live | پاسخ های کلیدی به چند سوال - صفحه 40

670 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1982 روز

    به نام خالق بخشنده مهربان

    “خانه تکانی ذهن”

    “گام پنجم”

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه هم کلاسی های خوبم

    چقدر خوشحالم بازم توی این کلاس نشستم و صبح قبل رفتن به سر کار و توی راه چند بار فایل رو گوش دادم و حالا میخواستم درکم از این آگاهی ها رو بنویسم

    اول میخوام به صورت تیتر وار فقط نتایجی که این 11 روزه از زندگی به شیوه پروژه خانه تکانی ذهن گرفتم رو بنویسم…از آرامش ام…از باور قوی تر به امکان پذیری رخدادهای خوب که دارن همینجوری به سمت من میان…باورهای بهتر در مورد خداوند…خلوت شدن ذهنم…ناخوادآگاه ساکت بودن ذهنم….تمرکز بیشتر روی نکات مثبت هرچیزی و هرکسی…احساس بهتر به خداوند که بهترین رفیق و دوستمه و حافظ و هدایتگر منه…توی همین چند روزه افزایش ورودی مالی به این شکل که اگه حساب سرانگشتی کنم به ازای هر 2 ساعتی که توی کلاس نشستم ورودی مالی من 1 الی 2 میلیون بیشتر شده…حقوقم زودتر واریز شده…شادی ها و مهمونی هایی که من باهاش همزمان شدم…رزقی که به شکلهای مختلف وارد زندگی ام شده… راه حلی های ساده تری برای مسائل ام بهم الهام شده…حتی مسیرهای آسانتری برای رانندگی و رسیدن به مقصد که نمیشناختم و هدایت شدم بهشون…که همه این نتایج در دفتر ارزیابی ماهانه من بعنوان رزق دریافتی من در این ماه در حال ثبت هستند و هر روز اون دفتر داره پر تر میشه از اینهمه نعمت

    همه اینها مدیون تعهد من به این پروژه است که با هدایت خداوند و همت خانم شایسته مهربانم امکان پذیر شده..بی نهایت شکرگزارم

    استاد بزرگوار وقتی این فایلهای رو گوش میدم میبینم شما تمام به معنی واقعی تمام آنچه در دوره ها هست رو مرور کردید…اگه من همین فایلهای رو هر روز گوش بدم…به قول خانم شایسته در جملاتش تعمق کنم…ازشون راهکار بسازم برای مسائل ام…ازشون باور بسازم و در طی روز تکرارشون کنم تا در ذهنم ملکه بشن و بعنوان کدهای جدید توی ذهنم اجرا بشن…امکان نداره من چیزی جز خوشبختی و روندهای آسان رو تجربه کنم…اگه چیزی غیر از این رو تجربه کنم به ولله ایراد در منه

    *

    اول میخواستم از ذوق و شوق بی نهایت ستودنی استاد در برابر زیبایی ها بگم کمی نوشتم اما پاکش کردم…حس خوبی به این ندارم که بخوام برم توی چارچوب ها…میخوام بیشتر اجازه بدم خداوند هدایتم کنه

    متوجه شدم حتی در نظر نوشتن هم اگه هدفم از این نوشتن رو مشخص نکنم به هیچ مقصدی نخواهم رسید…من باید همیشه هدفی رو از انجام هر کاری مشخص کنم…وگرنه میشم مثل اون باری که ایستاده بودم کنار خیابون منتظر تاکسی بی نهایت ماشین رد میشدن اما من نمیدونستم دقیق مقصدم کجاست…نمیدونستم چی بگم کجا برم…در نهایت کسی که نمیدونه به چه سمتی میخواد بره هدایت واضحی هم نخواهد شد و به جایی هم نمیرسه و برعکس اگه کسی هدفی واضح داشته باشه هرچقدر دور و هر روز برای هدفش قدمی برداره حتما به مقصدش میرسه…من گاهی در روزمرگی هام این نکته یادم میره بازم برام پررنگ شد…ممنونم از هدایت الله مهربان

    پس من با نوشتن این نظرات در مورد نکاتی که شنیدم و درسهایی که بهم داده شده میخوام خودم رو بهتر بشناسم…میخوام به خودشناسی و خدا شناسی برسم…میخوام قوانین جهان و خداوند رو بهتر درک کنم…میخوام یاد بگیرم چطور از این قوانین باز هم بهتر عمل کنم…میخوام به باورهای اشتباهم پی ببرم و اصلاح شون کنم…پس از خدا میخوام تا هدایتم کنه

    به هرچیزی توجه کنم…نوعی از توجه که احساس ایجاد کنه…احساس من ارتعاشی رو به جهان میفرسته که توسط جهان تقویت میشه و به سمت من برمیگرده…تبدیل به اتفاقات میشه و در زندگی ام گسترش پیدا میکنه

    من در زندگی ام مثل همه انسان ها یسری علاقمندی دارم مثل طبیعت، حیوانات… شیرینی…غذاهای خوشمزه…فوتبال و تیراندازی و اتومبیل رانی…که با توجه به اونها به احساس خوب میرسیدم…و خوب این که طبیعی و بدیهی بود…اما چی میشه که ما آدمها با اینهمه چیزهای خوب که در اطرافمون هست بازم زندگی مون اونطور که باید خوب نیست؟ چی میشه که اون آزادی مکانی و زمانی و مالی که میخوایم رو نداریم…سلامتی کافی رو تجربه نمیکنیم…و هزار جور مسئله دیگه…همه اون خوبی ها همیشه در دسترس ما هستن…ما توی جهانی هستیم که همه چیز فراوونه…زندگی هر روز داره راحت تر میشه…رفاه بیشتر…دسترسی به آموزش و امکانات رفاهی و درمانی بیشتر هست…اما ما آدمها باز میگیم قدیما خوب بود…من از اطرافیان بزرگترم مثل مادر و خاله ها و حتی دوستانم بارها شنیدم که قدیم زندگی بهتر بود…اتفاقا یبار ازشون پرسیدم که واقعا شما که میگید امکانات نداشتید چی اون موقع بهتر بوده…خیلی از زنان سر زایمان فوت میکردند….دایی خود من توی یک زایمان سخت دچار پارگی عصب بازو و از یک دست برای همیشه معلول میشه…در صورتی که در حال حاضر چنین مواردی با سزارین به راحتی به دنیا میان…مادرم تعریف میکنه که چطور باید میرفتن از چشمه آب می اوردن و چقدر توی زمستون اینکار براشون سخت بوده و چقدر همه چیز براشون عذاب آور بوده…چطور میشه که این همه امکانات و آسایش باعث نمیشه ما آدمهای خوشحال تری باشیم؟ حالا مادربزرگ من بازم میگه که اون موقع ها باز بهتر بوده…آیا بچگی مادربزرگ من شرایط واقعا بهتر بوده؟

    خیر

    اینا به دلیل ساده کارکرد ذهن ما رخ میده که اساسا یاد گرفته روی نکات منفی تمرکز کنه…همیشه بهانه میگیره…همیشه مقایسه میکنه…این مقایسه یا با شرایط افراد دیگه است یا با شرایط گذشته و همیشه هم تمرکزش روی نکات منفی هست و از جنبه احساس بد مقایسه میکنه…

    به قول قرآن این از “کفر” ریشه میگیره…هم ریشه با پوشاندن….یعنی ذهن ما حقایق رو میپوشونه…فیلترهایی میگذاره که محیط رو از جنبه اون فیلتر ها نگاه میکنیم

    مثلا وقتی سن ام کمتر بود همیشه به ظاهر خودم ایراد میگرفتم…یا چاقی موضعی در ناحیه ای از بدن…یا گودرفتگی زیر چشم…خط رویش موی نازیبا…فرم دست…فرم پا…پوست…حالت ابرو…حالت چشم…رنگ چشم…خلاصه این ذهن من هربار به ایرادی پیله میکرد تا منو نازیبا معرفی کنه…حتی اگه کسی از زیبایی من چیزی میگفت من زود فراموش اش میکردم کافی بود کسی انتقادی بکنه اون تا ابد با منه و همیشه داره در ذهنم مرور میشه…اما با کار کردن روی ذهنم و عزت نفسم نمیگم عالی شدم اما حالا با اینکه من الان سنم بالاتر رفته همیشه عکس هام رو میبینم نسبت به مثلا 10 سال قبل واقعا احساس میکنم بهتر شدم…خوب هیچ چیزی قطعا اونقدر بهتر نشده فقط احساس من بهتر شده و من زیبابین تر شدم…من موفق شدم برخی از فیلترهای کفر رو بشکنم و فیلتر های شکر رو جایگزین کنم

    حالا من در مورد برخی موضوعات که اساسا جز زیبایی چیزی نمیدیدم…مثلا طبیعت…مثلا جنگل و روخونه…که عاشق شون هستم…مثلا حیوونا…خوب اینا که سخت نیست زیبایی شون رو ببینی

    اما من زیبایی انسان ها و سیستم های انسانی رو نمیتونستم ببینم…هنوزم مقاومت دارم و بازم سختمه

    فکر میکردم انتقاد کردن یک حسن هست…فکر میکردم کسی که انتقاد میکنه و هرچه انتقاد بیشتری رو تشخیص بده فرهیخته تر و هوشمندتر هست…و تازه تمام تلاشم رو میکردم تا بتونم بیشتر انتقاد کنم …فکر میکردم خیلی جسور هستم و این توانایی من هست که انتقادات رو تشخیص داده اونها رو به سمع و نظر فرد مسئول میرسوندم…ایشون رو با خاک یکسان میکردم تا درس عبرتی باشه برای آیندگان…فکر میکردم انتقاد سازنده است و باعث بهبود میشه…این باعث میشد که آدمهای اطرافم به نوعی دلهره داشته باشند که بخوان مورد انتقاد من قرار بگیرن…تازه فکر هم میکردم که من همیشه عقل کل هستم…البته انصافا همیشه در حال بهتر کردنم بودم…اما این نبود که من عالی تر از بقیه هستم…یا من مصون از هر اشتباهی هستم…وقتی میدیدم کسی انتقاد میکنه بخصوص این گفتگوهای انتقاد محور در حوزه اقتصاد و سیاست و فوتبال رو خیلی تماشا میکردم و ازشون یاد میگرفتم…تازه میخواستم خودم رو توی حوزه انتقاد به روز نگه دارم…

    یه مثال میزنم که خیلی دقیق تر ذهنم رو بشناسم…چون هدف اینه…من خواهری داشتم همیشه میگفت یسری کارها رو وظیفه خودش نمیدونه بلکه اونا رو باید همسر آینده اش انجام بده…میگفت رویاهای بزرگی نداره…میخواد یه زندگی خونوادگی خوب داشته باشه…همسرش حمایتش کنه…و خیلی مهمونی و سفر رو دوست داشت…همیشه هم دنبال بهونه ای برای گشتن و مهمونی و سفر بود…خوب نتیجه اش چی شد؟ جهان هم همینا رو بهش میداد…قانون جهان اینه…واقعا شرم دارم که بخوام بگم من همیشه از هر فرصتی استفاده میکردم که بخوام این ویژگی اش رو به رخ خودش یا بقیه بکشم…خواهرم بسیار مهربان و صبور و دوست داشتنی هست…اما من این رو به ساده لوح بودنش تعبیر میکردم…خیلی دوستش داشتم اما میگفتم که او کار خاصی نمیکنه ذاتش مهربونه…اونی که داره انتقاد میکنه…و در تلاش برای بهبود اوضاع هست داره کار اصلی رو میکنه…اونا اشخاصی درجه دو هستند در نهایت کار خاصی در جهان پیش نمیبرن چون هدفی ندارن و فقط پی خوشگذرونی و اهداف زودگذر دنیا هستند…معلومه نتیجه زندگی مون چی میشه…اینو بعنوان مثال عنوان میکنم که برای خودم راه گشا باشه…در جریان اختلافات شدید والدین ما که منجر به درگیری های بسیار ناراحت کننده شد جهان خواهرم رو که همیشه تمرکزش روی مسائلی بوده که شادش میکرده با یک مهاجرت به خارج از کشور میبره تا باز شادی بیشتر رو تجربه کنه و توی این درگیری ها نباشه…اما من با اینکه ویزام دوبار آماده شد نتونستم برم…چون من با درگیری هم فرکانس بودم…من باید باشم و تمامی اون درگیری ها رو از نزدیک شاهد باشم توی بطن اش باشم…انتقاد کنم و انتقاد بشم…درگیر مسائل بقیه بشم…خوب هیچ وقت هم که ما نمیتونیم اوضاع بقیه رو درست کنیم…و من هر روز افسرده تر و دلمرده تر میشدم…احساس حسادت تمام وجودم رو پر میکرد و سعی میکردم زیاد با بقیه ارتباطی نداشته باشم و منزوی شدم…احساس میکردم توی باتلاقی فرو رفته بودم و هر روز بیشتر توش فرو میرفتم

    من طبق قانون جهان آسان شده بودم برای سختی ها

    توجه به انتقادات انتقاد بیشتر ایجاد میکرد..من همیشه در فرایند کارهام گره می افتاد…اتفاقاتی برام می افتاد که روی کره زمین برای یک در میلیون رخ میداد…

    اما خداوند بهم لطف داشت و منو به این مسیر هدایت کرد…من با کانون توجه ام خودم و آسان کرده بودم برای بلاها…اما خدا برنامه دیگه ای برای من داشت

    خدا دستم رو گرفت و قدم به قدم منو با خودم و جهان اطرافم آشتی داد و به صلح رسوند…البته این فرایند به صلح رسیدن واقعا نیازمند استمرار هست…اون ذهنی که طی سالها برنامه ریزی شده برای تشخیص بدی ها به این راحتی رام نمیشه…اما من تا حد خوبی رامش کردم…و دارم در این مسیر ادامه میدم…نشانه اش هم اینه که وقتی دیشب داشتم با خواهرم تصویری صحبت میکردم از دیدن چهره معصوم و مهربونش و لبخندش واقعا اشک توی چشمم جمع شده بود و دلم میخواست برای اینهمه سال که بهش حس بدی داشتم ازش طلب بخشش کنم…البته که اونا همه توی قلبم بوده و من به خودم صدمه زدم…من جایگاه خداوند رو با نفرت و کینه پر کرده بودم اما حالا تلاش میکنم که این جایگاه رو با انرژی خدا پرش کنم…هر روز…هر روز

    من انقدر شخصیت منتقدی که داشتم حتی در ماه های اولیه آشنایی من با استاد به جای استفاده از این آگاهی ها برای رشد خودم باز از این آگاهی ها برای انتقاد استفاده میکردم اینبار به شکلی متفاوت…بعد از مدتی دهانم رو بستم و دیگه کمتر بحث میکردم یا کسی رو نصیحت میکردم و تا همین اواخر فکر میکردم دارم خوب کار میکنم…اما دیدم ای دل غافل….من توی ذهنم بدون اینکه حواسم باشه باز دارم همون انتقادها از خودم یا بقیه رو انجام میدم و یه منبع نشتی انرژی بزرگی رو در خودم پیدا کردم…فرقی نمیکنه انتقاد یا قضاوت توی ذهنت هست یا به زبون میاری یا مینویسی…مهم ارتعاشی هست که میفرستی…و بعد دیدم که این یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من که باعث میشه من احساس خوب پایدار نداشته باشم و نتونم نتایج خوب پایدار هم بگیرم…درهایی بارم باز میشد که من اصلا انگشت به دهان میشدم…اما در بعد از مدتی کوتاه تبدیل به دیوار میشد…تازه من تا همین اواخر توی توهم بودم که اون دره به این دلیل بسته میشده که حتما اون به خیر و صلاح من نبوده…و الان میفهمم که این الگوی تکرار شونده من بوده…اصلا در مورد من بحث الخیر فی ما وقع نبوده….

    این رو هم اضافه کنم که من خودم رو هم شدیدا انتقاد میکنم…یعنی حتی خودم هیچ وقت در حد استانداردهای خودم ظاهر نمیشدم…

    کمالگرایی در مورد خودم و بقیه…که منجر به انتقاد دایمی از خودم و بقیه میشده از ریشه های اساسی مشکلات زندگی من هستند…و از زمانی که متوجه شون شدم…سعی میکنم تا حد امکان باهاشون همکاری نکنم…و افکارم رو بهتر رصد کنم…ذهنم رو بهتر جهت دهی کنم….

    تمرین تمرکز روی زیبایی ها و نعمتهای خداوند در مورد من باید با شدت بیشتری متمرکز روی نکات مثبت خودم و بقیه آدمها باشه…باید بیشتر تمرکز کنم روی توانایی هام و نعمتهای وجودم و مدام یه کار خوبی که میکنم رو به روی خودم بیارم…آفرین بگم…به بقیه آفرین بگم…

    استاد خوبم واقعا دارم تمرین میکنم و قول میدم باز فشار و جدیت تمریناتم رو بیشتر کنم….یعنی یاد گرفتم از شما که حرف مفت بزن نباشم…اصلا من همیشه عملگرا بودم اما عملگرایی من با باورهای نادرست در مسیر نادرستی هدایت میشده…واقعا بهتر شدم و میبینم در مواردی شخصیتم واقعا عوض شده اما جاهایی هم تشخیص میدم که با تحسین کردن مقاومت دارم…که بهم میگه تو هنوز جای کار داری…هنوز باید جدی کار کنی

    این مسیر هر روز ادامه داره و هر روز داره زندگی ام بهشتی تر میشه…چون با کار کردن مستمر اون آگاهی ها واقعا داره توی وجودم ریشه میزنه و من نتایج رو حاصل اون استمرار میدونم

    خدایا شکرت برای شرکت در کلاس امروز…

    خدایا شکرت اینها رو گفتی تا بنویسم که ذهنم رو بهتر بشناسم…این اعترافات سخت هستند اما میدونم که این نوشته میتونه به خودم و بقیه که همین مشکل رو دارند کمک کنه…

    خدایا شکرت که امروز هم در کلاس حاضر خوردم :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همه عزیزان

    خانه تکانی ذهن

    گام پنجم

    استاد با هر بار پاسخ دادن به سوالات در واقع به کوهی از سوالات دیگران هم پاسخ میدن.و من بیشتر مواقع جوابم رو از همین پاسخ گویی به سوالات دوستان میگیرم.

    در مورد موضوع عادت کردن آگاهانه به دیدن و شنیدن زیبایی ها در واقع دادن ورودی خوب به ذهن و روح مون ، خودم خیلی تکاملی دارم طی میکنم.الان هم گاهی وقتها که اون نکته آگاهانه رو رعایت نمیکنم ذهنم چموش بازی در میاره و مکان منفی آدمها رو به زبون میاره و میخواد غرغر کنه.که با آگاه کردنم اینطوری میشه که دارم مثلا غر میزنم از موضوعی یا شخصی، یهو نصفه نیمه ساکت میشم و ادامه نمیدهم.خداوند از درون بهم میگه سکوت

    کنترل ذهن خیلی مشکله در اوایل و کاریه که باید مستمر باشه، تا تبدیل به عادت و همون روتین روزانه ای بشه که استاد در جلسه قبل گفتن و در نهایت این مدام کنترل ذهن کردن ها، اونهم در شرایطی که کمی سخت تره، پاداش ها و نتایج بزرگ تری هم داره.

    کنترل ذهن=کنترل زندگی

    حسادت هم خودش یک باور مخرب هست که اگر روش کار نکنیم حتی به تباهی و گمراهی کشیده میشویم.

    خودم از بنیاد خیلی آدم حسودی نبودم، اما وقتی خیلی از واکنش هام رو موشکافی میکنم میبینم عامل اون کار نادرست حسادت بوده که به پشیمانی کشیده شده.خیلی باید روش کار کنم.چون حسادت خیلی سریع می‌تونه افت انرژی بده، و این خوب نیست

    استاد در مورد از دست دادن پسرشون گفتن، منهم پسرم رو حدود 15 سال پیش در سن 9 سالگی از دست دادم.اون موقع اصلا با قوانین آشنا نبودم.

    اما الان که به احساس اون موقعم نگاه میکنم، میبینم که کنهم زود تونستم خودمو جمع و جور کنم.که حتی باعث تعجب دیگران بود که چرا خودمو نمیزنم و نمی‌کشم و بی‌قراری نمیکنم.

    با هدایت و لطف خدا، بدون اینکه خودم آگاه باشم آرامش درونیم باعث شد خیلی بی‌قراری نداشته باشم.

    خدایا ممنونتم.

    من بیشتر الهامات رو در خواب دریافت میکنم و در بیداری هم از طریق زبان دیگران و علامت ها.هر چی میگذره بیشتر و بهتر میتونم الهامات رو دریافت کنم و البته سریع تر.مثلا چند روز پیش از دهان یکی از همکارانم سوالی که خیلی وقت پیش از خودم پرسیدم رو پاسخش رو متوجه شدم.که چطور میتونم با همین شرایط و مهارت الانم درآمدم رو 3 برابر کنم.ایشون یه پیشنهاد ساده و کاربردی همکاری بهم دادن.

    یا دو سال پیش خیلی درگیر این سوال بودم که ، خدایا من کیم؟چیم؟از کجا آمدم ؟به کجا میرم؟

    چند ماه بود روز و شب می‌پرسیدم از خدا

    یه شب تو خواب دیدم که در کهکشان معلق هستم و دارم جهان آفرینش رو میبینم و صدایی طنین انداز بهم گفت:

    سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

    وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

    گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

    آقا وقتی نصف شب بیدار شدم، انگار اصلا تو این دنیا نبودم .اصلا حالم شبیه آدمای زمینی نبود.انقدر که قشنگ، واضح،شیوا و تاثیر گزاری به من پاسخ داده شد.الله اکبر.اصلا تا چند ماه دیوانه بودم

    دریافت های این مدلی در خواب، خیلی دارم خدا رو شکر.و جدیدا یه اسم به اسامی پروردگار اضافه کردم.چون هر روز اونو به اسامی که در زندگیم جریان داره میخونم و باهاش حرف میزنم.اسم جدیدش سریع الاجابه است.چون خواسته هام میلی زودتر از قبل پاسخ داده میشن.در حدی که خیلی مواقع هنگ میشم. و این از لطف و هدایت او و لایق بودن خودمه.

    در خصوص مهاجرت هم صحبت شدخودم از جمله کسانی هستم که دوست دارم از منطقه امن خارج بشم .موقعیتها و شرایط جدید رو تجربه کنم.فرهنگهای مختلف،اب و هوای متفاوت، همیشه هم تجسم میکنم که در حال سفر و کسب لذت و تجربه های قشنگم.

    خانواده همپایی ندارم .که این موضوع هم مثل قوانین دولتها نباید بهش اهمیت داده بشه.

    مهم خودمم و خواسته هام.که به شرط ایمان و باورهای درست میتونم به بزرگترین آرزوی زندگیم که سفر به کشورها و شهرهای مختلفه برسم. به امید خدا و خودم.

    فرکانسی هم شکر خدا جای خوبی هست که درخواست بهبود و پیشرفت دائمی دارم.چون حالم و احساسم بین 80 تا 90% مواقع خوبه یا عالیه.افکار مخربم خیلی کمتر شده اما جا برای پیشرفت تا بی نهایته.حال جسمیم که عالیه به لطف خدا.تو فامیل و دوستان خودم الگوی سلامتی و انسان موفق هستم.

    خدا رو شکر.

    ودر آخر به قول استاد همه چی توحیده، اصل و اساس جهان آفرینش توحیدههر چیزی که رنگ و لعاب توحیدی داره بیشتر جذبش بشیم و براش وقت بزاریم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    فاطمه سادات

    سلام استاد گلم و دوستان عزیزم و خانم شایسته ی مهربان

    واقعا اگر در یک رستوران قرار بگیریم که انواع غذای فاسد و بی کیفیت هم هست و انواع گوشت و غذاهای عالی و درجه یک و تازه هم هست و بگن فرقی نداره هرچی انتخاب کنید تا بخورید و سیر بشید ما نمیریم غذاهای ارزون و فاسد رو انتخاب کنیم.

    و واسه صاحب رستوران فرقی نداره ما چی بخوریم و دلش نمیسوزه یا جلومونو نمیگیره وقتی به سمت غذای ناجور حرکت میکنیم.

    ضررش به خودمون میرسه.

    در بدنمون میشه درد و مریضی و عذاب.

    همینطور اگه به سمت غذای عالی حرکت کنیم،تشویقمون نمیکنه یا خوشحالی نمیکنه.

    فایده ی غذای سالم به خودمون میرسه و در بدنمون میشه انرژی و سلامتی و شادی.

    این انتخاب خودمونه.

    در جهان همه جور اتفاقات و تصاویر و انسان و موقعیت وجود داره.

    این انتخاب خودمونه که چی میخوایم.

    غذای فاسد انتخاب کنیم،دو دیس دیگه هم برامون از همون غذا میکشن میذارن جلومون.چون به انتخاب ما احترام میذارن.

    استیک بره هم انتخاب کنیم ،دو دیس کوبیده بره و شیشلیگ برامون میارن چون بازم به انتخابمون احترام میذارن.

    در هر موقعیت هرررچی هم به ظاهر داغون بگردییم زیبایی پیدا کنیم از همون واسمون بیشتر جهان میفرسته.

    سپاس استاد بزرگوار و مهربانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 5ام از تعهد من

    سلام به استاد عزیزم،مریم جانم و همه دوستان

    به هر آنچه توجه کنی،از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه

    اینو بزرگ نوشتم رو تخته و گذاشتم تو آشپزخونه تا همیشه جلو چشمم باشه

    آره استاد شما درست میگین من اگر بدونم غذایی که میخام بخورم مو توش باشه لب بهش نمیزنم حتی اگر گشنم باشه

    پس چطور برا ورودی های ذهنم فیلتر نمیذارم که هر چیزی واردش نشه

    خیلی ممنونم از مریم جانم که با دوره کردن این لایو ها دوباره قانون برام یادآوری میشه

    من اگر بتونم تو شرایط سخت ذهنم رو کنترل کنم پاداش ها بینهایته

    یه باور درست بجای حسادت کردن:هر کسی هر کجایی که هست جای درستیه،جاییه که باید باشه

    چطور احساسم رو خوب نگه دارم:تو زمانهایی که اتفاقات بهتری میوفته بیشتر توجه کنم بهش

    دیدن اون اتفاق بد از زاویه ای که بهم حس خوبی میده

    استاد عزیزم تحسین میکنم ایمانی که به خدا دادین رو

    اصلا هر موقع در مورد توحید حرف میزنین قلبم از جا کنده میشه

    چقدر حالم خوب میشه وقتی اعتبار همه چیو میدین به خدا

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    هر کجا که هستید در پناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فاطمه حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 671 روز

    بنام خدای مهربانم!

    استادعزیزمدسلام!

    گام پنجم/پاسخ های کلیدی به چند سوال.

    به هرچی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه.

    توی دنیا همه چی هست زیبایی ها و نا زیبایی ها

    اگر دنبا زیبایی باشیم قطعه که به زیبایی های بیشتر هدایت می‌شویم.

    تقوا یعنی کنترول ذهن

    کار آسانی نیست ولی نتایج فوق‌العاده به همراه داره وما باید یاد بگیریم کنترل ذهن رو

    اگر به این باور داشته باشیم که هر کسی درهرجایگاهی که هست با هر شرایطی که هست دقیقاجای درستش هست و قوانین خدا بی نقص عمل می‌کنه اون موقع دیگه حسادت نمی‌کنیم.

    هر کسی در هرجایگاهی که قرار داره در هر شرایطی که هست میتونه زندگی شو تغیر بده همه چی امکان پذیرهست هیچ محدودیتی وجود نداره فقط و فقط باور های ما هست که اتفاقات زندگی مان را رقم میزنه. خدایا شکرت.

    هیچ ناممکنی در دنیا وجود نداره…

    سپاسگذارم از خدای مهربانم که منو لایق دونست

    تااز آگاهی های این گام هم استفاده کنم خدایا شکرت.

    درپناه خداباشید…!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد امین رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1166 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    ردپای گام پنجم – پاسخ های کلیدی به چندسوال

    -باید همیشه تمرکز کنیم به زیبایی ها ، چشمامون رو عادت بدیم به دیدن زیبایی ها

    -به هر چیزی که توجه کنیم از جنس همون رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میکنیم

    -این قانون جهان هستیه که افکارمون و کانون توجهمون زندگی مارو در هرلحظه خلق میکنه…به هرچیزی که توجه کنیم از جنس همون رو در زندگیمون تجربه میکنیم…پس باید این عادت رو با تکرار و ممارست در خودمون ایجاد کنیم که به زیبایی ها ، به خواسته ها در هر لحظه توجه کنیم به چیزهایی که بهمون احساس بهتری میدن… این باید بشه جزیی از شخصیتمون

    -این جهان همه جور مساله ای داره مثل جنگ ، ناراحتی و…توهمین دنیا کلی زیبایی هم هست…این ماییم که باید انتخاب کنیم با توجه به کدومشون از جنس همون رو تجربه کنیم….کار آسونی هم نیس اوایل کار

    -شاید جایی که زندگی میکنید خیلی این زیبایی ها به ظاهر زیاد نباشن اما اگه آگاهانه تمرکزمون به زیبایی ها باشه ، اگه دنبال زیبایی ها وقشنگی ها باشیم؛ درصد چیزهای زیبا بیشتر میشه و از نازیبایی ها کمتر میشه تا جایی که خداوند ما رو هدایت میکنه به جاهایی که زیبایی های بیشتری هست

    -دنبال زیبایی ها توی همه چیز باشید، توی آدمها ،توی روابطتون ، توی محیط اطرافتون….توی تمام ابعاد ودرهر شرایطی

    -شاید وقتایی که حالمون خوب نیس اینکار یکم سخت باشه…مهم نیس چقدر دلیل داریم که به خودمون حق بدیم برای حس بدمون اگه نتونیم روی مسائلی تمرکز کنیم که به احساس خوب برسیم اوضاع بهم میریزه…به قول استاد مثل اتش میمونه با هرمنطقی دستتو بکنی تو اتش دستت میسوزه

    -شاید یه وقتایی تو شرایط نادلخواه یادمون بره قانون رو …این جمله استاد از 12 قدم به نظرم میتونه آدم رو کمک کنه….فرض بر این بذاریم چه ناراحتی رو تجربه کنیم و چه تلاش کنیم که با تمرکز بر زیبایی ها به احساس بهتری برسیم, تفاوتی در نتیجه زندگیمون ایجاد نکنه…اینجوری نیس که با رسیدن به احساس خوب بگیم چه کلاهی رفت سرمون این همه مدت هم سعی کردیم با کنترل ذهن به احساس خوب برسیم و از زندگی لذت ببریم…در صورتیکه این قانون جهانه تنها راه رسیدن به خواسته ها به خوشبختی وهمه چیزای خوب کنترل کانون توجهه ، رسیدن به احساس خوب دائمیه که با تغییر باورها امکان پذیره…. چی از این بهتر هم از زندگی لذت میبریم ، هم یادگرفتیم که ادمها رو شرایط و همه چیز رو زیباببینیم و احساس خوشبختی کنیم هم به تمام خواسته هامون میرسیم

    -اکثر آدمها به هرچیزی واکنش نشون میدن…یعنی چشماشون بازه تا هرچیزی میاد روببینن وبهش واکنش نشون بدن…یعنی آگاهانه انتخاب نمیکنن که به چی توجه کنن

    -چقدر این “اگاهانه” کلمه مهمیه

    -باید آگاهانه کانون توجهمون رو انتخاب کنیم… واکنش نشون ندیم به هرچیزی که نادلخواهه

    اگاهانه تلاش کنیم که توی هر چیزی و هرکسی زیبایی رو ببنییم و تحسینش کنیم…

    -به قول استاد اگه اوایل سخته برامون توجه به زیبایی ها حداقل اعراض کنیم از ناخواسته ها…

    -ما باید همینطور که حساسیت داریم روی غذاهامون که داریم چی میخوریم باید به همین مقدار هم حواسمون باشه که داریم چی به خورد ذهن و روحمون میدیم

    -معنای تقوا

    -تقوا به معنی کنترل ذهنه…که خیلی توانایی مهمیه که خیلی از ادمها انجامش نمیدن… ماباید تمرین وممارست کنیم هر روز اگاهانه تلاش کنیم…وقتی ادم حالش نامناسبه خیلی سخته که واکنش نشون نده به اتفاقات ومتفاوت ببینه و متفاوت عمل کنه…توی شرایط سخته که ادم باید بتونه ذهنش رو کنترل کنه که این هم نیاز به تمرین داره مثل هرکار دیگه ای…نیاز به تکرار این اگاهی ها داره نیاز به توکل کردن و قدرت گرفتن از خداوند داره…ولی وقتی بتونی توی شرایط به ظاهر سخت این کار رو بکنی پاداش های خداوند بی نهایته

    -این مسیر هم تکامل میخواد ، پیگیری وتعهد روزانه میخواد ، دیدن پیشرفت هارو میخواد،تکرار این اگاهی ها و ممارست در عمل رو میخواد… همین که ما سعی میکنیم اگاهانه عمل کنیم هرچقدر که میتونیم و متعهد باشیم واقعا به تغییر همین کار ما رو از اکثریت جامعه جدا میکنه…کم کم مدت زمان های بیشتری میتونیم این کار رو انجام بدیم و کم کم در زمان های بیشتری در احساس خوب میمونیم…وخداوند هم به همین میزان که تغییر میکنیم نتایجی رو وارد زندگیمون میکنه تا حولمون بده و بهمون بگه که داری مسیر رو درست میری ادامه بده،این ها باورمون رو قویتر میکنه و جدیتمون برای ادامه این مسیر بیشتر و بیشتر میشه

    باور درست درمورد حسادت

    -این درک از قانون خیلی میتونه به ما کمک کنه که هرکس در هرجایگاهی که هست در جایگاه درستشه با این درک میتونیم احساس حسادتمون رو کنترل کنیم و کمتر و کمترش کنیم

    قانونی که برای همه یکیه برای پیامبرها هم همین بوده اینه که عادل بودن خداوند رو نشون میده…خداوند عادله و هرکس داره نتیجه افکار و فرکانس های خودشو میگیره….من هم نتیجه الانم بخاطر فرکانس های گذشته ام بوده ، هیچ اشکالی هم نداره قانون خداوند برای همه است من هم تکاملم رو طی میکنم روی باورهام کار میکنم فرکانس های خوب میفرستم منم پیشرفت میکنم…مسابقه ای هم با کسی ندارم… نمیخوام به خواسته هام هم برسم تا تو چشم دیگران کنم…هیچوقتم دیر نمیشه…خوشبختی یه عامل درونیه من باید درون خودم احساس خوشبختی کنم به خواسته هام هم در زمان مناسبش زمانی که اماده و هماهنگ بودم میرسم…خداوند هم وعده فزونی و رحمت رو بمن داده همینطور که یه عده ای تونستن پس نشون میده من هم میتونم

    -هیچ چیزی در این جهان نیست که بگیم غیر قابل تغییره،مامیتونیم باکنترل ذهنمون هر شرایطی رو تغییر بدیم…این قانون عادلانه خداونده که قدرت خلق زندگی خودمون رو دست خودمون داده

    چگونه احساسمون رو خوب کنیم؟

    -باید توی زمان هایی که شرایط بهتره اگاهانه بیشتر تمرکز کنیم به زیبایی ها تا رسیدن به احساس خوب رو تبدیل به یه عادت کنیم… ووقتی شرایط به ظاهر نامناسبه بتونیم با تغییر زاویه دیدمون با تغییر باورهامون به احساس بهتر برسیم

    -تنها راه رسیدن به احساس خوب پایدار تغییر بنیادین باورهاست

    وحی شدن در خواب

    – خداوند همیشه و در همه حالت داره به ما الهام میکنه و مارو هدایت میکنه.خداوند توی مسائل خیلی ساده زندگیمون هم به ما مسیر درست رو الهام میکنه…که برای دریافت الهامات خداوند نیاز داریم که این احساس لیاقت رو درخودمون ایجاد کنیم که ما لایق دریافت الهامات خداوند هستیم…خداوندی که از رگ گردن بمن نزدیکتره و کارش پاسخ دادن به خواسته های منه کارش هدایت منه

    مهاجرت به امریکا

    به قوانینی که دولت ها میذارن اصلا توجهی نکنید…اگه قرار باشه به قوانین دولت ها وموانع فکر کنید اصلا باید بی خیال خواسته هامون بشیم دیگه…چون در مسیر هر خواسته ای به ظاهر کلی سد و مانع و قوانین ممکنه باشه ولی مانع اصلی که باعث نرسیدن ما به خواسته هامون میشه محدودیت های ذهنمونه نه هیچ عامل دیگه ای اگر ما به خداوندی که این جهان رو خلق کرده و داره هدایتش میکنه ایمان داشته باشیم و روی افکار و باورهای خودمون کار کنیم و فرکانس های مناسبی رو به خداوند ارسال کنیم خداوند بدون شک به ما پاسخ میده و اگه تمام مردم و دولت ها هم بخوان جلوی رسیدن ما به خواستمون رو بگیرن نمیتونن چون اصلا قدرتی ندارن قدرت تنها در دست خدا وخودمونه و هیچ عاملی سر سوزنی نمیتونه زندگی مارو تحت کنترل خودش بگیره…ما با قانون خداوند میتونیم به هرانچه که میخوایم برسیم مهم نیس بقیه چی میگن و چی میخوان

    تنها قانونی که هر گز تغییر نمیکنه ومیشه روش حساب کرد قانون خداونده و گرنه قانون کشور ها که هرروز تغییر میکنه

    -کیست که خداوند بخواد ببرتش بالا بتونه بکشتش پایین

    -وقتی که با باورهای خوبی که دارید به خداوند توکل میکنید و توحیدی عمل میکنید، هیچ چیزی جلو دار شما نیست با ایمان به خداوند همه چیز امکان پذیره

    -همه چیز در زمان مناسبش وقتی که من تغییر کنم، باورهام تغییر کنه و اماده باشم اتفاق میوفته

    -به اندازه پشیزی اهمیت نداره قدرت جوامع یا اشخاص خاص

    -تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا توسط باورهامون ، توسط کانون توجهمون داره اتفاق میوفته

    از کجا بدونم در مسیر تکاملی هستم ؟

    – از اینکه هر روز دارید روی خودتون کار میکنید

    -اگر هر روز احساستون داره بهتر میشه در مسیر تکامل هستید

    -نشونه اینکه در مسیر درست هستید اینه که جسمتون سالمه …سلامتی اولین واکنش به فکره…جسم ما اولین واکنش ها رو به افکارمون میده…وقتی افکارمون خوبه اولین واکنش اینه که حال جسممون خوبه خوابمون راحت تره و بعدش کلی نعمت و ثروت دیگه وارد زندگیمون میشه

    سپاسگذازم از این فرصتی که خداوند بمن داد…مرور این فایل ها با نوشتن نکاتش راهیه که من خوب یادمیگیرم…وقتی به این شکل تکرار میکنم به این شکل فکر هم میکنم و نهایتا به همین شکل هم عمل میکنم

    در واقع روشی که برای من جواب میده ترکیبی از گوش دادن و نوشتن و توضیح دادنش برای خودمه…و تکرار هرروزه این کار و تکرار اصل به شکل های مختلف برای من بهترین روش یادگیریه

    سپاسگذارم از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Leyla گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    سلامممم خدمت همه ی دوستان عزیزم

    استاد جان و مریم شایسته عزیزم

    اینقدر این قوانین خوب کار میکنه و جهان هوشمنده  که چون من نزدیک 5 روزه دارم این قوانین رو کار میکنم، امروز من رو توی موقعیتی قرار داد که ببینه چقدررر به این گفته ها باور دارم؟؟؟چقدر در من تحول ایجاد کرده؟؟چقدر در وجودم جا گرفته؟؟؟

    امروز همه چی خداروصدهزارمرتبه شکر عالییی بود،کارهایی برام انجام شد که قبلا پیش نمیرفت و امروز توی چند ساعت انجام شد.واقعا به این نتیجه رسیدم که همه چی باوره،همه چی باوره من قبلا برای انجام این کار خیلی تلاش کردم ولی با باورهای قبلی و اون باورها اجازه نمیداد کارهام خوب پیش بره.امروز رفتم سمت انجام اون کار با این باور که خودم مسئول کارهام هستم، باید خودم انجامش بدم و کسی نیست که بیاد برام انجامش بده و کنار خودمم یه نیروی قدرتمند دارم که کمکم میکنه و هوامو داره.

    با تمام اینا که امروز عالییی بود اتفاقی افتاد برای من که احساسم به یکدفعه خیلییی بد شد،توی همون لحظه ذهنم مادرم رو مقصر دونست.اون این کار رو کرد؟چرا حواسش نبود؟اصلا ولش کن.چرا داری این مسیر رو میری؟فردا صبح استراحت کن،دیرتر از خواب بیدار شو،حالا فایلم رو هم گوش نکردی و ادامه ندادی اشکالی نداره و……

    یه لحظه به خودم اومدم گفتم،کنترل ذهن کن،فایل امروز راجب کنترل ذهن بود، روی زیبایی های امروز تمرکز کن،امروز چقدر کارهات عالیی پیش رفت،چقدر دانشگا عالییی بود،چقدررر عالییی جواب خیلی از سوال هارو گرفتی و….

    هی اینارو برای خودم گفتم و در اخر هم گفتم تو خودت مسئولی،تو خودت باید حواست می بود،چرا دقت نکردی؟چرا هر چی مامانت گفت رو گوش کردی؟

    اگه الان اتفاقی برات افتاده خودت مسئولی.

    وایییی این گفته تمام صداها رو توی ذهنم خاموش کرد،اره خودم مسئولم

    مگه استاد نمیگه مسئولیت زندگیتون رو برعهده بگیرید،الانم خودم مقصرم و خودم مسئولم.تموم شد و رفت

    اصلا با این صحبت ها همه چی درون من اروم شد وگفتم این ها همش کار دنیاس،چون دارم روی خودم کار میکنم باید این اتفاق می افتاد تا ببینم چقدر حرف های استاد رو قبول کردم؟

    خداروشکر الان احساسم خیلی خوبه و به این مسیر ایمان دارم.

    همه چی خود من هستم،همه چی باورهای منه همه چی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلام‌

    خدارو‌شکر‌میکنم‌فرستی‌داد‌این‌فایل‌گوش‌کنم

    از وقتی که‌من‌به‌زیبای هاتوجه میکنم‌واقعا‌‌خیلی‌حالم

    خوب میشه‌‌این فایل خیلی کوتاه بود ولی خیل‌مفید بوداین‌دنیا‌خیلی‌قانون‌جالبی‌داره‌که‌اختیار‌کل‌زنگی‌باخدمون‌‌خیلی‌جالب‌هست‌اگه‌دنبال‌زیبا‌یرفتی‌زیبای‌میبینی‌

    اگه دنبال‌زشتی‌بری‌فقط‌زشتی‌هامیاد‌توزندگیت‌من‌ازوقتی

    تعغیر‌کردم متوجه میشم چقدر قبلا‌مشکل‌داشتم‌واقعا‌خدارو‌شاکرم‌منو‌تواین‌راه‌قرارد‌اد

    قدرت‌متلق‌فقط‌دست‌خداست….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    هر وقت استاد درباره قدرت خدا صحبت می‌کنه، واقعاً به دلم می‌شینه. احساس می‌کنم روحم تشنه شنیدن این حرفاست تا جایگاه خدا تو ذهنم خیلی بالاتر بره و جایگاه مردم، رئیس، دولت، قانون و… خیلی پایین‌تر.

    کلاً موضوع توحید هیچ‌وقت قدیمی نمیشه. همیشه احساس می‌کنم باید تو این موضوع خیلی بیشتر رشد کنم و بیشتر عمل کنم. هر وقت هم بیشتر بهش عمل می‌کنم، واقعاً معجزات عجیبی می‌بینم.

    چقدر این آیه دوست‌داشتنیه که میگه: “کیست که خدا بخواد ببردش بالا و مردم بتونن بکشنش پایین، و کیست که خدا بخواد بکشدش پایین و مردم بتونن ببرنش بالا.”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بنام خداوند هدایتگرم خدایا کمکم کن بتونم سهم خودم رو انجام بدم و ایاک نعبد و ایاک نستعین را در عمل اجرا کنیم

    گام پنجم پاسخ‌های کلیدی به چند سوال

    *هرچی تمرکز می‌کنی از جنس همون بیشتر وارد زندگیتون می‌کنید.

    *در دنیا همه چیز هست اگر آگاهانه تلاش کنید دنبال زیبایی‌ها باشید حتماً زیبایی‌ها را بیشتر و بیشتر پیدا می‌کنید.

    #مسئله اینجاست که افراد زیادی واکنش نشان می‌دهند به اتفاقات.

    آگاهانه انتخاب نمی‌کنند ما زمانی که گرسنه هستیم هر غذایی نمی‌خوریم اما برای مغزمون این حساسیت و وسواس را نداریم.

    #تقوا یعنی کنترل ذهن، توانایی مهمی است و باید تمرین کنیم قتی شرایط خوب پیش نمی‌رود باید تمرین کنیم., کنترل ذهن کار هر کسی نیست اما اگر بتونی، پاداشش بی‌نهایت است.

    هر کسی در هر جایگاهی هست جاییه که باید باشد و جای درستشه.

    با این تفکر موفقیت‌های دیگران را خیلی راحت تایید و تحسین می‌کنم، در هر شرایطی میشه برگشت اگر بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم.

    #هیچ چیز نیست که بتونیم بگیم غیر قابل تغییر هست ما می‌تونیم همه جوره زندگی را در هر شرایطی تغییر بدیم فقط باید ذهنمون رو کنترل کنیم بتونیم احساسمون رو خوب نگه داریم.

    #خوب چه جوری احساسمون رو خوب کنیم؟؟

    با تغییر زاویه دیدم به اتفاقات سعی کنم به احساس بهتری برسم، تنها با تغییر بنیادین باورها می‌توان به احساس خوب پایدار رسید.

    #خداوند همیشه داره به ما الهام می‌کنه، به قوانین دولت‌ها توجه نکنید، ایمان داشته باشید انرژی که جهان را خلق کرده به افکار و باورهای شما پاسخ می‌دهد هر اتفاقی ممکنه و هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی کسی که ایمان داره و باورهای مناسب دارد را بگیرد.

    #وقتی قدرتتو می‌دید به خداوند و توحیدی عمل می‌کنید هیچ چیز جلودار شما نیست اما وقتی قدرتو می‌دید به آدم‌ها رئیس جمهور رهبر و غیره قدرت می‌دید به آدم‌هایی به جز خداوند، زندگی اون وقت فاجعه می‌شود.

    من به هر چی می‌خواستم در زندگیم رسیدم و برای همش هم می‌گفتند نمی‌شه، نمی‌ذارن، ولی من می‌گفتم هیچ کسی وجود نداره که بتونه جلوی قدرت خداوند بایستد و همه چیز در زمان مناسب وقتی من اعتماد به نفسم بالاتر بره باورهام قوی‌تر بشه اتفاق می‌افته بنابراین روی خودم کار کردم و توجه نکردم کی چی کاره هست و کی چه قدرتی داره.

    از کجا بدونم در پروسه تکامل هستم؟؟

    از جایی که هر روز روی خودم کار می‌کنم هر روز احساساتم بهتر می‌شه اون وقته که دارم در مسیر درست حرکت می‌کنم اگر در مسیر درست باشید هر روزتون حالتون خوبه جسمتون خوبه در سلامتی کامل هستید سلامتی و جسم ما اولین واکنش‌ها را به افکار ما می‌دهند

    درپناه الله یکتا، آرام، شاد، سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: