live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 79

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 615 روز

    گام اول

    سلام و درود به مریم بانوی عزیزم

    بانویی قدرتمند.مهربان.کم نظیر و دوس داشتنی

    مریم جان نازنینم

    عاشقانه دوست دارم و ممنونم بابت این خانه تکانی ذهن . ک من خیلی هدایتی قشنگ توی این مسیر قرار گرفتم

    مریم جانم من از وقتی با این سایت و دوره های استادم اشنا شدم واقعا چرخ زندگیم روانتر شده

    و یکی از اون مخاطباتونم که شاید کم می‌تونم بیام کامنت بنویسم 

    ولی به شدت  پیگیر آموزش های خوب استاد هستم

    دوره ی لیاقت رو شرکت کردم و بی صبرانه منتظر دوره ی شکرگزاری هستم

    و قطعا به وقتش تمام دوره هاتون رو شرکت میکنم

    مریم بانوی نازنینم

    شمای توی این فایل چقد قشنگ صحبت کردین

    چقد قشنگ مسیرها و قدمها رو گفتین.

    من عمیقا ازتون سپاسگزاری میکنم بابت این تصمیم عالی

    چقد خوشحال شدم وقتی این ایده ی جذابتونو برای گام ب گام خانه تکانی ذهن شنیدم

    و چقد مشتاقم همراهتون گام ب گام بیام

    وچقد نیاز داشتم.درست در بهترین زمانی ک نیاز داشتم خدای مهربان  این ایده ی شما رو در مسیرم قرار داد

    و چقد ارامش گرفتم از صدای دلنشین تون

    و چقد قشنگ من هم خیلی زیبا و به موقع ب این فایل شما و استادم هدایت شدم.

    دقیقا منم از خداوند مسیر رشد رو خواسته بودم

    و خیلی عجیب اینکه همون روز اول ک گام اول رو گذاشته بودین هدایت شدم.گوش دادم ولی اصلا متوجه فایل صدای شما نشده بودم

    ولی دانلود کرده بودم و برای خودم سیو کرده بودم .تا سه روز سه گام رو رفتم جلو

    اما باز درست وارد قسمت خانه تکانی ذهن نشده بودم اصلا متوجه فایل صدای شما نشده بودم.تا اینکه یه روز ک مسیر طولانی رو رانندگی میکردم طبق عادت همیشگی اومدم فایل گامها رو ک سیو کردم دوباره از اولین فایل توو سیو شده ها رفتم گوش دادم دیدم اولین فایلی ک دانلود کردم صدای شما بود

    با گوش دادن صداتون بقدری انگیزه و اشتیاق گرفتم ک مطمعنم این حرفای خدا بود برام.چون امروز ک هدایت شدم ب صداتون روزی بود ک همسرم با شریکشون مشکل پیدا کرده بودن و من از خداوند خواسته بودم کمکمون کنه سهم شریکمون رو بخریم

    وچون خیلی رقم بالائیه باید یه تغییرات مدار در خودم ایجاد میکردم و یه خانه تکانی ذهن نیاز داشتم

    وقتی شما گفتین میخاین این خانه تکانی گام ب گام رو انجام بدیم اصلا بخدا نمیدونین همه چی و هر چی میگفتین انگار راهکارهایی بود ک خداوند برای من میفرستاد.

    طبق عادت همیشگی یه دفتر و قلم برداشتم و شروع کردم ب نکته برداری.

    خوشحالم ک کنارتونم.مریم نازنینم عاشقتم.استاد مهربانم عاشقتم

    منم شروع کردم گام ب گام کنارتون باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    پریسان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    استاد شما عالی هستین باعث تغییر زندگی من شدین ولی مباحث سیاسی و مسئولین قاطی فایلاتون نکنید .مهران مدیری اگر چیزی گفت بحثش سر دزدی مسئولین هست چرا خرج صدسال ملت رو فقط یک شرکت هاپولی کنه مسئولین به ولله هیچ کمکی نکردن . مردم توقع ندارن که مسئولین کاری کنن واسشون فقط دزدی نکن کار درست برا رفاه عمومی انجام بدن اینهمه ثروت کشور رو نزنن به جیب ولله نمیخواد کاری کنن واسه مردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نیکی گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    به نام تنهای بیکران ، خدای مهربان

    سلام به استادجان و مریم جان

    مدتی بود بعد از دوره ی شش ماهه ی عشق و مودت که واسم معجزه وار اتفاقاتی رو رقم زد که بعد از سالیان طولانی منتظرش بودم ، از سایت عباسمنش دور شد ولی باز هم در این مدت کوتاه بهم ریختم و احساس کردم چون سال اول آشناییم با سایت هست وقتی از آموزه ها دور میشم نمیتونم تمرکزی بر روابط یا حل مشکلات زندگیم داشته باشم.

    این شد که دوباره برگشتم و مثل قبل خواستم پیگیر آموزه ها بشم که به دوره ی خانه تکانی برخوردم و قسم میخورم به بزرگی خدا که جواب تک تک چراها و مشکلاتی که در روابطم پیش اومده بود و بهم ریختگی های ذهنیم و مشکلات کاریم ، همه و همه رو در گام اول این دوره دریافت کردم و میگم خدایا شکرت که منو هم مدار این دوره کردی و منو لایق دونستی تا من هم دعوت تورو اجابت کنم و از استاد عزیزم و مریم جان هم سپاسگزارم که مارو در این مسیر همراهی می کنند و آنچه نیاز داریم تا توشه ای برداریم برای هوایت بهتر به سر منزل مقصود واسمون فراهم می کنند.فقط میتونم هزاران بار بگم خدابااااا شکرت شکرت شکرت که منو پذیرفتی توی این راه قدم بگذارم و نمیدونم چجوری باید سپاسگزارت باشم که منو صدا زدی و خواستی منم بهم بله بگم ، خدایا من هم قالوا بلئ رو اجابت می کنم و خودم رو تنها و تنها و تنها به خودت می سپارم ،

    این بهترین و تنهاترین همراه همیشگی ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    یاسمین گلاف گفته:
    مدت عضویت: 3241 روز

    سلام و درود به دوستان هم فرکانسم

    این اولین ردپای من در سایت بعد از مدت های طولانی هستش و تصمیم گرفتم از این به بعد ردپاهای بیشتری در این دانشگاه داشته باشم.

    من هر زمان مسئولیت زندگیم رو از خودم گرفتم و دادم به آدم ها چوبش رو خوردم، یه زمانی همیشه پدر و مادرم رو مقصر مسائل زندگیم میدونستم و تو اون زمان هیچوقت آرامش نداشتم و همیشه از اون ها انتظار داشتم یه کاری برام انجام بدن و طبق قانون هرزمان قدرت رو میدیم به یه عامل بیرونی اون عامل دقیقا عکس جواب میده.

    ولی وقتی مسئولیت تمامیت زندگیم رو به عهده گرفتم با آرامش قدم برداشتم و مسائل و مشکلات رو به راحتی تونستم حلش کنم با اینکه خیلی وقتها براش راه حلی نداشتم ولی چون اون آرامش درونی بود و انتظاری از کسی نداشتم، اون مسئله به راحتی حل میشد و اون کسی که باید برام اون مسئله رو حل میکرد میومد و یا پولی که لازم بود به راحتی جور میشد و خیلی موارد دیگه…

    و خیلی وقته که سعی میکنم که دیگه توقعی از دیگران، حتی از نزدیکترین افراد زندگیم نداشته باشم.

    و سعی میکنم این رو سبک زندگی خودم قرار بدم.

    وقتی یه زمانی یه خواسته ای از کسی دارم اگه جواب نه بشنوم حتی اگه بدونم اون شخص توانایی این رو داشت که برام اون کار رو انجام بده و نداد، دیگه ناراحت نمیشم و همون موقع به خودم میگم که حتما نباید از این شخص به تو می‌رسید و از جای دیگه و به یه شکل دیگه این خواسته محقق میشه…

    خداروشکر میکنم که توی این مسیر قرار گرفتم و روز به روز در حال ساختن باورهای قدرتمند کننده هستم.

    شاد پیروز و سربلند باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    علی کارگر گفته:
    مدت عضویت: 2920 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خدا را شاکرم سپاس گزار خداوندم که هدایت شدم به این فایل و دوبار پشت سر هم گوش دادم و فقط گریه کردم

    خیلی گریه کردم

    من فهمیدم که از اون آدمایی هستم که باید به در و دیوار بخورم بعد باید برم توی قعر چاه و چک و لگد های جهان رو بخورم بعد برگردم

    باید عامل خوشبختی خودمو اول توی خودم ببینم واقعا یکی از بزرگترین نعمت های خداوند به نظرم همون قانون پیشرفتش توی جهان که یا پیشرفت می کنی توی زندگی یا مجبوری پیشرفت کنی و عامل پیشرفت جهان باشی. واقعا خدا رو سپاس گزارم به خاطر این هدایتش

    خیلی گریه کردم وقتی اون فایل مقدمه این خانه تکانی ذهن رو از خانم شایسته عزیز شنیدم دقایق آخرش که گفتن اگر داری این فایل رو می شنوی یک جایی سوالی داشتی که با این فایل با این هدایت شدن داری جواب می گیری پس شروع کن و ادامه بده و واقعا الانم اشک توی چشمام جمع شده خیلی احساساتی شدم و به نظرم باید از صفر شروع کنم درسته که سخته از صفر شروع کردن ولی خیلی خیلی بهتر از تو در و دیوار موندن و شروع نکردنه.

    واقعا آدم یه جایی خسته میشه از تضادهایی که بهش می خوره از اتفاقات منفی که زندگیش پیش میاد و ته ته دلش آدم می دونه که این اتفاقات مقصرش خودتی. تمام اتفاقات زندگیت مقصرش خودتی خیلی دوست دارم خودم با خودم حرف بزنم خیلی وقتا یه جا با خودم حرف می زنم که علی جان مقصر اتفاقات زندگیت خودتی

    مقصر بی پولیت مقصره روابط داغونت مقصر تمام اتفاقات خودتی خب شاید یه ذره ناامید کنندست این حرفا ولی خوبه که آدم بدونه که خودش مقصر و خالق اتفاقات زندگی خودشه و خب وقتی که آدم می دونه خودش این اتفاقات رو خلق کرده خب می تونه اتفاقات دیگه هم خلق کنه این قدرت انسان این قدرتیه که استاد توی این فایل در موردش حرف زدن واقعا فوق العاده است و بندگی کردن خدا. به نظرم همین اتکا به نیروی درونی خودمون اتکا به نیروی خلاقه خودمونه که خدا تو وجودمون قرار داده و لحظه به لحظه آدم آگاه باشه به افکارش ، آدم باید آگاه باشه به اعمالش به رفتارش به ذره ذره چیزهایی که می بینه می‌شنوه لمس می کنه بو می کنه راجع بهشون فکر می کنه از بچگی فکر می کردم آدم متفاوتی هستم همیشه دوست داشتم بهترین ها مال من باشه همیشه دوست داشتم بزرگترین ها بهترین ها بیشترین ها مال من باشه از هر چیزی بیشترش رو داشته باشم اگر پولی رو می خوام باید خیلی زیاد داشته باشم اگر عشق می خوام خیلی زیاد باید داشته باشم از بچگی اینو دوست داشتم می خواستم تو خودم می بینم که اینو می خوام درونم زیاد رو می خواد، ولی ذهنم اعتماد به نفسم درونم مقاومت داره

    آقااااا من می پذیرم که خودم نمی تونم، من به تنهایی هیچم، هیچ کاری از من ساخته نیست بدون خدا بدون کمک خدا ، می پذیرم تا الان هم خودم قدرتو به دست گرفتم گفتم من می‌دونم ، بعد خدا هم گفته که آفرین اگه تو می دونی که ادامه بده و به همین منوال چند سال گذشت و هیچ پیشرفتی حاصل نشد باید به در و دیوار بخورم . این خاصیت من بوده تا الان ولی الان واقعا خسته شدم دوباره میگم الان واقعااااااا خسته شدم از این همه تضاد این همه نشدن و نرسیدن

    الان حس آدمی رو دارم که از یه هیولایی به اسم زندگی داره فرار میکنه

    و فقط فرار میکنه که این زندگی رو و این نابود شدن ذره ذره ی زندگیشو نبینه ، همینجور اینقدرررر میدوه که آخرش یه جایی برمیگرده به سمت اون هیولا و دستاشو میاره بالا و میگه من تسلیمم

    الان من توی این حالتم که دستام بالاس و تسلیمم واقعا به معنای کلمه تسلیمم ، من عاااجزم به خدا قسم هر وقت توی زندگیم کار رو به خدا سپردم و ولش کردم درست شد به بهترین نحو ممکن انجام شد ولی هر وقت خودم حرص خوردم طمع ورزیدم به بدترین شکل ممکن ضربه خوردم نمی دونم چه خاصیتیه که خدا توی وجود این دنیا و ما گذاشته که فقط منو شما باید لذت این دنیا رو ببریم

    دیگه آقا تو حرص نخور ، خدا میگه تو حرص نخور طمع نورز و آروم باش‌. مثال همون شعر که باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش می بردت هرجا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همون جاست.

    می خوام هزاران بار به خودم بگم دیگه خسته شدم و هزاران هزار بار دیگه به خدا بگم خدایا تو خالقی تو فرمانروایی کمکم کن هدایتم کن یکی از فایل های استاد خیلی قشنگ می گفت که: ((خدایا من نمی دانم و تو می دانی مرا به آنچه بهم کمک می کنه هدایت کن)) و استاد دو بار تاکید کردم که این اصله، این اصله.

    واقعا خیلی این سایت، استاد و کامنت ها و حتی نوشتن خود کامنت خودش یه ارتباطی رو با خالق و یه احساسی رو در درون آدم ایجاد می کنه که مثالش و مصداقش و هیچ جای دنیا تو هیچ مراقبه ای یا توی هیچ کتابی نتونستم پیدا کنم واقعا همین یه دونه فایل اگه آدم بهش عمل بکنه اگه آدم بدونه که فقط نیازه که بندگی خدا رو بکنی فقط نیازه که باورش بکنی فقط نیازه که بهش وصل بشی آدم به قول استاد دوست داره با بزرگترین شرکتا کار بکنه ولی نمی خواد با خدای خودش کار بکنه باورش نداره. فقط خدا واکنش میده به افکار ما به اعمال ما به رفتار ما. خیلی خستم واقعا ((برگشتم)) از خدا واقعا می خوام فقط هدایتم کنه.. بارها و بارها دیگه هم برگشته بودم ولی نه روم میشد کامنت بذارم نه روم میشد حتی به فایل های استاد گوش کنم هی ذهن نجواگر بهم می گفت دیگه به درد نمی خوری بیست بار رفتی . تو آدم این راه نیستی تو به درد نمی خوری ولی اون فایل فکر می کنم صادق عزیز بود که: صد بار اگر توبه شکستی بازآ بازآ بازآ. آخر فایل اول دوره عزت نفس استاد می گه: (((بالاترین مقام و مرتبه عزت نفس اینه که باور کنی خداوند با منه، عاشق منه، به فکر منه ، منو دوست داره ، من نزد خدا محبوبم من نزد خدا مقدسم خدا منو پذیرفته همین جوری که هستم دستش توی دستای منه)) اگه خدا واکنش میده من می خوام این باور رو نسبت به اون داشته باشم که دست بزرگترین فرمانروای جهان توی دستان منه می خوام این باور رو داشته باشم ولی هنوز راه داره هنوز اول راهم هنوز صفرم ولی این قدر میمونم و میام و ادامه میدم تا نتیجه بده چون راه همینه چون واقعا خسته شدم چون دیگه بسمه چون خیلی چک و لگد خوردم چون اگه می خوام از زندگیم لذت ببرم باید این راه رو برم، راه دیگه ای نیست. کتاب رویاهای استاد یه جمله دیگه میگه تنها راه رسیدن به خوشبختی و سعادت همین راهه تنها راه همینه هیچ مسیر راه دیگه ای نیست . یعنی من رفتم از استادای دیگه از کتابای دیگه از ادیان دیگه سرچ کردم و کلللی واسه خودم دردسر تراشیدم ولی هیچی تهش نبود فقط اینجا که چند دقیقه میام آروم میشم احساس خوبی دارم و روز به روز زندگیم بهتر میشه هیچ راه دیگه جز این نیست. اگه بخوام با خودم صادق باشم آسان ترین و پربازده ترین و پر آرامش ترین راه برای زندگی کردن در این دنیا همین راهه که استاد با سخاوت تمام در تک تک فایل هاشون برامون توضیح داده

    هیچ جمله ای رو برای انتهای متنم بهتر از جمله ی استاد توی انتهای فایل هاشون پیدا نکردم

    در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 669 روز

    , Allah came back from Nevada

    Salam khatmatical studies when I get home

    Salaam said matter how many should I stay in marathon Bible

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است

    سلام خدمت استاد عزیز و گرامی خودم

    سلام خدمت خانم شایسته مهربان و بزرگوار

    و سلام خدمت خانواده توحیدی و صمیمی و مهربان خودم

    امیدوارم که حال دل همتون کوک کوک باشه ایا شکر می‌کنم که دارم این کامنتو می‌نویسم و به من این فرصت را داد تا بتوانم اونچه که به من گفته میشه را با شما به اشتراک بگذارم خدایا سپاسگزارم از بزرگواریت

    استاد عزیز از زمانی که به لطف الله مهربانم وکمک شما دوستان عزیز و بزرگوار این سایت توحیدی خدای خودم را شناختم واون خدای غضب ناک که به قول خانم پروین اعتصامی عزیز که در شعر زیبایش خدا رو واقعاً خوب توصیف و توضیح داده شناختم و خدای مهربانم که همیشه بامنه ودر کنار منه و همیشه مثل یک پدر مهربان راه درست را به من نشان میدهد به خدای احد وواحد شرایط روحی مالی کاری و اخلاق و رفتار من 1000درجه تغییر کرده

    دیگه خودمو مسئول تمام و کمال زندگی خودم میدانم

    دیگه کاری به حرف مردم به اینکه کی چی میگه در مورد من در مورد این دنیا وتمام مسائل زندگی واین دنیا اصلا انگار خودم تنها هستم و خدای خوبم او میگوید ومن انجام میدهم خدایا سپاسگزارم بابت توجهی که به من داری و همیشه کارهای منو به نحو احسن انجام میدهی خدایا سپاسگزارم

    استاد دوست ندارم دیگه یک کلمه منفی بزنم چون می‌دونم که این صحبت‌های من این افکار من است که زندگی زیبای منو شکل میدهد و خداوند فقط مهر تایید را پای صحبت های من و افکار من میزند پس چرا افکار خوب تجسم خوب آرزوهای عالی و درجه یک را در ذهنم نپرورانم خدایا سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای ریز و درشتی که در زندگی من جاری وجای داده ای خدایا شکرت ممنونم از لطف تو خدای قدرتمندم که در وجود من هم هستی خدا ممنونم بابت الهاماتی که همیشه به من می‌کنی و منو همیشه در راه درست قرار دادی چون این خواسته کنه که در مسیر زیبایی و خوبی شادی وعزت وابرو کامل و آزادی مالی و زمانی و مکانی باشم و در یک کلام منو لایق بهترین نعمتهای خود میدانی خدایا سپاسگزارم

    استاد عزیز اون چند جمله بالا که به انگلیسی نوشتم همون بنام خداوند بخشنده و مهربان است وسلام گرم نه شما و خانم شایسته و مهربان واین خانواده توحیدی خودم است

    چون من تازه کلاس زبان انگلیسی رو شروع کردم خدای من گفت که این سه جمله رو به انگلیسی شروع کن ومنم انجام دادم استاد عزیز اگر غلط املاییه دارم شما اصلاحش کن مرسی فعلاً

    می‌سپارمتون به دستان گرم پروردگار مهربان انشالله که در پناه الله مهربان شاد سعادتمند ثروتمند خوشبخت و در آزادی مالی و زمانی و مکانی باشید یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    آزاده عادلی گفته:
    مدت عضویت: 394 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان

    زمانی که شما این فایلو ضبط کردین من دقیقا اونجایی بودم که سیل شد و اون موقعه شما رو نمیشناختم… ذهنم الان رفت تو گذشته و یادم اومد که چند سال قبل سیل سال 86 بود زمانی که ما 4 تا دختر بچه بودیم خواهر کوچیکم فقط یکسالش بود با مادرم اومدیم کرج تا کار کنیم و زندگیمونو بسازیم زندگی تو شهرغریب برای مایی که پدر و برادر هم نداشتیم خیلی سخت بود مادرم میرفت خونه های مردم نظافت و پرستاری میکرد و ما رو هم همراه خودش میبرد دیگه اصلا فک نمیکرد که چقدر ما از نظر روحیه لطمه بخوریم و احساس کمبود داشته باشیم میگفت مجبوریم بعد چند سال با هزار زحمت و وام کمیته تونستیم یه خونه تو مسکن مهر ماهدشت بخریدیم ولی زلزله اومد ترگ خورد دولت گفت باید تخلیه بشن بازسازی که شد میتونین دوباره به خونتون برگردین ما رفتیم یه خونه اجاره کردیم تا اینکه خونمون رو بازسازی کنن اما مادرم بدون اینکه بما چیزی بگه خونه رو فروخته بود با پولش یه مغازه یجای افتضاح اجاره کرده بود تمام وسیله هاشم نقد خریده بود بعد یمدت دزد مغازه رو زد بقیه پول خونه رو هم یه ماشین خریده بود داده بود دست ینفر باهاش کار کنه طرفم تصادف کرد خودش هیچیش نشد خدا رو شکر اما ماشین کلا سوخت وقتی این اتافقا افتاده بود مادرم با گریه زاری بما جریان رو گفت و تا اون موقعه همچی رو پنهون کرده بود اینجوری شد که همه پول خونه بفنا رفت … هر چقدر ما تلاش میکردیم همیشه مادرم خیلی سرخود و مغرورانه عمل میکرد و بدون آگاهی یکارای میکرد که آخرش فقط دردسر و خرابی به بار میاوارد بعد براشم درس عبرت نمیشد بازم تکرار میکرد هر چی بدست میاواردیم بفنا میداد زمانی که من دیپلم کامپیوترمو گرفتم بعد کنکور دادم و مهندسی کامپیوتر دانشگاه قبول شدم و رفتم دانشگاه بلکه شاید کار مناسبی پیدا بشه و من مجبور نباشم نظافت و پرستاری و فروشندگی کنم دانشگاهم شهرستان بود و برای مخارج دانشگاهم لوازم آرایشی و شال و روسری تو خوابگاه میفروختم و نیمه وقت خدمات کامپیوتری کار میکردم و چند وقت یبار میومدم به خانوادم سر میزدم یه روز که اومدم خونه مردی رو دیدم که مادرم گفت باهاش صیغه کردم من جا خوردم آخه چرا مثل همه کاراش بازم نگفت اون مرد اصلا مناسبش نبود اون زن داشت و حتی اوضاع مالی خوبی هم نداشت راننده تاکسی بود نمیدونم چطور مادرم اونو قبول کرده بود گفت هر هفته میاد خونه ما و فقط یه مبلغ ناچیزی بمادرم میده منم مخالفت کردم داغون شدم خیلی بهم برخورد مادرم فک میکرد که هیچ مردی حاضر نیست باهاش ازدواج رسمی کنه چون اون 4 تا دختر داشت و چون اوضاع خوبی نداره یه مرد پولدار سمتش نمیاد ولی من اصلا اینجوری فک نمیکردم باهاش بحثم شد اما مادرم گفت دوست نداری میتونی خونه نیایی و همون دانشگاهت تو خوابگاه بمونی منم قهر کردمو اصلااا نمیتونستم اون شرایط رو قبول کنم رفتم شهرستان دانشگاهم و دیگه هم برنگشتم

    یسری زمین کشاورزی داشتیم تو روستا کنار رودخونه رفتم به یکی از اقوام سر بزنم که دیدم که اونجا خیلی آباد شده مردم درآمد عالی دارن منم با کمک یکی از اقوام درختها رو انجیر و انار زدم و چون درختا کوچیک بودن هنوز درآمدنداشتن مجبور شدم رو زمینها صیفی جات بکارم خیار،بادمجون،کدو و… تابتونم مخارج باغ وکارگرا و دانشگاه خودم رو دربیارم صبح ها ساعت 5 بیدار میشدم تا آخر شب مدام کار میکردم هم دانشگاه میرفتم… زندگی تو روستا و یه اتاق 12 متری بدون گاز کشی برای منی که تو عمرم نه روستابودم و کشاورزی نکرده بودم خیلی سخت بود اما تنها چیزی که باعث میشد ادامه بدم امید بود امید داشتن به اینکه روزای خوب میاد شرایط تغییر میکنه اوضاع همینجوری نمیمونه… منم میتونستم که زمانی از خونه قهر کردم برم به فساد و اعتیاد کشیده بشم اما گفتم اوکی مامان من راهه خودمو میرم و رفتم سعی کردم اوضاع رو درست کنم یا حتی موقعه ای که از 13 سالگی شروع کردم به کار کردن تو کرج و تهران میتونستم هزار کار خلاف بکنم اما انجام ندادم چون میدونستم خوشبخت نمیشم

    بعد رفتنم از خونه خواهرام هم دیگه بخاطر مادرم باهام ارتباط نداشتن و دو تا از خواهرام رو مادرم به دو برادر شوهر داد و بمنم هیچی نگفتن و عروسیشون نبودم زمانی که شنیدم ناراحت شدم اما کاری نمیتونستم انجام بدم از خدا براشون خوشبختی خواستم

    بعد از 3 سال زمانی که مادربزرگم فوت کرد تو خاکسپاری خانوادمو بغل کردمو آشتی کردیم من عاشق مادربزرگ بودم… بعد از اونم تابستون و پاییز درگیر انجیر و انار چیدن بودم و زمستون و بهار هم انجیر خشکای خودم و مردم روستا رو میخریدم میبردم کرج و تهران میفروختم 8 سال از رفتن من به روستا گذشته بود زندگیم خلاصه شده بود فقط زحمت کشیدن بدون هیچ دوست و تفریحی میگذشت تا باغها بزرگ شدن میوه دادن اوضاع داشت خوب میشد تا اینکه عید روز دوم سال نو بود که رودخانه کرخه طغیان کرد و سیل وحشتناکی اومد تمام پل های بزرگ و خونه ها و ماشینا و درختها رو از ریشه کند و نابود کرد تمام زحمات منم بفنا رفت… من خیلی ناراحت و عصبی بودم از اینکه به چیزاهایی امیدوار بودم که با یه زلزله و سیل نابود میشدن اون موقعه مردم خیلی منتظر این بودن که دولت بهشون کمک کنه تو اون روستا که من بودم چون جاده ها و پل ها خراب شده بود دولت با هواپیما براشون خوراک و پوشاک میاوارد اما اونایی که منتظر نموندن پیاده از کوه ها از روستا خارج شدن بیشتر منتظر موندن تا همه کشور بهشون کمک کنن…. من اصلا دنبال هیچ کمک و پولی از دولت و کسی نبودم با اینکه تماما هر آنچه که براش زحمت کشیدم خراب شد بعدشم که فلج شدم تو بیمارستان بستری بودم و تمام فکرم این بود که سرپاشم و مرخص شم بعد از اینکه حالم خوب شدمیدونستم خداوند بهم کمک کرده خواستم که خدا منو هدایت کنه که چطوری زندگیمو بسازم میدونستم اگه بخدا توکل کنم و اجازه بدم خداوند منو هدایت کنه دیگه از زلزله و سیل در امان هستم شروع کردم قرآن خودندن مدتها کتاب های موفقیت رو مطالعه کردم تا از طریق خواهرم با استاد عباس منش آشنا شدم و از دوره هاشون استفاده میکنم هر روز از خدا میخوام هدایتم کنه به مسیر بهتر و سعی میکنم باورهامو عوض کنم بلکه زندگی بهتری داشته باشم

    چقدر نوشتممم وقتی استاد از سیل و زلزله گفت و از اینکه یکسال از خونشون قهر کرده منم نا خودآگاه گذشته برام مرور شد چون تجربشو داشتم زلزله اومد بعدش با مادرم بحثم شد از خونه 3 سال قهر کردم و عید اون سال که سیل اومد…..

    هر چی تو ذهنم اومد رو نوشتم…. امیدوارم که مفید باشه صحبتام

    هر جا ک هستین درپناه خداوند مهربان و بخشنده شاد و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    سرداروگل آچکزهی گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    به نام خدا که رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش همیشگى

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته مهربان ودوستان گل.

    گام اول لایو توحید وقدرت خلق درونی…

    موضوعاتی که من آموختم و تو فرکانس دریافتشون بودم امروز اینها هستند.

    نکته اول اتفاقات طبیعی بخاطر خشم خدا نیستند بلکه اینها نعمت خدا هستند که این نعمت هارا کسانی دریافت میکنند که در مسیر درست باشند. و دیدگاه شون نسبت به خدا دیدگاه درست باشه. دیدگاه اینکه خدای ما یک خدای واکنش گرا است و گاهی مهربان ویا خشمگین میشه نباشه و به خدا اعتماد داشته باشند در مسیر دریافت این نعمت ها قرار میگیرند.

    آموختم که این باور را درذهنم بسازم خداوند به فرکانس های من واکنش نشان میده فرکانس مثبت اتفاقات مثبت وفرکانس های منفی اتفاقات منفی.

    وفرکانس ها افکار واحساسات ما هستند که درهر لحظه داریم وبه جهان هستی ارسال میکنم وبه خدا ارسالشون میکنیم.

    نکته دوم. ما خالق شرایط خود هستیم.وهیچوقت دل نه بندیم به کمک کسی که مارا بلند کنند وبه جایی برسونن.

    ما خودمون وخدای خودمون رو باور کنیم به جاهای خیلی بلندی میرسیم. باید یک بار وبرای همیشه بگیم ما خالق شرایط خود هستیم و تمام مسئولیت زندگی خود را چه خوب وچه بد در تمام جوانب زندگی روابط سلامتی ثروت و… بر عهده بگیریم وبپذریم که خودما خلقش کردیم ومیتوانیم بهترش کنیم.

    وباور دومی که باید بسازم اینست که من خالق تمام شرایط خوب وبد خود هستم.

    ونکته سوم که آموختم اینست که نباید از کسی توقعی داشته باشیم تنها توقع که داشته باشیم از خود داشته باشیم واز خدای خود .

    توقع از خالق تمام کائنات داشته باشیم ما از انسان هایی که مثل ما هستند وتوانایی ندارند توقع داریم از از خدایی که خالق تمام جهان هست وتمام جهان را دراختیار دارد توقع نداریم..چون باورش نداریم چون سختمون است به ذاتی اعتماد کنیم که نمیبینیمش و وجودش رو درک نکردیم.چون باورش نکردیم .چون از زمانی که بزرگ شدیم این رو شنیدیم خدایی داریم خشمگین خدایی که فقد نماز بخوانی وعبادات شو به ظاهر انجام بدی قبولت میکنه وگرنه عذابت میده.

    یک بار برای همیشه دیدگاه مون رو نسبت به خداوند تغییر بدیم وبه جای اینکه بهش یک خدای واکنش گرای خوب یا بد نگاه کنیم خداوندی را در نظر بگیریم که به حس خوب ما واکنش نشان میده وهمیشه منتظر خوشحالی ولذت ما است وبه ما اختیار انتخاب داده است.

    باورسوم. خداوند مرا کافی است واو آرزوهایم را اجابت میکند.

    باورهای این گام…

    1من خالق تمام شرایط خوب وبد خود هستم.

    و خداوند به فرکانس های من یعنی احساسات وافکار من واکنش نشان میدهد.

    خداوند مرا کافی است وآرزوهایم رابرآورده میکند.

    خدایاشکرت

    نگران فردا نباش واز لحظه لذت ببر هر زمان ذهنت را خالی کنی زندگی لذت بخش تر میشود

    تشکر از استاد عزیز وازدوستانی که کامنتم را خواندن

    وتشکر از خدایی که من رو در مسیر هدایت قرار داد ومن رو لایق این مسیر دانست خدایا شکرت

    إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ

    [پروردگارا!] فقط تو را مى پرستیم وتنها از تو یارى مى خواهیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    مریم ری را گفته:
    مدت عضویت: 1098 روز

    با سلام

    یادمه اولین باری که شنیدم مسولیت تمااام زندیگم با خودمه

    و شنیدم مسولیت تمام بلاهای که سرم اومده تقصیر منه

    و همش بخاطر منه و بقیه هیچ نقشی ندارن

    چقد عصبی شدم

    چقد حالم بد میشد و حین شنیدن صدا

    جندین بار فایل و قط میکردم بلند میشدم

    میرفتم تو حیاط نفس میکشیدم

    اصلا درکی نداشتم از این موضوع

    و سختم بود بپزیرم که بقیع اصلا هیچ تاثیری ندارن

    حتی یادمه چقد از فشار این تصاد سر درر گرفتم

    ولی الان که با قانون آشنا شدم خیلی برام راحته

    خیلی برام لذت بخشه که همه چیز دست منه

    واگه من فکرم و باورهام و درست بشه

    همه چی برام درست میشه

    خدایا برای تمام لحظاتی که بدون تو زندگی کردم منو ببخش

    خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    نازنین قدیمی گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    ب نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و ارزشمندم و همچنین خانم شایسته مهربان ک چنین تحول و کار بزرگی رو‌ دارن انجام میدن و همچنین سلامی خدمت دوستان و همراهان پروژه عزیزم در دوره:

    خانه تکانی ذهن گام ب گام

    روز اول🩵️

    کامنت من شامل نکته برداری از صحبتهای گرانبهای استاد ب همراه مثال های زندگی خودم هست

    ندیدن خدا مانند انسان ک ویژگیهای انسانی هم داره ( خشمگین شدن ، انتقام…خدا یک سیستم و یک انرژیه و داره واکنش نشون میده ، پاسخ فرکانسهای مارو داره میده و اگ ( کسی ت فرکانس خوب باشه هر اتفاقی بیوفته ب نفعشه، اتفاقات طبیعی واسه بزرگ شدن و رشد ما هست مثل زلزله و طوفان و سیل و … باعث ساخت خانها با استحکام بیشتر و …هر مسئله‌ی ب ظاهر بد ک پیش اومده باعث پیشرفت جهان شده

    مسئول زندگی خودمون باشیم و منتظر ارث و اینها نباشیم و خدار ، پدر و مادر و رهبر مسئول اتفاقات زندگی ما نیستن

    مسئولین از بین خود ما هستن و از کره‌های دیگ ک نیومدن و نباید این دید باشه ک دیگران و دولت مسئول اتفاقات زندگی ما هستن

    یک آدم بیرون از ما مسئول زندگی ما نیست

    راحت‌ترین و بی مسئولانه‌ترین حالت اینکه ما بنشینیم یکجایی بگیم بابای من باید زندگیمو درست کنه چون منو ب دنیا آوارده یا دولت باید فلان کنه چون نفت ملی دستشون هست و اینطور بهانها

    تفکر ما داره زندگیمونو خلق می‌کنم اون آدمی ک منتظره مسائلشو کس دیگ حل کنه همیشه مشکل داره همیشه کارش گیره همیشه منتظرباید باشه اما کسی ک میگه حالا ی اتفاقی افتاده و زلزله و طوفانو نمیشه کاریش کرد و این نگاه ک یکی دیگ باید زندگی منو تغییر بده باید بندازیم دور و همیشه باید خودمون شرایط و زندگیمونو درست کنیم و تغییر بدیم و فقط خودمون قدرت و تواناییشو داریم ک زندگیمونو بسازیم

    سپاسگزاری و تغییرات مثبت در افکارمون زندگی مارو تغییر میده

    سوال

    1. خودمون باید چیکار کنیم؟

    2. خودمون باید چطوری شرایطمونو بهتر کنیم؟

    3. خودمون چطوری زندگیمونو بهتر رقم بزنیم؟

    بجای اینکه این سوالاتو از خودمون بپرسیم میایم میشینیم میگیم ک آقا مسئولین واسه ما چکار کردن !!؟

    ((در اینجا می‌خوام خودم جواب این سوالات رو بدم :)

    ب صورت کلی جواب تمام این سوالات از یک منبع نشات می‌گیرد اونم فقط مسئولیت پذیری هست ک استاد ب صورت عااالی دارن در این فایل ک فقط ظاهرش رایگانه ولی سرشار از ارزشمندی هست و با محصولات برابری میکنه توضیح میدن

    براساس درک تکاملی ک من درحال حاضر دارم این هست ک اول از همه باید خودمون و خواستهای خودمون رو بشناسیم ک کلا از این دنیا چی میخوایم بعد از این مرحله باید قبول کنیم ک هر اتفاقی ک داره واسمون میوفته مسئولیتش ب صورت 100٪ با خودمونه و با دیگران و دولت و … ذهنمون رو درگیر نکنیم ک جز احساس ضعف و محدودیت و ناتوانی ثمر دیگ ای نداره وقتی قبول مسئولیت کنیم با احساس بهتر و دید باز تر در مسیر علائقمون قدم میزاریم و چون از قبل با اینکه دیگران دخالتی در زندگی من ندارن حداقل تا حدی اوکی شدیم حتی هرچند کم این موضوع رو قبول کرده باشیم بازم خیلی راحتر مسائل و مشکلات سر راهمون رو حل می‌کنیم و از اونجایی ک احساسمون خوبه یا حداقل خیلی کمتر بد میشه ب راه حل‌های بهتر برای مسائلمون هدایت میشیم . چرا؟چون در درون خودمون واسه پیدا کردن جواب جست و جو می‌کنیم ن اینکه چشم و هوش و حواسمون ب پدر و مادر و دولت یا هرعامل بیرونی دیگ باشه))

    هروقت این نگاه اومد ک ی عامل (بیرونی) از خودمون باید تغییر کنه ک زندگیمون بهتر بشه حالا می‌خواد دولت باشه یا پدر مادر باشه یا هر چیز بیرون از ما باید تغییر کنه این مشکله و اگر ایرادی هست از منه، از نگاه منه ، از باورای منه مخصوصا اینکه ما منتظریم ی اتفاقی در بیرون از ما بیوفته

    {{ مسئولیت 100٪ زندگیمونو ب عهده بگیریم و هر اتفاقی در زندگیمون میوفته بخاطر افکارمونو و ب هیچ تحریم زلزله ربط نداره }}

    چجوریه ک ت همین تحریم‌ها بعضی هستن ک دارن ازش سود میبرن (( من یک مثال واضح در مورد پیشرفت در دوران سختی دارم ک واقعا با چشم خودم پیشرفت این انسان رو دارم میبینم ،( رشته من طراحی دوخت هست و بهمنی ک من کلاس دهم بودم کرونا شروع شد و مدارس کم کم کاملا مجازی شدن و کسب و کارها تعطیل شد و افرادی مثل پدر بنده ک شغلشون آزاد بود باید کارگاهشون رو تعطیل میکردن ک خب همه اینا خیلی ضرر به همه میرسوند مخصوصا ک یادمه تحریم و بالا رفتن دلار هم ب موضوع کرونا ب صورت جدی اضافه شده بوده ک وقتی بابا میخواستن سفارش درست کردن در بگیرن اول زنگ میزدن قیمت فروش آهن رو مطلع میشدن بعد ب مشتری قیمت میدادن ب صورتی ک حتی ساعتی هم قیمتها تغییر میکردن

    در این بین مامانم ک ایشون هم خیاطن با استادی ب نام معصومه محمدی القار آشنا شدن ( اون موقع منو مامان با استاد آشنا نبودیم و فقط در حد خواندن کتاب‌هایم و شنیدن اتفاقی بعضی فایلهای استاد در کانالهای تلگرامی با قوانین آشنا شده بودیم ) و خلاصه مشاورشون با مامان تماس گرفتن و ما هم بعد از دیدن کارهای ایشون و اینکه چقدر اعتبار داشتن و در کارشون حرفه‌ای بودن ( طراح سوالات آزمون فنی حرفه‌ای ، بیشتر از صد عنوان چاپ کتاب مربوط ب خیاطی در زمینه های مختلف و کیفیت بالای آموزش و نحوه ارائه و …) خلاصه ک مامان دورهای آموزشی خیاطی و طراحی ایشون رو ب صورت کامل خریدن ک کیفیت آموزش و فیلمبرداری ایشون اینقدر خوب بود ک واقعا حتی واسه من ک تازه وارد این کار شده بودم هم آموزشها قابل درک بود ولی ایشون این ایده اینکه آموزشهاشون رو ب صورت مجازی ارائه بدن در زمان کرونا پسرشون بهشون این ایده رو دادن وگرنه قبل از اون استاد محمدی معلم هنرستان بودن با کلی شکستهایی ک با چاپ کتاباشون مواجه شده بودن چون آموزشها داشتن ب صورت مجازی میشدن و طبق گفته خودشون کرونا محبوبشون کرد ک دیگ باید ب صورت مجازی آموزش بدن و از پتانسیل و مهارت فوق العاده ای ک دارن استفاده کنند و من واقعا پیشرفت پیج اینستاگرام، سایتشون، مشاورهاشون ،کیفت محصولات و … رو دارم میبینم ایشون ب صورت مداوم دارن با آموزشها،الگوهای آماده، دورهای مختلف و … کار خیاطی رو بسیار با کیفیت تر و آسان تر می‌کنند ب صورتی ک الان دیگ با طراح لباسهای فرش قرمز قرارداد برگزاری دوره میبندن و اگ در آموزشی هم خودشون حرفه‌ای نباشن مثل الگو و دوخت لباس مردانه با بهترین خیاط مردانه دوز قرار داد میبندن و دورشو ب دورهای عالی خودشون اضافه می‌کنند ، این خانم واقعا تحولی بزرگ در کار خیاطی دارن ایجاد می‌کنند ک منشا این جسارت ب وجود آمدن کرونا بود ک درون کرونا و تحریم ایشون جهشی زدن و الان هم ک پیشرفت روز افزون دارن) ( فیلم زندگی نامشون درون سایت خودشون( دوخت برتر) هست )

    اگر یک اتفاق یکسان برای دوگروه آدم با دو گروه فکریه متفاوت رخ میده و نتیایج متفاوته باید فکر کنیم ب این مسئله

    باید فکر کنیم ک نکنه داستان یجیز دیگس افکارو باورهامون داره نتیجه میده

    همون روز اول ک افکارمونو تغییر میدیم نتایج متفاوت میشه

    باور اشتباه مردم کهگیلویه بویر احمد در انتخابات نماینده مجلس : اینکه اون نماینده ماست دیگ باید همچیزو واسه ما فراهم کنه و وظیفشه و این باور ذهن فقیره ک نماینده واسه ما جای خواب درست کنه و این دوقرون دوهزارا جلوی میلیونها میلیون ثروتو می‌گیره

    اگر ما ب خودمون ، خدای خودمون ، توانایی‌های خودمون و نیروی درونی خودمون تکیه کنیم اینکه بریم تهران و جا داشته باشیم واسمون میشه جوک چون میتونیم بهترین هتلو واسه یکسال رزرو کنیم

    این شرکه ک مسئولیت زندگیمونو بندازیم گردن بقیه

    مردم ذهنشون فقیره ک نمیتونن مالیات بدن ک دولت هم خدمات ارائه بده و همش میگن ما نفت داریم ،نفت خیلی وقت نیست ک اومده قبلا مردم چیکار می‌کردند

    یکبار واسه همیشه ب خودمون بگیم با کسی هم نیازی نیس ک بحث کنیم ب خودمون بگیم ک آقا این منم ک دارم زندگی خودمو خلق می‌کنم و اتفاقاتو رقم میزنم بنابراین لازم نیست ک منتظر پدر ‌ و ارثیه و دولت باشم چون همه اتفاقاتو خودم می‌توانم رقم بزنم

    فقط اگ سعی کنیم اینطوری فکر کنیم ک ایرادهارو در درون خودمون ببینم و پیداشون کنیم و تغییرشون بدیم کلی نتایج متفاوت می‌گیریم

    نگاه کنیم و فکر کنیم ک مملکت از این رو ب این رو میشه ی تعداد کمی همیشه وضعشان خوب بوده و منتظر منجی نیستن ک مسائلشونو حل کنه

    این تفکر بیماری زاست ک نمیخواد مسئولیت زندگی خودشو بپذیره و میگه ک یکنفری از بیرون باید بیاد مسائل منو حل کنه

    (من این حرف رو ک در بگی شنیدم ک میگفتن وقتی تعداد آدم‌های بد و فساد زیاد بشه امام زمان روز جمعه ظهور می‌کنند و فقط یارانشون 113 نفر هست رو کاملا یادمه ،اینم یادمه ک میگفتن من چیکار کنم ک جزو اون 113 نفر باشم تا امام زمان ب منم کمک کنند بعد باز با خودم میگفتم من ک نمیتونم اونقدر خوب باشم ک ت کل دنیا جزو اون تعداد کم باشم حتما ی تعداد دیگ هم یار دارن ک حالا یکم گناهکار تر هستند ولی بازم حتما امام زمان هواشونو داره حالا کمتر از بقیه :/ ‍️

    چطوری میتونیم مسائلمونو حل کنیم؟ :

    اگر بتونیم فکرمونو کنترل کنیم، بتونیم کار درستو انجام بدیم ، باورهای درستی داشته باشیم

    همهچیز از فکر شروع میشه وقتی ک ما فکرمونو کنترل می‌کنیم ب صورت تکاملی ب مسیر های درست‌تر نسبت ب قبل هدایت میشیم

    عمل کردن ب دانستها ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است

    اگ ما میگیم ک باید مسئولیت زندگیمونو ب عهده بگیریم و دوروز بعد رفتارم و عملم طوری باشه ک نشون بده منتظرم یکی از بیرون کار و مسئله منو حل کنه و توقع از دیگران داشته باشیم در مسیر غلط هستیم

    باید باااااید بگیم هرچی ک الان ت زندگی من هست ت هر زمینه ای: روابط ،سلامتی و ثروت و … خودم ب وجود آواردم حالا هرچی ک هست چ زشت چ خوب خودم رقم زدم

    استاد میتونست کلی بهونه بیاره بابت خانواده و فرهنگ و پدرو مادر و اینها ک مثلا یکسال ت خیابونا زندگی می‌کرده میتونسته همرو گردن بقیه بندازه ن خودشون ولی ولیییی استاد میگه همه اون اتفاقات باعث انگیزه واسه زندگی شده باعث ب وجود اومدن آتشفشانی در وجودش شده ک زندگیشو تغییر بده و کاریم ب کسی نداشته و ب کسیم نگفته و خودشو مسئول زندگیش دونسته و نشسته زندگیشو طبق میلش ساخته

    ریشه غلط اینجاست ک یک کس دیگ باید کاری کنه ک من خوشبخت بشم و از زندگیم لذت ببرم و تمااااام افرادی ک چنین فکر و ویژگی دارن همشون آدمای بدبختین اما آدمای موفق اولین ویژگی ک ایجاد می‌کنن اینکه منم ک دارم زندگیمو خلق می‌کنم و مسئول 100٪ زندیگیمم و نباید گردن کارمند و شریکو اینا بندازیم (من در حال حاضر تفکری بین این درمورد دارم ک البته در مورد ازدواجی ک فعلا داره اتفاق میوفته ب مورد اول ک آدمای بدبخت هستن خیلی شبیه ترم و ان شاالله ک با پشتکار و عمل خودم خدا هم بهم کمک کنه بر اساس صحبتهای استاد عباسمنش و خانم شایسته واقعا شایسته عزیز ب مسیر صحیح تری قدم بزازم)

    این حس مسئولیت پذیریو باید اینقدر با خودمون بگیم و تکرار کنیم ک ب قول قرآن هدایت بشیم و همیشه این درخواست هدایتو از خدا داشته باشیم و اگر باور داشته باشیم و عمل کنیم چشممون ب دیگران نباشه و توقع نداشته باشیم و بریم ت دل و قلب خودمون با خدای خودمون باشیم و بنده خوبی باشیم و زندگی کنیم خداوند همه کار برامون میکنه

    ما چطور حاضریم کارمند شرکتای خوب مثل گوگل و اپل و شرکتای قدرتمند باشیم چرا چون وضعشون خوبه و جایگاه عالی دارن و خیالمون راحته و نگاهمون اینکه جای پر قدرت کار کنیم و درمورد شرکتا این نگاهو داریم چطوریه ک درمورد خدا این نگاهو نداریم ؟

    وقتی ک خدارو باور کنیم ب عنوان پر قدرت ترین فرمانروای دنیا مالک یومدین و اینطوری فکر کنیم ک کل دنیاها دست اونه اونوقته ک از اون مواهبشم استفاده می‌کنیم باور کنیم ک کل دنیا و آسمون و زمین در اختیار و مسخر ما هستن یعنی نمیتونم اینو باور کنیم بعد باورمیکنیم ک بریم کارمند شرکتای قدرتمند بشیم ک امکانات بهتری نسبت ب شرکتای معمولی تر دارن

    اگر ما بنده خوبی باشیم خدا خداییشو خوب بلده انجام بده مشکل اینجاست ک ما بندگی نمیکنیم و از همه توقع داریم غیر از خداوند ، ت بندگی خوبی بکن و باورت فقط توحید باشه خدا و ایاکنعبدو و ایا کنستعین تنها تورا میپرستم و تنها از ت یاری میجویمو درست کن ت وجودت ک این موضوع هم تکامل می‌خواد بعد همه درا واست باز میشه ک همه دنیا با هم نمیتونن واست چنین کاری بکنن

    جمله طلایی

    اگر داری مثل بقیه فکر می‌کنی و مثل بقیه عمل میکنی ب خدا مثل بقیه نتیجه میگیری

    اگ جایی موجی مردم راه میاندازن ت ادامه نده چون مثل اونا نتیجه میگیری اگ نتیجه متفاوت میخوای باید هم متفاوت فکر کنی هم متفاوت رفتار کنی

    اغلب مواقع نقطه مخالف تفکر بیشتر جامعه تفکر درسته (اغلب مواقع)

    همچیز توحید و خدا و ایمان ب خداست و اگ کاری می‌کنیم و مردم خوششون بیاد از ما و مردم بگن ک آفرین ب ت ک پشت مایی و از حق ما دفاع میکنی این شرکه

    اینکه استاد اینقدر کیفیت بالایی داره سایتش و نتایجش ت هر زمینه‌ای واسه اینکه دنبال تایید مردم نبوده و کاری کرده ک خدا و قلب خودش بهش اعتقاد داشته باشه

    اگ توحید ت قلبمون بیشتر و‌ بیشتر بشه نحوه فکر کردن و عمل کر‌دنمون و نتایجمون تغییر می‌کنه و همچیزمون تغییر میکنه

    تمرکزمون رو بزاریم روی کار خودمون و مسیر خودمونو بریم و کاری نداشته باشیم ک بقیه چیکار می‌کنن و خدای خودمون رو بشناسیم و توحید عملی داشته باشیم یعنی مسئولیت زندگیمونو ب عهده بگیریم

    مردمی ک مارو میارن بالا با ی بشکن مردم پرتمون می‌کنن پایین مردمو ول کنیم خودمون باشیمو خدای خودمون بعد خدا آدمارو میاره همه کار میکنه و ما فقط باید روی خودمون کار کنیم و نگرانی بیرونی نداشته باشیم بقیش خودش درست میشه

    هدف این بخش این بود ک خدارو مقصر ندانیم و مسئولیتو گردن بقیه نندازیم و دنبال اینکه بقیه بیان زندگیمونو درست کنن نباشین ‌ هیچ نگرانش نباشیم و باید بگیم خودمون قدرت خلق زندگیمونو داریم

    وقتی ما فکرمون درست باشه حتی بلایای طبیعی ب نفع ما میشه و اصلاچیزی ب نام بلا نداریم و همچیز نعمتای خداونده ولی این نعمتهارو هم فقط یسریا دریافت می‌کنن و آدمایی ک در مدار مناسب باشن از بلاها ایده می‌گیرن و جهانو رشد میدن( مثل استاد محمدی القار)

    ممنونم وقت با ارزشتونم گذاشتین و کامنت منو تا انتها خوندین امیدوارم ک این نکته برداری از فایل ب همراه مثالهای زندگی خودم چراغ راه هم واسه خودم و هم واسه افرادی ک خواستارش هستند مفید واقع شده باشه و همچنین ردپایی از من در شروع این خانه تکانی

    آرامشی وصف نشدنی در همه زمینهای زندگی واسه هممون آرزو می‌کنم

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: