live | پاسخ های کلیدی به چند سوال

نکته مهم: فایل فقط به صورت صوتی است


سوالاتی که در این فایل پاسخ داده شده است شامل:

  • منظور از نگرش خالق یا نگرش واکنش دهنده چیست؟
  • منظور از تقوا چیست؟
  • آیا هر شرایطی هرچقدر نادلخواه را می توان در زندگی تغییر داد؟
  • چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
  • درباره دریافت الهامات خداوند بگویید؛
  • عملکرد توحیدی درباره مهاجرت، چگونه است؟
  • با چه باور و منطقی جلوی حسادت کردن را بگیریم؟
  • چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
  • از کجا بدانم که در چه فرکانسی هستم؟
  • استاد آن زمان که در بندرعباس پیاده روی می کردید و فایل گوش می دادید، موضوع آن فایلها چه بود؟

نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی ام


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی live | پاسخ های کلیدی به چند سوال
    10MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

670 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عاطفه» در این صفحه: 2
  1. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام برگ هفتاد و ششم

    استاد جانم روند تغییرات در مسیر توسعه فردی انقدر آهسته و تکاملی هست که گاها انسان متوجه اون تغییرات نمیشه.

    همین لحظه که داشتم کامنت رو آغاز میکردم و نوشتم : سلام استاد عزیزم

    یادم به چند سال قبل افتاد که تازه میخواستم خودشناسی رو آغاز کنم.

    یادمه اون اوایل با یه بنده خدایی کار میکردم که ایشون اصرار داشت استاد صداش نزنیم.

    و منم قبول کرده بودم که به هیچ مدرس قانون جذبی، لقب استاد رو ندم

    و اگر این کار کردم، دچار اشتباه و گناه شدم چون باعث میشم که ایگوی اون شخص بزرگ و شخص متکبر و از آگاهی دور بشه

    الان خنده ام میگیره یاد اون داستان ها میفتم.

    چه باورهایی داشتم. باورهایی که به ضرص قاطع پذیرفته بودمش و خیلی هم نسبت بهشون تعصب داشتم.

    من یادمم به این داستان نبود وقتی تایپ کردم، استاد عزیزم، برام یادآوری شد.

    یا مثلا همین دیروز، یچیزی ریخته بود رو لباسم داشتم فوت ا‌ش میکردم که لباسم تمیز ‌شه، فوت که کردم ناخودآگاه یادم افتاد به چند سال قبل، که بشدت به چشم زخم اعتقاد داشتم و هروز یه عالمه ذکر و آیه میخوندم و به خودم فوت میکردم.

    وقتی یادم افتاد با خودم گفتم :

    عاطفه ببین خداوند این یادآوری رو برات انجام داد که بهت بگه، از کجا به کجا رسوندمت.

    این یادآوری انجام شد که سپاسگزار تر باشم.

    این یادآوری انجام شد که نسبت به تغییر مابقی باورهام، امیدوار تر باشم

    اصلا نمیتونم این فوت کردن براتون توضیح بدم که چقدر نسبت بهش وسواس گونه عمل میکردم.

    رو آب دعا میخوندم فوت میکردم. درب رو آب میزاشتم که اثرش از بین نره.

    روی خودم فوت میکردم

    یه عالمه دعا و حرز و نمیدونم پوست آهو و وان یکاد و… به خودم آویزون میکردم.

    اصلا من نفهمیدم چطوری این باورها و خرافات از وجودم بیرون رفت.

    انقدر این روند آهسته و تکاملی اتفاق افتاد انقدر باورهای بیهوده آرام حذف شدند که من متوجه ا‌ش نمیشدم.

    اما چون باورهای جدید زیاد تکرار میشدند این تکامل، شدت و سرعت گرفته بود.

    داشتم با خودم میگفتم :

    چقدررررر من زمان میزاشتم برای کارها و روش هایی که بیهوده بودند

    مثلا همین تکنیک پاکسازی هواپونوپونو، چقدر من براش تلاش میکردم. الان تو لایو که گفتین یادش افتادم، خنده ام گرفته بود استاد.

    همش تسبیح و صلوات شمار تو دستم بود ، این روش پاکسازی رو انجامش میدادم

    این روش ها هیچ غلطی تو زندگی ام نکردند.

    چقدر فنگشویی انجام دادم.

    دیوار هام رنگ زدم، رنگ بندی و دکور میچیدم

    سکه های ایچینگ، آب خورشیدی، جعبه های عشق و ثروت

    این ها هم هیچ غلطی برام نکردند

    فقط و فقطططط باورهای انسان اند که تاثیرگزارند روی زندگی مون.

    استاد در مورد حسادت هم باهاتون موافقم.

    منم با این باور قدرتمند کننده، تونستم حسادت کنار بزارم. اینکه :

    هر کسی سر جای درست خودش هست.

    هیچ اشتباهی در نظام شکوهمند جهان هستی، نیست.

    استاد در مورد زمانبندی هم باهاتون موافقم. منم قبلا ها همینطوری بودم. بشدت زمان کم میاوردم.

    از صبح تا شب درگیر بودم و هیچ تفریح نداشتم.

    و همیشه وقت کم میاوردم و شاکی بودم.

    استاد میدونید این وقت کم آوردنم علتش چی بود.

    علتش استاندارد های بالایی بود که برای خودم ایجاد کرده بودم. علتش کمال گرایی ام بود، توقع بیش از اندازه ای که از خودم داشتم

    با خودم گفتم، اصل چیه ؟

    مگه اصل غیر این هست که :

    احساس خوب = اتفاق خوب

    من هر روز صبح، دفترچه تمرکز بر نکات مثبت رو مینویسم. با سپاسگزاری و احساس خوب روزم رو آغاز میکنم.

    سپس جریان هدایت روز منو جلو میبره.

    تمام کارهایی که باید انجام بشه رو خود اون نیرو سِت میکنه.

    قبلا نمیزاشتم، اون نیرو وارد بشه.

    خودمو تو انجام یسری کارها غرق و خسته میکردم.

    اما الان هر چی میگه، به حرفش گوش میدم.

    یهو سر از جایی در میارم که اصلا ایده ای براش نداشتم.

    مثلا همین دیروز، من هدایت شدم بعد مدت ها برم استخر.

    اگر ما کارهامون بسپاریم به اون نیرو و نگرانش نباشیم، کار و تفریح و خودشناسی و.. رو برامون زمانبندی میکنه.

    کی گفته تفریح فقط مال آخر هفته هاست.

    ما انسان ایم، لیاقت احساس خوب، تفریح رو هروز داریم. نه فقط یسری از روزهای خاص

    این بدن نیاز داره به خواب کافی

    به استراحت کافی

    یسری هامون عذاب وجدان داریم وقتی کار خاصی نمیکنیم و استراحت میکنیم.

    در صورتی که این بدن اگر میخوایم خوب کار کنه باید همه چیزش بالانس باشه

    اگر امروز رو یکم بیشتر خوابیدی، خودت رو سرزنش نکن و با خودت بگو به بدن نازنین ام استراحت و لذت دادم.

    با خودمون مهربون باشیم.

    همه این ها نوشتم که بگم با خودمون در صلح باشیم.

    اگر برای خودمون ارزش قائل باشیم :

    1. بیش از اندازه خودمون غرق کار نمیکنیم.

    2. در روز ساعاتی اختصاص به تفریح میدیم

    3. بدون عذاب وجدان استراحت میکنیم

    4. خودمون سرزنش نمیکنیم

    5. استاندارد های راحت تر واسه خودمون ایجاد میکنیم

    و…

    اولویت هامون مشخص کنیم و با خودمون در صلح باشیم ، اون نیرو خودش همه چیز رو میچینه. همه چیز رو.

    به موقع اش کار ، به موقع اش تفریح.

    در رابطه با در صلح بودن با خودم و زندگی به سبک شخصی ام، یسری جمله هایی رو روی تخته وایت برد ام نوشتم به شرح زیر :

    شرایط اکنون من، منو راضی کرده، من برای راضی کردن بقیه، برنامه ای ندارم

    دیدگاه روحم به من، اولویت تمام و کمال زندگی ام هست، من نیازی به نگاه بقیه ندارم.

    من یک بار اومدم روی این سیاره، و این بار رو برای خودم زندگی خواهم کرد

    هر روز صبح که بیدار میشم از روش میخونم.

    اگر ما برای خودمون زندگی کنیم و ترس از نگاه بقیه نداشته باشیم و اصل رو بزاریم بر مبنای احساس خوب، دیگه با خودمون نامهربون نیستیم.

    دیگه از صبح تا شب به خودمون فشار های سنگین نمیاریم و توقعات عجیب و غریب از خودمون نداریم.

    استاد جانم و مریم مهربونم بابت تهیه، تدوین و کپشن این فایل توحیدی ازتون سپاسگزارم

    از خداوند مهربونم هم سپاسگزارم که از زبان شما با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه

    از عزیزانی هم که کامنت بنده مطالعه کردند، کمال تشکر را دارم.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام منیره جانم

    امیدوارم که حال دلتون عااالی باشه.

    باعث افتخاره. سپاسگزارم که کامنتم مطالعه کردین عزیز دلم.

    واقعا خنده آور هم هست این روش های خرافاتی.

    بی نهایت کارهای عجیب میکردم که جا نشده تو کامنت بنویسم.

    اما بلطف خداوند در مسیر خودشناسی، همشون از بین رفتند.

    همین امروز اتفاقا حین مناجات با خداوند، داشتم یاد اون روزها میکردم

    خیلی دوره های درب و داغون و غیر اصل رو گذروندم تا هدایت شدم به استاد عباسمنش.

    جالبه اون زمان ها استاد عباسمنش رو میشناختم اما با فایل هاشون ارتباط نمیگرفتم و همش سمت خرافات بودم.

    وقتی مدارهام بالاتر رفت، با استاد مهربونم هم فرکانس شدم و این باعث افتخاره.

    امروز داشتم به این فکر میکردم که مسیر من از همین خرافات میگذشت.

    نیاز داشتم به تمام اون آزمون خطا ها،

    نیاز داشتم به تمام اون حرز ها و فنگشویی ها، تا باورم بشه که هیچ غلطی نمیکنند و فقط الله هست که میتونه منو به خوشبختی برسونه.

    باید حسابی اون رو‌‌ش ها تست میکردم، حسابی برای اون دوره های غیر اصل هزینه میکردم تا ذهنم براش منطقی بشه که فرع هستند.

    یادمه وقتی تصاویر فنگشویی رو داشتم از دیوار میکندم، با تمسخر و صدای بلند، خطاب به اون تصاویر میگفتم :

    شما ها میخواستین منو به ثروت برسونید ؟

    خطاب به جعبه عشق میگفتم :

    تو میخواستی منو خوشبخت کنی ؟

    خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت آرامشی که در پرتو آگاهی نصیبم شد.

    منیره جان انشالله همیشه بخندی و حال دلت عالی باشه.

    منو شما ضرر نکردیم بابت زمان و هزینه ای که واسه فنگشویی و… کردیم ، بلکه ایمان مون نسبت به فرکانس هامون بیشتر شد. تکامل مون طی شد.

    بقول استاد حرف قشنگی میزنه :

    ایمانی که بعد از شک ایجاد میشه، ارزشمنده.

    من و شما و خیلی از دوستان دیگه که مسیر ما رو رفتند، بُرد کردیم.

    اگر اون کنجکاوی ها نبود، امروز اینجا نبودیم.

    یچیزی یکی از شاگردهای استاد عباسمنش گفت که من هر وقت یادش میفتم مو به تنم سیخ میشه. اینکه :

    اون نیرو وقتی ببینه که داری دنبالش میگردی، خودش کمکت میکنه که بشناسی اش.

    منو شما هم وقتی دنبال روش ها و خرافات بودیم و دنبال خدا توی اون روش ها میگشتیم،

    اون نیرو متوجه تلاش و تقلا های ما شد.

    و دست ما رو گرفت و گذاشت تو دست خودش.

    از طریق تضاد فرع، اصل رو بر ما نمایان کرد.

    کی این اتفاق میفته؟

    زمانی که بقول انیشتین :

    کنجکاوی مقدس مون رو ادامه دادیم.

    وقتی به ادیسون گفتند که تو 99 بار شکست خوردی و بار صدم برق رو اختراع کردی.

    ایشون گفت اون 99 بار، شکست نبود، بلکه کشف 99 روشی بود که منجر به تولید برق نمیشد.

    برای ما هم همینه. ما از طریق خرافات، از طریق فرعیات، کشف کردیم که اصل چیه و کجاست.

    یادمه اون روزها چقدر گریه میکردم و خدا رو صدا میزدم و ازش میخواستم که حقیقت رو بر من آشکار کنه.

    من گیج ‌شده بودم.

    یکی میگف فنگشویی، یکی میگف هواپونوپونو، یکی میگف چله قرآن، یکی میگف حرز فلان یکی میگف آب خورشیدی، یکی میگف گیاه خواری، اون یکی میگف کارماسوزی، یکی میگف یوگانیدرا و…

    من یادمه اشک دون دون میریختم و میگفتم خدایا تو هر دوره ای یه چیزی میگن. حقیقت کجاست؟

    انقدررررر روش های مختلف تست کردم و انقدر دنبالش گشتم تا اینکه فهمیدم ایشون در بند بند وجودمه.

    سپس آروم گرفتم.

    درست عین یه نی نی که در آغوش مادرشه.

    خدا جونم شکرت مهربونم.

    دوستت دارم منیره جانم.

    از خداوند مهربونم سپاسگزارم که بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    در پناه خداوند باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: