نکته مهم: فایل فقط به صورت صوتی است
سوالاتی که در این فایل پاسخ داده شده است شامل:
- منظور از نگرش خالق یا نگرش واکنش دهنده چیست؟
- منظور از تقوا چیست؟
- آیا هر شرایطی هرچقدر نادلخواه را می توان در زندگی تغییر داد؟
- چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
- درباره دریافت الهامات خداوند بگویید؛
- عملکرد توحیدی درباره مهاجرت، چگونه است؟
- با چه باور و منطقی جلوی حسادت کردن را بگیریم؟
- چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟
- از کجا بدانم که در چه فرکانسی هستم؟
- استاد آن زمان که در بندرعباس پیاده روی می کردید و فایل گوش می دادید، موضوع آن فایلها چه بود؟
نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی ام
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی live | پاسخ های کلیدی به چند سوال10MB11 دقیقه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.
وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَلَأَجْرُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﺩﻳﺪﻧﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻧﻴﻜﻮ ﺟﺎﻱ ﺩﻫﻴﻢ ، ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ [ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﭼﻪ ﻛﻤﻴّﺖ ﻭ ﻛﻴﻔﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ . ]النحل (۴١)
الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﻛﻪ [ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺼﺎﻳﺐ ، ﻭﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ] ﺻﺒﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.النحل(۴٢)
به نام پروردگاری که هرآنچه دارم از اوست
سلام استاد عزیزم و
سلام مریم جانِ مهربانم
خدارو شاکرم بابت امروز ،امروزی که میشد نباشه ولی هست امروزی که من دوباره چشم باز کردم به روی زیبایی های جهان هستی،امروزی که به من اجازه دادی بنویسم ،امروزی که من دوباره قراره کلی سپاسگزاری کنم و کیف کنم ازینکه چقدر این خدا خوبه چقدر اینهمه نعمت هاشو دوست دارم بابااااااااچقدر باحااااااله این بازیِ سپاسگزاری تازه خودش گفته هرچقدر بیشتر سپاسگزاری کنی بیشتر تر تر میتونی سپاسگزاری کنی چون آنقدر نعمت هاشو بیشتر میکنه که هی باید دوباره سپاسگزاری کنی ….
واقعا چه بازیِ باحالیه ها
مثه هزارتو میمونه انگار بیوفتی توش تا مدتها باهاش سرگرمی فقط خدا کنه همیشه تومدارش باشم و ادامش بدم
خدایا همین الان آلارم گوشیم شروع کرد به زنگ زدن
میدونی اسم آلارم چیه؟اسمش گذاشتم :
آیا خدا برای خواسته ی تو کافی نیست؟
این آلارم رو روساعت های مختلف روز کوک کردم که مدام بهم یادآوری بشه
خیلی بازی باحالیه
هر ساعتی که گوشیم آلارم میده
باهاش تکرار میکنم
آیا خدا برای خواسته ی تو کافی نیست؟؟
درجواب بالبخند میگم
آفکورس که کافیه ؛)
جالبه ساعتها کاملا رندوم انتخاب شدن مثلا 9ونیم صبح، 2ظهر ،4بعداز ظهر،8شب،11شب
ولی چقدرررر به جا و به موقع زنگ میخوره
مثلا یه زمانایی که مغزم داره نجوا میکنه که چطور از کجا چطوری اخههههههه یهو صدای گوشیم از یجایی بلند میشه میگه ؟
آیا خدا برای خواسته ی تو کافی نیست
ومن میفهمم که انگار خود خدا داره جواب نجواها رو میده …
واقعا خدایا چه روش خفنی رو بهم الهام کردی برای کنترل ذهنم چقدر بااین روش خوب میشه باورسازی کرد
قربونت برم که چقدر کمکم میکنی که به ذهنم جواب بدم
اصلا مگه من میتونم بدون تو کاری بکنم من کی باشم در برابر عظمت تو
من کی باشم در برابر وهابیت تو؟
من کی باشم در برابر رزاقیت تو ؟
من کی باشم در برابر رحمانیت تو؟
اصلا من کی باشم دربرابر رب العالمین؟
الله اکبر
به قول آقا ابراهیم چقدددددددررررر این عبارت دوکلمه ای حرف توشه ها!!
رب العالمین تویی
قدرت مطلق تویی
فرمانروا تویی
همه چیز تحت سیطره توعه…
همه گوش به فرمان توعن
همه دررکاب توعن
فرمون دست توعه
اونوقت من دنبال چی میگردم
دنبال کی میگردم ؟؟؟
خدایا دیدی وقتی یک ساعت پیش توی دفترم توی تمرین ستاره قطبی امروزم نوشتم که خودت کمکم کن که حقوق نیروهامو بدم خودت حقوقشون رو پرداخت کن خودت روزی شونو بده خودت دلشون رو شاد کن
دیدی وقتی از خونه اومدم بیرون چه اتفاقی افتاد ؟
خدایاااااااااا چقدر سریع
چقدر قشنگ
چقدر حرفه ای همزمانی هات رو رخ دادی و من رو در موقعیتی قرار دادی که روبه رو بشم با اون مردی که توی پیاده رو جلوی بانک سرراهم سبز شد و گفت خانم یه لحظه میشه کمکم کنید
کارت بانکیش رو گرفت به سمتم گفت میشه یه مبلغی رو برام انتقال بدید
(خدایا چقدر مطهره عجیب شده چطور به سروظاهر اون فرد خرده نگرفت چطور نگفت این آدم چرا بوی سیگار میده تازه فندکم که دستشه اصلا چرا من باید بهش کمک کنم این معتاده ولش کن بابا)
لبخند زدم بهش گفتم بله آقا حتما چراکه نه..کارتش رو گرفتم
( فرمان رو صادر کردی برو وبهش کمک کن نگران نباش دیرت نمیشه خودم حواسم بهت هست)
مبلغ رو گفت شماره کارت رو گفت و من براش انجام دادم رسیدش و کارتش رو بهش دادم
و گفت بازم هست
نگاهش کردم یه دفتر دستش بود
یه عالمه حساب کتاباشو نوشته بود
و جلوی هر کدوم دقیق شماره کارت و مبلغ بود
تااونجایی که میشد
و گردنم بهم اجازه میداد
کله مو جاکردم توی دفترش نزدیک به10,20مورد نوشته بود و جلوی بعضیاش نوشته شده بود
پرداخت شد پرداخت شد
(آآخ خدایا قلبممممم
چقدر من این کلمه رو دوست دارم چقدر ازین عبارت دوحرفیِ پرداخت شد ته بدهی هام انرژی میگیرم
چقدر تو عادلانه دقیقه های امروز رو برام مدیریت کردی
من ازت بخوام بدهی ها پرداخت بشه
اونوقت چشمان من رو به رگبار ببندی
با این عبارتِ دوحرفیِ شیرینِ حال خوب
پرداخت شد
پرداخت شد
همزمان که داشت شماره کارتها رو میخوند و مبلغ هارو میگفت ومن تق تق تق دکمه های ATMرو میزدم
تند تند توی دلم میگفتم
خدایا عاشقتم
خدایا خیلی باحالی
میدونی من عاشق این کارم که پرداخت کنم بدهی هامو
که بعدش بگم اخیییییش اینم زدم به حساب فلانی
میتونست اون آقا فقط یک انتقالی داشته باشه ولی الان اصلا یادم نیس چنتا یه عالممممه داشت
هی هم میگفت مزاحمتون نیستم؟خانم
من بالبخند میگفتم نه آقا این چه حرفیه من انجام میدم
(توی دلم گفتم خدا منو مامور کرده کمکت کنم
نمیدونی تو رو هم مامور کرده به من کمک کنی
من نوکرتونم هستم
من عاشقتونم هستم
من دورشماهم میگردم
اسلام اجازه بده من ماچتونم میکنم خخخ)
وقتی کارش تموم شد و گفت همینابود دیگه
خیلی ممنون
کارتش رو بهش دادم
یه نگاه عمیق کردمش
توی دلم بهش گفتم حاجی خوش بحالت
دمت گرم چقدررررر پول توی حسابت بود
اصلا به مونده کارتت نگاه نمیکردی
تند تند شماره حسابها و مبلغ هایی که همشون بالای 1میلیون بود رو میگفتی
منم خوشحال و شاد و خندان تند تند واریزی ها رو انجام میدادم
اون بندگان خدا هم که سرصبی بهشون حال دادیم دوتایی ،چقدر دینگ دینگ باصدای اس ام اس های واریزی روحشون شاد شده
گفتم حاجی منم یه روز همینطوری تموم بدهی هامو صاف میکنم
بعدش یه تشکر ویژه ازش کردم
و به مسیرم ادامه دادم
خدایا تو خیلی بامرامی
به قول رضا مارمولک تو فقط خدای آدم خوبا نیستی تو خدای ما آدم بدها هم هستی
ماهایی که صب کلی خواسته واست مینویسیم ولی تهش میگیم چطوری اخه؟
بعد از در خونه مون میزنیم بیرون تو از همون لحظه مدار مارو هم جهت باخواسته هامون عوض میکنی
خدایا تو چی هستی؟؟ تو کی هستی؟؟؟
من در قالب اون مرد که همین یک ساعت پیش بهش برخورد کردم تو رو دیدم
من وقتی به طرف ایستگاه اتوبوس حرکت میکردم وقتی سرم رو به سمت آسمون بلند کردم و آسمون آبی و آفتابی قشنگت رو دیدم تو رو دیدم
من تو برگهای زرد درختهای خیابون تو رو دیدم
رنگهایی که واقعا نمیدونم چه رنگی ان ولی هرچی هستن هوش از سر بیننده میبرن
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هرورقش دفتریست معرفت کردگار
خدایا تو رب العالمین هستی دیگه اره؟؟؟
پس من به امید همین رب العالمین ادامه میدم مسیر امروزم رو تا بازهم سوپرایز بشم از قدرتش. تا بازهم دهانم مثل غاز باز بمونه از هماهنگی هاش از عدالتش
خدایا بزن بریم….
“این هم نشونه ی امروزم به وقت 6اذرماه1403”