سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
ساز و کار جهان هستی چیست؟
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
مفهوم باورهای ثروت ساز؛
اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالی؛
مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است؛
منابع کاملتر درباره محتوای این فایل:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری | اصل خارپشتی182MB22 دقیقه
- زیبایی های Moab-Utah392MB20 دقیقه
- فایل صوتی | اصل خارپشتی21MB22 دقیقه
روز 103مسیر
خدایا شکرت که هربار یک قسمت نشونم میدی بعد خواسته هام بزرگتر میشه بعد تلاشم بیشتر میشه کلی انرژی و انگیزه میگیرم
اینجا که مدل من نبود که بگم اخ جون برم تمام مدتم داشتم به این فکر میکردم ببین پول تو بیایون هم هست رفتن چهار تا پله زدن و ملت میان میبینن یعنی میشه حتی از سنگ و خاک که خودتم نساختی پول در بیاری
شاید اونجا بودم عظمت سنگ منم به شکفتی مینداخت مثلا قلعه روذخان وقتی رسیدم بالا به قلعه و بعد عظمت جنگل و درختان دیدم زیر پام دلم میخواست ساعتها بشینم نگاش کنم
خلاصه الان تمرکزم روی پوله اول نشونه مالی میبینم بعد بقیه چیزا رو
این ازادی در دیدن مناطق را هم خیلی دوس دارم اینکه بدون دغدغه فقط پاشی بری لذت ببری
بعد مثلا من تصاویر رفتینگدیدم و… گفتم من بودم میرفتم بعد خودمو بی نیاز و ازاد مثل استاد تصور کردم دیدم نه برعکس کمتر شوق رفتن دارم چون خیلی چیزا را تجربه کردم بعد دیدم دقیقا یک باور اشتباه دارم من خودمو وقتی در رسیدن میبینم شوق از دست میدم اما وقتی در مسیر میبینم شادم خب پس باید نتیجه را درست تصور کنم مثلا حسم اینه اگه همیشه شکلات بستنی در دسترسم باشه دیگه میلی بهشون ندارم اما حقیقت اینه برعکس باید باشه من ولع رسیدن به بهترینش پیدا میکنم و میرم روی لذتهای بیشتر
خب پس این باگ ذهنی باید کم کم حل کنم
کلا جدیدا اگاه شدم به فکرام حسابی و ترمز ها بین کارها و فکرام میبینم امروز یککاری هم کردم نمیدونم حسی بود که میگفت انجامش بده
کل عکسامون را سوزوندم که همسرم فهمید فقط نگام کرد حالا علتش چی بود واکنش منفی بقیه تغییر حس من به عکسها که دیگه تداعی حال خوب نبود و بعد که میسوزوندم یک حسی بهم میگفت تو نیاز به گذشته شیرین نداری تو الان و اینده شاد میخوای یکجورایی من در گذشته مونده بودم و با دیدن عکسها راضی بودم اما واقعیت اینه خیلی وقته سفر دلخواه و هیجان دلخواه رستوران دلخواه نرفتیم دیگه خیلی وقته مثل قبل نیستیم پر شور و ماجراجو، گذشته و اون عکسها انگار شده بود سندی که من تفریحات داشتم زیادتر نخوام امروز اینو فهمیدم اونم وقتی که بخاطر واکنش بقیه حس علاقم بهشون از دست دادم تازه دیدم این عکسها مهم نیستن ایا الان من شادم نه پس حالا هر چی هم گذشته میخندیدم چه فایده
تصمیم گرفتم بجای خاطره سازی روزهامو بسازم بجای رفتن در خاطرات گذشته برم در فکر اینده
اولش حسم بد بود اما وقتی چند تا اول سوخت حسم خیلی بهتر شد اولش یک حس تلافی هم داشتم اما وقتی همش سوخت سریع جمعش کردم همسرم نبینه که از تکه باقی مونده روی زمین که نذیده بوذم فهمید گفت چرا گفتم دیگه دوستشون نداشتم یکم بهم زول زد بعد هم با هم فیلم دیدیم منم در موردش حرفی نزدم نمیخواستم فکر کنه مشکلی در رابطمون هست اما خب شاید این حس را هم کرد
راستش برام مهمه زندگیمو متفاوت بسازم نه مثل بقیه نه بچه دار شم مادر شم بمیرم پس لازمه ذهنمم متفاوت بشه
الان من خیلی خوشحالترم چون میدونم باید اینده زیبا بسازم با کلی خاطره
مسیر شغلیم
خب امروز تلاشم این بود ذهنم روی کارم مثبت کنم که فایل دوازده قدمم مسایل مالی گفت و واریزی داشتم خداروشکر مکملها را فروختم الان ولی مکملها دستم نرسیده یکم نگرانم که به خودم گفتم مهم نیست چی میشه تو فقط اروم باش
دارم تلاش میکنم با ذهنم بدترش نکنم
تلاشم اینه حالمو خوب نگه دارم
یک اشتباهی هم کرذم ناخواسته ای را سه چهاز بار تکرار کردم الان همسرم علایم مریضی اش نشون داد سریع مچ خودمو گرفتم کفتم دیگه اسمشو نیار مثل استاد که اسمشو نمیاره
الان خداروشکر تحت کنترله همه چیز
راستی اون خانم که برای مکمل گفته بود گفتم دیروز بهمم ریخت امروز کفت اشتباه شده اصلا من برای شما پول نریختم معذرت خواهی کرد و تمام
امروز تلاشم این بود بارها تکرار کنم حالتو خوب نگه دار فقط حالتو خوب نگه دار همه چیز عالی میشه
ذهنم امروز بی نهایت بار کنترل کردم مخصوصا وقتی بیمارستان رفتم افراد منفی دورم گرفتن نشانه ها متفی دیدم فقط فقط داشتم اعراض میکردم و وقتی دیدم کم دارم میارم راه فرار همیشگی خوابیدم فرکانس قطع کردم بعدش دوباره همه چیز عالی شد