سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
ساز و کار جهان هستی چیست؟
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
مفهوم باورهای ثروت ساز؛
اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالی؛
مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است؛
منابع کاملتر درباره محتوای این فایل:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری | اصل خارپشتی182MB22 دقیقه
- زیبایی های Moab-Utah392MB20 دقیقه
- فایل صوتی | اصل خارپشتی21MB22 دقیقه
به نام الله هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته
قبل از شروع دعام و یادداشت هام از این فایل و ردپا گام سوم باید بگم که
استاد من وارد این پروژه شدم که بیشتر درک کنم قانون رو و برای خودم عادت ها و تغییرات جدیدی بسازم… به جاش تشنه تر شدم… خدا خودش میدونه که این فایل ها چه کار داره با من میکنه … یعنی تشنه ام هاااا…ولع دارم … هرچقدر که این فایل ها رو گوش میدم حس میکنم کمه…این فایل ها کجا بودن؟؟؟ بهتره بگم من کجا بودم واقعا… که این فایل ها رو اینجوری نشنیده بودم….مگه میشه ثانیه به ثانیه فایل رو استاپ نکنم وننویسم
قرار بود تعهدم روزی 2 ساعت کارکردن روی گام های این پروژه باشه…اما اصلا نمیتونم و دلم راضی نمیشه برم سراغ کارهای دیگه…انگار همه کارها الویتشون رو ازدست میدن در مقابل این فایل ها…
همش میگم الله اکبر…این چه اگاهی بود…
این فایل ها و کامنت ها رو نمیتونم خلاصه کنم واقعا…
– در ابتدا میخوام برای خودم از حال و هوای روز چهارم پروژه بگم… چون این کامنت مربوط میشه به گام سوم که دیروز گوشش دادم و الان از نت برداری گام چهارم اومدم تا کامنت این گام رو بذارم بعد برم سراغ لیست کارهایی که باید برای گام چهارم بردارم و بعدش هم گذاشتن کامنتش
حال و هوام که فقط شوق و هیجان وعشقه..شکرگذار ترم شادترم…توجهم به زیبایی های اطرافم از دیروز بیشتره خدارو شکر امروزم که نشونه صبحم فایل یلو استون بود با موزیک توحیدی ملکا ذکر تو گویم …به به عجب شروع طوفانی…خداروشکرت
-خدایا من در این لحظه تسلیم توام…خدایا هرانچه دارم از آن توست…هذا من فضل ربی…خدایا تو هدایتم کن در طول نوشتن این کامنت…یه ردپای خوب میخوام …میخوام جاری بشی در من و یه کامنت خوب بذاری برای این فایل و بهم کلی یاد بدی… من تمام قد و دست به سینه تسلیم تو و اگاهی هایی هستم که میخوای بهم بدی
* گام سوم _ اصل خارپشتی
-یه قانون دقیق ، ساده و کلی هستش که اگه من تمام انرژیم و زمانم رو روی همون قانون بذارم دیگه نیازی به چیز دیگه ندارم.چون این قانون اصله مابقی حاشیه اس ، وقت تلف کردنه
-وقتی ما تمام زمانمون رو بذاریم روی اصل روی وصل شدن به منبع اصلی ، به سرچشه تمام قدرت و حکمت جهان ، هرانچه نیاز داشته باشیم به ما گفته میشود…
-یه قانون که من باید توی اون حرفه ای بشم …قانونی که اصل جهانه…قانون چی هست ؟این که من در هر لحظه با فرکانس هام ، با افکارم ، با کانون توجهم دارم زندگیم رو خلق میکنم…قانون اینه که به هرچی توجه کنی از جنس همون رو وارد زندگیت میکنی…توجهی که منجر به یه احساس میشه و ان احساس بیانگر اینه که من در چه مسیری هستم
احساس خوب = اتفاقات خوب
تنها چیزی که لازمه من بدونم همینه…ما بقی جزئیاته
من باید توی عمل به همین یه قانون ساده حرفه ای بشم… که نیاز به تمرین داره نیاز به ممارست داره…نیاز به تکرار داره تا جزیی از من بشه…تا جزیی از روتین من بشه…
-استاد : اگر من جای شما بودم می چسبیدم به همین قانون و تاجایی که میشد درکش میکردم تاجایی که میتونستم در هر لحظه بهش عمل میکردم و همین رو تکرار میکردم
وقتی صحبت در مورد تمرکز روی یه اصله من همیشه یاد فیلم فارست گامپ میوفتم
فارست گامپ یه ادمیه که بهره هوشی پایینی داره ولی توی انجام هر کاری از همه ادم ها بهتره
مثالش اینه که یجایی میره که دارن بقیه بازی پینگ پونگ میکنن یه نفر بهش میگه که قانون این بازی اینه این راکت رو بگیر دستت و اجازه نده توپ بره بیرون…همین
اون هم فقط همین یه جمله رو درک میکنه و همیشه چشمش به توپه و تحت هیچ شرایطی نمیذاره توپ بره بیرون صحنه بعدی فیلم نشون میده که میره تو مسابقات قهرمان هم میشه…نه به جزییات کار داره نه به تبصره ها نه به شیوه های دست گرفتن راکت…هرچیزی نیاز باشه یادبگیره رو در مسیر یاد میگیره
یه مثالی میخوام از خودم بزنم که این مفهوم رو برای خودم بیشتر تثبیت کنم
من سالها بود که کار فروش انجام میدادم خیلی هم به این کار علاقه داشتم…اما برای شرکتها مختلف کار میکردم و این باور رو هم داشتم که همه چیزو من میتونم بفروشم… از کیک و کلوچه گرفته تا خدمات حوزه انرژی که با تلفن بود و غیر حضوری جوری که همه همه جا متعجب میشدن و تشویقم میکردن اماااا من از فروش ملک میترسیدم با اینکه میدونستم بیشترین سود رو برای من داره
بعد چندسال بالاخره رفتم تو حوزه ملک و هیچ چیز از خونه و فروش خونه سر درنمیاوردم…فقط با خودم تکرار میکردم که فروش یک خونه با فروش یک کیک به سوپر مارکت چه فرقی میکنه مگه ؟ جفتشون متقاضی دارن و مشتری هر کدوم پول جنسی که میخواد بخره رو داره دیگه من فقط باید همون کاری که بلدمو انجام بدم …میگم با اینکه نه میدونستم سند چیه …قوانین چین…بعد از مدتی فروش ها بود که پشت سر هم اتفاق میوفتادن … و جالبه مشتری هایی هم که به پست من میخوردن نه تنها سوال هایی از من نمیکردن که من جوابشون رو نمیدونستم بلکه در شرایطی قرار میگرفتن که غیر مستقیم بمن چیزهایی که نیاز داشتم رو یاد هم میدادن
– قانون جهان هم اصلیه که من باید یادبگیرم … مهمترین و تنها مهارتی که نیازه در این جهان در اون حرفه ای بشم…
اصل خارپشتی هم اینه که یه چیز رو بتونی بهتر از هرکس دیگه ای یادبگیری… اونقدر در اون مهارت داشته باشی که اصلا مهم نباشه بقیه چیزها
مثالی که استاد میزنن در مورد کشتی خیلی مثال نزدیک و درستیه که باعث میشه بهتر بفهممش
من هم باید در استفاده از قانون خارپشت بشم…باورهایی رو بسازم که بمن احساس بهتری بده… ذهنم رو به سمتی هدایت کنم که به احساس بهتر برسم در هر لحظه…یعنی حرفه ای شدن در کنترل ذهن … یعنی حرفه ای شدن در رسیدن به احساس خوب با تغییرات درونی نه عوامل بیرونی…
-مهمترین باور ثروت ساز ؟؟؟؟؟؟؟؟
ما مهمترین باور نداریم…برای هرکسی میتونه متفاوت باشه…ما یه باور محدود نداریم که ، هرکدوم ماها کلی باور های محدود و مقاومت های ذهنی داریم که تا وقتی برداشته نشن نتایج بوجود نمیان که البته این یه رونده…
چون رعایت نکردن قانون تکامل پاشنه آشیل خودمه میخوام این مساله رو تکرار کنم و برای خودم بازش کنم دوباره
ریشه این سبک سوال ها از کجاست ؟ مهمترین باور ثروت ساز ؟ مهمترین روش تجسم ؟ چکار کنم زود به خواسته هام برسم؟ چکار کنم زودتر نتیجه بگیرم ؟یه روش و تکنیک خاص و… همه اینها ریشه اش برمی گرده به درک نکردن اینکه تغییر کردن یه رونده یه مسیره…تقلب کردن نداره توش … منی که سالها با باورهای محدود احاطه شدم چرا باید با یه بشکن با یه باور خاص با دو روز کار کردن روی خودم به نتایج بزرگ برسم ؟… این استمرار و ممارست در برداشتن محدودیتهای ذهنیه که هرکسی نمیتونه انجامش بده دیگه…سختیش هم همینه …اما به میزانی که میتونم مقاومت های ذهنیم رو کمتر کنم نتیجه هم میگیرم … اینجوریم نیست که یه ترمز رو بردارم دیگه تمومه نه هر بار که رشد میکنم متوجه ترمز های مخفی دیگه ای میشم که با کارکردن روی اون ها میرم به مراحل بالاتر
دومین مساله هم نپذیرفتن مسولیت زندگی خودمه…میخوام بار مسولیت فکر کردن رو بندازم گردن یکی دیگه نمیخوام بگردم درون خودم که باورهای محدود خودم رو مثلا توی این مثال در مورد ثروت پیدا کنم میخوام یکی دیگه به جای من فکر کنه که این امکان پذیر نیست….برای هرکس ترمز ها میتونه متفاوت باشه…هرکسی بسته به گذشته اش تجربیاتش خانواده و کلی عامل دیگه محدودیت های ذهنی متفاوتی داره….
که این هم ریشه اش میتونه برگرده به باور نداشتن به قانون … باور نداشتن به اینکه اگه من تغییر بدم باورهام رو نتیجه بوجود می آید…
-ذهن ما ها متاسفانه طی سالیان ونسل ها بیمار شده… شرطی شده با باورهای محدود خب باید این ذهن از صفر براش باور سازی بشه ورودی های جدیدی دریافت کنه…سعی کنه به مسائل جور دیگه ای فکر کنه که احساس خوبی بهش بده…سعی کنه زیبایی ها رو در نگاه اول ببینه… سعی کنه قدردان باشه و غر نزنه… بتونه نعمت هایی که داره ببینه… بتونه لذت ببره از زندگی بدون وابستگی به عوامل بیرونی…بتونه گفتگو هایی درونی مثبت با خودش داشته باشه… بتونه تسلیم بودن رو تمرین کنه و رها تر زندگی کنه
-ذهن انسان فراموش کاره باید تمرین بشه باید هرروز تکرار بشه باید هر روز قوانین یادآوری بشه
-چرا احساسم بالا و پایین میشه ؟؟؟
طبیعیه بالاخره ما آدمیم گذشته ای داشتیم وممکنه گاهی اوقات ادمها با رفتارشون دکمه هایی رو فشار بدن که ما تحریک بشیم و ناراحت بشیم
این طبیعیه همه ما بالاخره تجربیاتی داشتیم که ناراحتمون کرده…ولی مهم اینه که قانون رو تمرین کنیم و درزمان های بیشتری احساسمون رو خوب کنیم یا احساسمون رو از چیزی که هست بهتر کنیم
چون احساس خوب هم یک رونده ما خوب به معنای عالی که نداریم …ما دراین دنیا هیچ چیزی به معنای کامل و رسیدن به کمال نداریم فقط خداونده که کامله… ما همیشه احساسمون به سمت خوبه یا به سمت بد…ما باید سعی کنیم در زمان های بیشتری احساسمون به سمت احساس خوب باشه…و وقتی میتونیم که در زمان های بیشتری به سمت احساس خوب باشیم که روی باورهامون کار کنیم …تنها عاملی که باعث میشه ما در زمان های بیشتری در احساس خوب باشیم ، تغییر باورهاست
وقتیم که احساسمون در بیشتر مواقع خوب باشه یعنی درمسیر درست هستیم…در مسیر خواسته هامون هستیم
-احساس خوب دائمیه که تغییرات رو بوجود میاره که اونهم با کار کردن روی باورها امکان پذیره
– همه مباحث در مورد اینه که ما با تغییر باورها به احساس خوب برسیم یعنی کار کردن روی درون خودمون نه یه عامل بیرونی
یعنی من باید خودم با کنترل ذهن با گفتگو های درونی و توجه به نکات مثبت احساس خوبم رو درونن مدیریت کنم نه اینکه اجازه بدم یه عامل بیرونی احساس خوب من رو مدیریت کنه
احساس خوبی که با عوامل بیرونی بخواد بوجود بیاد وابستگیه احساس خوب پایداری نیست و نتیجه ای هم بوجود نمیاره…این تلاش درونی ماست که باید منجر به احساس خوب دائمی بشه این احساسه که نتایج رو بوجود میاره… همین قسمت هم هست که سخته دیگه که تمرین میخواد تکامل میخواد
-تکامل در توکل و توحید
ما اول ذهنمون نمیتونه در حل مسائل بزرگتر قدرت خداوند رو درک کنه باید از مسائل کوچکتر شروع کنیم به توکل کردن و رها کردن وقتی که از خداوند پاسخ رو دریافت میکنیم برای خودمون نتیجه رو تکرار میکنیم و میریم سراغ مسائل یکم بزرگتر و وقتی هر بار این کار رو میکنیم و نتایج رو دریافت میکنیم ایمانمون وتوکلمون هم بیشتر میشه به خداوند …این هم یه روند تکاملی داره همه چیز تکامل میخواد… ابراهیم هم همون روز اول از خدا نخواست که اتش رو گلستان کنه براش موسی همون روز اول از خداوند نخواست که براش دریا شکافته بشه همه تکاملشون رو طی کردن
– چون ما به میزانی که باور میکنیم قدرت خداوند رو خداوند هم به همون میزان به ما پاسخ میده
-ما باید تکاملمون رو طی کنیم و همیشه روی خودمون کار کنیم … این مسیره درسته…وقتی مسیر درست رو میریم هر چقدر هم کند پیش بریم بالاخره به زیبایی ها و خوشبختی میرسیم اما اگه هی مسیر رو عوض کنیم هر چقدر هم تند پیش بریم در نهایت به هیچ جایی نمی رسیم
چقدر این جمله باور سازه
– قوانین اصلی کیهان در قرآن به سادگی و به وضوح بیان شده
-چطور ندای خداوند رو بشنویم؟
خداوند مثل یک ایستگاه رادیوییه همیشه داره هدایت هارو ارسال میکنه من باید در فرکانس درست باشم و در جهت درست قرار بگیرم تا ندای خداوند رو دریافت کنم
ندای خداوند توی یه فرکانس پخش میشه… فرکانس آرامش ،فرکانس کنترل ذهن فرکانس توکل اگه من به این نقطه برسم گیرنده ام تنظیم میشه و ندای خداوند رو میشنوم
بحث بودن خداوند و الهامات و هدایات خداوند نیست خداوند و ندای هدایتگرش همیشه هست … خداوند هدایت ما رو بر گردن گرفته…امواج رادیویی هدایت خداوند همیشه و همه جا هست شاید ما نبینیمش ولی هست… وقتی روی باورهام کار میکنم و در مدار احساس خوب قرار میگیرم الهامات خداوند رو با قلبم میشنوم…همیشه موضوع سر دریافت ماست
وقتی هم این اتفاق رخ میده که اساسا من خودم رو لایق دریافت الهامات بدونم و خداوند رو هدایتگر در هر لحظه از زندگیم…خداوند رو پاسخ دهنده ببینم به سوالاتم و خودم رو هم لایق شنیدن پاسخ از خداوند بدونم
خدایا شکرت
استاد عزیز سپاسگذارم بابت این فایل گرانبها
خانم شایسته عزیز سپاسگذارم با طرح این پروژه بی نظیر که اهمیت فایل ها رو برام یادآوری کرد
اهیمت تکرار رو برام یادآوری کرد… با تعهد گوش دادن به هرفایلی رو یادآوری کرد
چقدر این فایل ها درست و زنجیروار و کامل کننده همن… چقدر هر فایل اصل رو از جوانب مختلف زیبا توضیح میده…چقدر ترتیب فایل ها الهامی و الهی هستن برای من
چقدر اهمیت تمرکز روی اصل و دور شدن از حاشیه های بی اهمیت روزانه رو بمن داره خوب یادمیده
چقدر مصمم شدم که من هم برای خودم پروژه تعریف کنم… بیشتر بچسبم به اصل
چقدر ذات فراموشکارم رو بهتر درک میکنه
خداروشکر میکنم و از خداوند هدایت و درک بیشتر میخوام
خداوند رو شکر میکنم برای فضلش…خدایا من رو ثابت قدم کن در اصل و اساس این مسیر الهی
دوستون دارم