سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
ساز و کار جهان هستی چیست؟
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
مفهوم باورهای ثروت ساز؛
اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالی؛
مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است؛
منابع کاملتر درباره محتوای این فایل:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری | اصل خارپشتی182MB22 دقیقه
- زیبایی های Moab-Utah392MB20 دقیقه
- فایل صوتی | اصل خارپشتی21MB22 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم،
سلام به خانم شایسته مهربونم،
و سلام به دوستان گلم در سایت،
آگاهیهای این فایل بینظیر بود، برای شخص من مهم ترینش این بود که، طبیعیه که گاهی از مسیر احساسی درست خارج میشیم چون ما انسانیم و هیچکس به طور صد درصد مواقع در مدار فرکانسی درست در هرلحظه نیست، ولی مهم اینه که هربار که این اتفاق میافته با تلاش و تمرین سعی کنیم که سریعتر به مدار درست برگردیم و اون فاصلهی فرکانسی رو نزاریم که بیشتر بشه، چون هرچقدر بیشتر از مسیر دور میشیم همونقدرم برای برگشت به مدار درستمون انرژی بیشتری ازمون میگیره، ولی وقتی با آگاهی کامل متوجه میشی که اگه الان احساسم خوب نیست اوکی ولی هرچه سریع تر احساسمو بهتر میکنم، خیلی کمتر از مسیر زندگی شاد و اگاهانه ای که داشتیم دورمیشیم و هربار با تمرین این فاصله رو کم و کمترش میکنیم و تا جایی که میشه به اون صد نزدیکش میکنیم.
مورد بعدی درمورد اصل خارپشتی، که بشدت بهش باور دارم، درواقع همون اصل تمرکز هست و به شخصه تجربه کردم تا زمانی که تو مسائل مختلف شاخه به شاخه شدم چقدر هدررفت انرژی داشتم چقدر همه چیز به هم میریخت چقدر نتایج کارهایی که میکردم به چشم نمیومد، ولی برعکس درست زمانی که تونستم تمرکزمو روی یک کار یا یک موضوع حفظ کنم (کار یا موضوعی که اصل و مهمتر از بقیه چیزایی بود که دراونلحظه میشد براش وقت بزارم، و از همه لحاظ با شرایط اونلحظه من سازگارتر بود چه از نظر امکانات چه از نظر علاقه و ..) به مراتب بازدهی بیشتر و سریعتری داشتم، و خب این اصل رو به همه جوانب زندگی بسط میشه داد و بکار گرفت.
مورد سوم اینکه من بعد از گوش دادن این فایل، که استاد گفتن هرکس بسته به شرایط خانوادگی و محیطی و .. که داشته میتونه باورهای درست یا نادرستی درمورد ثروت داشته باشه، من به شیوه تفکر پدرم و خانوادم درمورد ثروت فکر کردم، که ببینم چه باوری باعث یک سری نتایجشون شده و ملموستره نسبت به عقاید درونیترشون، و به چندمورد هم رسیدم و یادداشتشون کردم که انشالله روشون کارکنم و بتونم باور قوی تری رو برای خودم بسازم، و شک ندارم که تغییر اینها مثل باور به اینکه پول سخت به دست میاد یا اینکه پول با کارِ سخت به دست میاد، میتونه نتایج من رو تغییر بده و به وضوح بهتر کنه.
مورد چهارم و آخرین صحبت امروزم اینه که،
از زمانی که وارد این پروژهی خانه تکانی ذهن شدم چندروزی میگذره، و من از همون روز اول تصمیم گرفتم که همراه بشم با این پروژه، چون اونموقع هم از لحاظ روحی و فرکانسی وضعیت مناسبی نساخته بودم با اینکه بار ها تصمیم گرفتم و نتونستم که ادامش بدم، این بار گفتم که بسه و میخوام که هرجور شده همراه بشم و از این شرایطی که نمیخوامش خلاص شم،
همه اپلیکیشنای سرگرمی و سوشال مدیا رو اونا که صرفا وقت گیر بود پاک کردم، اونا که خودگوشی اجازه پاک کردن نمیداد رو دسترسی به اینترنتش رو قطع کردم، و اون که نیازداشتم برای کارکردن داشته باشمش تاجایی که میشد از مسائل حاشیه ای خلوتش کردم و یجورایی خام شد برای کار فقط،
و من گام به گام شروع کردم تا امروز که گام سوم هستم روزانه بیشتر از 5 ساعت به فایلها گوش میدم نکاتشو مینویسم باورهاشو تکرار میکنم و کامنت میزارم،
لازم میدونم که اینم بگم من نزدیک به دوساله که از شغلی که داشتم اومدم بیرون تا بتونم برای خودم کار کنم ولی هربار که کاری رو شروع کردم به خاطر باورهای غلط و عملکردم نتیجهای که میخواستم رو نگرفتم، و امروز میدونم که این مسیر رو باید طی میکردم تا تک تک این باورها خودشونو نشون میدادن و من در جایگاه ذهنی که امروز درش هستم قرار میگرفتم، پس شرایط خودم رو پذیرفتم و سعی کردم همونجوری که الان هست از همین نقطه دوباره شروع کنم.
دیروز به طرز شگفت اوری دوستم به من زنگ زد و پیشنهاد یک کار به من داد (درحالی که من توی این دوسال بخاطر شرایط مالی که توش افتاده بودم هرچقدر سعی میکردم یک کار تک شیفت هم که شده پیدا کنم که بتونم یکم از این وضعیت خارج شم یا پیدا نمیشد یا اگر میشد به یه مشکلی میخورد و نمیرفتم سر اون کار) و من دیروز این پیشنهاد کارو دریافت کردم و رفتم برای مصاحبه و جوری پیش رفت که این من نبودم که منتظر باشم اونا انتخابم کنن بلکه من باید خبر میدادم بهشون که میخوام براشون کارکنم یا نه، و من که از شرایط و محیط و همه چیز خوشم اومده بود، امروز در قدم سوم پروژه خانه تکانی ذهن، من روز اول کارم رو شروع کردم.
همیشه به همه میگم که خداوند چقدرررر زود به درخواستهای من جواب میده، و بهترین شرایطی که در اونلحظه آمادگیشو دارم برام فراهم میکنه ولی این منم که گاهی با ناسپاسی از فرکانس خدای خودم میرم بیرون درصورتی که اون همیشه هست و همیشه جواب میده …