live | اصل خارپشتی

عرض ادب و احترام خدمت استاد محترم و دوستان حاضر در گروه ، بنده حدود شش سال پیش به توصیه یکی از اقوام خانه ای که داشتم را به بهانه اینکه کاسبی کنم باهاش رو فروختم ، خانه فروختن همانا و افزایش چند برابری قیمت خانه همان بطوری که اختلافاتی با همسرم پیدا کردم بطوریکه دیگه نتونستم درجایی که کار میکردم ادامه دهم و افسردگی خودم و همسرم و… باعث شد که با هزار بدبختی و خواهش و تمنا از محل کارم بازنشسته شدم و با بالا رفتن تصاعدی اجاره آپارتمان مجبور شدیم به شهرستان نقل مکان کنیم، الان دیگه واقعا کم اوردم نمیدونم چکار کنم از طرفی اسم و رسمی با توجه به شغلی که داشتم بین اقوام و دوستان داریم و آنها فکر می‌کنند من خانه ام را در کرج دارم و به مستاجر اجاره داده ام و وضع مالیم خوبه در ضمن خودم و همسرم از نظر اعتقاد به خدا و… هیچ مشکلی نداریم و این مدت که به شهرستان آمده‌ایم هر دری زدم به روم بسته شده چقدر دعا کردیم چقدرالتماس کردیم به محضر خدا که آبرومون حفظ کنه و….. خلاصه دیگه بریدم و کم آوردم و میترسم از آینده و بیشتر ناراحتیم برا دو تا فرزندی هست که دارم با این وضعیت اقتصادی که ایران داره حقوقی که میگیرم با اجاره خانه و قسط و خوردوخوراک یر به یر میره خلاصه فکر میکنم خدا مارو فراموش کرده آخه مگه میشه چند سال به درگاهش گریه و زاری کنی و جوابت رو نده؟ بیشتر از این مزاحمتون نمیشم خواهشمندم کمک کنید که چطور میتونم از خدا و کاینات بهتر کمک بگیرم./ من الله توفیق