سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام. صبح تون بخیر
اون ایموجی خندان کنار نوشته باعث شد توجهم جلب بشه به این فایل و دانلودش کنم
توی این قضایای اخیر و هر اتفاقی که دور و برم میفته اینجوری نگاه میکنم: حرف زدن در موردش چه کمکی بهم میکنه؟ چه نتایجی برام به بار میاره؟ (پرسیدن سوال قدرتمند و واضح کننده) وقتی میبینم جواب اینه که: هیچ کمکی بهت نمیکنه و تمرکزت رو فقط روی ناخواسته ها میبره، تو رو وارد میدان بحث های ناتمام اعصاب خورد کن میکنه، از خواسته هام و بودن و موندن در مدار خواسته ها خارج میکنه و در نتیجه از تجربه لذت و خوشی و شادی دور میشم، پس اصلا واردش نمیشم. وقتی از خودم میپرسم خب حالا در مورد این موضوع بحث و اظهارنظر هم کردی، بعدش چی؟ و میبینم بعدش حتی اگه تو این بحث های کذایی برنده هم بشم بازم فقط احساس منفی خواهم داشت، تکلیف و قاعده، فقط و فقط یک چیزه: اعراض. فاعرض عنهم. چون و چرا هم نداریم. وقتی در مورد این چیزا میشنوم یا در صحبت کردن، بحث به این سمتها میره، میگم: بیخیال. ما که اونجا نبودیم و نمیدونیم. ولش کن بیا از یه چیز دیگه حرف بزنیم و اگه طرف خیلی چسب بود، پرسش های حافظه ای میپرسم. در واقع خیلی خوب از احساسم کمک میگیرم و وقتی سوال قدرتمندکننده از خودم میپرسم، جوابش با احساسم که احساست بد میشه بهم داده میشه و میگم: نه پس با این نوع اقدام فیزیکی یا این نوع توجه داشتن از مسیر خارج میشم. بیخیالی رو عشقه!
گفتم این نوع نگاه رو باهاتون به اشتراک بذارم تا ایده داده باشم. در پناه الله یکتا سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. سپاسگزارم