live | پاسخ های کلیدی به چند سوال

نکته مهم: فایل فقط به صورت صوتی است


سوالاتی که در این فایل پاسخ داده شده است شامل:

  • منظور از نگرش خالق یا نگرش واکنش دهنده چیست؟
  • منظور از تقوا چیست؟
  • آیا هر شرایطی هرچقدر نادلخواه را می توان در زندگی تغییر داد؟
  • چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
  • درباره دریافت الهامات خداوند بگویید؛
  • عملکرد توحیدی درباره مهاجرت، چگونه است؟
  • با چه باور و منطقی جلوی حسادت کردن را بگیریم؟
  • چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
  • از کجا بدانم که در چه فرکانسی هستم؟
  • استاد آن زمان که در بندرعباس پیاده روی می کردید و فایل گوش می دادید، موضوع آن فایلها چه بود؟

نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی ام


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی live | پاسخ های کلیدی به چند سوال
    10MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

670 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسن صالحی» در این صفحه: 1
  1. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 613 روز

    سلام

    من خیلی خوشحالم که درجمعی هستم که همدیگررامی فهمیم وتجربه هایی شبیه به هم داریم وازاینکه تجربه های مشترک باعث تقویت دیدگاه وباورهای ماخواهد شد خوشحالم من اززمانی که نگرش وباورهایم رو سعی کردم کنترل کنم واحساس خوب داشته باشم هرانچه را درذهن وضمیرم تصورکردم روبهش رسیدم یا نزدیک تربرام شده یاباورش برام راحت ترشده

    من زمانی که قانو رونمی دونستم یه مشکلی برام پیش اومد وباکسی به خاطرملک درگیر شدم حتی وکیل گرفتم اما هرکاری کردم به ضرر خودم شد هرچند حق با من بود فکرمیکردم باید من پیروز بشم اشکال من این بود که که همش متمرکز برروی احساس بد بودم وکینه ونفرت سراسروجودم پرشده بود وبه همین خاطر طبق قانون قسمتی ازمنافعم ازبین رفت چون برطبق قانون عمل شده بود اما وقتی کینه روباوجود خسارتی که طرف مقابل به من زده بود ازخودم دورکردم وخودم رواروم کردم اینجا کارها درست شد مقداری ازملکم روکه باقی مونده بود زنده شد وبرام منافع زیادی داد وحتی تاحالا همون مقدارکم بازجوری شده که دارای ارزش زیادی شده واحتمالن باقسمتی ازاون برای اینده هدفم سرمایه گزاری کنم وواقعا تمرکز برخوبی وارامش باعث میشه مابه اهداف وخواسته هامون راهت تربرسیم اگرچه ظاهرن قوانین بشری وهرچی خلاف تصورما باشه قانون کارخودش رومیکنه ومابه خواستمون طبق قانون میرسیم یه باربرای یه بررسی بازاریک کالایی قرارشد برم به کشورامارات یه دوستی توی بازاربندرداشتم باهاش مشوره کردم که می خوام برم دبی برای برسی کالا وبازارکالای مورد نظر اون هم کفت اتفاقا یه دوستی اونجا دارم که درهمین زمینه کارمیکنه وباهاش هماهنگ میکنم کمکت کنه من هم برای ویزا وکارسفرم اقدام کردم تا این که روزسفروپروازم به دبی نزدیک شدی یک روزقبل ازپرواز ازدوست بازاریم پرسیدم فردا پروازم هست وشماهماهنگی بادوستت کردی واون هم گفت ببخشید من یادم رفته بهش زنگ بزنم وهماهنگی کنم البته این دوست خوش قول من به من اطمینان داده بودکه همه چی هله ومن کارهاتو ردیف میکنم ومن هم فقط به اون وقولش اعتماد کرده بودم وقتی بهش زنگ زد اون گفت یک ساله که کشورعمان رفته ودیگه امارات نیست من خیلی ناراحت وعصبانی شدم که مگه تونمی دونستی که اون امارت نیست وبرچه اساسی تواین قول صددرصد رو به من دادی فرداپرواز منه ومن اصلا کسی رواونجا نمی شناسم وهرینه ام همش برباد شد خیلی ناراحت شدم وبه سمت خونه حرکت کردم ماه رمضون بود برای افتاری رسیدم نزدیک خونه یکی ازدوستان بلوچ که مستاجرپدرخانومم بود منودید ومن قبلش با وجود ناراحتی که داشتم چون ما ه رمضون بود کلا بی خیالش شدم واحساسم روکنترل کردم وریلکس شدم وقتی دم درمغازش رسیدم ازاونجایی که

    دوست بلوچ من خبرداشت برای یه سفرتحقیقی تجاری قراربود برم دبی ازم سوال کرد پس کی به سلامتی مسافری ومن هم بهش ماجرارفیق خوش قولم روگفتم وگفتم که کنسل شد چون کسی که قراربود راهنما وکارشناس من باشه ازاونجا رفته اونم گفت پس دیگه نمی ری من هم گفتم بااین وضعیت دیگه نه اما ته دلم یه حسی خوبی داشتم که باوجود مشکلات یه جوری به خیرختم میشه اون بهم گفت پسرخواهرمن دبی هستش اگه می خوای بهش بگم من اول گفتم نه اون که منو نمی شناسه ویهو مزاهم بشم خوب نیست اون گفت نه پسرخیلی خوبیه وخون گرمه ومهمون نوازه خوشحال میشه بتونه کمک کنه واون هم بهش زنگ زند وبنده خدا هم بهش گفته بود که من عکس من رووتاریخ پروازم وساعت پرواز روبراش بفرستم واون بیاد فرودگاه دبی دنبال من وخلاصه ما اون شب این کاروکردیم ومن فرداش باپرواز رفتم دبی ومتاسفانه ازفرودگاه قشم رفتم وشخصی باپارتی بازی یک کالایی ارسالش روبا برچسب کارت پروازمن وبال گردنم کرد که این کاربرام دردسرسازشد ومقداری توی فرودگاه دبی الاف شدم نیم ساعت ازنشستن پروازما گذشته بود ومن مجبورشدم کالای وبال گردن روببرم بیرون فرودگاه وبه کسی که شماره تلفنش روی کالا بود تحویل بدم بعد توبیرون فرودگاه یکی اسم منو صدازد ومن نگاهش کردم ومتوجه شدم کسی هست که اومده دنبال من خلاصه من روبه دفترشرکتشون برد وبعد به اپارتمانش رفتیم خلاصه بدون هتل والافی باهمکاری این دوست عزیزکه واقعا دستان خدا بود من اون سفرروبه خوشی وسلامتی رفتم وبرگشتم وارامش وکنترل ذهن وافکارروببینید چقدردرمسیرزندگی وکارما برخلاف اون چیزی که ظاهرن هست رورقم مبزنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: