اطراف شهرستان کازرون زمانی که داشتم مهاجرت میکردم به شمال کشور (مازندران) و طبق شرایط اون زمانی که داشتم هیچ پولی نداشتم تو حساب بانکی ام زیر 4 هزار تومان پول بود و روزهای قبل مهاجرتم روی ذهنم و باور هام کار میکردم و حالا یه سری تمرینات هم انجام میدادم و زمانش که رسید خداوند به قلب من الهام کرد
ابوالفضل حرکت کن ، ابوالفضل حجرت کن
و من با تضاد هایی که تو چند سال قبل مهاجرتم برخورد کرده بودم و تضادی که یک روز قبل مهاجرتم برام پیش اومد دیگه تصمیم گرفتم مهاجرت کنم
تصمیم گرفتم به الهامات قلبم به ندای قلبم به صدایی که فقط و فقط خودم می شنیدم بهش اعتماد کنم بهش ایمان بیارم
آماده مهاجرت شدم
آنقدر الهامات قلبم ندای قلبم صدای قلبم بلند و محکم بود که قلبم رو سراسر کرده بود از انگیزه درونی ، ایمان ، توکل ، اعتماد ، اعتماد به صدایی که وجود بیرونی نداشت فقط در درونم بود
مداوم به قلبم الهام میکرد
ابوالفضل به من اعتماد داری؟
منم میگفتم آره دارم
میگفت پس حرکت کن
و خیلیییی الهامات دیگر که قلبم رو به معنای واقعی محکم کرده بود برای مهاجرت با شرایطی که در اون زمان در فرکانس و مدارش بودم
و منم خیلی تشنه بودم تشنه ثابت کردن خودم به خدای خودم تشنه ثابت کردن خودم به خودم تشنه ایمان به خدا تشنه توکل به خدا تشنه اعتماد به خدا تشنه نیرو و انرژی که تازه پیداش کرده بودم
اعتماد کردم توکل کردم ایمان آوردم به الهامات قلبم و حررررررررررکت کردم
و اینم بگم که تصمیم گرفته بودم هیچ هزینهای و پولی از خانواده ام نگیرم
خدارو شاهد میگیرم زمانی که توکل کردم و مسولیت زندگی خودم رو به عهده گرفتم و حرکت کردم دستان خداوند فقط در خدمت من بودن و به من کمک میکردن البته با شجاعتی که خدا در قلبم گذاشته بود و منم اقدام میکردم…
به راحتی تا یه مسیری رو رفتم بدون هیچگونه هزینه ای
شب شده بود و دقیقا یادم نیست کجا بود خیلی هم به این چیزا توجه نمیکردم نمیدونم قبل مرودشت بودم یا قبل آباده بودم خلاصه یه ایستگاهی بود یه ماشین سنگینی داشت رد میشد یه پسره جوانی بود براش دست بلند کردم گفتم میخوام برم شمال گفت من تا تهران میرم و صادقانه وضعیتم رو براش شرح دادم البته فقط موضوع نداشتن هزینه رو گفتم ، گفت اشکالی نداره من فقط میخوام یه همراه کنارم باشه که باهم صحبت کنیم ، خیلی پسر گلی بود تقریباً هم سن خودم بود توی مسیر که باهم بودیم باهم دیگه مچ شده بودیم زمانی که رسیدیم تهران و منو تا جایی برد که برام راحت باشه برم سمت مازندران و پیاده شدم من یه کمی بهش «وابسته» شدم ، بعله تو ذهنم فکر کردم اون بود که منو سوار کرد اون بود که منو همراهی کرد اون بود که به من محبت کرد و همین ذهنیت «مشرک» باعث شد توی تهران اذیت بشم و به خودم اومدم و تسلیم خداوند شدم و باز هدایت ها و خدمت رسانی های خداوند شروع شد و معجزه رو معجزه برام رخ داد ، رفتم آمل سرکار وای که چقدر من آمل لذت بردم چه شهرستان بی نظیری هست…
یه نکته بگم : توحید یه ایده درونی هست یک ایده قلبی هست توی قلبت ریشه داره نه روی زبانت ، البته این موضوع رو اون زمان خیلی درکش نمیکردم تا حدودی خیلی کمی درکی ازش داشتم.
برای محبت دیگران از زمانی که توحید درونی توحید قلبی رو ذره ای درک کردم برای محبت دیگران بارها و بارها من سپاسگزاری کردم تشکر کردم و میکنم و خواهم کرد ، ولی خب اون زمان چون اول مسیرم بود زیاد بلد نبودم
یه مثال دیگه از خودم
مهاجرت کردم به استان گیلان شهرستان لاهیجان برای مدتی دست فروشی جوراب میکردم اونجا (دست فروشی ایده الهامی بود) کنار استخر لاهیجان بودم سرویس بهداشتی از من یه کمی دور بود هوا هم ابری و میخواست باران بیاد من میخواستم برم سرویس بهداشتی و توی دو راهی بودم که جوراب ها و وسایل هامو جمع کنم بعد برم یا وسایل هامو بزارم و توکل کنم برم و بیام ، توی همین فکر بودم از خدای خودم سوال کردم خدایا وسایل هامو جمع کنم یا پهن باشه برم و بیام
خداوند بهم الهام کرد ابوالفضل به من اعتماد داری؟ منم گفتم آره گفت وسایل هات ول کن برو دستشویی و بیا ما هدایتت میکنیم ، ما نعمت هارو هدایت میکنیم به سویت ، منم با آرامش و لذت به زیبایی های اطرافم نگاه میکردم و رفتم سرویس بهداشتی و برگشتم و توی همین حین بارون گرفت منم داشتم وسایل هامو جمع میکردم یهو دیدم دوتا جوان از پشت سر اومدن طرفم سلام کردن گفتن آقا جوراب چند؟ منم قیمت بهشون دادم یهو گفت 12 تاشو میخوام! من مونده بودم چی بگم. صادقانه یه چیزی بگم ترسیده بودم اون لحظه خلاصه 12 جفت جوراب از من خرید با قیمت خوب و من خیلی خوشحال شدم و توی هوای بارانی وسایل هامو جمع کردم و رفتم خوابگاه
یه مثال دیگه از خودم
کنار استخر لاهیجان دست فروشی میکردم ماموران سد معبر اومدن گفتن باید جمع کنی و حالا یه سری شرایط پیش اومد که گفتنش یه کم طولانی میشه توی همون حین و بحث ها من مداوم تو مغزم توکل به خدا و یه سری حرفا و باور هایی که بهشون ایمان داشتم تکرار میکردم و به چشم دیدم که مشتری رو مشتری اومد سمتم و کلی خرید ازم کردن ، قبلش فک کنم دوتا جفت هم جوراب نفروخته بودم ، یه پیرمردی بهم گفت تا جمع کنی همشون فروش رفته منم گفتم آره توکلت به خدا باشه همینه
یه مثال دیگه از خودم
یادم میاد توی شهرستان لاهیجان تو یه شیرینی فروشی کار میکردم و خوابگاه داشتیم و شب ها من اونجا بودم و اینم بگم که من سعی خودمو میکردم که نکات مثبت و زیبایی های خودم ، خوابگاه و همکارانم رو ببینم ولی خب شرایط خوابگاه با شخصیت و اخلاقیات من خیلی هم خوانی نداشت و مدتی هم شروع کرده بودم به دست فروشی جوراب و دنبال خونه برای اجاره بودم حالا کل پول من 5 میلیون بود و این پول رو مقداریش رو برای خرید جنس میخواستم ، توکل کردم و دنبال خونه گشتم یادم میاد دور استخر لاهیجان داشتم دست فروشی جوراب میکردم و توی دیوار دنبال خونه بودم دوتا مورد به چشمم خورد از خدا سوال کردم به کدومشون زنگ بزنم گفت به اون یکی که خونه از خودشه نه اون یکی که بنگاه هست ، من زنگ زدم آدرس گرفتم و احساس کردم آدرس از شهر دوره ، وسایل هامم جمع کرده بودم میخواستم برم خوابگاه ، دیدم توی پیاده روی استخر لاهیجان دونفر دارن میان دوتا آقا بودن یکیش دوچرخه دستش بود رفتم پیششون گفتم سلام آقا این آدرس کجاست؟
وقتی آدرس گفتن متوجه شدم بعله از شهرستان لاهیجان تقریباً با ماشین یه 15 دقیقه دوره ، من خونه ای میخواستم که توی شهر باشه برای راحتی رفت آمدن خودم ، بهشون گفتم من خونه میخوام ولی خونه ای که تو شهر باشه ، یهو یکیشون گفت بزار زنگ فرشید بزنم!
حالا فرشید کی بود؟
پسر برادرش که یه سوئیت داشت با تمامی امکانات
خلاصه خونه ای که اجاره اش 15 میلیون بود به من داد 6 میلیون خونه ای که پول پیشش 20 میلیون بود تازه نمیخواست از من پول بگیره خودم باعث شدم 2 میلیون بهش بدم
بدون هیچگونه مدرکی برای مدتی خونه رو اجاره اش کردم
بخوام مثال از خودم بزنم خیلییییییییی زیاده بعضی هاشو تو یه سری کامنت هام گفتم ، خیلی خیلی زیاد مثال های توحید عملی دارم توی زمان مهاجرت هایم
یه نکته بگم : درکی که من دارم اینه که سیستم و قوانین خداوند برای همه یکسان هست بدون شک برای همه یکسان و غیر قابل تغییره اما مسیر برای همه یکی نیست هدایت های خداوند برای همه یک جور نیست هرکسی طبق فرکانسی که داره طبق مداری که داخلش هست طبق باوری که داره طبق توانایی هایی که داره طبق ایمان و توکلی که داره خداوند هدایتش میکنه
توی مهاجرت کردن هام من خیلی نتایج هارو گرفتم خیلی زیاد
خدایا میلیاردها بار شکرگزارتم بابت وجود پاکت در قلبم
سلام به استاد عزیز و مریم جان و دوستان بی نظیرم
ردپای من در گام اول خانه تکانی ذهن
این فایل و فایل دستورالعمل خانه تکانی گام به گام جواب واضح خداوند به درخواست من بود و قلبم رو مثل همیشه سرشار از نور خودش کرد
روز قبلش به خدا گفته بودم من با تموم وجودم میخوام تغییر کنم راه رو برام روشن کن لطفا
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده…
و وقتی فرداش وارد سایت شدم از شدت نزدیک بودن خدا به ما و از اینکه انقدر راحت جوابتو میده اشکم در اومد
خدایا شکرت
من عاشق آگاهی های این فایلم . نمیدونم چند بار گوش دادمش بعد دیدم نمیشه باید بنویسم باید نکته برداری کنم باید اجازه بدم به قلبم وارد شه .نور بندازه و همه گوشه های تاریک و خاک گرفته رو نشونم بده. نشونم بده تا خالی کنم درونم رو از توقع از انتظار از فکر اومدن منجی که بیرون از منه
توحید توحید توحید . این کلمه نیست . همه چیزه و انقدر عمیق و قدرتمنده که میتونه هر شکستی رو تبدیل به پیروزی کنه . هر دل شکسته ای رو سرپا کنه و هر مریضی رو شفا بده.
وای که چقدر عاشقتم خدای من. حتی اگه بعدا بفهمم این توحیدی که الان ازش حرف میزنم چقدر ناقص بوده . ولی از درک الانم ممنونم. ممنونم خدای من که بازم منو سمت خودت کشوندی.
استاد عزیز سایه تون مستدام
درود به استاد بزرگوار و بانوی خوش ذوقشون
بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که این برنامه زیبا رو تنظیم کردید ، چون شخصا برای استفاده از فایل های رایگان استاد دچار سردرگمی شده بودم
ممنونم ازتون
یکی از پاشنه های آشیل من کامنت گذاشتن در سایت بود که مدت ها تصمیم داشتم انجامش بدم اما انجام نمیدادم
امروز که بیدار شدم پیام این دوره رو در کانال تلگرام استاد دیدم و این پیام رو یک نشانه تلقی کردم ..
امروز روز اول من بود و فایل روز اول رو شنیدم
بسیار عالی بود و این واقعا مکمل دوره دوازده قدم بود و چقدر من نیاز داشتم به شنیدنش
مجددا در این فایل به من یادآوری شد که هر کس نتیجه افکارش رو میبینه و سازنده جهان اطراف خودشه فارغ از شرایط زندگی ، خانواده و هر چیزی که ما اون رو بهانه میکنیم
(همین طور که دارم کامنت رو مینویسم احساس میکنم قلبم باز شده)
بهم یادآوری شد که خدا یک سیستم هوشمند هست نه یک آدم که ما انتظار رفتار های انسان گونه ازش داریم ک با ذهن کوچیک خودمون قضاوت میکنیم
یاد گرفتم هر اتفاق به ظاهر منفی اگر من دیدگاه درستی داشته باشم برای من ثروت و خوشبختی بیشتر به ارمغان میاره
یادگرفتم اصلا بلایای طبیعی معنایی ندارن ، تضادی هستن برای گسترش جهان هستی
یاد گرفتم به صورت کامل و جامع ما هستیم که مسئول زندگی خودمون هستیم نه پدر و مادر و جامعه و …
یادگرفتم با امید نداشتن به دیگران برای تغییر زندگیم شرک رو از خودم دور کنم و قدرت مطلق جهان رو فقط خدا ببینم
یادگرفتم منتظر منجی نباشم و متفاوت از اکثریت جامعه فکر کنم
یادگرفتن فارغ از هر موضوعی با داشتن افکار و باور های درست میتونم خلق کنم هر آنچه که میخوام رو
یادگرفتم که صبور باشم تا افکار جدیدم قدرت بگیرن و عمل کنم به دانسته های خودم
یاد گرفتم دیگه هیچ بهانه ای برای انجام کارها نیارم و از تضاد ها اتفاقا قدرت بگیرم برای تغییرات مثبت
یادگرفتم اگر من بندگی بلد باشم خدای من خدایی کردن رو خوب بلده
یادگرفتم اگر واقعا بنده باشم خدا زمین و آسمان رو طبق کلام قرآن مسخر کرده برای من
من میتونم هر آنچه میخوام رو بدست بیارم
یادگرفتم دیگه کاری نکنم که مردم خوششون بیاد ، کاری کنم که قلبم و خدای من راضی باشه
یاد گرفتم که خدای خودم رو بشناسم و روی خودم کار کنم ، بعدش همه چی درست میشه
با اینکه این آگاهی ها رو قبلا در فایل های 12 قدم دیده و شنیده بودم
ولی باز هم برام تازگی داشت و در دفترم یادداشت کردم
امروز واقعا درک کردم که وقتی استاد میگفتن من هر لحظه تشنه ی این آگاهی ها هستم و برام عادی نمیشه یعنی چی
خدایا شکرت به خاطر این فایل
به خاطر این مسیر
باز هم ممنونم از شما مریم عزیزم و اسناد بزرگوارم
در پناه خدا ، روزتون به خیر و نیکی باشه …
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم نازنین
چقدر زیباست وقتی درخواستی میکنی و خداوند اجابت میکنه.
امسال من طبق راهنمایی استاد در 28 اسفند سال1402 تمرکزم رو گذاشتم رو خودم و خدای خودم و همین چند روز پیش بود که داشتم با خدا صحبت می کردم و میگفتم خدایا چطور ظرف وجودم رو از اینم که هست بزرگتر کنم که دوست داشتم از نظر مالی. ی رشد چند برابری رو تجربه کنم موضوع خیلی ساده بود و همین سادگی منو دچار گمراهی کرده بود و دنبال یک کار عجیب و غریب بودم که تو صحبت هام باهمسرم متوجه شدم که فقط باید خودمو لایق بدونم و شایسته دریافت باشم و تو همین 6 ماه گذشته کلی اتفاقات بی نظیر برام رخ داد بدون اینکه من زحمت فیزیکی بکشم و فقط انگار ذهنم منو رهبری میکرد یاد صحبت های استاد میافتادم که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و با عمل به اونها این دریچه های نعمت های خداوند از همه لحاظ برایم باز شد پس باید باز هم رو همین اصل کار کنم و وقتی فایل راهنمایی خانم شایسته رو گوش دادم این جمله که از شروع لایوها تا الان استاد فقط روی یک اصل متمرکز بود و اون توحید و یگانه پرستی هست کاملآ برام جا افتاد که باید عمیق تر و هوشیارانه تر و آگاهانه تر این تمرین ها رو انجام بدم و حالا تو فایل 1 استاد دقیقا همین رو میگه که اصل خودتی و خدا.و تمرکز روی هر چیزی غیر این دو تو رو از مسیر دور میکنه و نکته جالبتر تو این لایو برام این بود که حتی نباید تو هیچ مسئله ای حتی خدا رو مسئول دانست بلکه همش از درون ماست و باورهای غلط و دیدگاههای متفاوتی که جامعه به ماخورونده و اگر خودم رو در همه زمینه ها مسئول بدونم و دنبال بهتر کردن روزانه افکار، باورها و کلامم باشم هر اتفاقی که بیافتد حتی به ظاهر بد ، برای من قطعا موهبت الهی است.
خیلی وقت نیست دارم رو این موضوع کار میکنم اما همین 6 ماه سال جدید خیلی احساس می کنم رشد کردم و ظرفم بزرگ شده و من به این هم قانع نیستم و باید هر روز بیشتر روی خودم و باورهای کار کنم و ذهنیت جدیدم رو که مثل نهالی ضعیف هست رو قوی و قوی تر کنم
همین 2 روز پیش یک پیشنهاد به ظاهر محترمانه ای بهم شد که از نظر من(قانون )کاملا اشتباه بود و چون همسرم کنارم بود و ازم درخواست کرد به اون پیشنهاد با حس بد عمل کردم و نتیجه اش هم خودتان بهتر میدانید چه میشود و طرف با بی میلی و شکم سیری بهم پاسخ داد و بعدش به همسرم گفتم با اینکه میدانستم پاسخ چیست بخاطر تو انجام دادم و حالا قانون باز برام بهتر و شفاف تر شد که فقط با حس خوب و با میل قلبی اونم برای خودم اگر کاری رو انجام بدم و نه برای رضایت و خشنودی بقیه نتیجه میگیرم والا من قادر به راضی نگه داشتن و شاد کردن بقیه برای همیشه نیستم
و حالا هر رو خودم رو متعهد کردم تا این پروژه رو با توکل بخدا و تعهد 100در صدی برای رشد و پیشرفت خودم انجام بدم
من مسئول تمام اتفاقات زندگی ام هستم و اگر چیزی در بیرون نازیباست بخاطر عدم هماهنگی من با درونم هست
خدا رو شاکر و سپاسگزارم که منو در مسیر رشد و آگاهی و خواندن فکر خودش قرار داده و این استاد نازنین که برای من کلامش مثل کلام قرآن کاملا منطقی و درسته رو برای هدایت من مامور کرده
روز و روزگار بر همگی خوش
سلام و درود فراوان به شما….خانم شایسته ی عزیزم ..و استاد عزیزم️️
خدارو هزار بار شکرگزارم که امروز هدایتم کرد تا سایت رو باز کنم و فایل گام به گام خانه تکانی ذهن رو مشاهده کنم و اول که فایل رو گوش کردم از خوشحالی گریه م گرفت و مو به تنم سیخ شد
برای اینکه من الان چند روزه منتظرم که یه نشانه بیاد و من ذهنم رو که مدتی دریای قبل نیست رو هدایت کنه تا قویتر از قبل کنترل ذهنش عالییییتر بشه و شکرگزاریش بیشتر و بیشتر بشه و خلاصه یه چیزی مثل همین خانه تکانی ذهن
خدایا شکرت سپاسگزارم که این فایل رو امروز شنیدم …
دریای عزیز با عشق و ایمان ..گام به گام با شماست تا این مسیر رو هر چند روز طول میکشه دنبال کند و بیشتر از قبل عالییییتر بشه …
من خداروشکر موفقیتهای زیادی داشتم
تولد دوباره ی من از وقتی با استاد آشنا شدم شروع شد … تقریبا من 4 ساله دارم واقعا زندگی میکنم
قدم به قدم به هدفم دارم میرسم
یکی از خواسته های که به من واقعا انرژی میداد و عاشقش بودم ماشین بود و راننده شم خودم باشم
تو مسیری که بهش رسیدم عامل موفقیتش تجسم کردن بود واقعا من ماشینو خریدم و گواهی رو گرفتم اصلا تعجب نکردم چون هزار بار در ذهنم تجسمش کرده بود …خدایا شکرت
الآنم واقعا آماده ام برای این گامها و خودم برنامه ریزی کردم برای خودم بیشتر زمان بزارم حالا که این فایل رو دیدم خیلی خوشحال شدم
فعلا گوش ندادم فقط فایل اول استاد لایو رو گوش دادم بعنوان اولین گام
من مثل استاد از بچگی این حس در وجودم بود یعنی اعتقادم این که بود که خودم خالق زندگی خودمم …
برای همین برادر و خواهرام همیشه میگن که که تو فرق داری با ما
الانم به هر خواسته های که تو ذهنم بوده تا حالا رسیدم و بازم میخوام بزرگتر فک کنم و با ایمانتر بشم
خداروشکر ازت سپاسگزارم خدای من که همیشه مسیر درست رو بهم نشون میدی عاشقتم من
بنام خدای یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو که باز هم با خانه تکانی ذهن سپرپرایزم کرد
فکر میکنم خیلی به این فایل نیاز داشته باشم و به افکارم سروسامان بدم چون اول مهر به کل سرم شلوغ میشه
تو این قدم چیزی که من متوجه شدم اینه که من 100در100مسیولیت اتفاقات زندگیم میپذیرم
.و از طرفی با وصل شدن به خدای بزرگ ،خدای که عاشق منه،مشتاق که به خواسته هام با جزییات برسم ،خدایی که همیشه منتظر من،خدایی که هدایتگر و حمایتگر من ،وصل بشم و بقیه رو بسپارم به خودش
در این زمان من جلسه ای با اولیا مدرسه ای دارم که کارش و سیولیتش با منه ، انتخاب مربی و…،کمی در مورد انتخاب مربی مردد شدم، اما
با شنیدن فایل از خداوند این منبع در انرژی همیشه در دسترس خواستم که در این مورد من هدایت کنه به بهترین انتخاب که خیالم از بابت همه چیز مدرسه راحت باشه .و مطمین هستم نشانه هاش میاد و تصمیم درست میگیرم
این رد پای من تا بعدا بیام و از هدایت این موضوع صحبت کنم
خدای مهربونم ممنون که به راحت ترین مسیر هدایت ام میکنی
ممنون از استاد و مریم جان
در پناه خداوند یکتا
به نام ایزد یکتا
سلام
آغاز پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن
گام اول: پذیرش صد درصدی مسئولیت تمام آنچه در زندگیت هست و نیست
اینکه در حال حاضر چه شرایطی در زندگی من حکمفرمات یا چه خواسته هایی دارم که در زندگیم وجود ندارد یا به شکل دلخواهم خلق نمی شود، همه و همه بخاطر افکار و باورهای من است
من هستم که با جهت دهی آگاهانه یا ناآگاهانه به افکار و باورهایم ، شرایط و اتفاقات را خلق می کنم
پس حالا که من خالق شرایط زندگیم هستم، بهتر است به صورت آگاهانه روی جهت دهی افکارم در جهت تحقق خواسته هایم وقت بگذارم
نه اینکه با فکر کردن و تمرکز بر شرایطی که دوست ندارم، مانع خلق خواسته هایم شوم
بخشی از نتایج من از عمل به این آگاهی:
– همیشه دوست داشتم وقتی در حال عبور از کوچه یا خیابان هستم، با رانندگانی مواجه شوم که به قوانین راهنمایی رانندگی احترام می گذارند، قبل خط عابر ترمز می کنند، در جهت صحیح کوچه ها رانندگی می کنند، آرام هستند و به دیگران راه می دهند و ….. از وقتی با قانون آشنا شدم، بجای مقایسه شرایط ناخوشایند رانندگی در ایران و دنیا، فهمیدم که باید هر روز تمرکز کنم بر خواسته ام، و با دیدن هر راننده ای که مقابل خط عابر ترمز می کرد، یا به ماشینهای دیگر راه می داد، درست رانندگی می کرد و …. این نمونه ها را می شمردم و تحسین می کردم، به مرور تعداد این افراد را بیشتر و بیشتر دیدم
– همیشه دوست داشتم هر روز خداوند انسانهایی را سر راهم قرار دهد که با خودشان و دنیای اطرافشان در صلح هستند. آرام ، خوشرو و صبور هستند. من را در مسیر رسیدن به خواسته هایم هدایت و کمک کنند و …
در سفر اخیری که به یک کشور خارجی داشتم، از لحظه ی ورود به فرودگاه، دستان خدا بصورت زنجیر وار من را در مسیر تحقق خواسته ام هدایت کردند
در محل گیت ورود، بلیط برگشت من به زبان فارسی بود، به من اجازه ورود داده نشد. گوشه ای نشسته بود و در حال تلاش برای تهیه نسخه انگلیسی بلیط بودم.
افسری به سمتم آمد، خودش بلیط را گرفت، بررسی کرد و خودش رفت و کارها را انجام داد و به راحی به من اجازه ورود داد.
از فرودگاه بیرون آمدم و سوار اتوبوس شدم تا به محل هتل بروم،
سوار اتوبوس شدم از دختری که نوجوان بود آدرس مورد نظرم را پرسیدم، او به سادگی من را تا محل مورد نظرم برد.
حتی وقتی فهمید من کارت مترو و اتوبس ندارم، با کارت خودش پرداخت کرد و هرچه سعی کردم پولش را به او بدهم نپذیرفت و من رایگان و به سهولت به محل سکونتم رسیدم
پذیرش هتل، خانم خوش انرژی ایی بود که به زبان انگلیسی مسلط بود، روزی که شیفت کاریش را تحویل داد، کل روز من را به بازارهای محلی و مناطق مخصوص مردم محلی آن شهر برد. تمام زیر و بم شهر را به من نشان داد، بدون هیچ توقعی
در سطح شهر از هرکسی راهنمایی گرفتم، به بهترین و ساده ترین حالت ممکن من را راهنمایی کرد
حتی در مسیر برگشت وقتی از صدور کارت پرواز خواستیم تا محل نشستن من و پسرم در هواپیما کنار هم باشد، گفت جا ندارم
وقتی نشستیم، مردی که کنارم بود، بدون اینکه از او درخواست کنم، گفت که حاضر است جایش را به پسرم دهد تا ما کنار هم باشیم. آن مرد کنار پدرش نشسته بود. به پیشنهاد خودش ، بدون اینکه من درخواست کنم، خواسته من را محقق کرد
من قبل از سفر، متعهد شده بودم تا این باور را بسازم که خداوند فقط انسانهایی را سر راه من قرار می دهد که دستان او هستند برای تحقق خواسته من، برای هدایت من در مسیر تحقق خواسته هایم و خلق تک تک لحظات زندگیم مطابق انتظارات مثبتم
من با نشانه ها و نمونه هایی که قبلا از عمل به این باور در زندگیم دیده بودم، سعی کردم تا آگاهانه نمونه های بیشتری در این سفر خلق کنم
و خدا بیشتر از انتظارم، خواسته هایم را محقق کرد
و حالا می دانم، در هر زمینه ای این موضوع قابل پیاده سازی است
و میزان جواب دهی آن به میزان باور و ایمان من است
خدا را شکر بابت حضور دستان خداوند در زندگیم خصوصا استادعباس منش بزرگوار و خانم شایسته عزیز
بنام خداوند مهربان خداوندی که فرمانروای هر دو جهان است
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها ازتو یاری میجویم من را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها خشم و غضب نموده ای.
خدایا شکرت که منو هم مدار کردی با این آگاهی ها و منو لایق دونستی که برای تغییر بنیادین زندگی ام اقدام کنم.
بعد اینکه اولین فایل پروژه خانه تکانی ذهن گوش دادم و نکته برداری کردم رفتم سمت خوندن کامنت های دوستان
و طبق عادتم زدم قسمت کامنت های ب ترتیب امتیاز
اتفاق قشنگی که افتاد هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که مدت ها بود دنبالش بودم و نتونستم پیدا کنم کامنت عزیزی که تونسته بود با استفاده از قوانین کیهانی ازدواج دلخواهش را جذب کند واقعا خوشحال شدم و لذت بردم از خواندن کامنتش
چقدر برام جالب بود گفتم ببین چند ماه پیش چقدر سزچ زدی کامنت این خانوم بتونی پیدا کنی نشد ولی الان ک در مدارش قرار گرفتی خودش اومد جلو چشمت. خدایا شکرت
درس های که از گوش دادن به این فایل یاد گرفتم:
عمل کنیم به دانسته ها_ خیلی مهم است که فقط دنبال بالا رفتن معلومات مان نباشیم
من شخصا از دوره های که تهیه کردم و فایل های دانلودی که گوش دادم خیلی چیزا فهمیدم اما این جمله استاد درگوشم زنگ زد که چقدر واقعا عمل میکنم به آنچه آموخته ام.
(عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل است)
اگر داری مثل بقیه فکر میکنی و مثل بقیه عمل میکنی قطعا مثل بقیه نتیجه میگیری
اگر نتیجه متفاوت از اکثریت جامعه میخواهم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم
کسی که به خداوند ایمان داشته باشد برای مردم کاری نمی کند که مردم راضی باشن ازش بلکه راه درست میره و کار درست انجام میده فارغ ازینکه مردم چه دیدگاهی دارن.
اگر توحید در قلب ما بیشتر بشه نحوه فکر کردن و نحوه ای رفتار کردن ما و همه چی تغییر میکند.
یادمان باشد که باید تکامل خود را طی کنیم و ب یاد بیاریم که ما آرام آرام تغییر میکنیم.
ما درون مان را درست کنیم بیرون خودش درست میشه
در پناه الله
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام خدمت استادعباسمنش عزیز، خانم شایسته نازنین،و عزیزان که این کمنت را میخواند
خداراشکر من از دیروز هست که به این پروژه عالی هدایت شدم.
با تعهد صددرصد تصمیم دارم دراین پروژه خانه تکانی گام گام به دوستان عزیزم مشارکت داشته باشم،
ازآن جای من خداراشکر دارم روی دوره 12قدم هم کار میکنم، ولی متاسفانه زیاد اهلی کمنت نوشتن یا کمنت خواندن نیستم هرچند میدونم این یکی از پاشنه های اشیلم هست، ولی با برداشتن این پروژه یکی از اهداف که من برای خودم تعین کردم اینه مه همه روز به هر گام یک کمنت زیبا بینویسم و چند کمنت زیبای دوستانم را هم بخوانم تا در طی این مدت تکاملم را طی کنم وانشالله با طی کردن تکاملم به این خواسته خود مثلی بقیه خواسته هام میرسم.
من میدونم برای نوشتن وخواندن کمنت روی سایت هم باید تکاملم را طی کنم تا به مزایای این بیرسم.
خداوندا سپاسگزارم هرچند باکمی تخیر ولی هدایتم کردی به این پروژه عالی وکاربردی
خانم شایسته عزیزم از شما نیز بی نهایت سپاسگزارم بابت این پروژه عالی تان که باما هم شریک شدین.
استادعزیزم ازشماهم بی نهایت سپاسگزارم که این کلامهای که هرکدامش وحی خداوند هست را بما میشنوانی.
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم خدا را شکر میکنم که امروز به من فرصتو داد بتونم با یه آگاهی دیگه با یه درک دیگه باهاتون همراه بشم واقعاً ازتون ممنون و سپاسگزارم استاد عزیزم و خدا را خیلی خیلی شکر میکنم که باعث شد هر بار که من این آگاهیها رو مرور کنم توی ناخودآگاهم بیشتر نفوذ کنه توی درون من بیشتر بشینه بیشتر درکش توی وجود من ایجاد بشه که اصلیترین موضوع همون توحیده که وقتی ما باورهای درست و توحیدی داشته باشیم زندگی خیلی برامون قشنگتر میشه زندگی خیلی برامون روانتر میشه و اون چیزایی که ما میخوایم تو اون مسیر توحیده اون چیزایی که ما میخوایم تجربه کنیم از سلامتی از آرامش از شادی از ثروت همش توی اون مسیر توحیده
و مرور این آگاهیها چقدر نکات اصلی رو به ما یادآوری میکنه و هر چقدر من این آگاهیها رو دارم مرور میکنم هر چقدر این صحبتها رو دارم تکرار میکنم برای خودم و اونها رو میشنوم تازه درکش برای من تازهتر میشه و درکش برای من واضحتر و عمیقتر میشه و هر بار میفهمم که موضوع اصلی داستان اینه که من درک درستی از خداوند از جهانش از کارکردی که داره اتفاق میافته از سیستمی که توی جهان اعمال شده از توانمندی که هست داشته باشم و بفهمم ه عاملی چه چیزی باعث میشه که من تو اون مسیر خوشبختی قرار بگیرم باعث بشه که من خواستههام رو تجربه بکنم
و چیزی که امروز بیشتر درکش کردم با این فایل دیدم که من هنوز که هنوزه یه قسمتهایی از وجودم بقیه رو مسئول میدونه و دیدم که هنوز اون باورها درست نشده توی من و به قول شما اگه درست بشه و اگه اون باورها ایجاد بشه مثل همون داستانی که تعریف کردین از انتخابات باعث میشه که من وقتی یه جایی برم دیگه توقع نداشته باشم از کسی که به من پناه بده به من جا بده من توی بهترین هتلها اقامت میکنم به قول شما نه یک شب و نه یک هفته بلکه حتی به سال هم برسه من تو اون هتلها اقامت کنم هیچ مسئله خاصی برای من اتفاق نمیافته.
واقعا این حرفتون خیلی باعث شد فکر کنم و بیشترین شرکی واقعا خودم تو وجود خودم کشف کردم مربوط به همین بُعد ثروت میشه.
واقعا دارم بیشتر درک میکنم که آدم وقتی اشباع بشه از پول وقتی از لحاظ مالی وضعش خیلی خیلی عالی بشه یلی از شرکهایی که تو وجودش هست واقعاً کم و کم و کمتر میشه و نمیتونم بگم از بین میره ولی به درجه بسیار بسیار زیادی توحید توی وجودت بیشتر میشینه و تو با قرار گرفتن تو مسیر ثروته یاد میگیری که کی این ثروت رو بهت داده کی این زندگی عالی رو برات به وجود آورده و بیشتر خودش رو میپرستی و بیشتر بندگی خودشو میکنی خیلی جملاتی کقرار گرفتن تو مسیر ثروته یاد میگیری که کی این ثروت رو بهت داده کی این زندگی عالی رو برات به وجود آورده و بیشتر خودش رو میپرستی و بیشتر بندگی خودشو میکنی.
هر چقدر که تو این مسیر حرکت میکنم احساس میکنم که من تازه به یک نقطهای رسیدم که دارم یه سری چیزها رو درک میکنم یک موضوعاتی برام داره شفاف میشه و من تازه دارم اون رو میبینم و دارم تازه اون رو لمس میکنم همین موضوع توحیدی که گفتین همین موضوعی که در مورد بندگی خداوند و در مورد اینکه بنده خوبی باشیم و اون خدای خوبش رو خوب بلده به خدا قسم همین صحبت شما همین یک جملهای که از درونتون اومد اون مکثی که کردین و گفتین که همینجوری داره میاد و گفته میشه همین باید ساعتها بهش به خدا خودم فکر کنم که آیا واقعاً من بنده خوبی هستم آیا واقعا من مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم من خودم رو مسئول تمام قسمتهای زندگیم دونستم؟
آیا خودم باور دارم که خدای من میتونه همه کار برا من انجام بده؟ چقدر این باور تو وجود من شکل گرفته به میزانی که این باور تو وجود من هست نتایج زندگیم رو دارم میبینم.
و هر چقدر هم تو این مسیر دارم آهسته و پیوسته حرکت میکنم میفهمم که چیزی جز توحید در جریان زندگی من نیست از کوچکترین و شاید به ظاهر سادهترین و بیاهمیتترین موضوعات توحید توش جاریه اون نگاههایی که ما به خدا داریم به قدرتش داریم به جهانش داریم به خودمون داریم تا هر چیز دیگهای تا هر موضوع دیگهای که ما توی زندگی توی جریان زندگی داره برامون اتفاق میافته همه اینها ربط داره به اون توحید ربط داره به نگاه ما به خداوند و ارتباط ما با خداوند و واقعاً هر بار این رو با تمام وجودم دارم درک میکنم که اگه یک سری اتفاقات توی زندگی من افتاده و اتفاقات خواسته بوده به خاطر توحید و درک درستم از قانون بوده و اگه یک جاهایی من هنوز به خواستههام نرسیدم و هنوز کار من درست نشده و هنوز تو اون مسیر دلخواهم قرار نگرفتم به خاطر شریک من بوده و به خاطر اینکه تو این موضوع من هنوز باورهای توحیدیم رو درست نکردم باورهای قدرتمند کننده ایجاد نکردم و اون ترسها اون نگرانیها مثل علف هرز دارن توی ذهن من حرکت میکنند.
خیلی ازتون ممنونم استاد عزیزم هر بار که ازتون یک فایل بینظیر رو میشنوم باز اون نون برای من یادآوری میشه باز یادم میاد که باید چه جوری فکر کنم و چه جوری عمل کنم و نتیجه اون فکر کردن به همراه عمل چه اتفاقات بینظیری میتونه تو زندگیم به وجود بیاره. فقط میتونم بگم امروز طیبه نسخه بهتری از خودش رو دارم میبینه و تو مسیر هست به لطف خدا و ازش خواستم که آهسته اگه یواش یواش دارم حرکت میکنم ولی تو این مسیر بمونم ولی این آگاهیها رو و این مسیر رو رها نکنم و نمیتونمم این کارو انجام بدم.
واقعا با تمام گوشت و پوست استخونم دارم لمس میکنم همه اون وعدههایی که شما توی حرفاتون و توی گفتههاتون و توی فایلهاتون داده بودین به کسایی که تعهد دارند و ایمان دارند به این مسیر و باورش دارن اتفاق میافته چون خدای من خلف وعده نمیکنه و تمام وعدههاش حقیقیترینه و هر بار که من یک فایل را از شما گوش میدم میگم ای ببین طیبه من این فایل رو چندین سال پیش گوش دادم و این بار دارم دوباره مرورش میکنم و من دقیقاً همون اتفاقاتی که استاد تو اون فایلها و تو اون دورهها به من گفته بود برای من الان داره تو زندگیم اتفاق میافته و من اون خواستهها رو دارم.
وقتی طعم خوشه تجربه خواستههات را وقتی طعم خوش آرامش رو وقتی طعم خوش عشق رو وقتی طعم خوش زیباییها رو وقتی وعدههای خداوند رو یکی یکی توی زندگیت تجربه میکنی دیگه به چیزی غیر از این مسیر و حرکت توی این مسیر حتی فکر هم نمیکنی و دوست داری بیشتر و بیشتر با عشق بیشتر رو خودت کار کنی که اتفاقات هیجان انگیز زیبا رویایی و شگفت انگیز رو در مسیر خواستهها تجربه کنی.
و بیشترین چیزی که من امروز از آموزشهای شما یاد گرفتم از این قوانین یاد گرفتم زندگی توی لحظه حال و لذت بردن از داشتههات و لذت بردن از چیزی که الان داری و این بزرگترین محبتی بوده که من تو این مسیر به دست آوردم و این برا من خیلی خیلی ارزشش بالاتره و مطمئناً تو این مسیر وقتی ادامه میدم نتایج من هر بار به لطف الله بزرگتر بیشتر و قشنگتر میشه.
همین الان انقدر اتفاقات قشنگ توی زندگی من رخ داده که نمیدونم به خاطر کدوم اتفاق از خدا سپاسگزاری کنم و هر روز که من بیدار میشم یکی از اون سپاسگزاریهای من به خاطر وجود شما استاد عزیز و خانم شایسته و خانم فرهادی و همه عزیزانی که با عشق تو این مسیر قرار گرفتین هستش.
عاشقتونم هرجا هستین بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنین سلامتی شادی عشق ثروت و زیباییهای الله رو تجربه کنین که قطعاً توی مسیرش هستین و دارین تجربه میکنین نوش جونتون