سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
ساز و کار جهان هستی چیست؟
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
مفهوم باورهای ثروت ساز؛
اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالی؛
مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است؛
منابع کاملتر درباره محتوای این فایل:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری | اصل خارپشتی182MB22 دقیقه
- زیبایی های Moab-Utah392MB20 دقیقه
- فایل صوتی | اصل خارپشتی21MB22 دقیقه
به نام خدا
سلام به همگی…
اول ازشماخانم شایسته عزیزواستادعباس منش سپاسگذارم برای اشتراک گذاری این بخش یعنی بخش گام به گام خونه تکونی ذهن خیلی ایده خوب وبه قولی کارسازوهمینطور آموزنده است وازخدایم سپاسگذاری میکنم که درمداردرک این آگاهی وقوانین جهانی قرارگرفته ام.
امروزازخونه زدم بیرون البته هرروزهمون ساعت میرفتم سرکارولی امروز متفاوتتربود داخل پرانتزبگم وقتی همه کارهارومیسپاری به خداوند(توحید)خیلی خوب کارهاانجام میشه به جرات میگم امروز حسی که امروزمن دریافت کردم تابه امروز این حس وحال خوب راتجربه نکرده بودم چقدددرخوب باخدابودن اصلایه چیزی که من میخوام بگم اینکه مابه همه خواسته هامون میرسیم اگه خوب روخودمون کارکنیم ولی چیزی که خییییلی مهمه یعنی، اصلانمیشه توضیح داد ولی سعی میکنم تاجایی که بشه توضیح بدهم، اینکه خیلی مهمه
آدم جلوهرکس ناکسی سروشوخم نکنه ونخواددیگران براش کارشو انجام بدن، مهمه که برای تاییددیگران کاری انجام ندی یابخوای خودتوتغییربدی ومهمه که سبک زندگی خودتوداشته باشی ودرنهایت مهمه که
بیشتردراحساس خوب بمونی…
واینهاکه ذکرشد،فقط اگه تودلت کارهای روبه خداروبسپاری انموقع خدابرات همه کارمیکنه.
درنهایت اینوبگم باخدابودن خیلی خوبه (استیکرگریه) درک این احساس ودرقلب وجودت
خیلی حسش عالیه یابه قولی وصف نشدنیه.
(این رواضافه کنم کامنت نوشتن ام بیشترین تاثیرش برای خودم ومتاسفانه کمتر به این کاراقدام میکنم)
امروز داداشم امددنبال من وپدرم بریم بیمارستان برای معاینه چشم پدرم داخل پرانتزبگم من پیش همین برادرم کارمیکنم، صبح گفت توهم بیامسیربیمارستان روبلدبشو، اگه باباباز قرارشدبازبره دکترمسیربیمارستان روبلدبشی وازاین به بعدتوباباروببری، من یه کوچلوالبته یه کوچلومقاومت داشتم که نرم ولی زودگفتم خیره ازاینکه من اگه بیمارستان میرم واینکه ازکارمم میزنم ومیرم همون لحظه گفتم خیره ان شاءالله ورفتم.
تومسیرکه رفتیم واقعابهم خوش گذشت من خیلی وقته بیرون نرفتم منظورم باماشین نرفتم بیرون ازمناظرزیبالذت ببرم ویاحداقل یه مسافرت کوچیک هم نرفتم تغریبا4الی پنج ماه پیش شهرستان خودمون باباو مامان وبرادرم رفتیم یک شب موندیم برگشتیم وخیلی بازدلم مسافرت ورفتن به بیرون رومیخواست وامروز این بیرون رفتن ولذت بردن رقم خورد.
بابرادرم وبابام البته باماشین برادرم مسیرنیم ساعت تابیمارستان رفتم وازابتدافقط به زیباییها توجه میکردم وهی این سرسبزی هاوطبیعت بیشتروبیشترمیشد وکلامیخوام بگم خیلی این بیرون رفتنم حالم روخوب کرد، (حالانمیدونم امروز میخوادداداشم ازحقوقم کم کنه یانه) خداوندهمه کس میشود همه کس را، من بارهاگفتم، من هیچ کس راندارم ومن فقط خدارادارم، خداوندخودش این حال روبه من داد ورفتم بیرون.
بعدوقتی ازبیمارستان امدیم بیرون جلوی بیمارستان بابابا به مدت بیست دقیقه وایسادیم که البته این روفراموش کردم بگم، باخودم بارهاوقتی توبیمارستان بودم تکرارمیکردم همه ادمهاوشرایط وسیله هایی هستند که منوبه خواسته هایم میرسانند ووقتی بیرون برای برگشت به خانه وایساده بودم برادرم رفت ماشینش راازپارکینگ دربیاره وبیاد من جلوی بیمارستان هجومی ازماشینهارامیدیدم همون فراوانی، باخودم میگفتم ببین فراوانی نعمت فراوانی نعمت وواقعاهم الان باورهام نسبت به فراوانی بهترشد، همون جمله تاکیدی ام خیلی بدردم خوردخدایاشکرت