اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
شکر الله بابت این فایل آموزنده – خدا رار شکر که به این فایل هدایت شدم
تو کامنت ها دیدم یکی از بچه ها به موضوع اصل خارپشتی اشاره کردنند – منم گفتم بیارم سرچ کنم تو سایت ببینم که قراره به چه آگاهی هایی هدایت بشم و در هر حال که داستان بی نظیری رو درک کردم و فهمیدم که برای موفق شدن و رشد کردنم باید روی ی موضوع هی قوی و قوی تر بشم
شکر الله این فایل داره بهمون گوشزد میکنه که به جای اینکه بخوای از هر شاخه به شاخه دیگه بپری – لطفا بیا تمرکز روی یک چیز و هی خودت رو بهتر و بهتر کن
به جای اینکه بخوای به قول استاد ی اقیانوس بزرگ با عمق یک سانت باشی – بیا ی چاه صد متری حتی بیشتر 500 متری باش – در یک موضوع عمیق باش
در هر صورت خدا را شکر که امروز مثل همیشه هدایت مون کرد به بهترین موارد و باعث شد که در این حیطه هم آگاه بشیم و مسیر رو درست دنبال کنیم.
خدا را هزاران بار شاکرم بابت اینکه بهم یادآوری میکنه کهخ در هر صورت مسیر خودم را برم و روی یک موضوع فوکوس کنم.
خداروشکر که مجدد درمسیر هدایت و شنیدن و درک این قوانین قرار گرفتم قوانینی که در وجود ما بوده هست و خواهد بود و مثل نعمتها که دراطراف ما هست این اگاهی ها نادیده گرفته میشن واونحا که درقعر تاریکی فرومیری دستی ازدستان خدا میاد و کمکت میکنه تا دوباره درنور قرار بگیری و ازظلمت درون بیرون کشیده شوی وخوشبخت کسی هست که اگاهانه خودش رو درمسیر زیبایی ها و نورالله قراربده و رشد کنه بجای اینکه ازاین اگاهی های ناب عبور کنه و دوباره به قعر تازیکی بره و این جرخه رو طی کنه و همش درجا بزنه دردوراهی زندگی و هرجی عوامل بیرونی اونو کشوند بره تا اونجا که دیگه فرصتی برای زندگی واستفاده اززیبایی و قوانین رو دیگه نداشته باشه
این فایل برای من حکم پیدا کردن راه بود چندساله موندم کدوم تکنیک انجام بدم من بودم و انبوهی ازتمارین جورواجور کتابهای مختلف دوره های مختلف طوری که دیگه توان ادامه نداشتم و بخاطر قطع کارکردن روی خودم چون نمیدونستم کدوم تکنیک کدوم دوره کدوم تمرین کار کنم و دربند فرعیات شده بودم و درادامه علفهای هرز ذهنم شروع به رشد کردن و انواع مسایل منو احاطه کرده بودن که عملا ی ادم متفعل شده بودم ولی با شروع خانه تکانی و شروع دوره هایی که ازاستاد تهیه کردم خودم و مسیرم رو پیدا کردم و سعیم در انجام تکنیک خارپشتی خاص خودم هست و ارتباط خاصی که با منبع خواهم ساخت و تغذیه هرروزه ان
خدایا ازت سپاسگزارم و همچنین ازاستاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز که روشنگر نورالهی درزمین هستن
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم خدایاشکرت
گام سوم:
اصل خارپشتی یعنی این که من یک کاروبه بهترین نحوبلدباشم وهمون روانجام بدم مثل این که یک شغل روانتخاب کنم وهمون روبه بهترین نحوانجام بدم ودراون پیشرفت کنم وازاین شاخه به اون شاخه نپرم
اصل خارپشتی یعنی کنترل ورودی های ذهن واحساس خوب داشتن ودرک قوانین جهان هستی
یعنی وقتی احساست بده باتغییرباورهات به احساس خوب برس واگه میخوای به همه خواسته هات برسی بایداحساست خوب باشه اونم یک احساس ماندگارواقعی
مهم نیست که بعضی وقت هامااحساسمون بدباشه مهم این هست که دراحساس بدنمونیم وخودمون روبه احساس خوب برسونیم
وقتی احساس لیاقت داریم که حالمون خوبه ولایق دریافت الهامات الهی هستیم
وخداوندبانشانه هاش بامن حرف میزنه
چندروزپیش یک پیشنهادکاری به من داده شدومن میخواستم این کارروشروع کنم وبعدخداوندازطریق دستانش ونشانه هاش من روهدایت کردبه فردی که بهم گفت این فردی که میخوای باهاش کارکنی مشکل داره وپولتونمیده ومن چقدرخوشحال شدم که خداهمیشه هوای منوداره چرا؟؟
چون اکثرمواقع حالم خوبه وسعی میکنم ذهنموکنترل کنم وهمین باعث میشه که الهامات ونشانه هابیادوتوروهدایت کنه
هرکسی باورهای متفاوتی داره واونم به خاطراون خانواده وجامعه ای هست که دراون بزرگ شده
اصل خارپشتی یعنی من برم سمت کاری که بهش علاقه دارم و سعی کنم هر روز تو اون بهتر و بهتر بشم بجای اینکه هی به اون شاخه و اون شاخه بپرم و تمرکز مو تیکه پاره کنم
توی بحث قوانین خداوند هم همین طور هر روز باید تلاش کنیم درک بهتر وبیشتری از قوانین داشته باشیم و به اندازه ی درکمون عمل کنیم و این مسیر ادامه بدیم
چون قوانین خداوند که ثابته وهیچ تغییری نمیکنه،پس وظیفه ی ما درک کردن هر روزهی این قوانین و عمل به آنهاست
ما مهمترین باور ثروت ساز نداریم،همه ی ماها باورهای محدود کننده ای داریم که از گذشتگان با ما اومده و هر کسی بستگی به شرایط و فرهنگ و محیطی که توش بزرگ شده باورهاش ممکنه متفاوت باشه یعنی تو بعضی جاها نقطه ضعف بیشتری داشته باشه پس برای رسیدن به ثروت باید روی همه ی باورها از زاویه های مختلف کار کرد
اگه میخوایم احساس خوب همیشگی داشته باشیم باید باورهای درست در خودمون ایجاد کنیم چون داشتن باورهای درسته که به ما کمک میکنه توی هر شرایطی بتونیم به احساس بهتر برسیم هیچ عامل بیرونی دیگه نمیتونه توی شرایط ناجالب به ما کمک کنه که به احساس بهتر برسیم
پس اول باید بپذیریم که طبیعیه که بعضی وقتا دچار نوسان میشیم احساس مون بالا پایین بشه مهم اینه که سعی کنیم تو اون شرایط به احساس بهتر برسیم و آگاهانه تلاش کنیم توی مدت طولانی تری توی احساس خوب باشیم و از قوانین در عمل استفاده کنیم
ما به اندازه ای که خدا رو باور می کنیم خدا به ما میده
درشروع شاید نتونیم ایمان و توکل کنیم به خداوند برای همین میایم از چیزهای کوچیکتر تمرین میکنیم و هر بار که این کارو انجام بدیم و خداوند پاسخ میده ایمان مون قوی میشه باور های توحیدی مون قوی تر میشه و توی مسائل بزرگ تر هم توکل کردن به خداوند برای ما راحت تر میشه و این روند تا ابد ادامه داره چون نهایتی برای تقویت ایمان و توحید وجود نداره
خدایا تو هر لحظه قلبمو سرشار از نور هدایت و ایمان و توکل به خودت کن و همواره توحید و توی قلبم جاری کن
سلام به دوستان خوبم و استاد عزیز همینطور خانم شایسته مجری این پروژه
گام سوم – اصل خارپشتی
اول میخوام بگم همین 2 ساعت وقت گذاشتن برای خودت و ذهنت، یه تعهد یه نگاه متفاوت و یه باور متفاوت میخواد نسبت به زندگی و خدا.. یعنی دیروز توی گام دوم بودم قشنگ حس کردم چقدر برام سخت بخوام 2 ساعت دقیقه و ساعت به ساعت تمرکز بذارم و بشینم با ذهنم مواجه بشم و یه سری افکارب بهش بگم که در مرحله اول برخورد باهاشون تازه خیلی راحت ردشون میکنه
این نشون میده نباید این 2 ساعت دست کم بگیرم عموما ذهن کمال طلبی که نمیبینه و نمیخواد ببینه کوچکترین رشد ها رو و کمترین تایم هایی که برای خودت و رشد میذاری با کم شمردن تو رو از ادامه مسیر منصرف میکنه
برگردم به گام اول – استاد گفت اگر میخوای نتیجه متفاوت بگیری باید متفاوت فکر و عمل کنی
واقعا باید مریم بتونی 2 ساعت تمام افکار و باورهاتو بیاری بذاری روی میز، بتونی 2 ساعت خودت باشی و ذهنت و عمل و ساختو ساز روش انجام بدی نخوای این بها بدی پس کی میخوای اینکار انجام بدی
اینم همون بهایی که برای رسیدن به هدفت باید انجام بدی، فکر میکنی بها چیه؟؟؟
2 ساعت روی باورهات کار میکنی کاری که بقیه ادمهایی که میبینی اطرافت اینکار انجام نمیدن
خیلی دنبال مسائل حاشیه ای و فرعن
مثلا پدرم میگه قبل از تمرین چیزی نخور قانون اینکه 2 ساعت قبل از تمرین چیزی نخورده باشی بعد من با خودم میگم من بجای اینکه تمرکزم روی این فرعیات باشه بیام روی اصل کار کنم تا به خواستم برسم، اصل چیه؟ توحید
اصل باور به خدایی که قدرت اینو داره که منو با همین چیزی که هستم، همین شرایطی که دارم میتونه از بینهایت طریق به خواستم برسونه
اصل ایمان به خدایی که جواب همه چیز میدونه تمام ریزه کاری های مسیر علاقم رو
اصل باور به نیرویی که قدرت همه چیز در دستشه نگرانی بابت ادمها رو ازم میگیره بهم خیال راحت میده
من مثلا میبینم بعضی توی رشته خودم یه سری سوالات بیهوده میپرسیدن بعدش من قضاوتشون میکردم وقتی خودم اومدم دست به عمل شدم دیدم خودمم دارم میرم سراغ جزییات بیهوده و سوالای بیهوده میپرسم
مثلا جلسه بعدی تمرین کدوم تیشرتم بپوشم
یا خوشحالی بعد گلم چی باشه و
موارد دیگر
خب اینا خیلی خوبه ها ولی چرا توی مسیر بجای اینکه تمرکزم بذارم روی کسب مهارت و لذت از مسیر مدام دنبال جزییات کوچیکش هستم در حالی که اگر اصل بفهمم دیگه سوالی پیش نمیاد، سوالی پیش میاد خیلی سریع تر و راحتر از اینکه فکرش بکنم پاسخش میگیرم
اینه تمرکز به اصل یعنی قوانین
چه خوب میشه اصل خارپشتی در درک اصل قانون بکار بگیرم چون بحث منتالی حتی عملکرد جسمم تحت تأثیر قرار میده
حتی من وقتی کلی از لحاظ جسمی تلاش میکنم توی علاقم و نتیجه دلخواهم نمیگیرم برمیگرده به اون ذهنیت من
باید از خودم بپرسم که منی که از لحاظ جسمی صده خودمو گذاشتم چرا توی عمل خیلی ضعیف عمل میکنم؟؟؟؟پس این نشون میده مشکل قدرت بدنی و جسمی من نیست مسئله ذهنی است که نمیذاره من از تمام ظرفیت شش هام توی دویدن استفاده کنم
در مورد ثروت ساختن در حوزه مورد علاقم یکی از چیزایی در مورد خودم متوجه شدم اینکه من فکر میکنم چون دخترم خیلی طول میکشه بتونم درامد های خیلی خوب داشته باشم که همه جوره منو ساپورت کنه خیلی از یه پسر طول میکشه ولی این یه باوره که نه میتونه درست باشه نه غلط.. همین الان توی سایت
دخترها و زنان زیادی هستند که در حوزه مورد علاقشون دارند ثروت ها میسازند فروش دارند خونه دارند، ماشین های خوب دارند
سفرهای زیاد داخل و خارج رفتند
استقلال مالی دارند و از بیرون حمایت نمیگیرند
توی حوزه های مختلف فعالیت دارند
این نشون میده میشود حتی از لحاظ مالی از خیلی پسرها هم موفق تر هستند
یا اینکه فکر میکنم چون دخترم نمیتونم درامد داشته باشم یادمه چند سال پیش همسر همکار پدرم اومد خونمون بعدش از من خواستگاری کرد برای داداشش گفتم نه من قصد ازدواج ندارم میخوام از لحاظ مالی مستقل بشم.. خونه و ماشین داشته باشم بعد این خانم دراورد به من گفت عه مگه تو پسری؟؟ این حرف کی زد کسی که خودش شاغل بود و حقوق بگیر بود
حتی یه همیچین ادمهایی هستند که با اینکه شاغلن این تفکرات دارند فکر میکنن پول ساختن جنسیتی به عنوان یک دختر یا زن توانایی ساختن پول ندارند در حالی که من ته ذهنم این بود که اصلا هیچ پسری وظیفه اینو ندارهذکه بخواد برای من چیزی فراهم کنه مثل خونه ماشین و وسایل و این وظیفه خودمه که برای رسیدن به خواسته هام تلاش منم و بهشون برسم
و اصلا خودم خیلی دوس دارم که زندگی مجردی جدا و مستقلی داشته باشم توی خونه خودم
توی نوت گوشیم هر بار که میفهمم برای خونه ایندم چی میخوام مینویسم مثلا مینویسم یادت باشه برای خونه ماشین ظرفشویی خوبی انتخاب کنی که فلان و.. باشه
هیج ایده ای خدایی ندارم ولی ارزوم که خونه خودم داشته باشم اینو دوست دارم که خونه خودم باشه و وسایلش خودم بخرم و انتخاب کنم اصلا کاری به ازدواج و… اینا ندارم نه واقعا برای خودم میخوام تنهایی باشم بسازمش و تجربش کنم
ذوقش حس میکنم
همه این باورها از الگو هایی که دیدم بوده و پدرم همیشه سعی میکرد همه چیز فراهم کنه و ما کار نکینم ولی اینجوری نمیشه من میخوام برای خودم مستقل باشم
یکی از باورهای مخربی که توی ذهنم درمورد ثروت دارم اینکه ثروتمندا از راه دزدی و کلاه برداری به ثروت رسیدند اینم از اون ورودی های بوده که بدون اینکه حتی تحقیق کنم باورش کردم
همه چیز همینجوریه ها میشنویم میشنویم نمیپرسیم فلانی تو که اینو میگی کو مدرک کو؟میتونی ثبت کنی همه افراد موفق و ثروتمند از راه دزدی رسیدند؟
چقدر بده که حرفهای دیگران بدون اینکه فکر کنیم میپذیریم چقدر بده
چقدر اینو دوس ندارم
یکی دیگه از باورهایی که فهمیدم باور به کمبود ثروت یا عدم فراوانی نعمت است
باور به رکورد باور گرانی، همه، همه جا از گرانی صحبت میکنن اونا دقیقا همونایی هستند که برای رسیدن به ثروت بیشتر هیچ تلاشی نمیکنن یعنی هیچ ایده جدید هیج پلن جدید هیچ مسیر جدید شروع نمیکنن همیشه چشمشون به بیرونه بخاطر همین گرانی اونا رو خیلی میترسونه
گرانی میشه بلای جونشون
چون نعمت و ثروت رو از خدا نمیبینن
رزق و. روزیشون دست یه عده ادم میبینن که اونا تایین میکنن چقدر بهشون نعمت و ثروت برسه وابسته ان به عوامل بیرونی
خدایا منو هدایت کن به مسیر ثروتمندان، امین
همین دو روز پیش توی راه بودم یه توربین بادی بود نزدیک یه نیروگاه برق
آیا نمیشه نقاط بادخیز کشور شناسایی کرد بعد توربین ها رو اونجا گذاشت؟
نقاطی که در اکثر تایم های سال وزش باد هست
ایا نمیشه با اینکار به شکل رایگان و راحت برق تولید کرد اونقدر که به اندازه مصرف تمام مردم ایران باشه گوش و چشممون و ذهنمون سپردیم به چه کسایی؟ چه چیزایی؟
چرا میشه ما کمبود باور کردیم از ایده های ثروتساز دوریم ما دنبال راه های دیگر نیستیم چون گفتنو باور میکنیم
ایا نمیشه از صحفه های خورشیدی برق تولید کرد؟
یه بیابان زیبایی داریم به اسم کویر لوت که دست کمی از موآب یوتا نداره
در این بیابان در یک مستندی که دیدم دما و تابش نور خورشید بسیار گرم هست ایا از همین خورشید نمیشه برق تولید کرد؟ چرا میشه من نمیخوام باور کنم،من دنبال راه های دیگه نمیخوام برم من نمیخوام به خودم زحمت بدم
گفتم بیابان لوت.. چه زیبایی های خاصی این بیابان،کلوت ها و تپه های هرمی که به وسیله ورزش همزمان باد از چه جهت شکل میگیره خدایاشکرت بخاطر این زیبایی
دفعه قبل درمورد ارزوم از موتور سواری گفتم
الان که این کامنت مینویسم هنوز اتفاق نیوفتاده ولی حتما تجربش میکنم جدیدا به دوچرخه هدایت شدم مخصوصا از وقتی کامنت یکی از بچها توی دوره عزت نفس خوندم.
من با انجام تمرینات دوره ی کشف قوانین زندگی دارم کاملا قانع میشم که من توی مبحث احساس لیاقت و ارزشمندی خیلی مشکل دارم. من توی خیلی از باورها مشکل دارم ولی مهمترین فاکتوری که توی وجودم باید تغیبر کنه ،، باور احساس لیاقت هستش. که اینم با انجام تمرینات کشف قوانین زندگی دارم بهش پی میبرم که چقدر توی این باوره من ایراد دارم. پس خیلی برای من ضروریه که دوره ی احساس لیاقت رو تهیه کنم ..
در مورد موضوعات مورد علاقه هم ،، من ازونجایی که نتونستم به خاطر ذهنیت غلط خودم که حاوی بی ارزشی شده از موضوع مورد علاقم پول بسازم ،، الان ذهنم دازه گرایش پیدا میکنه به سمت موضوعات دیگه و میگه به اون ها علاقه مند شو و برو دنبال مدارک دیگه و کارهای دیگه !! ذهنم به من میگه احتمالا باید یه مدرک دیگه بگیزم.. احتمالا باید یه مهارت دیگه کسب کنم.. احتمالا باید یه موضوع دیگه زو پیگیری کنم.. احتمالا باید از این شهر برم (( نمیخوام بگم مهاجرت بده ها ،، ولی با چه ذهنیتی مثلا دوست دازم مهاجرت کنم ؟؟ ایا با ذهنیتی که پر از بی لیاقتیه ؟؟!! ))
ولی هر چقدر دارم با انجام تمرینات دوره ی کشف قوانین زندگی و خوندن کامنت های جلسه اول روانشناسی ثروت 1 آگاه تر میشم که ولش کن نمیخواد هی دنبال مدرک جدید باشم،، نمیخواد مثل قبلا هر چی پول درمیاوردم خرج یه مدرک جدید کنم ،، نمیخواد هی از این شهر به اون شهر کنم ،، نمیخواد هی دنبال یه مهارت جدید باشم،، اینا رو ولش کن … به جاش پولام رو جمع کنم و دوره ی احساس لیاقت رو بخرم و این کار از هر کار دیگه ای سودمند تر هستش و خرید این دوره ی اخساس لیاقت بزای من از هر کار دیکه ای واجب تره و سودمندترین سرمایه گذاری برای من ،، به جهت اینکه بتونم ذهنم زو کنترل کنم و به جهت اینکه بتونم باری به هرجهت نباشم و به جهت اینکه بتونم پیشرفت کنم و زندگیم رو شکوفا کنم خرید دوره ی احساس لیاقت هستش.. بزای من این کار از همه چیز مهم تره …
چون اگر احساس لیاقت رو در خودم درستش نکنم و من با این احساس بی لیاقتی هر چقدر شغل عوض کنم،، هر چقدر مدرک جدید بگیرم،، هر چقدر از این شهر به اون شهر کنم ،، هر چقدر مثلا دنبال تحصیلات برم وووو این داستانا من هیچ نتیجه ای نخواهم گرفت !!!
مثلا دوست دارم زبان انگلیسی هم یاد بگیرم..
مثلا دوست دارم برنامه نویسی هم یاد بگیزم..
مثلا دوست دازم کارای تدوین و اینا هم یاد بگیزم..
خیلی خوبه که دوست دازم اینا رو یاد بگیرم.. ولی قبلش باید از خودم سوال کنم چرا دوست دارم اینا رو یاد بگیزم ؟؟ ایا راه ساده تری بزای یادگیری این ها هم وجود دارد ؟؟
چرا مثلا من دوست دارم زبان انگلیسی رو یاد بگیزم ؟؟ چون میخوام وقتی مهاجرت کردم اونجا راحتتر انگلیسی صحبت کنم.. خب پس اینجا در موزد یادگیری زبان انگلیسی من انگیزه ی درستی دازم.. حالا ایا راه راحتتری هم وجود داره که مثلا من نخوام هی دنبال مدرک ایلتس و این داستانا برم ؟؟!! راه راحتترش اینه که بزای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم به راحتی مهاجرت کنم به یه کشور انگلیسی زبان و نیازی به مدرک آیلتس برای مهاجرت ندارم و اونجا در اون کشوز انکلیسی زبان من یواش یواش دست و پا شکسته زبانه زو صحبت میکنم ،، چون اونحا دگ مجبورم انگلیسی با همه صحبت کنم .. و این صحبت کردن دست و پا شکسته و این ورودی های انگلیسی زبان که وارد مغزم میشه باعث میشه من خیلی راحتتر زبان انکلیسی رو بدون نیاز به مدرک ایلتس و تافل و تست زدن و این داستانا یاد بگیرم… پس بیام از قانون استفاده کنم و برای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم خیلی راحت به کشور دلخواهم مهاجرت کنم .. همون کاری که استاد عباس منش کرد.. یعنی استاد میخواستن کارشون رو به زبان انگلیسی گسترش بدن ،، پس نیاز بود زبان انگلیسی بلد باشن.. ولی استاد گفتن حتما یه راحتتر برای یادگیری زبان وجود دارد تا من نخوام دنبال مدرک تافل و این داستانا برم .. چیکار کنم پس ؟؟ بیام برای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم مثلا به امریکا به راحتی مهاجرت کنم و اونجا زبانه رو راحتتر یاد بگیزم..
ولی اگر انگیزم اینه که زبان رو یاد بگیرم ،، چون این کاری که دوسش دارم پول توش نیست و مدرسای زبان خیلی پول دارن ،، این انگیزه غلطه و از باورهای غلط میاد !!!
به جای این کار باید برم باورهام رو درست کنم ،، خصوصا باور احساس لیاقت ،، تا از هر کاری که دوسش دارم پول بسازم ،، اون وقت حالا اگر دوست داشتم، زبانه رو هم میتونم پول بدم یه مترجم استخدام کنم و یا برم یه کشور انگلیسی زبان و اونجا راحتتر یادش بگیرم و یا بدون اینکه عجله کنم یه ذره یه ذره تا حدی که کارم راه بیوفته خودم یادش بگیرم ..
یعنی به جای اینکه هی دنبال مدارک مختلف باشم تا شاید از اون مدرک جدید پول درارم بیام روی احساس لیاقتم و باورهای ثزوت سازم کار کنم و پوله رو توی ذهن خودم درستش کنم !!
یه موقع هست مثلا من انکیزم در اینجا بزای یادگیری زبان اینه که خب چون میخوام بزای مهاجرت به کشور انگلیسی زبان مثل امریکا که ارزشو دازم بزم اونجا ،، مهیا و اماده شم پس میرم زبان انگلیسی زو یادش میگیزم،، خب این انکیزه ی خوبیه.
یه موقع هست نه طرف انگیزش از یادگیری زبان اینه که ,,,یعنی چون باورهای غلطی در مورد خودش و ثزوت دازه ،، فکز میکنه این کاری که دوسش داره پول توش نیست ،، پس باید بزم مثلا مدارک جدید و مهارت های جدید و زبان جدید و اینا رو یاد بگیزم تا شاید از اون مهارت جدید و زبان جدید پول ساختم ،، خب این انگیزه اشتباهه.. چون مثلا طرف باورش بر اینه که توانایی هاش بی ارزشه و مسیر علایقش بی ارزشه و نمیشه ازش پول ساخت و توی این مملکت نمیسه و فلان و بهمان.. حالا اگر توی موضوع جدید مثل زبان انگلیسی خیلی هم علاقه مند بشه ،، چون احساس لیاقت ندازه ،، در نهایت پس از یه مدتی از این موضوع جدید هم اروم اروم دلسرد میشه و رهاش میکنه و بعد دوباره به یه موضوع جدید علاقه مند میشه و اون موضوع جدید زو تا یه مدتی با عشق و علاقه ادامه میده ولی چون اون باورهای غلط مثل باور احساس عدم لیاقت رو که بهش میگه توی این مملکت نمیتونی به جایی برسی و این مهارتت ارزشی نداره و این داستانا توی مغزش ثابت نگه داشته ،، پس در نتیجه فرد سراغ هر موضوعی که میزه تا یه مدت با عشق و انکیزه ادامه میده و لی نیازهای مالیش رفع نمیسه و بعد دلسزد میشه و میزه به یه موضوع جدید علاقه مند میشه و این سیکل معیوب همینجوری ادامه پیدا میکنه ،، مگر اینکه فرد از ریشه بیاد روی باور احساس لیاقتش کار کنه و اونو درستش کنه !!!
این اتفاقیه که داره برای من رخ میده ،، یعنی من یه مدت زیادی ورزش کردم و نتیجه مالی نگرفتم و اون اوایل هم خیلی با عشق بیشتری تمرین میکردم ولی در نهایت به خاطر اینکه ازش نتونستم پول بسازم ارام ارام دلسرد شدم و تقریبا رهاش کردم (( حالا دارم به موضوعات جدیدی علاقه مند میشم ولی همچنان باور احساس عدم لیاقت توی مغزم ثابته و خب این باور با من کاری میکنه که در نهایت از این موضوعات جدیدی که بهشون علاقه مند شدم هم دلسرد شم ،، چون اون باوره عدم لیاقته نمیذاره از این موضوعات جدید هم که بهشون علاقه مند شدم پولی بسازم و نیازهای مالیم رفع نمیشه و در نهایت باز هم دلسرد میشم. )) .. چرا ؟؟ چون به خاطر باورهای غلطم خصوصا در زمینه احساس عدم لیاقت ،، ارام ارام به این باور رسیدم که ورزش نون و اب نمیشه،، ورزش در این مملکت جایگاهی ندارد،، همه چی پارتی بازیه،، توانایی های من ارزشی ندازن،، توی این مملکت نمیشه و ازین حرفا !!!! یعنی باور احساس عدم لیاقت در نهایت باهات کاری میکنه که هر چقدر عشق و اشتیاق داری نتیجه ندهد و این باور باهات کاری میکنه که میبرتت توی مداری قرارت میده که به تو ثابت میکنه که عوامل بیرونی در موفقیتت تاثیر گذار هستن و تو به خاطر عوامل بیزونی نتونستی موفق بشی !!!!
یعنی باور احساس عدم لیاقت به طرز استادانه ای خودش رو در ثابت کردن تاثیر گذاری عوامل بیزونی توی زندگیت نشون میده !!!
چطور؟؟
مثلا افرادی رو جذب میکنی توی زندگیت که اون ها بهت میگن اررررههه از موضوع مورد علاقه نمیشه توی این مملکت پول ساخت..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که ظاهرش اینه با پارتی بازی تونستن موفق بشن..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که بهت میگن کار و عشق از هم جداست..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که اونا هم حرفات رو تایید میکنن و میگن مملکت خرابه و همه چی پارتی بازیه و هز کدوم از اون ادم ها دلایل و شواهدی رو به تو نشون میدن که بهت ثابت میکنه عوامل بیرونی در ثروتمند شدن تاثیر گذار است ..!!!
میبینی چطور باور احساس عدم لیاقت استادانه نقش بازی میکنه توی زندگی همه ی این ادم هایی که جذب زندگیت کردی و تو باور کردی که ارررره راست میگن توی این مملکت نمیشه !!
چرا اونا رو جذب زندکیت کردی؟؟ چون همه اون ادم ها از احساس عدم لیاقت رنج میبرن و جهان بهشون ثابت کرده که عوامل بیزونی تاثیر گذار هستن..
در واقع باور احساس عدم لیاقت، فرد رو به این باور میرسونه که عوامل بیزونی در موفقیت تاثیر گذار هستند!!! چرا ؟؟ چون فرد با باور کردن این موضوع که توانایی هاش ارزشمند نیست و کسی بابتش پولی نمیده و یا این کارو همه بلدن نمیتونه از موضوعات مورد علاقش ثروت بسازه و یا نمیتونه با فردی با ویژگی های دلخواهش ازدواج کنه و یا نمیتونه به کشور دلخواهش مهاجرت کنه و یا نمیتونه کسب و کار دلخواهش رو راه اندازی کنه و یا نمیتونه به استقلال مالی برسه وووو بعد اون وقت همین فرد ادم هایی رو میبینه که نه قیافه ی خاصی دارن و نه مهارت خاصی دارن و نه تحصیلات خاصی دارن وووو ولی تونستن به خواسته هاشون برسن ،، مثلا تونستن خیلی راحت مهاجرت کنن به کشوری که این ادم سال هاست ارزشو داره ولی نتونسته بهش برسه،، و بعد میاد این حرف ها رو به خودش میزنه که احتمالا اونا پارتی دارن ،، اونا خدا براشون خواسته ،، اونا از ما بهترونن و از این دسته چرندیات !!!
در صورتی که موضوع اصلا پارتی بازی یا شانس و بخت و اقبال و قیافه و سن و سال و مدرک و تحصیلات و جنسیت و این داستانا نیست..
موضوع اینه که اون اشخاصی که به خواسته هاشون رسیدن ،، به ارزوهاشون رسیدن ،، چون احساس ارزشمندی و لیاقت داشتن تونستن بر خدا توکل کنن و تونستن خدا رو هادی و هدایتگر خودشون بدونن و تونستن خدا رو توی وجود خودشون باور کنن و به همین دلیل تونستن باور کنند که میشود و باور کردن که با توکل بر خدا هر کاری برای من امکان پذیر است و من میتونم و لایقشم که به خواسته هام برسم
چرا من نمیتونم بر خدا توکل کنم ؟؟ چون احساس لیاقت ندازم..
چرا من نمیتونم خواسته هام رو تجسم کنم و راجبش صحبت کنم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم..
چرا من نمیتونم باور کنم که میشود و منم میتونم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم.
چرا من به خواسته هام نمیرسم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم.
چرا حس میکنم خدا دوسم نداره و با من حرف نمیزنه و به من الهام نمیکنه ؟؟ چون احساس لیاقت ندازم.
پس مهمترین موضوع کار کردن روی احساس لیاقتم هستش تا باور کنم که میشود و منم میتونم به خواسته هام برسم.
خب اینم از رد پای من از گام سوم ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
من این فایل رو قبلا دیده بودم ولی اینبار درس های جدیدی یادگرفتم
خدای من اصل خارپشتی خیلی مهمه و درسته !
چرا باید همه کاری بلد بود و از هیچکدوم هم استفاده نکرد ؟ شما قبلا هم گفتید که مثل یک چاه پر عمق باشید نه یک اقیانوس چند سانتی که هیچ مفید نیست . خیلی بهتره که وقت و انرژیمون رو بذاریم برای افزایش مهارت تو یک کار تا چندین کار مختلف که سودی برامون نداره
خداروشکر میکنم که هیچوقت این خرافات رو باور نکردم و از همون بچگی میگفتم چطور جادو و دعا و اسم و ماه تولد و … تعیین میکنه که چجوریه زندگیم ؟ پس عدالت خدا چی میشه ؟ مگه خدا مهربون نیست پس چرا اجازه میده که جادو زندگی کسی رو خراب کنه؟ و میگفتن مگه خدا قدرتمند نیست یعنی قدرت اینو نداره که از من محافظت کنه؟ و نمیتونستم بپذیرم این چیزارو آخه چجوری ماه تولدم تاثیر داره تو اخلاق و رفتارم ؟ یا اسمی که دارم ؟!
خدا همیشه در حال صحبت با ماست و این ماییم که باید صدای خدارو بشنویم چه زمانی ندای خدارو میشنویم زمانی که در حس خوب باشیم آرام باشیم .ما میتونیم همیشه و هر لحظه هدایت بشیم صدای خدارو بشنویم به شرطی که درفرکانسش باشیم !
آرام آرام هدایت میشیم تکامل رو طی میکنیم و توحیدی میشیم .
بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان و هدایتگرم که هر آنچه دارم از آن اوست
زیبایی های Moab-Utah
آچ نشنال پارک سنگی زیبای طبیعی خدا رو شکرت چقدر این معماری خداوند. بینظیره خدایا شکرت که چشمم به این زیبایی های Utah خیره ماند هر چند قبلنا این فایل لایو رو دیده بودم ولی انگار هر دفعه زیبایی شو بیشتر درک میکنم و قدرت طبیعت و این جهان هستی را بیشتر درک میکنم
نکته بعدی که استاد عزیزم توضیح دادند در مورد اصل خارپشتی است
اگر من یک اصل و یک قانون رو خوب درک کنم و تکرار و تمرین کنم و در آن کار مهارت کسب کـنـــم موفق میشم یعنی وقتی اصل را درک کنم و به منبع متصل بشم همه چی برام درست میشه در واقع یک وقت و زمانی رو برای انجام یک کاری بذارم و اون کار را خوب درک کنم و در آن عالی بشم و مهارت کسب کنم و به منبع وصل بشم یعنی من به همه چی میرسم
مانند کشتی گیری که در طول تمریناتش اگر فقط یک فن را خوب بلد باشه و عالی تمرین کرده باشه و مهارت کسب کرده باشه هر کشتی گیر را می تواند مغلوب کند و به هدفش برسه
در واقع اصل خارپشتی داستانی رو بهمراه داره .. اینکه مقایسه ی رفتار روباه با خارپشت رو تحقیق میکنند..
و در مبارزه ی روباه و خارپشت همیشه خارپشت برنده است .. یعنی روباه بخاطر آن ذهن فریبکارش برای اینکه به هدف و شکارش برسه به هر کاری و نیرنگ و حیله و فریبی دست میزنه چون خیلی تکنیک بلده خیلی زیرک و باهوشه و راههای مختلف رو امتحان میکنه برای اینکه خارپشت را شکار کنه (منظور
کارهای متعدد است ) ولی خارپشت فقط یک تکنیک را به برای دفاع خوب بلده و خوب هم انجام میده برای همینه که همیشه خار پشت موفق میشه
اتفاقا منم خیلی هنر ها دارم و بقول معروف دستی توی هر هنر و کاری دارم و هر دفعه در یکی از هنرهام تمرین و تکرار و مهارت کسب کردم و . ولی امسال زمستان تصمیم گرفتم فقط کاموا ببافم آن هم پاپوش خیلی شیک و زیبا .!! یعنی متوجه شدم برای کسب درآمد امسال زمستون فقط بتعداد زیاد از همین پاپوش ها را ببیافم . تازه چند جفت بافته بودم که دیدم مشتری پیدا کرد و رو هوا به قیمت خوبی ازم خریداری شد .. خوب پیش خودم گفتم چقدر خوب !!! این کار چند ویژگی داره اینکه برای یافتنش خیلی زمان نمیبره دوم اینکه از نظر رنگ بندی بسیار زیبا و دلرباست سوم اینکه زود نتیجه ی کارمو میبینم و کلی از بافتش لذت میبرم چهارم اینکه هر جا برم میتونم با دو تا میل بافتنی گرد سیمی و یک کلاف کاموا کارمو انجام بدم و وزنی برام نداره یعنی بارم سبکه.. پنجم اینکه برای خودم و دخترم بافتم هر کی توی پامون میبینه فوری عاشقش میشه و سریع سفارش میدن یعنی تبلیغم همراهمه و هیچ هزینه ای برام نداره.. و از همه مهمتر میتونم به همه ی کار و زندگیم برسم و نیازی به رفت و آمدهای بیخودی نداره و همچنین یک وسیله ی کاربردی و قابل استفاده و شیکی است..
برای هدیه دادن هم میتونه مناسب باشه . اتفاقا دخترم داشت میرفت خونه ی دوستش میهمانی ازم پرسید قیمت اینا چنده ؟؟ فکر کردم میخواد برام ببره انجا بفروشه !! وقتی قیمتشو بهش گفتم .. فوری گفت باشه خیلی هم خوبه میخوام برای تولد دوستم دو جفت ببرم و پولشو هم بهت میدم . با این کارش جرقه ای توی ذهنم زد و ایده آمد که اصلا همین کار رو بکنم .. سال پیش پاپا نویل بافته بودم .ولی خیلی ریزه کاری داره و زمانبر هستش یعنی باید از روی نقشه ببافم و هی بشمارم و هی تمرکز کنم ولی امسال انگار آسون شدم برای آسونی ها و خداوند خودش این ایده رو توسط خرید دخترم هدایتم کرد و شکر خدا همینطوری که دارم فایل گوش میدم مشغول بافتن پاپوش های خوشکل و خوشرنگم هم هستم .. فکر کنم همین روش خارپشتی را در پیش بگیرم ثروتمند بشم خخخ .!!!!!! و این اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالییم انگیزه ی بیشتری بمن داده خدا رو شکر
یکی از باورهای قدرتمند و مفهوم باورهای ثروت سازی که برام ایجاد شد اینه که ثروت به همین آسونی باید بیاد توی تجربه ی زندگیم
خدایا درخواست می کنم چشم های باطن و ظاهری من را بسمت حمایت های مالی خود باز کنم تا حرکت کنم و قدم بردارم و به ایده های درست و مناسب هدایت شوم و آن را ببینم و جذب کنم و به بی نیازی هدایت شوم و یک ذهن ثروت ساز و ثروتمند و خلاقی داشته باشم تا در مسیرهای رشد و پیشرفت و موفقیت های مالی و پولی هدایت شوم
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
اتفاقا چند وقت پیش تضادهایی داشتم که واقعا باید ذهن مو کنترل میکردم و در نهایت موفق شدم با کانون توجه ام و کنترل ذهن در واقع عملگرا باشم و خودمو تحسین کردم که حرف مفت نزنم و در مواقع سرخوشی فکر نکنم کار ساده ای است بلکه در هنگام چالش باید بخودم و خدای خودم ثابت میکردم که توانستم بصورت عملی اوضاع را بر وفق مرادم تغییر دهم و اینجا بود که فهمیدم واقعا شخصیتم تغییر کرده و من دیگر آن رویای سابق نیستم و به زمین و زمان پشت نمیکنم و بد و بیراه نمیگم و باید مسولیت همه ی کارها و اتفاقات زندگی مو بپذیرم و قبول کنم. و هیچکس را مقصر نمیدانم بلکه کاملا به اوضاع و ذهنم مسلط شدم و بقول معروف قافیه رو نباختم خدا رو شکر
در آن تضادهای چندی پیش همش به قوانین فکر میکردم و بخودم میگفتم رویا سعی کن آرامش خودتو حفظ کنی . مدام به خواسته ام توجه میکردم نه به ناخواسته ها .. چند اتفاقی که بظاهر نامناسب بود و پشت سر هم ایجاد شده بود و همش میگفتم اینا کجا بودند دیگه از کجا اومدن توی زندگیم ؟؟ من که مدام حواسم به ورودی هام هست من که مدام دارم روی خودم کار میکنم . من که مدام دارم سپاسگذاری هامو انجام میدم و مدیتیشن های صبحگاهی انجام میدم . و به زیبایی ها توجه میکنم و روی باورهای کار میکنم پس اینا از کجا پیداشون شده .. بخصوص تضاد در روابط با دخترم که واقعا یک چالش بزرگی را پشت سر گذاشتم .. یعنی دو سه هفته ی پُر چالشی بود و هر کاری میکردم بد و بدتر میشد. و یو یو وار شده بود .. اول تضاد لباسشویی ایجاد شد . دخترم از سر کارش اومده بود و هول هولی لباساشو انداخت داخل ماشین لباسشویی ولی بند کاپشنش بیرون درب ماشین جا مانده بود و در هنگام دور آبکشی و خشک کن بند لباس کشیده شد و واشر پلاستیکی درب لباسشویی کنده شد و آب از ماشین ریخت بیرون .. بافاصله ی دو روز بعد دوباره دخترم انگار در محل کارش موردی پیش آمده بود و تصمیم گرفت از آنجا بیاد بیرون و با حالتی فوق العاده عصبانی اومد خونه و از در و دیوار بهانه گرفتن و غیره… در صورتی که من اصلا اطلاعی نداشتم ولی با بهانه گیری ها و داد و هوار هاش همه ی این مشکلات و مسایل رو ربط داد به آن تضادهای گذشته و ورشکستگی ها و اختلافات و دوری از برادرش که با ما قطع رابطه کرده بود و تمام تقصیر ها رو انداخت گردن من .. خلاصه آنقدر این سر و صداها زیاد بود که من تصمیم گرفتم از این ناخواسته ها اعراض کنم و سکوت کنم و برم داخل اتاقم و درب مستر داخل راهرو را بستم که سر و صدا ها به دیوار بغلی همسایه کمتر بره ولی شکر خدا دستگیره ی در فنرش در رفت و درب اتاقم خودبخود قفل شد خلاصه بلطف خدا دو روز در اتاقم ماندم و این در بسته الخیر و فی ما وقع شد ولی دخترم اصلا ول کن نبود و همچنان ادامه میداد و درب راهرو رو لگد زد و سوراخ شد چون فکر میکرد من مخصوصا بلایی سر درب راهرو آوردم و بهش بی محلی کردم و آن احساس بدبینی شدید درونش بیشتر از همیشه شده بود .. . خلاصه بعد از دو روز کمی جو آرام شد نیمه شب به همسایه زنگ زدم و شکر خدا آمد کمتر از یکی دو دقیقه درب رو برام باز کرد .. توی اون دو روز سعی کردم مدام فایل ها رو گوش بدم و تمرینات کتاب معجزه ی شکرگذاری راندا برن را انجام بدم و کامنت بخونم و فایل ببینم هر چند تمرکزم خیلی بهم ریخته بود ولی مدام تلاش میکردم که از مسیر خارج نشم.. خلاصه کنترل ذهن در چنان شرایطی واقعا یک جهاد اکبر نیاز داشت اینکه بتونی عملگرا باشی واقعا نیاز به تلاش مضاعفی داشت .. شکر خدا به آقای زنگنه زنگ زدم ایشون هم مثل آقای لَری که همیشه در پرادایس به استاد کمک میکنند تمام تعمیرات زندگی منو انجام میده و بقول معروف آچار فرانسه است و هر کاری رو کاملا بطور فنی تخصصی مهارتی در آن داره .. حالا پیدا کردن اصل واشر پلاستیکی درب ماشین لباسشویی سامسونگ و جا انداختن آن خودش داستانی داشت که خدا رو شکر بخیر گذشت .. یک شب هم برقا قطع شد و شمع روشن کرده بودیم که یهویی کج شد و افتاد و روی رومیزی آتیش گرفت یعنی من رفته بودم روی بالکن و دخترم هم رفته بود توی اتاقش و هر دو مون توی سالن نبودیم که دخترم متوجه شد ولی کل رومیزی سوخت و خدا رو شکر در پناه و محافظت خداوند بودیم که باز هم خدا رو شکر آن هم بخیر گذشت !!! حالا تعمیر درب راهروی مستر و دستگیره باید درست بشه که انشالله آن هم راه حلش پیدا میشه و درست خواهد شد. . تضاد در رابطه با دخترم هم بخیر گذشت و شکر خدا امروز دخترم و با دختر خواهرم رفتند مسافرت دو سه روزه رامسر و شمال . خدا رو شکر بهم زنگ زد و خیلی خوشحال بود چون ویلایی که اجاره کردن ویوی دریا و جنگل داره و هوا هم عالی بود وکلی احساسش عالی شده بود .. این داستان رو گفتم که بگم . واقعا تمرکز بر کنترل ذهن شاهکار میکنه و با توجه به آموزهای استاد عزیزم و توجه به قوانین بدنبال باورهای قدرتمند در مبحث روابط بودم تا این آشفته بازار خاتمه پیدا کنه البته باید آنقدر روی این مبحث کار کنم که این الگوهای تکرار شونده ریشه کن بشه نه اینکه آشغالا رو بریزم زیر مبل .. و خداوند منو به ترمزهای ذهنی ام در این رابطه هدایت کند .. خدا رو شکر آنقدر باورهای درست و مناسب پیدا کردم و صفحه ها نوشتم و خودکارم تمام میشد و وقت و زمان زیادی را صرف افکارم گذاشتم هر آنچه که در این کتاب ها پیدا میکردم رو مینوشتم و با تفکر و تمرکز عمیق به تمام این نوشته ذول. میزدم و خیره میشدم و تجسم می کردم و بعد از مدت کوتاهی انگار همه چی یهویی عوض شد و بقول معروف گرد و غبار این انرژی های منفی به یکباره مثبت و تبدیل به خوبی و خوشی شد . یعنی در زمانی که فکر میکردم دیگه به انتهای خط رسیدم و دیگه سر میزنم به کوه و دشت و بیابان و اصلا دیگه تحمل این مسایل رو ندارم چاره ها از راه رسید … همش از خداوند راه حل و چاره ی کار میخواستم و از قانون نفی کمک خواستم و گفتم من به هیچ عنوان این وضعیت تضاد در روابط را تحمل نمیکنم من فقط صلح دوستی و مهربانی و عشق را میخواهم انگار به یکباره ورق برگشت و ارتباطات خوب و عالی شد .. و خداوند است که دل ها را برایمان نرم و گرم میکند یعنی در چنان شرایطی احساس خوب داشتن واقعا کار هر کسی نبود ولی من فقط روی کلام تاکیدی کار کردم و نوشتم و از خداوند هدایت میخواستم و خدا رو شکر هم کنترل ذهن خوبی داشتم و هم کنترل زبان و صحبت کردن چون سعی کردم با خودم در صلح باشم و آرامش خودمو حفظ کنم و کوچکترین کلامی حرف نزنم و فقط به نکات مثبت و خوبی های دخترم تمرکز کردم و تجسم سازی میکردم و بلاخره نتیجه داد . اتفاقا داشتم کتاب قانون توانگری را میخواندم که یهویی به یک مطلبی هدایت شدم که انگار کار ساز شد و اعتماد بنفسم خوب شد .. در آن قسمت نوشته بود..
دانیال نبی در چاه شیران برای نجات خود از دعای نفی استفاده کرد تابلوی نقاشی مشهوری از دانیال نبی بود که او را در حالی نشان میداد که به شیران نگاه نمیکرد بلکه پشت به آنها کرده بود و به اورشلیم نگاه میکرد دقیقا من هم همین کار رو کردم
در ادامه میگه پادشاه صبح زود میره که ببینه در آن چاه شیران دانیال نبی توسط شیران خورده شده ؟؟ ولی با کمال تعجب میبینه که دانیال نبی میگه خدای من فرشتگانش را برایم فرستاده تا دهان شیران را بست تا به من ضرری نرسانند
من هم همین کار رو کردم و چند بار فقط همین را نوشتم و بعد از چند ساعت انگار واقعا اجابت شد و دهان دخترم بسته شد و من همچنان داشتم به این باور بیشتر از همیشه اعتماد و اعتقاد پیدا میکردم .. واقعا در کلام ما جادو نهفته است فقط کافیست با ایمان و توکل بخداوند هدایت بطلبیم
هر چند من تمام باورهای قدرتمند را در این کتاب پیدا کردم و نوشتم و همچنین با تمرینات سپاسگذاری از کتاب معجزه ی شکرگذاری و توجه و تمرکز به نکات مثبت و توجه به خواسته هام توانستم در چنین لحظاتی از ذهنم محافظت کنم انگار شیطان هر چی دست و پا زد و تلاش کرد موفق نشد منو از مسیرم منحرف کنه البته گاهی نامید و دلسرد میشدم ولی هر بار بنوعی بخودم نهیب میزدم و یا هدایتی از راه میرسید و شاخک هامو تیز کرده بودم . خدایااا شکرت
قدرت کلام معجزه میکنه و با تکرار و تمرین این کلمات قدرتمند تبدیل آرام آرام در ذهنم نشست و باورم شد که حتما اوضاع آرام خواهد شد.
تعدادی از این باورها رو اینجا می نویسم که به یادم بماند که باید روی چه باوری بیشتر از همیشه کار کنم هر چند در تمام جنبه های زندگیم باید همیشه کار کنم
هیچ چیز نمی تواند من را شکست دهد برای ثمرات عالی بی درنگ و درست و عالیم سپاسگذارم
من رها و آزاد میکنم و از همه چیز دست بر میدارم تا همه چیز را به دست خداوند بسپارم
من در حمایت از قانون عشق زندگی میکنم و عشق همیشه پیروز است
خداوند مونس و همدم و شریک زندگی من است و من همه ی مشکلات و مسایل و تضادها و فشارها و تصمیمات دشوار را به او مسپرم
و یک جمله ی طلایی در کپشن این فایل بسیار گوهر بار است اینکه. تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
و بقول استاد عزیزم مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است
ساز و کار جهان هستی چیست؟*
باید هر لحظه به خودم تعهد بدم که من موظف به کنترل ورودی های ذهن و کانون توجه ام هستم، چون این اصلی ترین کار زندگی من هست چون به هر آنچه که توجه میکنیم از اساس همان کانون توجه مون وارد زندگی مون میشه و این یک قانون است
خدایا ظرف وجودمو برای دریافت وفور و فراوانی نعمت ها و آگاهی ها و الهامات و هدایت های الهی ام وسیعتر و عمیق تر کن
خدایا شکرت ماموریت من در این دنیا فقط و فقط کنترل ذهنم هست برای رسیدن به خواسته ها و اهداف مقدس الهیم
به نام خدا
این دومین کامنت ام برای این صفحه است – کامنت اولم در مورد آگاهی های بی نظیر این فایل آموزنده بوده و این کامنتم هم برای فایل زیبایی استاد از یوتاست
شکر الله که استاد عزیز این همه ثروت دارند که اروی به این بزرگی داشته باشند و همچنین موتور و کلی ماشین دیگه
شکر الله که استاد با تنهایی خودشون اینقدر جادویی میرن مسافرت و از روند زندگی شون لذت میبرن
شکر الله که استاد عزیزم اینقدر پر قدرت این مسیر رو ادامه میدن و باعث میشن که ما هم بتونیم این روند رو ادامه بدیم.
وای عظمت خدا رو ببین که چقدر بی نظیره و باعث میشه و چقدر زیبا
ببین چه منطقه زیبا و متفاوتی است و چقدر ادم روحش دوست داره اونجا باشه
افرین به این استیت پارک بی نظیرو چقدر خوبکه به تمام زبان ها بروشور گذاشتن که همه بتونن ازش استفاده کنند.
شکر الله که این همه زیبایی برامون قرار داده تا بتونیم ببینمشو ازش لذت ببریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شکر الله بابت این فایل آموزنده – خدا رار شکر که به این فایل هدایت شدم
تو کامنت ها دیدم یکی از بچه ها به موضوع اصل خارپشتی اشاره کردنند – منم گفتم بیارم سرچ کنم تو سایت ببینم که قراره به چه آگاهی هایی هدایت بشم و در هر حال که داستان بی نظیری رو درک کردم و فهمیدم که برای موفق شدن و رشد کردنم باید روی ی موضوع هی قوی و قوی تر بشم
شکر الله این فایل داره بهمون گوشزد میکنه که به جای اینکه بخوای از هر شاخه به شاخه دیگه بپری – لطفا بیا تمرکز روی یک چیز و هی خودت رو بهتر و بهتر کن
به جای اینکه بخوای به قول استاد ی اقیانوس بزرگ با عمق یک سانت باشی – بیا ی چاه صد متری حتی بیشتر 500 متری باش – در یک موضوع عمیق باش
در هر صورت خدا را شکر که امروز مثل همیشه هدایت مون کرد به بهترین موارد و باعث شد که در این حیطه هم آگاه بشیم و مسیر رو درست دنبال کنیم.
خدا را هزاران بار شاکرم بابت اینکه بهم یادآوری میکنه کهخ در هر صورت مسیر خودم را برم و روی یک موضوع فوکوس کنم.
سلام
خداروشکر که مجدد درمسیر هدایت و شنیدن و درک این قوانین قرار گرفتم قوانینی که در وجود ما بوده هست و خواهد بود و مثل نعمتها که دراطراف ما هست این اگاهی ها نادیده گرفته میشن واونحا که درقعر تاریکی فرومیری دستی ازدستان خدا میاد و کمکت میکنه تا دوباره درنور قرار بگیری و ازظلمت درون بیرون کشیده شوی وخوشبخت کسی هست که اگاهانه خودش رو درمسیر زیبایی ها و نورالله قراربده و رشد کنه بجای اینکه ازاین اگاهی های ناب عبور کنه و دوباره به قعر تازیکی بره و این جرخه رو طی کنه و همش درجا بزنه دردوراهی زندگی و هرجی عوامل بیرونی اونو کشوند بره تا اونجا که دیگه فرصتی برای زندگی واستفاده اززیبایی و قوانین رو دیگه نداشته باشه
این فایل برای من حکم پیدا کردن راه بود چندساله موندم کدوم تکنیک انجام بدم من بودم و انبوهی ازتمارین جورواجور کتابهای مختلف دوره های مختلف طوری که دیگه توان ادامه نداشتم و بخاطر قطع کارکردن روی خودم چون نمیدونستم کدوم تکنیک کدوم دوره کدوم تمرین کار کنم و دربند فرعیات شده بودم و درادامه علفهای هرز ذهنم شروع به رشد کردن و انواع مسایل منو احاطه کرده بودن که عملا ی ادم متفعل شده بودم ولی با شروع خانه تکانی و شروع دوره هایی که ازاستاد تهیه کردم خودم و مسیرم رو پیدا کردم و سعیم در انجام تکنیک خارپشتی خاص خودم هست و ارتباط خاصی که با منبع خواهم ساخت و تغذیه هرروزه ان
خدایا ازت سپاسگزارم و همچنین ازاستاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز که روشنگر نورالهی درزمین هستن
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و شما دوستان
من این فایل رو که گوش میکردم سه بار گوش
کردم اما هر مرتبه یک جمله جدید و یک تجربه جدید به دست آوردم
من در کار خودم که دوستش دارم و تجربه هم دارم
تمرکز نداشتم یعنی نه اینکه اصلاً نداشتم هر موقعه
که تمرکز داشتم موفق بودم و هر موقعه که تمرکزم
رو روی یک کار دیگری میزاشتم نه تنها موفق
نمیشدم بلکه از کار خودم هم دور میشدم و
و در هر دو شکست میخوردم البته الان متوجه
این موضوع میشم و این فن خارپشتی که استاد
مثال میزنند برای من مثل روز روشن شده که
من استاد کارهای نیمه تمام و رها شده هستم
و تا قبل از اینکه هدایت بشم به فایلهای استاد
عباس منش سر چند راهی بودم اما به لطف خدا
و کمک تجربه های استاد دارم روی خودم کار
میکنم اما اینم بگم خیلی سخته که تمرکز کنم
چون از خداوند متعال خواستم که هدایتم کنه
دوره تکامل رو دارم طی میکنم
و یک تجربه که به من کمک کرده رو میخوام
بگم که شاید یکی از شما دوستان بخوانید و
مورد استفاده قرار دهید
من مدت زیادی کارهای متفاوت و به ظاهر
پولساز انجام دادم اما چون آگاهی از فن و
پذیرش و هدایت خداوند نداشتم یا نیمه راه رها
کردم و یا با شکست مواجه شدم
دوستان من اینها رو خصوصاً هدایت و تمرکز
رو نداشتم وگرنه موفقیت های کوتاه مدتی هم
داشتم خونه ماشین باغ و درآمد نسبی هم داشتم
و مسافرت های داخلی و حتی با دو فرزند و همسرم
مکه هم رفتیم اما چون زمان دریافت و پذیرشم و
بقول استاد ظرفم سوراخ بود نعمتهایی که خدا
به من داده بود و جالبتر اینکه شکر گذار هم نبودم
و فکر میکردم کار خودم هست که اینها رو بدست
آوردم و زمانیکه رو به کمبود و یا تمام شدن اینها
رسید همه رو مقصر میدونستم الا خودم اما الان
با همین اطلاعات کم دارم قبول میکنم که خودم
دلیل خرابکاری و از دست دادن هستم و خداوند
همیشه به من لطف داشته و وظیفه خدایی خودش
رو انجام داده و من بودم که بندگی نکردم و الان که
دارم سعی میکنم به کارهایی که هدایت میشم
به درستی انجام بدم نشانه ها داره میاد و احساس
اولین نشانه اینه که من آرامش دارم و هر موقعه که
احساس خوب داشتم اتفاقات خوب افتاده و
برعکس
خدایا شکرت که منو دعوت و همچنین هدایت
میکنی به فراوانی
خدایا شکرت که افراد خوب و درجه یک سر راهم
قرار دادی و بابت این بینهایت سپاسگزارم
دوستتون دارم در پناه حق
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم خدایاشکرت
گام سوم:
اصل خارپشتی یعنی این که من یک کاروبه بهترین نحوبلدباشم وهمون روانجام بدم مثل این که یک شغل روانتخاب کنم وهمون روبه بهترین نحوانجام بدم ودراون پیشرفت کنم وازاین شاخه به اون شاخه نپرم
اصل خارپشتی یعنی کنترل ورودی های ذهن واحساس خوب داشتن ودرک قوانین جهان هستی
یعنی وقتی احساست بده باتغییرباورهات به احساس خوب برس واگه میخوای به همه خواسته هات برسی بایداحساست خوب باشه اونم یک احساس ماندگارواقعی
مهم نیست که بعضی وقت هامااحساسمون بدباشه مهم این هست که دراحساس بدنمونیم وخودمون روبه احساس خوب برسونیم
وقتی ارامش داریم وحالمون خوبه صدای خداوندوندای درون خودمون رومیشنویم وخداوندباماصحبت میکنه
وقتی احساس لیاقت داریم که حالمون خوبه ولایق دریافت الهامات الهی هستیم
وخداوندبانشانه هاش بامن حرف میزنه
چندروزپیش یک پیشنهادکاری به من داده شدومن میخواستم این کارروشروع کنم وبعدخداوندازطریق دستانش ونشانه هاش من روهدایت کردبه فردی که بهم گفت این فردی که میخوای باهاش کارکنی مشکل داره وپولتونمیده ومن چقدرخوشحال شدم که خداهمیشه هوای منوداره چرا؟؟
چون اکثرمواقع حالم خوبه وسعی میکنم ذهنموکنترل کنم وهمین باعث میشه که الهامات ونشانه هابیادوتوروهدایت کنه
هرکسی باورهای متفاوتی داره واونم به خاطراون خانواده وجامعه ای هست که دراون بزرگ شده
ممکنه بکی باورهاش زودترتغییرکنه ویکی دیرتر
اصل قانون:احساس خوب=اتفاقات خوب
شادوموفق وپیروزباشید
به نام خدای هدایتگرم
اصل خارپشتی یعنی من برم سمت کاری که بهش علاقه دارم و سعی کنم هر روز تو اون بهتر و بهتر بشم بجای اینکه هی به اون شاخه و اون شاخه بپرم و تمرکز مو تیکه پاره کنم
توی بحث قوانین خداوند هم همین طور هر روز باید تلاش کنیم درک بهتر وبیشتری از قوانین داشته باشیم و به اندازه ی درکمون عمل کنیم و این مسیر ادامه بدیم
چون قوانین خداوند که ثابته وهیچ تغییری نمیکنه،پس وظیفه ی ما درک کردن هر روزهی این قوانین و عمل به آنهاست
ما مهمترین باور ثروت ساز نداریم،همه ی ماها باورهای محدود کننده ای داریم که از گذشتگان با ما اومده و هر کسی بستگی به شرایط و فرهنگ و محیطی که توش بزرگ شده باورهاش ممکنه متفاوت باشه یعنی تو بعضی جاها نقطه ضعف بیشتری داشته باشه پس برای رسیدن به ثروت باید روی همه ی باورها از زاویه های مختلف کار کرد
اگه میخوایم احساس خوب همیشگی داشته باشیم باید باورهای درست در خودمون ایجاد کنیم چون داشتن باورهای درسته که به ما کمک میکنه توی هر شرایطی بتونیم به احساس بهتر برسیم هیچ عامل بیرونی دیگه نمیتونه توی شرایط ناجالب به ما کمک کنه که به احساس بهتر برسیم
پس اول باید بپذیریم که طبیعیه که بعضی وقتا دچار نوسان میشیم احساس مون بالا پایین بشه مهم اینه که سعی کنیم تو اون شرایط به احساس بهتر برسیم و آگاهانه تلاش کنیم توی مدت طولانی تری توی احساس خوب باشیم و از قوانین در عمل استفاده کنیم
ما به اندازه ای که خدا رو باور می کنیم خدا به ما میده
درشروع شاید نتونیم ایمان و توکل کنیم به خداوند برای همین میایم از چیزهای کوچیکتر تمرین میکنیم و هر بار که این کارو انجام بدیم و خداوند پاسخ میده ایمان مون قوی میشه باور های توحیدی مون قوی تر میشه و توی مسائل بزرگ تر هم توکل کردن به خداوند برای ما راحت تر میشه و این روند تا ابد ادامه داره چون نهایتی برای تقویت ایمان و توحید وجود نداره
خدایا تو هر لحظه قلبمو سرشار از نور هدایت و ایمان و توکل به خودت کن و همواره توحید و توی قلبم جاری کن
الهی آمین.
سلام به دوستان خوبم و استاد عزیز همینطور خانم شایسته مجری این پروژه
گام سوم – اصل خارپشتی
اول میخوام بگم همین 2 ساعت وقت گذاشتن برای خودت و ذهنت، یه تعهد یه نگاه متفاوت و یه باور متفاوت میخواد نسبت به زندگی و خدا.. یعنی دیروز توی گام دوم بودم قشنگ حس کردم چقدر برام سخت بخوام 2 ساعت دقیقه و ساعت به ساعت تمرکز بذارم و بشینم با ذهنم مواجه بشم و یه سری افکارب بهش بگم که در مرحله اول برخورد باهاشون تازه خیلی راحت ردشون میکنه
این نشون میده نباید این 2 ساعت دست کم بگیرم عموما ذهن کمال طلبی که نمیبینه و نمیخواد ببینه کوچکترین رشد ها رو و کمترین تایم هایی که برای خودت و رشد میذاری با کم شمردن تو رو از ادامه مسیر منصرف میکنه
برگردم به گام اول – استاد گفت اگر میخوای نتیجه متفاوت بگیری باید متفاوت فکر و عمل کنی
واقعا باید مریم بتونی 2 ساعت تمام افکار و باورهاتو بیاری بذاری روی میز، بتونی 2 ساعت خودت باشی و ذهنت و عمل و ساختو ساز روش انجام بدی نخوای این بها بدی پس کی میخوای اینکار انجام بدی
اینم همون بهایی که برای رسیدن به هدفت باید انجام بدی، فکر میکنی بها چیه؟؟؟
2 ساعت روی باورهات کار میکنی کاری که بقیه ادمهایی که میبینی اطرافت اینکار انجام نمیدن
خیلی دنبال مسائل حاشیه ای و فرعن
مثلا پدرم میگه قبل از تمرین چیزی نخور قانون اینکه 2 ساعت قبل از تمرین چیزی نخورده باشی بعد من با خودم میگم من بجای اینکه تمرکزم روی این فرعیات باشه بیام روی اصل کار کنم تا به خواستم برسم، اصل چیه؟ توحید
اصل باور به خدایی که قدرت اینو داره که منو با همین چیزی که هستم، همین شرایطی که دارم میتونه از بینهایت طریق به خواستم برسونه
اصل ایمان به خدایی که جواب همه چیز میدونه تمام ریزه کاری های مسیر علاقم رو
اصل باور به نیرویی که قدرت همه چیز در دستشه نگرانی بابت ادمها رو ازم میگیره بهم خیال راحت میده
من مثلا میبینم بعضی توی رشته خودم یه سری سوالات بیهوده میپرسیدن بعدش من قضاوتشون میکردم وقتی خودم اومدم دست به عمل شدم دیدم خودمم دارم میرم سراغ جزییات بیهوده و سوالای بیهوده میپرسم
مثلا جلسه بعدی تمرین کدوم تیشرتم بپوشم
یا خوشحالی بعد گلم چی باشه و
موارد دیگر
خب اینا خیلی خوبه ها ولی چرا توی مسیر بجای اینکه تمرکزم بذارم روی کسب مهارت و لذت از مسیر مدام دنبال جزییات کوچیکش هستم در حالی که اگر اصل بفهمم دیگه سوالی پیش نمیاد، سوالی پیش میاد خیلی سریع تر و راحتر از اینکه فکرش بکنم پاسخش میگیرم
اینه تمرکز به اصل یعنی قوانین
چه خوب میشه اصل خارپشتی در درک اصل قانون بکار بگیرم چون بحث منتالی حتی عملکرد جسمم تحت تأثیر قرار میده
حتی من وقتی کلی از لحاظ جسمی تلاش میکنم توی علاقم و نتیجه دلخواهم نمیگیرم برمیگرده به اون ذهنیت من
باید از خودم بپرسم که منی که از لحاظ جسمی صده خودمو گذاشتم چرا توی عمل خیلی ضعیف عمل میکنم؟؟؟؟پس این نشون میده مشکل قدرت بدنی و جسمی من نیست مسئله ذهنی است که نمیذاره من از تمام ظرفیت شش هام توی دویدن استفاده کنم
در مورد ثروت ساختن در حوزه مورد علاقم یکی از چیزایی در مورد خودم متوجه شدم اینکه من فکر میکنم چون دخترم خیلی طول میکشه بتونم درامد های خیلی خوب داشته باشم که همه جوره منو ساپورت کنه خیلی از یه پسر طول میکشه ولی این یه باوره که نه میتونه درست باشه نه غلط.. همین الان توی سایت
دخترها و زنان زیادی هستند که در حوزه مورد علاقشون دارند ثروت ها میسازند فروش دارند خونه دارند، ماشین های خوب دارند
سفرهای زیاد داخل و خارج رفتند
استقلال مالی دارند و از بیرون حمایت نمیگیرند
توی حوزه های مختلف فعالیت دارند
این نشون میده میشود حتی از لحاظ مالی از خیلی پسرها هم موفق تر هستند
یا اینکه فکر میکنم چون دخترم نمیتونم درامد داشته باشم یادمه چند سال پیش همسر همکار پدرم اومد خونمون بعدش از من خواستگاری کرد برای داداشش گفتم نه من قصد ازدواج ندارم میخوام از لحاظ مالی مستقل بشم.. خونه و ماشین داشته باشم بعد این خانم دراورد به من گفت عه مگه تو پسری؟؟ این حرف کی زد کسی که خودش شاغل بود و حقوق بگیر بود
حتی یه همیچین ادمهایی هستند که با اینکه شاغلن این تفکرات دارند فکر میکنن پول ساختن جنسیتی به عنوان یک دختر یا زن توانایی ساختن پول ندارند در حالی که من ته ذهنم این بود که اصلا هیچ پسری وظیفه اینو ندارهذکه بخواد برای من چیزی فراهم کنه مثل خونه ماشین و وسایل و این وظیفه خودمه که برای رسیدن به خواسته هام تلاش منم و بهشون برسم
و اصلا خودم خیلی دوس دارم که زندگی مجردی جدا و مستقلی داشته باشم توی خونه خودم
توی نوت گوشیم هر بار که میفهمم برای خونه ایندم چی میخوام مینویسم مثلا مینویسم یادت باشه برای خونه ماشین ظرفشویی خوبی انتخاب کنی که فلان و.. باشه
هیج ایده ای خدایی ندارم ولی ارزوم که خونه خودم داشته باشم اینو دوست دارم که خونه خودم باشه و وسایلش خودم بخرم و انتخاب کنم اصلا کاری به ازدواج و… اینا ندارم نه واقعا برای خودم میخوام تنهایی باشم بسازمش و تجربش کنم
ذوقش حس میکنم
همه این باورها از الگو هایی که دیدم بوده و پدرم همیشه سعی میکرد همه چیز فراهم کنه و ما کار نکینم ولی اینجوری نمیشه من میخوام برای خودم مستقل باشم
یکی از باورهای مخربی که توی ذهنم درمورد ثروت دارم اینکه ثروتمندا از راه دزدی و کلاه برداری به ثروت رسیدند اینم از اون ورودی های بوده که بدون اینکه حتی تحقیق کنم باورش کردم
همه چیز همینجوریه ها میشنویم میشنویم نمیپرسیم فلانی تو که اینو میگی کو مدرک کو؟میتونی ثبت کنی همه افراد موفق و ثروتمند از راه دزدی رسیدند؟
چقدر بده که حرفهای دیگران بدون اینکه فکر کنیم میپذیریم چقدر بده
چقدر اینو دوس ندارم
یکی دیگه از باورهایی که فهمیدم باور به کمبود ثروت یا عدم فراوانی نعمت است
باور به رکورد باور گرانی، همه، همه جا از گرانی صحبت میکنن اونا دقیقا همونایی هستند که برای رسیدن به ثروت بیشتر هیچ تلاشی نمیکنن یعنی هیچ ایده جدید هیج پلن جدید هیچ مسیر جدید شروع نمیکنن همیشه چشمشون به بیرونه بخاطر همین گرانی اونا رو خیلی میترسونه
گرانی میشه بلای جونشون
چون نعمت و ثروت رو از خدا نمیبینن
رزق و. روزیشون دست یه عده ادم میبینن که اونا تایین میکنن چقدر بهشون نعمت و ثروت برسه وابسته ان به عوامل بیرونی
خدایا منو هدایت کن به مسیر ثروتمندان، امین
همین دو روز پیش توی راه بودم یه توربین بادی بود نزدیک یه نیروگاه برق
آیا نمیشه نقاط بادخیز کشور شناسایی کرد بعد توربین ها رو اونجا گذاشت؟
نقاطی که در اکثر تایم های سال وزش باد هست
ایا نمیشه با اینکار به شکل رایگان و راحت برق تولید کرد اونقدر که به اندازه مصرف تمام مردم ایران باشه گوش و چشممون و ذهنمون سپردیم به چه کسایی؟ چه چیزایی؟
چرا میشه ما کمبود باور کردیم از ایده های ثروتساز دوریم ما دنبال راه های دیگر نیستیم چون گفتنو باور میکنیم
ایا نمیشه از صحفه های خورشیدی برق تولید کرد؟
یه بیابان زیبایی داریم به اسم کویر لوت که دست کمی از موآب یوتا نداره
در این بیابان در یک مستندی که دیدم دما و تابش نور خورشید بسیار گرم هست ایا از همین خورشید نمیشه برق تولید کرد؟ چرا میشه من نمیخوام باور کنم،من دنبال راه های دیگه نمیخوام برم من نمیخوام به خودم زحمت بدم
گفتم بیابان لوت.. چه زیبایی های خاصی این بیابان،کلوت ها و تپه های هرمی که به وسیله ورزش همزمان باد از چه جهت شکل میگیره خدایاشکرت بخاطر این زیبایی
دفعه قبل درمورد ارزوم از موتور سواری گفتم
الان که این کامنت مینویسم هنوز اتفاق نیوفتاده ولی حتما تجربش میکنم جدیدا به دوچرخه هدایت شدم مخصوصا از وقتی کامنت یکی از بچها توی دوره عزت نفس خوندم.
در پناه خدا میسپارمتون
به نام خدای مهربان و روزی رسان
سلام و احترام
گام 3/ اصل خارپشتی
من با انجام تمرینات دوره ی کشف قوانین زندگی دارم کاملا قانع میشم که من توی مبحث احساس لیاقت و ارزشمندی خیلی مشکل دارم. من توی خیلی از باورها مشکل دارم ولی مهمترین فاکتوری که توی وجودم باید تغیبر کنه ،، باور احساس لیاقت هستش. که اینم با انجام تمرینات کشف قوانین زندگی دارم بهش پی میبرم که چقدر توی این باوره من ایراد دارم. پس خیلی برای من ضروریه که دوره ی احساس لیاقت رو تهیه کنم ..
در مورد موضوعات مورد علاقه هم ،، من ازونجایی که نتونستم به خاطر ذهنیت غلط خودم که حاوی بی ارزشی شده از موضوع مورد علاقم پول بسازم ،، الان ذهنم دازه گرایش پیدا میکنه به سمت موضوعات دیگه و میگه به اون ها علاقه مند شو و برو دنبال مدارک دیگه و کارهای دیگه !! ذهنم به من میگه احتمالا باید یه مدرک دیگه بگیزم.. احتمالا باید یه مهارت دیگه کسب کنم.. احتمالا باید یه موضوع دیگه زو پیگیری کنم.. احتمالا باید از این شهر برم (( نمیخوام بگم مهاجرت بده ها ،، ولی با چه ذهنیتی مثلا دوست دازم مهاجرت کنم ؟؟ ایا با ذهنیتی که پر از بی لیاقتیه ؟؟!! ))
ولی هر چقدر دارم با انجام تمرینات دوره ی کشف قوانین زندگی و خوندن کامنت های جلسه اول روانشناسی ثروت 1 آگاه تر میشم که ولش کن نمیخواد هی دنبال مدرک جدید باشم،، نمیخواد مثل قبلا هر چی پول درمیاوردم خرج یه مدرک جدید کنم ،، نمیخواد هی از این شهر به اون شهر کنم ،، نمیخواد هی دنبال یه مهارت جدید باشم،، اینا رو ولش کن … به جاش پولام رو جمع کنم و دوره ی احساس لیاقت رو بخرم و این کار از هر کار دیگه ای سودمند تر هستش و خرید این دوره ی اخساس لیاقت بزای من از هر کار دیکه ای واجب تره و سودمندترین سرمایه گذاری برای من ،، به جهت اینکه بتونم ذهنم زو کنترل کنم و به جهت اینکه بتونم باری به هرجهت نباشم و به جهت اینکه بتونم پیشرفت کنم و زندگیم رو شکوفا کنم خرید دوره ی احساس لیاقت هستش.. بزای من این کار از همه چیز مهم تره …
چون اگر احساس لیاقت رو در خودم درستش نکنم و من با این احساس بی لیاقتی هر چقدر شغل عوض کنم،، هر چقدر مدرک جدید بگیرم،، هر چقدر از این شهر به اون شهر کنم ،، هر چقدر مثلا دنبال تحصیلات برم وووو این داستانا من هیچ نتیجه ای نخواهم گرفت !!!
مثلا دوست دارم زبان انگلیسی هم یاد بگیرم..
مثلا دوست دارم برنامه نویسی هم یاد بگیزم..
مثلا دوست دازم کارای تدوین و اینا هم یاد بگیزم..
خیلی خوبه که دوست دازم اینا رو یاد بگیرم.. ولی قبلش باید از خودم سوال کنم چرا دوست دارم اینا رو یاد بگیزم ؟؟ ایا راه ساده تری بزای یادگیری این ها هم وجود دارد ؟؟
چرا مثلا من دوست دارم زبان انگلیسی رو یاد بگیزم ؟؟ چون میخوام وقتی مهاجرت کردم اونجا راحتتر انگلیسی صحبت کنم.. خب پس اینجا در موزد یادگیری زبان انگلیسی من انگیزه ی درستی دازم.. حالا ایا راه راحتتری هم وجود داره که مثلا من نخوام هی دنبال مدرک ایلتس و این داستانا برم ؟؟!! راه راحتترش اینه که بزای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم به راحتی مهاجرت کنم به یه کشور انگلیسی زبان و نیازی به مدرک آیلتس برای مهاجرت ندارم و اونجا در اون کشوز انکلیسی زبان من یواش یواش دست و پا شکسته زبانه زو صحبت میکنم ،، چون اونحا دگ مجبورم انگلیسی با همه صحبت کنم .. و این صحبت کردن دست و پا شکسته و این ورودی های انگلیسی زبان که وارد مغزم میشه باعث میشه من خیلی راحتتر زبان انکلیسی رو بدون نیاز به مدرک ایلتس و تافل و تست زدن و این داستانا یاد بگیرم… پس بیام از قانون استفاده کنم و برای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم خیلی راحت به کشور دلخواهم مهاجرت کنم .. همون کاری که استاد عباس منش کرد.. یعنی استاد میخواستن کارشون رو به زبان انگلیسی گسترش بدن ،، پس نیاز بود زبان انگلیسی بلد باشن.. ولی استاد گفتن حتما یه راحتتر برای یادگیری زبان وجود دارد تا من نخوام دنبال مدرک تافل و این داستانا برم .. چیکار کنم پس ؟؟ بیام برای ذهنم باور پذیر کنم که من میتونم مثلا به امریکا به راحتی مهاجرت کنم و اونجا زبانه رو راحتتر یاد بگیزم..
ولی اگر انگیزم اینه که زبان رو یاد بگیرم ،، چون این کاری که دوسش دارم پول توش نیست و مدرسای زبان خیلی پول دارن ،، این انگیزه غلطه و از باورهای غلط میاد !!!
به جای این کار باید برم باورهام رو درست کنم ،، خصوصا باور احساس لیاقت ،، تا از هر کاری که دوسش دارم پول بسازم ،، اون وقت حالا اگر دوست داشتم، زبانه رو هم میتونم پول بدم یه مترجم استخدام کنم و یا برم یه کشور انگلیسی زبان و اونجا راحتتر یادش بگیرم و یا بدون اینکه عجله کنم یه ذره یه ذره تا حدی که کارم راه بیوفته خودم یادش بگیرم ..
یعنی به جای اینکه هی دنبال مدارک مختلف باشم تا شاید از اون مدرک جدید پول درارم بیام روی احساس لیاقتم و باورهای ثزوت سازم کار کنم و پوله رو توی ذهن خودم درستش کنم !!
یه موقع هست مثلا من انکیزم در اینجا بزای یادگیری زبان اینه که خب چون میخوام بزای مهاجرت به کشور انگلیسی زبان مثل امریکا که ارزشو دازم بزم اونجا ،، مهیا و اماده شم پس میرم زبان انگلیسی زو یادش میگیزم،، خب این انکیزه ی خوبیه.
یه موقع هست نه طرف انگیزش از یادگیری زبان اینه که ,,,یعنی چون باورهای غلطی در مورد خودش و ثزوت دازه ،، فکز میکنه این کاری که دوسش داره پول توش نیست ،، پس باید بزم مثلا مدارک جدید و مهارت های جدید و زبان جدید و اینا رو یاد بگیزم تا شاید از اون مهارت جدید و زبان جدید پول ساختم ،، خب این انگیزه اشتباهه.. چون مثلا طرف باورش بر اینه که توانایی هاش بی ارزشه و مسیر علایقش بی ارزشه و نمیشه ازش پول ساخت و توی این مملکت نمیسه و فلان و بهمان.. حالا اگر توی موضوع جدید مثل زبان انگلیسی خیلی هم علاقه مند بشه ،، چون احساس لیاقت ندازه ،، در نهایت پس از یه مدتی از این موضوع جدید هم اروم اروم دلسرد میشه و رهاش میکنه و بعد دوباره به یه موضوع جدید علاقه مند میشه و اون موضوع جدید زو تا یه مدتی با عشق و علاقه ادامه میده ولی چون اون باورهای غلط مثل باور احساس عدم لیاقت رو که بهش میگه توی این مملکت نمیتونی به جایی برسی و این مهارتت ارزشی نداره و این داستانا توی مغزش ثابت نگه داشته ،، پس در نتیجه فرد سراغ هر موضوعی که میزه تا یه مدت با عشق و انکیزه ادامه میده و لی نیازهای مالیش رفع نمیسه و بعد دلسزد میشه و میزه به یه موضوع جدید علاقه مند میشه و این سیکل معیوب همینجوری ادامه پیدا میکنه ،، مگر اینکه فرد از ریشه بیاد روی باور احساس لیاقتش کار کنه و اونو درستش کنه !!!
این اتفاقیه که داره برای من رخ میده ،، یعنی من یه مدت زیادی ورزش کردم و نتیجه مالی نگرفتم و اون اوایل هم خیلی با عشق بیشتری تمرین میکردم ولی در نهایت به خاطر اینکه ازش نتونستم پول بسازم ارام ارام دلسرد شدم و تقریبا رهاش کردم (( حالا دارم به موضوعات جدیدی علاقه مند میشم ولی همچنان باور احساس عدم لیاقت توی مغزم ثابته و خب این باور با من کاری میکنه که در نهایت از این موضوعات جدیدی که بهشون علاقه مند شدم هم دلسرد شم ،، چون اون باوره عدم لیاقته نمیذاره از این موضوعات جدید هم که بهشون علاقه مند شدم پولی بسازم و نیازهای مالیم رفع نمیشه و در نهایت باز هم دلسرد میشم. )) .. چرا ؟؟ چون به خاطر باورهای غلطم خصوصا در زمینه احساس عدم لیاقت ،، ارام ارام به این باور رسیدم که ورزش نون و اب نمیشه،، ورزش در این مملکت جایگاهی ندارد،، همه چی پارتی بازیه،، توانایی های من ارزشی ندازن،، توی این مملکت نمیشه و ازین حرفا !!!! یعنی باور احساس عدم لیاقت در نهایت باهات کاری میکنه که هر چقدر عشق و اشتیاق داری نتیجه ندهد و این باور باهات کاری میکنه که میبرتت توی مداری قرارت میده که به تو ثابت میکنه که عوامل بیرونی در موفقیتت تاثیر گذار هستن و تو به خاطر عوامل بیزونی نتونستی موفق بشی !!!!
یعنی باور احساس عدم لیاقت به طرز استادانه ای خودش رو در ثابت کردن تاثیر گذاری عوامل بیزونی توی زندگیت نشون میده !!!
چطور؟؟
مثلا افرادی رو جذب میکنی توی زندگیت که اون ها بهت میگن اررررههه از موضوع مورد علاقه نمیشه توی این مملکت پول ساخت..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که ظاهرش اینه با پارتی بازی تونستن موفق بشن..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که بهت میگن کار و عشق از هم جداست..
یا ادمایی رو جذب زندگیت میکنی که اونا هم حرفات رو تایید میکنن و میگن مملکت خرابه و همه چی پارتی بازیه و هز کدوم از اون ادم ها دلایل و شواهدی رو به تو نشون میدن که بهت ثابت میکنه عوامل بیرونی در ثروتمند شدن تاثیر گذار است ..!!!
میبینی چطور باور احساس عدم لیاقت استادانه نقش بازی میکنه توی زندگی همه ی این ادم هایی که جذب زندگیت کردی و تو باور کردی که ارررره راست میگن توی این مملکت نمیشه !!
چرا اونا رو جذب زندکیت کردی؟؟ چون همه اون ادم ها از احساس عدم لیاقت رنج میبرن و جهان بهشون ثابت کرده که عوامل بیزونی تاثیر گذار هستن..
در واقع باور احساس عدم لیاقت، فرد رو به این باور میرسونه که عوامل بیزونی در موفقیت تاثیر گذار هستند!!! چرا ؟؟ چون فرد با باور کردن این موضوع که توانایی هاش ارزشمند نیست و کسی بابتش پولی نمیده و یا این کارو همه بلدن نمیتونه از موضوعات مورد علاقش ثروت بسازه و یا نمیتونه با فردی با ویژگی های دلخواهش ازدواج کنه و یا نمیتونه به کشور دلخواهش مهاجرت کنه و یا نمیتونه کسب و کار دلخواهش رو راه اندازی کنه و یا نمیتونه به استقلال مالی برسه وووو بعد اون وقت همین فرد ادم هایی رو میبینه که نه قیافه ی خاصی دارن و نه مهارت خاصی دارن و نه تحصیلات خاصی دارن وووو ولی تونستن به خواسته هاشون برسن ،، مثلا تونستن خیلی راحت مهاجرت کنن به کشوری که این ادم سال هاست ارزشو داره ولی نتونسته بهش برسه،، و بعد میاد این حرف ها رو به خودش میزنه که احتمالا اونا پارتی دارن ،، اونا خدا براشون خواسته ،، اونا از ما بهترونن و از این دسته چرندیات !!!
در صورتی که موضوع اصلا پارتی بازی یا شانس و بخت و اقبال و قیافه و سن و سال و مدرک و تحصیلات و جنسیت و این داستانا نیست..
موضوع اینه که اون اشخاصی که به خواسته هاشون رسیدن ،، به ارزوهاشون رسیدن ،، چون احساس ارزشمندی و لیاقت داشتن تونستن بر خدا توکل کنن و تونستن خدا رو هادی و هدایتگر خودشون بدونن و تونستن خدا رو توی وجود خودشون باور کنن و به همین دلیل تونستن باور کنند که میشود و باور کردن که با توکل بر خدا هر کاری برای من امکان پذیر است و من میتونم و لایقشم که به خواسته هام برسم
چرا من نمیتونم بر خدا توکل کنم ؟؟ چون احساس لیاقت ندازم..
چرا من نمیتونم خواسته هام رو تجسم کنم و راجبش صحبت کنم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم..
چرا من نمیتونم باور کنم که میشود و منم میتونم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم.
چرا من به خواسته هام نمیرسم ؟؟ چون احساس لیاقت ندارم.
چرا حس میکنم خدا دوسم نداره و با من حرف نمیزنه و به من الهام نمیکنه ؟؟ چون احساس لیاقت ندازم.
پس مهمترین موضوع کار کردن روی احساس لیاقتم هستش تا باور کنم که میشود و منم میتونم به خواسته هام برسم.
خب اینم از رد پای من از گام سوم ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
خدایا شکرت *
به نام خدای مهربان
سلام به همگی
سومین گام از خانه تکانی ذهن
من این فایل رو قبلا دیده بودم ولی اینبار درس های جدیدی یادگرفتم
خدای من اصل خارپشتی خیلی مهمه و درسته !
چرا باید همه کاری بلد بود و از هیچکدوم هم استفاده نکرد ؟ شما قبلا هم گفتید که مثل یک چاه پر عمق باشید نه یک اقیانوس چند سانتی که هیچ مفید نیست . خیلی بهتره که وقت و انرژیمون رو بذاریم برای افزایش مهارت تو یک کار تا چندین کار مختلف که سودی برامون نداره
خداروشکر میکنم که هیچوقت این خرافات رو باور نکردم و از همون بچگی میگفتم چطور جادو و دعا و اسم و ماه تولد و … تعیین میکنه که چجوریه زندگیم ؟ پس عدالت خدا چی میشه ؟ مگه خدا مهربون نیست پس چرا اجازه میده که جادو زندگی کسی رو خراب کنه؟ و میگفتن مگه خدا قدرتمند نیست یعنی قدرت اینو نداره که از من محافظت کنه؟ و نمیتونستم بپذیرم این چیزارو آخه چجوری ماه تولدم تاثیر داره تو اخلاق و رفتارم ؟ یا اسمی که دارم ؟!
خدا همیشه در حال صحبت با ماست و این ماییم که باید صدای خدارو بشنویم چه زمانی ندای خدارو میشنویم زمانی که در حس خوب باشیم آرام باشیم .ما میتونیم همیشه و هر لحظه هدایت بشیم صدای خدارو بشنویم به شرطی که درفرکانسش باشیم !
آرام آرام هدایت میشیم تکامل رو طی میکنیم و توحیدی میشیم .
در پناه خدا باشید.
چهل و پنجمین 45
از سری فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز
بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان و هدایتگرم که هر آنچه دارم از آن اوست
زیبایی های Moab-Utah
آچ نشنال پارک سنگی زیبای طبیعی خدا رو شکرت چقدر این معماری خداوند. بینظیره خدایا شکرت که چشمم به این زیبایی های Utah خیره ماند هر چند قبلنا این فایل لایو رو دیده بودم ولی انگار هر دفعه زیبایی شو بیشتر درک میکنم و قدرت طبیعت و این جهان هستی را بیشتر درک میکنم
نکته بعدی که استاد عزیزم توضیح دادند در مورد اصل خارپشتی است
اگر من یک اصل و یک قانون رو خوب درک کنم و تکرار و تمرین کنم و در آن کار مهارت کسب کـنـــم موفق میشم یعنی وقتی اصل را درک کنم و به منبع متصل بشم همه چی برام درست میشه در واقع یک وقت و زمانی رو برای انجام یک کاری بذارم و اون کار را خوب درک کنم و در آن عالی بشم و مهارت کسب کنم و به منبع وصل بشم یعنی من به همه چی میرسم
مانند کشتی گیری که در طول تمریناتش اگر فقط یک فن را خوب بلد باشه و عالی تمرین کرده باشه و مهارت کسب کرده باشه هر کشتی گیر را می تواند مغلوب کند و به هدفش برسه
در واقع اصل خارپشتی داستانی رو بهمراه داره .. اینکه مقایسه ی رفتار روباه با خارپشت رو تحقیق میکنند..
و در مبارزه ی روباه و خارپشت همیشه خارپشت برنده است .. یعنی روباه بخاطر آن ذهن فریبکارش برای اینکه به هدف و شکارش برسه به هر کاری و نیرنگ و حیله و فریبی دست میزنه چون خیلی تکنیک بلده خیلی زیرک و باهوشه و راههای مختلف رو امتحان میکنه برای اینکه خارپشت را شکار کنه (منظور
کارهای متعدد است ) ولی خارپشت فقط یک تکنیک را به برای دفاع خوب بلده و خوب هم انجام میده برای همینه که همیشه خار پشت موفق میشه
اتفاقا منم خیلی هنر ها دارم و بقول معروف دستی توی هر هنر و کاری دارم و هر دفعه در یکی از هنرهام تمرین و تکرار و مهارت کسب کردم و . ولی امسال زمستان تصمیم گرفتم فقط کاموا ببافم آن هم پاپوش خیلی شیک و زیبا .!! یعنی متوجه شدم برای کسب درآمد امسال زمستون فقط بتعداد زیاد از همین پاپوش ها را ببیافم . تازه چند جفت بافته بودم که دیدم مشتری پیدا کرد و رو هوا به قیمت خوبی ازم خریداری شد .. خوب پیش خودم گفتم چقدر خوب !!! این کار چند ویژگی داره اینکه برای یافتنش خیلی زمان نمیبره دوم اینکه از نظر رنگ بندی بسیار زیبا و دلرباست سوم اینکه زود نتیجه ی کارمو میبینم و کلی از بافتش لذت میبرم چهارم اینکه هر جا برم میتونم با دو تا میل بافتنی گرد سیمی و یک کلاف کاموا کارمو انجام بدم و وزنی برام نداره یعنی بارم سبکه.. پنجم اینکه برای خودم و دخترم بافتم هر کی توی پامون میبینه فوری عاشقش میشه و سریع سفارش میدن یعنی تبلیغم همراهمه و هیچ هزینه ای برام نداره.. و از همه مهمتر میتونم به همه ی کار و زندگیم برسم و نیازی به رفت و آمدهای بیخودی نداره و همچنین یک وسیله ی کاربردی و قابل استفاده و شیکی است..
برای هدیه دادن هم میتونه مناسب باشه . اتفاقا دخترم داشت میرفت خونه ی دوستش میهمانی ازم پرسید قیمت اینا چنده ؟؟ فکر کردم میخواد برام ببره انجا بفروشه !! وقتی قیمتشو بهش گفتم .. فوری گفت باشه خیلی هم خوبه میخوام برای تولد دوستم دو جفت ببرم و پولشو هم بهت میدم . با این کارش جرقه ای توی ذهنم زد و ایده آمد که اصلا همین کار رو بکنم .. سال پیش پاپا نویل بافته بودم .ولی خیلی ریزه کاری داره و زمانبر هستش یعنی باید از روی نقشه ببافم و هی بشمارم و هی تمرکز کنم ولی امسال انگار آسون شدم برای آسونی ها و خداوند خودش این ایده رو توسط خرید دخترم هدایتم کرد و شکر خدا همینطوری که دارم فایل گوش میدم مشغول بافتن پاپوش های خوشکل و خوشرنگم هم هستم .. فکر کنم همین روش خارپشتی را در پیش بگیرم ثروتمند بشم خخخ .!!!!!! و این اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالییم انگیزه ی بیشتری بمن داده خدا رو شکر
یکی از باورهای قدرتمند و مفهوم باورهای ثروت سازی که برام ایجاد شد اینه که ثروت به همین آسونی باید بیاد توی تجربه ی زندگیم
خدایا درخواست می کنم چشم های باطن و ظاهری من را بسمت حمایت های مالی خود باز کنم تا حرکت کنم و قدم بردارم و به ایده های درست و مناسب هدایت شوم و آن را ببینم و جذب کنم و به بی نیازی هدایت شوم و یک ذهن ثروت ساز و ثروتمند و خلاقی داشته باشم تا در مسیرهای رشد و پیشرفت و موفقیت های مالی و پولی هدایت شوم
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
اتفاقا چند وقت پیش تضادهایی داشتم که واقعا باید ذهن مو کنترل میکردم و در نهایت موفق شدم با کانون توجه ام و کنترل ذهن در واقع عملگرا باشم و خودمو تحسین کردم که حرف مفت نزنم و در مواقع سرخوشی فکر نکنم کار ساده ای است بلکه در هنگام چالش باید بخودم و خدای خودم ثابت میکردم که توانستم بصورت عملی اوضاع را بر وفق مرادم تغییر دهم و اینجا بود که فهمیدم واقعا شخصیتم تغییر کرده و من دیگر آن رویای سابق نیستم و به زمین و زمان پشت نمیکنم و بد و بیراه نمیگم و باید مسولیت همه ی کارها و اتفاقات زندگی مو بپذیرم و قبول کنم. و هیچکس را مقصر نمیدانم بلکه کاملا به اوضاع و ذهنم مسلط شدم و بقول معروف قافیه رو نباختم خدا رو شکر
در آن تضادهای چندی پیش همش به قوانین فکر میکردم و بخودم میگفتم رویا سعی کن آرامش خودتو حفظ کنی . مدام به خواسته ام توجه میکردم نه به ناخواسته ها .. چند اتفاقی که بظاهر نامناسب بود و پشت سر هم ایجاد شده بود و همش میگفتم اینا کجا بودند دیگه از کجا اومدن توی زندگیم ؟؟ من که مدام حواسم به ورودی هام هست من که مدام دارم روی خودم کار میکنم . من که مدام دارم سپاسگذاری هامو انجام میدم و مدیتیشن های صبحگاهی انجام میدم . و به زیبایی ها توجه میکنم و روی باورهای کار میکنم پس اینا از کجا پیداشون شده .. بخصوص تضاد در روابط با دخترم که واقعا یک چالش بزرگی را پشت سر گذاشتم .. یعنی دو سه هفته ی پُر چالشی بود و هر کاری میکردم بد و بدتر میشد. و یو یو وار شده بود .. اول تضاد لباسشویی ایجاد شد . دخترم از سر کارش اومده بود و هول هولی لباساشو انداخت داخل ماشین لباسشویی ولی بند کاپشنش بیرون درب ماشین جا مانده بود و در هنگام دور آبکشی و خشک کن بند لباس کشیده شد و واشر پلاستیکی درب لباسشویی کنده شد و آب از ماشین ریخت بیرون .. بافاصله ی دو روز بعد دوباره دخترم انگار در محل کارش موردی پیش آمده بود و تصمیم گرفت از آنجا بیاد بیرون و با حالتی فوق العاده عصبانی اومد خونه و از در و دیوار بهانه گرفتن و غیره… در صورتی که من اصلا اطلاعی نداشتم ولی با بهانه گیری ها و داد و هوار هاش همه ی این مشکلات و مسایل رو ربط داد به آن تضادهای گذشته و ورشکستگی ها و اختلافات و دوری از برادرش که با ما قطع رابطه کرده بود و تمام تقصیر ها رو انداخت گردن من .. خلاصه آنقدر این سر و صداها زیاد بود که من تصمیم گرفتم از این ناخواسته ها اعراض کنم و سکوت کنم و برم داخل اتاقم و درب مستر داخل راهرو را بستم که سر و صدا ها به دیوار بغلی همسایه کمتر بره ولی شکر خدا دستگیره ی در فنرش در رفت و درب اتاقم خودبخود قفل شد خلاصه بلطف خدا دو روز در اتاقم ماندم و این در بسته الخیر و فی ما وقع شد ولی دخترم اصلا ول کن نبود و همچنان ادامه میداد و درب راهرو رو لگد زد و سوراخ شد چون فکر میکرد من مخصوصا بلایی سر درب راهرو آوردم و بهش بی محلی کردم و آن احساس بدبینی شدید درونش بیشتر از همیشه شده بود .. . خلاصه بعد از دو روز کمی جو آرام شد نیمه شب به همسایه زنگ زدم و شکر خدا آمد کمتر از یکی دو دقیقه درب رو برام باز کرد .. توی اون دو روز سعی کردم مدام فایل ها رو گوش بدم و تمرینات کتاب معجزه ی شکرگذاری راندا برن را انجام بدم و کامنت بخونم و فایل ببینم هر چند تمرکزم خیلی بهم ریخته بود ولی مدام تلاش میکردم که از مسیر خارج نشم.. خلاصه کنترل ذهن در چنان شرایطی واقعا یک جهاد اکبر نیاز داشت اینکه بتونی عملگرا باشی واقعا نیاز به تلاش مضاعفی داشت .. شکر خدا به آقای زنگنه زنگ زدم ایشون هم مثل آقای لَری که همیشه در پرادایس به استاد کمک میکنند تمام تعمیرات زندگی منو انجام میده و بقول معروف آچار فرانسه است و هر کاری رو کاملا بطور فنی تخصصی مهارتی در آن داره .. حالا پیدا کردن اصل واشر پلاستیکی درب ماشین لباسشویی سامسونگ و جا انداختن آن خودش داستانی داشت که خدا رو شکر بخیر گذشت .. یک شب هم برقا قطع شد و شمع روشن کرده بودیم که یهویی کج شد و افتاد و روی رومیزی آتیش گرفت یعنی من رفته بودم روی بالکن و دخترم هم رفته بود توی اتاقش و هر دو مون توی سالن نبودیم که دخترم متوجه شد ولی کل رومیزی سوخت و خدا رو شکر در پناه و محافظت خداوند بودیم که باز هم خدا رو شکر آن هم بخیر گذشت !!! حالا تعمیر درب راهروی مستر و دستگیره باید درست بشه که انشالله آن هم راه حلش پیدا میشه و درست خواهد شد. . تضاد در رابطه با دخترم هم بخیر گذشت و شکر خدا امروز دخترم و با دختر خواهرم رفتند مسافرت دو سه روزه رامسر و شمال . خدا رو شکر بهم زنگ زد و خیلی خوشحال بود چون ویلایی که اجاره کردن ویوی دریا و جنگل داره و هوا هم عالی بود وکلی احساسش عالی شده بود .. این داستان رو گفتم که بگم . واقعا تمرکز بر کنترل ذهن شاهکار میکنه و با توجه به آموزهای استاد عزیزم و توجه به قوانین بدنبال باورهای قدرتمند در مبحث روابط بودم تا این آشفته بازار خاتمه پیدا کنه البته باید آنقدر روی این مبحث کار کنم که این الگوهای تکرار شونده ریشه کن بشه نه اینکه آشغالا رو بریزم زیر مبل .. و خداوند منو به ترمزهای ذهنی ام در این رابطه هدایت کند .. خدا رو شکر آنقدر باورهای درست و مناسب پیدا کردم و صفحه ها نوشتم و خودکارم تمام میشد و وقت و زمان زیادی را صرف افکارم گذاشتم هر آنچه که در این کتاب ها پیدا میکردم رو مینوشتم و با تفکر و تمرکز عمیق به تمام این نوشته ذول. میزدم و خیره میشدم و تجسم می کردم و بعد از مدت کوتاهی انگار همه چی یهویی عوض شد و بقول معروف گرد و غبار این انرژی های منفی به یکباره مثبت و تبدیل به خوبی و خوشی شد . یعنی در زمانی که فکر میکردم دیگه به انتهای خط رسیدم و دیگه سر میزنم به کوه و دشت و بیابان و اصلا دیگه تحمل این مسایل رو ندارم چاره ها از راه رسید … همش از خداوند راه حل و چاره ی کار میخواستم و از قانون نفی کمک خواستم و گفتم من به هیچ عنوان این وضعیت تضاد در روابط را تحمل نمیکنم من فقط صلح دوستی و مهربانی و عشق را میخواهم انگار به یکباره ورق برگشت و ارتباطات خوب و عالی شد .. و خداوند است که دل ها را برایمان نرم و گرم میکند یعنی در چنان شرایطی احساس خوب داشتن واقعا کار هر کسی نبود ولی من فقط روی کلام تاکیدی کار کردم و نوشتم و از خداوند هدایت میخواستم و خدا رو شکر هم کنترل ذهن خوبی داشتم و هم کنترل زبان و صحبت کردن چون سعی کردم با خودم در صلح باشم و آرامش خودمو حفظ کنم و کوچکترین کلامی حرف نزنم و فقط به نکات مثبت و خوبی های دخترم تمرکز کردم و تجسم سازی میکردم و بلاخره نتیجه داد . اتفاقا داشتم کتاب قانون توانگری را میخواندم که یهویی به یک مطلبی هدایت شدم که انگار کار ساز شد و اعتماد بنفسم خوب شد .. در آن قسمت نوشته بود..
دانیال نبی در چاه شیران برای نجات خود از دعای نفی استفاده کرد تابلوی نقاشی مشهوری از دانیال نبی بود که او را در حالی نشان میداد که به شیران نگاه نمیکرد بلکه پشت به آنها کرده بود و به اورشلیم نگاه میکرد دقیقا من هم همین کار رو کردم
در ادامه میگه پادشاه صبح زود میره که ببینه در آن چاه شیران دانیال نبی توسط شیران خورده شده ؟؟ ولی با کمال تعجب میبینه که دانیال نبی میگه خدای من فرشتگانش را برایم فرستاده تا دهان شیران را بست تا به من ضرری نرسانند
من هم همین کار رو کردم و چند بار فقط همین را نوشتم و بعد از چند ساعت انگار واقعا اجابت شد و دهان دخترم بسته شد و من همچنان داشتم به این باور بیشتر از همیشه اعتماد و اعتقاد پیدا میکردم .. واقعا در کلام ما جادو نهفته است فقط کافیست با ایمان و توکل بخداوند هدایت بطلبیم
هر چند من تمام باورهای قدرتمند را در این کتاب پیدا کردم و نوشتم و همچنین با تمرینات سپاسگذاری از کتاب معجزه ی شکرگذاری و توجه و تمرکز به نکات مثبت و توجه به خواسته هام توانستم در چنین لحظاتی از ذهنم محافظت کنم انگار شیطان هر چی دست و پا زد و تلاش کرد موفق نشد منو از مسیرم منحرف کنه البته گاهی نامید و دلسرد میشدم ولی هر بار بنوعی بخودم نهیب میزدم و یا هدایتی از راه میرسید و شاخک هامو تیز کرده بودم . خدایااا شکرت
قدرت کلام معجزه میکنه و با تکرار و تمرین این کلمات قدرتمند تبدیل آرام آرام در ذهنم نشست و باورم شد که حتما اوضاع آرام خواهد شد.
تعدادی از این باورها رو اینجا می نویسم که به یادم بماند که باید روی چه باوری بیشتر از همیشه کار کنم هر چند در تمام جنبه های زندگیم باید همیشه کار کنم
هیچ چیز نمی تواند من را شکست دهد برای ثمرات عالی بی درنگ و درست و عالیم سپاسگذارم
من رها و آزاد میکنم و از همه چیز دست بر میدارم تا همه چیز را به دست خداوند بسپارم
من در حمایت از قانون عشق زندگی میکنم و عشق همیشه پیروز است
خداوند مونس و همدم و شریک زندگی من است و من همه ی مشکلات و مسایل و تضادها و فشارها و تصمیمات دشوار را به او مسپرم
و یک جمله ی طلایی در کپشن این فایل بسیار گوهر بار است اینکه. تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
و بقول استاد عزیزم مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است
ساز و کار جهان هستی چیست؟*
باید هر لحظه به خودم تعهد بدم که من موظف به کنترل ورودی های ذهن و کانون توجه ام هستم، چون این اصلی ترین کار زندگی من هست چون به هر آنچه که توجه میکنیم از اساس همان کانون توجه مون وارد زندگی مون میشه و این یک قانون است
خدایا ظرف وجودمو برای دریافت وفور و فراوانی نعمت ها و آگاهی ها و الهامات و هدایت های الهی ام وسیعتر و عمیق تر کن
خدایا شکرت ماموریت من در این دنیا فقط و فقط کنترل ذهنم هست برای رسیدن به خواسته ها و اهداف مقدس الهیم
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنیم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST